تصویر زن ایرانی در فیلمفارسی
پرویز جاهد – فیلمفارسی چگونه زن ایرانی را تصویر کرده؟ آیا تصویر زن ایرانی، چه سنتی و چه مدرن، بهدرستی در فیلمفارسی ساخته و پرداخته شده است؟
در ابتدای قرن بیستم، نقش تابوشکن سینما در جامعه مذهبی و سنتی ایران، بیشتر بود چرا که در جامعهای که مذهب، حضور زنان را در عرصه نمایش و آواز برنمیتافت، سینما، زمینهساز حضور زنان در این عرصهها شد. مدرنگرایی حکومت با مقاومت اقشار سنتی و مذهبی جامعه روبهرو شده بود و چالش بین سنت و مدرنیته و آزادی زنان به عنوان مهمترین تعارض جامعه ایران که همچنان نیز باقی است، به سینما کشیده شد.
«حاجی آقا آکتور سینما» (۱۳۱۱) ساخته آوانس اوگانیانس، به عنوان نخستین فیلم جدی سینمای ایران، از تماشاگر مذهبی و سنتی میخواست که سینما و حضور زن در آن را بپذیرد. قهرمان داستان (حاجی آقا) که مردی مذهبی و مخالف حضور دخترش در سینما بود، در پایان فیلم با سینما آشتی میکرد و نه تنها به بازی دختر و دامادش در آن رضایت میداد بلکه خود نیز عملاً به بازیگر سینما تبدیل میشد.
با این حال جامعه سنتی نیز همچنان در برابر حضور زنان در سینما مقاومت میکرد. روحانگیز سامینژاد به خاطر بازی در فیلم «دختر لر» (۱۳۱۲) تا سالهای سال مورد تحقیر و بیمهری اطرافیانش قرار گرفت و سرزنش شد.
به این ترتیب میبینیم که سینمای ایران در شروع خود، با حرکت جامعه به سمت مدرنیزاسیون هماهنگ است اما سازندگان فیلمهای فارسی، در مراحل بعدتر، با نگرش ارتجاعیشان، همراه با اقشار سنتی، در مقابل این حرکت قرار گرفتند و به تحقیر و تمسخر ارزشهای مدرن پرداختند.
نگرش سینمای فارسی به زن مبتنی بر ثنویت (Dualism) است. زن در سینمای فارسی یا فرشته است یا شیطان.
فیلمفارسی عموماً زنان را به دو دسته خیر و شر یا معصوم و گناهکار تقسیم میکند. زن فرشتهوش، عموماً زنی از اقشار سنتی جامعه است که در فیلمهای فارسی در قالب مادر مهربان و فداکار یا همسر عفیف و وفادار ظاهر میشود. زن خوب در این فیلمها، مادر/همسری بود که در غیاب شوهر/ پدر (مرد خانه)، باید بچههایش را به هر جانکندنی که بود، زیر پر خود میگرفت و بزرگ میکرد. اما زن خبیث یا شیطان، معمولاً زنی مدرن و متعلق به قشرهای مرفه جامعه شهری بود که با اغواگریهایش، مردان سر بهراه و سادهدل روستایی را وسوسه میکرد و آنها را از راه به در میبرد.
در فیلمهای فارسی این دوره، زنها عموماً دو دستهاند: روستایی و شهری. دختر جوان روستایی تا زمانی که در روستاست، هنوز محجوب، شرمگین و سر به زیر است اما وقتی به شهر مهاجرت میکند، در برخورد با مردان و زنان فاسد شهری، تغییر رفتار و شخصیت داده و به فساد کشیده میشود.
این فقط سینمای فارسی نبود که زن مدرن شهری را مظهر فساد و آلودگی معرفی میکرد. در ادبیات داستانی این دوره و آثار نویسندگانی چون محمد حجازی و محمد مسعود نیز زن، عامل اصلی آلودگی و فساد شهرها بود و آن را در جامعه میپراکند.
در دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰، با اینکه زنان در جامعه حضوری فعال داشتند و آزادی زنان، شعار حکومت بود اما این شعارها و فعالیتها و حضور آزاد زنان بیحجاب در جامعه، مورد پسند اقشار مذهبی نبود.
جامعه سنتی، بهشدت با حضور زن مدرن در جامعه مخالف بود و رفتار آزادانه زنان در کوچه و خیابان و خانه و حتی بر پرده سینما را فساد اخلاقی تلقی میکرد. به همین دلیل در این دوران، رویکرد فیلمفارسی به نمایش سکس و برهنگی زنان، رویکردی محافظهکارانه و محتاطانه بود.
آواز خواندن زنان در فیلمهای این دوره در کافهها (فیلمهایی با بازی دلکش یا پوران) از سر ناگزیری و جبر نشان داده میشد. دلکش در فیلم «شرمسار»، زن روستایی قوی و با اراده اما فریبخوردهای بود که از ناچاری و برای گذران زندگی، در کافههای شهر به آوازخوانی پرداخت. او بدون نیاز به مردان، روی پای خود میایستاد و در پایان فیلم نیز به همراه نامزدش، شهر را با همه سیاهیهایش ترک میکرد و به آغوش سبز روستا بازمیگشت. از اینرو تماشاگر فیلمفارسی، معصومیت او را باور داشت و گناهش را میبخشید.
از طرفی در فیلمهای این دوره، خانواده، منزلت و جایگاه مهمی داشت و حفظ حریم آن برای فیلمسازان مطرح بود. کمتر به خیانت و رابطههای نامشروع پرداخته میشد و از زنان روسپی و بیبندوبار در فیلمها کمتر نشانی بود. زنان در این فیلمها بیشتر سنتیاند تا مدرن و عموماً نقش مادر یا همسر فداکار و مهربان را بازی میکنند. آنها حتی سیگار نمیکشند یا مشروب نمیخورند. زن شوهردار سنتی اگر فریب زندگی مدرن و تجملگرایی را بخورد و منحرف شود، در پایان فیلم، یا سرخورده و پشیمان میشود و یا بهسزای اعمال خیانتکارانهاش میرسد. در فیلم «شبهای تهران»، (۱۳۳۲) ساخته سیامک یاسمی، مهین زنی است که به شوهرش خیانت میکند و در منجلاب فساد میغلتد و عاقبت علیرغم اصرار شوهرش به از سر گرفتن زندگی مشترک، به ندای وجدان خود پاسخ میدهد و خودکشی میکند.
حمید نفیسی، تصویر خانواده در فیلمهای فارسی دهه ۱۳۳۰ را چنین ترسیم میکند: «روابط بین اعضای خانواده پیچیده است. پیوند بین مادر و پسر بسیار قوی و تقریباً اُدیپی است. پسر فرمانبردار پدر است ولی رقابت بر سر مهر مادر هم وجود دارد. در خانواده قدرت از آن پدر است و حرف، حرف اوست. زنان باید پاک، فداکار، خوددار، عفیف و بخشنده باشند. باید خانواده را کنار هم نگه دارند و ناسازگاری و خودسری مردان را ببخشایند. زنان بدکار و فاسد دیگری خارج از خانواده وجود دارند که شوهران و پسران را اغوا میکنند و وحدت و ثبات خانواده را به خطر میاندازند. این زنان و قربانیان اغوا شده آنان، لاجرم مجازات میشوند و در پایان، خانواده، خلافکاران را میبخشد و باز میپذیرد.» (حمید نفیسی. فصلنامه فارابی. شماره ۳۴)
به این ترتیب شمایل زن فریبخورده و رها شده، شمایل آشنای زن ایرانی در سینمای فارسی دهه ۱۳۳۰ بود و بازتاب تقابل سنت و مدرنیته در جامعهای بود که زن را تنها در چارچوب خانه و خانواده و در قالب همسر وفادار یا مادر فداکار میپذیرفت و خروج او از این چارچوب را مترادف با خیانت، هرزگی و فساد و در نتیجه مستوجب مجازات میدانست: «زن تاوان آزادی- در قالب جنسی را نه به شکل تفریح یا لذت بلکه به صورت تنبیه روحی و جسمی میپرداخت. تماشاگر میتوانست استقلال اعطایی به زن روی پرده را نشانی از سیاستهای جاری در ایران قلمداد کند. آزادی نوید داده شده به زن، برای او روی پرده شکنجه فیزیکی و سرشکستگی به ارمغان میآورد.» (حمیدرضا صدر. تاریخ سینمای سیاسی ایران. ۱۳۸۱)
با این حال در این دوران، جامعه و به تبع آن سینما، هنوز آمادگی لازم را برای نمایش بیپروای فساد زنان بر روی پرده نداشت و باید یک دهه میگذشت تا فیلمفارسی میتوانست زن بیبند و بار شهری را در قالب رقاصه یا روسپی به تماشا بگذارد؛ زن ولنگاری که مترس جاهلها و لمپنهای فیلمفارسی بود و نیمهعریان در کافهها میرقصید، بیپروا عریان میشد و بدنش را به نمایش میگذاشت یا با مرد جاهل به رختخواب میرفت. در پایان فیلم نیز همراه مرد جاهل به زیارت رفته و مرد با ریختن آب توبه بر سرش، او را پاک میکرد و به هویت دلخواه خود درمیآورد.
این تنها رقاصهها و فاحشهها نبودند که هویت آنها در پایان فیلمهای فارسی، بدون هیچ زمینهای تغییر میکرد بلکه در برخی از این فیلمها از جمله در «گنج قارون» و فیلمهای ساموئل خاچکیان این تغییر هویت ظاهری را در مورد زنان مرفه و مدرن جامعه نیز میبینیم. در گنج قارون، فروزان (شیرین)، دختر بیبند و باری است که با مردان غریبه مینشیند و مشروب میخورد، با لباسهای نازک و بدننما در مهمانیهای شبانه شرکت کرده یا با بیکینی در استخر شنا میکند، اما آخر شب با روسری و پیراهن چیت به خانه «علی بیغم» (فردین) میرود.
با تغییر گرایش فیلمفارسی به سمت نمایش سکس در اواخر دهه ۱۳۴۰، بهتدریج ستارههای سکسی نیز در سینمای ایران ظاهر شدند و مورد توجه مخاطبان جوان سینما قرار گرفتند. این جهتگیری سینمای عامهپسند ایرانی به طرف سکس و نمایش برهنگی، با سیاستهای مدرنیزه کردن حکومت کاملاً همخوانی داشت.
به نوشته حمید نفیسی «با سرعت گرفتن مدرنسازی، غربیسازی و ترقیخواهی رسمی در ایران، گستره و آهنگ تولید، واردات و نمایش فیلمهای سکسی نیز بیشتر و سریعتر شد. در سال ۱۹۷۸ روزنامه کیهان گزارش داد که اکثر فیلمهای سکسی تجاری که در سینماهای تهران به نمایش درمیآمد، ایتالیایی و آمریکایی بودند و از ۱۲۰ سالن سینما در تهران، ۶۷ سالن، فیلمهای سکسی نمایش میدادند.» (حمید نفیسی. ص ۳۸)
در فیلمهای فارسی دهه ۱۳۵۰، زن تقریباً هویت مسخشدهای دارد. در این فیلمها، از زنان کارگر، معلم، دانشجو، پزشک، پرستار و کارمند دولت خبری نیست چرا که دستگاههای دولتی و نمایندگان رسمی این اقشار، اجازه تصویر کردن این زنان را به سازندگان فیلمهای فارسی نمیدهد. در نتیجه سینما پر میشود از داستانهای مربوط به زنان رقاصه و روسپی که جامعه آنها را از خود رانده بود و هیچ دستگاه دولتی از آنها حمایت نمیکرد. به این ترتیب آوازخوانی و رقص به شغل اصلی زنان در فیلمهای فارسی بدل شد.
برخلاف دلکش که در فیلم «شرمسار»، با آوازخوانی، استقلال خود را حفظ میکرد و بدون تکیه به مردان هرزه اطراف خود، گلیماش را از آب بیرون میکشید، موجودیت زن آوازخوان و رقاصه فیلمهای فارسی دهه ۱۳۵۰ بهشدت وابسته به مردان جاهل و لمپنی بود که به خاطر بهرهکشی جنسی از او حمایت میکردند.
در فیلمهای این دوره، تعلق خاطر مرد جاهل به زن روسپی یا رقاصه و رقابت او با جاهلهای دیگر بر سر مالکیت او، کشمکش اصلی فیلم را تشکیل میداد و نیروی محرکه داستان بود. فیلم «خاطرخواه» ساخته امیر شروان بر اساس قصه اَروَنَقی کرمانی، نمونهای روشن از این نوع کشمکش بود.
زن روسپی فیلمفارسی در چنین مناسباتی که حرفهاش در گرو حمایت جاهل یا کابارهدار بود، هیچ استقلالی نداشت. او نه تنها حق تشکیل یک زندگی خانوادگی آبرومند و سالم را نداشت بلکه حتی نمیتوانست عاشق شود. فیلمهای «جوانمرد»، «پری خوشگله»، «شکستناپذیر» و «اوستا کریم نوکرتیم»، نمونههایی از کشمکش بین عواطف و خواستههای انسانی زن روسپی و مقاصد لمپنها و کابارهدارها برای بهرهکشی جنسی و مالی اوست.
فیلم «جوانمرد» (۱۳۵۳) ساخته مهدی ژورک، داستان عشق دو دوست به نامهای «امیرپلنگ» (با بازی محمدعلی فردین) و «احمد ننه بابا جگرکی» (با بازی زکریا هاشمی) به دختری به نام آسیه (با بازی مرجان) است که پس از فوت پدرش به تهران رفته و در کافهای میرقصد و آواز میخواند. جدا از رقابت عشقی بین دو دوست، کشمکش اصلی فیلم، بین امیر و صادق (علی آزاد) صاحب کافه است که حاضر نیست آسیه را به عنوان رقاص و آوازخوان کافهاش از دست بدهد.
در فیلم «روسپی» (۱۳۴۸) ساخته عباس شباویز، رضا بیک ایمانوردی، کابارهداری است که عاشق دختر کولیای (با بازی آذر شیوا) میشود که در کابارهاش آواز میخواند اما دختر کولی، شیفته یکی از نوازندگان ارکستر کافه (جواد قائم مقامی) است و بدین ترتیب کابارهدار ثروتمند و هنرمند فقیر رقیب عشقی هم میشوند. اما سرانجام به دنبال حوادثی، کابارهدار ثروتمند، خودش ترتیب ازدواج محبوبش را با مرد جوان مورد علاقهاش میدهد.
زنِ فیلمفارسی، غالباً دختر جوان شوربخت و تیرهروزی بود که توانایی حفظ ناموس خود و شرف خانوادگی را نداشت و بهراحتی قربانی تجاوز مردان هوسباز میشد و این جاهل و لمپن، قهرمان فیلمفارسی بود که باید با چاقوی ضامندار خود، انتقام او را از تجاوزگران میگرفت و از حیثیت بر باد رفته او دفاع میکرد.
به علاوه، تم فروپاشی خانواده به خاطر حضور زنان بدکاره، تم اصلی بسیاری از فیلمهای این دوره است.
زنان بدکاره فیلمفارسی، با زیبایی خود و عشوهگری و غمازی، مردان جاهل را اغوا کرده و او را از راه بهدر میکردند و در نتیجه کانون به ظاهر گرم خانوادگی او را متلاشی میکردند.
در فیلم «رقاصه شهر» ساخته شاپور قریب، رقاصه کابارهای (با بازی فروزان) وارد زندگی مردی لوطی میشود که از زندگی یکنواخت خانوادگیاش به تنگ آمده است. در فیلم «پشت و خنجر» به کارگردانی ایرج قادری، غلام (با بازی قادری) برای نجات پسرش از دست زن بدکارهای به نام پری (با بازی فروزان) به سراغ زن رفته و از او میخواهد که دست از سر پسرش بردارد اما شیفته پری شده و خانوادهاش را رها میکند و به دام اعتیاد میافتد، ولی در پایان فیلم، دوباره به آغوش گرم خانواده بازمیگردد.
با این حال در فیلمهای این دوره، الگوی زن مدرن اغواگر و خبیث و زن معصوم پاکنهاد به شیوه حاد فیلمهای فارسی دهههای قبل تقریباً وجود ندارد، بلکه زنها، عموماً از اقشار محروم جامعه شهریاند که از روی ناچاری و برای گذران زندگی در کافهها میرقصند و آواز میخوانند. آنها تا زمانی که در این حرفهاند، گناهکارند و اجازه ورود به حریم مقدس خانوادگی را ندارند. جاهل فیلمفارسی تنها او را برای رقص و آواز روی صحنه و هماغوشی جنسی میخواهد و اگر احیاناً عاشقاش شود، باید او را از این حرفه جدا کرده و با ریختن آب توبه بر سرش، گناهان و آلودگیهایش را بشوید. گناهانی که خود او نیز در آنها سهیم بوده اگرچه فیلمفارسی، از پیش او را از این گناهان تبرئه کرده و در پایان نیز او را به عنوان منجی و فرشته نجات زن نشان میدهد.
●بازخوانی فیلمفارسی:
فیلمفارسی و گفتمان انتقادی فیلم در ایران- بخش نخست
فیلمفارسی و گفتمان انتقادی فیلم در ایران - بخش دوم
طبقهبندی مخاطبان فیلمفارسی، بخش سوم
فیلمفارسی و مخاطبان آن، بخش چهارم
تضاد سنت و مدرنیته در فیلفارسی - ۱، بخش پنجم
تضاد سنت و مدرنیته در فیلمفارسی - ۲- بخش ششم
تصویر شهر در فیلمفارسی - ۱، بخش هفتم
تصویر شهر در فیلمفارسی – ۲، بخش هشتم
ویدئو: پیشپرده «رقاصه شهر» ساخته شاپور قریب
مقاله خوبی بود.
من بعنوان یک زن جوان مدرن طبقه متوسط شهری( منظورم تهران ) و دانشگاهی هرگز هرگز پا به سینما نگذاشتم برای دیدن فروزان و ملک مطیعی که دائما مشغول آب توبه ریختن به سر محبوبش بود.
در آن مقطع تاریخی منظورم سالهای 53 و 54 قشر جدید دختران طبقه متوسط و تحصیلکرده ای در حال رشد بود که هیچ نیازی به مدافع ناموسش نداشت.
اما دریغ دریغ دریغ حتی از سینما گران روشنفکر یا ادبیات چیانی که اشاره ای مثبت به این قشر نو پا کند.
همیشه حتی روشنفکران ادبی زنان مستقل را بهر صورت محکوم به شکست و بد بخت نشان میدادند. و چه حیف که این زنان یا دختران جوان با توان غیر قابل تصور خود باید راهشان را به تنهایی باز میکردند.
بسیار عالی بود.
بسیار عالی!
فیلم فارسی که این شخص بکار برده است *اشتباه* است و باید فیلم ایرانی بکار رود. آیا ایشان به فیلم های آمریکایی می گویند فیلم انگلیسی . با فیلم های بریتیش می گویند فیلم انگلیسی؟
------
زمانه: فیلمفارسی عبارت است از یک ژانر (نوع) در سینمای ایران. لطفاً نگاه کنید به بخشهای پیشین مجموعه فیلمفارسی نوشته آقای پرویز جاهد.
از طرفی در فیلمهای این دوره، خانواده، منزلت و جایگاه مهمی داشت و حفظ حریم آن برای فیلمسازان مطرح بود. کمتر به خیانت و رابطههای نامشروع پرداخته میشد و از زنان روسپی و بیبندوبار در فیلمها کمتر نشانی بود. این آقای "فیلم شناس" باید بداند که فیلم تا اندازه ای منعکس کننده حقایق اجتماع است. بنابراین در اوایل قرن بیستم نشان گسترده از رابطه های نامشروع وجود نداشت که کسی در باره آن فیلم درست کند. امروز جوامع غرب مملو از این روابط - چه زن و چه مرد و خشونت غیر قابل توصیف است . فساد در این جوامع غوغا می کند ولی همچنان به *** "جنگ علیه ترور" که خودشان بوجود آورده اند ولی به ***مسلمانان می بندند تا جمعیت کودن غرب از آن بخورد و دنباله رو تروریسم آنان شود چسبیده اند.
میزان سواد مردم هم مطرح بود .
ادبیات هم چندان به سینما کمک نمی کرد .
اقشار بسیار زیادی از مردم اساسا آنقدر مذهبی بودند که به سینما هم نمی رفتند.
سینما گران هم چندان اهل هنر و یا به عبارتی هنرمند نبودند.
اندیشه هویت ایرانی و اسلامی چندان وجود نداشت .
جوانان دهه چهل شاید بیشتر از پانصد کیلومتر سوار ماشین نشده بودند چه رسد به اینترنت و ماهواره و موبایل و غیره .
خلاصه که زندگی ها خیلی مختصر بود .
از طرفی تشت رسوایی هواداران اسلام انقلابی هنوز از بام نظام مقدس اسلامی فرو نیفتاده بود چنانکه اکنون افتاده است وگند این جسد چنان جهان را برداشته است که حتی در" بهار اسلامی؟؟" باورمندان مسلمان به قدرت رسیده هم از این بدن در حال پوسیدن و الوده به ویروس اسلام انقلابی دوری می جویند همچنانکه غنوشی گفت " من خمینی نیستم که در مورد لباس و خوراک و خوابیدن مردم تصمیم بکیرم "
سلام چند سئوال از اقای جاهد دارم-------------------1- دهه20-یک سیستمی روی کار امده با اهداف امنیت ومدریته در جامعه ای عقب مانده وبقول شما سنتی---فرض کنید تمام اختیارات سینمایی ایران را در اختیار شما میگذاشتند با اختیارات تام لطفآپاسخ دهید که شما چه راهی را میرفتید وچه راندمانی میتوانستید داشته باشید2- باتوجه باینکه سینما یک بیزینس وتجارت است وعرضه وتقاضایی است در کارنامه شما فیلم گنج قارون قرار نمیگرفت؟3- اگر سینمای ایران در انزمان را با امریکا -ایتالیا -فرانسه مقایسه کنید که به بیراهه رفته اید واگر باسینما ی منطقه خاورمیانه مقایسه کنیم ایا موفق نبوده ایم؟4-قبل از سینمای فردین که درامد را نصیب سینماگران کردبیشتر گیشه ها در اختیار فیلم های هندی مگر نبود 5- ایا فیلم های هنری (بقول شما)چند در صد تهیه کنندگان را مجاب به ساخت وتماشاگران را مجاب به تماشا میکرد6- مگر همین سینمای بقول شما بد در س جوانمردی -رفاقت-گذشت وفداکاری وکلا اصول اخلاقی را نمیداد واگر در این امر توفیق داشتن اسمش موفقیت نیست پس چیست7- در اینجور فیلم ها یک نفر قهرمان وهمه فن حریف بود که از کسی کتک نمیخورد مگر همزمان هالیوود فیلمهای جان وین وووووووووووو را نداشت8- مگر درجامعه ما جاهل -رقاصه-فاحشه-ووووووو نبود خب همین واقعیات جامعه را به تصویر میکشیدند ----نه؟9- تحت تاثیر حرفهای امثال شما که فیلمهایمان را کوچک میکردید ما در نوجوانی برای اینکه بگوییم ما هم منور الفکریم کم میرفتیم میدیدیم که الان داریم جبران میکنیم10- همین دوبلورهای فیلم فارسی بودند که فیلمهای امریکایی-ایتالیایی ووووورا برای ما زیباتر از انچه که بود نشان میدادند11-دردهه 50 تغییرات فیلم ها محسوس نبود وروند روبه رشد از گنج قارون تا فیلمهای فرزان دلجو مشاهده نفرمودید----------باز هم حرف دارم واز نظر انشا هم چون مستقیم نوشتم ممکن است اشکالاتی داشته باشد------------------------------------------------------------------------------
ارسال کردن دیدگاه جدید