اظهارات احمدی نژاد در نیویورک، تیری در تاریکی
سراج الدین میردامادی − محمود احمدینژاد در جریان آخرین سفر خود به نیویورک، در خلال سخنرانیها و مصاحبههایش به کرات تاکید کرد که ایران آماده حل مسائل و گفتوگو با آمریکاست. او نسبت به امکان بهبود روابط بین دو کشور نیز ابراز امیدواری کرد.
اما علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر جمهوری این احتمال را رد کرد و مدیر مسئول کیهان هم که نماینده آیتالله خامنهای در این روزنامه است، با یادداشتی انتقادی مواضع محمود احمدینژاد را زیر سئوال برد.
● گفتوگو یا حسین علیزاده
از حسین علیزاده، دیپلمات پیشین و کارشناس مسائل بینالملل پرسیدم:
چرا احمدینژاد با وجودی که نیک میداند رهبر ایران تصمیمگیرنده مناسبات با آمریکاست، همچنان تلاش میکند خود را مسئول چنین امری نشان دهد؟
حسین علیزاده: مسئله ارتباط با آمریکا، به موازات مسئله پروندهی هستهای، دو موضوع بسیار مهم و چالش برانگیز نظام جمهوری اسلامی هستند. احمدینژاد دولت خود را مستعجل میبیند و باید به زودی و طبق قانون اساسی از قدرت کنارهگیری کند. او واقف است که خروج از گردونه نظام با توجه به بحرانهایی که خودش در زمینه اقتصادی ایجاد کرده یا با توجه به شکافهایی که درون نظام به وجود آمده، هزینههای بسیاری در بر خواهد داشت.
امروز احمدینژاد جزیرهای جدا افتاده در مجموعه نظام جمهوری اسلامی است. دلیل روشن بر این مسئله آن است که دولت احمدینژاد روابط پرالتهابی با مجلس یا قوه قضاییه دارد. مشاورش علیاکبر جوانفکر را هنوز از نیویورک برنگشته، دستگیر کردهاند. دولت احمدینژاد با رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، هاشمی رفسنجانی مشکل دارد. از آن بالاتر دولت احمدینژاد با شخص رهبری هم مشکل دارد تا آنجا که 11 روز خانهنشین میشود. وزیرش را عزل میکند ولی خامنهای این وزیر را ابقا میکند.
پس اگر احمدینژاد در چنین شرایطی، تیری در تاریکی بیاندازد و اینگونه وانمود کند که سکاندار بحث در دو پرونده مذاکره با آمریکا و پرونده هستهای است، برای خودش سرمایهای به دست آورده که هم مقامات کشورهای خارجی را مجاب کند که مرکز قدرت است و هم نهادهای داخلی را که طرف مذاکره در این دو پرونده است.
اما به نظر میرسد که مقامات آمریکایی هم با عدم استقبال از این چراغ سبز رییس جمهور ایران، متوجه هستند که تصمیمگیرنده نهایی در این زمینهها احمدینژاد نیست.
تردیدی در این موضوع نیست و ایالات متحده از مدتها قبل به این نکته رسیده است. بنا به اخبار موجود، چهار سال پیش و قبل از جنبش سبز، وقتی اوباما به قدرت رسید پیامهای محرمانهای به جمهوری اسلامی فرستاد. اما مخاطبان این پیامها، رییس دولت و احمدینژاد نبودند. تا جایی که اطلاع دارم، او دو یا سه نامه به رهبر جمهوری اسلامی فرستاد. در حالیکه طبق قاعده باید به همتای خودش، به رییس دولت ایران پیام میفرستاد. این را آمریکاییها کاملاً وقوف دارند.
اما در ارتباط با موضعگیری علیاکبر ولایتی که شدیداً به احمدینژاد پرخاش کرده و همینطور حسین شریعتمداری و ۲۶ نمایندهی مجلس که به ایشان اعتراض کردهاند، میتوان دو فرض را در نظر گرفت:
فرض اول اینکه اظهارات احمدینژاد درنیویورک در هماهنگی و تطابق با نظر رهبری و بهعنوان یک تست اعلام شده است. یعنی نظام تصمیم گرفته از حضور احمدینژاد در نیویورک استفاده کند و ببیند آیا امریکاییها مایل به مذاکره هستند یا نه. اما حال که عدم تمایل آمریکا را دیدهاند، لازم است برای حفظ ظاهر کاسه کوزه را سر رییس دولت بشکنند.
فرض دوم اینکه اعلام آمادگی مذاکره با امریکا، با هماهنگی با رهبری انجام نشده که در آن حالت هم باز باید کاسه کوزه را سر احمدینژاد شکست و به او یادآوری کرد که «نازنینی تو، ولی در حد خویش؛ الله الله پا منه ز اندازه بیش». این شعری بود که کیهان شریعتمداری چند سال پیش از این، خطاب به احمدینژاد نوشته بود که شما در هر حال، بیش از یک کارگزار ارشد نظام نیستید.
این حرف را نه فقط به احمدینژاد، بلکه به آقای خاتمی هم که از مقبولیت جهانی گستردهای برخوردار شده بود، گفته بودند که «شما جز یک کارگزار ارشد نظام نیستید! توهم برت ندارد که شما رییس جمهور مردم هستی و قاطبه مردم را شما ریاست میکنی، ریاست در دست ولی امر مسلمین است.»
به بیان دیگر، من میخواهم نتیجه بگیرم که وقتی یک نفر در ایران رییس جمهور میشود، حال چه احمدینژاد باشد، چه خاتمی و حتی مرد قدرتمندی چون هاشمی رفسنجانی هم، گمان بر این میشود که مرد اول نظام اوست. بعداً همه میفهمند که مرد اول نظام، کس دیگری یعنی رهبر نظام است. تلقی مردم این است که پس رییس جمهور، مرد دوم نظام است. اما اینک با این صحبتها مشخص میشود که مقام ریاست جمهوری در ایران حتی فرد دوم نظام هم نیست بلکه تنها یک کارگزار ارشد در میان سایرکارگزاران ارشد دیگر است و بس!
بنابراین استنباط آمریکاییها درست بوده که سخن آقای احمدینژاد پشتوانهای نداشته و فاقد حمایت رهبری نظام بوده است. به هرحال ما میدانیم که مذاکرات پنهانی بین ایران و آمریکا و قدرتهای دیگر برقرار است. آنها در این مذاکرات پنهانی فهمیدهاند که آفتاب احمدینژاد لب بام است و دولتش مستعجل است و خصوصاً در این دورههای پایانی جایگاهی ندارد.
من تصور میکنم که این سخنان احمدینژاد بیشتر سنگی در تاریکی بود تا بلکه خود را در اریکهی قدرت نظام نشان دهد و با توجه به پروندههایی که پس از انتخابات ریاست جمهوری بعدی برای او باز خواهند کرد و خودش و اطرافیانش را به محاکمه خواهند کشید، از این اریکهی قدرت به بیرون پرتاب نشود.
ارسال کردن دیدگاه جدید