بهار ایسه، سوار ایسه، می نازنین خورشیدِ اسب نوروز یوهو
خوشم خوشم که دیوزم، بنه سرپا جیر، دل باز پیروزه یوهو
بیا بزن بجام من تی جام، واهال او پارساله سوزه یوهو
سوز سرما بوشو، غم بیک جا بوشو، پا بکوبیم یاران
تره ببه فرخنده تازه سال، مِرِه هم
تره بایه شادی در همه حال، مِرِه هم
به همه یاران به کس و کاران خورم ببه روزگاران
هفت سین ور رو به آینه، خوش تر دارم من
شمع و جمع و جام زرینه، خوش تر دارم من
عیدی از او مهر گنجینه، خوش تر دارم من
نو گله کش شمه، صاف و بی غش گم
صد سال به اَ سالان
بیا که نوروزه صبح نوروزه
تا عالمی ، جون دلم، چشموم خوورسوزه
بینه که قد تو کمون و پشت مو قوزه
آی بیا که نوروزه نوروز دیروزه
دیدی چطو مانند او یک سال برفت، سال نو اومد؟
یکسال چنو تندِ برفت که پندری همی دیروزه
آی بیا که نوروزه صبح نوروزه
تا عالمی جون دلوم چشموم خوور سوزه
بینه که قد تو کمون و پشت مو قوزه
بنفشه، بنفشه در چمن، شاد و کش آمد
خوش آمد، خوش آمد باد نوروزی، خوش آمد، بنفشه، بنفشه در چمن، شاد و کش آمد
به آب و، سبزه و گل می کشد دل، که آب و، سبزه و گل دلکش آمد
به آب و، سبزه و گل می کشد دل، که آب و، سبزه و گل دلکش آمد
خوش آمد پیش گل می گفت بلبل، خوش آمدهای او، گل را خوش آمد
خوش آمدهای او، گل را خوش آمد
خوش آمد، خوش آمد باد نوروزی، خوش آمد، بنفشه، بنفشه در چمن، شاد و کش آمد
به استقبالت آمد بخت پیروز، شب قدر تو خواهد گشت نوروز
به استقبالت آمد بخت پیروز، شب قدر تو خواهد گشت نوروز
بیا، ای تازه گل برگ بهاری، بگو، عزم کدامین باغ داری!؟
به استقبالت آمد بخت پیروز، شب قدر تو خواهد گشت نوروز
خوش آمد، خوش آمد، خوش آمد باد نوروزی، خوش آمد
بنفشه، بنفشه، بنفشه در چمن، شاد و کش آمد
خوش آمد، خوش آمد، خوش آمد باد نوروزی، خوش آمد
بنفشه، بنفشه، بنفشه در چمن، شاد و کش آمد
بهارم، دخترم، از خواب برخیز
شکرخندی بزن، شوری برانگیز
گل اقبال من، ای غنچهی نو
بهار آمد تو هم با او بیامیز
بهارم، دخترم، صحرا هیاهو
چمن زیر پر و بال پرستو
کبود آسمان همرنگ دریا
کبود چشم تو زیباتر از او
بهارم، دخترم، نوروز آمد
تبسم بر رخ مردم کند گل
تماشا کن تبسمهای او را
تبسم کن که خود را گم کند گل
بهارم، دخترم، دست طبیعت
اگر از ابرها گوهر ببارد
وگر از هر گلش جوشد بهاری
بهاری از تو زیباتر نیارد
بهارم، دخترم، چون خندهی صبح
امیدی میدمد در خندهی تو
به چشم خویشتن میبینم از دور
بهار دلکش آیندهی تو
بهارم، دخترم، نوروز آمد
تبسم بر رخ مردم کند گل
تماشا کن تبسمهای او را
تبسم کن که خود را گم کند گل
پیام نوروز ١٧٧ خطاب به بهائیان ایران
نوروز ١٧٧
احبّای ممتحن و ثابتقدم جمال جانان در اقلیم مقدّس ایران ملاحظه فرمایند
قلب هر انسان بیدار، از مشاهدۀ وقایع دنیا و دردهایی که اهل عالم به آن گرفتارند متألّم و متأثّر است و آکنده از غم و اندوه بسیار. این مشتاقان لازم دانستیم که علاوه بر پیامی که امروز به جمیع بهائیان جهان ارسال نمودیم، در این برهه از زمان و به مناسبت این روز مقدّس کلامی چند نیز با آن محرمان آستان رحمان در میان گذاریم.
در سالی که گذشت مضاعف بر سختیهای متعدّد و دلخراشی که مردمان جهان و هموطنانتان متحمّل بودهاند، شما عزیزان، رهپویان سبیل ایمان که هدف اصلی حیاتتان ترویج اتّحاد و اتّفاق است و التیام آلام جامعۀ انسانی، بار دیگر مورد تبعیضات و ترفندهایی جدید و امتحاناتی شدید قرار گرفتید. حضرت بهاءالله در کتاب ایقان میفرمایند: “امتحانات الهیّه همیشه در مابین عباد او بوده و خواهد بود تا نور از ظلمت و صدق از کذب و حقّ از باطل و هدایت از ضلالت و سعادت از شقاوت و خار از گل ممتاز و معلوم شود.” الحمد لله که شما گلهای بوستان جمال قدم، هموطنان حضرتش و پروردگان دست عنایتش، دگربار در این سال هویّت و ماهیّت واقعی خود را ثابت کردید و تمسّکتان به اصل صداقت و راستگویی که اساس جمیع فضایل عالم انسانی است مجدّداً تحسین همگان را برانگیخت.
ای یاوران جمال ابهی، اگرچه افق عالم تیره به نظر میرسد و آشفتگی و سردرگمی عالمیان را بس مضطرب و پریشان نموده است امّا فرارسیدن بهار جانپرور و نعمتهای بیکران الهی در هر سال جدید یادآور این حقیقت است که سردباد زمستانی هرچند شدید است سرانجام با گرمای خورشید بهاری فرو نشیند، ظلمت شب را روشنایی روز در پی است و غبار خزان را نیسان ربیع خواهد شست. پس با توسّل به قوای بیپایان روحانی نهفته در خود، جهد نمایید تا مظهر دلگرمی و امید برای خویشان و دوستان باشید، سبب قوّت قلب همگان و عامل تسکین درد دردمندان گردید، و لهیب عشق حبیب را مشعل متین شوید. این بندگان آستان ضمن اظهار همدردی با همۀ اهل جهان و مردمان شریف ایران، شما عزیزان دل و جان را به ادعیۀ خالصۀ قلبیّه در اعتاب مقدّسۀ علیا برای گشایش امور اطمینان میدهیم و با این استغاثۀ حضرت عبدالبهاء به درگاه کبریا، سلامتی و آسایش و آرامش و آزادگی برای همگان از درگاه حضرت یزدان صمیمانه مسئلت مینماییم: “در امید بگشا و از بخشش آسمانی بهره بخش شب تیره را روز فرما و روز نوروز را فیروز کن.”
[امضا: بیت العدل اعظم]
۲۰۲۰-۰۳-۲۰ – Iran – Persian.pdf
نوروز یکی از جشنهای بسیار قدیمی ایران بزرگ است. اما در متون اوستای قدیم (گاهان) و اوستای جدید اصلا نامی از آن نیست. برای نخستین بار در متون فارسی میانه به نوروز اشاره شده است.
در دوران هخامنشی تقویم، همان تقویم بابلی بود و مبنای آن خورشیدی قمری بود. دوازده ماه و هر ماه سی روز بود. روزها را نام گذاری نمیکردند و هر روز شماره ای داشت به جز روز آخر.
در کتیبههای فارسی باستان فقط نام هشت ماه آمده است. و دوتای دیگر را که با ستاره مشخص شده از کتیبه های ایلامی میدانیم.
؟
مارس-آوریل
Ādukanaiša
بهار نیرومند
آوریل-می
Θūravāhara
جمعآوری سیر
می-ژوئن
Θāigraciš
گرما جای
ژوئن-ژوئیه
Garmapada
نیایش خدا
سپتامبر-اکتبر
Bāgayādiš
؟
اکتبر-نوامبر
*Vrkazana
نیایش آتش
نوامبر-دسامبر
Āçiyādiya
؟
دسامبر-ژانویه
Anāmaka
وحشتناک
ژانویه-فوریه
*Θwayauvā
کندن
فوریه-مارس
Viyax(a)na
(نکته: Θصدایی شبیه “ث” در عربی می دهد. Ā صدایی کشیده شبیه “جام” می دهد. Ç صدایی شبیه “س” می دهد. X صدایی شبیه “خ” می دهد. Š صدایی شبیه “ش” می دهد)
چون هر ماه را فقط سی روز حساب میکردند مجبور بودند به نحوی روزهایی که اضافه میآمد را در دل سال جا کنند که از چگونگی آن آگاه نیستیم.
مراسم سال نو شاید در پاییز برگزار میشد یعنی با مهرگان اما بعدها تحت تأثیر بابلیان احتمالا به بهار افتاده است.
بنابر متون اوستایی کهن می توان گفت که سال را به شش قسمت نامساوی تقسیم میکردند که این تقسیم بندی ها با زندگی جوامع گله دار و کشاورز همخوانی داشته است.
سال اوستایی جدید که ساسانیان از آن استفاده می کردند خورشیدی بود. سیصدوشصت و پنج روز داشت. دوازده ماه و هر ماه سی روز که پنج روز هم به آن اضافه میکردند. هر روز نامی داشت. نام خدایان هندوایرانی بر آنها بود.
قبل از اسلام هفته به صورت امروزی وجود نداشت و ایرانیان هفته را از اعراب گرفتند.
تقویم اوستای جدید بسیار پر اشتباه بود و مشخص نیست چگونه کبیسه را اعمال می کردند.
بعد از حمله اعراب در ولایات شرقی از تقویم زردشتی استفاده می کردند که البته بیشتر به دلیل امور اداری و مالیاتی بود.
میدانیم که در پایانِ ساسانیان نوروز به تابستان افتاد و بیرونی هم به آن اشاره کرده است و خیام در نوروز نامه می گو:ید “مامون دستور داد به بهار بر گردد.”
به دستور جلال الدوله ملکشاه سلجوقی در سال ۱۰۷۹ گروهی از دانشمندان خراسانی از جمله خیام تقویم دقیق خورشیدی یا جلالی را ایجاد کردند. این تقویم دوباره پنج روز در آخر داشت و هر چهار سال یکبار روز ششمی اضافه میشد. برای روز ها و ماه ها نام های غیر مذهبی انتخاب کردند که مقبولیت عام پیدا نکرد.
تقویم امروز ایران از سال ۱۳۰۴ مورد استفاده اداری قرار گرفت که البته تغییر یافته تقویم جلالی بود. در این تقویم دیگر پنجه که به اسفند اضافه می کردند وجود نداشت. شش ماه سی و یک روزه بود و پنج ماه سی روزه و اسفند بیست و نه روزه. هر چهار سال هم اسفند سی روزه می شد.
اسلام که پیروز شد، تقویم خود را به ایران داد. تقویم آن ها قمری بود. هر ماه قمری بیست و نه روز نیم طول می کشد. و ماه ها بیست و نه و سی روزه هستند. طول سال قمری سیصد و پنجاه و چهار روز است که می شود یازده روز کوتاه تر از سال خورشیدی. آغاز سال، محرم است و ایام مذهبی با فصل ها ارتباطی ندارد.
جالب این جاست که برخی از استان ها تقویم خود را دارند. ماه های سی روزه و پنجه بین اسفند و فروردین. البته با اضافه کردن کبیسه سعی می کنند سال را تنظیم کنند.
در دوران پهلوی دوم هم تلاشی شد برای تغییر تقویم که در سال ۱۳۵۴ تصویب شد.
در این تقویم که هیچ فرقی با تقویم خورشیدی نداشت و فقط نام آن را عوض کرده بودند، تاج گذاری کوروش هخامنشی مبدا بود. چیزی که از تاریخ دقیق آن هنوز بی اطلاع هستیم. ۲۵۰۰ مصادف شد با ۱۳۲۰ خورشیدی و هر چند سال که از ۱۳۲۰ می گذشت به ۲۵۰۰ اضافه می کردند. آن ها فکر کردند تقویمی ایجاد کنند که ملی باشد بدون این که تعریف درستی از ملیت داشته باشند. سرانجام در سال ۵۷ خود شاه آن را لغو کرد.
نوروز جشن باززایی طبیعت است. قبل از آفرینش جهان در اعتقادات ایرانی هرج و مرج بوده است که آفرینش به آن ها نظم داده است. دوازده روز عید جشن می گرفتند به نماد دوازده ماه سال و سیزده هم نماد هرج و مرج قبل از آفرینش بود. نوروز قبل از هخامنشیان هم وجود داشت و چون مذهبی نبود در اوستا هم نیامده است. به عقیده مهرداد بهار نوروز عید برکت بوده است. بعد از اسلام به نوروز رنگ دینی می دهند و با اسلام تلفیقش می کنند و به همین دلیل به خوبی تا به امروز مانده است.
همانطور که بسیار مختصر دیدیم تقویم و یا نوروز به معنای خاص آریایی؟ وجود ندارد. هر دوی اینها در طول تاریخ این سرزمین تغییر کرده اند. از تقویم های قمری ، خورشیدی اوستای جدید که مذهبی بود تا خورشیدی و امروز. نوروز با آداب خاص خود باززایی طبیعت است و در آسیای غربی رواج داشته است. اگر فرهنگ و آداب و رسوم را با فیلتری خاص تفکیک کنیم شاید برای ما چیز چندانی باقی نماند و بسیاری از موارد مهم بیرون آن بیفتد و البته این مسئله برای باقی جهان هم صدق می کند. ما همچونم باقی در چارراه ایستاده ایم.
نوروز را با تمام اندوهی که از سال ۹۸ بر دل داریم گرامی می داریم.
منابع:
Eddy, S. K. (1961). The king is dead: studies in the Near Eastern resistance to Hellenism, 334-31 BC. University of Nebraska Press.
Khayyam, O. (1933). Nowruz Namah, A Treatise on the Origin, History, & the Ceremonies of the Persian New-Year Festival.
بهار مهرداد. از اسطوره تا تاريخ. ۱۳۸۱. نشر چشمه. تهران
Panaino, A. (1990). Calendars, i: Pre-Islamic calendars. Encyclopaedia Iranica, 4, 658-68.
Krasnowolska, A. (1998). Some key figures of Iranian calendar mythology:(winter and spring). Kraków: Taiwpn Universitas.
یازدهمین انتخابات مجلس جمهوری اسلامی ایران روز دوم اسفند ۱۳۹۸ برگزار شد. میزان حضور در این انتخابات حدود ۴۲ درصد اعلام شده که کمترین از آغاز جمهوری اسلامی در ایران است. نقشه میزان مشارکت به تفکیک استان را اینجا ملاحظه کنید. دلایل بسیاری را برای عدم حضور مردم در پای صندوقهای رأی میتوان ذکر کرد، از جمله: نارضایتی گسترده از وضعیت اقتصادی، مسائل سیاسی داخلی و بینالمللی، سرکوبهای اخیر اعتراضات، نحوه واکنش دولت به سرنگونی هواپیمای مسافربری خطوط هواپیمایی اوکراین، کارزار گروههای خارج از کشور علیه انتخابات، رد صلاحیت گسترده گروههای حامی اصلاحات و گسترش ویروس کرونا در کشور.
با این حال عدم حضور مردم در میان طیف سیاسی یکسان نبود. در حالی که حامیان نامزدهای اصلاحطلب کمتر به پای صندوقهای رأی رفتند طرفداران اصولگرایان حضور گستردهتری را به نمایش گذاشتند. رد صلاحیت بیش از ۷۰۰۰ نامزد اصلاحطلب باعث شد تا بسیاری از طرفداران این نامزدها در انتخابات رأی ندهند. این عمل شورای نگهبان باعث شد تا مجلس آتی با اکثریت قابل توجهی از آن اصولگرایان شود.
نقشههای حاضر به تفکیک استان طیف سیاسی مجلس منتخب (مجلس یازدهم) را با مجلس دهم مقایسه میکند. این نقشهها تغییری اساسی در گرایش سیاسی مجلس به سمت اصولگرایی را نمایش میدهد، امری که سیاست ایران را طی چهار سال آینده تحت تأثیر خود نگه خواهد داشت.
اوضاع در حوزه انتخابیه یا استان شما چطور است؟ نظر شما در مورد این تغییر در مجلس چیست و چه تأثیری بر زندگیتان دارد؟ نظرات و تجربیاتتان را از طریق رسانههای اجتماعی نبضایران همچون توییتر و فیسبوک به اشتراک بگذارید.
نبضایران بر پایه داده موجود از نتایج انتخابات نقشههای دیگری نیز تهیه کرده است که از طریق لینکهای زیر قابل دسترساند:
- نقشه سیاسی مجلس پیش و پس از انتخابات ۱۳۹۸ – حوزههای انتخاباتی – نمودار دایرهای
- نقشه: میزان دسترسی به نتایج انتخابات به تفکیک حوزه انتخاباتی در انتخابات مجلس ۱۳۹۸
- نقشه سیاسی مجلس پیش و پس از انتخابات ۱۳۹۸ – حوزههای انتخاباتی
- نقشه درصد حضور رأیدهندگان در انتخابات مجلس ۱۳۹۸ طبق آمار رسمی به تفکیک حوزه انتخاباتی
- نقشه میزان رأی باطله در انتخابات مجلس ۱۳۹۸ به تفکیک حوزه انتخاباتی
اطلاعات بیشتر درباره انتخابات مجلس ۹۸ را در مرکز انتخابات نبضایران دنبال کنید.
نسخه با کیفیت نقشه را از طریق این لینک دریافت کنید.
یازدهمین انتخابات مجلس جمهوری اسلامی ایران روز دوم اسفند ۱۳۹۸ برگزار شد. میزان حضور در این انتخابات حدود ۴۲ درصد اعلام شده که کمترین از آغاز جمهوری اسلامی در ایران است. نقشه میزان مشارکت به تفکیک استان را اینجا ملاحظه کنید. دلایل بسیاری را برای عدم حضور مردم در پای صندوقهای رأی میتوان ذکر کرد، از جمله: نارضایتی گسترده از وضعیت اقتصادی، مسائل سیاسی داخلی و بینالمللی، سرکوبهای اخیر اعتراضات، نحوه واکنش دولت به سرنگونی هواپیمای مسافربری خطوط هواپیمایی اوکراین، کارزار گروههای خارج از کشور علیه انتخابات، رد صلاحیت گسترده گروههای حامی اصلاحات و گسترش ویروس کرونا در کشور.
با این حال عدم حضور مردم در میان طیف سیاسی یکسان نبود. در حالی که حامیان نامزدهای اصلاحطلب کمتر به پای صندوقهای رأی رفتند طرفداران اصولگرایان حضور گستردهتری را به نمایش گذاشتند. رد صلاحیت بیش از ۷۰۰۰ نامزد اصلاحطلب باعث شد تا بسیاری از طرفداران این نامزدها در انتخابات رأی ندهند. این عمل شورای نگهبان باعث شد تا مجلس آتی با اکثریت قابل توجهی از آن اصولگرایان شود.
نقشههای حاضر به تفکیک حوزه انتخاباتی طیف سیاسی مجلس منتخب (مجلس یازدهم) را با مجلس دهم مقایسه میکند. این نقشهها تغییری اساسی در گرایش سیاسی مجلس به سمت اصولگرایی را نمایش میدهد، امری که سیاست ایران را طی چهار سال آینده تحت تأثیر خود نگه خواهد داشت.
اوضاع در حوزه انتخابیه یا استان شما چطور است؟ نظر شما در مورد این تغییر در مجلس چیست و چه تأثیری بر زندگیتان دارد؟ نظرات و تجربیاتتان را از طریق رسانههای اجتماعی نبضایران همچون توییتر و فیسبوک به اشتراک بگذارید.
نبضایران بر پایه داده موجود از نتایج انتخابات نقشههای دیگری نیز تهیه کرده است که از طریق لینکهای زیر قابل دسترساند:
- نقشه سیاسی مجلس پیش و پس از انتخابات ۱۳۹۸ – حوزههای انتخاباتی – نمودار دایرهای
- نقشه سیاسی مجلس پیش و پس از انتخابات ۱۳۹۸ – استان – نمودار دایرهای
- نقشه: میزان دسترسی به نتایج انتخابات به تفکیک حوزه انتخاباتی در انتخابات مجلس ۱۳۹۸
- نقشه درصد حضور رأیدهندگان در انتخابات مجلس ۱۳۹۸ طبق آمار رسمی به تفکیک حوزه انتخاباتی
- نقشه میزان رأی باطله در انتخابات مجلس ۱۳۹۸ به تفکیک حوزه انتخاباتی
اطلاعات بیشتر درباره انتخابات مجلس ۹۸ را در مرکز انتخابات نبضایران دنبال کنید.
نسخه با کیفیت نقشه را از طریق این لینک دریافت کنید.
این روزها کارگران فروشگاهها و بوتیکهای پوشاک دستمزد اسفند ماه را دریافت میکنند اما اغلب تهدید و هشدار کارفرما مبنی بر کاهش دستمزد به گوششان خورده و موجب نگرانیشان شده و آنها هیچ راهی برای دفاع از خود ندارند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، کارگر یک بوتیک پوشاک در صادقیه است که این روزها با سرایت بحران کرونا به حوزه پوشاک بیدفاعتر از قبل در شرایط خطیر بیماری هنوز کار میکند. دید و بازدید عید تعطیل شده است؛ اغلب ایرانیها در خانه میمانند و در آستانه عید مشکلات معیشتی برای کارگران فروشگاهها و بوتیکها تبدیل به مشکلی جدی شده است. آنها از حمایتهای قانون کار نیز برخوردار نیستند. اغلب قراردادهای موقت و سفید امضا دارند یا بدون قرارداد کاری مشغول به کار هستند. حالا با وجود ضرر تولیدکنندگان و فروشندگان پوشاک این کارگران هستند باید جورش را بکشند. شاید کارگران نساجیها و شاغلین صنعت پوشاک کمی از امکان چانهزنی و اعتراض برخوردار باشند اما اغلب کارگران بوتیکها، پاساژها و فروشگاههای پوشاک بدون چتر حمایتی قانون کار مشغول به کار هستند.
او میگوید: مدرک فوق لیسانس دارم اما هرکجا به دنبال کار گشتم، موفق نشدم، نهایتاً به علت بیکاری مجبور شدم در یک بوتیک مشغول به کار شوم. مشکلات خانوادگیام هر روز بیشتر میشود و بیکاری مهمترین عامل آن است. ما در هیچ زمان سال درآمد منظمی نداریم اما دلمان به همان درآمد ماهانه از بوتیکها خوش بود و خرید عیدانه مردم، که با شیوع کرونا امیدمان نابود شد.
صادقیه، یکی از محلات پرخطر شیوع کرونا شناخته شده است. برای همین هم چند روز قبل برای ضدعفونی معابر به اینجا آمدند. هنوز چند نفر دستفروش حوالی میدان صادقیه به امید فروش عید در این محیط آلوده نشستهاند. از پاساژها و مغازههای پوشاک صادقیه هم تعداد زیادی به امید فروش دم عید باز است و کارگران مشغول به کار هستند.
این کارگر تصریح میکند: برخی مغازهداران خودشان نمیآیند و کارگران را برای پاسخ به مشتری در مغازه نگاه داشتهاند. ما شغل آزاد داریم. در روزهای عادی سال هم بارها شغل عوض میکنیم. الان هم اگر کسی مشکل مالی حادی نداشته، شغلش را ترک کرده و قرنطینه خانگی شده اما ما که مجبور هستیم خانواده را تأمین کنیم و راه کسب دیگری هم نمیشناسیم، هر روز در محل کار حاضر میشویم. برخی از ما ساعات طولانی کار میکند.
ضرر کارفرما روی دوش کارگر
عید امسال به علت شیوع کرونا، تولیدکنندگان و فروشندگان پوشاک ضرر مضاعفی داشتند. بوتیکها و فروشگاهها کاملاً سوت و کور هستند. از یکسو قرنطینه خانگی و از سوی دیگر کاهش قدرت خرید کارگران در اثر فشار مضاعف بیکاریهای مقطعی در پی کرونا موجب کسادی بازار شده است. کارگران روزمزد شاغل در این حوزه تمام امید خود را به رونق فروش در عید دوخته بودند اما حالا نه تنها خبری از پاداش و مزایا نیست، بلکه آنها مجبور هستند ضرر فروشندگان را نیز متحمل شوند.
اوضاع بازار فروش پوشاک شدیداً بحرانی است. مجید نامی (نایب رئیس اتحادیه تولید و صادرات پوشاک) گفته است: حتی به اندازه ۱۰ درصد نیاز بازار نیز تقاضا برای خرید پوشاک وجود ندارد. وی بر لزوم حمایت دولت از تولیدکنندگان آسیبدیده از کرونا تأکید کرد.
مصداق یک اصل نانوشته در بین طرفداران اقتصاد بازار آزاد؛ کارگران همیشه در ضرر کارفرما سهیم هستند، درحالیکه کارگران هیچگاه در سود کارفرمایان شریک نمیشوند. صنعت پوشاک در سال ۹۸، با رشد ۲۶ درصدی صادرات نساجی و پوشاک مواجه بود. بعد از گرانی ارز که در پی شوک ارزی از سال ۹۷ شاهد آن بودیم، صادرات برای تولیدکنندگان پوشاک بسیار پرسود بود. اما کارگران این حوزه همچنان با افزایش دستمزد ناچیز هرساله مواجه بودند و هیچ سهمی هم در افزایش سود نداشتند.
حال که کرونا به صنعت پوشاک رسیده، تولیدکنندگان از طریق اتحادیهها و نمایندگانشان که برعکس اتحادیهها و تشکلهای کارگری هم خیلی قوی است و هم در معادلات و مناسبات قدرت بیشتری دارند، دست به کار میشوند تا تسهیلات دیگری بگیرند. بنابراین این روزها، سلسلهای از مصاحبات در خصوص ضرر و زیان فروشندگان و تولیدکنندگان به چشم میخورد. طبیعی است که تولیدکنندگان بزرگ که اغلب نمایندگیهای بزرگ در سطح شهر دارند، بیشتر برای دریافت انواع و اقسام تسهیلات مقرب درگاه هستند اما دریغ از کمکی به کارگران که در این شرایط بهطور موثر برای جان و معیشتشان صورت بگیرد.
نمایندگیهای بزرگ فروش پوشاک و مغازهداران خود هر دو در این شرایط متضرر شدهاند. بعد از پایان فروشهای فوقالعاده در این روزها قرار بود که نمایشگاه بهاره برای مصرفکنندگان برگزار شود اما اکنون خیابانهای اصلی و شلوغ و مراکز فروش خلوت و سوت و کور است.
اخیراً ابراهیم خطابخش (رئیس اتحادیه کارفرمایی تولیدکنندگان و فروشندگان پوشاک دوخته اصفهان) گفته است: در پی شیوع ویروس کرونا در کشور، تمام تجمعات کنسل و به دنبال آن نیز نمایشگاههای بهاره لغو شد و در این شرایط دستور حراج و فروش فوقالعاده برای واحدهای فروش پوشاک صادر شده است. با وجود تمام این تدابیر شرایط بازار پوشاک تحت تاثیر ویروس کرونا نامناسب است.
وی با اشاره به اینکه حدود دو ماه پیش از عید واحدهای فروش پوشاک با سفارش جنس، بابت آن چک دادهاند، گفت: متاسفانه به دلیل اینکه فروشی در بازار پوشاک انجام نمیشود، چکهای مغازهداران به نوعی پاس نشده و امروز با چکهای برگشتی زیادی مواجه هستیم.
رئیس اتحادیه تولیدکنندگان و فروشندگان پوشاک دوخته اصفهان تاکید کرد: برای رفع این مشکل اتحادیه طی نامهای به اتاق اصناف درخواست داده تا با سیستم بانکی و دیگر بخشها رایزنی کنند و طی ابلاغیهای مانع برگشت چکها شوند، اما فقط این مشکل نیست زیرا واحدهای تولید و فروش پوشاک در آستانه شب عید بلاتکلیف ماندهاند.
مصیبت کارگرانی که با توافق شفاهی کار میکنند
کارگر بوتیک و فروشگاه پوشاک شرایط به مراتب اسفبارتری دارد. درصد قابل توجهی از کارگران این بخش، قرارداد سفید امضا دارند یا اصلاً بر اساس توافق شفاهی کار میکنند. این افراد پیش از شیوع کرونا نیز ممکن بود در دریافت عیدی و پاداش پایان سال دچار مشکل شوند؛ اکنون که فروش تولیدکنندگان پوشاک بسیار کم شده، احتمال اینکه عیدی و پاداش پایان سال را دریافت نکنند، زیاد است. خیلی از این کارگران بهصورت روز مزدی و بر اساس میزان فروش پول میگیرند. روزمزدها با اینکه در شرایط پرخطر کرونا، این روزها سر کار حاضر میشوند و به همان میزان قبل ساعات خود را در محیط کار میگذرانند، دستمزد کمی دریافت میکنند.
در عینحال بسیاری از کارگرانی که قرارداد ندارند یا قراردادهایشان سفید امضاست، از ترس اخراج شکایت نمیکنند و از حقوق خود میگذرند. آنها هیچ تشکل و ابزار چانهزنی برای حقوق خود ندارند. برعکس فروشندگان و تولیدکنندگان پوشاک که برای گرفتن تسهیلات بر دولت فشار میآورند. خیلی اوقات نمودی از فشار بر دولت «اخراج گسترده کارگران» بوده است.
امنیت شغلی آنها به قدری پایین است که در شرایط ناایمن و نبود امکانات بهداشتی در محیط کار تن به کار میدهند و نمیتوانند از این بابت به کارفرما اعتراضی کنند. خیلی از آنها ممکن است با کاهش شدید دستمزد اسفند ماه امسال رو به رو باشند اما نتوانند آن را بر زبان بیاورند.
برخی از این کارگران در هنگام شروع به کار برگهای را امضا کردهاند که عملاً حق تسویه سفید امضا را به کارفرما واگذار میکند. خیلی از آنها ۱۲ ساعت کار مداوم دارند؛ آنهم بدون بیمه. حداقل دستمزد وزارت کار نیز در موردشان رعایت نمیشود. خبری از نظارت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیز نیست. در قرارداد کاری خیلی از آنها ذکر شده در صورتیکه سرقتی از فروشگاه صورت بگیرد، کارگر در مقابل آن مسئول است و باید ضرر را از جیب خودش بپردازد.
عبدالله وطنخواه (فعال کارگری) در رابطه با قراردادهای سفید امضا میگوید: در هیاتهای تشخیص و حل اختلاف، باوجود امضای چک و سفته و تسویه سفید، اگر کارگر بتواند رابطه کارگر- کارفرما را ثابت کند، باید کارفرما مطالبات را «حتماً» بپردازد.
او میافزاید: در شرایط فعلی بازار کار، چون کارگران دست خالی هستند و هیچ پشتوانهای ندارند، مجبورند هرچه جلویشان میگذارند امضا کنند، حتی چک به کارفرما بدهند؛ همه اینها برای این است که فقط بتوانند کار کنند حالا حقوق معوق شود یا نشود یا چه اتفاق بعدا میافتد؛ بماند.
البته سواستفادهها در قراردادهای کاری طبق قانون مجازات اسلامی جرم شمرده میشود اما کارگران دارای قراردادهای سفید امضا بیپشتوانهتر از آن هستند که بتوانند از این ظرفیت قانونی بهره بگیرند. براساس قانون مجازات اسلامی، سوءاستفاده از هرگونه سفید امضا تا ۳ سال حبس برای فرد سوءاستفاده کننده به دنبال دارد. اما آیا اکنون کارگر یک بوتیک میتواند بابت عدم تجهیز محیط کار به لوازم بهداشتی از کارفرما شکایت کند؟ آیا اگر کارگری حقوقش به صورت نصفه و نیمه پرداخت شود، ترس از بیکار شدن باعث سکوت کارگر نمیشود؟ اینها واقعیتهای بازار کار کشور است.
همین روزها کارگران فروشگاهها و بوتیکهای پوشاک دستمزد اسفند ماه را دریافت میکنند اما اغلب تهدید و هشدار کارفرما مبنی بر کاهش دستمزد به گوششان خورده و موجب نگرانیشان شده است و آنها هیچ راهی برای دفاع از خود ندارند.
گزارش: مریم وحیدیان
finshots
اولین قاعدهی رکودهای سنتی این است: دربارهی رکود حرف نزنید. بیتردید، این توصیه دلیل و منطقی دارد؛ رکودهای اقتصادی نه تنها بر آمار و ارقام اقتصادی بلکه بر احساس مصرفکننده مبتنی هستند. حرف زدن از رکود مردم را نگران میکند و احتمال وقوع رکود را افزایش میدهد. اما رکود انواع دیگری هم دارد، رکودهایی که به اندازهی کافی از آنها حرف نمیزنیم. قواعد این رکودها متفاوت است.
چرخههای اقتصادی هر هفت هشت سال یک بار از مرحلهی رونق به مرحلهی رکود وارد میشوند. این رکود آنقدر مکرر و منظم رخ میدهد که تعریفی تخصصی دارد: دو دورهی سهماههی متوالیِ رشد منفی. شدت رکود میتواند متفاوت باشد اما بازارهای مالی از الگوی مشخصی پیروی میکنند که سرمایهگذاران و سیاستگذاران میتوانند برای تصمیمگیریِ خود از آن بهره برند. علاوه بر این، مکرر و منظم بودن رکودهای اقتصادی به متخصصان اجازه داده است که راه و روشهایی برای کنترل عواقب نامطلوب رکودها ابداع کنند.
سیاست جهانی هم چرخههایی دارد. اما این چرخهها نه هفت یا هشت سال بلکه چند نسل طول میکشند. هیچ تعریف تخصصیای برای رکود ژئوپلیتیک وجود ندارد؛ و این رکودها آنقدر به ندرت رخ میدهند که هیچ قاعدهی مشخصی برای تعریفشان در دست نیست. با هر چرخهی رکود ژئوپلیتیک باید به شیوهی خاص خود برخورد کرد زیرا معلول زمانهای متفاوت و مشکلات خاص آن است. مشکلی که امروز با آن مواجهایم فروپاشی نظم جهانی به رهبری آمریکا، و فقدان رهبری جهانی است که جانشین این کشور شود. ما ]نه در دنیای کشورهای عضو گروه ۲۰ بلکه[ در دنیای گروه صفر به سر میبریم … و رکود ژئوپلیتیک معلول آن است. در رکود ژئوپلیتیک، فروپاشیِ سیاست جهانی نه تنها به رفع مخاطرات جهانی کمک نمیکند بلکه به آنها دامن میزند.
بسیاری از صاحبنظران انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا و رأی مثبت بریتانیاییها به خروج از اتحادیهی اروپا را دو عامل ورود به این دوران جدید سیاست جهانی میدانند. اما این رویدادها نه علت رکود ژئوپلیتیک بلکه نتیجهی منطقی آناند. دنیا از مدتی قبل با شتاب در حال حرکت به سوی این دوران نابهنجار سیاست جهانی بوده است و عوامل گوناگونی در این امر نقش داشتهاند. در این میان، چهار عامل از بقیه مهمترند، و دنیا باید برای خروج از این وضعیت به آنها بپردازد.
سیاست داخلی. ظهور سیاست «اول کشور خودم» در دموکراسیهای صنعتیِ توسعهیافتهی دنیا با مشروعیتزداییِ داخلی از نهادهای سیاسی در کشورهای دموکراتیک همراه بوده و پیامدهای این امر عرصهی بینالمللی را هم متأثر کرده است. کتابهای فراوانی دربارهی علت خیزش ناسیونالیسم در سراسر دنیا نوشته شده است (من هم کتابی دربارهی این موضوع نوشتهام). پاسخ کوتاه عبارت است از نابرابری فزاینده؛ پاسخ مبسوطتر پیچیدهتر است. برخی تقصیر را به گردن جهانیشدن و اختلالات اقتصادیِ ناشی از آن میاندازند؛ بعضی دیگر مهاجرت، پناهجویان و جابهجایی آزاد مردم را مقصر میشمارند؛ برخی دیگر شبکههای اجتماعی و جاروجنجال سیاسی همراه با آن را متهم میکنند. فارغ از علت ــ یا به تعبیر دقیقتر، علل ــ این امر باید گفت که این وضعیت در نهایت به دودستگی شدید سیاسی در بسیاری از کشورهایی انجامیده است که زمانی رهبری دنیا را بر عهده داشتند. رهبران کنونیِ این کشورها نه تنها آشکارا از کل الگوی لیبرال دموکراسی و چندجانبهگراییِ قانونمند توأم با آن انتقاد میکنند بلکه اغلب به شدت میکوشند تا لیبرال دموکراسی و چندجانبهگرایی را تضعیف کنند.
سیاست بینالمللی. پیشرفتهترین و از نظر اقتصادی موفقترین دموکراسیهای قرن بیستم با بحرانهای بسیار شدیدی در قرن بیست و یکم دست در گریباناند. در همین حال، کشورهایی هستند که فعالانه میکوشند تا این دموکراسیها را بیش از پیش تضعیف کنند ــ مهمترین آنها روسیه است که ۳۰ سال بعد از پایان جنگ سرد در پی یافتن راههایی برای بیثبات کردن غرب و بهبود موقعیت ژئوپلیتیک خود است. هر چند بیتردید روسیه در چند سال اخیر نقش مخربی داشته اما علت اصلیِ بیثباتیِ دنیا ظهور چین به عنوان یک قدرت واقعیِ اقتصادی بوده است.
ظهور سیاست «اول کشور خودم» در دموکراسیهای صنعتیِ توسعهیافتهی دنیا با مشروعیتزداییِ داخلی از نهادهای سیاسی در کشورهای دموکراتیک همراه بوده و پیامدهای این امر عرصهی بینالمللی را هم متأثر کرده است.
چین به رشد و شکوفایی در نظم جهانی به رهبری آمریکا قانع نیست؛ این کشور میخواهد دنیا را به گونهای تغییر دهد که جایگاه مهمتری در آن کسب کند، و این کار را شروع کرده است. چین برای رقابت با بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول که از حمایت غرب برخوردارند، «بانک آسیایی سرمایهگذاری در زیرساخت» را تأسیس کرده است؛ چین با تأمین بودجهی طرح «راه ابریشم جدید» بلندپروازانهترین برنامهی بینالمللیِ تاریخ را شروع کرده و در پی ایجاد شبکهی گستردهای از پروژههای زیرساختاری به منظور تأمین کالاها و اجناس موردنیاز خود و در عین حال گره زدن آیندهی سیاسی و اقتصادیِ این کشورها به رشد مستمر خود است. اما چین نوعی دموکراسی مبتنی بر بازار آزاد نیست؛ افزایش قدرت سیاسی و اقتصادی این کشور به بازار آزاد جهانی و نهادهای سیاسیای لطمه میزند که برای رفع هرج و مرج ذاتی در نظام بینالمللی تأسیس شدهاند. خیزش چین، خواه ناخواه، به بیثباتی وضعیت ژئوپلیتیک دنیا میانجامد.
ساختار نظام بینالمللی. که به مسئلهی مرتبطی میانجامد ــ نهادهای چندجانبهی کنونی جهان که هدف از آنها کمک به ادارهی سیاست دنیا و ایجاد هماهنگی جهانی بوده دیگر به درد نمیخورند. این نهادها اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم تأسیس شدند و ساختار قدرت وقت را به درستی منعکس میکردند. اما اکنون ۷۵ سال از آن زمان گذشته و دنیا تغییر کرده اما این نهادها تکامل نیافتهاند. برای مثال، به آلمان و ژاپن، بازندگان جنگ جهانی دوم، در شورای امنیت سازمان ملل کرسی دائمی ندادند؛ امروز، این دو کشور از نظر رهبری سیاسی و ثبات نسبی از دیگر کشورهای دائمی عضو شورای امنیت وضعیت بهتری دارند و عضویت دائمی آنها در این شورا میتوانست بسیار مفید باشد. هدف از تأسیس ناتو مقابله با تهدیدهای اتحاد جماهیر شوروی بود؛ اتحاد جماهیر شوروی دیگر وجود ندارد، و خطر هستهای روسیه در مقایسه با بیثباتی احتمالی ناشی از خیزش چین و تروریسم سایبری ناچیز است. اینها و بسیاری از دیگر مثالها ما را به نتیجهی واحدی رهنمون میشوند ــ نهادهای چندجانبهی کنونی به اندازهی کافی برای مواجهه با مشکلات قرن بیست و یکم منعطف نیستند. در غیاب اصلاحات ساختاری و جدی، وضعیت وخیمتر خواهد شد.
بیاعتنایی آمریکا. سرانجام، از اهمیت تصمیم آمریکا مبنی بر کنارهگیری از رهبری دنیا هر چه بگوییم کم گفتهایم. با نگاهی به گذشته میتوان فهمید که این حرکت از مدتها پیش شروع شده بود ــ با افزایش هزینههای سیاسی و اقتصادیِ جنگهای نافرجام، آمریکاییها به شکل فزایندهای احساس میکردند که بیش از حد بار مسئولیت نظامی و غیرنظامی دیگران را بر دوش کشیدهاند. این استدلال همیشه قانعکننده، هر چند مناقشهآمیز، بوده است؛ بله، آمریکا پول زیادی برای سر پا نگه داشتن نظام بینالمللی خرج میکند اما این نظام بینالمللی به گونهای طراحی شده که به سود منافع آمریکا است و به منافع این کشور اولویت میدهد. اما واقعیت این است که آمریکا در دوران باراک اوباما کنارهگیری از رهبری دنیا را آغاز کرده بود، اقدامی که در دوران ترامپ سرعت گرفته است. اما نباید اشتباه کرد ــ آمریکاییها میتوانستند از هدایت پاسخگویی به مشکلات جهانی شانه خالی کنند زیرا به لطف پول، استقلال غذایی و انرژی، و قدرت تکنولوژیک خود بیش از دیگر کشورها از این مشکلات در امان بودند (همسایگی با کانادا و مکزیک و دو اقیانوس هم به نفع آنها بود).
این محاسبه دستکم تا پیش از ورود ویروس کرونا به آمریکا درست بود. تا وقتی که آمریکا از مشکلات جهانی نسبتاً در امان بود، آمریکاییها و رهبران منتخبشان میتوانستند بگویند که آنچه به نفع دنیاست ضرورتاً به نفع آمریکا نیست. حالا آمریکا نیز در وضعیتی مشابه با دیگر کشورها به سر میبرد. این فرصتی برای آمریکاست تا رهبری جهانیِ واقعی را نشان دهد زیرا این کشور هنوز هم بهترین دانشمندان و بیشترین منابع را در اختیار دارد. متأسفانه شواهد و قرائن تا کنون حاکی از عکس این قضیه بوده است. و رکود ژئوپلیتیک عمیقتر از قبل شده است. دستکم حالا میتوانیم دربارهی آن حرف بزنیم.
برگردان: عرفان ثابتی
ایان بِرِمِر نویسندهی هفتهنامهی «تایم»، مدرس ژئوپلیتیک کاربردی در دانشگاه کلمبیا در نیویورک و نویسندهی کتاب «ما علیه آنها: ناکامیِ جهانیگرایی» است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Ian Bremmer, ‘We Are in a Geopolitical Recession. That’s a Bad Time for the Global Coronavirus Crisis.’, Time, ۱۳ March 2020.
این مقاله در سال ۱۳۹۳ در سایت آزانس ایران خبر منتشر شد که چندی پیش این سایت حذف و مقاله از دسترس خارج شد!
“پرت کردن میان گرگها” یکی از شیوه هایی بود که سازمان اطلاعاتی و امنیتی شوروی (کا.گ.ب) برای خاموش و خنثی کردن نامحسوس روشنفکران، نویسندگان منتقد و آزادیخواهان آن کشور اختراع کرد. در این شیوه به شکلی غیر مستقیم و نامریی، در زندگی افراد مورد هدف رخنه می کردند و برایشان گرفتاری ها، سختی ها، بن بست ها، نا امیدی ها، بدبختی های شدید و پی در پی مالی، شخصی و شغلی، روحی و روانی و عاطفی و خانوادگی می ساختند و دشمنان شخصی و شاکی های خصوصی می تراشیدند .در چنان شرایطی، فرد مورد نظر بقدری در میان مشکلات و بیچارگی هایش محاصره می شد که دیگر کاری به کار حکومت و گفتن و نوشتن و اندیشه درباره آنچه در جامعه می گذشت نداشت و آنچنان زیر بار فقر و بیکاری و ناامیدی و فلاکت و تنهایی و رنج ها و مصیبت های فردی و خانوادگی اش قرار می گرفت که نهایتا” یا افسرده و روانپریش و گوشه نشین می شد، یا فرار می کرد و یا دیوانه می شد و حتی خود کشی می کرد. شیوه “پرت کردن میان گرگها” بقدری کارایی داشت که سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی ایران نیز آنرا از دوستان فاشیست روس خود آموختند و با علاقهء بسیار برای در نطفه خفه کردن ایجنت های آگاه و بیدار سازی مردم و مستضعفان بکار می گیرند. اینکه این روش انهدام نرم منتقدان از دید سازمانها و دیدبانهای حقوق بشری پنهان می ماند علاقه وزارت اطلاعات ایران را به این روش صد چندان کرده است.
در این یاد داشت با نمونه هایی از بکارگیری این روش فاشیستی و شیطانی توسط به اصطلاح جمهوری اسلامی در برخورد با اینجانب آشنا می شوید. امیدوارم خامنه ای هم این یاد داشت را مطالعه کند تا تصویر بهتری از جهنمی که بعد از مرگش به واسطه نوع حکومت کردنش در انتظارش هست داشته باشد. خامنه ای نباید فراموش کند که حتی شاه با خود او که برانداز بود چنین برخوردهایی نکرد. این یک ننگ ابدی برای خامنه ای و سپاه خامنه ای است که به اسم اسلام در این سرزمین دست به هر جنایتی می زنند.
در همین ابتدا باید یادآوری نمایم که تمام مطالب ذکر شده در این یادداشت را در زمان احمدی نژاد در چندین مرحله با ستاد ارتباطات مردمی، حراست وزارت آموزش و پرورش، حراست وزارت علوم و وزارت اطلاعات ایشان در تهران در میان گذاشتم. حتی به دفتر رهبری – در تهران- هم رفتم و از کسانیکه این بربریت ها را با من و خانواده مظلومم داشتند و برای ارعاب و تهدید من حتی دامادمان را کشتند شکایت کردم. اما نتیجه ای که نداد بماند، آزار و اذیت و شکنجه های فاشیستی و شیطانی ایشان و حتی تهدید به مرگ خودم بیشتر و وحشیانه تر شد! حتی در زمان حسن روحانی هم در چندین مقاله و فیس بوک ایشان و در تماس با ستاد ارتباطات مردمی ایشان از ادامه این ظلم ها و ستم ها در دولت ایشان گفتم اما ظاهرا این آخوند هم دستش با حکام ستمگر فاشیست ما در یک کاسه است! کاری که وزارت اطلاعات حسن روحانی کرد به گروگان گرفتن و تهدید تنها برادر من برای ساکت کردن من است. اگر یزید هم می شد مانع ادامه توحش سگ گرگهای درنده خوی شیطان صفت فاشیستش در حق من و خانواده مظلوم و بی پناهم می شد اما این حکام – که من به آنها پناه بردم – مانع این بربریت ها ی روز افزون نشدند.
از سال ۱۳۸۴ وقتی که رساله دکترای خودم را در هندوستان شروع کردم و عقاید و ایده ها و انتقاداتم را به زبان انگلیسی از طریق چاپ بیش از ۱۵۰ کتاب و مقاله در سطح بین المللی منتشر کردم خشم و سخت گیری سربازان گمنام امام! خامنه ای و مسیولان حراست آموزش و پرورش مشهد بر من روز به روز بیشتر، خشن تر و وحشیانه تر شد.
وحشتناک است – به خاطر نگرش، روش تدریس، آثار و صحبت هایم و گذشته ام۱- به طور مداوم و سیستماتیک و هدفمند مرا آزار و اذیت روحی و روانی می کنند و زندگیم را مختل و فلج کرده اند. بعد از اینکه به یقین رسیدم که در ایران اجازه ادامه تحصیل به من نمی دهند به خاطر مشکلات اقتصادیم هندوستان را برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا انتخاب کردم. اما حتی در هند هم با همکاری عوامل وزارت علوم و انجمن اسلامی که از جمله آنها فرد جانبازی به نام حسین نجاری (هیات علمی دانشگاه آزاد کناباد) و غلامرضا بنی اسدی دکترای روانشناسی و هیات علمی دانشگاه کرمان) بودند دست به “هر رذالتی” زدند تا من نتوانم از دانشگاههای آنجا پذیرش بگیرم. بعد از اینکه علیرغم میل آنها موفق به اخذ پذیرش شدم هم “هر کار” و “کارشکنی ای” کردند تا مانع موفقیت من شوند – حتی جهت فشار بیشتر بر من استاد من را خریدند و تطمیع کردند. نهایتا ای میلی به دفتر نخست وزیر هند زدم و از ایشان کمک خواستم که ایشان دستور توبیخ و اخراج استاد من از دانشگاه میسور و نیز دستور برگزاری جلسه دفاع من از رساله ام و نتیجتا آزادی من را دادند. بعد از آن دوره وحشتناک حتی در حال حاضر هم – همانند آنچه در هند با من می کردند – هر از چند گاهی در غیاب من وارد آپارتمان من می شوند و بر این نکته تاکید می کنند که من و زندگیم در چنگال آنها هستیم و …!. به عنوان نمونه اخیرا مقالاتی انتقادی در چند رسانه خارج از کشور چاپ کردم (http://beyondelt.blogfa.com). نتیجه عصبانیت ایشان آن شد که فیلمها و عکسهای خصوصی و خانوادگیم را از آپارتمانم سرقت کردند، انتن ماهواره ام را جمع کردند و تلویزیون، ماشین لباس شویی، رسیور ماهواره و موتور تردمیلم را سوزاندند. وب سایتم را فیلتر و بعدا هک کردند و پمپ کولر دفتر کارم را هم دزدیدند و من را مجبور کردند در یک مدرسه کار و دانش الفبای زبان را به کلاسهای اول دبیرستان رشته های خیاطی (پسران) آموزش دهم. حتی اجازه چاپ کتب و مقالات علمی من را هم در ایران نمی دهند و مانع اینکار می شوند. حتی یارانه ام را هم در حالیکه حقوق من با دکترای تخصصی و ۲۲ سال سابقه آموزش دو میلیون و چهارصد است قطع کردند!. به خداوندی خداوند سوگند همین نوع رذالت ها را در هند هم با من می کردند. کار وحشتناک دیگری که در هند با من کردند ورود به اتاق من (در غیبت من) و دست کاری و خرابکاری در پایان نامه دکترایم بود که این کار آنها خیلی روزگار مرا سخت می کرد و مرا عذاب می داد. همانند هند در اینجا هم ۲۴ ساعته تمام جوانب زندگی من “تحت کنترل” ایشان است به طوری که حتی مانع ازدواج کردن من هم می شوند! همیشه و در هر فرصتی از طریق تلفن و موبایل و اینترنت و برخی به اصطلاح همکاران (بسیجی) در محل کار و … مرا تحت آزار و اذیت روحی و روانی شدید قرار داده اند و همواره این را به من می گویند که همیشه تحت کنترل هستم و باید مواظب صحبتها و درس دادن ها و مقاله و کتاب نوشتن هایم باشم و بیشتر از این دست از پا خطا نکنم چرا که در این صورت ترتیبی می دهند که به سرطان هم مبتلا شوم!
آخرین نمونه این نوع برخوردها در آخر ماه محرم در مدرسه رنگرز مشهد اتفاق افتاد که در آنجا یکی از سخنرانی هایم را که در سال ۱۳۸۹ در مسجد شهرمان بر علیه معاویه زمان (خامنه ای) و سپاه غارتگرش کرده بودم در یکی از کلاس هایم بازگویی کردم:
http://news.gooya.com/politics/archives/2016/10/218317.php
بلافاصله بعد از خروج من از کلاس و ورودم به دفتر معلمان، مدیر مدرسه (آقای بسک آبادی) در جلوی همکاران با عصبانیت تمام به من گفت که از حراست آموزش و پرورش زنگ زده اند و گفته اند که من ضد انقلاب! هستم و از این به بعد از آن مدرسه اخراجم! (طبق معمول حراست از طریق موبایل صحبتهای من را در کلاس هایم شنود کرده بودند!) مدیر مدرسه ادامه داد که آنها گفته اند باید برای ادای توضیحات درباره صحبتها و روش تدریسم به حراست اداره مراجعه کنم. لازم به یاد آوری است که در سالیان قبل هم حراست بارها به من تذکر داده بودند و تهدید کرده بودند و تهدیداتشان را هم عملیاتی کرده بودند. همانطور که در ادامه هم متوجه خواهید شد آنها تا کنون هزینه های زیادی بر زندگی و سلامت من و عزیزانم تحمیل کرده اند. غیر قابل باور است اما حتی بارها به روش های شیطانی سعی کرده اند که از من فردی معتاد و لاابالی و اهل مشروبات و سکس بسازند تا شاید بدین وسیله از شر من راحت شوند. برنامه ها و توطیه های شیطانی زیادی هم برای پرونده سازی و اخراج من از آموزش و پرورش داشته اند که تا به حال موفق نبوده اند. – به وقتش به این موارد و توطیه های غیر قابل باور کردنی و شیطانی ایشان هم می پردازم. فقط همین را بگویم که این توطیه ها را با بکارگیری دانش آموزان، دانشجویان و همکاران بسجی که از جمله شیطان صفت ترین و رذل ترین آنها فردی به نام حسن دوست محمدی (همشهری خودم در مشهد) است دنبال کردند و می کنند. انشاا… در فیلمی که در آینده خواهم ساخت پرده از روشهای شیطانی ایشان برخواهم داشت.
از جمله موارد متعددی که توسط حراست احضار شدم برای مصاحبه هایم با تلویزیون بی بی سی فارسی از جمله درباره سیزدهمین کتابم بود که در سال ۱۳۹۰ در انتشارات جنگل جاودانه تهران چاپ شد اما علیرغم صحبتهای اولیه من با انتشاراتی توزیع نشد! و ۱۰۰۰ جلد کتابها را برای خودم در مشهد فرستادند و الان در آپارتمانم می باشند! یاد آوری اینکه در این کتاب ۴۳۰ صفحه ای خودم که به زبان انگلیسی می باشد به معرفی تیوری آموزشی سیاسی ام پرداخته ام که بر مبنای آن به ارایه روش تدریسی برای نهادینه کردن اصول دموکراسی جهت بر اندازی نرم حکومت های فاسد و مستبد پرداخته ام. ویدیوی ۱۷ دقیقه ای این روش تدریس را در این لینک ببینید: (https://youtu.be/cPtOUaIkJlk). تازه وقتی که به ترجمه فارسی این کتاب هم اجازه چاپ ندادند فهمیدم که چرا با درخواست هیات علمی شدن من هم مخالفت کردند. – به بیش از صد دانشگاه دولتی، آزاد، غیر انتفاعی و پیام نور در سراسر ایران درخواست هیات علمی دادم. به خاطر همین روش تدریسم که در دوره دکترا به آن پرداختم دیگر در دانشگاه و حتی آموزش و پرورش (رسمی هستم) به من کلاس هم ندادند – به قول خودشان ممنوع المنبر شدم!. حتی آنقدر به من فشار آوردند که دفتر کارم را هم جمع کردم و بستم چون به من اخطار دادند اگر این کار را نکنم آن را پلمپ می کنند و باید جریمه هم بدهم! به خداوندی خدا با تدریس من در موسسات هم مخالفند و بارها مانع این امر شده اند و می شوند. این مادون حیوانات در واقع دارند نهایت تلاش خود را برای تحقیر و در فقر و فلاکت و بدبختی نگهداشتن و گمراه کردن من به کار میبرند – همانطور که گفتم حتی اجازه ازدواج هم به من نمیدهند! چون معتقدند من دشمن خامنهای هستم و بنابراین باید “ابتر” شوم چرا که از دیدگاه آنها خامنهای “کوثر” است! بارها به من گفته اند که “خامنهای کوثر است و دشمن او باید ابتر شود. … این برای آنها صرفاً یک شعار نیست بلکه باور آنهاست و به همین دلیل نهایت تلاش خود را جهت عملیاتی کردن آن در مورد افرادی مثل من میکنند…. – از طریق شنود تلفنی متوجه رابطه و خواستگاری من از طرفم می شوند و به روشهای متفاوت آنها را از ادامه راه منصرف می کنند. البته آنها این قدر شعور ندارند که بفهمند نسل من از میان کلاسها و خوانندگان مقالات و کتابهایم به پا خواهند خواست…
به خاطر نگرش سیاسی من به آموزش و مسایل اجتماعی، حراست بارها از من خواسته اند که از آموزش و پرورش استعفا دهم و یا خودم را باز خرید کنم! و یا ضمن فشارهایی که به من می آورند از من می خواهند که خودکشی کنم! حتی یک بار مرا تهدید کردند که اگر ادامه دهم مرا به تیمارستان خواهند فرستاد! و در آنجا از من شیر شغالی خواهند ساخت که از سایه اش هم وحشت کند! و بعد از اینکه من در مسجد شهرمان بر علیه معاویه زمان و سپاه غارتگرش سخنرانی کردم و پرده از معدوم کردن نامحسوس دامادمان که بعد از تهدید شان جهت تنبیه و ارعاب من عملیاتی کردند برداشتم ترتیبی دادند که مرا روانه تیمارستان آزادی! تهران کردند. آنها ناجوانمردانه برای اینکه خامنه ای را معاویه خواندم و مهمتر از آن برای پوشش قتلی که مرتکب شده بودند انگ روانی بودن به من زدند! درست همان کاری که پوتین فاشیست با مخالفانش می کند. البته نگارش کتابها و مقالات و روش تدریس و صحبت هایم هم در این نوع انتقام گیری آنها موثر بود. یکی از همکارانم می گفت که اشتباه! من در سیزدهمین کتابم که مانع توزیع آن شدند این بوده که در حالیکه از تمام رهبران دنیا از جمله گاندی تمجید کرده ام نه تنها به مدح خامنه ای نپرداخته ام بلکه بر علیه او و سپاهش هم نوشته ام!
در آن سال (۱۳۹۰) در بیمارستان روانپزشکی آزادی تهران ۴۸ روز مرا وحشیانه شکنجه “فیزیکی” و “روحی و روانی” کردند به طوریکه هم اکنون بعد از حدود ۸ سال از آن ماجرا و به خاطر آزار و اذیت های دایمی شان که هنوز هم ادامه دارد روزی ۲ قرص اعصاب و ۳ قرص فشار خون و یک قرص تری گلسیرید مصرف می کنم. دکترم گفت تمام حافظه و سیستم عصبیم را با قرص و آمپول و شوک الکتریکی در تیمارستان متلاشی کرده اند و باید تا آخر عمرم این قرصها را مصرف کنم. او ادامه داد که اگر این کار را نکنم تمام بدنم برای همیشه در حال لرزش خواهد بود و از هر چیز مشکوکی وحشت خواهم داشت! به دکترم یادآوری کردم که وزارت اطلاعات مرا تهدید کرده بود که از من شیر شغالی خواهد ساخت که از سایه اش هم وحشت کند! در همین رابطه باید بگویم که بعد از اینکه فشارهایی که بر من می آوردند غیر قابل تحمل شد و از فرط استرسهای وارد شده ۲۰ کیلو اضافه وزن آوردم و به فشار خون مبتلا شدم، تری گلیسرید گرفتم و به کبد چرب مبتلا شدم قصد فرار به ترکیه و پناهندگی به سفارت آمریکا و یا اسراییل و توضیح چگونگی قتل نامحسوس دامادمان و چند نفر دیگر توسط سپاه و وزارت اطلاعات را داشتم که بعد از اینکه از تصمیم من مطلع شدند ۲ ساعت به حرکت قطارم به استانبول مرا بازداشت کردند و با زور با یک ون شیشه دودی به تیمارستان “آزادی” تهران بردند تا نام آزادی برایم وحشتناک شود و دیگر از آزادی نگویم و ننویسم!.
در بدو ورودم به بیمارستان ۲ نفر به ظاهر دیوانه – که بعد فهمیدم مامور بودند – به من نزدیک شدند که صحبتها و حرکات وحشتناک و طعنه آمیز و مرتبط با زندگی خصوصی من و باورها و مقالات من داشتند! بعد از حدود نیم ساعت از نمایشهای وحشتناک آنها مرا به داخل سالنی بردند و درب را به روی من قفل کردند که بلافاصله چندین مامور از آنطرف سالن به من حمله کردند و آنقدر مرا زدند که بیهوش شدم! وقتی به هوش آمدم خودم را در اتاقی کوچک روی تختی در حالیکه لباسهای روانی ها را بر من پوشانده بودند یافتم!؟ وحشتناکتر اینکه یک آخوند روبروی من داشت نماز می خواند! او بلافاصله نمازش را تمام کرد و به من گفت “آقای دکتر! نمازتان قضا نشود”! در آن لحظه یادم آمد که در این اواخر خیلی بر علیه آخوند های درباری در کلاس هایم صحبت کرده بودم. حراست آموزش و پرورش هم چندین بار به من به خاطر این موارد و حتی نماز نخواندنم تذکر و هشدار داده بود. من به آنها گفتم که چون شما مادون حیوانات هم نماز می خوانید من از این پس نماز نمی خوانم چرا که نمی خواهم با شما وارد بهشت شوم!.
در تیمارستان در سمت راست من تخت به ظاهر دیوانه ای بود که خودم شاهد بودم رگ گردن یکی از بیماران را با تیغ زد و خون همه جا را فرا گرفت! در ۴۸ روزی که در تیمارستان بودم بیش از ۱۰ بار به مغز من شوک برقی دادند بطوریکه همزمان با سرم تمام بدنم می لرزید. می گفتند می خواهیم کاری کنیم که خاطره بد دوران کودکیت را فراموش کنی!؟ در همین رابطه باید بگویم که من هر وقت صحبتی در کلاسهایم و یا در مقالاتم بر علیه رهبران رژیم فاسد و فاشیستی و شیطانی ایران داشتم و می گفتم آنها به نام اسلام در حال استحمار، استثمار و استعمار و تاراج و چپاول ملت هستند چپ و راست به من می گفتند که از “راز” من اطلاع دارند و باید سکوت کنم وگرنه رسوایم می کنند! قضیه از این قرار است که سربازان گمنام امام ! خامنه ای که از من و قلم و اندیشه من خشمگین شده بودند و کینه داشتند بعد از تجسس گسترده در زندگی شخصی من کشف کردند که من در سال ۱۳۶۴هنگامیکه ۱۲ ساله بوده ام با یکی از دوستانم رابطه جنسی داشته ام! در همین راستا یکی از شکنجه هایی که تیم تخصصی دکتر فوده در تیمارستان (شکنجه گاه) آزادی به من می دادند این بود که به محض اینکه شبها خوابم می برد یک نفر (به ظاهر دیوانه) که تخت ش در سمت چپ من بود می آمد بالای سر من و شروع به مالیدن و بوسیدن!؟ من می کرد! و نمی گذاشت من بخوابم!؟ نکته وحشتناکتر این بود که اسم و فامیل این فرد اسم و فامیل فردی بود که معتقد بودند و جار زدند که من وقتی ۱۲ سالم بوده با او رابطه جنسی داشته بودم! بعد از آزادی از شکنجه گاه (تیمارستان) هم در برگه ترخیص من بزرگ نوشته بودند “تاسیس ۱۳۶۴!
سالهاست که با شماره تلفن هایی که به ۶۴ ختم می شوند مزاحم من می شوند. حتی شماره کلاسهایی که در آن مدرسه کار و دانش باید در آنها به تدریس بپردازم به ۶۴ ختم می شوند! مدیر هم هر وقت خاطره می گوید از خاطراتش در سال ۱۳۶۴ می گوید و …! حالا دیگر تردیدی ندارم که حافظه من را متلاشی کردند تا دیگر نتوانم ستم ها و توطیه هایی را که برای من و خانواده ام داشته اند به یاد بیاورم و بویژه به زبان انگلیسی بر علیه شان مقاله و کتاب ننویسم – تقریبا ۹۰% لغات انگلیسی را که حفظ بودم فراموش کرده ام! از من بپرسید تا راجع به دیگر بربریت ها و روشهای فاشیستی شان در شکنجه و تحقیر کردن من و اینکه حراست آموزش و پرورش ناجوانمردانه به من غذای مسموم دادند تا جایی که تمام خون بدنم را استفراغ کردم و ۳۲ روز در “بیمارستان” بستری شدم بیشتر توضیح دهم. ضمنا در روز آزادیم از تیمارستان متوجه شدم که سه ملیون تومان را که در جیبم بود برداشته بودند و فقط ۱۰۰ هزار تومان در کیف (پولم) گذاشته بودند و سه ملیون را که برای سفر به ترکیه با خود داشتم انکار کردند! – ضمن اینکه یک ملیون تومان هم به قول خودشان بابت هزینه نگهداری من را از پدرم گرفتند!
یکی دیگر از آزارهای باور نکردنی ایشان این است که هر از چند گاهی افرادی را بعنوان گدا یا مامور خیریه جلوی درب آپارتمان من و یا سر راه من می فرستند و اگر من به آنها کمک نکنم به طرق متفاوت به آزار و اذیت من و ضربه زدن به زندگی من می پردازند! علاوه بر آزار و اذیت های روحی و روانی روزمره اشان و کارشکنی در تمام امور زندگی من و حتی دزدی از حساب بانکی من، از جمله اس ام اس و ای میل هایی که این مادون حیوانات (که مست قدرت شده و در عمل خود را خدا پنداشته اند) هر از چند گاه در شرایطی خاص! به من می زنند به قرار زیر است:
۱. “پس بخوانید ما را تا اجابت کنیم شما را.”
آخرین بار این اس ام اس را بعد از چاپ مقاله انتقادی تنها برادر من به من زدند که چند روز بعد از آن خبر رد شدن برادرم را برای دومین سال پیاپی در کنکور ارشد شنیدیم. یاد آوری این که بلافاصله بعد از اس ام اس بالا اس ام اس دیگری هم تحت عنوان “عدد ۶۴ را بفرست تا فال علی را برایت بگیریم” برایم فرستادند. – اسم تنها برادر من “علی” است. هفت خواهر هم دارم.
۲. “ما از رگ گردن به تو و خانواده ات نزدیک تر هستیم.”
“اولین” بار این پیام را بعد از برگشتن من ازهند در مراسم عقد آخرین خواهرم به من فرستادند. در همان مجلس عقد متوجه شدم که این داماد ما صرفا برای آزار و اذیت شخص من اجیر شده به خانواده ما تحمیل شده است. این آقا همکاری بسیار بسیار نزدیکی با وزارت اطلاعات جهت آزار و اذیت روحی و روانی من دارد! باور کردنی نیست اما به به خداوندی خدا عین واقعیت است.
وحشتناک است اما “آخرین” بار پیام فوق را بعد از معدوم کردن اولین دامادمان فرستادند. در سال ۱۳۹۰ این دامادمان که از قضا روحانی (و سید) و پاسدار هم بود و از برادر به من نزدیکتر بود تا جایی که تنها کسی بود که تمام مشکلاتم را با او مطرح می کردم و راجع به کسانیکه مرا تهدید و آذار و اذیت می کردند با او صحبت می کردم– به طرز بسیار مشکوک و قابل تاملی فوت کرد! (در روز ۱۳ بدر)!؟ گفتند سکته کرد!؟! اما پسرش (خواهر زاده ام) به من گفت که یک ساعت قبل از این که پدرش سکته!؟ کند یکی از همکارانش به او زنگ زد و وقتی پدرش به دیدن او رفت و بعد از مدتی برگشت سکته کرد!؟ و … معدوم شد! ….. همانطور که اشاره کردم یکی دیگر از دلایل که او را – که ۴۵ سال داشت- کشتند این بود که من در کلاس هایم بر علیه شیخ های درباری و دزدی های سپاه صحبتهای تندی می کردم. نکته دیگر در این رابطه اینکه من چهار سال بود که از یکی از دانشجویانم خواستگاری می کردم. و بلاخره ایشان بعد از ۴ سال بعد از اینکه من داشتم دکترا می گرفتم موافقت کرد. اما بعد از اینکه متوجه شدم او در ضمن تصمیم گیری برای ازدواج با من یک دوست پسر هم داشته که با او خیلی صمیمی بوده از تصمیم خودم برای ازدواج با او منصرف شدم چرا که این دوست پسر او وزارت اطلاعاتی بود و برای تحقیر و انتقام از من این کار را کرده بودند! و البته برای اینکه از علت اصلی تصمیم من مطلع نشود به او گفتم چون شماره پلاک منزل شما “۱۳” است و عدد ۱۳ عدد نحسی است من از ازدواج با تو منصرف شدم! البته بعد شنیدم که این تصمیم من خیلی آنها و از جمله پسر خاله ایشان (حسین عابدی – مسیول فرهنگی دانشگاه آزاد قوچان) را که برای وزارت اطلاعات کار می کرد عصبانی کرده بود. و حدود ۲۰ روز بعد از این ماجرا قضیه دامادمان اتفاق افتاد – او را در روز ۱۳ بدر کشتند! …
۳. ” جهت خرید لباس ورزشی ارزان برای روزه خوارها عدد ۶۴ را به ۱۳۶۴ اس بزنید”!
این اس ام اس را در اولین روز ماه رمضان امسال ۲ ساعت بعد از اینکه من صبحانه خوردم! (بخاطر معده ام نمی توانم روزه بگیرم) و بدون لباس و لخت روی تردمیل رفتم که ۳۰ دقیقه پیاده روی کنم برایم فرستادند! به خداوندی خدا بارها به من ثابت کرده اند که در آپارتمانم دوربین و حتی در بالشتم میکروفون گذاشته اند – مواردی هست که فعلا نمی توانم به آنها بپردازم و از گفتن آنها شرم دارم.
۴. “اگر نمی خواهید علاوه بر فشار خون به مرض قند و سرطان هم دچار شوید عدد ۶۴ را به ۳۶۴ بفرستید….
این اس ام اس را دقیقا موقعی به من زدند که من در مطب دکتر متوجه شدم که بعد از سالها زندگی در استرس که نتیجه آزار و اذیت ایشان بود به بیماری فشار خون مبتلا شدم…. قبل از این ماجرا به خواهرم زنگ زدم و گفتم علایم فشار خون دارم و می روم تا تست دهم…. به خداوندی خداوند تردیدی ندارم که یک نفر را مسیول من گذاشته اند تا از طریق موبایل و … من را تعقیب و شنود و آذار و اذیت کند و مانع زندگی و کار من شود. – همانطور که گفتم می خواهند از هرجهت من را ابتر کنند. این سگ پاچه گیر هم یکی از همان خیل به اصطلاح سربازان گمنام امام زمانی است که برای همین کارها تربیت شده و از بیت المال حقوق می گیرند.
و اس ام اس پایین را به محض اینکه از تیمارستان آزادی مرخص شدم به من زدند. البته یکبار دقیقا همین اس ام اس را در هند در دوره دکترا در اوج فشارهایی که در حین خرید و تتمیع استادم بر من وارد می کردند و از من خواستند خودکشی کنم هم به من زده بودند:
۳. “Why r we the best civil engineers!? Because we r the only experts who can demolish an errection without damaging the structure.”
ترجمه من: “چرا ما بهترین مهندسان هستیم!؟ چون ما تنها متخصصانی هستیم که قادریم به طور نامحسوس و بدون اینکه اطرافیان بویی ببرند به تخریب و انهدام زندگی و روح و روان مخالفانمان بپردازیم.”!
لازم به یاد آوری است که از آنجا که تا مدتها من نمی دانستم این آذار و اذیت های شیطانی کار سربازان گمنام امام خامنه ای است به برخی ها مشکوک شدم و حتی درگیری لفظی پیش آمد و به خاطر همین درگیری ها یک بار در شهرمان گرمه توسط یک جانباز بسیجی به نام علی مرادی دادگاهی شدم و برایم تشکیل پرونده دادند! او در حضور پدرم به من گفت که ۶۰۰ میلیون پول دارد و آنرا خرج به سپاه و … می دهد تا من را ساقط کنند!
در هر صورت آن طور که پیداست ظاهرا این شیاطین فاشیست برنامه ها و توطیه های بیشتری هم برای من و خانواده ام دارند چرا که من عهد کرده ام تا زنده ام بر علیه ظلم و ستم و فساد و غارت و ریا و استبداد تحت لوای اسلام بگویم و بنویسم و آنها این را خوب می دانند. … بنابراین تمام توحش این مادون حیوانات تنها به جرم این است که من “اهل مداحی کردن از حاکمانی که ظاهر پیغمبر اما نگرش معاویه و منش و مرام یزید را دارند نیستم چرا که به آنها هیچ اعتقادی ندارم”– نه در کتابهایم – نه در مقالاتم – نه در کلاسهایم و نه در محیط های اجتماعی…
حال شما بفرمایید این کارها و بربریتها رسم زمامداری حاکمان اسلامی است؟! آیا اسلام این اجازه را می دهد که یک حاکم به صرف اینکه باورهای مرا در تضاد با قدرت و منافع خود و قبیله غارت گر خود می داند! امثال من را “میکروب” بداند و از سر کینه و انزجار توام با بربریت ترتیبی دهد که ۴۸ روز مرا به “تیمارستان آزادی تهران” بفرستند و در آنجا مرا تحقیر و شکنجه “فیزیکی” و “روحی و روانی” کنند؟! آیا این از مرامهای حاکمان اسلامی است که عزیزان منتقدان خود را برای تنبیه و ایجاد ارعاب و وحشت در آنها تهدید کنند و بعد به طور نامحسوس از هستی ساقط کنند و معدوم کنند؟! و وقتی امثال من این خیانت ها و خون آشامی ها را افشا می کنیم انگ دیوانه! بودن به ما بزنند و ما را روانه تیمارستان کنند!؟
“یک نبش قبر و بررسی، نظر من در مورد این واقعیت که داماد ما توسط ایشان در آن زمان و شرایط خاص – جهت ارعاب و تنبیه من- مسموم و معدوم شد را به همه اثبات خواهد کرد. ” از من بپرسید تا آن زمان و شرایط خاص را بیشتر توضیح دهم. به عنوان نمونه – همانطور که اشاره شد – در آن روزها مدام در گفتگوها و کلاسهایم بر این نکته هم تاکید داشتم که سپاه و وزارت اطلاعات ایران از جمله فاسدترین ارگانها هستند که با دست داشتن در اختلاسها و قاچاق مواد مخدر و مشروبات الکلی و حتی قاچاق انسان در حال مال اندوزی و خیانت به ملت ایران و جوانان این مرز و بوم هستند. به دانش آموزانم می گفتم که چون احمدی نژاد پاشنه آشیل سپاه و وزارت اطلاعات و برادران لاریجانی را شناسایی کرد و از خیانتهای آنها به ملت مدرک دارد به جای اینکه اعدام شود عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام شد. گفتن همین نکات در مقالات و کلاسهایم کافی بود تا مرا از هستی و نیستی ساقط کنند. البته آنها دو دلیل مهم دیگر هم برای قتل داماد ما داشتند که بعدها به آنها می پردازم چرا که فعلا از گفتن آنها شرم دارم.
و سوال آخر من این است که آیا اسلام این حق را به خامنه ای و سپاه او داده است که همزمان با فشار وارد آوردن به من و در تنگنا قرار دادن من و القای حس یاس و نامیدی در من بطور مستقیم و غیر مستقیم به من پیشنهاد خودکشی دهند؟!!! فعلا از امثال من در این شرایط کاری ساخته نیست. من از شر این حاکمان مستبد و خودکامه و غارتگر و سربازان به قول خودشان گمنامشان که “تمام جوانب زندگی من” و عزیزانم را تحت کنترل گرفته اند و از “همه نظر” بویژه از نظر اقتصادی فلج کرده اند به خداوند پناه می برم و آزار و اذیتها و کارشکنیهای شیطانی و فاشیستی شان را به او حواله کرده ام…این وضعیت تا ابد ادامه پیدا نخواهد کرد….طاغوت و استبداد رفتنی است. “باید” روزی در برابر خلق مجاهد ایران پاسخگو باشند…
در خاتمه از سازمانهای حقوق بشری خواهش می کنم بیایند تا به صورت شفاهی اطلاعات وحشتناک و غیر قابل باور بیشتری از توطیه ها و نقشه های شیطانی و نیز روشهای شکنجه این مادون حیوانات بدهم و بگویم که چگونه و با چه روشهایی و در چه زمان هایی حتی به تهدید ناموسی تنها برادر و هفت خواهر من می پردازند و وحشتناکتر اینکه از آنها به عنوان گروگان استفاده می کنند تا مرا از پی گیری جنایتهایشان در حق خودم و نیز از خون دامادمان بگذرم.
نامه اعتراضی تنها برادر من به وزارت علوم که بدون پاسخ ماند:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خسته نباشید خدمت شما اساتید فرهیخته
موضوع: اعتراض به نتیجه کنکور ارشد امسال
احتراما اینجانب سید علی اصغر حسینی به شماره داوطلبی ۱۲۴۹۲۱۸ در کنکور ارشد امسال در کد رشته ۱۱۴۳ از مجموعه روانشناسی ۲ شرکت کرده بودم اما در کمال ناباوری امسال هم همانند سه سال قبل مردود اعلام شدم! جهت اطلاع شما برای نمونه برادرم که دکترای آموزش زبان انگلیسی دارد خیلی در درس زبان به من کمک کرد اما نتیجه کنکور نشان داد که من زبان را منفی( ۶.۶۶ % – ) زده بودم!؟ این در حالیست که در کنکور عمومی دانش زبانی من در حدی بود که دبیری زبان هم قبول شده بودم. برادرم بر این باور است که عواملی در وزارت علوم با عواملی در وزارت اطلاعات که او را وارد “لیست سیاه” کرده اند در حال آزار و اذیت او هستند و قصد این را دارند که من را هم همانند او از هستی ساقط نمایند. لازم به یاد آوری است که برادرم با وجود نبوغ سرشار در رشته خودش در هیچ دانشگاهی حتی در دانشگاه پیام نور دورترین روستاها هم به عنوان هیات علمی پذیرفته نشد – تنها و تنها به جرم اینکه – به قول خودش – او نمی تواند سر سپرده و یا بسیجی درباری باشد.
خواهش می کنم مانع این ظلم و اجحاف در حق من و زندگی من و زن و فرزندم شوید. نگذارید که با من همان کنند که با برادرم کردند. وبلاگ شخصی برادرم و نمونه مقالاتش: http://www.beyondelt.blogfa.com
آخرین مقاله خودم که قبل از اعلام نتایج کنکور امسال چاپ کردم و شاید هم به خاطر این مقاله هم مغضوب شدم:
سید علی اصغر حسینی (۱۳۹۴). اعتراض برای معیشت و یا اعتراض به اختلال در ساختار؟!
http://www.farhangiannews.ir/view-25991.html
با تشکر و احترام
سید علی اصغر حسینی
اینها در حالی است که من خودم حتی شاهد بودم افراد شراب خوار و … هم هیئتعلمی دانشگاه شدند (آقای به اصطلاح دکتر … که شراب را به جای آب می خورد هیئتعلمی دانشگاه دولتی بجنورد و بعد معاون آن دانشگاه شد و هم اکنون (۱۳۹۷) رئیس “دانشگاه دخترانه کوثر” بجنورد است! و همسرش که فوق لیسانسش ارزش علمی ندارد و حتی مورد تایید آموزشوپرورش هم نیست! و در هند با بلوز شلوار لی می گشت هیئتعلمی دانشگاه … شد! البته من با بلوز شلوار بودن و شراب خوار بودن انها مشکلی ندارم چون طرفدار یه جامعه با حکومتی لیبرال دموکرات هستم – فقط می خواهم بگویم این حکومت اسلامی نیست و اسلام یک نقاب بیشتر نیست ….. حیرت آور اینکه خانم … که با یک آقای عرب (یمنی) در هند هم اتاق بود هیئتعلمی دانشگاه امام …. (ع)!؟ مشهد شد و یا دکتر…. که می گفت در دوره دانشجویی در مقطع کارشناسی ارشدش با یکی از اساتیدش که خانم بوده رابطه جنسی داشته! الان رئیس و هیئت امنای! دانشگاه تابران مشهد است و یا آقایی از بوشهر که با یک دختر هندی دوست و هم اتاق بود و جالب اینکه سه بار به خاطر ضعفش در زبان انگلیسی توسط دانشگاه میسور (هند) رد شد و با گریه و زاری از آن دانشگاه پذیرش گرفت الان هیئتعلمی دانشگاه دولتی بوشهر است. همینطور یادم می آید که در دوره ارشدم دکتر… که با دادن نمره “بیست”! به یک دخترخانم بسیار زیبای کم هوش و تنبل که همیشه غایب بود…. هیئتعلمی دانشگاه تربیت مدرس تهران است و….). و یا یکی از اساتید که جلوی ۱۵ همکار دیگه می گفت که در دوره دکترا در دانشگاه فردوسی مشهد چندین بار با استاد راهنمای خودش – که یک خانم متاهل هم بوده – س کس داشته است. جالب این است که ایشان در رساله دکترایشان روی نهج البلاغه کار می کرده اند! و یا یکی از اساتید دانشگاه قوچان که جلو همکاران می گفت کافیه اسم دانشجویی را که دوست دارید به من بدهید تا سه سوته راضی اش کنیم و …. و یا دختر معاون وزیر علوم احمدینژاد (ملا باشی) با مدرک فوق لیسانس زبان انگلیسی هیئتعلمی دانشگاه علم و صنعت در تهران شد. و یا خود احمدی نژاد با آن همه غارتی که کرد به جای اینکه محاکمه و اعدام شود عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام شد! اونایی هم که در سال ۱۳۷۵ به قصد کشتن من به من “سم” دادند الان سربازان گمنام امام زمان در حراست آموزش و پرورش مشهد هستند! مقاله اش تو وبلاگمه. خخخخخ. ای شیطونای سید کش! آموزش پرورش و آموزش عالی ایران در سیطره سازمان جاسوسی آمریکا (سیا)!
برادرم معتقد است جمهوری اسلامی از بخدمت گیری افراد متخصصی که حاضر نیستند شرافت و آزادگی خود را به زیور دنیا بفروشند پرهیز می کند چرا که میداند بخدمت گیری این افراد به آبادی و توسعه مملکت می انجامد که در آنصورت مردم به رفاه خواهند رسید. و مردم مرفه نه به فکر آب و نان که به فکر آزادی می افتند و این یعنی سرنگونی و ریشه کن شدن این رژیم خودکامه. برادرم که بعنوان یک معلم ابتدایی در آشخانه مشغول به خدمت است می گوید او را در یک روستای پرت و دور افتاده انداخته اند که یک همکار بیشتر ندارد! او می گوید این همکارش در داخل دفتر مدرسه مدام در حال سیگار و حتی “تریاک” کشیدن و صحبتهای آنچنانی در مورد رابطه سکسی اش با دخترها و زنان روستا هست و با شگردهای مختلفی سعی در آلوده و گرفتار کردن او نیز دارند! برادر من که قبول شدن او در کنکور به عنوان معلم ابتدایی توطیه و برنامه وزارت اطلاعات برای به گروگان گرفتن او بمنظور ساکت نگهداشتن من بود سالهاست که در آن روستا در آشخانه بجنورد در همان شرایط مشغول به تدریس است. من تردید ندارم که حراست آموزش و پرورش و وزارت اطلاعات بر روی تنها برادر من تمرکز کرده اند و همان نقشه های شیطانی ای که برای من اجرا کردند و می کنند را برای تنها برادرم هم در برنامه دارند:
https://www.tribunezamaneh.com/archives/107209
برادرم امسال برای چهارمین سال متوالی برای کارشناسی ارشد کنکور داد و ظاهرا نهایتا اجازه ادامه تحصیل در دانشگاه آزاد را به او دادند! اما این شیطان صفتان فاشیست همزمان با انتقالی او از آشخانه به شهر خودمان مخالفت می کنند تا بدین صورت همانند آنچه با خود من کردند عملا امکان ادامه تحصیل به او هم ندهند و او را منصرف کنند. این در حالی است که با انتقالی دوستان او که مجرد و با امتیاز پایین تر هستند موافقت کردند. این نوع ریشه کردن و مهندسی نسلها (ی منتقد) را در حکومت یزید هم سراغ ندارم.
در انتها لازم است به برشی از گذشته خودم هم که یکی دیگر از علت های مغضوب شدنم در این رژیم در آن نهفته است اشاره ای داشته باشم: من در سال ۱۳۶۹ قرار شد با یک دخترخانم ازدواج کنم اما در کمال بهت و تعجب من و خانواده من در آخرین لحظات با پشتیبانی و حمایت نیروهایی خاص و صاحب نفوذ که از جمله آنها سردار علی اکبر گرمه ای بود او را به عقد یک برادر “سردار شهید” در آوردند!!؟ متاسفانه بعد از این ماجرا با وساطت همان نیروها تن به عقد با دختر خانمی دادم که آنها (خدایان سرنوشت من) برای من در نظر گرفته بودند. من هم در اولین فرصت از او جدا شدم. حیرت آورتر اینکه سال بعد دقیقا ماجرای اول تکرار شد!! یعنی قرار شد با یک دخترخانم دیگر که خودم او را پسندیدم و با هم به توافق رسیدیم ازدواج کنم اما همان نیروها که با شنود تلفن و … در جریان تمام امور و تصمیمات ما بودند در آخرین لحظات او را نیز به عقد یک برادر شهید دیگر در آوردند!!؟ بدبختانه کمی بعد از آن باز هم با فشار و عملیات روانی گسترده همان نیروهای خاص که سعی در رقم زدن سرنوشت من داشتند – و هنوز هم دارند! دوباره تن به ازدواجی دادم که هیچ میلی به آن نداشتم. در ۲۶ سالگی به اجبار به من زن دادند! ! و من در اولین فرصت از او جدا شدم:
http://news.gooya.com/politics/archives/2016/07/215048.php
و از همان زمانها بود که در “لیست سیاه” بسیج و سپاه قرار گرفتم تا مایه عبرت دیگران شوم و همزمان آن دو برادران شهید با اعتماد بنفس بیشتری به زندگی خود ادامه دهند و در نزد آن دو دختر احساس سرافرازی کنند! در همینجا یادآوری می کنم که سه نفر از جوانان شهرمان به نامهای دکتر حسن پاسدار، ولی نجاری و عباس طالبی که عاشق آن دختر (که به برادر سردار شهید دادنش) بودند و یا ارتباطی با او داشتند بطرز مشکوکی در جوانی مردند/بطور نا محسوس کشته شدند! با من هم که عاشق آن دختر شدم گفتم چکار کردند: همانطور که اشاره کردم بعد از اینکه آن دخترشان را به آن برادر سردار شهید دادند قصد کشتن نامحسوس من را هم کردند اما خداوند نخواست من در آن سال بمیرم. در سال ۱۳۷۵ در اولین سال تدریسم در روستای شوقان (بجنورد) مسیول حراست آموزش و پرورش جاجرم (آقای حسین پور) به دستور سردار گرمه ای به من سم دادند که باعث شد معده ام تکه تکه و زخمی شود و تمام خون بدنم را استفراغ کردم. اگر مردم روستا به فریادم نمی رسیدند و با یک وانت من را به بیمارستان بجنورد نمی رساندند همانجا – همانند آن سه جوان – پرونده من هم مختومه شده بود! ۳۲ روز در سی سی یو بیمارستان بستری بودم.
همانطور که گفتم سردار علی اکبر گرمه ای که طراح و آمر این نوع قتلهای نامحسوس هست از اقوام آن دختر خانم می باشد. و همین سردار همزمان با کشتن این ۴ جوان آن برادر سردار شهید را که دخترشان را به او دادند مدیر کل سازمان جهانگردی خراسان شمالی کرد. در هر صورت من معتقدم این سردار که دستش به خون داماد ما هم آلوده است یک گردان سری آتش به اختیار برای قتل دگراندیشان و معاندان و حتی از نظر خودشان گناهکاران و کافران دارد. از نظر من چنین گردانهایی در سراسر کشور مشغول به فعالیت هستند.
شاید هم از سال ۱۳۶۸ که کلاس دوم دبیرستان بودم در لیست سیاه سپاه قرار گرفته بودم تا مانع موفقیت من شوند!؟ یادم میآید که در آن سال بخش انگلیسی رادیو آمریکا مسابقه ای را در فرم یک سؤال مطرح کرد: “با در نظر گرفتن مسائل هستهای، آینده ایران را در اواخر اولین دهه قرن بیست و یکم چگونه پیش بینی می کنید؟” و من با زبان انگلیسی ناقص خودم در یک صفحه کاغذ آ ۴ توضیح دادم که بنا بر سخنرانی یک سردار سپاه در شهرمان تا آخر آن دهه ایران به تکنولوژی بمب اتم دست پیدا می کند و آن را به کشورهای دوست نیز صادر خواهد کرد(!) – و بعد از دو ماه از رادیو آمریکا کلی جایزه برایم فرستادند! البته سر پاکت باز بود و محتویات آن را بازرسی کرده بودند! … بنابراین شاید دلیل اینکه در لیست سیاه قرار گرفتم آن بود که در زمان جنگ با شیطان بزرگ! ارتباط برقرار کرده بودم! و یا شاید هم جاسوسی کرده بودم!؟!
ختم کلام اینکه آنچه من در ۴۴ سالگی و با مدرک PhD با تمام وجود به آن رسیدم این است که این آقایان مکار و در ظاهر خدا پرست! هرگز به چیزی به اسم خدا “هیچ” اعتقادی ندارند و بویی از انسانیت هم نبرده اند چرا که جایی که پای منافع دنیویشان در میان باشد به هیچ اصل و قاعده دنیوی ای هم پایبند نیستند. آنها در عمل نشان داده اند که برای کسب و حفظ قدرت و منافع خود دست به “هر” رذالتی می زنند – از سرقت های میلیاردی و معتاد کردن و به بیراهه کشاندن جوانان تا تحت کنترل گرفتن و ترور شخصیت و مطرود و مخفی کردن و از هستی ساقط کردن و حتی معدوم کردن (نا محسوس) مخالفان و عزیزان آنها. امیدوارم روزی کسی پیدا شود تا به من کمک کند از سایر بربریتها و روشهای آزار و اذیت و شکنجه و تحقیر کردن و کارشکنی ها ای که این مادون حیوانات با ما کردند – که حتی یزیدیان هم با اجداد ما نکردند – فیلمی بسازیم.
معرفی برخی از مزدوران رژیم که در آزار و اذیت من و قتل نامحسوس دامادمان و چندین نفر دیگر نقش مستقیم داشته اند و باید روزی به مجریان عدالت سپرده شوند:
۱. سردار علی اکبر گرمه ای (یکی از مسیولان سپاه پاسداران مشهد)
۲. سرهنگ تقی بیگی (یکی از مسیولان سپاه پاسداران گرمه جاجرم)
۳. مسعود محمودیان (مسیول و نماینده شورای نگهبان در گرمه جاجرم)
۴. رضا دوست محمدی (مسیول دفتر امام جمعه شهر گرمه)
۵. محمد ابراهیم محمودیان (معاونت سیاسی اجتماعی ستاد نماز جمعه گرمه)
۶. دکتر قاسم علی خدابنده (معاون مدیر کل آموزش و پرورش مشهد)
۷. حسین پور (جاجرمی) – مسیول حراست آموزش و پرورش مشهد
۸. محمد حسن بداغی (مسیول دفتر رییس دانشگاه آزاد مشهد)
۹. حجت الاسلام محمد صادق محمودیان (مسیول رسیدگی به شکایات آموزش و پرورش بجنورد)
۱۰. علی طایفی (مسیول مخابرات معدن آلومینای جاجرم- کارشان در آنجا شنود و آزار و اذیت تلفنی است)
نکاتی از فضائل سادات که رژیم آخوندی ایران همانند حیوانات با آنها برخورد می کند.
۱. سادات همانهایی هستند که فاطمه زهرا «س»، با آنهمه جراحت در روزهای آخر عمرش درباره آنها وصیت کرد و از امیرالمومنین «ع»، خواست که “علی جان! سلام مرا به تمام فرزندانی که از نسل من تا روز قیامت خواهند آمد، برسان”
۲. سادات همانهایی هستند که پیامبر اکرم «ص» فرمود: اگر سیدی را دیدید و به احترامش، قیام نکردید، به من جفا کردید.
۳. سادات همانهایی هستند که پیامبر «ص» فرمود: اگر سیدی را دیدید و به او سلام نکردید، به من جفا کردید.
۴. سادات همانهایی هستند که حضرت زهرا «س» فرمود: حتی اگر سیدی به شما بدی کرد، شما احترام او را نگه دارید، که ما در قیامت، جبران میکنیم.
۵. سادات همانهایی هستند که امام رضا «ع» از قول پیامبر فرمود: نگاه کردن به هر سید و ذریه ما عبادت است.
۶. سادات همانهایی هستند که در روز قیامت مردانشان به فاطمه اطهر، و زنانشان به ائمه طیبین محرم هستند
وقتی مفیستوفلس بر جناب دکتر فاوست ظاهر میشود و از او بر پیمانشان تعهد میگیرد، ضامن وفاداری به این تعهد خون جناب فاوست است. استعاره غریبی است، اگرچه در ملل مختلف و دورانهای تاریخی زیادی تا هم اکنون نیز امر شایعی است. در مقاطعی البته فاوست سرخورده از معامله روح خود با شیطان خواستار برگشتن از مسیری است که در آن پا گذاشته است، اما هربار با نهیب مفیستوفلس مواجه میشود و یادآوری پیمانی که با خون امضاء کرده بود. او قرار بود تا زمانی که از شادکامی و مستی سرشار نشده و تا زمانی که جمله «ای زمان درنگ کن و ای چرخ بپای» را بر زبان نیاورده، مخدوم مفیستوفلس باشد، اما چه کسی میتواند مخدوم شیطان باشد جز آنکه روحش را با او معامله کرده باشد؟ و چنین بود که دوگانه مغلوب «خادم -مخدوم» در کل روایت گوته بزرگ از ماجرا، ما را در پیچیدگی خود یک آن رها نمیکند.
انگار امروز دکتر ظریف نیز به مناسبت سال نو ایرانی، پیامی داده بودند و حرفهایی که البته قابل اعتناء نبود. به گمانم یکی از همان مقاطعی است که انگار فاوست سرخورده باشد از تصمیم خود، اما مهم نیست، ایشان قبلا کار را تمام و با خون خود تعهدشان را محکم کرده بودند. پس بایسته است به ایشان یادآور شوند که بر تعهد خود استوار بماند و اینچنین رقتآور هرازگاه به پشت سر خود ننگرند که عذابی سنگین در پس پشت ایشان در حال فرود است. اما آنچه من میتوانم به ایشان یادآور شوم این است که جناب دکتر، ما مدتی است فارسی شما را متوجه نمیشویم، چرا به چینی نمینویسید؟
اداره مهاجرت در ترکیه که وظیفه رسیدگی به پروندههای پناهندگان و پناهجویان را در اختیار گرفته، بیمه درمانی بسیاری از شهروندان اهل ایران و افغانستان را قطع کردهاست.
خانوادههای بسیاری هستند که نیاز به درمان فوری و خدمات پزشکی دارند، اما قطع بیمه پناهجویان منجر به آسیب روانی و فشار روحی مضاعف خصوصا به خانوادههای کم بضاعت شدهاست. از طرف دیگر بیماری و حادثه خبر نمیکند و پناهجویانی بودهاند که بیمار شده یا نیاز فوری به خدمات پزشکی پیدا کردهاند و با قطع شدن بیمهها به شدت دچار مشکل شدهاند.
مشکلات پناهجویان در ترکیه به اینجا ختم نمیشود: «عدم اجازه خروج از شهر و عدم صدور مجوز کار و توقف در روند رسیدگی به پروندههای پناهندگان برای اعزام به کشور سوم، وضعیت را برای آنها بغرنجتر کردهاست.»
شماری از پناهجویان با ارائه یک دادخواست از کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، نهادهای بینالمللی، مجامع و رسانههای حقوق بشری خواستهاند نسبت به این موضوع بیتفاوت نبوده و با فشار بر اداره مهاجرت و دولت ترکیه این حق ابتدایی به آنها بازگرداند.
تا این لحظه (۱۲ مارس ۲۰۲۰) افزون بر ۶هزار و ۲۰۰ نفر از پناهجویان، فعالان حقوق بشر و شهروندانی از سراسر دنیا خواستار حمایت از پناهندگان ترکیه برای تمدید بیمههای درمانی آنها شدهاند. (جمع آوری امضا در وبسایت دادخواست کماکان ادامه دارد.)
نسخهای از این دادخواست برای کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد در ترکیه و شعب مرتبط ارسال شده. همزمان رونوشتهای دیگری از این دادخواهی جهت جلب توجه مجامع بینالمللی و افکار عمومی به مقامات دولتهای اروپایی، نهادهای حقوق بشری و رسانههای عمومی ارسال شدهاست.
برای دانلود فایل پیدیاف اینجا کلیک کنید.
متن دادخواست در آدرس زیر آمدهاست:
https://www.daadkhast.org/petition/34389/
To: UNHCR and European governments
Subject: Health Coverage for Refugees in Turkey
From: Iranian Refugees and Asylum Seekers in Turkey
According to reports from Turkey, the Turkish Immigration Offices have canceled the health insurance for Iranian refugees and asylum seekers residing in the country. This has caused concerns among them.
Some Iranian refugees have reported to the Campaign to Defend Political and Civil Prisoners that their health insurance has been canceled. According to some sources:
‘Turkish Immigration Offices can now put pressure on asylum seekers in violation of their basic human rights.’
The United Nations has delegated some of its support for refugees to the Turkish Government. The UN has not given a convincing response to the refugees concerns.
We, the undersigned, urge all international organizations and the media to voice their concerns with human rights organizations and other authorities, including the UNHCR and the European Governments.
We also urge the (UNHCR) to act in support of the refugees.
به قطع بیمه پناهجویان در ترکیه رسیدگی کنید:
گزارشها از ترکیه حاکیست که بیمه درمانی پناهجویان و پناهندگان ایرانی ساکن این کشور از سوی اداره مهاجرت شهرهای محل سکونت آنها قطع شده است.
اداره مهاجرت که وظیفه رسیدگی به پروندههای پناهجویان را در دست دارد، پیش از این در موارد معدودی بیمه برخی افراد را که به ظن خودشان بضاعت مالی داشتند قطع میکرد، اما این بار خبر رسیده که «بیمه درمانی بیشتر پناهجویان قطع شده یا دیگر تمدید نشده است.»
این موضوع منجر به بروز نگرانیهای زیادی در میان پناهجویان، به خصوص آنهایی شده است که در خانواده خود بیمار دارند یا وضعیت مالی خوبی ندارند.
برخی پناهجویان ایرانی به کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی خبر دادهاند که بیمه درمانیشان که پیشتر جزو خدمات درمانی-بهداشتی آنها محسوب میشده، پس از مراجعه به اداره مهاجرت برای تمدید اوراق هویتی و کارت شناسایی (کیملیک) قطع شده است.
سازمان ملل متحد در ترکیه بخش زیادی از وظایف خود از قبیل ثبتنام، رسیدگی به پروندهها، مصاحبهها و … را به اداره مهاجرت شهرهای مختلف ترکیه واگذار کرده. موضوعی که به گفته فعالان حقوق پناهجویی به رفتارهای سلیقهای و تضییع حقوق ابتدایی پناهجویان از جمله قطع بیمه درمانی منجر شده است.
سازمان ملل متحد در پاسخ به پیگیریهای صورت گرفته پناهندگان، تا این لحظه پاسخی قانع کننده نداده است. از سوی دیگر منابع کمپین تایید کردهاند «ادارههای “آسام” که شعبههای وابسته به سازمان ملل در ترکیه هستند نیز در پیگیریهای به عمل آمده مسئولیت این تصمیم را به اداره مهاجرت شهرهای ترکیه واگذار کردهاند.»
منابع مطلع به کمپین گفتهاند: «اداره مهاجرت هر شهر در شرایط کنونی این امکان را دارد که با توجه به قدرتش، پناهجویان را تحت فشار بگذارد یا تغییراتی را با توجه به منفعت کشور خود از نظر سیاسی-اقتصادی یا دلایل امنیتی در روند رسیدگی به پروندههای پناهجویان اعمال کند، در حالی که این تغییرات میتواند منجر به نقض اساسی حقوق اولیه هر انسانی شود؛ خصوصا که پناهجو و در کشوری غریب باشد.»
پیش از این بارها از طرف فعالان حقوق پناهجویی هشدار داده شده بود که از وقتی دولت ترکیه در روند رسیدگی به پروندههای پناهجویان صاحب صلاحیت شده، فشار بر پناهندگان افزایش یافته و حتی در پارهای از موارد، به اخراج پناهجویان یا صدور حکم ترک خاک انجامیده است.
در این وضعیت اگر پناهجویی به هر دلیل دچار مشکل شود، سازمان ملل دیگر پاسخگوی نیازهای او نیست و در نهایت اداره مهاجرت با اختیاراتی که دارد میتواند در خصوص فرد پناهجو تصمیمگیری کند.
ارائه بیمه درمانی و استفاده از خدمات درمانی-بهداشتی در مراکز دولتی تا پیش از این موضوع از جمله مواردی بود که پناهجویان از آن بهره میبردند، اما به گفته فعالان حقوق پناهجویی در ترکیه بیمه درمانی پناهندگان و پناهجویان ایرانی و افغانستانی ساکن این کشور طی هفتههای اخیر در بیشتر شهرها قطع شده است.
پناهندگان و پناهجویان ایرانی ساکن ترکیه با امضای این دادخواست، از همه نهادها و رسانههای بینالمللی میخواهند صدای آنها را به مجامع حقوق بشری و مقامات دیگر کشورها برسانند.
آنها همچنین از سازمان ملل متحد (UNHCR) میخواهند نسبت به این موضوع بیتفاوت نباشد و وارد عمل شود.
گزارش: «داریوش عدیم»
روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۹، روز استقلال سياسی و اقتصادی ایران بود. استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی جدايی ناپذيرند. دهه ها بود كه دولت های ایران توان اعمال سياست مستقل اقتصادی نداشتند. سیاست اقتصادی كشور با سیاست خارجی درآمیخته بود و در جايی كه برنامه اقتصادی كشور با منافع دو کشور قدرتمند جهان که در نزدیکی ایران مستقر بودند رويارو میشد، دولتمردان بايستی كه عقب نشينی و منافع اقتصادی كشور را فدای بقای حكومت خودشان می كردند. قراردادهای زيانبار در راستای تامين منافع استراتژیک و اقتصادی كشورهای بيگانه قدرتمند در منطقه به ما تحمیل می شد. سیاست خارجی ایران بر پایه «موازنه مثبت» بود، یعنی به هر دو ابرقدرت خارجي امتیاز داده می شد تا هر کدام برای حفظ منافع خودشان هم شده، کشور را در برابر دیگری حفاظت کند. بهمین دلیل، خواستهايی که از سوی انگلستان يا روسیه می رسید، حتا اگر به زيان منافع ملت ايران بود، كمابيش پذیرفته می شد. سیاست موازنه مثبت، همراه با بی لیاقتی و فساد دستگاه حكومتي و بی توجهی به منافع ملي، باعث افزایش چشمگیر نفوذ این دو ابر قدرت و حتا دخالت مستقیم آنها در امور داخلی کشور شده بود.
براي بیش از یک سده، ایران صحنه رقابت انگلستان و روسیه شده بود و دولتهای ایران هیچ تصمیم مستقلی نمی توانستند بگیرند. ايران در اثر بي لياقتي و فساد و بي اعتنايي حكومتها به منافع ملي، چنان ناتوان و فقير و درمانده شده بود كه اگر دو كشور قدرتمند روياروي يكديگر نبودند، اشغال و مستعمره كردن ايران كار يك روز بود. در جنگ جهاني یکم (۱۸-۱۹۱۴) انگلستان به بهانه جلوگيري از پيشروي ارتش عثماني، در سال ۱۹۱۸ (۱۲۹۸ خورشيدي)، ايران را اشغال كرد. در طي سه سال و نيم كه ايران در اشغال نظامي انگلستان بود، تحقيرآميزترين رفتار را با ما روا داشتند. گراني مواد غذايي به علت جنگ جهاني، خريد گسترده غله و فراورده هاي كشاورزي و مواد خوراكي ايران توسط دولت انگلستان براي ارتش خود، خودداري انگلستان از وارد كردن غله از هندوستان و ميانرودان، جلوگيري از ورود كمكهاي غذايي امريكا به ايران و خودداري از پرداخت بهاي نفت ايران، باعث شد كه يكي از بزرگترين فاجعه هاي انساني، كه ميتوان آن را بزرگترين نسل كشي سده بيستم خواند، در ايران رخ دهد. نبودن غله و مواد خوراكي براي مردم، نبودن پول و اعتبار كافي براي واردات آنها و گراني ناشي از جنگ، قحطي بزرگ و بي سابقه اي را در ايران بوجود آورد كه در مدت دو سال بين ۹ تا ۱۰ ميليون تن از جمعيت بیست ميليونی ايران از گرسنگي و بيماري تلف شدند. با وجود اينكه كشور ما را اشغاگران آسيب فراوان زدند و تخريب كردند و بيشترين تلفات و ضايعات هر كشور ديگر در جنگ را تحمل كرديم، به علت حقير و ذليل بودن دولت ايران در آن روزها و سياست بين المللي براي سرپوش گذاشتن بر اين فاجعه بي سابقه، حتي به عنوان يك مظلوم يا قرباني هم شناخته نشديم، هيچكس به ياري ما نيامد و هيچ كشوري به ما غرامتي هم نپرداخت.
سپس، همچنانكه آغاز به خودشناسي كرده بوديم و گامهاي اوليه را برمي داشتيم، جنگ دوم جهاني (۴۵-۱۹۳۹) در گرفت. انگلستان تمامي نفت مصرفی نیروی دریایی خود را بر خلاف پیمان في مابين به رایگان از ايران تامين میکرد. هزینه کارمندان انگلیسی شركت نفت را هم از حساب ایران كسر ميكرد، ايران هيچ كنترلي نسبت به اينكه چقدر نفت از چاههاي ما برداشت مي شود نداشت و هیچ گزارشی هم از اینکه چه مقدار نفت در اسکله تحویل نفتکش ها میشود به ایران نمی دادند. در حالیکه کارمندان انگلیسی در شهرک پیشرفته و مدرن آبادان با کولر و باغچه و خیابانهای آسفالته و وسیله نقلیه برای رفت و آمد زندگی میکردند، کارگران ایرانی در زاغه های حلبی در خیابانهای خاکی زندگي ميكردند و پياده سر كار مي رفتند. در روزهای بارانی، یعنی نیمی از سال، تا مچ پاهايشان در گل فرو میرفت. کارگران و خانواده هایشان برای خنک شدن در هوای ۵۰ درجه تابستان در خمره های آب می نشستند. حمله تحقيرآميز متفقين به ايران در سال ۱۳۲۰، بي اجازه و بي اعتناء به دولت وقت، همه و همه نشانه آن بود كه ما لگد شده زير پاي قدرتمندان بوديم، هيچ اختياري از خود نداشتيم و حس حقارت ملي حاكي از اينكه ما هيچ هستيم، تمام وجود ما را فراگرفته بود: كه هنوز هم در اخلاق سياسي بسياري از ما تاثيرگذار است.
در تمام این مدت، مردم ایران با این توهم زندگی میكردند که سیاست ایران را باید بیگانگان تعیین کنند، سیاستمداران ایران را بیگانگان برای حفظ منافع خود می گمارند و خود ملت هیچ نقشی در سیاست خارجی و حتی سیاست داخلی کشور ندارد. نماد همه این مسائل روحي، اقتصادي و سياسي، صنعت نفت بود که به عنوان بزرگترین صنعت و فعالیت اقتصادی کشور تامین کننده بخش عمده ای از بودجه کشور بود. قرارداد نفت ايران و انگلستان ادامه زنجیره امتیازدهی به بیگانگان بود بي اینکه منافع چندانی برای اقتصاد کشور، رشد صنعتی، اشتغال و رفاه داشته باشد. منابع ما را می بردند، شرايط شراكت را به ما تحميل ميكردند، در شراکت خود با ما تقلب میکردند، و با دخالت در امور داخلی کشور ما را تحمیق نیز میکردند. همه اینها را مصدق و جبهه ملی ایران سد راه پیشرفت کشور می دید. درآمد ما از نفت آنقدر ناچیز بود که فقط اقتصاد ما را معتاد به خود میکرد بي اینکه تاثیری در رشد صنعتی، تولید ملی و اشتغال داشته باشد. رفتار دولت انگلستان در ایران و نسبت به ایرانیان آنقدر تحقیرآمیز بود که اراده ملی و روحیه استقلال طلبی ملت ما را درهم شکسته بود.
مصدق از این ذهنیت حقارت آمیز و تسلیم در برابر اراده بیگانگان بخوبی آگاه بود و میدانست که برای ایجاد تحول در کشور، نخست باید اعتماد به نفس ملی و تاریخی مردم را باز گرداند و به آنان ثابت کند که میتوان حاکم بر سرنوشت خود بود. برای این کار می بایستی که با قدرتمندترین و بانفوذترین کشوری که عامل ایجاد این عقده حقارت شده بود رویارو شود و آن را شکست بدهد. از اینرو، مصدق برای حفظ منافع ایران، سیاست خارجی «موازنه منفی» را پیش گرفت، یعنی به هیچ کشوری امتیاز نمی دهیم، خود سیاست خود را تعیین و خود بر منابع خود مدیریت می کنیم. یک ماده بسیار مهم قانون ملی شدن این بود که اکتشاف، استخراج و بهره برداری و فروش نفت در سراسر ایران با خود ما باشد، یعنی هیچ کشوری نمیتواند ادعایی یا امتیازی داشته باشد.
مصدق میخواست ذهنیت دولتمداران و ملت را که همه سیاست های ایران، چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بین المللی، توسط بيگانگان انجام میگیرد، بشکند. نهضت ملی کردن صنعت نفت، فقط کوتاه کردن دست بیگانگان از منابع نفت کشور نبود، بلکه زمینه را برای استقلال اقتصادی و سیاسی کشور فراهم می نمود. در دوران جنبش ملی کردن صنعت نفت، مصدق برای نخستین بار در تاریخ، کشور را دارای یک دولت ملی و مردمی کرد. او همچنین با ملی کردن صنعت نفت و شکست دادن یک ابرقدرت مدعی، به مردم نشان داد که میتوانند به رای خود و اراده خود اعتماد داشته باشند.
در زمینه اقتصاد، مصدق سنگ بنای یک اقتصاد وابسته به تولید صنعتی و کشاورزی و صادرات را گذاشت و ثابت کرد که بی درآمد نفت، وقتي كشور از همه جهت تحريم شده بود و نفت ايران مشتري نداشت، هم میشود کشور را بخوبي اداره کرد. اگر همین بی اهمیت شدن درآمد نفت برای هزینه های جاری، و تکیه بر تولید داخلی، ادامه می یافت و از درآمد نفت فقط برای سرمایه گذاری، نه هزینه های جاری، استفاده می شد، کشور ما اکنون شاید یکی از پنج قدرت اقتصادی جهان می بود. این صدها میلیارد دلار درآمد نفت که ما اكنون به آن مي نازيم، ولي آن را به بدترين وجهي غارت و تلف كرده ايم، دستاورد جنبش ملی کردن صنعت نفت و سیاستهای خردمندانه مصدق و دولت اوست. اگر اين نزدیک دو هزار ميليارد دلار بدست آمده در دوران چهار دهه جمهوری سلامی بجاي دزدی، اتلاف یا فرار به کشورهای بیگانه، صرف توسعه صنعت و زیرساختهای این کشور میشد، ما اکنون در کجای نقشه میبودیم؟ ولی همان قدرتهایی که ۶۸ سال پیش ما را از دموکراسی نوپایمان و آزادیهای مدنی و بشری محروم نمودند، چهل سال پیش شرایطی بسیار بدتر و ویرانی اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی و بین المللی را بر ما تحمیل کردند. آیا ما بیدار شده ایم که آن ایرانی باشیم که باید باشیم؟
كورش زعيم
هموند جبهه ملی ایران – سامان ششم
بامداد روز دوشنبه ۲۶ اسپند ۹۸، دکتر فریبرز رییس دانا، اقتصاددان مطرح ایران، پژوهشگر و نویسنده در بیمارستان تهران پارس بعلت ابتلا به ویروس کرونا درگذشت. ما این ضایعه را به خانواده و دوستان ایشان و به جامعه دانشگاهی و روشنفکری دلارامی میگوییم.
شادروان دکتر فریبرز رئیسدانا، متولد ۱۳۲۷ در تهران، نویسنده و مترجم توانا و از استادان اقتصاد دانشگاه تهران و دبیر کانون نویسندگان ایران، دکتری خود را در رشته اقتصاد و علوم سیاسی از مدرسه اقتصاد لندن گرفت. وی بیش از ۱۵ جلد کتاب درباره مسائل اقتصادی و سیاسی نوشته و چندین کتاب فلسفی و دانشیک را نیز به فارسی ترجمه کرده است. ایشان از شخصیت های نزدیک به جبهه ملی ایران و برای دهها سال در تماس و هم اندیشی نزدیک و دوستی با اعضای جبهه ملی ایران مانند دکتر پرویز ورجاوند، دکتر هرمیداس باوند، دکتر حسن امین، دکتر علی رشیدی و مهندس کورش زعیم بود و آخرین دیدار با او هنگام سخنرانی در نشست سازمان دانش آموختگان جبهه ملی ایران (سامان ششم) بود که از استقبال حاضران و پرسشهای روشنگرانه و پاسخهای نوگرایانه ای برخوردار بود.
فريبرز رئيس دانا همیشه با کاربرد قانونهای اقتصاد مردمی تامين منافع ملي را هدف قرار میداد و تفاوتی میان سودجویی شخصی و سودگرایی ملی برای سعادت ملت قایل بود و در این راستا از حقوق فرودستان و کارگران و کارمندان و فرهنگیان دفاع میکرد. رییسدانا در سالهای گذشته بارها به خاطر سخنان و فعالیتهایش، بویژه در کانون نویسندگان ایران احضار و بازداشت شده و زیر فشار دستگاههای امنیتی قرار گرفته بود. او از معدود اقتصاددانانی بودکه به دفاع از تنگدستان می پرداخت و اپوزیسیون اقتصادی دربرابر فساد اقتصادی بشمار می آمد.
ما درگذشت این شخصیت اقتصادی مبارز را به جامعه دانشگاهی، به جامعه روشنفکری و به همه محرومان جامعه که از حق زیست شرافتمندانه و بهره بردن از امکانات اقتصادی کشور محروم نگهداشته شده اند تسلیت میگوییم.
جبهه ملی ایران –سامان ششم
دوشنبه ۲۶ اسپند ۱۳۹۸خ
سید حسن امین، محمد اویسی، داود هرمیداس باوند، گیتی پورفاضل، عیسی خان حاتمی، جمال درودی، علی رشیدی، اشکان رضوی، کورش زعیم، شاهین سپنتا، علی شجاع، حمید شمس، ناصر کمیلیان، مجتبی موسوی، فتح اله نجاتی مازگر؛ وحید آهنگری، سیروس اخوان، مهدی استیری، فریبا درودی، حسینعلی ذوالفقاری، روزبه اکرادی، مریم ابوطالبی، مریم ایروانی، اکبر بهراد، مسعود بهراد، احمد خدابنده، محمدرضا خمسه، ژیلا سربازی، احترام عبدوس، محمد قائم مقامی، مهدی قاسمی نژاد (سیرجان)، علی محرابی، زهرا محمدی، سعید محمدی، حسین مردی، بیژن نامدار، نیکو نیکوکار، آنوشا آتش سودا (اهواز)، علی رستمی (اهر)، یونس رستمی (ایلام)، حسین زادعیسا (رشت)، داود ساکی حسینحانی (اندیمشگ)، محسن سبزپوشان (کاشان)، مهدی شمس (گرگان)، احمد عبدالحسینیان (اهواز)، عماد گلی (قم)، منصور لیراوری، (گناوه)، امیرمسعود موگویی (فریدونشهر)، حامد نوری نسب (سیرجان)، جان محمد احمدی (شیراز)، علی احمدی، فردین احمدی، فردین اسلامی، میلاد انصاری، شبیر پناهیان، کوروش جنتی، کامران حیدری، محمد جواد خسروی، محمد حسین ذوالعطا، رحیمی، اسماعیل رنجبر، محسن علمداری، الهام فرهادی، فاضل فرهادی، قربان کرمی، احسان محمدی، عسگر محمدی، صدرا محمودی، علیرضا محمودی.
بیانیه ۴ سازمان و حزب دموکرات، جمهوریخواه و ملی در خصوص اقدامات ضروری برای ریشهکن سازی بحران زیستی کرونا
بحران اشاعهی کووید ۱۹ شرایط بسیار سختی را برای جامعه جهانی رقم زده است و اکنون همهی تلاشهای بینالمللی در مسیر کنترل ویروس مرگبار کرونا است. در ایران سوءمدیریت، سهلانگاری اولیه، عقاید خرافی و عوام فریبانه، ترجیح اهداف سیاسی و نگاه امنیتی مقامات جمهوری اسلامی باعث شد تا عدم اتخاذ به موقع تصمیمات کنترلی و پیشگیرانه، ابعاد فاجعه را در کشور تشدید نموده و منجر به افزایش بیش از حد آمار قربانیان و مبتلایان شود. در حال حاضر مطابق خوشبینانهترین برآوردها، نقطه اوج ابتلا به بیماری فوق در ایران نیمه دوم فروردین ماه ۹۹ خواهد بود و تا آن زمان، ابتلا کماکان روند صعودی خواهد داشت. در این وضعیت، ضعف عملکرد، سردرگمی مدیریتی، بحران مزمن ساختار مدیریت بحران کشور، تصمیمات متناقض و فقدان سیاستگذاری منسجم و یکسان باعث شده تا آسیب پذیری کشور و ملت بیشتر شود. جمهوری اسلامی برای پوشاندن ناکارآمدی خود به پنهانکاری و کتمان آمار واقعی جانباختگان و شدت سرایت ویروس کرونا روی آورده اما این تمهیدات مانع از پاسخگویی در آینده نمیشود. کرونا به صورت عینی بنبست ساختاری جمهوری اسلامی، بیکفایتی و ناشایستگی آن برای حکمرانی در کشور را بیشتر در برابر دیدگان ملت ایران قرار داده است.
شرایط کنونی کشور بسیار بحرانی و نگرانکننده است؛ اگر وضعیت موجود و بهخصوص چرخهی استمرار حیات و انتقال ویروس کرونا مهار نشود و فضا به سمت متوقف ساختن شتاب شیوع ویروس کرونا در کوتاه مدت نرود، گسترهی فاجعهی انسانی تشدید شده و جان هموطنان بیشتری در معرض خطر خواهد بود؛ اتفاقات منفی و تاسفبار فقط در بیماری و چالش مرگ و زندگی نیست بلکه پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و روانی گسترش کووید۱۹ نیز تهدیدات بزرگی پیش روی اکنون و فردای میهن عزیزمان ایران قرار می دهد.
کاهش چشمگیر سطح فعالیتهای تولیدی، خدماتی و تجاری باعث شده است تا طبق ارزیابیهای رسمی، گسترش سایه شوم ویروس کرونا بر کشور باعث شود که دستکم ۳.۲ میلیون نفر از نیروهای کار رسمی و نزدیک به ۱.۵ میلیون نفر از شاغلان غیررسمی و روزمزد با معضلاتی چون بیکاری، کاهش شدید درآمد و سطح فعالیت مواجه شوند. ابعاد تهدید زمانی روشن میشود که بدانیم تقریبا ۸۰ درصد صنعت ایران، را واحدهای صنعتی کوچک و متوسط تشکیل میدهند که به شدت در برابر کاهش سطح فعالیتها در بازهی زمانی کوتاه مدت آسیبپذیر هستند. ۱۵درصد نیروی کار ایران در این واحدها مشغول به کار هستند و تقریبا ۳۶ درصد تولید ناخالص داخلی در حوزهی صنعت به آنها تعلق دارد؛ علاوه بر آنها یک میلیون دستفروش در کشور وجود دارد، بیش از ۱۶۰ هزار تاکسی، تاکسی اینترنتی و مسافربری شخصی فقط در کلان شهر تهران فعالیت میکنند. طبق سرشماری سال ۹۵، ٤٩.١ درصد نیروی کار ایران در بخش خدمت فعال هستند که بهخصوص در بخشهای تامین غذای آماده و توریسم شدیدا تحت تاثیر وضعیت ویژه پیش آمده قرار گرفتهاند. در این وضعیت تیره و گرفتاری بخش مهمی از جامعه ایران، مسئولیت نهادهای حاکمیتی علاوه بر تامین هزینههای درمانی و بهداشتی در جبران آسیبهای اقتصادی و کمبودهای معیشتی وارده به اقشار ضعیف و کم درآمد، بیشتر شده و فوریت پیدا کرده است.
ما ۴ سازمان و حزب جمهوریخواه و ملی، با توجه به شرایط بسیار خطیر کشور پیشنهادات زیر را طرح مینماییم تا با همافزایی تلاشهای نیروهای جامعه مدنی، سازمانهای مردم نهاد، موسسات دولتی و بخش خصوصی، کشور بتواند در زمان سریعتری از اَبَربحران زیستی کرونا عبور کند.
مردم ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند کمک به یکدیگر هستند؛ مهمترین رکن این کمک و همیاری جمعی، رعایت اصل امتناع از ترددهای غیرضروری و ماندن در خانه است تا هم خودشان مبتلا نشوند و هم ناخواسته ناقل بیماری کووید ۱۹ به دیگران نشوند. البته حجم بالای همدلی و کمکهای گستردهای که مردم برای ریشهکن ساختن بیماری کرونا کرده اند، به راستی مایهی مباهات است اما نیاز است علاوه بر افزایش کمکهای مادی و غیرنقدی، “خودقرنطینهسازی” به شکل جدیتری مورد توجه قرار گیرد تا با تحمل روزهای سخت، زمان جشن گرفتن شکست ویروس کرونا فرارسد. اکنون هنگام سفر نیست و نباید با این بیاحتیاطی، جان و زندگی خود و دیگران را به خطر انداخت. ظرفیت بیمارستانی کشور اعم از تعداد تختها، اتاقهای مراقبت ویژه، دستگاههای تنفس مصنوعی، اکسیژن سنج خون و غیره محدود است؛ ازاینرو بیمبالاتی در رعایت این نکات ساده سبب افزایش تعداد بیماران حاد شده و بحران را عمیقتر و بیماران را بیدفاع مینماید. بخش خصوصی کشور نیز مسئولیت ویژهای دارد تا با جمعآوری منابع مالی و تامین امکانات، به حل مشکلات وبرطرف نمودن کمبودها کمک کند.
این نکته شایان توجه است که برونرفت از این وضعیت، صرفا با خواهش و توصیه شدنی نیست؛ نیاز است در مناطقی که به لحاظ شدت بحران وضعیت قرمز دارند، مشابه تجارب کشورهای چین، ایتالیا و اسپانیا با استفاده از ارتش و نیروی انتظامی قرنطینه کامل برقرار شود. حکومت که در ابتدا با امتناع از قرنطینهی قم باعث گسترش بیماری و کشته شدن بیش از حد قابل انتظار مردم شد، اکنون با تعلل و مقاومت در برابر قرنطینه سازی کامل مناطق بحرانی، مسئول افزایش شمار مرگ و میر مرتبط و جان مردم خواهد بود. در مناطق قرنطینهی کامل، تعطیلی موقت و کوتاه مدت تمامی مشاغل، به جز مواردی که برای تهیه وارسال مواد غذایی و بهداشت و درمان لازم هستند ضروری است؛ همچنین نیازهای غذائی و بهداشتی ساکنان مناطق فوق بایستی توسط حکومت تامین شود. تامین نیازهای بهداشتی و درمانی کشور محتاج تجدید نظر در روشهای مدیریتی کنونی است که نتوانسته است امکانات را به نحو مناسب توزیع نموده و جلوی سواستفادهکنندگان و محتکران را بگیرد. در این میان اعلام اعتصاب غذای خانم نسرین ستوده نشانگر وضعیت خطرناک زندانها است؛ با توجه به تراکم بالای زندانیان جرایم عادی در محل حبس، آنها باید با تمهید فوری مقدمات از زندانها آزاد و به مرخصی اعزام شوند و زندانیان سیاسی – عقیدتی نیز سریعا و بلاقید و شرط آزاد گردند.
در حوزهی اقتصادی حکومت موظف است که از محل منابع عمومی به جبران خسارت به دهکهای کم درآمد و متوسط جامعه بپردازد؛ مشکلات اقتصادی برای برخی از خانوادههای ایرانی دردآورتر و کشندهتر از ویروس کرونا است؛ این جبران در قالب روشهایی همچون اعطای بستههای کمک غیرنقدی، ارسال کمکهای نقدی به شکل اعتباری برای تامین هزینههای مسکن، معافیت مالیاتی در بازهی زمانی مربوطه و بخشودگی بهای آب، برق و گاز برای مدت محدود متصور است. همچنین ضرورت دارد که وامهای بیبهره یا کم بهره به شرکتهای تولیدی و خدماتی متضرر پرداخت شود. با توجه به گستردگی منابع مالی در دست نهاد ولایت فقیه، منابع مالی کمکها باید از محل سرمایهی موسساتی چون بنیاد مستضعفان، ستاد اجرائی فرمان امام، آستانهای قدس رضوی، بنیاد ۱۵ خرداد، بنیاد شهید، کمیته امداد و امثالهم پرداخت شود. نهادهای عمومی غیردولتی که زیر نظر وی هستند در ۴ دهه گذشته با استفاده از اموال عمومی کشور، کارتلهای بزرگی شدهاند که قدرت مالی و لجستیک بالایی دارند؛ مردم ایران حق دارند که از این منابع در شرایط بحرانی برخوردار شوند.
اجرای پیشنهادات فوق که توسط متخصصان پزشکی، کارشناسان، فعالان مدنی وسازمانهای مردم نهاد نیز توصیه شده اند، گامی مهم در کوتاه نمودن دورهی بحران زیستی است.
ما ۴ سازمان امضاکنندهی بیانیه با تشکر از فداکاری و فعالیتهای شبانه روزی پزشکان، پرستاران و دیگر کادرهای درمانی در داخل کشور و بزرگداشت یاد و نام آنانی که پاکبازانه در راه خدمت به بیماران چشم بر دنیا فرو بستند، اعلام میکنیم که آمارهای ابتلا و فوت بیماران کووید۱۹ باید به صورت واقعی و نه مهندسی شده اعلام شود. مصلحتاندیشیهای نابجا و کوچک انگاری بحران نتیجه معکوس داده و حل مشکلات را دشوارتر مینماید.
هیئتهای سیاسی – اجرائی:
اتحاد جمهوریخواهان ایران
حزب چپ ایران (فدائیان خلق)
سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
همبستگی جمهوریخواهان ایران
٢۶ اسفند ١٣٩٨، ۱۶ مارس ۲۰۲۰
به احترام فریبرز رئیس دانا
مردی از میان ما رفت که سراسر امید بود و اشتیاق. شور بود و زندگی. نمادی از شرافت بود در این روزگارِ پر از ریاکاری و دروغ. فریاد کارگران و زحمتکشان بود. زندگی اش وقف “به حاشیه رانده شدگانی” بود که خود را فراموش کرده بودند. دولت های مختلف، همکاران او در نظام دانشگاهیِ رانتیِ ایران، رسانه های داخلی و بعضا خارجی، از آرمان ها، صراحت و شجاعت او هراس داشتند. از اینکه او اهل معامله و زد و بند نبود. از اینکه اهل خرید و فروش نبود. او اقتصاددانی بود که از معامله کردن بیزار بود! معامله شرافت. معامله شعور و صداقت. او فریبرز رئیس دانا بود، کسی که خود را هیچگاه نفروخت. با صدای بلند و شور و صداقتی که در کلامش نهفته بود، بی هیچ وحشتی، آنچه که به آن اعتقاد داشت را به گفتار و نوشتار آورد. روشنفکر راستینی که همیشه فاصله خود را با قدرت حفظ کرد تا صدای بی صدایان باشد. او بیش از بیست سال از تدریس در دانشگاه ها محروم بود. به زندان رفت. تهدید شد. سانسور شد. اما همچنان چون آهنین مردی، استوار و راست قامت ایستاد و تن به قدرت حاکمان نداد. او علارغم اینکه امکان زندگی مادی بهتر در خارج از ایران را داشت، ماند تا کوتوله ها خیال میدان داری نکنند. برخلاف خیل عظیمی از شبه روشنفکران، در کلام و شوهای سیاسی میهن پرست نبود. او در عمل، به معنای واقعی کلمه وطن پرست بود.
فریبرز رئیس دانا نمرده است. او زنده است تا وقتی که ایران زنده است.
حسین پرهیزگار
فعال سابق دانشجویی
Symmetry: the key to recognizing the cosmos
اگر مغز خود کیهانآسا نبود، کیهان هرگز بدان راه نمییافت.
چکیده:
دستآوردهای علمی ـ فنی یک قرن گذشته بخوبی نشان میدهند که نظریه کوانتوم و نظریه نسبیت (خاص و عام) توان توضیح ساختارها و فعلوانفعالات کیهان (cosmos ,universe) در اندازههای بسیار کوچک (ذرات مادون اتمها) و در اندازههای بسیار بزرگ (تقریبا تا انتهای گیتی یا کیهان قابل مشاهده) را دارند. با این حال لازم است بدانیم که میان این دو نظریه تناقض انکارناپذیری وجود دارد. این تناقض از همان ابتدای ظهور نظریه کوانتوم و نظریه نسبیت وجود داشت و کماکان به قوت خود باقیست. یعنی ما نتوانستیم در طول یک قرن تلاش بیوقفه آن را برطرف نمائیم. بیتردید چنین تناقضی در دانش بنیادی ما معنائی جز آن ندارد که نظریههای موجود نمیتوانند حرف آخر باشند. به بیان دیگر، تناقض میان کوانتوم و نسبیت فقدان شناخت کافی ما از کیهان را آشکار میکند.
تلاش یک قرن گذشتهی فیزیکدانها برای ارائهی یک نظریه عام پایهای، به اصطلاح یک “فرمول جهانشمول”، که توان بازگوئی دستآوردهای موجود، رفع تناقض ذکر شده و پاسخدهی به پرسشهای بیپاسخ مانده در بارهی کیهان را داشته باشد تاکنون به نتیجه نرسیده است. آلبرت اینشتین۱ـ ۸، ورنر هایزنبرگ۹ و فیزیکدانان بسیاری دیگر قدمهائی را در این راه برداشتند بیآنکه به پاسخ نهائی دستیابند. با این حال ما هیچ راهی جز ادامهی جستجو و تحقیق نداریم. یافتن یک نظریه عام پایهای عاری از تضاد ضروری است. چرا که در غیراینصورت ما درک درستی از ساختار و عملکرد گیتی نخواهیم داشت. امری که هیچ اندیشمندی، بهویژه هیچ فیلسوف جدی، نمیتواند خواهان آن باشد.
در این مقاله میکوشم نشان دهم که کلید شناخت کیهان، طبق شواهد تجربی و نظری، در گرو بکارگیری تقارنهاست. دستیابی به یک نظریه عام با یاری تقارنها دور از تصور نیست. نظریهای که کوانتوم و نسبیت را بهعنوان نظریههای خاص دربرگیرد، تناقض میان این دو را برطرف نماید و جوابگوی پرسشهای بیپاسخمان باشد. اما لازمهی اجرای این امر مهم شناخت کافی از مفهوم و عملکرد تقارن است. مفهومی که از هزاران سال پیش توجه فیلسوفان، دانشمندان و هنرمندان (موسیقی، نقاشی، معماری و …) را بخود جلب نموده و در حال حاضر در مرکز پژوهشهای نظری بهویژه علوم پایه قرار دارد. ـ۱ـ
پیشگفتار:
مفهوم تقارن نقش اساسی در شناخت ما از پدیدهها دارد. نگاه و برداشت ما، در بسیاری از موارد ناآگاهانه، متاثر از بافت تقارنگونهی گیتی است. لذا میتوان تصور نمود که ساختار مغز ما و عملکردش با ساختار و عملکرد گیتی همسو و همآهنگ میباشد.
تقارن (symmetry) در عرصههای گوناگون طبیعت، جاندار و بیجان، مشاهده میشود: در گیاهان، جانواران و ساختارهای بزرگ و کوچک مانند کهکشانها، ستارگان، سیارات، بلورها، مولکولها، اتمها و غیرو. هر یک از این ساختارها نظم خاص، تقارن خاص، خود را دارند. برای مثال، اندام آدمی و اعضای آن (ارگانها، بافتها، سلولها و مولکولها) هر کدام بشکلی دارای تقارن هستند. با توجه به حضور تقارنها در ساختارهای طبیعی بررسی ’فلسفه طبیعی‘* با مفهوم تقارن بدیهی مینماید. مطلبی که تنها منحصر به عصر ما نمیشود، چرا که پیشینیان ما از هزاران سال قبل به اهمیت تقارنها پیبرده و با بهرهگیری از آنها آثار قابل ملاحظهای را نیز آفریدهاند. درک اهمیت مفهوم تقارن و استفاده وسیع از آن در بررسیهای نظری علوم پایه، خاصه علم فیزیک، سبب توسعه سریع این علوم و همچنین دستآوردهای فنی ـ صنعتی بیشمار در یک قرن گذشته شده است.
*منظور از ’فلسفه طبیعی‘ علم فیزیک بهمعنای دوران باستان (علم مربوط به کل طبیعت) است که رشتههای مختلف، مانند شیمی، بیولوژی، فیزیک (بهمعنای امروزی آن) و … ، را دربرمیگرفت.
مهم است که بدانیم پژوهشِ ’فلسفه طبیعی‘ با یاری مفهوم تقارن به ما امکان میدهد که وحدت غیرقابل رؤیت شده بین علوم مختلف را دوباره نمایان کنیم. و یا حداقل فاصلهی ایجاد شده بین رشتههای علمی گوناگون در طول قرنهای اخیر، بهویژه میان دانش فلسفه و علوم پایه، را با “زدن پلهای ارتباطی” (” پلهای تقارنی”)، کمتر نمائیم.
مفهوم تقارن از قرن بیستم در مرکز توجه خاص فیزیکدانان نظری قرار دارد. به این خاطر که شواهدی نشان میدهند که میتوان با بهرهگیری از مفهوم تقارن به یک نظریه عام و پایهای در بارهی گیتی دستیافت. نظریهای که قادر به توضیح چگونه شکلگیری ساختارها در کیهان و فعل و انفعالات میان آنها باشد. در این حالت انسان موفق شده است که به آرزوی دیرینهی خود، طبق شواهد تاریخی از زمان پیشسقراطیان (طالس ۲۶ قرن پیش)، جامعه عمل بپوشاند: آرزوی دستیابی به یک نظریه عام پایهای (قانون عام یا به تعبیر متفکران دوران باستان “عنصر واحد”). نظریه عامی که سوای عاری بودن از تضاد بتوان از آن قوانین پایهای شناخته شده را استنتاج نمود، یعنی محیط بر نظریه کوانتوم و نظریه نسبیت باشد و امکان شناخت بیشتر از کیهان را نیز بدهد. شاید یک چنین نظریهی عامی ’نظریه گرانش کوانتوم‘ باشد. به هر حال، انجام این کار بزرگ بر عهدهی فیزیکدانهاست.
مفهوم تقارن در دوران باستان
شواهد بسیاری از دوران باستان نشان میدهند که انسان قرنها قبل از برپائی علوم چهارگانه فیثاغورثی (هندسه، حساب، نجوم و موسیقی) مجذوب فرمهای مختلف تقارنیشکل در طبیعت بوده و با الهامگیری و الگوبرداری از آنها اثرهای هنری فراوانی نیز آفریده است. و در ادامه توانسته با کسب شناخت بیشتر از تقارنها و رابطهی میان آنها که البته قرنها به درازا کشید علوم چهارگانهی نامبرده را ارائه دهد. دستآوردهای شگرفی که تقارن در ساختار آنها براحتی قابل ملاحظه است.
در علوم چهارگانه فیثاغورثی روش تحقیق بسیار مؤثر و بیهمتائی ملاحظه میشود: روش توضیح منطقی یا روش ریاضی با توان فوقالعاده بالا برای بررسیهای نظری! اما شوربختانه این شیوهی ـ۲ـ
تحقیق چند صدهای بیش بهطول نیانجامید، به عللی که توضیحشان در مجال این مقاله نمیباشد.
با این حال روش توضیح منطقی توانست دوباره پس از گذشت نزدیک به پانزده قرن (!!) جایگاه شایستهی خود را پیدا کند و توسعه یابد. این روش عالیترین روش تحقیق نظری، جنب روش تجربی، محسوب میشود و در صدههای اخیر سبب توسعه شایان توجه علوم و فنون مختلف گشته است.
در دوران باستان ریاضیات و ’فلسفه طبیعی‘ علومی مجزا از هم تلقی میشدند. برای مثال ارسطو معتقد بود فیزیک، حرکت و تغییرات اجسام را بررسی میکند در حالیکه ریاضیات با نامتغییرها (اندازههای ثابت) سر و کار دارد. قابل توجه است که مقولههای فلسفه طبیعی ارسطو برگرفته از مشاهدات محیط (انسان، حیوانات، گیاهان و …) و عمدتا غیرانتزائی هستند. در مقابل مقولههای فلسفه طبیعی فیلسوفان اتمگرای یونان بیشتر انتزائیاند. فیلسوفان اتمگرا و در درجهی نخست دمکریت معتقد بودند که هستندهها از اجزاء بسیار کوچک، ذرات غیرقابل تقسیم و غیرقابل مشاهده، به نام اتم تشکیل شدهاند.
در تاریخ ’فلسفه طبیعی‘، افلاطون اولین فیلسوفی بود که برای ذرات میکروسکوپی مدلهای هندسی قائل شد. افلاطون عناصر چهارگانه دوران خود را تشکیل شده از اجسام منظم و متقارن از هندسه اقلیدسی، تصاویر پنجگانهی زیر، تصور مینمود.
اشاره: نزدیک به ۲۴ قرن پیش و برای اولین بار درتاریخ فلسفه، افلاطون با طرح مقولهی ایده تقارن مغز ـ ذهن را که تکاملی ـ تاریخی شکلگرفته است تخریب و نگاه غیرواقعیای دوگانه بینی، یعنی جدائی جسم و روان، را مطرح میکند. بینشی غیرعلمی که هنوز هم باورمندان فراوانی دارد.
مفهوم تقارن در قرون وسطی
’فلسفه طبیعی‘ و ریاضیات در قرون وسطی پیشرفت چندانی نداشتند، هر چند که این دوران نزدیک به ده قرن بطول انجامید. البته در دوره محدودی از این زمان طولانی پیشرفتهائی در ریاضیات (جبر)، نجوم (ستارهشناسی) و پزشکی، عمدتا در نواحی آسیای غربی و میانه، ملاحظه میشود.
کیهانشناسی و ستارهشناسی دوران باستان و قرون وسظی بررسی موردی قانع کنندهای را در اختیار ما قرارمیدهد. به این معنا که اطلاعات بدست آمده از این دو دوران بخوبی نشان میدهند که در بررسیهای مربوطه از تقارنهای فرضی هندسه اقلیدسی مانند دایره، کره و اجسام منظم متقارن دیگر استفاده و یافتهها با آنها توجیه شدند. هرچه ما به عصر جدید نزدیکتر میشویم شاهد افزایش اهمیت و بکارگیری بیشتر از مفهوم تقارن و اشکال مختلف تقارنها هستیم.
مفهوم تقارن در عصر جدید
از آغاز عصر جدید دو شیوهی تحقیق با توان فوقالعاده بالا و در عین حال لازم و ملزوم هم اهمیت روزافزونی پیدا میکنند: آزمایش و استدلال ریاضی یا همان توضیح منطقی! با استفاده از این دو روش امکان تعریف مفهوم تقارن و با آن شناخت و توضیح ساختارها و روابط میان آنها در دنیای بیجان و جاندار و بیانشان به زبان ریاضی و در نهایت تایید و یا ردشان از طریق آزمایش میسر میگردد. آنچه شیوهی پژوهش این دوره را از دوران باستان متمایز میکند استفاده از روش آزمایش (گالیله) برای نشان دادن صحت یا رد ادعاهائی است که از طریق روش نظری، استدلال ریاضی (اقلیدس) ـ۳ـ
کسب میشوند. یافتههائی که از چنان پشتوانهای برخوردار باشند علمی محسوب میشوند. با بهرهجوئی از این دو روش بلورشناسان توانستند در قرن هجدهم تعریف دقیقتری از مفهوم تقارن ارائه دهند.
استفاده از روش منطق ریاضی را یونانیان قدیم از جمله اقلیدس (ریاضیدان یونانی) حدود ۳ قرن پیش از میلاد در هندسه، حساب، نجوم و موسیقی آغاز کرده بودند. اما بدلایلی این روش کارساز با تاخیری باور نکردنی دوباره در عصر جدید مورد توجه قرارمیگیرد. و از آن زمان تاکنون سبب توسعه نه تنها علم فیزیک بلکه علوم و فنون مختلف از جمله ریاضیات و خود منطق ریاضی شده است.
علم فیزیک با بیشترین بهرهگیری از دو روش ذکر شده، یعنی منطق ریاضی و آزمایش، بدرستی دقیقترین علم از علوم طبیعی محسوب میشود. توان این علم در درک بیشتر و بهتر از پدیدههای طبیعی در گرو امکانات ریاضی و آزمایشگاهی است که تا اواسط قرن هجدهم توسعه چندانی نیافته بودند.
توسعه علم هندسه و جبر، بهویژه از قرن نوزدهم به این سو، سبب شناخت باز هم بیشتر از مفهوم تقارن و کاربردش در علم فیزیک و علوم دیگر گردید. در سال ۱۹۱۸ امی نوتر۱۰ Emmy Noether، خانم ریاضیدان آلمانی (۱۸۸۲ـ ۱۹۳۵)، نشان داد که میتوان اصل بقاء یا قانون بایستگی (Erhaltungssatz, conservation law) را با مفهوم تقارن توضیح داد، به تقارنها رجعت داد (قضیه نوتر Noether‘s Theorem). برای مثال، اصل بقاء انرژی و یا اصل بقاء تکانه (ضربه) قابل ارجاع به تقارن زمان و فضا میباشند. در اینجا ما از یک طرف به اهمیت مفهوم تقارن و کاربرد آن و از طرف دیگر به زیبائیهای نهفته در قوانین طبیعی پیمیبریم.
اشاره: در قرن هجدهم امانوئل کانت، فیلسوف آلمانی (۱۷۲۴ـ ۱۸۰۴)، در ’آثار نخستین‘ ۱۱خود مسئله پاریته (parity)، برابری تقارن ـ راست ـ چپ، در طبیعت را مطرح میکند. کانت میکوشد از این طریق، یعنی با بهرهجوئی از مفهوم تقارن، ماده را توضیح دهد. او بر این نظر بود که ماده توسط نیروهای جذب و دفع کننده تعریف و تعیین میشود. جالب است بدانیم که اکنون پس از گذشت بیش از دو و نیم قرن از بیان کانت در فیزیک کوانتوم، صحبت از تعریف نیرو و تعیین آن با مقوله ’نسبت‘ (Beziehung, relationship) میشود.
مفهوم تقارن در عصر معاصر
اهمیت مفهوم تقارن در عصر ما، بهویژه در علوم پایه و ریاضیات، در این است که امکان پیشگوئی به ما میدهد. به این معنا که با یاری تعداد اندکی از تقارنها میتوان به پیشگوئیهای بسیار گسترده در این علوم پرداخت. برای مثال وقتی ما از طریق ریاضیات از وجود تقارنی در علم فیزیک مطلع میشویم، میتوانیم آن را به مثابه قانونی که در طبیعت وجود دارد تلقی کنیم. بیتردید صحت یک چنین پیشگوئی میباید از طریق آزمایش (تجربی) به اثبات برسد و بلعکس وقتی ما قوانینی از طبیعت را از طریق تجربه بدست میآوریم لازم است که این قوانین را با استفاده از علم ریاضی مستدل نمائیم. در هر دوی این روشها می توان از قضیه امی نوتر استفاده نمود.
در بالا از دو اصل بقاء (انرژی و تکانه) نام برده شد بیآنکه تعریف شوند. در زیر پس از تعریف اصل بقاء و تقارن، توضیح شکست تقارن و قضیه امی نوتر و طرح دو پرسش به این دو اصل بهعنوان مثالهائی از قوانین اصل بقاء که اهمیت فوقالعادهای در شناخت ما از طبیعت دارند میپردازم.
تعریف اصل بقاء: اصل بقاء در علم فیزیک گزارهایست بیانگر ثابت ماندن اندازه یا مقدار یک کمیت فیزیکی مربوط به یک سیستم بسته در حین تغییر و تحول آن سیستم.
ـ۴ـ
تعریف تقارن: حالت یک سیستم فیزیکی که در پی یک انتقال (transformtion) ثابت (invarianz) میماند. برای مثال: دَوَران نود درجهای گوشههای یک مربع (گروه گسسته) و یا دَوَران نقاط یک دایره دور مرکز دایره (گروه پیوسته) و یا ثابت ماندن فرم قوانین نیوتنی در انتقال میان سیستمهای لَختی. تشریح و بیان ریاضی تقارنها در نظریهای به نام نظریه گروه (group theory) ارائه میگردند.۱۲
شکست تقارن: تقارن و شکست تقارن (symmetry breaking) دو مقوله بسیار مهم و تعیین کننده برای درک و تشریح کنشوواکنشها در سطوح مختلف طبیعت از ذرات بنیادی تا کل کیهان میباشند. بدون درک درست از مفهوم تقارن و شکست تقارن فهم شکلگیری کیهان و ساختارهای بیشمار آن ناممکن است. چرا که شکلگیری کیهان به شکست تقارن، شکست تقارن اولیه در آغاز کیهان، نسبت داده میشود. فیزیک حاضر شکست تقارن اولیه و شکست تقارنهای بعدی را علت شکلگیری ۴ نیروی پایهای (قوی، ضعیف، الکترومغناطیسی و گرانشی) در کیهان میداند. تلاش یک قرن گذشتهی فیزیکدانها در ارائه نظریهای که ۴ نیروی ذکر شده را در شکل یک نیروی واحد یا همان تقارن اولیه نشان دهد تاکنون به نتیجه نهائی نرسیده است. نتیجهای که برای اثبات فرض تقارناولیه ضروریست.
قضیه امی نوتر: قضیه نوتر کمیتهای پایهای فیزیک، مانند انرژی و تکانه، را با خواص هندسی کنش** ، در انتقالتقارنی، مرتبط میداند. به بیان دیگر، قضیه نوتر میگوید: به هر سیستم (پیوسطهی) فیزیکی یک کمیت بایستگی تعلق دارد. و بلعکس، هر کمیت بایستگی زایندهی، ژنراتور (generator)، یک گروه تقارنی است. **کنش: یک کمیت فیزیکی است، مانند اندازهی انرژی ضربدر زمان.۱۳
پرسش: چرا اصولا قوانین بقاء وجود دارند؟ چرا بهعنوان مثال، اصل بقاء انرژی یا قانون بایستگیِ انرژی در مورد کمیت انرژی، تحت شرایط ذکر شده، صدق میکند؟ آیا میباید قانون بایستگی انرژی را بهعنوان یک قانون طبیعی بیچونوچرا پذیرفت؟ و یا آن را با روش منطقی توضیح داد؟
پاسخ: بیشک، نیاز به توضیح منطقی است. توضیح منطقی آن را قضیهی امی نوتر ارائه میدهد، چنانچه تقارنِ متعلق به اصل مربوطه شناخته شده باشد. و بعکس، در صورت مطمئن بودن از صحت اصل بقاء میتوان تقارن آن را (در صورتی که شناخته شده نباشد) شناسائی کرد. در واقع، اصل بقاء و تقارن، به مثابه دو روی یک سکهاند! این مطلب بسیار حائز اهمیت و قابل تامل است. با آگاهی به این امر مهم، مفهومهای تقارن و شکست تقارن در مرکز توجه فیزیکدانها و ریاضیدانها قرارگرفتهاند. استفاده از واقعیتهای ذکر شده سبب دستآوردهای شایان توجهی در عرصههای بسیار بغرنج علمی از جمله در دنیای کوانتوم، مانند کوانتوم کرومودینامیک، گردیده است.
پرسش: وقتی ما امروز قانونی را، برای مثال قانون بایستگی انرژی، کشف و از صحت آن اطمینان حاصل میکنیم، میدانیم که این قانون فردا نیز معتبر خواهد بود. اما از کجا میدانیم که این چنین میباشد؟ به بیان دیگر، چه چیزی یا چه چیزهائی سبب چنان اطمینانی در ما میشود؟
پاسخ: به پرسش ذکر شده میتوان اینگونه پاسخ داد: این را تجربه به ما آموخته است و یا اگر چنین نبود هیچ علمی نمیتوانست شکل بگیرد و پایدار بماند و یا ما نمیتوانستیم مطمئن باشیم دستگاهی که بر مبنای قانون کشف شدهی امروز کار میکند فردا نیز کار خواهد کرد؟ بیشک هر یک از این پاسخها را میتوان درست تلقی کرد. اما در همه این پاسخها چیزی مفروض داشته شده است که یا براحتی قابل ملاحظه نیست و یا چنان بدیهی مینماید که پرسشی در ما ایجاد نمیکند. در نتیجه نیازی هم برای بررسی و توضیح آن نمیبنیم. مسلما مختصات آن چیزی که مفروض داشته میشود تابع موضوعی است که مورد بررسی قرارمیگیرد. ما میخواهیم صحت این گفته را از طریق مثالهائی که در زیر توضیح داده میشوند نشان دهیم و دریابیم آن چیزی که مفروض داشته میشود نامش تقارن! است. ـ۵ـ
تقارن در زمان و اصل بقاء انرژی
در اصلِ بقاء انرژی (conservation of energy) آن چیزی که ’بهطور طبیعی‘ مفروض داشته شده و صریحا به آن اشاره نشده همگنی و تقارن در زمان است. همگنی در زمان به این معناست که ما واحدهای زمان، فاصلههای “تیک تاک” زمان، را مساوی هم تصور کردهایم. بیآنکه از خود پرسیده باشیم که آیا مجاز به آن هستیم و اگر آری تحت چه شرایطی و معنای آن چیست؟ گوئی بدیهی، روشن و بینیاز از هر نوع توضیحی است که طول یک ثانیه گذشته را مساوی با طول یک ثانیه آتی بدانیم. ما حتی تا آنجا پیش میرویم که زمان گذشته و آینده را به کل متقارن هم تلقی میکنیم (پروسههای بازگشتپذیر). یعنی قوانین فیزیک را معتبر برای گذشته و حال و آینده، میانگاریم. با چه پشتوانهای؟
تنها در صورت صحت داشتن همگنی و تقارن در زمان میتوان مطمئن بود دستگاهی که با قانون بدست آمدهی امروز کار میکند فردا نیز طبق همان قانون کار خواهد کرد. اما اگر تصور ما مبنی بر مساوی بودن “تیک تاک” زمان صحت نداشته باشد هیچ الزامی برای عملکرد درست دستگاه وجود ندارد. بههمین خاطر لازم است به این پرسش پاسخ دهیم که آیا ما مجاز هستیم همگنی و تقارن در زمان را پیشفرضی درست برای بررسیهایمان در نظر بگیریم؟ و چنانچه پاسخ مثبت باشد معنای آن چیست؟ و در چه محدودهای معتبر است؟ و آیا میتوان چنان فرضی را برای همه پدیدههای طبیعی معتبر دانست؟
زمان را میتوان برای محدودهی ناچیزی از کیهان (برای مثال منظومه شمسی، آن هم در محدودهای دور از خورشید) همگن و متقارن دانست. اما اگر بخواهیم خیلی دقیق باشیم بایستی همگنی و تقارن را در کل منظومه شمسی تقریبی در نظر بگیریم. در صورت چشمپوشی از ناهمآهنگی قابل اغماض در آن، خاصه در اطراف کره زمین، ما عملا با زمانی سروکار داریم که به آن زمان مطلق میگوئیم. برای یک چنین وضعیتی ما زمان را با تیک تاکهای منظم و یکنواخت و متقارن برای گذشته و آینده در نظر گرفتهایم. و این حالت همان چیزی است که برای اصل بقاء انرژی مفروض داشتهایم. یعنی، مقدار انرژی یک سیستم بسته تابع زمان نیست و در نتیجه همواره ثابت میماند؛ بقاء دارد: اصل بقاء انرژی!
تقارن در فضا و اصل بقاء تکانه
اصلِ بقاء تکانه (conservation of momentum) یکی دیگر از دو اصل مهم و معروفی است که در بالا از آن نام بردیم. در این اصل نیز، مانند اصل بقاء انرژی، صحت چیزی مفروض داشته شده است که به قانون بایستگیِ تکانه (ضربه) اعتبار میبخشد. و آن فرض همگنی و تقارن در فضا میباشد. به این معنا: رفتار یک جسم فیزیکی از جانب کمیتهای فیزیکیای که جسم در مکان A دارد تعیین میگردد، و نه از خود آن مکان! یعنی، اندازهی ضربهی جسم در یک مکان دیگرِ B، با همان کمیتهای فیزیکی پیشین، ثابت میماند. به بیان دیگر، اندازهی ضربه مستقل از مکانِ A و یا مکانِ B کمیتی است ثابت؛ بقاء دارد. به این دلیل که در اینجا نیز مانند حالت مشابه آن در اصلِ بقاء انرژی در رابطه با زمان، همگنی و تقارن در فضا مفروض داشته شده است، یعنی فضا مطلق مفروض شده است.
تذکر: در مورد سایر کمیتها، مانند تکانهزاویهای، که مورد بحث ما نیستند، همسانگردی (isotropy) در فضا نیز مفروض داشته میشود. همسانگردی یعنی، تابع جهت خاصی از فضا نبودن یک کمیت فیزیکی.
جمعبندی نکات ذکر شده تا کنون
» انرژی کل و تکانه کل یک سیستم فیزیکی ثابت میماند چنانچه سیستم کنش و واکنشی با محیط نداشته باشد، یعنی سیستمی بسته باشد. این دو اصل در تمام حوزههای فیزیک بطور نامحدود معتبر میباشند. ـ۶ـ
» اصلِ بقاءِ انرژی و اصلِ بقاء تکانهِ مستقل از یکدیگر صحت دارند. تکانه در فیزیک نیوتنی کمیتی است که از حاصلضرب جرمِ یک جسم با سرعتِ آن بدست میآید. لازم به تاکید است که ما این دو اصل را، بهعنوان مثالهائی از قوانین بایستگی، صرفا بهخاطر توضیح ساده آنها انتخاب کردیم.
» فقدان تقارن در قانونی از طبیعت پژوهشگر را بهشک و تردید در صحت و لزوم بررسی دوبارهی آن وامیدارد. چرا که تجربه نشان داده که تقارن جزو مشخصه بارز تقریبا همه قوانین طبیعی است.
» حضور تقارنها در قوانین علوم پایه امریست طبیعی اما خواهان تقارنِ کامل بودن (صد در صد متقارن) در هر حالتی هم جایز نمیباشد. به این دلیل ساده که در یک تقارنِ کامل امکان کنش و واکنشیهائی که منجر به شکلگیری ساختار یا ساختارهائی شود وجود ندارد. یعنی تا زمانی که به یک تقارنِ، کامل تلنگری (به هر شکل قابل تصوری) زده نشود هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. گفته میشود که کیهان پیش از شروع به انبساط در حالت تقارن کامل بوده است (؟). در اینصورت لازم است به این پرسش پاسخ داده شود که چه تلنگری سبب شکست تقارن کامل، تقارن اولیه، آن شده است؟
» در پی شکست تقارن اولیه کیهان میباید که شکست تقارنهای دیگر نیز رخ داده باشند. چرا که در غیراینصورت انبساط کیهان و شکلگیری ۴ نیروی ذکر شده، یعنی نیروی قوی، نیروی ضعیف، نیروی الکترومغناطیسی و نیروی گرانشی، قابل توجیه نیستند. چهار نیروئی که بیشک در کل کیهان حضور دارند و سبب شکلگیری ساختارهای گوناگون میشوند، مانند هسته اتمها، عناصر شیمیائی، ستارگان، کره زیبای آبی رنگ ما و ….
تقارن در نسبیت خاص و اصل بقاء انرژیتکانه
اصل نسبیت گالیله: این اصل میگوید، تمام قوانین طبیعی نشان از تقارن دارند و این برای فیزیکِ نیوتنی به آن معناست که فرم قوانین آن در انتقال از یک سیستم یکنواخت با سرعت v۱ به یک سیستم یکنواختِ دیگر با سرعت v۲ تغییر نمیکند.۱۴
مثال: در هواپیمائی که با سرعتی نزدیک به سرعت صوت، سرعتی بسیار کوچکتر از سرعت نور، در حال حرکت است قوانین فیزیک نیوتنی همانهائی هستند که در زمین نیز شاهدیم. این مثال بخوبی تقارن موجود میان دو سیستم ذکر شده را نشان میدهد.
اصل نسبیت اینشتین: اینشتین با علم به ثابت بودن سرعت نور، بهعنوان یک کمیت ثابت کیهانی، اصل گالیله را با ملاحظهی این کمیت گسترش میدهد و آن را برای تمام قوانین فیزیک (نسبیتی خاص) صادق میداند با پیامدهای بسیار شایان توجه مانند: اتساع زمان، انقباض طول و نسبی بودن همزمانی.۱۵
از نتایج مهم اولیهی فیزیک نسبیت خاص میتوان برای مثال از دو پدیدهی به اثبات رسیده نام برد: همارز بودن جرم و انرژی طبق فرمول مشهور E = mc۲ و اثر فوتوالکتریک که خصلت موجی ـ ذرهای نور را به نمایش میگذارد. در نظریه نسبیتِ خاص، فضا و زمان بهم پیوسته (۴بعدی) تلقی میشود و ما آن را به شکلِ فضازمان مینویسیم.
مثال: مثال معروف، پارادکس دوقلوههاست که بسیار مورد توجه عموم میباشد ولیکن ما از شرح آن، بهخاطر آنکه براحتی از جمله در اینترنت قابل دسترسی است صرفنظر کرده و موضوع خود، یعنی مفهوم تقارن را با مثالهای اصل بقاء انرژی و تکانه دنبال میکنیم.
همارزی انرژی و جرم و اصل بقاء: با توجه به همارز بودن انرژی و جرم، بدیهیست که اصل بقاء انرژی را اصل بقاء جرم و اصل بقاء جرم را اصل بقاء انرژی تلقی کنیم. اصل بقاء جرم میگوید: جرم ـ۷ـ
کل یک سیستمِ بسته تغییر نمیکند. در فیزیک نیوتنی اصل بقاء جرم مستقل از اصل بقاء انرژی بیان میشود. اما در فیزیک نسبیتی، به خاطر پیوستگی فضازمان، همارزی انرژی و جرم، بیان یکی از این دو برای مثال اصل بقاء انرژی (و یا اصل بقاء جرم) کافی است. در چنین حالتی لازم است اشکال مختلف انرژی سیستم مورد بررسی در نظر گرفته شوند، از آنجملهاند جرم و انرژی حرکتی آن.۱۶
جرم، حرکت و اصل بقاء: اندازهی جرم در نسبیت، تابع سرعت است اما در فیزیک نیوتنی تنها بهعنوان یک ضریب ثابت شناخته شده است. برای مثال، در کمیتهای تکانه و یا نیرو در مکانیک کلایسک.
اصل بقاء انرژیتکانه: تکانه (جرم ضربدر سرعت) در نسبیت، به دلیل تابعی از سرعت بودن جرم و جرم به دلیل هم ارز بودنش با انرژی، کمیتی درهمتنیده را با انرژی به نام انرژیتکانه تشکیل میدهد. به عبارت دیگر، ما در اینجا شاهد حضور اصل بقاء انرژی و اصل بقاء تکانه در اصلی درهمتنیده به نام اصل بقاء انرژیتکانه هستیم که میگوید انرژیتکانهُ کل یک سیستمِ بسته ثابت میماند، بقاء دارد.۱۷
شکست تقارن فضازمان: تصور فضا و زمانِ مطلق از تجربهُ روزمرهُ ما حاصل شده است. ما بیآنکه آگاه باشیم اقدام به شکست تقارنِ فضازمانِ نسبیتیِ ۴بعدی به زمان ۱بعدی و فضای ۳بعدی گالیلهای ـ نیوتنی نمودیم. بیشک یک چنان تصوری، شکست تقارن اصل بقاء انرژیتکانه ۴بعدی نسبیت به اصل بقاء انرژی ۱بعدی و اصل بقاء تکانه ۳بعدی کلاسیک (نیوتنی) را در پی دارد. اما این برداشت به دلایلی که در بخش ’تقارن در زمان و اصل بقاء انرژی‘ ذکر شد نه تنها خللی در امور عادی ما، در چهارچوب فیزیک نیوتنی، وارد نمیکند بلکه بعکس (عمدتا) به سهولت انجامِ آنها نیز میانجامد.
تقارن در نسبیت عام و اصل بقاء انرژیتکانه
تذکر: از خواندن این بخش میتوان بهخاطر مقولههای خاص و پیچیدگیهای ویژه آن، نیازمند توضیحات گسترده که در این مقاله مجال آن نیست، صرفنظر نمود بیآنکه مانع فهم موضوع بخش پایانی مقاله شود.
نظریه نسبیت عام اینشتین توصیف نیروی گرانشی، کنش و واکنش ماده و فضازمان ۴بعدی، به زبان هندسه ریمانی (فضازمان انحنادار) است. این نظریه به ما امکان میدهد که تکامل کیهان را با بهرهجوئی از معادلات دیفرانسیالی اینشتین توضیح دهیم. لازم به تاکید است که در نظریه نسبیت عام تمام کمیتهای فیزیکی قابل اندازهگیری مستقل از سیستم مرجع هستند (مستقل از هر دستگاه مختصات دلخواهی). معنای این گفته آن است که نظریه نسبیت عام از یک تقارن بنیادی برخوردار میباشد!
اشاره: از نظریه نسبیت عام میتوان و بایستی بتوان برای مقادیر کوچک (فضازمان، جرم و سرعت) نظریه نسبیت خاص و فیزیک نیوتنی (نیروی جاذبه) را استنتاج نمود.۱۷ و این مطلب ثابت شده است.
معادلات نسبیت عام، معادلات دیفرانسیالی اینشتین، معادلاتی هستند برای ۱۰ جزء مستقل متریک. معادلاتی که بیانگر رابطهی میان خواص هندسی فضازمان انحنادار، طرف چپ معادله، و تانسور انرژیتکانه، طرف راست معادله، میباشند. “منشاء” انحنای فضازمان، تانسور انرژیتکانهُ ماده است. در مقایسه با توضیحات بخشهای پیشین، در اینجا هر یک از اجزاء تانسور ذکر شده بطور مجزا نقش “منشا” برای گرانش را بازی میکنند. اما در قانون جاذبه نیوتن تنها جرم و یا در الکتریسیته بارالکتریکی نقش منشا را بازی میکنند.
بقاء انرژیتکانه در نسبیت عام مشروط به برابر با صفر شدن مشتق هموردای (covariant derivative) تانسور انرژیتکانه است. {\displaystyle g_{\mu \nu }}{\displaystyle R_{\mu \nu }-{\frac {R}{2}}\,g_{\mu \nu }+\Lambda \ g_{\mu \nu }={\frac {8\ \pi \ G}{c^{4}}}\ T_{\mu \nu }}
ـ۸ـ
تقارن در کوانتوم و اصل بقاء انرژیتکانه
مقولات و قوانین فیزیک کلاسیک عمدتا از طریق مشاهدات و سنجشهای دنیای ماکروسکپی بدست آمدهاند. به بیان دیگر، کل معادلات پایهای نظریههای کلاسیک بر مبنای کمیتهای فیزیکی قابل اندازهگیری (دقیق) طراحی شدهاند. تا پایان قرن نوزدهم انسان بر این باور بود که میتوان کمیتهای فیزیکی را دقیقا سنجید. اما این باور، این تصور ایدهآل، با مشکلات اصولی فیزیکی ـ فلسفی مواجه شد که در نهایت منجر به محدود شدن دایره اعتبار فیزیک کلاسیک و ظهور فیزیک کوانتوم گردید. فیزیک کوانتوم با ارائه راه حل ماکس پلانک برای مسئلهای از علم ترمودینامیک در سال ۱۹۰۰ آغاز شد و توانست در مدت زمان کوتاهی به نتایج بینظیری در تاریخ علم، شناخت از ذرات بنیادی (جهان اتمها و مادوناتمها)، دستیابد بگونهایکه ما اکنون قادریم کل دنیای میکروسکپی را توسط تنها ۳ تقارن توضیح دهیم: از طریق ۳ نیرو به نامهای نیروی قوی، نیروی ضعیفف و نیروی الکترومغناطیسی.
در بالا (بخش جمعبندی) گفته شد: “در پی شکست تقارن اولیه کیهان میباید که شکست تقارنهای دیگر نیز رخ داده باشند. چرا که در غیراینصورت انبساط کیهان و شکلگیری ۴ نیروی ذکر شده، یعنی نیروی قوی، ضعیف، الکترومغناطیسی و گرانشی، قابل توجیه نیستند.”
مدل استاندارد ذرات بنیادی چکیدهی دستآوردهای یک قرن گذشته انسان از دنیای کوانتومی، از ذرات بنیادی، است که در آن از جمله ۳ تقارنِ نام برده، در شکل یک نظریه جامع ارائه میشود. در نیمه دوم قرن بیستم انسان موفق شد ۲نیروی ضعیف و نیروی الکترومغناطیسی را تحت عنوان نیروی الکتروضعیف به وحدت، به تقارن، برساند. قدم بعدی به وحدت رساندن نیروی الکتروضعیف با نیروی قوی میباشد که شانس عملی شدنش در آیندهای نه چندان دور، به دلیل آنکه هر ۳ نیرو کوانتیزه شده هستند، وجود دارد. تنها نیروی کوانتیزه نشده از ۴ نیروی پایهای علم فیزیک نیروی گرانشی است. تا کنون امکان کوانتیزه کردن این نیرو بوجود نیامده و شاید هم هرگز بوجود نیاید. این وضع چشمانداز وحدت ۴ نیروی پایهای به تقارن اولیه را تیره کرده است. این مشکل همان مطلبی است که در آغاز مقاله از آن بهعنوان تناقض میان کوانتوم و گرانش نام بردیم. (ما آگاهانه از ورود به نظریه ریسمانها و انرژی تاریک، به خاطر فقدان شواهد قانع کننده، دوری جستیم.)
اشاره: ’مدل استاندارد ذرات بنیادی‘ یک ’نظریه کوانتومی‘ است. ابژکتهای اصلی آن را میدانها تشکیل میدهند. میدانها تنها در شکل “بستههای” گسسته، به مثابه “ذرات”، تغییر میکنند. میدانها و ذرات تابع قوانین نسبیت خاص هستند.۱۸
در دنیای کوانتوم نیز فضازمان را با مشخصههائی که برای فیزیک نسبیتی خاص بیان کردیم در نظر میگیریم. یعنی قوانینِ بایستگیِ انرژی، تکانه و انرژیتکانه در کوانتوم فیزیک نیز از فرضهائی حاصل میشوند که پیشتر برای فضا و زمان قائل شدیم و با تعریفهای ذکر شده در بالا.
سخن پایانی
همانگونه که در ابتدای مقاله بیان کردم هدف از نگارش مقاله حاضر این است که “نشان دهم که کلید شناخت کیهان، طبق شواهد تجربی و نظری، در گرو بکاریگیری تقارنهاست. دستیابی به یک نظریه عام با یاری تقارن ها…”. برای این منظور دو قانونی را که همواره در کنشوواکنشهای طبیعی حضور دارند بهعنوان مثال انتخاب کرده (قانون بقاء انرژی و قانون بقاء تکانه) و نشان دادم که چه نقش تعیین کنندهای مفهوم تقارن در قوانین طبیعی دارد. در ادامه دیدیم که از ۴نیروی پایهای مشتق شده از تقارن اولیه کیهان ۳نیروی کوانتیزه شده با یاری تقارنها وحدت پذیراند و تلاش برای دستیابی به وحدت هر ۴نیرو تا کنون به نتیجه نرسیده است. آیا تقارن بزرگ چنان بدیهی مینماید که آن را نادیده میگیریم؟ ـ۹ـ
دکتر حسن بلوری
برلین، ۲۰۲۰٫۰۳٫۱۵
منابع:
- A. Einstein, (1925), Einheitliche Feldtheorie von Gravitation und Elektrizität, Akademie-Verlag (A-V), Berlin 1978 Wiederdruck (Wd) 2.
- A. Einstein, (1928), Neue Möglichkeiten für eine einheitliche Feldtheorie von Gravitation un Elektrizität, (A-V), Berlin 1978 (Wd) ۳. A. Einstein, (1929), Zur Einheitlichen Feldtheorie, (A-V), Berlin 1978 (Wd) ۴. A. Einstein, (1929), Einheitliche Feldtheorie und Hamiltonsches Prinzip, (A-V), Berlin 1978 (Wd) ۵. A. Einstein, (1930), Die Kompatibilität der Feldgleichungen in der Einheitlichen Feldtheorie, (A-V), Berlin 1978 (Wd) ۶. A. Einstein, W. Mayer, (1930), Zwei strenge statische Lösungen der Feldgleichungen der einheitlichen Feldtheorie, (A-V), 1978 (Wd) ۷. A. Einstein, W. Mayer, (1931), Einheitliche Theorie von Gravitation und Elektrizität, (A-V), Berlin 1978 (Wd) ۸. A. Einstein , W. Mayer, (1932), Einheitliche Theorie von Gravitation und Elektrizität, (A-V),, Berlin 1978 (Wd) ۹. W. Heisenberg, Einführung in die einheitliche Feldtheorie der Elementar- Teilchen, S. Hirzel Verlag, Stuttgart 1967 ۱۰. E. Noether, Invarianten beliebiger Differentialausdrücke: in Gött. Nachr., 1918; Invariante Variationsprobleme: in Gött. Nachr., 1918 ۱۱. I. Kant, Gesammelte Schriften, Hrsg.: Preussische Akademie der Wissenschaften zu Berlin, 1900 ۱۲. J. Schwichtenberg, Durch Symmetrie die moderne Physik verstehen, Springer-Verlag, Deutschland, 2017 ۱۳. U. Sexl, H. K. Urbantke,Gravitation und Kosmologie, 4. Sufl. Spektrum Akademischer Verlag, Heidelberg. Berlin. Oxford, 1995 ۱۴. U. E. Schröder, Spezielle Relativitätstheorie, 5. Aufl., Verlag Europa Lehrmittel, Haan-Gruiten, 2014 ۱۵. A. Einstein, Zur Elektrodynamik bewegter Körper, Ann. d. Physik 17, 1905 ۱۶. A. Einstein, Ist die Trägheit eines Körpers von seinem Energiegehalt sbhängig?, Ann. d. Physik 17, 1905 ۱۷. L. D. Landau, E. M. Lifschitz, Klassische Feldtheorie, 4. Aufl., Akademie.Verlag, Berlin 1967 ۱۸. T. Lancaster, S. J. Blundell, Quantum Theory, Oxford University Press, 2019
ـ عکسهای مقاله از اینترنت
ـ۱۰ـ
xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx