سیاستمداران، روشنفکران دینی و حکومت لائیک
اپوزیسیون مترقی ایران باید یکپارچه علیه نظام جمهوری اسلامی مبارزه کند و با برکنار نهادن این دستگاه استبدادی ولایت فقهی به آزادی دست یابد.
این آزادی با سه اصل گره خورده است: دمکراسی، اکولوژی و لائیسیته.
خواست دمکراسی با برقراری نظام دمکراتیک متکی بر اصول پارلمانتاریسم، انتخابات آزاد در جمهوری و شرکت شهروندان در تصمیمگیریهای اجتماعی مشخص میشود.
خواست اکولوژی با اصل پذیرش حق زیستمحیطی به مثابه حق اساسی هر شهروند در داشتن یک زندگی با کیفیت و یک طبیعت زیبا و با رعایت اصول اقتصاد پایدار و حفظ منافع نسلهای آتی تعیین میشود.
خواست لائیسیته با پذیرش اصل جدایی دولت و سیستم سیاسی از دین و متکی کردن تصمیمهای کشوری نه بر پایه احکام دینی و اسلامی، بلکه بر پایه قانون و اندیشه بشری و دستگاه قانون گذار ناشی از انتخاب مردم معنا مییابد.
روشنفکران و نیروهای مذهبی روشنتر بگویند
در این نوشته کوتاه نکته مورد بحث من بند سوم است. در جامعه ایران حاکمیت قدرت سیاسی- مذهبی موجود منجر به تخریب امکانات توسعه و ترقی شده و استبداد دینی با احکام کهنه و اعتقادی خود، جامعه را به خفقان کشیده است. حکومت مذهبی، قانون اساسی مذهبی، حکومتگران شیعه، احکام اسلامی در زمینههای گوناگون، همه وهمه، به قدرت سیاسی بعد ایدئولوژیک مذهبی دادهاند تا این قدرت بتواند خود را بیان اراده الهی و نیرویی مقدس نشان دهد.
تجربه ۳۳ سال خشونت حکومت دینی، بخشی از جامعه و بخشی از اپوزیسیون را به پذیرش حکومت غیر مذهبی یا لائیک سوق داده است. برای بسیار کسانی که از جناح چپ و ملی این دولت را بر پایه فرصتطلبی و یا مصلحتگرایی، مورد تایید قرار دادهاند یا کسانی که از جناح مذهبی به این نوع قدرت سیاسی دینی معتقد بودند و آن را الگویی برای جامعه میدانستند، آشکار شد که این تجربه بیان شکست اسلام سیاسی و فرو ریختن توهم راه جدید با عدل الهی است. در بستر واقعیت اجتماعی آنهایی که صادق بودند، به تناقضها پی بردند و به شک افتادند و گروهی از آنان کم وبیش به رد دولت دینی رسیدند.
علیرغم این روند پر تناقض و مثبت، نگاه کسانی که امروز از دولت لائیک صحبت میکنند، همیشه از روشنی کافی برخوردار نیست. مفهوم لائیسیته به معنای جنگ علیه مذهب و از بین بردن دین در جامعه نیست. اصل لائیسیته بر جدایی یک اصل بنیادی یعنی جدایی حکومتداری از دینداری است. هرکسی در چنین جامعهای آزاد است اندیشه و اعتقاد خود را را بیان و ترویج کند، ولی طبق لائیسیته مذهب شیعه و قرآن مبنای سیاست نیستند و کشورداری نه بر پایه اصول دین و ارزشهای دینی، بلکه بر پایه قانون و رای شهروند صورت میگیرد.
ما، اشخاص و نیروهای کوچکی بودیم که از همان ابتدا مخالف حکومت دینی خمینی بودیم و برضد حکومت اسلامی در ایران مبارزه کردیم. متاسفانه در لحظه انقلاب ایده دمکراسی بر رفتار و اندیشهمان غلبه نداشت، چراکه بسیاری از ما مارکسیست بودیم که البته اندکی بعد برای بسیاری این باور فرو ریخت. به هرحال اعتبار قدرت سیاسی شیعه به مرور ازبین رفت و امروز خواست دولت غیر دینی هم در خارج وهم در ایران گستردهتر شده است. در این مورد به میزان وسیعی تئوریهای آل احمدها وشریعتیها و سروشها و آخوندها فرو ریخت، چرا که آشکارا اسلام در قدرت نشان داد که بیدادگر و آزادیکش است.
جلال ایجادی
امروز ایده دمکراسی و لائیسیته در نزد همه رشد کرده است و حتی بسیاری از روشنفکران و سیاستمداران مذهبی نیز به این سو گرایش یافته اند. ما به جلوباید برویم، نیروهای چپ و دمکرات دقیقتر شدهاند ولی جسارت خود را باید افزایش دهند و خواست لائیسیته را در ایران و خارج پرقدرتتر کنند. چنین خواستی را امروز در هرجا که هستیم باید آشکارا مطرح کنیم. در این دوران اخیر و بهویژه از چندسال پیش افکار و اشخاص و نیروهای لائیک بهطرز برجستهای افزایش یافتهاند. اینان پراکندهاند. باید یک قطب مستقل مهم بهوجود بیاید، ولی هنوز که هنوز است این صدا و این تمایل برای همسویی قدرتمند نیست.
نیروهای مذهبی و روشنفکران و سیاستمداران دینی همیشه از صراحت برخوردار نیستند. انگارهمیشه یک چیزی را پنهان میکنند. انگار در ته دل امیدی برای نجات اسلام سیاسی دارند. نسیه و خجالتی نمیتوان حرف زد. دوپهلو و با رمز نباید موضع گرفت. هم از قرآن و هم از قانون نمیشود صحبت کرد. بهعلاوه افراد و نیروهای مذهبی که خود را لائیک میدانند گاه بهطور مستقیم و غیر مستقیم، آهسته و با نجوا، باز ما را به آبشخور دین خود میکشانند. اینان از بینش دینی خود در تعریف دولت لائیک بهطور همهجانبه نبریده اند. آنان صراحت باید داشته باشند. اینان اگر به بینش مذهبی برای تعریف سیاست و اقتصاد و مشی مملکتداری معتقدند، نمیتوانند خود را مدافع دولت و سیاست لائیک معرفی کنند.
برای اینکه بحث روشنتر باشد و سایهروشنهای افکار مشخص شود، من از این نیروها دعوت میکنم به موارد زیر توجه کنند و نظر خود را جهت کمک به جنبش آشکارا بیان کنند. برای رفع هرگونه سوء تفاهم و سوء تعبیر، از اشخاص و نیروهای مسلمان میخواهم نگرش خود را در پاسخگویی به این پرسشها مطرح کنند و با ارائه نظر در موارد زیر زمینه استراتژی علیه حکومت دینی کنونی را به سهم خود دقیقتر کنند. اشتباه نخواهم کرد که بگویم امروز آقایان موسوی و کروبی متاسفانه طرفدار دولت لائیک نیستند. آنان از قانون اساسی شیعه و این نظام ولایت فقیهی حمایت میکنند. حال آن که ما میدانیم این رژیم بر پایه مذهب شیعه بوده است و دین رسمی کشوری را اسلام وتخلف از آن را جرم میداند. این سیستم سیاسی کنونی بر پایه استبداد فردی و آپارتاید سیاسی و مذهبی و ایدئولوژیک قرار دارد. تنها رد این بینش دینی و عمل ناشی از آن در کشورداری، راه درست است. من نمیگویم افراد مذهبی از مذهب خود دست بکشند ، این حق هر شهروند است که به یک دین اعتقاد داشته باشد، یا نداشته باشد و یا حتی علیه دین باشد، همچنان که من هستم. بحث این است که از خدا و قرآن و اسلام و امامان و سنت پیامبر به عنوان پایه حکومتداری نباید استفاده شود و با این معیارهای دینی، خوبی و بدی سیاستها مورد سنجش نباید قرار گیرد. ما قانون اساسی و دولت و اقتصاد و فرهنگ و اجتماع منطبق بر دین اسلام و مذهب شیعه نمیخواهیم، زیرا در چنین حالتی دولت و حکومت لائیک هرگز میسر نخواهد بود.
قرآن، زن ودیگراندیشان در جامعه
برای پذیرش قدرت سیاسی لائیک در شرایط ایران، با توجه به آنچه بر ما و جامعه ما تاکنون رفته است، چند موضعگیری برجسته حیاتی است. میدانیم که برخی مواضع قرآنی پایه ایدئولوژیک و توجیه دینی برای اجرای استبداد و دیگرکشی در جامعه ایران بوده است. سرکوب و ترور دیگراندیشان از بیخدا تا معتقد به ادیان دیگر، از گرایشهای سیاسی تا نگاههای هنرمندانه، پیوسته بر اساس این نگرش قرآنی صورت گرفته است. روشنفکران و سیاستمداران معتقد به اسلام درباره گفتار زیر که پشتوانه عمل سیاسی در ایران بوده است، چه میگویند؟
«همانا کیفر آنان که با خدا ورسول او به جنگ برخیزند ودر زمین به فساد کوشند جز این نباشد که آنها را به قتل رسانده، یا به دار کشند و یا دست و پایشان به خلاف ببرند، یا با نفی و تبعید از سرزمین صالحان دور کنند. این ذلت و خواری عذاب دنیوی آنهاست و اما در آخرت به عذابی بزرگ معذب خواهند بود.» (سوره المائده، آیه ۳۳)
در نفی حقوق زن وعدم برابری حقوقی آنها با مردان به این گونه آیات مستقیم یا غیر مستقیم اتکا شده است.
این آیه و یا آیات دیگر درباره موقعیت اجتماعی و ارث و حجاب در قضاوت، زمینه ذهنی و دینی برای سرکوب زنان و اعمال سلطه بر آنها بوده است: «مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است به واسطه آن برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقر داشته و هم به واسطه آن که مردان از مال خود نفقه دهند. پس زنان شایسته و مطیع آنهایند که در غیبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و زنانی که از نافرمانی آنان بیمناکید باید نخست آنها راموعظه کنید اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنها دوری گزینید، و اگر باز مطیع نشدند آنان را به زدن تنبیه کنید، چنانچه اطاعت کردند دیگر حق ستمی ندارید که همانا خدا بزرگوار و عظیمالشان است.» (سوره النساء، آیه ۳۴)
دردیدگاه اسلامی مرد سلطه دارد و تصمیم میگیرد و در مورد غیر مسلمان راه دوستی نباید پیشه کرد و از جمله در قرآن به مردان خطاب میشود: «ای مردان مؤمن زنان مشرک را نگیرید، حتی اگر از حسن آنان به شگفت آیید. یک کنیز مؤمن بهتر از آزاد مشرک است.» (۲۲۱ بقره)
این آیات نمونهای از یک دستگاه فکری است که عمل ناشی از آن جامعه را با التهاب مواجه ساخته است و برابری حقوتی شهروندان، دیندار و ناباور را از بین میبرد. چنین فکری به بردگی اعتراض ندارد، بلکه در جستوجوی تسلیم فرد است. آزادگی نمی خواهد بلکه اطاعت از خدا و پیامبر اسلام را میخواهد و به ناگزیر ولایت مطلقه فقیه و سلطان مذهبی و آیتالله مرجع، تنها و تنها فرد مطیع میخواهد.
در اپوزیسیون کسانی هستند که اینگونه گفتار را مهم نمیدانند و از کنار آن میگذرند و چه بسا گویند که مسئله مهم ما این نیست. گروه دیگر از روی اعتقاد این گفتار را به تفسیر میکشند و از معنای مشخص آن دور میکنند و یا توجیه مینمایند و بالاخره کسان دیگری هستند که این گفتار را برای جامعه بشری و بردباری و احترام لازم در جامعه هولناک میدانند.
در یک دولت لائیک سیاستمدار مسئول نمیتواند گفتار قرآنی را تبلیغ کند وآن را در خطبه و پیام و نامه رسمی و روزنامه دولتی تکرار کند. اینگونه افکار توهین به زن، ستایش از خشونت و نفی بردباری است و بهطور قطع قابل تحمل نیست. بر پایه چنین تفکری است که در ایران اسلامی نه تنها زنان سرکوب میشوند، بلکه تمامی دینداران غیر شیعه مانند سنیها، بهاییها، یهودیها، ارامنه و زرتشتیها نیز زیر فشار قرار دارند و یا آشکارا سرکوب و گاه اعدام میشوند. دینداران دیگر هم مانند دراویش و شیخیها و شیعیان خارج از قدرت در ایران به تناسب دوریشان از حکومت سرکوب میشوند.
سیاست تبعیض هم مذهبی و هم سیاسی است. دین در قدرت بهناگزیر به نظام مطلقه میگراید و تا آنجا پیش میرود تا برای قبولاندن «مشروعیت» خویش، نه تنها گرایشهای سیاسی را میکوبد، بلکه به سرکوب خودیها نیز دست میزند. روشنفکران دینی به ما بگویند: آیا این رجوع به قرآن درست است یا نه؟ دوستان! ما به تفسیر شما نیازندارم، ما به صراحت شما محتاج هستیم.
شیعه، زن، بهشت و جامعه
نگاه شیعه ادامه همین سلطهطلبی مردسالار وهمین خشونتطلبی است. علی رهبر شیعیان در خطبه نکوهش درباره زنان در نهجالبلاغه معتقد است که غیرت زن کفر و غیرت مرد ایمان است و باز میگوید جهاد زن خوشرفتاری و اطاعت از شوهر است. علی در نهجالبلاغه میگوید: الْمرأة شر کلُها و شر ما فیها أَنَه لَابد منها، یعنی زنان همگی شر هستند و از همه بدتر اینکه چارهای از آنان نیست.(حکمت ۲۳۸ ص۵۱۰، انتشارات دارالهجره، قم)
علامه مجلسی نیز در حلیةالمتقین یادآوری کرده که علی میگفت: مردی که کارهای او را زنی تدبیر میکند، ملعون است. بنابراین، با این نگاه شیعه، بهناگزیر ستم بر دیگران و محروم نگهداشتن زن توجیه شده است.
تلاش مداوم رژیم برای پس زدن زنها در جامعه از چنین ایدئولوژی زنستیزی مایه میگیرد. خوشبختانه مقاومت و مبارزه زنان ایران و کارزار جهانی حمایت از حقوق بشر در ایران و جهان پیوسته مانع از آن شده تا به راحتی این حکومت به طور کامل به اهدافش در این زمینه برسد. مسلم است برخی خواهند گفت افکار موافق زن نیز در اسلام وجود دارد. روشن است گفتار متضاد هم در قرآن و شیعه موجود است، ولی امر اساسی این است که روح غالب فرهنگ شیعه و قرآن برخلاف موقعیت و منافع زن و برابری او با مرد است. از جهت دیگر از این معادله دینی باید خارج شد. دولتی که بر این اعتقاد مذهبی عمل کند به بیراهه رفته است و از منطق لائیک کاملاً دور شده است. چه دولت کنونی و چه مسلمانان خارج از حکومت پیوسته ارادت بیمانندی نسبت به علی و خاندان او داشته است و گفتار او را سرمشق جامعه قرارمیدهند. حال اگر اعتقاد فردی باشد، مسئولیت درچارچوب احساس و تفکر فرد میماند. درحالیکه نماینده یک نظام مذهبی سیاسی با مسئولیت دولتی و اجتماعیاش، با گفتار حمایتآمیز نسبت به علی و شیعه، به جامعه و منافع عمومی ضربه میزند و جز واکنش منفی نتیجه دیگری در اجتماع نمیآفریند، زیرا همه شهروندان به یک آیین نیستند و ارزشهای دینی و اخلاقی برابر ندارند.
در حکومت اسلامی ایدئولوژی شهادت و مرگ نقش بسیار برجستهای دارند و پیوسته چه در هنگام جنگ و چه در سیاستهای تبلیغاتی روزمره حکومتی در رسانهها و مراسم مذهبی و اجتماعی مبلغان دستگاه حاکم مردم را بهمرگ دعوت میکنند وبشارت میدهند، بهشت در انتظار شمایی است که مرگ را برای بقای رژیم پذیرفته اید. در اسلام برای تسلط بر روان مردها، از نادانی و اروتیسم در بهشت استفاده میشود. قرآن با توصیف بهشت و حوریان بهشتی دل و روح مردان را شیفته و برای رام کردن و به تسلیم کشاندن آنان اروتیسم حوریانه را پیشنهاد میکند. قرآن سرشار از وعده بهشت است و دل مومن در وسوسه بازیافتن شیر وعسل و پستان وهم آغوشی با دختران باکره و حوریان بهشتی میتپد. این ایدئولوژی اروتیک مردسالار نقش مهمی در ساختار روانی مردان و انگیزه آنان ایفا میکند و ایجاد این شیفتگی سکسی یکجانبه برای عملکرد هوشمندانه در اجتماع زیانآور است. بهرسمیت شناختن حق مرد برای داشتن چند همسر و نیز ایجاد سیستم صیغه در راستای همین دیدگاه قرار میگیرد. اسلام برای به اطاعت درآوردن انسانها از تصاویر و پیامهای سکسی بیشماری استفاده میکند و با ایجاد تب امیال جنسی مردانه به گسترش نفوذ خود و به استحکام قدرت سیاسی میپردازد.
بحارالانوار نوشته علامه مجلسی از عمدهترین و گستردهترین دایرهالمعارف بزرگ حدیث شیعه است. این کتاب شامل کلیه مباحث اسلامی از تفسیر قرآن تا فقه و کلام و تفسیر و اخلاق و لغت در بردارد. این کتاب بیست وشش جلدی که در سال ۱۰۷۰ هجری شروع و در سال ۱۱۰۳ به پایان رسید یکی از منابع اساسی شیعه است و ازجمله ماجرای بهشت به شرح زیر میآید: «بیشتر نهرهای بهشتی از نهر کوثر است که در کناره آن دختران نار پستان (مانند گیاه) میرویند. در بهشت نهری وجود دارد که در دو طرفش دختران باکره سفیدروی و سفیدپوش نشستهاند و مشغول تغنی (آواز خواندن) هستند.»
«دوشیزگان با چنان صدایی میخوانند که خلایق تاکنون چنین صدایی را نشنیدهاند و این نعمت، بالاترین نعمات بهشتی است، این دوشیزگان به تسبیح (ذکر صفات الهی) تغنی میکنند.»
«هریک ازآن حوریان، هفتاد حله پوشیدهاند و سفیدی ساق ایشان از زیر هفتاد حله معلوم است. از جماع با هریک از آن حوریان لذت صد مرد را مییابد که هریک چهلسال خواهش مجامعت و آمیزش داشته باشند و برایشان میسر نشده باشد.»
«پس آن مؤمن با قوت صد جوان با آن حوری جماع و آمیزش کند و یک آغوش با او هفتادسال طول میکشد. مؤمن متحیر میباشد که نظر به کدام اندام حوری بکند، بر روی او یا بر پشت او یا بر ساق او، بر هر اندام او که نگاه میکند از شدت نور و صفا، روی خود را درآن مشاهده مینماید. پس در این حال زن دیگری بر او مشرف میگردد که خوشروتر و خوشبویتر از اولی است.»
«هیچ مؤمنی داخل بهشت نمیشود مگر آنکه خداوند غنی، پانصد حوری به او عطا میفرماید که با هر حوری هفتاد غلام وهفتاد کنیز نیز میباشد که هریک مانند لؤلؤ منثور و لؤلؤ مکنون میباشند.»( منبع تمامی این نقل قولها جلد هشتم، صفحات ۱۲۷ ، ۱۹۶ ، ۲۰۵ )
این گفتهها هم به افسانههای اروتیک و خندهآور نزدیک است وهم بیانگر ایدئولوژی مردسالاری است که سلطه بر زن رادر اعماق جامعه تشویق میکند. در این دیدگاه زنان بیشماردر خدمت نیاز جنسی مردانند و تمامی زنان و حوریان آوازهخوان فقط خواست سیراب کردن امیال مرد را دارند. در فرهنگ عامیانه و شوخیهای جاری در ایران و در متلکهای آخوندها و حتی رفتار شکنجهگران این رژیم، ما شاهد تاثیرگذاری این پورنوگرافی هستیم. در زمان جنگ ایران وعراق یکی ازویژگیهای بسیج جوانان رفتن به بهشت و ملاقات با حوریان بود. دولت لائیک و دستگاه رسانهای نمیتوانند این پدیده را نادیده بیانگارند و مرتب تبلیغ بهشت را بکنند و برای سلطه سکسی مرد از یکسو واز سوی دیگر تحکیم اعتقادت یک مذهب خاص و حفظ قدرت زمینهسازی کنند.
فقه شیعه، بیضه مرد و جزای اسلامی در جامعه
در سال ۱۳۵۷ قانونگذار مسلمان ايران به حكم اصل چهارم قانون اساسی مبنی بر اسلامی شدن قوانين، در صدد «حذف و اصلاح قوانين خلاف شرع و وضع قوانينی منطبق با موازين شرعی و فقهی» برآمد. قوانین جزایی برگرفته از فقه جزایی اسلام است. فقه جزایی اسلام با بهرهگیری از نظر فقهای امامیه و اهل سنت و با اتکا به آیات قرانی و سنت محمد و امام باقر و امام صادق و دیگران تدوین شده است. قانون مجازات اسلامی، مشتمل بر چهار کتاب (کلیات، حدود، قصاص و دیات) و با ۴۹۷ ماده برای مدت پنجسال به صورت آزمایشی تصویب شد که اجرای آزمایشی آن در ۱۲ اسفند ۱۳۷۵ به مدت ده سال تمدید شد. در سال ۱۳۸۹ نیز نمایندگان مجلس بار دیگر مدت اجرای آزمایشی این قانون را تا پایان سال ۱۳۹۰ تمدید کردند. هم اکنون قانون مجازات اسلامی مهمترین مجموعه قوانین کیفری در جمهوری اسلامی است. قانون مجازات اسلامی (دزدی، قصاص، حجاب، قتل و غیره) متکی به استانداردهای لازم در قوانین بینالمللی نیست. به عنوان نمونه در ایران کودک بر اساس مبانی فقه اسلام تعریف میشود: حداکثر پانزده سال تمام قمری برای پسران و نه سال تمام قمری برای دختران. چنین تعریفی با قوانین بینالمللی همخوانی ندارد.
قوانین جزایی ایران نشانگر خوار کردن زن و تهمت به شرافت انسانی اوست. این بینش جزایی که خود را مطابق روح دینی و نظر علمای بزرگ مذهبی درجه یک شیعه قرارداده است، در تضاد با حقوق بشر قرار دارد. این افکار زنستیز با قدرت تمام باید رد، محکوم و از دستگاه قضایی ایران شسته شود. توجه کنید:
قانون مجازات اسلامی بهطور روشنی در نحوه پوشش زنان نیز وارد میشود. ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی عدم رعایت حجاب شرعی را جرم معرفی مینماید. به موجب این ماده «هرکس علناً در انظار عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید علاوه بر کیفر عمل به حبس از ۱۰ روز تا دو ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم میگردد.»
در قانون جزایی اسلامی درماده ۳۰۰ قانون مجازات اسلامی، بخش دیات چنین میآید: «خونبهای قتل زن مسلمان ، خواه این قتل عمداً صورت گرفته باشد و خواه غیر عمدی ، ۵۰ شتر است.»
ماده ۴۳۵ قانون مجازات اسلامی: «خونبهای قطع بیضه چپ یک مرد مسلمان ۶۶ شتر است و خونبهای قطع بیضه راست او ۳۴ شتر. خونبهای قطع هر دو بیضه چپ و راست مرد مسلمان ۱۰۰ شتر است.
علت تفاوت خونبهای میان بیضه چپ و راست روایت عبدالله ابنسنان از حضرت امام جعفر صادق است که فرمود به بیضه چپ دو ثلث دیه کامل تعلق میگیرد زیرا بچه از بیضه چپ بوجود میآید.
تبصره: فرقی در این حکم میان بیضه جوان و بیضه پیر و کودک و بالغ و عنین و سالم نیست.»
«پرسشکده» که یک سامانه اینترنتی پرسش و پاسخ فارسی در جمهوری اسلامی و بیانگر فرهنگ و ذهنیت رایج است درباره برتری و قدرت مرد چنین میگوید: «این که حق طلاق به مرد داده شده، دلیلش این است که بالاخره یک زندگى جمعى نیاز به مدیر دارد و اسلام نیز کسى را که کمتر در مقابل عواطف و احساسات تحت تأثیر قرار مىگیرد و از نظر مدیریت جمعى قوىتر است، به عنوان مسؤول اداره زندگى مشترک معرفى کرده و حتى نفقه و هزینه اداره این زندگى را هم بر او واجب نموده است. در این که نوع مردان نسبت به زنان، از نظر مدیریت، قوىترند و انعطافپذیرى کمترى در برابر احساسات خام دارند، شکى نیست. به عبارت دیگر زندگى مشترک نیاز به مدیریت دارد و یکى از شؤون این مدیریت، مسألهاجراى طلاق و انفکاک است.»
این قوانین جزایی اسلامی که از فقه اسلامی و با رعایت خواست قرآنی تنظیم شده است در برابر قوانین مدرن و حقوق بشر و خرد قرار دارد و بهعلاوه فرهنگ و سیاست واپسگرایی که در جامعه پدید آمده در تضاد با فضای سالم وحکومتداری لائیک است. رجوع به قرآن و سنت اسلامی بهعنوان یک اجبار یا امر ترجیحی در ضدیت با روح سکولاریسم و سیاست لائیکی است. زیرا سیاست لائیک جدا از ملاکهای دینی، جامعه را بر پایه اصول غیر دینی و بر پایه حقوق بینالمللی مدیریت میکند. سیاستمدار و روشنفکر مسلمان اگر معتقد به حکومت لائیک است باید آشکارا به رد فقه اسلامی دست بزند.
سخن آخر
با آنچه بیان شد و مثالهای مشخصی که ارایه شد، سه محوری که برشمردیم مورد پرسش ما از روشنفکران دینی است. تمام مشکلات به این سه محور پایان نمیپذیرند، ولی برای اجتناب از کلیگویی در دستور کار تبادل نظر ماست.
دولت لائیک در سه زمینه، یکم در باره قرآن و رابطه آن با دیگراندیشان در اجتماع، دوم درباره افکار شیعه و عملکرد ناشی از آن در مورد زن ومرد و بهشت و سوم درباره فرهنگ جزایی اسلامی موجود و مدیریت جامعه، در تناقض آشکار با بینش و اعتقاد مذهبی است. هر آن مذهب به عنوان ملاک و معیار مطرح باشد، این امر اغتشاشآور و بحرانزاست.
دین بهطورکلی و دین اسلام و مذهب شیعه در ایران از عرصه سیاست حکومتی باید کنار رانده شوند. این امتزاج جز تباهی نتیجه دیگری ندارد. اگر اصل دولت لائیک را بپذیریم، دیگر چنین دستگاهی نمیتواند برای مراسم مذهبی در جامعه یا برنامههای دینی رادیو و تلویزیون هزینه کلان در بودجه سالانه خود در نظر بگیرد. رابطه این دولت با افسانه امام زمان وچاه جمکران به طور روشن باید قطع شود. حقوق تمام آخوندها و هزینه مراکز علمیه قم و مشهد وغیره از بودجه دولتی باید حذف شود. حجاب اجباری و جداسازیها براساس جنسیت در مدارس یا هرجای دیگرباید ازبین برود.
شما سیاستمداران و روشنفکران دینی در داخل و خارج جواب روشن دهید: آیا پیوند حکومت و سیاست دولتی در ایران با قرآن و شیعه و سنت پیامبری باید قطع بشود یا نه؟ آقایان ابوالحسن بنیصدر، عبدالکریم سروش، ماشاالله شمسالواعظین، حسن یوسفی اشکوری، محسن کدیور و عباس عبدی شما در باره حمایت از لائیسیته و حقوق بشر و در نقد استبداد حاکم بسیار گفتهاید، در اینجا و در پیوند با بحثهای برشمرده دراین نوشته نیازمندیم تا از سایهروشنهای فکری آگاه شویم. با توجه به آنچه در این نوشته آمد آیا حکومت لائیک را شما هم همین گونه تعریف میکنید؟ آیا با صراحت شما نیز رجوع به معیارهای قرآنی و شیعه و فقه را رد میکنید یا نه؟ دولت لائیک یعنی تحقق گسست میان دین و حکومت، زیرا هر نظام سیاسی که خود را در چهارچوب احکام و اصول و محدودیت دینی قراردهد و معیار را انطباق با این چهارچوب بگذارد، از روح قانونگذاری و عقل بشری و نظرخواهی شهروندان دور میشود. شما چه فکر میکنید؟
*استاد دانشگاه در فرانسه
منبع عکس: کاریکاتورهای اوایل انقلاب، روزنامه کیهان، اینجا.
چگونه اسلام دستور کشتن بیش از دو میلیارد انسان را صادر کرده است؟
ترجمه تحريرالوسيله خمينى جلد چهارم
تتمه اى در مورد احكام اهل ذمه
(گفتار در كسى كه از او جزيه مى گيرند)
مساءله 1 – از يهود و نصارى كه اهل كتاب هستند و هر ملتى كه شبهه داشتن كتاب در آنها هست نظير مجوسيان جزيه يعنى ماليات سرانه گرفته مى شود، و در اين حكم فرقى نيست بين مذاهب مختلفه آنان نظير كاتوليك و پروتستان و غير اينها هر چند كه در فروع و بعضى از اصول مختلف باشند بعد از آنكه همه نصارى يا يهود يا مجوس خوانده مى شوند.
مساءله 2 – حكومت اسلامى جزيه را از ساير فرقه هاى كفار يعنى مشركين مانند بت پرستان و ستاره پرستان و غير اينها نمى پذيرد، چه عرب و چه عجم ، چه اينكه خود را بصاحب كتابى مثل ابراهيم و داود و انبيائى ديگر منسوب كنند و چه نكنند، بنابراين از غير يهود و نصارى و مجوس غير از اسلام آوردن و يا كشته شدن پذيرفته نيست ، و همچنين از كسانيكه در اصل يكى از اين سه كيش را نداشته اند و جديدا يعنى بعد از نسخ شرايع سه گانه بوسيله اسلام به اين كيش ها در آمده اند جزيه پذيرفته نيست و كافر جربى شناخته مى شوند كه يا به اسلام در مى آيند يا كشته مى شوند، چه اينكه قبلا مشرك بوده باشند و چه از فرقه هاى باطل ديگر باشند.
( این یعنی کشتن همه هندیها و ژاپنی ها و چینی ها و…یعنی کشتن بیش از دو میلیارد نفر مجاز شمرده شده و باجگیری از تمام مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان٬ یعنی اگر قدرتش را پیدا کنند حتماً انجام خواهند داد. این یعنی گفتگوی تمدنهای اسلامی!؟ و این در رساله همه آخوندها هست و هر روز در حوزه درس داده می شود).
( این احکام را نمی توا نند نفی کنند زیرا احکام واجب اسلام را نفی کرده اند و از اسلام خارج شده اند و اگر هم تایید کنند بر تروریسم در اسلام صحه گذاشته اند.)
.«کورش فردوسی»
هر کسی از ذن خود شد یار من
شما ها اول کل مطلب رو بگید بعد ای سیاه نمایی رو از دین اسلام و مذهب شیعه داشته باشید.
شما قسمتی رو که به نفع خودتون هست رو جدا می کنید و ارایه می دهید.
سر درسته شما یه بهایی پس انتظار بیشتری نمی شه از شمت داشت.
من با جمهودر اسلامی موافق نیستم چون مشکلات زیادی دارد اما اجازه توهین به اعتقاداتم رو به کسی نمی دم.
آقاي ايجادي شما؟ شما قدرت نداري اينطور براي بقيه تعيين تكليف مي كني واي به حالي كه قدرتي هم پيدا كنيد براي حكومت بر هر كشوري نمي توانيد بر خلاف اعتقادات اكثريت آن كشور عمل كنيد در صورت اينطور عمل كردن بايد همان راهي را رفت كه همه ديكتاتورها چه مذهبي چه سكولار ولائيك رفته اندو به نتيجه هم نرسيده اند شما هم مانند دينداران بياييد پروژه هاي خود را به مردم معرفي كنيد كسي مانع شماست؟ نيمي از اين انرژي كه براي پريدن به روشنفكران ديني صرف مي كنيد البته امثال شماي نوعي را عرض مي كنم صرف معرفي انديشه هاي خود به مردم كنيد ببينيد مقبول اكثريت مردم مي افتد يا نه اينكه امر پيچيده اي نيست بگذاريد روشنفكران ديندار هم پروژه هاي خود را به مردم معرفي كنند اين مانع شما نيست بايد ديد اكثريت ملت به كدام گرايش بيشتري دارند
جناب استاد جلال ایجادی لطفا بفرمائید که ایا احکام اسلامی باید مورد احترام مسلمانان باشند و توسط مسئولین مسلمان اجرا گردد یا خیر؟
اینکه عده ای قوانین اسلامی را به درستی زیر سؤال میبرند،حلال آنی مشکلات مردم نخواهد بود و تا زمانی که مردم احکام شرعی را به عنوان قوانین الهی قبول دارند هم نمی توان انان را مجبور به قبول قوانین دیگر کرد،چون مغایر با قوانین بین المللی و حقوق بشر و خواست سیاسیون لائیک و دمکرات است.در اینکه میان روشنفکران مذهبی و غیر مذهبی باید تبادل نظر شود و اصلاحاتی در افکار هر دو گروه ایجاد گردد هم شکی نیست.اما صراحت روشنفکران مذهبی و غیر مذهبی در قبول و یا نفی نظرات مخالف فعلأ خود آتش خشم مسئولین حکومتی و طرفدارانشان را افزایش می دهد و کمکی هم به رفع مشکلات کنونی اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی جامعه نخواهد نمود.اینکه این سؤالات هم نیاز به پاسخ دارند،کاملأ درست است.اما بهتر است هر کسی خود تصمیم بگیرد که چه چیزی و در چه زمانی بگوید.
اکنون فرض را بر این گذاریم که اکثریت جامعه همین احکام شرعی را بهترین قوانین بدانند،ایا در چنین شرایطی با روشنگری و اصلاح طلبی میتوان روند تغییرات اساسی در جامعه را تسریع کرد؟اگر نه چه راهی را پیشنهاد می کنید.
٢-اگر اکثریت جامعه،دولتی لائیک را بر ج.ا. ترجیح دهند( شرایط کونی ) ولی مسئولین به خواست مردم توجه نکنند،مردم چه خواسته ای و چه روشی را برای احقاق حقوق حقه خویش باید برگزینند؟
٣-ایا به نظر شما به دولت ج.ا. برای رسیدن به ایدآل های خود فرصت کافی داده شد و یا با تحمیل تحریمها،جنگهای داخلی،ترورها و برپائی جنگ ایران و عراق توسط امریکا هر گونه فرصت را از انان گرفتند.با توجه به اینکه خوش خیالی و خودبینی ها و کجفهی سیاسی مسئولین تازه به دوران رسیده هم نقش خاصی در بوجود امدن بن بست کنونی نظام ج.ا. داشته است. سپاسگزارم
سؤالات بسیار زیبا است و افرادی که باید جواب دهند کاملأ درست انتخاب شده اند تبریک میگویم به آقای ایجادی
آنان به شما خواهند گفت که منظور قران از آیات فوق چیز دیگری بوده و از آنجاییکه شما مارکسیست بوده اید و لزومی برای یاد گیری قرآن برایتان فراهم نبوده نتوانستید معانی قرآنی را دریابید. روشنترین مثالی که میتوانم بیاورم مقاله آقای بنی صدر در مورد آیه 34 سوره نساء هست. ایشان معنی این آیه را بدون در نظر گرفتن زمان نزول آن و وضعیت اجتماعی و اخلاقی و فرهنگی اعراب آن زمان و نقش زن در جامعه آن موقع که همه میدانیم بعد از تولد زنده به گور میشد و با استفاده و سوق دادن معنی آیه به سمت مدرن ترین فلسفه های روانشناسی جدید وارد اتاقهای بحث های جنسی قرن بیست و یکم کرده و نتایجی بسیار والا گرفته ، که میتوان با توجه به ادعا و نوع تفسیر ایشان این نتیجه را گرفت که این آیه به درد جامعه آن روزگار نمی خورده است و برای 1400 سال بعد طراحی و گفته شده است. باید اذعان کنم که پوسته ی مذهب پوسته ای بس زخیم است . شکستن آن چیزهای زیادی از جمله تمایل به تغییر، خواندن کتابهای بیشمار فلسفی و جامعه شناسی و روانشناسی ، خواستن برای شکستن آن پوسته ، مبارزات چندین ساله علیه خرافات در درون خود و خیلی چیزهای دیگر میخواهد و تعجب نکنید از اینکه دکتر سروش ها نمیتوانند اعتراف کنند که پوسته خود را شکسته و بیرون آمده اند. مگر نمیدانید ایشان عنوان روشنفکر دینی را با خود یدک میکشند و اگر تکلیف خود را روشن کنند با شهرتی که به هم زدند چه باید بکنند ؟ به نظر شما آنها میتوانند بگویند اندوخته هایمان تا امروز ارزشی نداشته و تصمیم گرفتیم از نو شروع کنیم؟ جناب ایجادی بسیاری از همفکران شما هم بعد از سالها هنوز در اعراف به سر میبرند. نادر است کسانی که جرأت و شهامت اعتراف داشته باشند. سؤالات بسیار سخت و درستی کردید اما مطمئن باشید مثل همیشه جوابشان توجیه کردن با تفسیر های مدرن قرآن که خود خدا هم فکر نمیکرد آیات او بعد از صدها سال چنین معانی مدرنی را داشته باشند خواهد بود.
جناب ایجادی اصل جدائی دین از دولت در خود قران امده است اما ایه ای که گذاشته ای یک اصل از اصول حقوق بشر است که در مقابل مجاوزان به حقوق بشر باید ار خود و حقوق انسان دفاع کرد جهل شما ها باعث حاکمیت ملا ها است
مائده 33
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿33﴾
33) قطعا جزای آنان که جنگ می کنند (با حاکمیت ولایت جمهور مردم بجانشنی از ) خداوند و رسولش(و مبلغش به حقوق انسان ) و می کوشند در زمین فسادی را( باطل مداری را) – اینکه کشته شوند ( در میدان جنگ ) یابر صلیب کشیده شوند(بعد از دستگیری ) - یا قطع کرده شود دستهایشان و پاهایشان از خلاف( تمام امکانات و قوتشان =زندان ) - یا نفی ( تبعید ) کرده شوند از زمین - آن است(مجازات ) برای ایشان خواری در دنیا و برای ایشان در آخرت عذاب بزرگ است.
شريعت و يا حقوق اسلامي مسئله بسيار مهم وغير قابل تفكيك از معتقدات دين اسلام است و شخص مسلمان مكلف به پيروي و انتخاب يك چنين نظامي است. ما نميتوانيم يك مسلماني را فرض كنيم كه معتقد به دين اسلام باشد و يك نظام غير اسلامي، مغاير با ارزش هاي اسلامي و قرآني داشته باشد. ما از نقد قواعد حقوقي مسلم كه در جهان بيني قرآني است بسيار ناراحت نباشيم به شكل علمي اين ميتوانه توجه روشنفكران اسلامي را به چنين مسائل معطوف بدارد و سبب غنا مندي فرهنگ اسلامي شود. اما به نظر من نبايد ما حق داشتن يك نظامي متناسب با معتقدات مسلمانان را از انها بگيريم اين يك امر طبيعي است پيروان مكاتب مختلف فكري يا فلسفي براي استوار نگهداشتن پايه هاي انديشه شان نقدهاي را به روي پيروان مكاتب مخالف شان مي كشند چي اين ماركسيست باشد، ليبرال و يا غيره.
قرآن و منابع اسلامي احكام ارزنده اي را در زمينه هاي حقوقي وسياسي دارد و جنين نظامي مانع پيشرفت و ترقي نمي شود. اما ما وجود نواقص و كاستي ها را در اجراآت و يا حكومت داري اعتراف كنيم اين درهر نظامي امروز به نظر ميرسد.
ما اين را نبايد انكار كنيم كه ماركسيت ها بخاطر به كرسي نشاندن پايه هاي فكري خود به چقدر جنايت ها دست زدند مثلا در افغانستان. ويا جنايت بزرگي كه از طرف بعضي قدرت هاي جهاني تحت عنوان حقوق بشر، مدرنيته و دموكراسي ( اصول بنيادين لائوتيسيه) بالاي كشورهاي جهاني سوم مي شود.
اما در مورد يك نظام اسلامي هر مسلماني مكلف است در قسمت بهبود آن بكشود و سهم خود ر ا ادا نمايد تا اينكه ما كچ فهمي هاي موجود از دين را نداشته باشيم. مثلا نه تنها ما مثال اين را در ايران داريم بكله در افغانستان ، در حكومت طالبان و مجاهدين.
تشكر
متاسفانه اقای ایجادی اگرچه درست فکر می کنند اما بیان ایشان یک تحلیل علمی نیست اینکه دین و سیاست باید از هم جدا باشند درست است اما بدین دلیل که دموکراسی بر اساس منافع جامعه مخالف هر محدودیتی ست و این امکان را فراهم می کند که جامعه بر اساس نیازهای آنی و یا آتی تغییراتی را در قوانین بر اساس منافع اکثریت تصویب کند و هر زمان که این قوانین نیاز به تغییر یافتند نیز تغییر کنند . اما دین که خود را قانونی الهی فرض می کند و تغییر ناپذیر ضروزتا در تضاد با دموکزاسی و در نهایت منافع جامعه قرار می گیرد و دخل و تصرف در امور دینی نیز نه از طریق مردم که از طریق اقلیتی آیت الله که شامل اکثریت جامعه هم نیستند امکان پذیر است ضرورتا نه این تعداد اندک متخصص دینی و نه خود قوانین محدود دینی می تواند پاسخگوی نیاز جامعه باشد زیرا تکنولوژی و علم و تقسیم کار اجتماعی و همینطور نیازهای جامعه انچنان وسعت یافته که درک عقب مانده ی یک مشت آیت الله هرگز قادر به پاسخ نخواهد بود . اما در مورد لائیک شدن و امثال آن نیز ربطی به مارکسیزم ندارد اگر چه مارکسیزم برای آن پاسخ مناسبی هم دارد . قبل از آنکه مارکسیزم پدید آید انقلاب کبیر فرانسه شکل گرفته است و برای پیروزی این انقلاب ضرورتا سیستم اقتصادی دموکراسی که همان سرمایه داری ست در مقابل سیستم فئودالی قرار داشته است اگر با کمی دقت به اندیشمندان دوران رنسانس نظری بیندازیم متوجه می شویم که ابتدا برای مبارزه با فئودالیزم به دستگاه ایدئولوژیک آن یعنی دین برخورد کرده و آنرا به بی رحمانه ترین وجهی نقد نمودند یعنی ایده ی سرمایه برای نقد دین آته ایسم بود این بدان معناست که تا زمانی که دین بعنوان دستگاه ایدئولوژیک سیستم حاکم وجود دارد برای رسیدن به دموکراسی باید از راه نقد این دستگاه عریض و طویل گذشت و تنها با روش اندیشمندان متقدم جامعه ی مدنی می توان بدان دست یافت . اما در دوران استقرار دموکراسی و حاکمیت دموکراسی دیگر روش سکولاریستی یعنی تنها با جدائی دین از دولت جکومت ادامه می یابد . و قرن نوزدهم دارای شواهد بسیاری ست که ما می بینیم سیستم سرمایه سکولاریزم را پیاده می کند . اگر چه این روزها حتی ما شاهد یک عقب گرد در کشورهای معظم سرمایه داری در این زمینه به بهانه تعریف غلط از دموکراسی هستیم که در بعضی کشورها از احزاب دینی و مذهبی به بهانه ی دموکراسی حمایت می نمایند . و تحلیل شما هم کمی بهم ریحته است زیرا شما هنوز نتوانسته اید لائیسم سکولاریسم و آته ایسم را بر اساس شرایط تاریخی و وضعیت نیروهای متقابل بررسی نمائید . اگر چه خودتان عملا ثابت کردید که بدون نقد دین نمی توان جمهوری اسلامی را به نقد کشید و نیروهائی در این وادی دموکراتند که تکلیف خودشان را با دین تعیین کرده باشند . اما موضوع دیگری که باید روشن شود اینست که اطلاح طلبی در نظامهائی مانند جمهوری اسلامی که بر اساس سیستمهای بدوی بنیان گرفته اند نیز ارتجاعی و همبستر شدن این گروهها با نظامهای بدوی ست زیرا اطلاح یک سیستم ارتجاعی به معنی غرق شدن در آن سیستم است . اساس و بنیان یک دولت دموکراتیک داشتن پارلمان آزاد که برای انتخاب کننده و انتخاب شونده هیچ شرطی نیست داشتن دادگستری نوین که استقلال حود را بر اساس قوانین دموکراتیک بدست آورده است در جالی که در جمهوری اسلامی نه تنها هیچیک وجود ندارد بلکه این ساختار بر روی ویرانه هائی ساخته شده است که حتی در زمان رضا شاه ایجاد شده بود یعنی جتی از دوران رضا شاه نیز چند گامی به عقب برداشته شد . از اینرو با توجه به درک ما از آته ایسم و با توجه به درک ما از جامعه ی مدنی دموکراسی در ایران با واژگونی کامل نظام جمهوری اسلامی ممکن می گردد و راه اصلاحات راهی فریبکارانه است . نخبگان کشور نباید منافع جامعه را بر اساس افکار عقب مانده ترین لایه های اجتماعی استوار کنند بلکه هر آنچه که با جامعه ی مدنی و حقوق بشر در جنگ است با بی رحمانه ترین وجهی باید آنرا افشاء کرده و از در جنگ در آیند . زیرا ساخت جامعه ی نوین تنها با انسانهای نوین امکان پذیر است . پس از امروز ما باید دست به کار عظیم تغییر افکار عقب مانده جامعه زنیم تا انسانهای نوین را برای جامعه ای نوین بسازیم .
فرهاد خان مترقی سلام **** رفیق گرامی ٣٢ سال است که جوانان علامند به ازادی و عدالت اجتماعی را با این اصول مارکسیستی-لنینیستی به جوخه دار برده اید ولی نتیجه ای نگرفته اید.از رفقای کمونیست خود در چین و روسیه و کوبا و غیره هم که شنوائی ندارید.از هموطنان کمونیست و مارکسیست و سوسیالیست المانی کارل ماکس عزیز هم درس نمی گیرید.چه طور باید فردی چون من از عقب مانده ترین قشر جامعه به شما بگوید که ایده های خوب مستلزم شرایط خاص خود است.دوما اکثریت مردم در کره زمین خواهان اصلاحات در تمام سیستمهای موجود از چپ تا راست،مذهبی و غیر مذهبی میباشند.سوما گفتار شما و یا بهتر بگویم راهنمائی های مکتب مارکسیزم و لنینیزم جهت مبارزه با دین نیاز به احزاب مارکسیتی و لنینیستی قوی و کارگران پیشتاز و قشر روشنفکر علاقمند به این مکتب دارد.ایا شما و دوستان هم فکر شما گمان می کنید که فقط با شعار،انهم شعارهائی که دیگر تاثیری حتی بر مارکسیستها نمی گذارد، می توان به جنگ ادیان رفت؟ اکنون سؤال دیگری از شما و کارشناسان مکتب مارکسیستی و لنینیسی دارم و از شما خواهش میکنم حتما به ان پاسخ بفرمائید؛تا ان زمان که رفقا به قدرت برسند تکلیف مردم مسلمان و عقب افتاده ذهنی چون من چیست؟ایا این حق را داریم و شما روشنفکران و انقلابیون به ما اجازه میدهید که با فشار به دولت مذهبی خود، اصلاحاتی را خواستار شویم و یا باید ٣٢ سال دیگر هم به امید بهشت برین زمینی شما بنشینیم؟موفق باشید
آقای محترم چرا فکر میکنین برداشتتون از قرآن درسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ارسال کردن دیدگاه جدید