مجلس خبرگان و اسلام موروثی
انتخابات رییس و اعضای هیئت رییسهی مجلس خبرگان رهبری برگزار شد و آیتالله مهدوی کنی روز ۱۷ اسفند به جای آقای هاشمی رفسنجانی، به ریاست این مجلس انتخاب شد.
در گفتوگو با احمد سلامتیان، تحلیلگر سیاسی در پاریس از او پرسیدهام: ارزیابی کلی شما از این حرکت در مجلس خبرگان چیست و با ریاست جدید، چه شرایطی در مجلس خبرگان تصویر میکنید؟
احمد سلامتیان: مجلس خبرگان رهبری بهطور کلی، از ابتدای تشکیل تاکنون، در مورد وظایف اصلی خود، حتی در مورد تعیین رهبری، به موجب چهارچوب قانونیای که برای آن معین شده بوده، عمل نکرده است؛ حتی در مورد جانشین آقای خمینی. شکی نیست که اصل پنجم قانون اساسی در آن زمان، قید مرجعیت را برای رهبر قائل بود و مجلس خبرگان پیش از آنکه در قانون اساسی تغییری داده شود، کسی را که غیر مرجع بود، به رهبری معین کرد.
پیش از آن نیز یکبار مجلس خبرگان آقای منتظری را باز به عنوان قائم مقام رهبری معین کرده بود که خود آن هم در قانون اساسی پیشبینی نشده بود. دو رئیسی هم که از سال ۶۳ به بعد داشته، آقای مشکینی و آقای رفسنجانی، بیشتر بنا به موقعیت خودشان، وزنی به مجلس خبرگان میدادند.
این روند تا اینجا پیش آمده بود که در دوران اخیر و بعد از فوت آقای مشکینی، سیاست خود آقای رفسنجانی که به عنوان یکی از پایهگذاران اولیهی جمهوری اسلامی باقی مانده بود، به نوعی منجر به انتخاب آقای خامنهای به عنوان رهبر شد و نقش ایشان از این جهت اهمیت داشت.
نحوهی برکنار کردن آقای رفسنجانی به این شکل بود که از چندماه قبل نهادهایی که در سلسله مراتبی بسیار پایینتر از مجلس خبرگان هستند، کارزار تبلیغاتی علیه آقای رفسنجانی شروع کردند. این کارزار تبلیغاتی کمکم بدل به کارزار ایذایی شد. بهتدریج کار را به فشار به نزدیکان و اطرافیان ایشان گسترش دادند تا اینکه امروز مجلس خبرگان مقابل عمل انجام شدهای، تن به کنارهگیری رییس سابق خود میدهد. از طرف دیگر کسی را برای ریاست انتخاب میکند که اولاً در سن ۸۰ سالگی است. ثانیاً در عمل با کسالت و در صندلی چرخدار به مجلس میآید. با دو ساعت تأخیر به مجلسی میآید که میخواهد در آن روز نامزد ریاستش باشد و بالاخره خودش نامزد بودن خود را اعلام نمیکند، بلکه آقای کعبی از جانب او در آن جلسه سخنگویی میکند، و اینها همه نوعی وهن مجلس خبرگان است.
بدین ترتیب، نشانهای وجود ندارد که دیگر مجلس خبرگان در داخل جمهوری اسلامی از مشروعیت و نفوذ و مقام و موقعیتی برای کسانی که ترتیبش میدهند، برخوردار باشد که بتواند در نقش اساسیای که تعیین رهبری در آینده است، حرف آخر را بزند.
به همان ترتیبی که امروز برای تعیین رییس جدیدش و برکنار کردن رییس قبلیاش، گروههای فشار دیگر تعیین تکلیف کردند، در آینده هم برای تصمیمات آیندهی مجلس خبرگان، گروههای فشار و دیگران تعیین تکلیف میکنند. شاید وضعیت فعلی ریاست کنونی مجلس خبرگان که معلوم است به نوعی دست نشانده شده، در مورد کل مجلس خبرگان و وظایفی هم که در قانون اساسی برای آن به رسمیت شناخته شده، صادق بشود.
مجلس خبرگان از این به بعد به عنوان یکی از ارگانهای دستنشاندهی گروههای فشار گوناگون در داخل جمهوری اسلامی ادامهی حیات میدهد.
چرا اصولگراها به آقای مهدوی کنی رسیدند. با توجه به اینکه ایشان معمولاً یک چهرهی کمتر جنجالی و حاشیهای بوده و با مسئولیتهایی که در دههی ۶۰ هم داشته است، خیلی در پیشانی و در صدر جناحهای سیاسی حرکت نمیکرده است. ویژگیهای شخصی و فردی او چیست که اصولگراها به چنین انتخابی رسیدند؟
حضور اصولگراها را در این میان زیاد درست نمیدانم. جریان افراطیای در میان است که به دنبال انتخابات ریاست جمهوری گذشته، کوشش برای برکناری آقای رفسنجانی را شدت بخشید و بهخصوص پس از خطبهی آخرین نماز جمعهی آقای رفسنجانی، شمشیر را علیه ایشان به نوعی از رو بست. آن جریان هیچ توانایی سیاسی و مشروعیت دینی و ارتباطاتی لازم را در درون بدنهی حاکمیت و در درون و بدنهی روحانیتی که هنوز با حاکمیت هستند، نداشته که بتواند بدون نقاب به جنگ آقای رفسنجانی در مجلس خبرگان بیاید.
در انتخابات گذشته و حتی سال قبل هم با وجود اینکه زمان انتخابات میسر نشد، عدهای کوشش کردند ریاست آقای رفسنجانی را دوباره زیر سئوال ببرند و موفق نشدند. امروز هم به همان ترتیب اگر قرار بود این انتخابات در شرایط عادی انجام شود، معلوم نبود در درون خود این مجلس خبرگان هم، نمایندگانش جرأت برکناری آقای رفسنجانی را داشته باشند که به عنوان یکی از ستونهای اصلی نظامی که ایجاد شده تلقی میشود.
به همین دلیل دنبال نامزدی رفتند که این نامزد به نوعی بهاصطلاح محلل باشد. آقای مهدوی کنی در گذشتهی زندگی سیاسی خودشان هم نشان دادهاند که به مقدار بسیار زیادی در دورانهایی که احتیاج به یک شخصیت و فرد برای گذار باشد، به میدان میآیند. مثلاً ایشان زمانی کفیل سمت نخستوزیری بودند. منتها امروز آقای مهدوی کنی، آقای مهدوی کنی ۳۰ سال پیش نیست.
آقای مهدوی کنی از این نقطهنظر، هم از نظر سلامت شخصی، وضعیت و تناسب قوایی که در داخل خود آن مجلس خبرگان وجود دارد، نه توانایی مقاومت در برابر جریان افراطی را دارد، نه ارادهای در او بهچشم میخورد که بتواند محور دیگری در مقابل آنها ایجاد کند.
به همان ترتیبی که در هفتههای گذشته پیش رفت، در عمل تعیین تکلیف اینکه رییس آینده کیست و اینکه آقای مهدوی کنی هست را بیش از آنکه خود آقای مهدوی کنی بگوید، دیگرانی که او را به عنوان نامزد معرفی کردند (مثلاً سخنگوی روحانیت مبارز یا آقای طائب و امثال او) تعیین کردند. از این به بعد هم دیگرانی که خارج از مجلس خبرگان هستند، برایش تعیین تکلیف میکنند.
آقای خمینی در اولین پیامی که به اولین مجلس خبرگان بعد از مجلس بررسی نهایی قانون اساسی در سال ۱۳۶۳ داد، به این مسئله اشاره کرد که این مجلس اهمیت زیادی دارد. میگفت کوچکترین سهلانگاری، مسامحه و اعمال نظر شخصی یا به قول ایشان خدای ناخواسته تبعیت از هوای نفسانی در کار این مجلس، آن را به انحراف میکشاند.
آقای خمینی در آن پیام اضافه مطرح کرده بود که این منجر به ایجاد بزرگترین فاجعهی تاریخ (از نقطهنظر ایشان) خواهد شد و اسلام را به انحراف میکشاند. میگفت: «اگر خدای ناخواسته چنین وضعیتی بهوجود بیاید، اسلام برای قرنها به طاق نسیان سپرده میشود و اسلام شاهنشاهی و ملوکی جایگزین آن خواهد شد.»
من بهخصوص به این جملهی آخر تکیه دارم؛ اسلام شاهنشاهی و ملوکی، یعنی اسلام موروثی. این عین وضعیتی است که آقای خمینی هشدار میداد و امروز هم برای آینده و تداوم جمهوری اسلامی و شکل رهبریاش بیش از آنکه نهادهای انتخابی تعیین تکلیف کنند، نهادهای امنیتی و نظامی که اساس قدرت را برای این نوع انتقال در دست دارند، تأثیر خواهند داشت.
با اتفاقی که امروز افتاد و با توجه به اینکه پیش از این خطبههای نماز جمعه هم از آقای رفسنجانی گرفته شده بود و به نظر میرسد در آینده نزدیک، ریاست او در مجمع تشخیص مصلحت هم هدف بعدی جریان حاکم باشد، آیندهی سیاسی آقای هاشمی رفسنجانی را در شطرنج سیاسی جمهوری اسلامی چگونه میبینید؟
ممکن است حتی در ساعات و روزهای آینده، عدهای و از جمله رهبری از سر دلجویی از آقای رفسنجانی بربیایند، اما واقعیت امر عبارت از این است که امروز آقای رفسنجانی که یکی از بهترین کارشناسان نظام جمهوری بهشمار میرود، با نحوهی کنار گرفتن خودش از ریاست مجلس خبرگان، اذعان کرد که دیگر حتی به مجلس خبرگان رهبری هم در داخل این نظامی که استخوانبندیاش، ساختارش، قانون اساسیاش، مبانی مشروعیتاش و نحوههای عملاش، در کل با آنچه ۳۰ سال پیش پایهگذاری شده بود فرق کرده، اعتمادی ندارد.
بنابراین امروز آقای رفسنجانی، به نوعی از این مجلس برای تعیین نقشی در آینده، ابراز ناامیدی میکند. آقای رفسنجانی با این بیان و با سخنرانیای که امروز در مجلس کرده که تفاوت اصلیای با آخرین خطبههای نماز جمعهاش ندارد، پهنهی اجتماعی را به حضور در نهادهای حاکمیت ترجیح میدهد. میتوانم بگویم شعاری که عدهای در دوران آخر دولت آقای خاتمی در مورد خروج ایشان از حاکمیت و پیوستن به بدنهی اجتماعی میدادند، به نوعی، امروز آقای رفسنجانی را هم دربر میگیرد.
نقش و وظیفهی آقای رفسنجانی، از این به بعد، بیشتر در توانایی پیوند دادن خود با این بدنهی اجتماعی مشخص میشود که آیا به سرنوشت افرادی مانند آقایان کروبی و موسوی میرسد که در آن صورت، بدنهی اجتماعی بیشتر محور اصلی کارش خواهد بود، یا متدرجاً چنان گوشهنشین و منزوی میشود که در آن گوشهنشینی و انزوای خودش، کلیه ثمربخشی سیاسی خود را در فضای سیاسی ایران از دست خواهد داد.
مجلس خبرگان نه، مجلس خواب آلودگان.
ارسال کردن دیدگاه جدید