نسخه قابل چاپ
یاسر میردامادی، پژوهشگر دین و فلسفه
یاسر میردامادی − بیستم بهمن ماه ۱۳۹۰ خورشیدی (نهم فوریه ۲۰۱۲ میلادی) جان هیک (John Hick)، فیلسوف دین و الاهیدان برجسته انگلیسی در سن نود سالگی در گذشت. طی بیش از پنجاه سال گذشته، آرای دینشناسانه او بحثهای فراوانی در میان محافل فکری سراسر جهان برانگیخته بود و بدین سان به عنوان اثرگذارترین فیلسوف دین نیمه دوم قرن بیستم (در سنّت فلسفه تحلیلی) شناخته شده بود.
جان هیک در ایران نیز فیلسوف نامآشنایی بود. علاوه بر اینکه یک بار به ایران سفر کرد، بسیاری از آثار او به فارسی ترجمه و منتشر گردید و مقالات بسیار و کتابهایی چند در نقد آثار او به چاپ رسید.
هیک در اسفند سال ۸۳ خورشیدی طی سفری به ایران ایدههای کثرتانگارانه خود را در قالب مصاحبه و سخنرانی با محققان ایرانی در میان گذاشت و به نقدهای آنها پاسخ داد. سفر هیک به ایران، که چهار ماه پس از سفر جان کین، نظریهپرداز برجستهی دموکراسی، به ایران صورت گرفته بود، از سوی برخی از رسانههای محافظهکار، طرح توطئه جهانی برای استحاله انقلاب اسلامی خوانده شد. پیام فضلینژاد، روزنامهنگار نزدیک به حاکمیت، «ساخت قرائت کثرتگرا از اسلام» را از «الزامات طرح خاورمیانه بزرگ» برای تغییر رژیم سیاسی ایران ارزیابی کرد. با وجود شهرت و اثرگذاری بینالمللی هیک، او در سکوتی نسبی جهان را وداع گفت و در گذشت او بازتاب چندانی در مطبوعات انگلیسی و فارسی زبان نیافت.
زندگی و آثار عمده جان هیک
جان هاروود هیک، بیستم ژانویه ۱۹۲۲ میلادی در شهر اسکاربرو در ایالت یورکشایر، واقع در شمال انگلستان، به دنیا آمد. تحصیلات دانشگاهی خود را ابتدا در رشته حقوق آغاز کرد اما تحت تأثیر یکی از اساتید خود و نیز بر اثر تحوّلی روحی، که روزی در اتوبوسی دو طبقه به او دست داد و طیّ آن حضور خداوند را تجربه کرده بود، به مسیحیت انجیلی، شاخهای محافظهکار از آیین پروتستان، گروید و رشته تحصیلی خود را به الاهیات مسیحی و فلسفه تغییر داد. او به دلایل اخلاقی از جنگیدن به عنوان سرباز در جنگ جهانی دوم سرپیچی کرد و خدمت سربازی خود را در واحد خدمات آمبولانس در مصر، ایتالیا و یونان گذراند.
هیک که به فلسفه کانت علاقهی بسیاری پیدا کرده بود، در سال ۱۹۴۸ فوق لیسانس خود را با درجه ممتاز از دانشگاه ادینبرا در موضوع نسبت ایمان و معرفت، دریافت کرد. با استفاده از بورسی که دانشگاه آکسفورد به او اعطا کرد، موضوع تز فوق لیسانس خود را در تز دکتری نیز پی گرفت. پس از اخذ دکترا با گذراندن دورهای سه ساله در کمبریج، به مقام کشیشی رسید و در اوت ۱۹۵۳ کشیش کلیسای مشایخی پروتستان در شهر کوچک بلفورد شد و یک ماه بعد در صحن همان کلیسا ازدواج کرد.
تز دکترای هیک به سال ۱۹۵۷ با عنوان «ایمان و معرفت» منتشر شد. این اولین کتاب منتشر شده از هیک بود و اثر ماندگاری بر معرفتشناسی دین نهاد به طوری که ویلیام آلستون، دیگرْ فیلسوف دین و معرفتشناس برجسته در سنت تحلیلی، در کتاب مهم خود «حسّ کردن خداوند: معرفتشناسی تجربهی دینی» به تأثیرپذیری خود از این کتاب، اذعان کرده است.
هیک سپس به ترتیب در دانشگاههای کورنل (جایی که جان رالز استاد آن بود و فضای دانشگاه تحت تأثیر فیلسوفان ویتگنشتاینی بود)، دانشگاه کمبریج و حوزهی علمیهی پرینستون، تدریس کرد. او در دوران تدریس در کمبریج کتاب مشهور خود «شر و خدای عشق» را نوشت.
هیک در پرینستون از اقرار صریح به بکرزاده شدن مسیح، تن زد (گرچه آنرا صریحاً انکار هم نکرد) و این موجب اختلاف با شورای کلیسای نیوجرسی شد، اختلافی که نهایتاً با حکم به ابقای هیک در کرسی تدریساش فیصله یافت.
در پرینستون، هیک کتاب معروف و پرفروش خود «درآمدی به فلسفهی دین» را نوشت که تا کنون بیش از ششصد هزار نسخه از آن به فروش رسیده است. وی آنگاه به دانشگاه بیرمنگام رفت و بر کرسیای تکیه زد که پیشتر نینیان اسمارت، دینپژوه برجستهی اسکاتلندی، بر آن تکیه زده بود.
سالهای اقامت در شهر چندفرهنگیِ بیرمنگام به هیک این فرصت یگانه را بخشید که بتواند با نژادهای مختلف و متدینان به ادیان دیگر، به خصوص مسلمان، هندو و سیک، ارتباط نزدیک بیابد و در عبادتهای آنها شرکت کند. این نشست و برخاستها موجب شد که از اواخر دهه هفتاد میلادی، هیک از نگاه سنتی به مسیحیت، که مطابق آن، تنها دینِ بر حقْ مسیحیت است، فاصله بگیرد و به مطالعه ادیان شرقی روی آورد و در این راستا، سفرهایی مطالعاتی به شرق انجام داد. حاصل این مطالعات، کتاب «مرگ و حیات جاودانه» بود که در آن تلقیهای شرقی و غربی از حیات پس از مرگ را مورد بررسی قرار داد و برداشتی از این موضوع به دست داد که حاوی مؤلفههایی ترکیبی از ادیان شرقی و غربی بود.
در سال ۱۹۷۷ انتشار کتاب «اسطورهی تجسّد خدا»، که هیک ویراستار آن بود، او را با جنجال جدیدی مواجه ساخت. این کتاب تفسیر دگراندیشانهای از یکی از مرکزیترین آموزههای مسیحیت، یعنی تجسّد یافتن خداوند در عیسی مسیح، ارائه کرد. مضمون اصلی کتاب این بود که آموزهی تجسد را میبایست صرفاً به نحو نمادین، و نه حقیقی، تفسیر کرد، حال آنکه مسیحیان عموماً آموزهی تجسد را به معنای حقیقی آن میگیرند.
مجموعهی آرای دینشناسانهی غیر سنتی هیک موجب شد که در طول عمر خود دو بار از سوی کلیسای مشایخی پروتستان امریکا، یعنی جایی که خود زمانی کشیش آن بود، با اتهام کفر (خروج از مسیحیت) مواجه شود.
سال ۱۹۸۹ هیک کتاب دیگر خود در معرفتشناسی دین با عنوان «تفسیری از دین: پاسخهای بشری به امر متعالی» را منتشر کرد. او در این کتاب کوشید بنیانهای معرفتشناختی دیدگاهی را پیریزی کند که همهی ادیان بزرگ جهان را برخوردار از حقیقت میداند. این دیدگاه به کثرتانگاری دینی مشهور شد و واکنشی نظری به پدیدهی جهانی شدن ادیان بود. او سالها در دانشگاه کلرمونت، واقع در کالیفرنیا به تدریس پرداخت و پس از بازنشستگی از آنجا در سال ۱۹۹۲ به بیرمنگام بازگشت و تا هنگام درگذشتاش به تحقیق و تدریس و نگارش در این شهر ادامه داد. وی در مجموع نزدیک به سی جلد کتاب تألیف کرد.
توجه به جان هیک در ایران
در ایران، توجه به آرای جان هیک در محافل آکادمیک و روشنفکری ایران، پس از طرح نظریهی «صراطهای مستقیم» از سوی عبدالکریم سروش، فیلسوف و روشنفکر دینی، جای بیشتری یافت. سروش، هم در نظریهی صراطهای مستقیم خود اشاراتی به آثار و آرای هیک دارد و هم مقالهای از او در این باب را به فارسی ترجمه کرد.
سروش در گفتگو با جان هیک (منتشر شده در نشریهی مدرسه) به تأثیرپذیری خود از آثار جان هیک، در صورتبندی بعدی نظریهی خود اشاره کرده است، گرچه میگوید که نظریهی او در ابتدا بیشتر تحت تأثیر مولوی بوده است. در انتهای این گفتگو هیک چنین نتیجه میگیرد که هر دو در باب کثرتانگاری دینی نظر مشابهی دارند. بر این اساس، نظریههای صراطهای مستقیم سروش را میتوان بومیسازی نظریهی کثرتانگاری دینی هیک به حساب آورد. هیک در ده سال آخر عمر خود ارتباط خویش با برخی از روشنفکران ایرانی را حفظ کرده بود، چنانچه سروش دباغ، پژوهشگر و روشنفکر دینی، در یادداشتی که به مناسبت درگذشت هیک نوشته است، به دیدارهای مکرری که با وی داشته، اشاره کرده است.
نام هیک این اواخر در جنجالی که بر سر تغییر رییس انجمن حکمت و فلسفهی ایران در گرفت نیز به میان آمد. منتقدان این تغییر، کفایت علمی خسروپناه، رییس جدید این انجمن را زیر سؤال برده بودند و در مقابل، یکی از سایتهای نزدیک به حاکمیت، برای اثبات کفایت علمی وی، پای نقل قولی منسوب به جان هیک هنگام سفر او به ایران را وسط کشید: «یکی از کسانی که هیک را نقد کرد خسروپناه بود. هیک گفت: «تعجب میکنم که چقدر دانشجویان ایران دقیق و پرمطالعه هستند.» او را کنار کشیدند و گفتند: «ایشان استاد ماست و فقط اشکالش این است که چهرهای جوان دارد.»