آیا جنبش دانشجویی، جنبشی مترقی است؟
فرشاد محمدی - جنبش دانشجویی، در سراسر جهان یکی از مهمترین و اثرگذارترین نیروهای تغییردهنده وضعیت جوامع مختلف بوده است. آن چنان که چندان بیراه نیست اگر بگوییم تحولی در جامعه اتفاق نمیافتد، مگر این که کلید آن در دانشگاه خورده باشد.
از همین منظر هست که حکومتهای استبدادی همواره دانشگاه و دانشجو را زیر ذرهبین قرار میدهند و آن چنان که در ایران هم با آن روبهرو هستیم، تلاش میکنند این جنبش را حذف یا تحت کنترل خودشان بگیرند.
بخش اول گفتوگو با پریسا نصرآبادی، فعال سابق دانشجویی
بخش دوم صحبتهای پریسا نصرآبادی به مناسبت روز جهانی دانشجو در برنامه همکلاسی
دانشجوها به دلیل جوانی و آرمانگرایی و همچنین به دلیل این که خاستگاه اجتماعی آنها وابسته به قدرت مرکزی سیستم نیست، جزو نیروهای رادیکال جامعه محسوب میشوند. تقریباً میشود گفت جنبش دانشجویی در هر انقلابی حضور داشته است. همچنین به نظر میرسد در جنبش دانشجویی خصلتی وجود دارد که باعث میشود این جنبش برای مدت طولانی نتواند با جریانهای فاشیستی همزیستی کند. آن چنان که در وقایع دانشگاه پراگ در سال ۱۹۳۹، وقایع دانشگاه پلی تکنیک آتن در سال ۱۹۷۳ و جنبش مه ۶۸ فرانسه دانشگاه به پایگاهی برای مقاومت تبدیل شد.
چه خصلتی اما این جنبش را به نیرویی مترقی در روندهای سیاسی و اجتماعی بدل میکند؟ چرا جنبش دانشجویی یکی از بازوهای قدرتمند مقاومت علیه فاشیسم شناخته میشود؟ اینها پرسشهایی هستند که با پریسا نصرآبادی، فعال سابق دانشجویی دانشگاه تهران درمیان گذاشتهایم و سپس پای صحبت او نشستهایم.
پریسا نصرآبادی: اگر قرار باشد که ما صرفاً از جنبش دانشجویی صحبت کنیم، در عمل باید به بعد از جنگ جهانی دوم و از اواسط دهه ۵۰ شروع کنیم. منتهی ما شاهد این هستیم که دانشجویان، بهعنوان جمعی از دانشجویان، از همان دهه اول قرن بیستم، در دهه ۲۰، ۳۰، ۴۰ میلادی و پیش از جنگ جهانی دوم هم فعالیتهای زیادی داشتند.
پریسا نصرآبادی: هر زمانی که سنتهای مبارزاتی که عمدتاً سابقه و رنگ و بوی چپ و کمونیستی داشته در دانشگاهها وجود داشته، هر جایی که جنبشهای مترقی اجتماعی بهویژه جنبش طبقه کارگر اوج گرفته و هر جا که جنبش مبارزاتی طبقاتی اوج گرفته، وقتی علیالعموم از آن صحبت میکنیم، جنبش دانشجویان هم رنگ و بوی مترقی داشته است.
بخشی از این فعالیتها جنبه مترقی و پیشرو داشت و بخشی از آن هم نه. کما اینکه شاهد این هستیم که بخشی از دانشجویان دانشگاههای آلمان خودشان از پیشگامان جنبش نازیها بودند و بهخصوص در اواخر دهه ۲۰ به مناصب تشکیلاتی هم در حکومت نازیها دست پیدا کردند. یا مثلاً شاهد این هستیم که کارتیه لاتن، محله دانشجویی که در نهضت ۶۸ بهعنوان مقر و سنگر دانشجویان مترقی خیلی اهمیت پیدا کرد، در قبل از جنگ جهانی دوم و اندکی بعد از آن مقر فاشیستها در فرانسه بود.
بنابراین اینگونه نیست که فعالیتها و تحرکات دانشجوها در برهههای مختلف قرن گذشته و حتی در همین هزاره جدیدی که آغاز کردهایم و فعالیت دانشجویان مجدداً اوج گرفته است، الزاماً مترقی و پیشرو باشد. منتهی هر زمانی که سنتهای مبارزاتی که عمدتاً سابقه و رنگ و بوی چپ و کمونیستی داشته در دانشگاهها وجود داشته، هر جایی که جنبشهای مترقی اجتماعی بهویژه جنبش طبقه کارگر اوج گرفته و هر جا که جنبش مبارزاتی طبقاتی اوج گرفته، وقتی علیالعموم از آن صحبت میکنیم، جنبش دانشجویان هم رنگ و بوی مترقی داشته است. در غیر این صورت مثلاً میبینیم در بریتانیا یا در آمریکا مقامات اتحادیههای دانشجویی در دهه ۲۰ و ۳۰ با سازمانهای جاسوسی همکاری میکردند یا حتی در ارتباطشان با طبقه کارگر در انگلیس، میبینیم که دانشجویان نقش اعتصابشکن را در اعتصاب عمومی سال ۱۹۲۶ ایفا میکردند؛ اما همین دانشجویان کسانی هستند که مثلاً جنبش مترقی ضد جنگ در ویتنام و آمریکا را پیش میبرند و یا میپیوندند به جنبش کارگران معدن در انگلستان و نقش بسیار پیشرویی را ایفا میکنند.
خصلت ذاتی و وجودی
برای جنبش دانشجویی الزاماً یک خصلت ذاتی و وجودی نمیتوانیم قائل باشیم به این ترتیب که یک نقش مترقی و پیشرو دارد. این به فاکتورها و عوامل مختلفی بستگی دارد.
آنقدر دانشگاهها گسترده شدهاند که به نوعی میتوان گفت ما شاهد «کوچک سری» در آنها هستیم. به این معنا که دانشگاههایی که سنگر مبارزاتی بودند، سنت مبارزاتی در آنها شکل گرفته بود، در دورههای مختلف، نیروهای مترقی بهخصوص نیروهای چپ و کمونیست در آن فعالیت و مبارزه میکردند و در جریان مبارز طبقاتی درگیر شده بودند، در میان انبوه دانشگاههایی که برای پاسخگویی به نیازهای دوره جدید سرمایهداری ساخته شدهاند (مانند دانشگاه آزاد، دانشگاه علمیـ کاربردی و دانشگاه غیرانتفاعی در ایران)، گم میشوند.
در واقع میتوانیم بگوییم جنبش دانشجویی تابعی است از دیگر جنبشهای مترقی اجتماعی که فعالیتها و مبارزاتشان اوج میگیرد. همچنین بسیار بستگی دارد به سنتهای مبارزاتی که در دانشگاهها وجود دارند که عمدتاً با نیروهای چپ و کمونیست تداعی میشوند. البته دلایل ساختاری و مادی هم دارد که به تغییر کارکرد و عملکرد دانشگاهها در جوامع سرمایهداری در دورههای مختلف برمیگردد.
برای مثال اگر از قرن ۱۹ تا مقطع جنگ جهانی دوم را در نظر بگیریم، در واقع کار ویژه دانشگاهها به این شکل هست که قرار است به صورت کلاسیک یکسری نیرو آموزش دهد؛ نیرویی که بر مبنای انحصار دانش در دست طبقات حاکم عمل کند و برای اداره جامعه بر مبنای منافع طبقه حاکم نیرویی را پرورش دهد و بسازد. در دورههای بعدی بهخصوص بعد از جنگ جهانی دوم ما شاهد این هستیم که اولاً تقاضا برای آموزش عالی زیاد میشود، استانداردهای زندگی رشد میکند. طبقه متوسط رشد میکند. در این دوره ما کارگران و کارمندان، به اصطلاح یقه سفیدها را داریم، کارگران ماهر و نیمه ماهر را داریم که یقه آبیها هستند و اینها همه تغییراتی است که در بافت طبقه کارگر ایجاد شده و به طور کلی در بافت و ساختار اقتصادی و اجتماعی دوره سرمایهداری بعد از جنگ جهانی دوم ایجاد شده است. در دوره بعد میبینیم - به قول اصطلاحی که استفاده شده است و میگویند در عصر سرمایهداری متأخر شکل کلاسیک دانشگاه به تکنوکراسی تغییر پیدا کرده است- مجدداً دانشگاهها به نوعی به کارخانه تولید پرولتر تبدیل میشوند.
یعنی آنقدر این دانشگاهها گسترده شدهاند که به نوعی میتوان گفت ما شاهد «کوچک سری» در آنها هستیم. به این معنا که دانشگاههایی که سنگر مبارزاتی بودند، سنت مبارزاتی در آنها شکل گرفته بود، در دورههای مختلف، نیروهای مترقی بهخصوص نیروهای چپ و کمونیست در آن فعالیت و مبارزه میکردند و در جریان مبارز طبقاتی درگیر شده بودند، در میان انبوه دانشگاههایی که برای پاسخگویی به نیازهای دوره جدید سرمایهداری ساخته شدهاند (مانند دانشگاه آزاد، دانشگاه علمیـ کاربردی و دانشگاه غیرانتفاعی در ایران)، گم میشوند و ما عملاً میبینیم که این دانشگاهها به تدریج دارند استحاله مییابند در بین انبوهی از دانشگاههایی که ساخته و تعبیه شدهاند در این جامعه، برای اینکه نیروی تکنوکرات مورد نیاز این دوره را تأمین کنند و ما میبینیم که این چقدر با عصر و دوره نئولیبرالیزاسیون اقتصادی مقارن است و همینطور نیز به تدریج ادامه پیدا میکند.
تهی از سنت مبارزاتی
بسیاری از دانشگاهها بهخصوص در اروپای غربی و در جوامع سرمایهداری پیشرفته به تدریج از سنت مبارزاتی خودشان تهی میشوند و در عمل و صرفاً تبدیل میشوند به تولید نیروی کار ماهر. این مسئله همزمان از یکطرف به نوعی باعث میشود که ما دیگر به آن معنا با جنبشهای دانشجویی برای شاید بیش از سه دهه مواجه نباشیم.
بسیاری از دانشگاهها بهخصوص در اروپای غربی و در جوامع سرمایهداری پیشرفته به تدریج از سنت مبارزاتی خودشان تهی میشوند و در عمل و صرفاً تبدیل میشوند به تولید نیروی کار ماهر. این مسئله همزمان از یکطرف به نوعی باعث میشود که ما دیگر به آن معنا با جنبشهای دانشجویی برای شاید بیش از سه دهه مواجه نباشیم. الان میبینیم دوباره جنبشهای دانشجویی به صحنه برگشتهاند.
الان دوباره میبینیم که جنبشهای دانشجویی به صحنه برگشتهاند. در اروپای غربی، در کشورهای پیشرفته سرمایهداری و در آمریکای شمالی دوباره دانشجویان دارند به آن نقش سابق خودشان برمیگردند، زیرا الان تبدیل شدهاند به نیروهایی که از یکطرف باید همزمان هم هزینه گزاف آموزش عالی را به این سیستم پرداخت کنند و از طرف دیگر سیستم میخواهد آنها را به پیچ و مهرههای خودش و به یکسری نیروهای پرولتر ماهر تبدیل کند.
یعنی ما در واقع در برهه فعلی با پرولتاریایی مواجه هستیم جوان؛ پرولتاریایی که دارای تحصیلات و آموزش عالی است؛ پرولتاریایی که تماماً شده است نیروی کار بسیار ارزان و ماهر در دست این سیستم که باید نقش آن کارویژههایی را که مورد نیاز این سیستم هست، برای بازتولید سود سرمایه ایفا کند. برای همین است که زمانی که این شدت پیدا میکند، همزمان میشود با موجی از اعتصابهای عمومی و اعتراضها و اعتصابهای کارگری و جنبشهای کارگری که دوباره به صحنه برمیگردند و به این ترتیب جنبشهای فرودستان به صورت کلی، که به شکل شورشهای نان میشود، در کشورها و سرزمینهای مختلف شکل میگیرد.
ما میبینیم که اینها دوباره میآیند و به همدیگر میپیوندند. میبینیم که در شیلی چه خبر هست، یا مثلاً در استان کبک کانادا شاهد شکل ویژهای از اعتراضهای دانشجویی هستیم. یا در اروپا میبینیم که همین شکل جریان دارد. الان مثلاً جنبش دانشجویی یونان دوباره بخشی از آن صف مقدم مبارزه علیه طرح ریاضتهای اقتصادی شده است. در اسپانیا، پرتقال و در کشورهای مختلف هم همینطور. در انگلستان هم بهخصوص در یکی دو سال گذشته، شاهد هستیم که دانشجویان دوباره به صحنه بازگشته اند.
در همین زمینه:
گفتوگو با امیر معماریان، فعال دانشجویی و عضو دفتر تحکیم وحدت:
مترقی های خود خوانده! قضاوت در مورد مترقی بودن را به دیگران واگذار کنید. هرکسی میتواند برای خودش را پرشمار القاب دهن پرکن معرفی کند ****
پریسا نصرآبادی؟ فعال سابق دانشجویی؟ میشه بگید چه فعالیتی داشتند ایشون؟ ظاهرا شما تعریف فعال دانشجویی رو با دانشجو اشتباه گرفتید!***
ارسال کردن دیدگاه جدید