بازتولید نمادهای مذهبی در ایران
سه شنبه, 1391-05-10 13:45
نسخه قابل چاپ
امین سرخابی
امین سرخابی - هرچند عدهای با نگرشی جامعهشناسانه، رخت بر بستن دین از سطح جامعه و حکومت را به عنوان واقعیتی اجتماعی ناممکن میدانند، اما در نگاهی کارکردگرایانه، نه تنها نمادها و شعائر مذهبی نشئت گرفته از مذهب، بلکه بسیاری از نمادها و شعائر طبیعی نیز به مرور زمان یا دچار تغییر میشوند یا اینکه به کلی کارکرد خود را از دست میدهند و به فراموشی سپرده میشوند.
نمادها و شعائر مذهبی کدامند؟ چه زمانی کارکرد خود را از دست میدهند؟ نمادها و شعائر مذهبی در چه شرایطی بازتولید میشوند؟ چه عواملی در بازتولیدشان دخیل هستند؟ چرا در ایران علیرغم تجربه ناموفق حکومت دینی در برخی مواقع شعائر و نمادهای دینی بازتولید میشوند و نه تنها کارکرد تدافعی بلکه کاربرد اعتراضی نیز دارند؟
نمادها و شعائر
از ابتدای شکلگیری روابط اجتماعی میان افراد در جوامع انسانی یکی از ابزارهای انسجام بخش اجتماعی و کنشهای جمعی میان افراد نمادها بودهاند.
نماد چیزی است که به جای چیزهای دیگر مینشیند و آن را بازنمود و بیان میکند. در واقع منظور از شعائر نیز همان نمادها هستند که بیشتر به نمادهای اسلامی اشاره دارند. شعائر دینی به آداب، مناسک، اعمال مذهبی و برخی شعارهای برخاسته از نهاد مذهب گفته میشود که انسجامبخش دین یا مذهب مشخصی است. در واقع نمادهای مذهبی رابطه مستقیمی با محتوای مذهب دارند و در مقابل نیز مذهب در صورت عدم وجود نمادها و شعائر و مناسک از محتوا تهی و به حاشیه رانده میشوند. در واقع مذاهب تنها با تمسک جستن به مناسک و نمادهای مذهبی که توسط مردم اجرا میشوند میتواند خود را دوباره در سطح جامعه ارائه دهد و بازتولید کند. گاهی نیز نمادهای مذهبی توسط گروهی خاص با تفسیری ویژه به ابزار موثری جهت مقاومت یا تغییر در امری اجتماعی تبدیل میشوند. به عبارتی دیگر اگر مذاهب را به مثابه ایدئولوژی يا گفتمان تلقی کنیم، نمادهای مذهبی عناصر انسجامبخش و هماهنگکننده ایدئولوژیها و گفتمانها هستند.
کارکرد نمادها
نخبگان قدرت در ایران، یکی از عوامل بازتولید نمادهای مذهبی بودهاند. آنها در جمهوری اسلامی با دستکاری برخی نمادهای مذهبی به بازتولید آنها پرداختهاند؛ از ترکیب موسیقی تکنو و پاپ با نوحهخوانی و روضه گرفته تا ارتباط دادن دمکراسی به دین تحت عنوان "دمکراسی دینی" یا "مردمسالاری دینی".
یکی از کارکردهای مهم و تأثیرگذار نمادهای مذهبی وجه مشارکتزای آن است. اجرای مناسک مذهبی و اهمیت نمادهای دینی در جامعه میتواند در مشارکت دادن مردم در سطوح گوناگون نقش داشته باشد، زیرا نماد وسیلهای است جهت ابراز و بیان عقاید افراد؛ حال چه نماد طبیعی، قراردادی، حسی، دیداری و صوتی باشند. نمادها در در نقش محرکی هستند جهت تجمیع افراد در انجام عملی جمعی و بدینوسیله افراد درک مشترکی نسبت به یکدیگر پیدا میکنند.
از کارکردهای دیگر نماد میتوان به وجه ارتباطی آنها اشاره کرد. نمادها باعث میشوند ارتباط میان مردم با سرعت و شتاب بیشتری صورت بگیرد و آنها را به آسانی با همدیگر آشنا کند. اجرای مناسک مذهبی و اهمیت یافتن نمادها میتواند ارتباط میان افراد جامعه را تقویت کند و آنها را در قبال مسائل مهم به سمت موضعی همسان سوق دهد. به عبارتی دیگر جریانهای اجتماعی و گروههای سیاسی از طریق نمادهاست که هواداران خود را به رخ یکدیگر میکشند و قدرتنمایی میکنند.
همچنین نمادها میتوانند بسیاری از مسائل و پیچیدگیهایی را که مردم را با سردرگمی روبهرو میکنند همچون افیونی ساده و حل کند و آنها را از درد و رنج ناشی از مشکلات برهانند و احساس توانایی حل مشکلات را به آنها منتقل کنند.
نمادها در صورت صورتبندی مناسب از جانب برخی کنشگران میتوانند عاملی باشند جهت برهم زدن نظم عمومی و ایجاد نظمی جدید. در واقع نمادها میتوانند وجه اعتراضی هم در خود داشته باشند. خصوصاً زمانی که جامعه دچار آنومی اجتماعی و آبستن تغییرات شده باشد، نمادها میتوانند نقش اعتراضی در بسیج عمومی داشته باشند.
عومل موثر در تغییر کارکرد نمادها
نمادها مرتب در حال تغییر و بازیابی خود هستند و نمادهای دینی نیز بسته به نوع ماهیت دین در معرض تغییر قرار دارند. عوامل گوناگونی مانند تغییرات سیاسی، بحرانهای اقتصادی، نخبگان قدرت و رسانهها در تغییر و بازتولید نمادها دخیل هستند.
اقشار پایین جامعه و تهیدستان از بزرگترین منابع مشروعیتبخش جمهوری اسلامی بودهاند. چنین منبع مهمی در ایران بیشتر به عامل مذهب برمیگردد. جمهوری اسلامی در مراسم عاشورا و تاسوعا که خیل عظیمی از قشرهای پایین را به خیابانها میآورد، به نوعی مشروعیت خود را از طریق این نماد مذهبی بازسازی و در مقابل شور و هیجان مردم را از طریق چنین کارناوالی کنترل میکند.
پس از تغییر سیستمهای سیاسی خصوصاً اگر بر اثر انقلاب به وجود آمده باشند یا نمادهای جدیدی سر بلند میکنند یا نمادهای کهنه در لباسی جدید ظاهر میشوند یا اینکه برخی نمادها که بیشتر سیاسی هستند از گردونه جامعه خارج میشوند.
گاهی مواقع نیز بحرانهای اقتصادی تغییر یا از میان رفتن برخی نمادها را با خود به همراه دارند. معمولاً برخی از نمادها که گروهی را نمایندگی میکنند و در به وجود آمدن بحران مقصر شناخته میشوند، در معرض تهدید قرار میگیرند و احتمال از میان رفتن یا تغییر در آنها وجود دارد.
نخبگان قدرت نیز که معمولاً قبل از مردم عادی خطر از میان رفتن نمادها را درک میکنند به فکر تغییر در نمادها میافتند و در راستای منافع دستگاه قدرت نمادها را به نوعی دستکاری میکنند که از ایجاد ازهمگسیختگی اجتماعی جلوگیری شود و تمایلهای ساختارشکنانه را به صورت تدریجی کنترل کنند. دستكاری و ارائه تفسیرهای جدید از نمادها توسط نخبگان كه به ایجاد الگوهای رفتار سیاسی جدید میانجامد، تغییر فرهنگ سیاسی را نیز به همراه دارد.
رسانه جمعی نیز «قویترین ابزار» مورد استفاده «جهت نمادسازی و تغییر در نمادها» هستند. «رسانه جمعی به عقاید و ایستارها شکل بخشیده، آنها را قالبریزی کرده و آنچه را رایج و قابل پذیرش است تعریف میکنند». صاحبان رسانهها میتوانند در پیریزی سیاستهای کلی خود طوری برنامهسازی کنند که برخی نمادها را تضعیف و بعضی را تقویت و حتی عده دیگری را نیز به کلی از اذهان عمومی خارج کنند.
ایران
حال با توجه به تأثیر شاخصهای سیاسی، اقتصادی، نخبگان و رسانهها بر نمادها به تبیین نمادهای مذهبی و عوامل بازتولید آنها میپردازیم. در ایران میتوان به نمادهای مذهبی از قبیل مساجد، عاشورا و تاسوعا، شعار اللهاکبر، مردمسالاری دینی، یاحسین، اعدام و حجاب اشاره کرد.
چرا حکومت مذهبی جمهوری اسلامی که کلیه نمادهای مذهبی را در تسخیر خود دارد، در مواقعی که دچار بحران شدید مشروعیت و اقتصادی و سیاسی میشود بازهم مخالفان داخلیاش از این نمادها برای اعتراض استفاده میکنند و کمتر شعارها و نمادهای غیر مذهبی برجسته میشوند؟ به عنوان نمونه میتوان به شعار "اللهاکبر" در اعتراض به تقلبهای انتخاباتی استقاده کرد. یا شعار "یاحسین میرحسین" در حمایت از یک کاندیدای انتخاباتی که در ذهن مردم مظلوم واقع شده است.
هرکدام از این نمادها در ایران قدمتی چندین ساله دارند و تاکنون نیز اهمیت و کارکرد قابل توجهی داشتهاند. هرکدام از این نمادها بسته به شرایط و عوامل گوناگون در تحولات اجتماعی ایران تأثیر داشتهاند. تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، به ویژه در اواخر دوران پهلوی بیشتر نمادهای مذهبی به نمادهای اعتراضی تبدیل شده بودند. مساجد به مرکز تردد فعالان سیاسی -مذهبی تبدیل و عاشورا و تاسوعا به مراسمی اعتراضی مبدل شده بودند. گفتن «یاحسین» و «اللهاکبر» نیز به شعار و نمادی اعتراضی تغییر یافته بود. محجبه بودن نشانه اعتراض و متفاوت بودن با نمادهای سکولار حکومتی بود.
پس از انقلاب و در بحبوحه حذف جریانهای سکولار، چپ و دمکرات جریانهای مذهبی قدرت را به چنگ گرفتند و به عبارتی مصادره کردند. در این مقطع کلیه نمادهای مذهبی اعتراضی به نمادهای حکومتی و تدافعی علیه مخالفان حکومت تبدیل شدند. پرسش اصلی اما این است که چرا حکومت مذهبی جمهوری اسلامی که کلیه نمادهای مذهبی را در تسخیر خود دارد، در مواقعی که دچار بحران شدید مشروعیت و اقتصادی و سیاسی میشود بازهم مخالفان داخلیاش از این نمادها برای اعتراض استفاده میکنند و کمتر شعارها و نمادهای غیر مذهبی برجسته میشوند؟ به عنوان نمونه میتوان به شعار "اللهاکبر" در اعتراض به تقلبهای انتخاباتی استقاده کرد. یا شعار "یاحسین میرحسین" در حمایت از یک کاندیدای انتخاباتی که در ذهن مردم مظلوم واقع شده است. یا اینکه چرا مردم به روند سرکوب زنان و حجاب اجباری واکنش جدی نشان نمیدهند و بی تفاوت از کنار چنین مسئلهای میگذرند. همچنین چرا علیرغم تشدید روند اعدامها در ایران مخالفتی سراسری و جدی در کلیه مناطق ایران دیده نمیشود؟
عوامل سیاسی
جهان سیاست، به ویژه تحولات سیاسی از دو قاعده سیالیت و حضور میگذرد. بدین دلیل بر کسی پوشیده نیست که از دهه ۷۰ خورشیدی به این سو تاکنون مهمترین اپوزیسیون سراسری جمهوری اسلامی اپوزیسیونی ساختاری (اصلاحطلبهای حکومتی) بوده است که در مقطع خاصی از گردونه سیاسی به حاشیه رانده شده بودند و در حساسترین لحظات نیز قائل به عبور از نظام نبودهاند و در انتخاب نمادها نیز به دلیل نوع خاستگاه سیاسیشان سعی در تأکید بر نمادهای مذهبی داشتهاند. بدین معنی که در انتخاب نمادهای اعتراضی از مردمسالاری دینی، شعار اللهاکبر، رنگ سبز و یا حسین استفاده میکردند. بدین منوال در نبود جریانهای دیگر برای تقویت نمادهای طبیعی، عینی و ملموس در میان مردم، نمادهای بازسازی شده مذهبی بازتولید میشوند.
از سویی در چنین شرایطی شدت سرکوب از جانب حاکمیت به حدی است که حتی کسانی نیز که مذهبی نیستند به سلبیگرایی اعتراضی روی میآورند. بدینمعنا که در شرایط اعتراضی به ماهیت نمادهای اعتراضی توجهی ندارند و به آینده تسلط چنین نمادی فکر نمیکنند و هر نمادی که در مقابل شخص اول حکومت قرار بگیرد را حمایت میکنند.
همچنین انتخاب نمادهای مذهبی در شرایط اعتراضی به مردم این امکان را میدهد که در اتهامهایی مانند ارتداد و برانداز بودن تبرئه شوند، زیرا در چهارچوب گفتمانی حکومتی نمادهای اعتراضی را گزینش کرده است. یعنی با اتخاذ مصلحتطلبی سیاسی با انتخاب نمادی مذهبی هم اعتراض میکند هم ابزار دفاعی را در اختیار دارد.
عوامل اقتصادی
بسته به شرایط اقتصادی نیز برخی نمادهای مذهبی از جانب طبقات و قشرهای اجتماعی پایین جامعه بازتولید میشوند. معمولاً طبقات و قشرهای پایین جامعه به سبب ویژگیهای خاص فرهنگیاش به راحتی تسلیم شعائر و نمادهای مذهبی میشوند.
نمادهای مذهبی برای اقشار پایین جامعه مانند تیغه دو لبه عمل میکند. از سویی برخی گروههای سیاسی و اجتماعی میتوانند با شورانیدن و تحریکشان از آنها استفاده کنند و از سویی اگر حکومتی دینی بر سر کار باشد میتواند به راحتی نمادهای مذهبی را جهت کنترل قشرهای پایین که پتانسیل گسترده اعتراضی هم دارند، بهکار گیرد.
در واقع مذهب برای اقشار پایین جامعه نقشی آرامبخش دارد و این افراد را برای تحمل درد و رنج ناشی از شرایط بد اقتصادی آماده میکند. نمادهای مذهبی برای اقشار پایین جامعه مانند تیغه دو لبه عمل میکند. از سویی برخی گروههای سیاسی و اجتماعی میتوانند با شورانیدن و تحریکشان از آنها استفاده کنند و از سویی اگر حکومتی دینی بر سر کار باشد میتواند به راحتی نمادهای مذهبی را جهت کنترل قشرهای پایین که پتانسیل گسترده اعتراضی هم دارند، بهکار گیرد.
اقشار پایین جامعه و تهیدستان از بزرگترین منابع مشروعیتبخش جمهوری اسلامی بودهاند. چنین منبع مهمی در ایران بیشتر به عامل مذهب برمیگردد. جمهوری اسلامی در مراسم عاشورا و تاسوعا که خیل عظیمی از قشرهای پایین را به خیابانها میآورد، به نوعی مشروعیت خود را از طریق این نماد مذهبی بازسازی و در مقابل شور و هیجان مردم را از طریق چنین کارناوالی کنترل میکند. در چنین شرایطی حتی اعتراضهای اجتماعی در روز عاشورا را نیز از طریق تفسیر متون دینی، یا مصادره میکند یا انحرافی میداند و در نتیجه آنها را در چهارچوب گفتمانی مذهبی سامان میبخشد.
حجاب نیز به عنوان یکی از نمادهای مذهبی در ایران بیشتر از سوی قشرهای پایین جامعه تقویت و بازتولید میشود. قشرهای پایین جامعه ایران به دلیل قبول کلیه مناسک مذهبی و اعمال آن، حجاب را ابزاری جهت حفاظت از ناموس خویش تلقی میکنند. همچنین حکومت نیز از طریق تبلیغات و سخنپراکنی، تفاوت قشرهای پایین جامعه را نسبت به طبقه متوسط و بالا به طور مرتب در مورد حجاب گوشزد میکند و آنها نیز با بی بندوبار تلقی کردن بیحجابی طبقات بالا و متوسط عامل مهمی در بازتولید نماد حجاب تلقی میشوند.
اعدام و فعل اعدام نیز به عنوان یکی دیگر از نمادهای مذهبی و تا حدی طبیعی است. به غیر از اعدامهای سیاسی، نمایش اعدام به طور کلی کمتر از جانب مردم ایران مذموم و تقبیح میشود، اما شاید پرسش مهم این باشد که چرا مردم از صحنه اعدام استقبال میکنند؟ نمایش صحنه اعدام بیشتر در مکانهایی صورت میگیرد که به مناطق پاییندست و جنوب شهری تعلق دارند. مناطق جنوب شهری آکنده از بزهکاران اجتماعی و خلافکارانی است که به راحتی میتوانند صحنه اعدام را نظارهگر باشند و به نوعی چنین صحنهای به لحاظ روانی افراد خلافکار و بزهکار را ارضا میکند. بدینترتیب با وجود سیستم حقوقی که بر اساس ترس و تهدید بنا نهاده شده بازتولید نماد اعدام و قصاص امکانپذیر است
نخبگان قدرت
نخبگان قدرت در ایران نیز یکی از عوامل بازتولید نمادهای مذهبی بودهاند. آنها در جمهوری اسلامی با دستکاری برخی نمادهای مذهبی به بازتولید آنها پرداختهاند؛ از ترکیب موسیقی تکنو و پاپ با نوحهخوانی و روضه گرفته تا ارتباط دادن دمکراسی به دین تحت عنوان "دمکراسی دینی" یا "مردمسالاری دینی"؛ از طراحی لباسهای اسلامی ترکیبی با مدلهای غربی گرفته تا دانشگاهیزه کردن حوزههای علمیه. همه این نمونهها مصداق دستکاری نخبگان قدرت در نمادهای مذهبی جهت بازتولید آنها بوده است.
رسانههای جمعی
در نبود رسانههای آزاد و ممنوعیت شبکههای ماهوارهای در ایران، رسانههای دولتی در بازتولید نمادهای مذهبی نقشی اساسی بازی میکنند. پخش اذان، پوشش دادن خطبههای نماز جمعه، اشاعه اصول تشیع، تدوین برنامههایی در زادروز تولد و مرگ دوازده امام شیعه و معصوم جلوه دادن آنها، سعی در تقدیس سران نظام، پخش سریالهای مذهبی تلویزیونی، مصادره و تحریف تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران و ترویج نوعی از فرهنگ اسلامی، ازمصادیق تأثیر رسانههای جمعی در بازتولید نمادهای مذهبی است که در فرآیند جامعهپذیری سیاسی صورت میگیرد.
پانویس:
برای نگارش این مقاله از منبع زیر استفاده استنباطی کردهام:
- دیوید مارش و جری استوكر، روش و نظریه در علوم سیاسی، ترجمه امیرمحمد حاجی یوسفی، چاپ اول، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردی۱۳۷۸.
نقاشی: اثر گلرخ.
برخی از مطالب این نوشته درست و برخی آدرس غلط دادن است که بیشتر ناشی از دلخوری نویسنده از به کار بردن برخی از این نمادهاست که با دلیل تراشی ذهنی خود فرفکنی کرده است تا حقیقت را بگوید
ارسال کردن دیدگاه جدید