تشیع در دوران غیبت (۳)
دوشنبه, 1390-12-01 02:01
نسخه قابل چاپ
صالح نظری
صالح نظری − در قسمت اول و دوم به موضوع انشعابات درتشیع و رفتار فقهای شیعه از دوران غیبت تا مشروطه درباره امر حکومت پرداخته شد و نظریه ولایت فقیه مورد نقد قرار گرفت و اینک توجه شما به ادامه نقد نظریه ولایت فقیه جلب میشود.
همانند بخش پیشین در زیر قولهایی را از کتاب "ولایت فقیه" روح الله خمینی نقل میکنیم و سپس مورد به مورد به نقد آنها میپردازیم. همه قولهای نقل شده از کتاب مذکور است.
• لزوم انقلاب سیاسى
پس از رحلت رسول اکرم (ص)، معاندین و بنى امیه لعنهم اللَّه، نگذاشتند حکومت اسلام با ولایت على بن ابی طالب (ع) مستقر شود. نگذاشتند حکومتى که مرضىّ خداى تبارک و تعالى و رسول اکرم (ص) بود در خارج وجود پیدا کند. در نتیجه، اساس حکومت را دگرگون کردند. برنامه حکومتشان بیشترش با برنامه اسلام مغایرت داشت.. . هر نظام سیاسى غیر اسلامى نظامى شرکآمیز است، چون حاکمش «طاغوت» است؛ و ما موظفیم آثار شرک را از جامعه مسلمانان و از حیات آنان دور کنیم و از بین ببریم. .. این همان «فساد فى الارض» است که باید از بین برود؛ و مسببین آن به سزاى اعمال خود برسند.. .در این شرایط اجتماعى و سیاسى، انسان مؤمن و متقى و عادل نمىتواند زندگى کند و بر ایمان و رفتار صالحش باقى بماند.. . ما چاره نداریم جز اینکه دستگاههاى حکومتى فاسد و فاسدکننده را از بین ببریم و هیأتهاى حاکمه خائن و فاسد و ظالم و جائر را سرنگون کنیم.
• لزوم وحدت اسلامى
.. . یک زمان هم که دولت بزرگ عثمانى به وجود آمد، استعمارگران آن را تجزیه کردند.. . گرچه بیشتر حکام دولت عثمانى لیاقت نداشتند، و بعضى از آنها فاسد بودند و رژیم سلطنتى داشتند، باز این خطر براى استعمارگران بود که افراد صالحى از میان مردم پیدا شوند، و به کمک مردم در رأس این دولت قرار گرفته، با قدرت و وحدت ملى بساط استعمار را برچینند.. . براى اینکه وطن اسلام را از تصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهاى دست نشانده آنها خارج و آزاد کنیم، راهى نداریم جز اینکه تشکیل حکومت بدهیم.
• لزوم نجات مردم مظلوم و محروم
.. . ما وظیفه داریم مردم مظلوم و محروم را نجات دهیم. ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشیم. همین وظیفه است که امیر المؤمنین (ع) در وصیت معروف به دو فرزند بزرگوارش تذکر مىدهد و مىفرماید: وَ کونا لِلظّالِمِ خَصْماً، وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً (دشمن ستمگر، و یاور و پشتیبان ستمدیده باشید).. .. امیر المؤمنین (ع) مىفرماید:. .سوگند به آنکه بذر را بشکافت و جان را بیافرید، اگر حضور یافتن بیعت کنندگان نبود و حجت بر لزوم تصدى من با وجود یافتن نیروى مددکار تمام نمىشد، و اگر نبود که خدا از علماى اسلام پیمان گرفته که بر پرخورى و غارتگرى ستمگران و گرسنگى جانکاه و محرومیت ستمدیدگان خاموش نمانند، زمام حکومت را رها مىساختم و از پى آن نمىگشتم. و دیدید که این دنیاتان و مقام دنیایىتان در نظرم از نمى که از عطسه بزى بیرون مىپرد ناچیزتر است.. . وظیفه علماى اسلام و همه مسلمانان است که به این وضع ظالمانه خاتمه بدهند؛ و در این راه، که راه سعادت صدها میلیون انسان است، حکومتهاى ظالم را سرنگون کنند، و حکومت اسلامى تشکیل دهند.
نقد:
− درباره خلافت امام علی و حکومت از دیدگاه وی، به مقاله " خلافت و بیعت در نهج البلاغه " (بخش ۱، بخش ۲، بخش ۳) مراجعه نمائید .
• لزوم حکومت از نظر اخبار
روایتى را که از حضرت الرضا (ع) نقل شده مىآورم:
"اگر کسى بپرسد چرا خداى حکیم «اولى الامر» قرار داده و به اطاعت آنان امر کرده است. جواب داده خواهد شد که به علل و دلایل بسیار چنین کرده است. از آن جمله، اینکه چون مردم بر طریقه مشخص و معینى نگهداشته شده، و دستور یافتهاند که از این طریقه تجاوز ننمایند و از حدود و قوانین مقرر درنگذرند، زیرا که با این تجاوز و تخطى دچار فساد خواهند شد، و از طرفى این امر به تحقق نمىپیوندد و مردم بر طریقه معین نمىروند و نمىمانند و قوانین الهى را برپا نمىدارند، مگر در صورتى که فرد (یا قدرت) امین و پاسدارى بر ایشان گماشته شود که عهدهدار این امر باشد و نگذارد پا از دایره حقشان بیرون نهند، یا به حقوق دیگران تعدى کنند- زیرا اگر چنین نباشد و شخص یا قدرت بازدارندهاى گماشته نباشد، هیچ کس لذت و منفعت خویش را که با فساد دیگران ملازمه دارد فرو نمىگذارد و در راه تأمین لذت و نفع شخصى به ستم و تباهى دیگران مىپردازد- و علت و دلیل دیگر اینکه ما هیچ یک از فرقهها یا هیچ یک از ملتها و پیروان مذاهب مختلف را نمىبینیم که جز به وجود یک برپا نگهدارنده نظم و قانون و یک رئیس و رهبر توانسته باشد به حیات خود ادامه داده باقى بماند، زیرا براى گذران امر دین و دنیاى خویش ناگزیر از چنین شخص هستند؛ بنا بر این، در حکمت خداى حکیم روا نیست که مردم، یعنى آفریدگان خویش، را بىرهبر و بىسرپرست رها کند؛ زیرا خدا مىداند که به وجود چنین شخصى نیاز دارند، و موجودیتشان جز به وجود وى قوام و استحکام نمىیابد؛ و به رهبرى اوست که با دشمنانشان مىجنگند؛ و درآمد عمومى را میانشان تقسیم مىکنند؛ و نماز جمعه و جماعت را برگزار مىکنند؛ و دست ستمگران جامعه را از حریم حقوق مظلومان کوتاه مىدارند.
و باز از جمله آن علل و دلایل، یکى این است که اگر براى آنان امام برپا نگهدارنده نظم و قانون، خدمتگزار امین و نگاهبان پاسدار و امانتدارى تعیین نکند، دین به کهنگى و فرسودگى دچار خواهد شد، و آیین از میان خواهد رفت؛ و سنن و احکام اسلامى دگرگونه و وارونه خواهد گشت؛ و بدعتگذاران چیزها در دین خواهند افزود؛ و ملحدان و بىدینان چیزها از آن خواهند کاست، و آن را براى مسلمانان به گونهاى دیگر جلوه خواهند داد. زیرا مىبینیم که مردم ناقصند، و نیازمند کمالند و ناکاملند؛ علاوه بر اینکه با هم اختلاف دارند و تمایلات گوناگون و حالات متشتت دارند. بنا بر این، هرگاه کسى را که برپا نگهدارنده نظم و قانون باشد و پاسدار آنچه پیامبر آورده بر مردم نگماشته بود، به چنان صورتى که شرح دادیم، فاسد مىشدند؛ و نظامات و قوانین و سنن و احکام اسلام دگرگونه مىشد و عهدها و سوگندها دگرگون مىگشت. و این تغییر سبب فساد همگى مردمان و بشریت به تمامى است."
اگر احکام اسلام باید باقى بماند و از تجاوز هیأتهاى حاکمه ستمگر به حقوق مردم ضعیف جلوگیرى شود و اقلیتهاى حاکمه نتوانند براى تأمین لذت و نفع مادى خویش مردم را غارت و فاسد کنند، اگر باید نظم اسلام برقرار شود و همه افراد بر طریقه عادلانه اسلام رفتار کنند، و از آن تخطى ننمایند، اگر باید جلو بدعتگذارى و تصویب قوانین ضد اسلامى توسط مجلسهاى قلابى گرفته شود، اگر باید نفوذ بیگانگان در کشورهاى اسلامى از بین برود، حکومت لازم است.
نقد:
− درباره اولی الامر به مقاله " اولی الامر در قرآن و تفاسیر" (بخش ۱، بخش ۲، بخش ۳، بخش ۴) مراجعه نمائید که به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است.
• طرز حکومت اسلامى
اختلاف آن با سایر طرز حکومتها
.. . حکومت اسلامى نه استبدادى است و نه مطلقه؛ بلکه «مشروطه» است. البته نه مشروطه به معناى متعارف فعلى آن که تصویب قوانین تابع آراى اشخاص و اکثریت باشد.. . «مجموعه شرط» همان احکام و قوانین اسلام است. .. که قدرت مقننه و اختیار تشریع در اسلام به خداوند متعال اختصاص یافته است.. . هیچ قانونى جز حکم شارع را نمىتوان به مورد اجرا گذاشت. به همین سبب، در حکومت اسلامى به جاى «مجلس قانونگذارى».. . «مجلس برنامهریزى» وجود دارد. .. در حکومتهاى جمهورى و مشروطه سلطنتى، اکثریت کسانى که خود را نماینده اکثریت مردم معرفى مىنمایند هر چه خواستند به نام «قانون» تصویب کرده، سپس بر همه مردم تحمیل مىکنند.
حکومت اسلام حکومت قانون است. در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خداست و قانونْ فرمان و حکم خداست.. . رسول اکرم (ص) به حکم قانون و به تبعیت از قانونْ حضرت امیر المؤمنین (ع) را به خلافت تعیین کرد.. . یگانه حکم و قانونى که براى مردم متبع و لازم الاجراست، همان حکم و قانون خداست. تبعیت از رسول اکرم (ص) هم به حکم خدا است که مىفرماید: «و اطیعُوا الرَّسول» (از پیامبر پیروى کنید). پیروى از متصدیان حکومت یا «اولوا الامر» نیز به حکم الهى است، آنجا که مىفرماید: «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسولَ وَ أُولِی الأمْرِ مِنْکمْ «۲»». رأى اشخاص، حتى رأى رسول اکرم (ص)، در حکومت و قانون الهى هیچ گونه دخالتى ندارد: همه تابع اراده الهى هستند.
.. . تشکیلات ادارى زاید و طرز اداره توأم با پروندهسازى و کاغذبازی که از اسلام بیگانه است.. . این سیستم ادارى از اسلام بعید است. این تشریفات زاید که براى مردم جز خرج و زحمت و معطلى چیزى ندارد از اسلام نیست. مثلًا آن طرزى که اسلام براى احقاق حقوق و حل و فصل دعاوى و اجراى حدود و قانون جزا تعیین کرده است بسیار ساده و عملى و سریع است. آن وقت که آیین دادرسى اسلام معمول بود، قاضى شرع در یک شهر با دو سه نفر مأمور اجرا و یک قلم و دوات فصل خصومات مىکرد، و مردم را به سراغ کار و زندگى مىفرستاد. اما حالا این تشکیلات ادارى دادگسترى و تشریفات آن خدا مىداند چقدر زیاد است. و تازه هیچ کارى هم از پیش نمىبرد.اینهاست که مملکت را محتاج مىکند، و جز زحمت و معطلى اثرى ندارد.
نقد:
− اینکه "حکومت اسلامى نه استبدادى است و نه مطلقه؛ بلکه «مشروطه» است"آنچه در این سی سال مشاهده شده استبداد و مطلقه بودن اختیارات ولی فقیه است، وقتی ولی فقیه میتواند حتی نماز را تعطیل کند چون حفظ نظام از اوجب واجبات است، عملأ ولی فقیه، مشروط به هیچ شرطی نیست
− اینکه "هیچ قانونى جز حکم شارع را نمىتوان به مورد اجرا گذاشت"و یا" در حکومت اسلامى به جاى «مجلس قانونگذارى».. . «مجلس برنامهریزى» وجود دارد" با تجربه سی ساله فقها غیر عملی بودن آن مشخص شده است.
− بعید میدانم کسی بتواند ادعا کند که، پرونده سازی، کاغذ بازی وتشکیلات اداری دادگستری، در نظام مبتنی بر ولایت فقیه با لحاظ نسبت جمعیت، کمتر از دو برابر سیستم حکومتی گذشته شده باشد و یا نسبت کارمندان اداری، انتظامی و نظامی و. .. بیش از دو برابر نشده باشد .
• شرایط زمامدار
۱- علم به قانون؛ ۲- عدالت
.. . «قانوندانى» و «عدالت» از نظر مسلمانان شرط و رکن اساسى است. چیزهاى دیگر در آن دخالت و ضرورت ندارد. مثلًا علم به چگونگى ملائکه، علم به اینکه صانع تبارک و تعالى داراى چه اوصافى است هیچ یک در موضوع امامت دخالت ندارد.. . حاکم و خلیفه اولًا باید احکام اسلام را بداند، یعنى قانوندان باشد؛ و ثانیاً عدالت داشته از کمال اعتقادى و اخلاقى برخوردار باشد.
.. . سلاطین اگر تابع اسلام باشند، باید به تبعیت فقها درآیند و قوانین و احکام را از فقها بپرسند و اجرا کنند. در این صورت حکام حقیقى همان فقها هستند؛ پس بایستى حاکمیت رسماً به فقها تعلق بگیرد. .. صاحب منصبان و مأمورانى که به شهرستانها فرستاده مىشوند باید قوانین مربوط به کار خود را دانسته و در موارد دیگر از مصدر امر بپرسند.
زمامدار بایستى از کمال اعتقادى و اخلاقى برخوردار و عادل باشد.. . زمامدار اگر عادل نباشد در دادن حقوق مسلمین، اخذ مالیاتها و صرف صحیح آن، و اجراى قانون جزا، عادلانه رفتار نخواهد کرد.. . بنا بر این، نظریه شیعه در مورد طرز حکومت و اینکه چه کسانى باید عهدهدار آن شوند در دوره رحلت پیغمبر اکرم (ص) تا زمان غیبت واضح است. به موجب آن امام باید فاضل و عالم به احکام و قوانین و در اجراى آن عادل باشد.
• شرایط زمامدار در دوره غیبت
.. .اکنون که شخص معینى از طرف خداى تبارک و تعالى براى احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است تکلیف چیست؟. . آن خاصیت حکومتى را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (ع) موجود بود براى بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عده بیشمارى از فقهاى عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع کنند، مىتوانند حکومت عدل عمومى در عالم تشکیل دهند.
نقد:
− منظور آیت الله از قانوندانی، دانستن احکام اسلام (فقه) به صورت کامل است و دانستن اعتقادات دینی اهمیت زیادی ندارد، زیرا دانستن اعتقادات ارتباطی به فقه (احکام اسلام) و عدالت ندارد و برخورداری از "کمال اعتقادی واخلاقی" بیشتر یک تعارف است.
− سلاطین باید از فقها مجوز بگیرند آنوقت حکومتشان مورد تایید است ! کاری که فقها از زمان صفویه انجام میدادند تا دوران مشروطیت، حتی یک مورد سند که فقیه معتبری سلاطین را تایید نکرده باشند وجود ندارد آنهم با چه القابی .
• ولایت فقیه
اگر فرد لایقى که داراى این دو خصلت باشد به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتى را که حضرت رسول اکرم (ص) در امر اداره جامعه داشت دارا مىباشد؛ و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند.. . این توهم که اختیارات حکومتى رسول اکرم (ص) بیشتر از حضرت امیر (ع) بود، یا اختیارات حکومتى حضرت امیر (ع) بیش از فقیه است، باطل و غلط است.
• ولایت اعتبارى
.. . «ولایت»، یعنى حکومت و اداره کشور و اجراى قوانین شرع مقدس.. . «ولایت» مورد بحث، یعنى حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصورى که خیلى از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفهاى خطیر است.
«ولایت فقیه» از امور اعتبارى عقلایى است و واقعیتى جز جعل ندارد؛ مانند جعل (قرار دادن و تعیین) قیم براى صغار. قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقى ندارد.. . یکى از امورى که فقیه متصدى ولایت آن است اجراى «حدود» (یعنى قانون جزاى اسلام) است.. . حاکمْ متصدى قوه اجراییه است و باید حد خدا را جارى کند؛ چه رسول اللَّه (ص) باشد، و چه حضرت امیر المؤمنین (ع)، یا نماینده و قاضى آن حضرت در بصره و کوفه، یا فقیه عصر.
.. . همین ولایتى که براى رسول اکرم (ص) و امام در تشکیل حکومت و اجرا و تصدى اداره هست، براى فقیه هم هست. لکن فقها «ولىّ مطلق» به این معنى نیستند که بر همه فقهاى زمان خود ولایت داشته باشند و بتوانند فقیه دیگرى را عزل یا نصب نمایند.. . لازم است که فقها اجتماعاً یا انفراداً براى اجراى حدود و حفظ ثغور و نظامْ حکومت شرعى تشکیل دهند.. . این طور نیست که حالا که نمىتوانیم حکومت عمومى و سراسرى تشکیل بدهیم، کنار بنشینیم؛ بلکه تمام امور [ى] که مسلمین [بدان] محتاجند و از وظایفى است که حکومت اسلامى باید عهدهدار شود، هر مقدار که مىتوانیم باید انجام دهیم.
• ولایت تکوینى
.. . براى امام مقامات معنوى هم هست که جدا از وظیفه حکومت است.. . که به موجب آن جمیع ذرات در برابر «ولىّ امر» خاضعند.. . إنَّ لَنا مَعَ اللَّهِ حالات لا یسَعُهُ مَلَک مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِی مُرْسَلٌ. (ما با خدا حالاتى داریم که نه فرشته مقرب آن را مىتواند داشته باشد و نه پیامبر مرسل). این جزء اصول مذهب ماست که ائمه (ع) چنین مقاماتى دارند
.. . حکومت وسیلهاى است براى تحقق بخشیدن به هدفهاى عالى عهدهدار شدن حکومت فى حد ذاته شأن و مقامى نیست. .. تصدى حکومتْ به دست آوردن یک وسیله است؛ نه اینکه یک مقام معنوى باشد. .. ائمه و فقهاى عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتى براى اجراى احکام الهى و برقرارى نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند. صِرف حکومت براى آنان جز رنج و زحمت چیزى ندارد؛ منتها چه بکنند؟ مأمورند انجام وظیفه کنند. موضوع «ولایت فقیه» مأموریت و انجام وظیفه است.
نقد:
− در نظر فقهای سنتی شیعه به تبعیت از سیره ائمه شیعه فقط امام معصوم حق تشکیل حکومت را دارد و حکومت غیر معصوم حکومت طاغوت است، علامه طباطبائی و نیمی از مفسرین شیعه نیز، هم آوا با فقها، اولی الامر را فقط در معصوم میدانند ولا غیر و اطاعت از اولی الامر را به جهت عصمتشان واجب میدانند و همردیف اطاعت از خدا و پیامبر قلمداد میکنند، و به دلیل عصمت، ولایت امام معصوم را ولایت الله و ولایت پیامبر گرامی میدانند و برای غیر آنها ولایتی قائل نیستند .
− آیت الله خمینی با بحث ولایت اعتباری و ولایت تکوینی به نوعی راه فرار برای آن باور عمومی شیعه پیدا میکند و مسئله مهم حکومت را با برابر قرار دادن آن با جعل قیمومیت بر صغار، توجیه میکند .
− آیت الله خمینی مینویسد "ائمه و فقهاى عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتى براى اجراى احکام الهى و برقرارى نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند" جالب است که خود ائمه شیعه چنین وظیفهای را برای خود تعریف نکردهاند و همچنین هیچ فقیهی - تا زمان مدعای او - تلاش و یا ادعای وظیفه تشکیل حکومت نکرده ولی آیت الله آنها را موظف به تشکیل حکومت میداند، تعجب است چطور خود را رهرو ائمه شیعه میداند.
− بحث درستی یا نادرستی روش و سیره ائمه شیعه و فقهای دوران غیبت نیست، مهم تناقضی است که میان ادعای پیروی از ائمه شیعه و رفتار کردن بر خلاف سیره آنان است.
• هدفهاى عالى حکومت
.. . فرمایش امام این است. .. آنچه مرا وادار کرد که فرماندهى و حکومت بر مردم را قبول کنم، این بود که «خداى تبارک و تعالى از علما تعهد گرفته و آنان را موظف کرده که بر پرخورى و بهرهمندى ظالمانه ستمگران و گرسنگى جانکاه ستمدیدگان سکوت ننمایند یا مىفرماید:خدایا، تو خوب مىدانى که آنچه از ما سر زده و انجام شده، رقابت براى به دست گرفتن قدرت سیاسى، یا جستجوى چیزى از اموال ناچیز دنیا نبوده است.
• خصال لازم براى تحقق این هدفها
.. . امیر المؤمنین (ع). .. مىفرماید:. .. خدایا، من اولین کسى بودم که رو به تو آورد؛ و (دینت را که بر زبان رسول اللَّه (ص) جارى شد) شنید و پذیرفت. هیچ کس جز پیغمبر خدا (ص) در نمازگزاردن بر من سبقت نجست. و شما مردم خوب مىدانید که شایسته نیست کسى که بر نوامیس و خونها و درآمدها و احکام و قوانین و پیشوایى مسلمانان ولایت و حکومت پیدا مىکند بخیل باشد تا بر اموال مسلمانان حرص ورزد.. . و باید که جاهل (و ناآگاه از قوانین) نباشد تا از روى نادانى مردم را به گمراهى بکشاند.. . و باید که جفاکار و خشن نباشد تا به علت جفاى او مردم با او قطع رابطه و مراوده کنند. و نیز باید که از دولتها نترسد تا با یکى دوستى و با دیگرى دشمنى کند.. . و باید که در کار قضاوت رشوه خوار نباشد تا حقوق افراد را پایمال کند و نگذارد حق به حقدار برسد. و نباید که سنت و قانون را تعطیل کند تا امت به گمراهى و نابودى نرود.. . مطالب این روایت حول دو موضوع دور مىزند: یکى «علم»، و دیگرى «عدالت». و این دو را خصلت ضرورى «والى» قرار داده است.
نقد:
− در مقاله " خلافت و بیعت در نهج البلاغه " به صورت مبسوط در باره خلافت امام علی و نگاه او به حکومت صحبت شده، با رجوع به مقاله حقیقت امر برای خوانندگان عزیز روشن خواهد شد .
آیت الله خمینی در ادامه کتاب "ولایت فقیه" علیرغم اینکه ولایت فقیه را عقلانی میداند، با استناد به روایات سعی بر استخراج ولایت فقیه از آن روایات دارد، با اینکه ممکن است نقد آن برای عموم خسته کننده باشد برای تکمیل مبحث حکومت در شیعه لازم است به آن پرداخته شود .
• ولایت فقیه به استناد اخبار
جانشینان رسول اکرم (ص) فقهاى عادلاند
.. . امیر المؤمنین (ع) مىفرماید که رسول اللَّه (ص) فرمود: «خدایا، جانشینان مرا رحمت کن.» و این سخن را سه بار تکرار فرمود. پرسیده شد که اى پیغمبر خدا، جانشینانت چه کسانى هستند. فرمود: «کسانى که بعد از من مىآیند، حدیث و سنت مرا نقل مىکنند، و آن را پس از من به مردم مىآموزند».
منظور از «خلفا» فقهاى اسلامند. نشر و بسط احکام و تعلیم و تربیت مردم با فقهایى است که عادلند.. . اگر فقیه نباشند، نمىتوانند بفهمند که فقه چیست و حکم اسلام کدام. و ممکن است هزاران روایت را نشر بدهند که از عمال ظلمه و آخوندهاى دربارى در تعریف سلاطین جعل شده است.. . ائمه ما گاهى در شرایطى بودند که نمىتوانستند حکم واقع را بگویند؛ و گرفتار حکام ستمگر و جائر بودند، و در حال شدت تقیه و خوف به سر مىبردند (البته خوف از براى مذهب داشتند نه براى خودشان.) که اگر در بعضى موارد تقیه نمىشد، حکام ستمگر ریشه مذهب را قطع مىکردند.
و اما دلالت حدیث شریف بر «ولایت فقیه» نباید جاى تردید باشد، زیرا «خلافت» همان جانشینى در تمام شئون نبوت است؛ و جمله اللّهم ارحم خلفائى دست کم از جمله علىّ خلیفتى ندارد. و معنى «خلافت» در آن غیر معنى خلافت در دوم نیست. و جمله الذین یأتون من بعدی و یروون حدیثی معرفى خلفاست، نه معنى خلافت؛ زیرا معنى خلافت در صدر اسلام امر مجهولى نبود که محتاج بیان باشد و سائل نیز معنى خلافت را نپرسید، بلکه اشخاص را خواست معرفى فرماید. و ایشان با این وصف معرفى فرمودند. جاى تعجب است که هیچ کس از جمله علی خلیفتی یا الأئمة خلفائی؛ «مسئله گویى» نفهمیده، و استدلال براى خلافت و حکومت ائمه به آن شده است، لکن در جمله خلفایى که رسیدهاند توقف نمودهاند. و این نیست مگر به واسطه آنکه گمان کردهاند خلافت رسول اللَّه محدود به حد خاصى است، یا مخصوص به اشخاص خاصى، و چون ائمه، علیهم السلام، هر یک خلیفه هستند، نمىشود پس از ائمه علما فرمانروا و حاکم و خلیفه باشند؛ و باید اسلام بىسرپرست و احکام اسلام تعطیل باشد! و حدود و ثغور اسلام دستخوش اعداى دین باشد! و آن همه کجروى رایج شود که اسلام از آن برى است.
نقد:
− خلیفه، لزومأ حاکم حکومت نیست بلکه معنای جانشینی میدهد، بسته به ادامه مطلب میتوان مراد از مصداق نوع جانشینی را یافت و چون حدیث در ادامه، ناقلان و آموزگاران حدیث و سنت را میآورد مشخص میشود که پیامبر مرادش از خلفا نشر دهندگان سنتش میباشند، ائمه هم که ناشر سنت نبوی بودند خلیفه او هستند و نیز عالمان دین وباطبع فقها به جهت نشر سنت نبوی خلیفه هستند.
اگر مراد حاکم بود ائمه و عالمان دین وفقها به تبع آنها برای بدست گرفتن حکومت تلاش میکردند .
بحث در روایت اذا مات المؤمن ...
.. . مىگوید از امام موسى بن جعفر الصادق (ع) شنیدم که مىفرمود: «هرگاه مؤمن (یا فقیه مؤمن) بمیرد، فرشتگان بر او مىگریند و قطعات زمینى که بر آن به پرستش خدا برمىخاسته و درهاى آسمان که با اعمالش بدان فرامىرفته است. و در (دژ) اسلام شکافى پدیدار خواهد شد که هیچ چیز آن را ترمیم نمىکند، زیرا فقهاى مؤمن دژهاى اسلامند، و براى اسلام نقش حصار مدینه را براى مدینه دارند.»
• در مفهوم روایت
.. . اینکه فرمودهاند «فقها حصون اسلامند» یعنى مکلفند اسلام را حفظ کنند، و زمینهاى را فراهم آورند که بتوانند حافظ اسلام باشند. و این از اهم واجبات است. و از واجبات مطلق مىباشد نه مشروط. و از جاهایى است که فقهاى اسلام باید دنبالش بروند، حوزههاى دینى باید به فکر باشند و خود را مجهز به تشکیلات و لوازم و قدرتى کنند که بتوانند اسلام را به تمام معنا نگهبانى کنند، همان گونه که خود رسول اکرم (ص) و ائمه (ع) حافظ اسلام بودند و عقاید و احکام و نظامات اسلام را به تمام معنا حفظ مىکردند.
.. . خلفاى بعد از رسول اکرم (ص) بنایشان بر این بود که مسائل را دست مردم بدهند و بگویند با شما کارى نداریم؟ یا به عکس، حدود معین کرده بودند و شلاق مىزدند و رجم مىکردند، حبس ابد مىکردند، نفى بلد مىکردند؟ به فصل «حدود» و «دیات» اسلام رجوع کنید، مىبینید همه اینها از اسلام است، و اسلام براى این امور آمده است. اسلام آمده تا به جامعه نظم بدهد، امامت اعتبارى و حکومت براى تنظیم امور جامعه است.ما مکلف هستیم که اسلام را حفظ کنیم. این تکلیف از واجبات مهم است؛ حتى از نماز و روزه واجبتر است. همین تکلیف است که ایجاب مىکند خونها در انجام آن ریخته شود. از خون امام حسین (ع) که بالاتر نبود، براى اسلام ریخته شد. و این روى همان ارزشى است که اسلام دارد. ما باید این معنا را بفهمیم، و به دیگران هم تعلیم بدهیم. شما در صورتى خلفاى اسلام هستید که اسلام را به مردم بیاموزید. و نگویید بگذار تا امام زمان (ع) بیاید. شما نماز را هیچ وقت مىگذارید تا وقتى امام زمان (ع) آمد بخوانید؟ حفظ اسلام واجبتر از نماز است.
نقد:
− ظاهرأ از دید آیت الله خمینی اسلام یعنی حکومت، حکومت است که اسلام را حفظ میکند و بدون حکومت باید فاتحه اسلام را خواند! و حکومت هم یعنی شلاق زدن و سنگسار کردن وزندان کردن و تبعید و امثال آن .
− با این دید باید همه ائمه شیعه بجز امام علی و کمی هم امام حسین، محکوم به بی دینی کرد که نه خود تلاش برای حفظ اسلام (حکومت) کردند و نه دژبانان قلعه اسلام (مبارزان بر علیه حاکمان ظالم) را حمایت کردند .
• بحث در روایت الفقهاء امناء الرسل
.. . رسول اکرم (ص) مىفرماید: «فقها امین و مورد اعتماد پیامبرانند تا هنگامى که وارد (مطامع و لذایذ و ثروتهاى نارواى) دنیا نشده باشند. گفته شد: اى پیغمبر خدا، وارد شدنشان به دنیا چیست. مىفرماید: پیروى کردن قدرت حاکمه. بنا بر این اگر چنان کردند، بایستى از آنها بر دینتان بترسید و پرهیز کنید».
• هدف بعثتها و وظایف انبیا
.. . این طور نیست که مثلًا مسائل و احکام از طریق وحى به رسول اکرم (ص) رسیده باشد، و آن حضرت و حضرت امیر المؤمنین و سایر ائمه (ع) مسئلهگوهایى باشند که خداوند آنان را تعیین فرموده تا مسائل و احکام را بدون خیانت براى مردم نقل کنند؛ و آنان نیز این امانت را به فقها واگذار کرده باشند تا مسائلى را که از انبیا گرفتهاند بدون خیانت به مردم برسانند، و معناى الفقهاء امناء الرسل این باشد که فقها در مسئله گفتن امین باشند.
.. . رسول اکرم (ص) را نه براى فقط بیان این احکام براى مردم، بلکه براى اجراى آنها موظف مىکند. همان طور که باید اینها را میان مردم نشر دهد، مأمور است که اجرا کند. مالیاتهایى نظیر خمس و زکات و خراج را بگیرد و صرف مصالح مسلمین کند؛ عدالت را بین ملتها و افراد مردم گسترش دهد، اجراى حدود و حفظ مرز و استقلال کشور کند، و نگذارد کسى مالیات دولت اسلامى را حیف و میل نماید.. . الفقهاء امناء الرسل یعنى کلیه امورى که به عهده پیغمبران است، فقهاى عادل موظف و مأمور انجام آنند. گرچه «عدالت» اعم از «امانت» است و ممکن است کسى در امور مالى امین باشد اما در عین حال عادل نباشد، لکن مراد از امناء الرسل کسانى هستند که از هیچ حکمى تخلف نکنند، و پاک و منزه باشند، چنانکه در ذیل حدیث مىفرماید:ما لم یدخلوا فی الدنیا. یعنى تا هنگامى که به منجلاب دنیاطلبى درنیامدهاند. پس اگر فقیهى در فکر جمعآورى مال دنیا باشد، عادل نیست، و نمىتواند امین رسول اکرم (ص) و مجرى احکام اسلام باشد.. . فقهاى عادل هم بایستى رئیس و حاکم باشند، و اجراى احکام کنند و نظام اجتماعى اسلام را مستقر گردانند.
نقد:
− اولأ از متن بدست نمیآید که فقها باید حکومت کنند، ثانیأ وقتی پیروی کردن از قدرت حاکمه وارد شدن در دنیا باشد، حکومت داری که عین دنیاداری است نمیتواند مجاز باشد، وقتی فقیهی وارد حکومت شد، باید از دینمان بترسیم، چون قدرت شیرین است و همه را گول میزند، خصوصأ وقتی از موضع دفاع از دین، حکومت بخواهد، ثالثأ با حاکم غیر فقیه که دنیا طلب شد میتوان مقابله کرد اما وقتی فقیهی در راس قدرت قرار گرفت در افتادن با او مانند در افتادن با دین میشود .
− اگر این حدیث را برای صد نفر بخوانی بعید است یک نفر هم برداشتی مشابه برداشت آیت الله خمینی داشته باشند، اگر باور ندارید امتحان کنید، در طول تاریخ فقهای شیعه از این حدیث دوری از قدرت را نتیجه میگرفتند .
دامه دارد
بخش پیشین
سلام اولا ما یه احکام اولیه داریم یه احکام ثانویه از جمله اینکه: حکم اولیه:هر مسلمانی بر مال خود تسلط دارد اما حکم ثانویه در اینجا می گوید: که اگر این مسلمان خواست اجناسی بخرد که نظم جامعه را به هم زند حق چنین کاری ندارد. و این را فقیه عادل و شجاع می تواند تشخیص دهد نه ***. در ثانی همواره در طول تاریخ اهانت کنندگان به دین و دین داران واقعی بوده، هست و خواهد بود کسانی که با تفسیرهای بی مایه و هوس گونه خود در پی خوش رقصی برای اربابان خود و من جمله شیطان هستند اما یک کلام ختم کلام فان حزب الله هم الغالبون. و این را در 33 سال گذشته نشان دادیم و با یاری خدا و لطف ائم اطهار نشان خواهیم داد.سلام و درود خدا بر امام ره.
ارسال کردن دیدگاه جدید