اصلاحطلبها با انتخابات چه میکنند؟
پنجشنبه, 1390-06-24 17:57
نسخه قابل چاپ
کامبیز غفوری
شرکت یا عدم شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۰ که کمتر از ششماه به برگزاری آن مانده است، آزمون سختی برای اصلاحطلبها در نظام جمهوری اسلامی به شمار میرود. این انتخاباتی است که هر دو گزینه شرکت یا عدم شرکت در آن میتواند از جهاتی برای این دسته از سیاسیون داخل ایران هزینه بزرگی به همراه داشته باشد.
جنبشی که از زمان ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی در سال ۱۳۷۶ شروع شد و تا امروز با فراز و نشیبهای بسیار به حیات خود ادامه داده است، در واقع توسط سیاستمدارانی پایهگذاری و دنبال شد که هرگز نمیتوانستند در مقام اپوزیسیون نظام شناخته شوند. اغلب آنها افرادی بودند که در دهه اول عمر جمهوری اسلامی مقامهای اجرایی مهمی داشتند و در دوران پس از مرگ آیتالله خمینی رفتهرفته از متن قدرت به حاشیه کشانده شده بودند. این طیف از اصلاحطلبهای درون حاکمیت، در آن زمان حفظ نظام جمهوری اسلامی را به عنوان یک اصل پذیرفته بودند و به این نظام التزام عملی داشتند. در تمامی هشتسالی که دولت موسوم به اصلاحات بر سر کار بود، ولایت فقیه به عنوان یکی از ارکان اصلی نظام اسلامی ایران خط قرمزی برای طیف اصلاحطلب به شمار میآمد و چه در دولت و چه در مجلس ششم به ریاست مهدی کروبی که در آن اصلاحطلبها اکثریت چشمگیری داشتند، حرف آیتالله خامنهای بهعنوان ولی فقیه، فصلالخطاب شناخته میشد. مماشات اصلاحطلبها با جناح راست حاکمیت و عدم واکنشهای مورد انتظار در خصوص وقایعی چون حمله به کوی دانشگاه و بسته شدن روزنامههای طرفدار اصلاحات، برای مردم و بخصوص جوانان طرفدار اصلاحات، ناامیدکننده بود و این دلسردی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ خود را نشان داد.
با پیروزی محمود احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴، اصلاحطلبها با اوضاعی بدتر از سالهای پیش از سال ۱۳۷۶ روبهرو شدند. اینبار جناح رقیب تنها به حاشیه راندن آنها بسنده نکرد و موج حمله به این دستاندرکاران سابق نظام تا جایی پیش رفت که بسیاری از نزدیکان آنان ازجمله اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای در دولت خاتمی به جرایمی از قبیل جاسوسی و دادن امتیاز به بیگانگان متهم شدند. فشار چهارساله دولت محمود احمدینژاد بر اصلاحطلبها، ایشان را بر آن داشت تا با تجدید قوا دوباره به صحنه انتخاباتی قدم بگذارند و جلوی تخریب بیشتر قطار بدون ترمز دولت وی را بگیرند.
انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ اما، برای اصلاحطلبهای درون حاکمیت که تمام نیروی خود را جمع کرده بودند تا واقعه دوم خرداد ۷۶ را تکرار کنند، نتیجهای غیر منتظره به بار آورد. شائبه تقلب در انتخابات به همراه دستگیری جمع بزرگی از سیاستمداران وابسته به طیف اصلاحطلب (و البته روشنفکران، روزنامهنگاران آزاد و فعالان سیاسی و حقوق بشری مستقل) این گروه را در یک مجادله ناخواسته با جناحی قرار داد که از حمایت بیشائبه آیتالله خامنهای برخوردار بودند. این رویارویی، محدوده قرمزی بود که اصلاحطلبها در زمان در دست داشتن حکومت نیز همواره از ورود به آن پرهیز میکردند. عدم تمکین دو نامزد اصلاحطلب به نتیجه اعلام شده انتخابات، نه تنها آن دو را برای نخستینبار رویاروی ولی فقیه نظام جمهوری اسلامی قرار داد، بلکه کل سیاستمداران اصلاحطلب را بر سر یک دو راهی گذاشت که یک سوی آن سر نهادن به خواست رهبر قرار داشت و سوی دیگر آن ایستادگی در برابر منویات مقامی بود که نماد اصلی حکومت اسلامی ایران محسوب میشد و میشود.
از انتخابات خرداد ۱۳۸۸ تا امروز
سرکوب بیرحمانه اعتراضهایی که در پی اعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ توسط رژیم اعمال شد، آخرین امیدها به کارآیی روند اصلاحات در درون حاکمیت را توسط صندوق رأی به یأس مبدل کرد. با شرایط موجود در فضای سیاسی امروز ایران، هر سیاستمدار اصلاحطلبی که تصمیم بگیرد برای شرکت در انتخابات اسفندماه نامزدی خود را اعلام کند، باید چشم بر جوی خون کشتهشدگان انتخابات گذشته ببندد و حبس و شکنجه و هتک حرمت بسیاری از مردم، ازجمله یاران سابق خود را نادیده بگیرد.
از سوی دیگر تحریم انتخابات و عدم شرکت در آن، عرصه را برای آن دسته از اصلاحطلبها که هنوز خواهان بقای نظام و فعالیت در چهارچوب آن هستند تنگتر خواهد کرد. از آنجا که جناح محافظهکار احتمالاً برای اجرای نمایش مشروعیت خود و گرم کردن تنور انتخابات به شرکت تعدادی از اصلاحطلبهای دستچین شده نیاز خواهد داشت، ایجاد فشار روی این طیف برای شرکت در بازی باخت- باخت انتخابات محتمل است.
باید منتظر ماند و دید که اصلاحطلبها چه موضعی در قبال انتخابات پیش رو اتخاذ میکنند. آیا در برابر آن دسته از مردم که خواهان تغییرات اساسی و بنیادیاند خواهند ایستاد یا در کنار آنها حرکت خواهند کرد؟
نيروي سياسي ورزيده كه به دنبال بخشي از مردم راه نمي افته بلكه خواسته هاي اكثريت مردم را در كانال هاي درست ميندازه تا به نتيجه برسونه
خاتمی آبرویی برای اصلاح طلبان باقی نگذاشته و فقط جذف او که هیچ جایگاهی در بین مردم ندارد ممکن است نچات بخش اصلاح طلبان باشد.
انتخابات کلمه نا مناسبي براي انتصاب افراد دلبخواه و فيلتر شده براي محلي بنام مجلس ! که فرمايشی وابلاغگردستورات دفتر رهبري ميباشد.....
fبا سلام بنده اين نظر را براي برخي از روزنامه ها و مجلات داخلي هم فرستادم و البته سايتهاي روز و كلمه . به نظر بنده در اين برحه ي زماني كه احمدي نژاد و مشايي و يارانش به خوي در مقابل خامنه اي و اطرافيانش و اصولگراها ايستاده اند و در يكپارچگي نظام چنددسته گي و تزلزل ايجاد كرده اند و همچنين حال كه صدايي از درون نظام آنهم از دفتر رياست جمهوري به نقد روحانيت بلند شده و روحانيت را به خروج از سياست دعوت ميكند بهتر نيست كه رسانه هاي مخالف نظام و اصلاح طلبان و جنبش سبز به حمايت از دولت و به خصوص مشايي و باندش قلم بزنند تا اين گروه با قدرت بيشتري به تخريب خامنه اي و باندش بپردازند . توجه كنيد كاري كه احمدي نژاد و مشايي در بي اعتبار كردن گفته ها و احكام خامنه اي انجام دادند در اين 30سال بي سابقه بوده است ، تيم مشايي با رفتار و گفتارشان قبح عمل نكردن به دستورات رهبر را از بين برده اند و عملا قداست دروغيني كه در اين سالها به اين شخصيت داده شده بود را لگدكوب كرده اند .وقتي كسي تا حرف ميزند خامنه اي و اصولگرايان و مصباح و يارانش و مراجع برعليه اش موضع ميگيرند پس بايد از اين شخص في الحال دفاع كرد كه كارش را به پايان برساند آنگاه كه اينها به خوبي ريشه هاي اين نظام را جويده و سست كردن زمان ماهي گرفتن مردم است . به نظر من رسانه هاي اصلاح طلب و ما جنبش سبزي ها در اين موقعيت مناسب با همنوايي با منتقدين دولت فرصت سوزي ميكنيم و به ياران خامنه اي فرصت ميدهيم كه تيم مشايي را حذف كنند در صورتي كه بنده به عينه ميبينم كه تيم مشايي چه بلايي بر سر خامنه اي و افكارش آورده است .(البته بنده قصد دفاع از اشتباهات اقتصادي و اجتماعي احمدي نژاد را ندارم و نميخواهم بگويم كه چشممان را بر خرابكاري هاي وي ببنديم ما ميتوانيم از برخي مواضع ش دفاع كنيم تا مقصود خود برسيم ، ما تمامي ضررهايي كه رياست جمهوري احمدي نژاد داشته است را به ياد خواهيم داشت اما وي و تيمش بهترين گزينه براي تضعيف نظام در حال حاضر ميباشند تا در آينده از فضاي ملتهب درگيري هاي جناحي آقايان استفاده كنيم و بنيانشان را براندازيم )به اميد آزادي ايران .از زحماتتان متشكرم
من نمي دانم اين چه منطقي است، ما براي دشمني با خامنه اي بياييم از احمدي نژاد و مشايي كه دستشان تا مفرق به خون جوانان آلوده است حمايت كنيم. سگ زرد برادر شغال است. اگر طرفدار جنبش سبز هم هستي مواضع ما سكوت و نگاه كردن جنگ گرگ هاست در ضمن بدمان هم نمي آيد بنزيني بر روي اين آتش بريزيم. زدن مشايي توسط خامنه اي يعني زدن احمدي نژاد و بي آبروي براي خامنه اي.
دشمن دشمن من دوست من است.
میدانید چه کسانی از این حربه استفاده کرده و می کنند؟
استعمارگران و ادمکشان صهیونیست و سیاسی کاران ابله.
امریکا و متحدینش علیه کمونیستهای قرن گذشته، طالبان و القائده وحماس و غیره را بوجود اوردند و پس از مدتی همانان بلای جان استعمارگران شده و هنوز هم خواب و آرامش را از امریکائیان و متحدین غربی اش و مخوصا رژیم نژاد پرست صهیونیستی گرفته اند و تا جانشان را نگیرند و یا حداقل جانشان را به لب نیاورند،دست از سرشان هم نخواهند کشید.به نظر من باید تا بعد از انتخابات به خاطر حفظ تمامیت ارضی و حفظ اتحاد در مقابل استعمارگران ج.ا.ا را به حال خود رها کرد و از اردیبهشت ماه به بعد هر کسی تکلیف خود با دولت و حتی نظام را مشخص کرده و برای رسیدن به اهداف شخصی خود اقدام جدی نماید.
برای چندمین بار عرض میکنم راه حل رسیدن به یک سیستم مردم سالاری در ایران فقط ایجاد یک تشکل اعتراضی جهت فشار به دولت و اصلاح قوانین ناقص و برکناری مدیران فاسد،فرصت طلب و نالایق است و در این مسیر هم نباید از سیاسیون و سیاسی کارهای نشان دار و خط دار استفاده کرد، بلکه مذهبیون و دمکراتهای واقعی باید در راس این تشکل قرار بگیرند که مردم هم بفهمند که فقط با همفکری و همکاری و اتحاد همه اقشار میتوان به نتایج قابل قبول رسید.
ارسال کردن دیدگاه جدید