حقوق متهم
زندانیان گمنام آذربایجان
سه شنبه, 1391-05-10 20:33
مهناز شریف
مهناز شریف - شمار زندانیان سیاسیـ مدنی در ایران کم نیست، اما تنها اخبار و گزارشهای بخش مشخص و محدودی از زندانیان در رسانهها بازتاب مییابد. |
فشارهای جدید حکومت ایران به روزنامهنگاران
دوشنبه, 1390-11-17 18:38
شهزاده سمرقندی
شهزاده سمرقندی - صادق صبا، مدیر بیبیسی فارسی، روز پنجشنبه دوم فوریه اعلام کرد که در روزهای اخیر بار دیگر فشار نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بر خانوادههای کارمندان و روزنامهنگاران این شبکه اطلاعرسانی شدت گرفته است. |
کشتن قذافی و مسئولیت دولتهای خارجی
جمعه, 1390-08-06 10:48
بهنام داراییزاده
بهنام داراییزاده - کشتن اسیر جنگی، مطابق تمامی نرمها و موازین حقوق بشری، "جرم و جنایت جنگی" محسوب میشود؛ به همین جهت، قتل معمر قذافی رهبر پیشین لیبی، در حالی که زنده به دست مخالفانش افتاده بود، موجب اعتراض گسترده نهادهای حقوق بشری و حتی برخی از دولتها شد. گرچه این نخسیتن مرتبه هم نیست که "شورای انتقالی لیبی" به واسطه برخوردهای خصمانه نیروهای وفادار به خود، مورد اعتراض مجامع مستقل حقوق بشری قرار میگیرد. |
نگاهی به شکنجه در ایران
پنجشنبه, 1390-07-07 10:05
ویدا بالیخانی
ویدا بالیخانی - در دوران حکومت صفویان عدهای جلاد آدمخوار وجود داشتند که به فرمان شاه مقصران (متهمان) را زنده زنده میخوردند. این دسته از آدمخواران که در دربار شاه عباس نگهداری میشدند "چیک" نامیده میشدند. این لشکر ۴۰ نفری آدمخوار در همهجا همراه شاه بودند. کریم نجفی برزگر، استاد تاریخ صفوی میگوید: "بهطور کلی صفویان تمایل داشتند که گسترش فرمانروایی خود را تحت عنوان اسلام و شیعه مشروعیت ببخشند و بسیاری از این آدمخواریها بدینگونه توجیه میشدند."
|
بهاییستیزی از حجتیه میآید
جمعه, 1390-03-06 15:41
آسیه امینی
آسیه امینی- دوستی داشتم از یکی از اقلیتهای مذهبی. سالها پیش، در یک روز بارانی با هم در خیابانهای تهران قدم میزدیم. چتر او بالای سر هردویمان بود. ساکت بود و حرف نمیزد. |
روزهای تنهایی من
پنجشنبه, 1390-03-05 15:09
کاوه کرمانشاهی
کاوه کرمانشاهی ـ با صدای زنگهای ممتد از خواب میپرم. در را به رویشان میگشایم. با همان چشمان خوابآلود کلت را بر کمر مرد میبینم. جا میخورم! اما بر خود مسلط میشوم. آنها را هم به آرامش دعوت میکنم تا بیماری پدرم را در نظر بگیرند. به سمت اتاق میروم تا حاضر شوم. به دنبالم میآیند. یکی پس از دیگری، هفت نفر. خانه را تفتیش میکنند. بیشتر از همه اتاق خودم را. حالا پدرم هم از خواب بیدار شده. یکی از مامورها با او حرف میزند تا آرام شود. میگوید چیزی نیست فقط چند سئوال ساده است. |