خانه | ویژه نامه | ویژه نامه انقلاب

روزهای سرنوشت– آخر بهار ۶۰

شنبه, 1390-07-09 23:19
نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ
بخش بیست سوم از سه روز تاریخ‌ساز
سحاب سپهری*
خرداد سال ۶۰ پرتلاطم‌ترین ماه در دوران سه ساله پس انقلاب، بین بهمن ۵۷ تا بهمن ۶۰ بود. اختلاف‌های جناحی درون حاکمیت که از نیمه آبان ۵۸، به دنبال ادغام دولت در شورای انقلاب، شروع شد در زمستان سال ۵۹ شعله‌ور شد. این اختلاف‌ها در ساختار قدرت بر سر سلطه جناحی، در طول بهار سال ۶۰ شدت گرفت و بالاخره در آخر بهار سال ۶۰ به مرحله انفجار رسید. روزهای سرنوشت در آخر بهار ۶۰ فرا رسیدند.
 
روزهای سرنوشت- آخر خرداد ۶۰
 
طرح دو فوریتی استیضاح رئیس‌جمهور ابوالحسن بنی‌صدر در جلسه علنی روز سه شنبه ۲۶ خرداد ۶۰ مجلس مطرح شد. مجلس در همان روز دو فوریت آن طرح را تصویب کرد. در طرح‌های دو فوریتی بررسی طرح بعد از تصویب دو فوریت آن شروع می‌شود، ولی رهبری مجلس بررسی طرح استیضاح رئیس‌جمهور را در آن مرحله متوقف کرد. رهبری مجلس در عمل ادامه بررسی طرح استیضاح را به هفته بعد (بعد از جمعه ۲۹ خرداد) موکول کرد. این در حالی بود که دو فوریت آن طرح تصویب شده بود. این یک خطای تاکتیکی از طرف رهبری مجلس بود که امکان سازماندهی و تعرض وسیع را برای سازمان مجاهدین، بزرگ‌ترین گروه مخالف حاکمیت، در عصر روز شنبه ۳۰ خرداد فراهم آورد. سرعت حوادث در آن روز‌ها به‌حدی بود که در آن زمان و همچنین در بسیاری از بررسی‌های بعدی این نحوه غیر معمول در عملکرد رهبری مجلس و حزب جمهوری در رابطه با آن طرح دو فوریتی مورد توجه کافی قرار نگرفت.
 
سازمان مجاهدین موفق شد از خطای تاکتیکی رهبری مجلس و حزب جمهوری در وقفه در مرحله‌های متوالی رای‌گیری برای طرح دو فوریتی استیضاح بنی صدر، که در نیمه دوم هفته در عمل متوقف شده بود، استفاده کند. مجاهدین موفق شدند در بعد از ظهر روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ تظاهرات بزرگی را در بخش مرکزی شهر در تهران (در امتداد خیابان انقلاب) سازماندهی کنند. این تظاهرات به شدت سرکوب شد. به این ترتیب بود که روزهای ۳۰ و ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ به شکل روز‌های سرنوشت درآمدند.
 
رهبری مجاهدین که از مدت‌ها قبل از بهار ۱۳۶۰ با ساختار حاکمیت به رهبری حزب جمهوری در حالت تخاصم بود، از موضوع درگیری بین دو جناح درون ساختار قدرت (به صورت درگیری بین بنی‌صدر و بهشتی)، به عنوان بهانه‌ای برای پیگیری هدف‌های سازمانی خود و اجرای برنامه‌هایش برای رسیدن به آن هدف‌ها استفاده می‌کرد. موضوع نوار آیت در بهار ۱۳۵۹، یکی از این موارد علنی بود. برنامه مجاهدین برای استفاده از اختلاف‌های جناحی درون ساختار قدرت برای ضربه زدن به کل آن ساختار شامل قسمت‌های علنی و غیر علنی می‌شد.
 
سازمان مجاهدین، از ابتدای سال ۱۳۵۹، به امید ایجاد شکاف در ساختار قدرت به صورت تاکتیکی از جناح بنی‌صدر حمایت اجرایی می‌کرد. این حمایت در حالی صورت می‌گرفت که بنی‌صدر و رهبری مجاهدین در قبل از آن رابطه‌های حسنه‌ای با هم نداشتند. حمایت‌های تاکتیکی مجاهدین از بنی‌صدر در طول سال ۱۳۵۹ و در بهار سال ۱۳۶۰ توسعه یافت. موضوع شرکت فعال مجاهدین در سخنرانی نیمه اسفند سال ۱۳۵۹ در محوطه دانشگاه تهران نمونه واضح این حمایت تاکتیکی مجاهدین از بنی‌صدر بود. تظاهرات مجاهدین در بعد از ظهر روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در منطقه مرکزی تهران که شروع آن به بهانه حمایت از بنی‌صدر صورت گرفت، اوج این عملکرد سیاسی آن‌ها بود و همزمان پیچیدگی روابط سیاسی آن دوران و ارتباط حوادث در دو روز آخر خرداد ۱۳۶۰ را نشان می‌دهد.
 
مجاهدین و بنی‌صدر دو تصویر کاملاً متفاوت از‌‌ تظاهرات در روز ۳۰ خرداد سال ۶۰ ارائه می‌دهند که به‌‌ همان اندازه تفسیر آن‌ها از شورش و قیام بهمن ۵۷ متفاوت است. به روایت مجاهدین، نیروهای آن‌ها از ساعت چهار بعد از ظهر روز ۳۰ خرداد توانستند تظاهرات گسترده‌ای را در بخش مرکزی شهر تهران برنامه‌ریزی، سازماندهی، عملیاتی و اجرا کنند. منابع و قراین به جا مانده از آن دوران حکایت می‌کند که تظاهرات ۳۰ خرداد ۶۰ با تصور تکرار تظاهرات و شورش روز ۲۱ بهمن ۵۷ برنامه‌ریزی شده بود به امید آن که مردم مثل روز ۲۲ بهمن ۵۷ عمل کنند و به میدان بیایند و قیامی دیگر را این بار زیر رهبری مجاهدین رقم بزنند. در عمل چنین اتفاق نیفتاد. مجاهدین تصور می‌کردند که یک قیام عمومی مثل قیام ۲۲ بهمن را می‌توان از قبل طراحی، سازماندهی و سپس رهبری عملیاتی کرد. این تصوری ساده‌انگارانه از عملکرد قیام‌های گسترده مردمی است.
 
ابوالحسن بنی‌صدر در روز ۲۵ خرداد ۶۰ مخفی و منزوی شد و از این روز ارتباط‌های او هم تقریباً قطع شده بود. او توانست فقط از تظاهرات ۳۰ خرداد ۶۰ تصویری در ذهن خود بسازد. او بر مبنای این تصویر ذهنی در مصاحبه‌هایش (مثلا کتاب "توطئه آیت‌الله‌ها" و "درس تجربه") و گفته‌هایش در یوتیوب مدعی است که تظاهرات روز ۳۰ خرداد در صبح آن روز و توسط طرفداران او و به صورت خودبه‌خودی صورت گرفته است. به گمان او مردم در صبح روز ۳۰ خرداد ۶۰ به صورت خودبه‌خودی به خیابان‌ها آمدند و این بار زیر لوای او قیام کردند. منابع موجود چنین ادعایی درمورد یک تظاهرات گسترده در صبح روز ۳۰ خرداد به صورت خود به خودی و زیر قیادت بنی‌صدر را تایید نمی‌کنند.
 
منابع موجود از یک تظاهرات اصلی در بعد از ظهر روز ۳۰ خرداد در بخش مرکزی تهران حکایت دارند که توسط مجاهدین برنامه‌ریزی شده بود. نا‌گفته نماند، مجاهدین به عنوان بخش فریب همان تظاهرات اصلی (در قسمت مرکزی تهران)، در طول روز ۳۰ خرداد در قسمت‌های دیگر تهران مثل پل سید خندان و منیریه و چند جای دیگر هم تظاهرات موضعی برپا کرده بودند تا توجه نیروهای حکومتی را از تظاهرات اصلی‌شان که در بعد از ظهر آن روز در قسمت مرکزی تهران صورت می‌گرفت، منحرف کنند. به این ترتیب تظاهرات موضعی مجاهدین در قسمت‌های مختلف تهران در طول روز ۳۰ خرداد بخشی از‌‌ همان طرح تظاهرات بزرگ آن‌ها در بعد از ظهر آن روز بوده است.
 
این ادعای بنی‌صدر درمورد خودبه‌خودی بودن ماهیت تظاهرات صبح روز ۳۰ خرداد ۶۰ همخوان است با ادعای مشابه دیگری که شورش ۲۱ بهمن و قیام ۲۲ بهمن هم به صورت خودبه‌خودی صورت گرفتند. بررسی‌های این مجموعه نوشته (بخش‌های پنج تا نهم) هم نشان داد که چنین استنباطی مبنی بر خودبه‌خودی بودن رخدادهای روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن ۵۷ زمینه‌های تاریخی و عملی ندارد. رخدادهای روز‌های ۲۱ و ۲۲ بهمن ۵۷ حاصل درگیری و عملکرد رقابت بین نیروهای چهاگانه آن زمان (آرایش نیروها در نیمه بهمن ۵۷) بود. شورش ۲۱ بهمن و قیام ۲۲ بهمن در موقعیتی که همه شرایط آماده شده بود، صورت گرفتند. شورش روز ۲۱ بهمن و شکست طرح کودتای لشکر گارد که منجر به قیام گسترده در روز ۲۲ بهمن شد در بخش‌های قبل به طور مشروح بررسی شد.‌‌ همانطوری که دیدیم عملکردهای گروه چهارم نقشی کلیدی در مقابله با تانک‌های لشکر گارد در امتداد خیابان تهران نو و سپس توسعه قیام در سطح شهر تهران داشت. بخشی از شرایط مورد نیاز برای شورش ۲۱ بهمن را هم بی‌اعتمادی ناشی از ملاقاتی که در هشتم بهمن در پاریس صورت نگرفت، به وجود آورده بود.
 
به همین صورت منابع موجود نشان می‌دهند که درگیری‌های بعد از ظهر روز ۳۰ خرداد هم ناشی از رقابت بین نیروهای هوادار و همراه با مجاهدین از یک طرف و نیروهای امنیتی حکومتی و متحدان حزب جمهوری از طرف دیگر در سطح بخش مرکزی شهر تهران صورت گرفت. منابع موجود نشان نمی‌دهند که در صبح روز ۳۰ خرداد تظاهرات قابل توجهی در سطح شهر تهران از سوی طرفداران بنی‌صدر به صورت خود به خودی صورت گرفته بود.
 
تصور بنی‌صدر مبنی بر خود به خودی بودن شورش ۲۱ بهمن ۵۷ و تظاهرات ۳۰ خرداد ناشی از توجیه‌های دستگاه ذهنی "اندیشه راهنما" است که حرکت‌های مردمی در آن دستگاه ذهنی همیشه به صورت خود به خودی در جهت تحقق افکار مبدع "دستگاه اندیشه راهنما" صورت می‌گیرند. این دستگاه ذهنی مدعی است که سازماندهی‌های اجتماعی نقش سد برای حرکت‌های مردمی را دارند. (منبع: مصاحبه بنی‌صدر در کیهان روز سوم بهمن ۵۷)
 
تفاوت دو نگرش به عملکرد شورش ۲۱ بهمن و قیام ۲۲ بهمن سال ۵۷ به خوبی تاثیر خود را در دو ارزیابی متفاوت از تظاهرات روز ۳۰ خرداد ۶۰ نشان می‌دهد. نگرش‌های مجاهدین و بنی صدر در عمل تظاهرات ۳۰ خرداد را نگاره‌ای از روز ۲۱ بهمن ۵۷ بهمن در نظر می‌گیرند، ولی چون آن نگرش‌ها به عملکرد روز‌های ۲۰ تا ۲۲ بهمن ۵۷ متفاوت است، ارزیابی آن‌ها هم از رخدادهای روز ۳۰ خرداد ۶۰ متفاوت از آب در آمده است. می‌بینیم که تصویر قیام بهمن ۵۷ دوباره خود را نشان می‌دهد.
 
تظاهرات مخالفان در عصر روز ۳۰ خرداد سال ۶۰ در قسمت مرکزی تهران، مستقل از دو روایت‌ متفاوت از نحوه شکل‌گیری آن، به شدت سرکوب شد و آن تظاهرات در روز ۳۰ خرداد نتوانست به هدف‌های خود برسد. طی تظاهرات غروب روز ۳۰ خرداد ۶۰ تعداد زیادی کشته شدند. در روز ۳۰ خرداد ۶۰، بر خلاف ۲۲ بهمن ۵۷، مردم در حاشیه نظاره‌گر ماندند و به میدان نیامدند. تظاهرکنندگان (هواداران مجاهدین و متحدان آن‌ها) نتوانستند کنترل کامل خیابان‌های سرنوشت‌ساز را به دست بگیرند ولی نیروهای حکومتی توانستند به سرعت خود را به نقاط استراتژیک تهران برسانند و بر خیابان‌های اصلی شهر مسلط شوند. برخلاف روز ۲۲ بهمن که لشکر گارد سلطنتی (نیروهای طرفدار شاه) سعی کرد از واحدهای زرهی و تانک استفاده کنند، در روز ۳۰ خرداد نیروهای حکومتی از مینی‌بوس، موتورسیکلت و کامیون برای انتقال نیروهای خود استفاده کردند.
 
رخداد ۳۰ خرداد ۶۰ در عمل به سقوط حاکمیت حزب جمهوری اسلامی، سیادت سازمان مجاهدین یا قیادت ابوالحسن بنی‌صدر منجر نشد، ولی خطر جنگ داخلی یک‌بار دیگر خود را نشان داد. در طول بقیه سال ۶۰ یک نوع جنگ داخلی به صورت درگیری‌های مسلحانه شهری ادامه پیدا کرد. جنگ با عراق، دشمن خارجی، به موازات درگیری‌های مسلحانه داخلی ادامه داشت.
 
بررسی دقیق و تطبیقی رخداد‌ها در روز ۳۰ خرداد ۶۰ نوشته‌های مستقلی را می‌طلبد. وب‌سایت بی‌بی‌سی در خرداد و تیر سال ۱۳۹۰ برنامه ویژه‌ای را با عنوان "خرداد شصت- سی سال بعد" و در رابطه با سی‌امین سالگرد حادثه ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ منتشر کرد. برخی از نوشته‌های آن مجموعه روشنگر بخشی از رخدادهای مهم صورت گرفته در آخر خرداد ۱۳۶۰ بود. برای دسترسی به آن صفحه این‌جا را کلیک کنید.
 
خلع بنی‌صدر- یکشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۶۰
 
در روز یکشنبه ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۰ جناح حزب جمهوری در مجلس، با گرفتن پشت‌گرمی بیشتر از آیت‌الله خمینی و با توجه به شکست تظاهرات روز ۳۰ خرداد توانست کار استیضاح ابوالحسن بنی‌صدر را در یک روز تمام کند. بنی‌صدر بر پایه رای‌گیری سریع مجلس، از منصب رئیس‌جمهوری خلع شد. این سرعت عمل در ختم مسئله‌ای به این مهمی نمی‌توانست بدون برنامه‌ریزی دقیق قبلی صورت گرفته باشد.
 
به نوشته کتاب خاطرات هاشمی "بعد از ظهر رای گرفتیم، عده حاضر ۱۹۰ نفر، رای در موافقت با عدم کفایت سیاسی ۱۷۷ رای و مخالف یک رای (متعلق به آقای صلاح الدین بیانی، نماینده خاف) و ممتنع ۱۲ رای. عده‌ای از مخالفان هم نیامده بودند." در آن زمان تعداد کل نماینده‌های مجلس ۲۴۱ نفر بوده است. به این ترتیب آن عده‌ای که نیامده بودند و در جلسه رای‌گیری شرکت نکرده بودند شامل ۵۱ نفر از نمایندگان بودند. جلسه‌های مجلس با کمتر از ۱۸۰ نماینده از رسمیت خارج می‌شد. به این ترتیب اگر ۱۲ نفری که رای ممتنع دادند، در آن جلسه مجلس شرکت نکرده بودند، جلسه از رسمیت خارج می‌شد.
 
به این ترتیب جناح حزب جمهوری در رقابت با بنی‌صدر با استناد به اصل ۸۹ قانون اساسی بخش "عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور" توانست ابوالحسن بنی‌صدر را از منصب رئیس جمهوری به پایین بکشد، سپس باقیمانده جناح او را از صحنه سیاسی خارج و در مرحله بعد کل آن جناح را به‌طور فیریکی تارومار کند. این شکستی بزرگ برای جناح دوم بود، ولی دوئل قدرت بین بنی‌صدر و بهشتی هنوز تمام نشده بود.
 
عزل بنی‌صدر- اول تیر ۱۳۶۰
 
در روز اول تیر ۱۳۶۰ آیت‌الله خمینی در جواب نامه اکبر هاشمی رئیس مجلس فقط نوشت: "ایشان را از ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل نمودم."
 
آیت‌الله خمینی ۱۸ ماه قبل در روز ۱۵ بهمن ۵۸ از در مراسم تنفیذ بنی‌صدر اعلام کرده بود که "اینجانب به موجب این حکم... ایشان را به این سمت منصوب نمودم. لکن تنفیذ و نصب اینجانب و رای ملت مسلمان ایران محدود است به عدم تخلف ایشان از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از قانون اساسی اسلامی ایران". در مورد حکم خلع بنی‌صدر دیگر حتی احتیاجی به اشاره به حق شرعی هم نبود.
 
سه روند تاریخی در دو روز متوالی در انتهای بهار ۱۳۶۰
 
رخدادهای روزهای ۳۰ و ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ اگرچه در دو روز پشت سر هم اتفاق افتادند، ولی رخداد‌های آن‌ دو روز به حداقل سه روند بسیار متفاوت مربوط بودند.
 
روند اول در روز ۳۰ خرداد اتفاق افتاد و آن به تظاهراتی مربوط بود که توسط مجاهدین سازماندهی شده بود. این روند ناشی از درگیری طولانی‌مدت بین نیروهای سازمانی مجاهدین و نیروهای امنیتی و اجتماعی حکومتی (متحد با حزب جمهوری) بود. زمینه‌های روند اول (درگیری بین مجاهدین و نیروهای حکومتی) قبل از ۲۲ بهمن سال ۵۷ وجود داشت، ولی این روند در عمل به دنبال قیام ۲۲ بهمن ۵۷ تسریع شده بود. سیاست‌های جناح‌های مختلف حاکمیت مبنی بر انحصار قدرت و تشکیل حصارهای اجتماعی بین خودی‌ها و ناخودی‌ها در تکوین روند اول نقش مهمی داشتند. مجاهدین در همه‌پرسی فروردین سال ۱۳۵۸ در مورد تایید جمهوری اسلامی شرکت کردند؛ ولی حتی این عمل نیز کفایت نکرد تا آن‌ها به داخل حلقه داخلی قدرت پذیرفته شوند. مجاهدین در همه‌پرسی متن قانون اساسی جمهوری اسلامی در آذر سال ۱۳۵۸ شرکت نکردند و همین موضوع کفایت کرد تا نامزد آن‌ها از شرکت در انتخابات اولین دوره رئیس‌جمهوری کنار زده شود. در طول سال ۱۳۵۹ و بهار سال ۱۳۶۰ درگیری بین طرفداران مجاهدین و نیروهای حکومتی تشدید شد.
 
زمینه درگیری‌ها بین مجاهدین و نیروهای حکومتی در طول سال ۱۳۵۹ و بهار ۱۳۶۰ را به راحتی می‌توان به رقابت‌های داخل زندان‌های شاه در نیمه اول دهه ۱۳۵۰ و حتی قبل از آن یافت. به تعبیری "نطفه درگیری‌های روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در زندان‌های شاه بسته شده بود". این نقطه‌نظر از طرف برخی فعالان در تظاهرات و درگیری‌های روز ۳۰ خرداد ۶۰ در صفحه ویژه وب‌سایت بی‌بی‌سی نیز تایید شده است.
 
فراموش نکنیم که سه نفر پایه‌گذاران سازمان مجاهدین از اعضای قبلی سازمان نهضت آزادی در سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۴۰ بودند. این سه تن در میانه دهه ۴۰ و به دنبال زندانی شدن رهبران نهضت آزادی توسط دادگاه‌های شاه، از سازمان نهضت آزادی جدا شده بودند و تشکیلاتی مخفی و با هدف اقدام‌های مسلحانه را به وجود آوردند. نهضت آزادی از ابتدا تفکری متفاوت از جناح سنتی مذهبی داشت و تشکیل سازمان مجاهدین بر پایه فاصله‌گیری از روحانیت سنتی صورت گرفته بود. تفکرات روحانیت سنتی در طول سال‌های ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ خود را در حزب جمهوری و متحدانش نشان داد. به همین ترتیب پایه‌های فکری سازمان مجاهدین از ابتدای تشکیل در میانه دهه ۱۳۴۰ اختلاف‌های عمیقی با ساختار‌های فکری جناح روحانیت سنتی داشت.
 
بخش دیگری از اختلاف بین مجاهدین و حکومت در طول سال‌های بعد از انقلاب مربوط به رقابت در داخل زندان‌های شاه بین رهبران مجاهدین و رهبران گروه هیئت‌های موتلفه (یکی از نیروهای متحد حزب جمهوری) بود. روند این رقابت بین مجاهدین و هیئت موتلفه که از دوران پیش از انقلاب (بین سال‌های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷) در زندان‌های شاه شروع شد و ادامه یافت موضوعی بسیار پیچیده است که تاکنون کمتر مورد بررسی عمیق قرار گرفته است.
 
به هر صورت با روندی که این رقابت‌ها در دوران بعد از انقلاب (بعد از بهمن سال ۱۳۵۷ تا بهار ۱۳۶۰) طی کرده بودند، با نگاهی به گذشته دیده می‌شود که احتمال درگیری‌های خونین بین این دو جریان مذهبی- سیاسی یعنی جناح سنتی و مجاهدین هر روز بیشتر می‌شد، اگر نگوییم که از ابتدا اجتناب‌ناپذیر شده بود. تظاهرات سازماندهی شده در بعد از ظهر روز ۳۰ خرداد تبلور این سابقه‌های تاریخی قبلی بود. از منظر نظری این درگیری ناشی از نظرات خاص بنیانگذاران سازمان مجاهدین و نظرات خاص هیئت موتلفه و حزب جمهوری بود. به این ترتیب موضوع تظاهرات روز ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ سرآغازی بر خونریزی‌های بسیار شد.
 
روند دوم مربوط به خلع بنی‌صدر از رئیس‌جمهوری در روز ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۰ بود. خلع بنی‌صدر در ادامه درگیری در داخل ساختار قدرت بود که شروع عملی آن به نیمه آبان ۵۸ و موضوع ادغام دولت در شورای انقلاب برمی‌گردد. در نیمه آبان سال ۱۳۵۸ شورای انقلاب ساختار دولت (قوه اجرایی) و در داخل خود ادغام کرد و به این ترتیب اعضای شورای انقلاب اصل "تقسیم قوا" که تمامی دولت‌های جدید، بر آن متکی هستند را نقض کردند. بهشتی و بنی‌صدر در آن زمان هر دو عضو شورای انقلاب بودند و به دنبال جذب ساختار دولت در داخل شورای انقلاب خیلی سریع در داخل این ساختار جدید رشد کردند.
 
در ساختار‌های نوین حکومت، برخلاف ساختار‌های قدیمی، حکومت به سه قوه مستقل از هم تقسیم می‌شود که شامل قوه‌های اجرایی (دولت)، قوه قضایی (دادگستری) و قوه قانونگذاری (مجلس) می‌‌شود. به این صورت هر قوه عملکرد دو قوه دیگر را در تعادل قرار می‌دهد. تجربه تاریخی کشور‌های بسیاری، از جمله تجربه تاریخی ایران در بعد از انقلاب مشروطه، نشان داد که عدم وجود چنین ساختاری در حکومت مبتنی بر سه قوه متعادل در درازمدت به ویرانی ساختار حکومت منجر می‌شود. تجربه عملکرد شورای انقلاب در فاصله نیمه آبان ۵۸ تا آخر بهار ۱۳۶۰ تجربه دیگری بر اثبات‌‌ همان قانون بود.
 
به این ترتیب می‌توان ادعا کرد که بذر خلع روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در روز ۱۵ آبان ۱۳۵۸ کاشته شد، ولی این بذر برای رشد احتیاج به شرایط خاص داشت که در عمل با انتخابات رئیس‌جمهوری در بهمن ۱۳۵۸ و مجلس اول در اسفند ۱۳۵۸/ اردیبهشت ۱۳۵۹ به وجود آمد. در این میان عملکرد‌ خاص آیت‌الله خمینی، بهشتی و بنی‌صدر در ‌‌نهایت شرایط آن گسست تاریخی را به وجود آوردند.
 
موضوع نهی آیت‌الله خمینی از شرکت بهشتی در انتخابات رئیس‌جمهوری و به دنبال آن پیروزی سهل بنی‌صدر در انتخابات اولین دوره رئیس جمهوری (در بهمن ۵۸) به تنش بین این دو گروه در داخل ساختار قدرت افزود. با تشکیل مجلس اول (در تیر ۱۳۵۹) و توانایی حزب جمهوری به کسب اکثریت در مجلس اول، به این تنش افزوده شد. این بحران در طول سال ۱۳۵۹ آرام آرام رشد کرد. حمایت آیت‌الله خمینی در این مدت برای ادامه سیاست مقابله تقابلی سبب دوام این ساختارشده بود، ولی در بهار سال ۱۳۶۰ رویه عملکرد مقابله تقابلی با بحران روبه‌رو شد و این روند در ادامه خود به لغو حکم فرماندهی کل نیروی‌های مسلح (قوا) از طرف آیت‌الله خمینی در روز ۲۰ خرداد سال ۱۳۶۰ منجر شد.
 
با نگاهی به گذشته دیده می‌شود که با ترکیب مجلس اول، درگیری بین جناح‌های بنی صدر و حزب جمهوری قابل پیش‌بینی بود. از منظر نظری این روند درگیری ناشی از تقابل دستگاه ذهنی موسوم به "اندیشه راهنمای" بنی‌صدر و نظرهای "فقهی در مکتب اصولی" مسلط بر حوزه‌های علمیه و حزب جمهوری بود. روند موازنه تقابلی، در رده دوم قدرت که در نیمه آبان ۱۳۵۸ شروع شده بود، در عمل در روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ با خلع بنی‌صدر از منصب رئیس‌جمهوری نهایی شد.
 
روند سوم اشتباه تاکتیکی حزب جمهوری بود که بعد از تصویب دو فوریت استیضاح بنی‌صدر، در روز سه شنبه ۲۶ خرداد ۶۰ پی‌گیری خود طرح را متوقف کرد. رهبری مجلس احتمالاً در آن مقطع امید داشت که بنی‌صدر خود استعفا دهد و با استعفای او از منصب رئیس‌جمهوری موضوع خلع او خاتمه پیدا کند. این اشتباه تاکتیکی رهبری مجلس فرصت مناسب را در اختیار مجاهدین قرار داد تا بتوانند نیروهای خود را تجدید آرایش کنند و تظاهراتی را به بهانه خلع بنی‌صدر در بعد از ظهر روز ۳۰ خرداد سازماندهی کنند. باید تاکید کرد این بررسی حاضر (قسمت بیست سوم از مجموعه سه روز تاریخ‌ساز) در مورد حقانیت در عمل استیضاح بنی‌صدر نیست، بلکه این بررسی تاریخی در مورد بررسی نحوه عملکرد‌های اجرایی تمامی بازیگران اصلی در آن تاریخ است. در بررسی‌های تاریخی باید صریح بود.
 
رهبری مجلس به امید استعفای بنی‌صدر در عمل بررسی طرح دو فوریتی را متوقف کرد و با این خطای خود زمینه را برای تعرض مجاهدین فراهم آورد. آن خطای رهبری مجلس امکانی را فراهم آورد تا دو جریان موازی خلع بنی‌صدر و درگیری ایدئولوژیک بین مجاهدین و متحدان حزب جمهوری در هم تنیده شوند.
 
با نگاهی به گذشته دیده می‌شود که در بهار ۱۳۶۰ روند‌های اول و دوم، مستقل از هم، در مسیر بحران سیر می‌کردند. این دو روند شامل اختلاف‌های بنی صدر و حزب جمهوری بر سر تسلط بر ساختار قدرت و اختلاف‌های عمیق و استراتژیک مجاهدین و جناح سنتی حاکمیت به رهبری حزب جمهوری بود. اشتباه تاکتیکی- عملیاتی رهبری مجلس و حزب جمهوری در وقفه در رای‌گیری طرح استیضاح در نیمه دوم هفته ۲۵ خرداد ۶۰ امکان تلاقی این دو روند را به وجود آورد.
 
تا قبل از سال ۱۳۵۹ بنی‌صدر و رهبری مجاهدین دو مسیر متفاوت را دنبال می‌کردند، ولی همسویی آن‌ها از ابتدای سال ۱۳۵۹ شروع شده بود. اتحاد تاکتیکی آن‌ها از ابتدای بهار ۱۳۶۰ که در دو جریان متفاوت با یک دشمن مشترک (یعنی حزب جمهوری و متحدانش) در گیر بودند آن‌ها را در کنار هم قرار داد. بنی‌صدر و رجوی در رقابت با دشمن مشترک، یعنی جناح حزب جمهوری اسلامی، مصلحت را در یک اتحاد تاکتیکی دیدند؛ اگرچه بین بنی‌صدر و رهبر مجاهدین رجوی نقطه مشترک عمده‌ای وجود نداشت. رجوی و بنی‌صدر در نظر و عمل، نقطه‌های مشترک زیادی با هم نداشتند. شاید مهم‌ترین نقطه اشتراک این دو نفر "خودمحوری" هر دو نفر بود. با وجود آن که این اتحاد مصلحتی بین آن دو نفر برای کوتاه‌مدت به صورت خانوادگی هم درآمد، ولی اتحادشان دوامی نیافت.
 
گسست (انفجار) در ساختار قدرت یا کودتا؟
 
برخی نوشته‌ها از موضوع بحران و درگیری‌های سیاسی در نیمه دوم خرداد ۶۰ را به عنوان "کودتا" یاد کرده‌اند. کودتا (Coup d'état) واژه‌ای است که از زبان فرانسه وارد زبان فارسی شده است. در ابتدا اجازه بدهید معنی دقیق این واژه را در سه زبان مهم اروپایی بررسی کنیم. منبع هر سه تعریف از دانشنامه ویکیپدیا گرفته شده است که متن‌های ارائه شده توسط نویسندگان گوناگون ارائه، تدوین و ویرایش می‌شوند.
 
واژه کودتا به زبان فرانسوی به صورت زیر تعریف شده است.
 
Un coup d’État est un renversement du pouvoir par une personne investie d'une autorité, de façon illégale et souvent brutale. On le distingue d'une révolution en ce que celle-ci est populaire. Le putsch est un coup d'État réalisé par la force des armes.
 
واژه کودتا در زبان انگلیسی، که مشابه زبان فارسی مطابق شکل فرانسوی آن تلفط و نوشته می‌شود، به صورت زیر تعریف شده است:
 
A coup d'état is the sudden, extrajudicial deposition of a government usually by a small group of the existing state establishment—typically the military—to replace the deposed government with another body; either civil or military.
 
واژه "پوش" در زبان آلمانی همان معنی کودتا در زبان فرانسوی را می‌دهد و به صورت زیر تعریف شده است:
 
Ein Putsch (auch Staatsstreich oder Coup d'État genannt, s. u.) ist eine überraschende, meist gewaltsame Aktion einer kleineren Gruppierung von Staatsorganen (meistens Militär) mit dem Ziel, die Regierung zu stürzen und die Macht im Staat zu übernehmen.
 
در هر سه زبان عمده اروپایی (و البته مشابه آن تعریف‌ها در تعدادی زبان دیگر) کودتا یعنی تغییر سریع و فراقانونی یک حکومت، معمولا از طریق بخش‌های کوچکی در ساختار نیروهای دولتی موجود (معمولاً نظامی) و تغییر و جایگزینی حکومت موجود به حکومتی جدید. با توجه به تعریف‌های بالا از واژه کودتا، دیده می‌شود که عملکرد بحران سیاسی در آخر بهار سال ۱۳۶۰ از نوع کودتا نبود، مگر آن که واژه کودتا در این مورد به صورت استعاره‌ای به کار برده شود. از طرف دیگر تعریف کلاسیک از کودتا به خوبی در مورد عملکرد واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تبیین می‌شود. آن واقعه کودتایی به رهبری بخش کوچکی از ارتش علیه حکومت قانونی دکتر مصدق بود.
 
بحران نهایی در ساختار قدرت در آخر بهار ۱۳۶۰ حاصل روندی تدریجی بود که از پاییز سال ۵۸ شروع شده بود و مرحله به مرحله حاد‌تر شده بود تا در مرحله نهایی در ۳۱ خرداد سال ۶۰ به گسست و سپس انفجار در ساختار قدرت منجر شد. آشکار است که واژه انفجار در این مورد به صورت استعاره‌ای به کار می‌رود. موضوع تظاهرات سرکوب شده مجاهدین در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ که در روزهای اخر این بحران به صورت موازی آن صورت گرفت مربوط به روندی متفاوت بود که وجود آن و رخدادهای بعد از آن به پیچیدگی این ماجرا افزوده است.
 
بحران عمیق و گسترده سیاسی ناشی از دوئل قدرت، همانطور که روند تکوین ساختار قدرت از آذر سال ۵۸ تا آخر خرداد ۶۰ به بعد را بررسی کردیم، ناشی از جنگ قدرت بین دو گروه در داخل‌‌‌ همان ساختار حکومتی صورت گرفت. این درگیری در ساختار قدرت از زمان ادغام دولت در شورای انقلاب در پاییز سال ۱۳۵۸ تسریع شد. این اولین مورد از تقابل در ساختار‌های متمرکز قدرت نبود؛ بلکه سابقه‌ای تاریخی و طولانی دارد. بررسی‌های تاریخی، حتی از زمان رم باستان، نشان می‌دهد که تمرکز‌های قدرت در ساختار سیاسی به بحران منجر شده‌اند. شکل‌های معمول حکومت در دموکراسی‌های غربی بر پایه تقسیم قوای سه‌گانه و کنترل هر قوه بر دو قوه دیگر با توجه به همین سابقه‌های تاریخی به وجود آمده‌اند. ادغام تمامی ساختار دولت در داخل شورای انقلاب در نیمه آبان سال ۱۳۵۸، با توجه به تعریف بالا، زمینه این بحران، تقابل و انفجار در آخر سال ۱۳۶۰ را ساخت. از طرف دیگر حذف جناحی نیمه آبان سال ۵۸ که به سقوط دولت موقت منجر شد، به این تعبیر استعاره‌ای، بیشتر به یک کودتا شبیه بود. حذف جناحی نیمه آبان سال ۱۳۵۸ و شرایط آن کودتا علیه دولت موقت کمتر مورد بررسی تاریخی قرار گرفته‌اند.
 
موضوع کودتا برای بحران آخر خرداد سال ۶۰ (به معنی عینی کلمه کودتا) به‌طور عمده از طرف گروه‌هایی مطرح و دامن زده شده است که انتخابات رئیس‌جمهوری بهمن ۵۸ را بدون گزینش و کاملاً آزاد اعلام کردند. اینک آشکار است که هر دو ادعا (یعنی انتخابات کاملاً آزاد در اولین دوره رئیس جمهوری در بهمن ۱۳۵۸ و نیز کودتای خرداد ۱۳۶۰) بدون مبنای تاریخی صورت گرفته‌اند. این ادعا‌های بدون پایه تاریخی به صورت ادعا‌های جناحی ناشی از پارادوکس‌های ذهنی- اجرایی جناح دوم صورت گرفته‌اند. برخی دیگر از آن پارادوکس‌های ذهنی و عملی جناح دوم در بخش مربوط به "انقلاب فرهنگی" بررسی شدند.
 
انتهای دوران سوم و ابتدای دوران چهارم
 
با عزل ابوالحسن بنی‌صدر در آخر بهار سال ۱۳۶۰ در عمل دوران سوم این بررسی (مقابله تقابلی) که از پاییز ۵۸ شروع شده بود، خاتمه یافته است. دوران چهارم شامل دوره بین ابتدای تیر تا آخر بهمن ۶۰ است. این دورانی بسیار پیچیده است که شاهد تعویض چندین رئیس‌جمهوری و نخست‌وزیر است. این نوشته با مروری کوتاه بر این دوران ادامه پیدا می‌کند.
 
شروع تصفیه خونین- تابستان۱۳۶۰
 
شمار بسیار زیادی به دنبال تظاهرات سازمان‌یافته توسط مجاهدین در روز ۳۰ خرداد دستگیر شدند که تعداد قابل توجهی از آن‌ها هم خیلی سریع اعدام شدند. برخی از کشته‌ها یا اعدامی‌ها حتی کمتر از ۱۵ سال داشتند. برخی از این نوجوانان‌ها حتی بدون تشخیص هویت اعدام شدند و سپس عکس آن‌ها جهت احراز هویت چاپ شد تا خانواده‌ها برای تحویل گرفتن‌شان اقدام کنند. آگهی زیر در صفحه اول اطلاعات روز یکم تیر سال ۱۳۶۰ بخشی از این روایت است.
 
متن آگهی: "دعوت دادستانی انقلاب از اولیاء دستگیرشدگان- صبح امروز از سوی روابط عمومی دادستانی انقلاب اسلامی مرکز در رابطه با مجرمینی که جریانات ضد انقلابی اخیر دستگیر شده و حکم دادگاه در باره آنها صادر و اجرا شده، اطلاعیه‌ای به شرح زیر صادر شد: به اطلاع خانواده‌های محترمی که فرزندانشان در جریانات ضد انقلابی اخیر تهران دستگیر شده و حکم دادگاه در باره آنها صادر و اجرا شده می‌رساند لطفا با در دست داشتن شناسنامه عکس دار خود و فرزندانشان که عکس آنها در این جا چاپ شده به دفتر مرکزی زندان اوین مراجعه کرده وفرزندانشان را تحویل بگیرند. روابط عمومی دادستانی انقلاب اسلامی مرکز. لازم به یادآوری است که اسامی صاحبان عکس مشخص نشده است."
 
تقابل جناحی در داخل ساختار قدرت ایران در اخر خرداد ۱۳۶۰ به راحتی تقابل جناحی در نیمه پاییز ۱۳۵۸ (که شامل سقوط کابینه بازرگان شد) صورت نگرفت. همزمانی دو بحران خرداد ۶۰ به درگیری‌های خونین و سرکوب‌های گسترده در تمامی سطح جامعه صورت گرفت و در عمل به خشونتی بسیار عمیق منجر شد که زخم‌های ان بر پیکر جامعه ما هنوز التیام نیافته است. بررسی این موضوع‌ها احتیاج به نوشته‌ای مستقل دارد.
 
بعد از عزل- تابستان ۱۳۶۰
 
عزل از منصب رئیس‌جمهوری پایان کاربنی‌صدر نبود. بنی‌صدر از روز ۲۵ خرداد سال ۱۳۶۰ مخفی و منزوی شده بود. از این زمان ارتباط‌های او با سازمان مجاهدین به صورت منسجم‌تری در آمد. ابوالحسن بنی‌صدر در این زمان در انزوا به‌سر می‌برد. در این موقعیت سازمان مجاهدین او را به زیر چتر امنیتی خود داد و حتی او را در مقر مخفی اشرف ربیعی (یکی از رهبران آن سازمان) جای داده بود.
 
بنی‌صدر، در روز هفتم مرداد ۱۳۶۰، موفق شد با کمک مستقیم مجاهدین با استفاده از یک هواپیمای تانکر نیروی هوایی از ایران بگریزد. این برنامه هم با برنامه‌ریزی مجاهدین و با هدایت مستقیم مسعود رجوی صورت گرفت. هر دو نفر موفق شدند که از ایران بگریزند و در فرانسه پناه بگیرند. نحوه اجرای این برنامه فرار در منابع دیگر و به صورت‌های متفاوت بررسی شده است. از تکرار آن‌ها در این جا خودداری می‌شود. بنی‌صدر همراه با مجاهدین، با یک تصور فرضی که هر دو خیلی سریع به قدرت باز خواهند گشت، در تابستان ۶۰ برنامه‌های مشترکی را در فرانسه شروع کردند. به عنوان بخشی از این برنامه تصوری، بنی‌صدر رئیس جمهور بدون ولایت فقیه شد. او از این موقعیت رجوی را به نخست‌وزیری خود برگزید. این برنامه هیچگاه عملی نشد. کوتاه مدت زمانی بعد ارتباط بین بنی‌صدر و رجوی مجاهدین گسسته شد و این دو به‌طور کامل از هم جدا شدند.
 
ابوالحسن بنی‌صدر از مرداد ۶۰ در فرانسه زندگی کرده است؛ کشوری که اقامتگاه او بین سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ نیز بود. به این ترتیب اقامت ابوالحسن بنی‌صدر در ایران از بهمن ۱۳۵۷ تا مرداد ۱۳۶۰ فقط مدت دو سال و نیم طول کشید. اقامت کوتاه‌مدت او در ایران با رشدی نجومی و سقوطی نافرجام همراه بود. بررسی تطبیقی عملکرد‌های سیاسی آقای بنی‌صدر در سه دوره فعالیت‌های سیاسی او، یعنی قبل از سال ۱۳۵۷ (در پاریس)، در فاصله سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ (در تهران) و بعد از سال ۱۳۶۰ (مجدداً در پاریس) خود نوشته‌های مستقلی را می‌طلبد.
 
بنی‌صدر اخیراً در یک مصاحبه در تاریخ ۱۰ بهمن ۱۳۸۹ (با عنوان کنفرانس گوادالوپ) خود را یکی از چهار فرد محبوب‌ در تاریخ ایران می‌داند. سه نفر دیگر عبارتند از قائم مقام فراهانی، امیرکبیر و مصدق. مسابقه‌های محبوبیت در بین اشخاص تاریخ ایران همچنان در پاریس هم برقرار مانده‌ است. بنی صدر در تاریخ اول مرداد ۵۹ خود را محبوب‌تر از مصدق می‌دانست و اینک در یک مسابقه تاریخی محبوبیت او شانه به شانه امیرکبیر و قائم مقام می‌ساید. رده‌بندی از ترتیب موقعیت نفرات اول تا چهارم در این مسابقه محبوبیت تاریخی هنوز ارائه نشده است.
 
بهشتی و مرحله نهایی دوئل در ساختار قدرت- تابستان ۱۳۶۰
 
یک شورای موقت برای سرپرستی وظایف رئیس‌جمهوری به‌طور رسمی در روز دوم تیر ۱۳۶۰تشکیل شد، اگرچه این شورا به دنبال مخفی شدن بنی‌صدر در روز ۲۵ خرداد و در عمل تشکیل شده بود. اعضای شورای موقت برای سرپرستی وظایف رئیس‌جمهوری عبارت بودند از آیت‌الله بهشتی (رئیس دیوان عالی کشور)، اکبر هاشمی (رئیس مجلس) و محمدعلی رجایی (نخست وزیر). در اول تابستان ۱۳۶۰ بسیاری فکر می‌کردند که دوئل قدرت بین بنی‌صدر و بهشتی که در نیمه آبان ۵۸ با ادغام دولت در شورای انقلاب شروع شده بود، بعد از کش و قوس‌های زیاد بالاخره با پیروزی بهشتی به انتها رسیده است. یک هفته بعد همه آن‌ها ارزیابی‌های خود را تغییر دادند.
 
در غروب روز یکشنبه هفتم تیر ۱۳۶۰ انفجاری بزرگی در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در نزدیکی میدان بهارستان به وقوع پیوست. این انفجار به کشته شدن آیت‌الله بهشتی و تعداد زیادی از رهبران حزب جمهوری که در عین حال از مدیران ارشد حکومت هم بودند، منجر شد. در اثر این انفجار تقریباً سر ساختار رهبری حزب جمهوری زده شد. به این ترتیب مرحله نهایی دوئل در ساختار قدرت پایانی متفاوت یافت. این بازی قدرتی در نهایت به صورت یک دوئل ناکام برای هر دو حریف درآمد.
 
انفجار دیگری در روز هشتم شهریور سال ۱۳۶۰ در ساختمان نخست‌وزیری به کشته شدن تعدادی دیگری از مدیران رده بالای حکومت، از جمله محمدعلی رجایی انجامید که بعد از بنی‌صدر خود رئیس‌جمهور شده بود. این دو انفجار تاثیری بسیار عمیق بر ساختار‌های اجتماعی و سیاسی ایران گذاشت.
 
فاز نظامی- تابستان و پاییز ۱۳۶۰
 
اگر چه قبل از ۳۰ خرداد ۶۰ هم درگیری‌های پراکنده متعددی بین نیروهای حکومتی و مجاهدین صورت گرفته بود، ولی بعد از تظاهرات سرکوب شده روز ۳۰ خرداد ۶۰ مجاهدین به طور تمام عیار وارد فاز نظامی شدند. به این ترتیب سازمان‌های دیگر مخالف جمهوری اسلامی نیز بعد از ۳۰ خرداد به فاز نظامی کشیده شدند. در طول تابستان ۶۰ درگیری‌های مسلحانه شهری بین نیروهای امنیتی حکومتی و اعضای گروه‌های مخالف به خصوص مجاهدین ادامه یافت. آمار کشته‌ها و اعدامی‌ها هر روز بالاتر می‌رفت.
 
آشکارا این رخداد‌ها همگی تحت تاثیر قیام مسلحانه ۲۲ بهمن ۵۷ و نتایج مستقیم آن از جمله توزیع وسیع اسلحه بودند. بدون خاطره ۲۲ بهمن ۵۷ و بدون دسترسی به آن مقدار سلاح توزیع شده در آن روز مشکل بتوان تصور کرد که طرحی مثل تظاهرات روز ۳۰ خرداد ۶۰ و درگیری‌های نظامی بعد از آن از ذهن کسی می‌گذشت، ولی شورش ۲۱ بهمن و قیام روز ۲۲ بهمن ناشی از عملکرد شبکه‌های اجتماعی بود. این حرکت‌های اجتماعی و به صورت سازمان اداری از قبل برنامه‌ریزی و طراحی نشده بودند که بتوان آن‌ها را به صورت مکانیکی بازسازی کرد.
 
مجاهدین در روز پنجم مهر سال ۱۳۶۰ به اجرای یک تظاهرات مسلحانه برنامه‌ریزی شده وسیع در سطح شهر تهران اقدام کردند. این تظاهرات مسلحانه به واقع ادامه تظاهرات روز ۳۰ خرداد ۶۰ بود. انتخاب روز پنجم مهرماه برای تظاهرات مسلحانه احتمالا به این دلیل بود که در ابتدای مهرماه مدارس باز شده بودند و این موضوع امکان شرکت دانش‌آموزان در تظاهرات را فراهم می‌آورد. در سال ۱۳۵۷ هم بعد از بازگشایی مدارس و شرکت فعال دانش‌آموزان روند انقلاب شدت گرفت. در مهر سال ۱۳۶۰ هیچ دانشگاهی فعال نبود؛ به این دلیل که به دنبال برنامه انقلاب فرهنگی سال ۱۳۵۹ تمام دانشگاه‌ها تعطیل بودند.
 
تظاهرات مسلحانه روز پنجم مهر سال۶۰ هم بر پایه کپی مکانیکی از قیام مسلحانه روز ۲۲ بهمن ۵۷ برنامه‌ریزی شده بود. به این ترتیب تصویر قیام بهمن ۵۷ دوباره خود را نشان داد. این تظاهرات مسلحانه هم به قیامی عمومی منجر نشد. آن تظاهرات مسلحانه نیز با شدت سرکوب شد و در پی آن تعداد زیادی کشته و اعدام شدند.
 
سعی در تکرار رخدادهای بهمن ۵۷ منحصر به مجاهدین نبود. "سازمان اتحادیه کمونیست‌ها" هم تحت تاثیر شورش و قیام مسلحانه بهمن ۵۷، سعی کرد در هفته اول بهمن ۱۳۶۰ شورشی را در جنگل‌های نزدیک به آمل سازماندهی کند. این شورش هم منجر به قیامی شبیه به بهمن ۵۷ نشد. شورش جنگل‌های آمل هم به شدت سرکوب شد و تعداد زیادی از افراد شرکت‌کننده در آن کشته یا کوتاه مدتی بعد اعدام شدند.
 
درگیری‌های مجاهدین با نیروهای امنیتی حکومت در پاییز و زمستان سال ۶۰ ادامه پیدا کرد. در روز ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ مخفی‌گاه مرکزیت مجاهدین در منطقه زعفرانیه تهران که از مدتی قبل شناسایی شده بود، مورد حمله نیروهای امنیتی قرار گرفت که ضمن یک درگیری طولانی چند ساعته حدود ۲۰ نفر از اعضای برجسته مجاهدین از جمله کادرهای بالایی مثل موسی خیابانی و اشرف ربیعی کشته شدند.
 
پایان پس‌انقلاب- بهمن ۱۳۶۰
 
فاصله دی ۵۷ تا بهمن ۶۰ فقط سه سال بود؛ ولی این سه سال شاهد حوادث شگفتی در تاریخ اخیر بودند. پایان بهمن سال ۱۳۶۰ را می‌توان پایان دوره پس‌انقلاب در ایران دانست. به این ترتیب فضای سیاسی ایران که در آغاز سال ۱۳۵۶ و به دنبال برنامه "فضای باز سیاسی" شاه به صورت چند قطبی در آمده بود، از اسفند۱۳۶۰ دوباره به صورت تقریباً تک‌قطبی در آمد. می‌توان ادعا کرد که حصار اجتماعی بلندی که بین خودی‌ها و ناخودی‌ها در اجتماع به وجود آمد، درگیری‌های بی‌پایان در ساختار قدرت و همنیطور شروع جنگ عراق علیه ایران و درگیری‌های مسلحانه سازمان‌های سیاسی که همگی ناشی از ارزیابی نادرست از قیام بهمن ۵۷ سازماندهی شده بودند، به تشکیل این فضای تک قطبی بسیار کمک کردند. این فضای تک قطبی برای دوره‌ای بیشتر از یک دهه دوام یافت.
 
پس از سرکوب خونین مخالفان داخلی در طول سال ۱۳۶۰ سیر تقریباً تمامی حوادث در داخل به برنامه‌ها و سیاست‌های حکومت بستگی پیدا کرد. در انتهای سال ۱۳۶۰ در داخل کشور جوشش انقلاب دیگر کمتر موضوع روز بود، ولی تاثیر انقلاب در جبهه خارجی تازه شروع شده بود. این موضوع خود نیاز به بررسی مستقلی دارد.
 
در همین زمینه:
 
 
 
 
 
  
 
 
 
 
 
 
*ای میل نویسنده:
sahab.sepehri1@gmail.com 

 

Share this
Share/Save/Bookmark

متاسفانه همان تند رويها و برداشتهای غلط و تفکرات انحصارگرا باعث ضربه خوردن حکومت عقل و رشد و نفوذ گروه چماق شد که الان زمامدار همه امور شده.....

جناب سپهری که زحمت زیاد کشیده اند لا به لا تحلیل های خود را بدون هیچ ارائه ماخذی عرضه میکنند. ایشان وسط موضوع یکباره وارد بحث معنا شتاسی لغت کودتا میشوند که جایش اینجا نیست!

بر این باورم که هر نوشته و مقاله ای در باب انقلاب ١٣۵۷ و تاریخ معاصرایران کمکی است به نسل جوان و باید کسانی را که در این راه وقت و نیرو بخرج میدهند مشوق بود. اما در کار آقای سحاب سپهری کاستیهای آشکاری وجود دارد که باید از نظر دور نداشت. اول به لحاظ قلم:
*نویسنده دائم در حال تکرار مباحث قبلی اش است که خواننده را خسته میکند
*نویسنده بیشتر یک روزنامه نگار را ماند تا تاریخ نویس (تاریخ کلمه ای سومری است به معنی اﺛر عبور قایق
بر آب). تاریخ نویس بر عکس روزنامه نگار مجذوب کف و تلاطم زیر پارو نیست بلکه جهت آن حرکت بر
آب را تحلیلی میکند. آقای سپهری گاه آنچنان غرق در جزییات میشود که خر را از بار تشخیص نمیدهد. مثلا
میگوید که چون ١٢نفر که رای ممتنع داده بودند شرکت کردند اکٽریت مجلس ممکن شد. واقعا ایشان فکر
میکنند که اگرآنروز ١۷٩ نماینده در مجلس حاضر میشدند خمینی و دارو دسته اش میگفتند به لحاظ قانون
جناب بنی صدر باید بمانند؟

به لحاظ محتوا کار به مراتب پر اشتباه تر است و ایشان وقت کافی به خود نداده اند تا به تامل بر محتوا نشینند:
برای مثال ایشان جریانات خرداد۶٠ را با بهمن ۵۷ مقایسه کرده اند. این مقایسه مارچوبه و هندوانه است. قبول که هر دو گیاه هستند اما که چی؟ در بهمن ۵۷ آمریکا هنوزاهرمهای قدرت را در دست داشت و با این فکر که تداوم انقلاب باعث رادیکاله شدن اوضاع ایران میشود ژنرال هویزر را یه ایران فرستاد تا به خیال خودش راه را برای لیبرالهای اسلامی هموار کند.( ببینبد:" تحلیلی کوتاه بر انقلاب ۱۳۵۷ ایران و روند سی ساله آن" در کتابخانه کاوه www.adabestanekave.com زیر حرف ت)
در خرداد۶٠ آمریکا دستی بر اهرم قدرت نداشت. مقایسه مجاهدین و سربداران و اینکه داشتند بطور مکانیکی کپی از جریانات بهمن ۵۷ میکردند هم خبط دیگریست در مقایسه. سربداران بیشتر تحت تاثیرجنگ چریکی پیشمرگان کرد و فدائیان درسیاهکل بودند تا ریختن جوانان میلیشا در خیابانهای تهران و تکرار بهمن ۵۷.

بخش‌های زیادی از این مقاله حقایقی را به یاد میاورد و زخم‌ها و اشتباهات گذشته را از جلو چشم به رژه وامیدارد. ۱- در مورد اصطلاح کودتا، امروزه در فرهنگ سیاسی و حتی اقتصادی غرب این لغات بسیار بکار میرود، خصوصا وقتی‌ اختلاف بصورت پوشیده و غیر علنی بین عناصر ذینفع در مجموعه‌ای،بطور مثال در یک حزب یا یک شرکت مهم مالی‌- تجاری وجود داشته باشد و ناگهان و غیر منتظره، نمایان شده و بدون مشورت یا گفتمان درون گروهی یا خبر رسانی عمومی به یک تغییر رادیکال در مدیریت،روش کاری یا تشکیلاتی،منجر شود، اصطلاح کودتا را بکار میبرند. طبق همین نوشته حاضر،از طریق حذف نهضتی‌ها، بنی‌صدر و مجاهدین،میتوان نام کودتا برای یکدست کردن رژیم بر آن گذاشت. ۲- بنی‌صدر را شاید بتوان قهرمان فرصت‌سوزی‌ها نامید، این به دلیل ایدئولوژی اسلامی او که در امامت بعنوان فرا‌جناحی بودن و تاثیرات متفکران غربی که نوعی اسلام پاریسی من‌درآوردی که مترادف آزادی انسان نام میگذارد است،این معضل در "اندیشه رهنما" متبلور میشود. بنی‌صدر در میان ارتشیان و بدنه‌ای از سپاه و اکثریت شهرنشینان نیمه مذهبی‌ ایران محبوبیت داشت، خصوصا وقتی‌ با هیًت حاکمه و خمینی به جدال افتاد ولی اشتباه‌های سیاسی او، ضعف شخصیتی و تشکیلاتی او تیشه به ریشه همه زد. بنی‌صدر امروزه، یک تحلیلگر و افشا‌گر مهمی‌ در عرصه رویدادهای سیاسی ایران است و سخنان او ارزش شنیدن دارد.۳- مجاهدین، بعنوان یک سازمان مذهبی‌ آرمانگرا و جوان، بعد از مرگ حامی‌ خود "پدر طالقانی"، عملا در عضو گیری از نوباوگان سیاسی که شور انقلابی‌ را به شعور سیاسی ترجیح میدادند زیاده‌روی بخرج داد، به خشونت لجام گسیخته رژیم از طریق کیش‌شخصیت رهبری سازمان و تاکتیک‌های سیاسی اشتباه دامن زد و خیل عظیمی از هواداران بی‌ گناه خود را به نیستی‌ کشاند.مجاهدین ناخواسته به تثبیت رژیم یاری رساندند. نظرنگار: ایراندوست

تنوع دیدگاه های ارائه نشان می دهد که نوشته خیلی هم بی ربط نیست.

اقای ایراندوست: من با نظر شما در مورد فرصت سوزی های بنی صدر موافقم. ولی در مورد تحلیل های امروزی باید عرض کنم که این تحلیل های امروز ی او هم در ادامه توجیه همان فرصت سوزی ها صورت می گیرد. تمام داستان او این است که تا او در قدرت بود (سال 1360) جمهوری اسلامی راه درست می رفت ولی وقتی که یک شبه کودتا شدو و از قدرت بیرون رفت هرکاری که انجام گرفت نادرست بود. مثلا موسوی برای هشت سال نخست وزیر امام بود و یکی از مهره های کلیدی ان دوران.

با سپاس بسیار زیاد - خواهشمندم بعد از اتما مقالات آنها را به صورت یک کتاب پی - دی- اف مجانی در اختایر همه بگذارید. در ضمن یکی از این مقالارت را به نقش حزب توده و فدائیان خلق - اکثریت - در لو دادن گروه ها و افراد اختصاص دهید . هزاران نفر نفر از جمله خود من که از جریان های دیگر بویدم توسط همین دو گروه لو رفتند. نقش این دو گروه را در تشنح آفرینی فضا و آماده کردن حک.مت برای کاربرد قهر و خشونت علیه دیگر جریان ها را هم برملا بفرمایید. امیوارم روزی ملت ایران در چنان وضعی باشد که از شما به نیکی قدردانی کند. - م - ر- از قربانیان سال 60 تا 66 )

با سپاس بسیار زیاد - خواهشمندم بعد از اتما مقالات آنها را به صورت یک کتاب پی - دی- اف مجانی در اختایر همه بگذارید. در ضمن یکی از این مقالارت را به نقش حزب توده و فدائیان خلق - اکثریت - در لو دادن گروه ها و افراد اختصاص دهید . هزاران نفر نفر از جمله خود من که از جریان های دیگر بویدم توسط همین دو گروه لو رفتند. نقش این دو گروه را در تشنح آفرینی فضا و آماده کردن حک.مت برای کاربرد قهر و خشونت علیه دیگر جریان ها را هم برملا بفرمایید. امیوارم روزی ملت ایران در چنان وضعی باشد که از شما به نیکی قدردانی کند. - م - ر- از قربانیان سال 60 تا 66 )

کاربری نوشته اند که "بحث معنا شتاسی لغت کودتا میشوند که جایش اینجا نیست!" ممکن است بفرمائید جای بحث معنی شناسی لغت کودتا کجا است؟ احتمالا در نوشته هایی که فرض کودتا را در مورد داستان خرداد 1360 قبول می کنند تا همان موضوع را اثبات کنند؟ ان چنان فرض می کنند مثل این که خرداد سال 60 بدون مقدمه قبلی از اسمان افتاد.

آقای ایراندوست گرامی: کودتا را می توان هم به صورت و معنی استعاره ای به کار برد. مثل کودتای انتخاباتی. موضوع استفاده استعاره ای از واژه کودتا برای داستان خرداد سال 1360 مشکلی نیست. ولی مشکل در این است که افرادی مشخصی بحران سال 1360 را مرتب با کودتای مرداد سال 1332 مقایسه کنند تا در این میان بتوانند بین خود و مصدق مشابهت به وجود بیاورند. انگار فقط و فقط آن ها تنها پیرو مصدق هستند و سرنوشتشان هم مثل مصدق است و البته از مصدق هم محبوب ترند. در این میان نقش خود در خوشرقصی برای سرکار اوردن خمینی را مخدوش می کنند.

در زابطه با کامنت کاربر مورخ 12/7/90 ، 20:12باید گفت که عامه مردم برداشت کمابیش واحدی لغت کودتا دارند و میفهمند که کودتا یعنی چه.
این دوست سپس آسمان را به ریسمان بافته و استنتاجات شخصی خود را کرده اند.چرا ؟!!

تحلیل واقعه سی خرداد بدون هیچ اشاره ای به نقش حزب توده و اکثریت و جبهه ملی و نهضت آزادی، و خروج بنی صدر و رجوی پس از تشکیل شورای ملی مقاومت ایران در سی تیر به منظور معرفی شورا را «فرار» نامیدن از جمله تحریفات باب میل رژیم است.

جائي که ذکر کرده ايد که راي گيري براي خلع بني صدر روز 26 خرداد انجام نشد و ارزيابي کرده ايد که يک اشتباه تاکتيکي بود ،اين نقض بي طرفي است که شما طرف جناح مقابل بني صدر را گرفته ايد .در مجموع بار و وزنۀ‌اين مجموعه نوشته ها بيشتر طرف جناح مقابل بني صدر است.

درود بر شما عزیزان
ماسفانه بخش بیستم از سلسله گزارش های سه روز سرنوشت ساز قابل دسترسی نیست

آقای سپهری در 28 مرداد 32 ارتش کدام دولت قانونی را ساقط کرد؟ طبق نص صریح قانون اساسی هنگام فطرت شاه اختیار عزل و نصب نخست وزیر راداشت.مصدق مجلس را منحل کرد و شاه قانونا او را در 25 مرداد عزل کرد.نامه عزل هم توسط سرهنگ نصیری همراه سه سرباز به او ابلاغ شد.مصدق آنها را دستگیر کرد و اعلام شکست کودتا را کرد.***

آقای نویسنده محترم ! اگر نوشته های جنابعالی خواننده دارد لزرومی ندارد عکس دختربچه های معصومی را که یکبار جمهوری اسلامی اعدام کرده بالای نوشته هایتان بگذارید و همزمان ضد همان قربانی ها حرف بزنید.

ارسال کردن دیدگاه جدید

نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.

لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.

کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و
منتشر نخواهد شد.

 

لینک به ادیتور زمانه:         

برای عبور از سد فیلترینگ

پرونده ۱۳۹۱ / چشم‌انداز ۱۳۹۲

مشخصات تازه دریافت برنامه های رادیو زمانه  از ماهواره:

ماهواره  :Eutelsat

هفت درجه شرقی

پولاریزاسیون افقی 

سیمبول ریت ۲۲

فرکانس ۱۰۷۲۱مگاهرتز

همیاران ما