عادت به فاجعه
حمید مافی - آتش سوزی در یک مدرسه دخترانه آخرین خبر ناگواری بود که هفته گذشته منتشر شد، آن هم در شرایطی که رسانههای عمومی ایران همچنان پیگیر کشف راز کشته شدن ستار بهشتی وبلاگ نویس منتقد حاکمیت در بازداشتگاه هستند. پیشتر از این دو نیز، پرونده کشته شدن دانش آموزان اعزامی به اردوی راهیان نور بدون روشن شدن همه ابعاد آن و پاسخگویی و مسئولیتپذیری مقامات دولتی، به گذر زمان سپرده شد تا به مرور از اذهان عمومی جامعه پاک شود.
واقعیت این است که در سالهای گذشته، حجم اخبار ناخوشایند در ایران آن قدر فراوان بوده که انگار افکار عمومی نسبت به این گونه رویدادها، واکنشی جز تاسف کوتاه مدت و فراموش کردن نشان نمیدهد. حکومت نیز گویی این شیوه رفتاری را دریافته که خود را ملزم به پاسخگویی و مسئولیتپذیری نمیداند.
غیبت جامعه مدنی توانمند که در سالهای گذشته به شدت از سوی حاکمیت سرکوب شده است، این فرصت را به حاکمان داده تا هر گونه که خود تشخیص میدهند، رفتار کنند و هر کجا که لازم میبینند با رویکرد تهاجمی، پرسشگران اندک را به حاشیه برانند.
تصور کنید آنچه که در مدرسه دخترانه شینآباد پیرانشهر رخ داد، یا حادثهای که دانش آموزان اعزامی به اردوی راهیان نور را به کام مرگ فرستاد، در نقطهای دیگر از جهان توسعه یافته و یا در حال توسعه اتفاق میافتاد. آن وقت برخورد مدیران دولتی و افکار عمومی در دو سوی این ماجرا چه بود؟
به این خبر توجه کنید: «وزیر علوم اقتصادی کره جنوبی به دلیل قطع برق استعفاء داد. چوی جونگ کیونگ که به دلیل قطعی بیسابقه یک ساعته برق درکره جنوبی که منجربه خشم وغضب مردم شد، برای استعفا تحت فشار بود استعفای خود را به رئیس جمهور کره تقدیم کرد.»
و یا این خبر؛ «رو مو هیون، رئیسجمهور سابق کرهجنوبی در اوج انتقادها درباره فساد مالی چند میلیون دلاری خودکشی کرد. رو مو هیون وکیل سابق حقوق بشر از سال ۲۰۰۸-۲۰۰۳ به عنوان رئیسجمهور کرهجنوبی و یک سیاستمدار «پاک» در کشوری که سابقه دیرینه در فساد مالی دارد، فعالیت کرد، ولی او و خانوادهاش با رسوایی دریافت روشوه روبرو شدند. دادستانهای دولتی به مدت ۱۳ ساعت از رو مو هیون درباره اتهام دریافت بیش از شش میلیون دلار رشوه از یک تاجر کرهجنوبی در زمان فعالیت در سمت رئیس جمهوری بازجویی کردند. رو مو هیون در زمان بازجویی گفته بود که برای من آبرویی نمانده که در مقابل مردم حضور پیدا کنم. از اینکه شما را مایوس کردم، متاسفم. رئیسجمهور سابق کرهجنوبی در نوشتهای که از خود به خاطر خودکشی بر جای گذاشت، نوشت که زندگی برایش سخت شده و احساس میکند که باعث آزار مردم شده است.»
غیبت جامعه مدنی توانمند که در سالهای گذشته به شدت از سوی حاکمیت سرکوب شده است، این فرصت را به حاکمان داده تا هر گونه که خود تشخیص میدهند، رفتار کنند و هر کجا که لازم میبینند با رویکرد تهاجمی، پرسشگران اندک را به حاشیه برانند. تصور کنید آنچه که در مدرسه دخترانه شینآباد پیرانشهر رخ داد، یا حادثهای که دانش آموزان اعزامی به اردوی راهیان نور را به کام مرگ فرستاد، در نقطهای دیگر از جهان توسعه یافته و یا در حال توسعه اتفاق میافتاد. آن وقت برخورد مدیران دولتی و افکار عمومی در دو سوی این ماجرا چه بود؟
حال به ایران باز گردیم؛ سالانه قطع برق یا بینظمیهای نهادهای دولتی در خدمات رسانی، هزینههای فراوانی بر شهروندان تحمیل میکند که هیچگاه محاسبه نمیشوند و مسئولان هم نسبت به تحمیل این هزینهها بر شهروندان بیتفاوتی پیشه میکنند.
هنوز پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در دستگاه قضایی به سرانجام نرسیده است. مقامهای دولتی پاسخ مناسبی در خصوص گم شدن ۱۲ میلیارد دلار از درآمدهای نفتی ندادهاند، تنها در یک سال گذشته ۲۱۸ پرونده اختلاس در پلیس به ثبت رسیده، گزارشهای متعددی از فساد مالی و رانت خواری در سیستم دولتی منتشر شده است و واکنش مقامهای دولتی در ایران، انداختن توپ در زمین یکدیگر و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت بوده است.
مسئولیتناپذیری و فرار از پاسخگویی
مسئولیتپذیری و پاسخگویی دو ویژگی بارز حکمرانی خوب در دنیای توسعه یافته است. حاکمان در برابر شهروندان و قدرتی که از راه آرای عمومی آنها میگیرند، مسئولند و باید پاسخگوی کاستیهای احتمالی باشند. اما در سالهای گذشته نه تنها حکومت ایران در این مسیر گامی برنداشته بلکه بر اساس آخرین رتبه بندی اعلام شده، جایگاه ایران با تنزل همیشگی روبرو شده است.
مقامهای حکومتی در ایران برای اینکه از پاسخگویی در امان بمانند، راه نظارت و پرسشگری نهادهای مستقل را مسدود کردهاند. سرکوب نهادهای مدنی مستقل، اتحادیههای صنفی و رسانههای مستقل همراه با حذف رقبای سیاسی، راهکار حکومت ایران برای فرار از پاسخگویی بوده است.
حکومت ایران به دلیل وابستگی نفتی و تامین نیازهای مالی خود از راه فروش نفت، به شهروندان بینیاز است و کوشش کرده تا از فرایند شهروند شدن افراد جامعه و سازمانیابی آنان جلوگیری کند. در مقابل، با بهرهگیری از درآمدهای نفتی و توزیع رانت، گروههای حامی گوش به فرمان را پرورش داده است تا در مواقع ضروری در نقش حامیان حکومت به میدان بیایند.
تلاش حکومت برای ایجاد مانع در فرایند شهروندی و سازمانیابی افراد منفرد، در نهایت به فردگرایی منفی در جامعه دامن زده است. چرا که هر یک از افراد بر این باورند که پیش از همت برای منافع عمومی، باید منافع فردی خود را تامین کنند. حکومت نیز به عنوان اصلیترین منبع توزیع و تقسیم ثروت همواره تلاش کرده است که حامیان و وفاداران خود را بهرهمند سازد و دیگر شهروندان را نیز با تطمیع به جمع حامیان خود بیافزاید.
انحراف در افکار عمومی و انفعال شهروندان
در غیاب رسانههای مستقل از دولت و نهادهای ناظر غیردولتی، حکومت با استفاده از رسانههای دولتی و نهادهای ناظر وابسته، همواره در پی فریب افکار عمومی بوده است. مشاهده رفتار حکومت در برخورد با پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی و حاشیه امن ایجاد شده برای مدیران دولتی، به خوبی این شیوه حکومت برای فریب افکار عمومی را نشان میدهد.
تلاش حکومت برای ایجاد مانع در فرایند شهروندی و سازمانیابی افراد منفرد، در نهایت به فردگرایی منفی در جامعه دامن زده است. چرا که هر یک از افراد بر این باورند که پیش از همت برای منافع عمومی، باید منافع فردی خود را تامین کنند. حکومت نیز به عنوان اصلیترین منبع توزیع و تقسیم ثروت همواره تلاش کرده است که حامیان و وفاداران خود را بهرهمند سازد و دیگر شهروندان را نیز با تطمیع به جمع حامیان خود بیافزاید.
نهادهای ناظر وابسته به حکومت از کشف و افشای واقعیت خودداری میکنند و فساد و کاستیهای موجود را به مدیران ردههای پائینتر و شرکای دولت تقلیل میدهند. همانگونه که در این پرونده نمایان شد، جهرمی یکی از دو مدیر بانکی مشارکت کننده در اختلاس نه تنها محاکمه نشد، بلکه به عنوان مدعی کشف این اختلاس هم به افکار عمومی معرفی شد.
همچنین در حادثه کشته شدن دانشآموزان نیز، مدیران دولتی و نظامی هر یک، پای دیگری را به میان کشیدند و با انتشار اخبار غیرواقعی و همچنین رویکرد انگزنی به پیگیران پرونده، از زیر بار مسئولیت خود گریختند. در اختیار داشتن انحصاری رادیو و تلویزیون این امکان را به حکومت داده است که هر چه را که خود صلاح میداند تبلیغ کند و با بمباران خبری شهروندان را از کشف واقعیت پنهان بازدارد.
در چنین شرایطی به نظر میرسد که توده مردم نیز فریب رفتار حکومت را خورده و یا در برابر آن تسلیم شدهاند. به گونهای که به فاصله کوتاهی اخبار و رویدادهای ناخوشایند و زیانآور که ثمره رفتار حکومت است، به فراموشی سپرده میشود و کمتر شهروندی برای پیگیری حقوق خود در مقابل دولت پافشاری میکند.
واقعیت این است که نه تنها حکومت مسئولیتگریز و غیر پاسخگو است، بلکه شهروندان نیز گویی به فاجعه عادت کرده و در برابر آن واکنشی منفعلانه از خود نشان میدهند. رفتاری که بیش از هر چه دولت را خرسند میکند و امکان تداوم این وضعیت را فراهمتر میسازد. کسی از مقامهای دولتی ایران انتظار ندارد که در برابر این رویدادهای ناخوشایند، همچون همتایان خود در کره جنوبی، به زندگی شخصی خویش پایان دهند، اما پاسخگو بودن آنان و پذیرش مسئولیت، انتظاری است که شهروندان باید داشته باشند و برای مطالبه آن بکوشند.
شما ها هم بنشینید آن دور دورها و تا دلتان می خواهد تحلیل کنید/به در ودیوار مشت زنید/درتمام سایتهای فیلتر شده صدایتان رابلند کرده و بگویید: ای ملت فهیم ایران لطفا کمی بیشتر از مرغ که جوجه هایش را / بچه هاتان را دوست تر بدارید/ونپذیرید فاجعه دبستان شین آباد را از دولت حاکمتان/ونفرستید کودکان مغز شسته تان را به اردوهای راهیان گور....کور...کور...کوری...اپیدمی کوری همه ی دنیا را فراگرفته/ایران سگ که باشد.
ما اگر عادت به فاجعه کنیم بدتر است یا همیشه در تراژدی فواجع زودرس ماندن یا پیه ی مهاجرت و غربت را اگر دست دهد به تن مالیدن؟؟!!
واقعا که دلم به حال انسان سوخت ولی نه آن سوختنی که طفل دبستانی شین آباد پیرانشهر می داند یعنی چه!
حالا مگه مردم ایران مثل مردم کره جنوبی هستند که توقع دارید مسئولان ایرانی مثل همتایان کره ای شون رفتار کنند ؟! از ماست که بر ماست ...
با سلام. مدتیست درد توی دلم میپیچد! واز اینکه از دوستان بشنوم که چرا ( به فاحعه عادت داریم) همین به ذکر مصیبت اکتفا شد!. مدرسه ای اتش گرفت! سالی سی هزار نفر قربانی حوادث رانندگی و وایمن نبودن جاده ها ولوله بخاری شدند! وروزی صد جوان توی فاضل اب پرپر شدند! وزیر پوست شب هزاران دختر تن به فحشا میدهند تا بامرگ ارام ایدز بمیرند! وسر حاکم مسلمین بسلامت!! و........ ومن حکایتی دارم از فاجعه ای بزرگتراز ایدز ولوله بخاری واعتیاد واختلاس را فراموش کنید این مخلصین درگاه ولایت که زیر خاک رفتگان را بر روی خاک نشستگان بیشتر حرمت میگذارند! وانها بر روی یکی از گسلهای بسیار خطرناک وفعال که از شمال شرق تا دامنه دماوند وتا شهر ری ادامه دارد مشغول ازمایش قدرت مخربترین نیروی انفجاری خود هستند واگر این گسل لرزان تحریک شود وزلزله ای بالاتر هفت در مقیاس ریشتر را باعث شود حداقل درهمان لحظه اول هفت ملیون انسان جان خودرا از دست خواهند داد. واین متخصصین متعهد وذوب در ولایت در سایت پارچین مشغول برپائی این جهنم هستند! ماهم که که به فاجعه وذکر مصیبت عادت داریم
آلودگی هوای تهران از آنچه که اعلام می شود بدتر است.
این را یوسف رشیدی، مدیرکل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران گفته است. خبرگزاری مهر به نقل از آقای یوسفی گفت: «اگر مبنای استاندارد جدید میزان آلودگی هوای تهران اعلام شود، تعداد روزهای ناسالم و بسیار ناسالم افزایش چشمگیری خواهد یافت اما وزارت بهداشت و سازمان محیط زیست اجازه استفاده از این استاندارد به روز را نمی دهد.!!» به گفته آقای رشیدی شاید دلیل این اقدام جلوگیری از «سیاه نمایی و تشویش اذهان عمومی» است.
مدیرکل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران در نشست خبری روز سه شنبه ۲۸ آذر در تهران گفت بر مبنای اطلاعات سالانه و شاخص های آلودگی هوا، در سال گذشته ۳۲۰ روز هوای تهران ناسالم بوده است !!.
گفته این مسئول شرکت کنترل کیفیت هوای تهران با انتقاد از استانداردهای تولید خودرو و همچنین ناکارآمدی برخی بندهای مصوبه هیات دولت گفت: «آمار مرگ و میر را باید وزارت بهداشت اعلام کند ولی براورد می شود که متوسط ۴ تا ۵ هزار نفربا افزایش ذرات معلق (در هوا) فوت کرده باشند.»!!!
ارسال کردن دیدگاه جدید