روشهای منحرف کردن افکار
چهارشنبه, 1390-07-13 03:16
نسخه قابل چاپ
لارن استارکی
برگردان:
حمید پرنیان
لارن استارکی – ما هر روز با استدلال سر و کار داریم، در مجلهها و روزنامهها و مقالهها، در تبلیغات و سخنرانیهای سیاسی. بعضی از این استدلالها به نظر منطقی میآيند اما − همان گونه که در بخشهای ۱۳ و ۱۵ یاد آموختیم − مبتنی بر مغالطههایی هستند که آنها را بیاعتبار میکنند. بعضی از این مغالطهها ممکن است تصادفی وارد استدلال شده باشند، ولی همان گونه که در این بخش یاد خواهیم گرفت، بعضی از آنها ممکن است عمدی باشند. به کار برندگان آنها میخواهند افکار شما را از یک مسئلهی واقعی منحرف کنند.
سه مغالطه رایج
تا به حال شده است مناظرهی دو نامزد انتخابات را تماشا کنید و بعد از خودتان بپرسید «بالاخره چی شد؟». بسیاری از مردم این سؤال را از خودشان میپرسند. اما این مناظرهها باید دربارهی مسایل و مشکلات رأیدهندهها باشد، و اینکه نامزد انتخابات چه برنامهای برای حل آن مشکل دارد. اغلب نظرات این نامزدها حاوی تکنیکهای انحراف افکار است؛ طرحکنندگان آنها میخواهند توجه عموم را از مسایل واقعی منحرف کنند و رقیب را در حالت دفاعی قرار دهند.
"نعل وارونه" ، "حملهی شخصی"، و "پهلوانپنبه" سه شگردی هستند که زیاد از آنها برای انحراف توجه و افکار عمومی استفاده میشود. گرچه شناسایی این مغالطهها تقریبا آسان است، اما مقابله با آنها کار سختی است. ما لازم است برای مقابله با آنها بدانیم که الگوی کاربست آنها چگونه است. شگرد را که شناختیم، آنگاه میتوانیم توجه و فکرمان را بر مسئلهی اصلی و واقعی متمرکز کنیم.
نعل وارونه / شاهماهی قرمز
اصطلاح "نعل وارونه" در زبان فارسی در اشاره به شگردی برای رد گم کردن به کار برده میشود. نعل را که به صورت وارونه به پای اسب میخ کنند، اثری که بر روی جادهی خاکی میگذرد، جهتی خلاف جهت واقعی حرکت را نشان میدهد. در انگلیسی از اصطلاح red herring استفاده میکنند که به معنای "شاهماهی قرمز" است. این اصطلاح به زبانهای دیگر هم راه یافته است.
"شاهماهی قرمز" ظاهرا اسم عجیب و غریبی برای یک مغالطه است. وجه تسمیه آن چنین است: این ماهی بوی شدیدی دارد و شکارچیان پی برده بودهاند که باعث میشود جایی که بوی آن بپیچد، سگهای شکاری نتوانند بوهای ضعیفتر را دنبال کنند. مغالطهی "شاهماهی قرمز" هم همین کار را میکند؛ یک موضوع بیربط را وارد استدلال میکند تا توجه را از موضوع اصلی منحرف کند. در این حالت مخاطبان ممکن است مسیر غلطی را دنبال کنند، مسیر آن "نعل وارونه" را. ممکن است فردی در یک مناظره یا استدلالاش، چون از موضوع اصلی اطلاع ندارد، در مقام دفاع از خودش، موضوع اصلی را با موضوع دیگری عوض کند که اطلاعات و تخصص بیشتری در آن دارد.
صورت مغالطهی "شاهماهی قرمز" اینگونه است:
۱. بحث بر سر موضوع الف است.
۲. موضوع ب (که ربطی به موضوع الف ندارد اما ظاهرا ربط دارد) وارد بحث میشود.
۳. موضوع الف فراموش میشود و بحث بر سر موضوع ب شروع میشود.
مثال:
«انرژی هستهای یک ضرورت است، حتی اگر مستعد خطر باشد. اما میدانید چه چیزی واقعا خطرناک است؟ آبگرمکن. آمار کشتهشدگان بر اثر انفجار آبگرمکن بیشتر از آن چیزی است که تصور میکنید.»
در این مثال، مغالطهی "شاهماهی قرمز" چگونه به کار گرفته شده است؟ گویندهی جمله موضوع را از خطر انرژی هستهای به موضوع دیگری که خطرات آبگرمکن باشد تغییر داده است. او موضوع دوم ادامه میدهد، موضوع اول فراموش میشود!
مغالطهی "شاهماهی قرمز" زمانی بیشترین تاثیر را میگذارد که موضوع بیربط دوم ، موضوعی باشد که اتفاق نظر زیادی درباره آن وجود دارد و به نظر میرسد که با موضوع اول در ارتباط نزدیکی باشد. برای مثال، ممکن است کسی بخواهد بگوید که هیچکسی حاضر نیست مالیات زیاد بپردازد یا اینکه ساعات زیادتری کار کند. چه کسی مخالف این دو موضوع است؟ مسلم است که همه میخواهند کمتر مالیات بدهند و ساعات کمتری کار کنند.
یک مثال دیگر:
«از وقتی که رئیس جدید آمده، به نظر میرسد که کارش را دارد درست انجام میدهد؛ اما دربارهی ساعات زیاد کار چه میگویید؟ آیا شما با جدول ساعات کاری جدید موافق هستید؟ اگر این جدول تصویب شود، شما وقت کمتری خواهید داشت که با خانوادهتان باشید، و درآمد کمتری هم از قبل خواهید داشت!»
گوینده این جمله، توجه را از نحوهی مدیریت رئیس جدید به موضوع جدول ساعات کاری جلب میکند. این مغالطه ممکن است اثر کند و به جای اینکه توجهی شنوندگان را به نحوهی مدیریت رئیس جدید جلب کند، موضوع جذاب شرایط کاری آنها را پیش میکشد.
• تمرین
مغالطهی "شاهماهی قرمز" در استدلال زیر کدام است؟
«من نباید جریمهی پارکینگ را بپردازم. پلیس باید همان کاری را انجام دهد که ما به خاطر آن مالیات میدهیم، یعنی باید دزدها و مجرمها را از توی خیابان جمع کند، نه اینکه منی را که مالیات میدهم جریمه کند!»
پاسخ
موضوع ابتدا دربارهی پرداخت برگهی جریمه است؛ اما بعد شاهماهی قرمز وارد کار میشود و پلیس سرزنش میشود که چرا کار اصلیاش را انجام نمیدهد. استدلال زمانی میتوانست معتبر باشد که دلایلی برای موجه نبودن جریمه ارائه میکرد، دلایلی مثل «همینکه داشتم هزینهی پارکینگ را پرداخت میکردم پلیس سر رسید و جریمهام کرد» یا «چند دقیقهای کنار خیابان پارک کردم تا خواهرم را به اورژانس ببرم.» یا «تابلویی که ساعات مجاز پارککردن را نشان میدهد افتاده بود، من نفهمیدم که نمیتوانم روزهای سهشنبه اینجا پارک کنم.»
حملهی شخصی
یکی دیگر از مغالطههای رایج، "حملهی شخصی" است. حملهی شخصی، یعنی به جای اینکه به استدلال یک فرد بپردازیم به شخصیت او حمله کنیم. مغالطهگر به جای اینکه روی موضوع مورد بحث حرف بزند، موضوع را ول میکند و "حقیقت" نامربوطی را به رقیب نسبت میدهد. با این کار، موضوع اصلی فراموش میشود و شخصی که به او حمله شده، وادار میشود از خود دفاع کند.
اگر انتقادی فکر نکنیم، حتما گرفتار این مغالطه میشویم، بهخصوص اگر با اتهامی که به فرد دیگر زده شده موافق باشیم. برای مثال، تصویر یک ورزشکار معروف را روی تبلیغات یک خودروی پرشتاب و کممصرف میبینید. دوستتان میگوید: «کی این حرف مزخرف را قبول میکند؟ این ورزشکار حتا نمیتواند توپ را درست پرتاب کند.» حالا تصور کنید که شما هم موافق باشید که این ورزشکار، ورزشکار توانایی نیست. همین قضیه موجب میشود که شما بهسختی بتوانید مغالطهی دوستتان را شناسایی کنید. موضوع اصلی، توانایی ورزشکار نیست، موضوع اصلی خودرو است.
مغالطهی حملهی شخصی به سه شکل متفاوت زیر به کار میرود. مشترک در میان آنها این نکته است که تلاش میکنند تا توجه را از موضوع اصلی به شخصیت خود فرد جلب کند.
۱. آزارگر:
حملهای است که به شخصیت یا رفتار شخصی رقیب میشود. این حمله زمانی تاثیر میگذارد که شخصِ حملهشده از خودش دفاع کند و موضوع اصلی فراموش شود.
مثال:
− استاد شما سخنرانی خوبی دربارهی وسعت جهان ارائه میدهد، اما همهی دانشجوها میگویند او نمره خیلی بد میدهد.
− کسی به شما نصیحتی میکند. اما شما به حرفش گوش نمیدهید، چون لباسی که پوشیده، نامناسب است.
۲. وابسته به شرایط:
از شرایط فردی یک شخص − چیزی که به موضوع اصلی مربوط نیست − استفاده میکنند تا توجه را از موضوع اصلی به موضوع دیگری جلب کنند. این نوع مغالطه معمولا با این جمله شروع میشود: «این همان چیزی است که از او انتظار خواهیم داشت».
مثال:
− سخنرانی مریم دربارهی برداشتن مالیات استانی مسخره است. معلوم است که خود مریم از این قضیه نفع میبرد!
− به تبلیغات این شرکت گوش نده! آنها بودجهشان را از صنعت انرژی هستهای میگیرند.
۳. خودت هم همینطوری:
این مغالطه میگوید استدلال یک فرد نامعتبر است، چون خود فرد همان کاری را که دارد بدان توصیه میکند، انجام نمیدهد. این مغالطه هم، مانند مغالطهی آزارگر، زمانی میتواند تاثیر خود را بگذارد که فرد مورد حمله بحث اصلی را رها کند تا از خودش دفاع کند.
مثال:
− برای چه باید به حرف تو گوش کنم؟ تو میگویی بلیت بختآزمایی نخریم، بعد خودت میروی و قمار میکنی و همهی پولت را یکشبه میبازی.
− حرفهای او دربارهی اصلاح نظام جزایی زمانی متقاعدکننده است که فراموش کنی خودش روزگاری قانونشکن بوده.
• تمرین
مشخص کنید که هر یک از استدلالهای زیر از چه نوع مغالطهی "حملهی شخصی" است، یعنی از نوع "آزارگر" است، از نوع "وابسته به شرایط" یا از سنخ «خودت هم همینطوری».
الف) چهطور میشود به این پژوهشی که در مورد سیگارکشیدن انجام شده اعتماد کرد؟ خود شرکت دخانیات این پژوهش را پیش برده!
ب) در انتخابات گذشته شما علیه قانون مورد بحث ما رأی دادید اما اتفاقی نیفتاد، و این بار به نفع آن رأی دادهاید. پس چرا علیه تزلزل آرا سخنرانی میکنید؟
ج) میدانم که لیلا با ما نمیآید که برویم فیلم جنگی نگاه کنیم. او احساساتی است و آدمهای احساساتی فیلمهای هندی و اشکدرآر را دوست دارند.
د) چهطور میشود نظرات این آقا دربارهی محیط زیست را باور کرد!؟ قیافهاش خیلی عجیبغریب و مرموز است.
پاسخ
الف) "وابسته به شرایط" است؛ چون میگوید شرکت دخانیات این پژوهش را انجام داده است.
ب) «خودت هم که همینطوری» است؛ میگوید فرد خودش در نظراتش متزلزل است.
ج) "وابسته به شرایط" است؛ میگوید نظر مشخص لیلا را دربارهی این فیلم نپرسیم، چون او احساساتی است و آدمهای احساساتی سلیقهی معینی دارند.
د) "آزارگر" است؛ سر و وضع یک فرد ربطی به دیدگاه سیاسی او ندارد.
پهلوانپنبه
عنوان "پهلوان پنبه" معادلی است برای اصطلاح straw man که به معنای آدم پوشالی یا همان مترسک است. درافتادن با یک پهلوان واقعی یعنی پهلوانی که عضلاتش به اصطلاح از پولاد باشد، راحتتر است یا با یک مترسک پوشالی، یک پهلوانپنبه، یعنی پهلوانی ادعایی که عضلاتش از پنبه است؟ طبیعی است که میگوییم درافتادن با پهلوانپنبه سادهتر است، با یک فوت کار پنبه را میتوان ساخت.
حال فرض میکنیم کسی با یک سخن محکم مواجه شده است، سخنی به هیيت و هیبت یک پهلوان، که باید با جدیت با آن درافتد. اما او به جای آن یک پهلوانپنبه میسازد و با آن در میافتد، و چون کار آن را به سادگی میسازد، ادعا میکند که بر پهلوان هم غلبه کرده است. چنین کسی از شگرد "پهلوانپنبه" سود جسته است.
در مغالطهی "پهلوانپنبه" دربارهی یک مسئله دو دیدگاه متضاد مطرح است، که بر یکی از آنها به سادگی میتوان پیروز شد. این به معنای پس زدنِ آن دیگری نیست.
موضع ضعیفتر، یا همان "پهلوانپنبه"، معمولا موضعی است که دربارهی آن اغراق شده و نسخهی گولزنندهی موضع واقعی است. فرض کنید یک زوج دارد دربارهی پول بحث میکنند. زن ناراحت است چون شوهرش چیزهای گرانقیمتی خریده است. به شوهرش میگوید «تو باید مواظب خریدکردنت باشی». شوهر جواب میدهد «چرا من باید به حرف تو گوش بدهم؟ تو دلت نمیخواهد که من یک ریال هم خرج کنم.»
حالا کدام موضع از نوع "پهلوانپنبه" است؟ شوهر بهجای اینکه موضوع اصلی را مدنظر داشته باشد و به ادعای همسرش جواب دهد، اغراق میکند و افکار را منحرف میسازد. او با تبدیل نظر همسرش به یک ادعای مسخره، از زیر بار جوابدادن به آن نظر انتقادی شانه خالی میکند. زن نمیگوید که شوهرش نباید پول خرج کند، بلکه میگوید شوهرش فقط باید بیشتر مواظب باشد و بیشتر دقت کند.
به یاد داشته باشید که مغالطهی پهلوانپنبه به چیزی که واقعی نیست حمله میکند. نتیجهای که این مغالطه میگیرد، طفرهرفتن از مسئلهی واقعی است. موفقیت آن در این است که فرد مورد حمله به دفاع از خودش برخیزد و موضوع واقعی فراموش شود. در آن مثال، شوهر از بحث واقعی همسرش طفره رفته است. موضوع اصلی این است که شوهر باید در هنگام خرید بیشتر دقت کند. اما شوهر توصیف غیرواقعی جدیدی دربارهی همسرش به دست میدهد و میگوید که همسرش دلش نمیآید که او حتی یک ریال هم خرج کند. زن هم باید به این ادعای غیرواقعی شوهر جواب دهد، پس میگوید: «من نگفتم که تو نباید اصلا پول خرج کنی.» اما شوهر دیگر درقبال مسئلهی واقعی هیچ پاسخی نمیدهد.
مبارزه با مغالطهی "پهلونپنبه" خیلی دشوار است، چون شما مجبور میشوید که از حرف و کاری که نکردهاید دفاع کنید، و از طرف دیگر باید بکوشید تا بحث را به موضوع اصلی بکشانید.
مثال
− از همهی ما خواسته شده است که مالیات بیشتری بدهیم تا وضع اقتصادی خوب شود. یعنی آنها از ما انتظار داشته باشند که با نان خشک و آب سر کنیم؟
− تو از من میخواهی که اتاق پذیرایی را جارو بزنم؟ من دو روز پیش آنجا را تمیز کردم. من نمیتوانم همهی عمرم را صرف تمیزکردن خانه بکنم.
− مجلس هزینهی ارتش را کاهش داده است. آنها چه فکری کردهاند؟ آیا ما میتوانیم با هواپیمای اسباببازی از خودمان دفاع کنیم؟
• تمرین
کدام از استدلالهای زیر از نوع "پهلوانپنبه" نیست؟
الف) معلم ریاضی خیلی تکلیف میدهد. او از ما انتظار دارد تا کلهی سحر تکلیف انجام بدهیم.
ب) فکر میکنی واقعا میتوانند مالیاتها را کم کنند؟ نه بابا! فردا پسفردا از ما میخواهند که مخارج تفریحمان را هم جزو مالیات قرار بدهیم.
ج) پرسپولیس دوباره برد. همهای به خاطر پول است. به من یک میلیارد تومن بده تا استقلال را قهرمان سال کنم.
د) چرا ما نمیتوانیم هماهنگ باشیم؟ من میدانم که ما دیدگاه متفاوتی دربارهی این موضوع داریم، اما در حال جنگ که نیستیم.
پاسخ
گرینهی د از نوع "پهلوانپنبه" نیست. گزینههای الف و ب و ج همه از نوع "پهلوانپنبه" هستند چون دربارهی موضوعهای واقعی اغراق و افراط کردهاند و افکار را انحراف دادهاند.
خلاصهی بحث
چرا بعضیها میخواهند از شگردها انحراف افکار استفاده کنند؟ شاید آنان احساس میکنند نمیتوانند در بحث ببرند یا اطلاع و دانشی دربارهی موضوع اصلی ندارند. دلیلش هر چه باشد، از تکنیکهایی مانند "شاهماهی قرمز" و "حملهی شخصی" و "پهلوانپنبه" زیاد استفاده میشود. نهتنها سیاسیون، بلکه محصلان و فروشندگان و کارمندان و همچنین دوستان ما هم از این مغالطهها استفاده میکنند. اگر یاد بگیریم که آنها چه الگویی دارند، کارآزمودگی انتقادی بیشتری مییابیم و میتوانیم از شر آنها خلاص شویم.
ادامه دارد
توضیح مترجم: آنچه خواندید بخش ۱۶ از مجموعهی"ورزیدگی در تفکر انتقادی" است. این مجموعه بر پایهی ترجمهای آزاد از کتاب زیر عرضه میشود:
Lauren Starkey, Critical thinking skills success in 20 minutes a day, New York 2010
بخشهای پیشین:
۲. تعریف مسئله
۵. تعیین هدف
۶. عیبیابی
۱۰. بازی ارقام
۱۲. استدلال قیاسی
۱۴. استدلال استقرایی
با تشکر از مترجم برای کار کردن و زحمت کشیدن روی مطلب به این با ارزشی که سطح تفکر استدلالی جامعه را بالا می برد
خیلی ممنون به خاطر زحمتی که کشیدین. واقعاً عالیه.
باسلام . با اینکه طولانی بودن کلام شما موجب ملال بود ولی لذت بردم !! حالا بدون انکه به معلومات کلاسیک خود مارا ارجاع بدهید لطفا تحلیل یفرمائید که من در جمله اول مغالطه کردم؟!یا نعل وارونه زدم؟! یا پهلوان پنبه ای که هل من مبارز میطلبم؟! ویا ....؟. بالاخره یکی ازما دونفر خارج از واقعیت خود نمائی میکند ! من گفتم از مبحث شما لذت بردم! من فقط احساس خودم را گفتم! ولی از تطویل کلام ومثالهای خارج از فرهنگ ومنش خودم ملول شدم ! هم لذت بردم وهم رنجیده خاطر! چون که من بدون هیچ معلومات جامعه شناسی یا روانشناسی جامعه عاشق دانستن هستم اگر راهنمائی کنید سپاس دارم .فقط فراموش نکنید من هم لذت بردم وهم مللوم.
نظر آزاد: در جواب به دوستی که نظر قبلی رو داده من فکر میکنم مغالطه پهلوان پنبه ایی که دارد ماهی قرمز می خورد و یک نعل وارونه هم زده درست باش.....
از شوخی گذشته یکی از بهترین مقاله ها در این سبک بود و برای من قابل قبول بود.
ارسال کردن دیدگاه جدید