سرکوب روزنامهنگاران و هیجان انتخاباتی
نعیمه دوستدار- برای استقبال از جشنهای پیروزی انقلاب در ایران، امسال حکومت برنامههای متفاوتی تدارک دیده بود: اعدام، قطع انگشتان دست و بازداشت و تهدید روزنامهنگاران. این اتفاقهای به ظاهر بیربط، با زنجیری نامرئی به هم وصل شدهاند: انتخابات آزاد، اصطلاحی که حالا در ادبیات سیاسی ایران معنای تازهای دارد.
به نظر میرسد تغییری در رویکرد حکومت نسبت به موضوع انتخابات ایجاد شده است. ایجاد فضای هیجانی و پرتحرک هرچند کاذب در زمان برپایی انتخابات، روشی مرسوم در دوران سی و چهار ساله انقلاب ایران بوده؛ هرچند این هیجان کاذب، همواره با ایجاد رعب و وحشت ایجاد شده است.
ایجاد این هیجان، در هر دورهای شکل خود را داشت. در دهه ۶۰ ایجاد رعب به گونهای دیگر بود. در آن زمان، اینکه اگر رای ندهید بیکار میشوید، از مدرسه اخراج میشوید، شناسنامهها کنترل میشود و ... بسیاری را به پای صندوقهای رای میکشاند. در دوران اصلاحات و حتی در زمان بر سرکار آمدن محمود احمدینژاد، سیاست، جلب مشارکت حداکثری بود؛ تلاش برای کشاندن تعداد بیشتری از مردم به پای صندوقهای رای. پس از انتخابات مناقشهانگیز ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ اما به نظر میرسد ایجاد هیجان برای انتخابات، دیگر برای حکومت کارکردی ندارد و در عوض میخواهد با کنترل بیشتر بر روند انتخابات، امکان هرنوع تنش و درگیری را از بین ببرد و این کار را با تهدید اقشار پایین دست جامعه، ایجاد فضای رعب و وحشت قضائی و فشار بیشتر بر مطبوعات و روزنامهنگاران آغاز کرده است.
دغدغه انتخابات آزاد
«ارتباط با رسانههای بیگانه، جاسوسی، اقدام علیه امنیت ملی.» اینها اتهامهایی است که به ۱۶روزنامهنگار بازداشت شده در بهمن ماه امسال زده شده است.
در دهه ۶۰ ایجاد رعب به گونهای دیگر بود. در آن زمان، اینکه اگر رای ندهید بیکار میشوید، از مدرسه اخراج میشوید، شناسنامهها کنترل میشود و ... بسیاری را به پای صندوقهای رای میکشاند. در دوران اصلاحات و حتی در زمان بر سرکار آمدن محمود احمدینژاد، سیاست، جلب مشارکت حداکثری بود؛ تلاش برای کشاندن تعداد بیشتری از مردم به پای صندوقهای رای. پس از انتخابات مناقشهانگیز ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ اما به نظر میرسد ایجاد هیجان برای انتخابات، دیگر برای حکومت کارکردی ندارد.
سلیمان محمدی، میلاد فدایی اصل، جواد دلیری، نسرین تخیری، ساسان آقایی، اکبر منتجبی، پوریا عالمی، پژمان موسوی، امیلی امرایی، مطهره شفیعی و نرگس جودکی، صبا آذرپیک، کیوان مهرگان، حسین یاغچی، علی دهقان و ریحانه طباطبایی روزنامهنگارانی بودند که برخی همزمان و برخی با فاصله کوتاهی بازداشت شدند.
خبرگزاری فارس، در روزهای پس از دستگیری این روزنامهنگاران، مصاحبههایی با چند نماینده عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس منتشر کرد. در این مصاحبهها، روزنامهنگاران بازداشت شده «خائن، مجرم و وابسته به بیگانگان» خوانده شدند. حسن کامران دستجردی، حسین نقوی، منصور حقیقتپور، محمد اسماعیلی، محمدصالح جوکار، فتحالله حسینی و جواد کریمی قدوسی نمایندگانی بودند که از اقدام وزارت اطلاعات برای بازداشت روزنامهنگاران قدردانی کردند.
در کنار اتهامات مطرح شده برای این روزنامهنگاران، تحلیلها و گمانهزنیهای گوناگونی منتشر شده است. برخی آن را هشدار حکومت به رسانههای مستقل دانستهاند که به هیچوجه مسائل روز جامعه مانند گرانی، مشکلات اقتصادی و تحریمها را بیان نکنند، برخی هم آن را ناشی از حساسیت حکومت نسبت به موضوع «انتخابات آزاد» میدانند.
یک روزنامهنگار ساکن ایران، در گفت و گو با زمانه، تحلیل خود را از بازداشت همکاران خود چنین مطرح کرده است: «بازداشتهای احتمالاً ادامهدار روزنامهنگاران یک دلیل عمده دارد: نگرانی جدی حاکمیت نسبت به دامنهدار شدن بحث انتخاب آزاد و نارضایتی از برجسته شدن این موضوع در رسانههای خارج از کشور، بهویژه بیبیسی. حالا دستگاه امنیتی به تکاپو افتاده تا علاج واقعه پیش از وقوع کند. سناریویی مشابه دستگیریهای جمعی دیگر: القای همگرایی سیستمی بازداشتشدگان، خط گرفتن از جریان خاص، ارتباط با بیگانگان و …. به نظر میرسد نگرانی از تبدیل شدن انتخابات آزاد به بخشی از متن گفتمان، با گذشت زمان افزایش هم پیدا کند.»
اتهام ارتباط با رسانههای بیگانه، موضوعی است که به صراحت در بیانیه وزارت اطلاعات ایران درباره این دستگیریها منتشر شده است. این وزارتخانه با این ادعا که «موفق به کشف یکی از بزرگترین شبکههای رسانهای متصل به اردوگاه رسانهای استکبار» شده، روزنامهنگاران را متهم کرده که «با بهرهبرداری از ابزار و روشهای خاص ارتباطی در ارسال اخبار و دریافت خطوط کاری از عوامل بیگانه» با رسانههای خارج از کشور همکاری کردهاند.
یک روزنامهنگار دیگر، درباره حساسیت ویژه حکومت نسبت به رسانههای فارسی زبان خارج از کشور و روشهای مختلف برخورد با آنها معتقد است: «به نظرم انجام ماموریت علیه روزنامهنگاران، بخشی از یک پازل کلان است که بخشهای مختلفی هم برایش تدارک دیده شده. به عنوان نمونه، در مورد بیبیسی، از تقلید دکور بگیرید تا خبرسازی درباره مجریان و مدیران، اقداماتی انجام دادهاند. در سطحی دیگر از تحلیل محتوا تا برخورد با اعضای خانواده و همکاران ادعایی برای چندمین بار صورت گرفته و یا نشر مسائل مالی، امنیتی، پارازیت، نظرسنجیهای جعلی و ... از انواع شیوههایی بوده که در چند سال اخیر به کار گرفته شده است. میتوان گفت مقابله با رسانههای مخالف با محوریت بیبیسی، به صورت مداوم و جدی در دستور کار شورای عالی امنیت ملی قرار دارد و نهادهای امنیتی مانند سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات با قدرت تمام برای برنده شدن در این بخش از جنگ نرم در حال کوشش هستند. این بحث را میشود مستند کرد. تلاشهای سه ساله نظام برای مقابله سلبی به بن بست رسیده و از منظر ایجابی هم که چیزی برای عرضه نداشته است.»
نمایاندن سیاهیها
سیاهنمایی و انتشار اخبار مایوسکننده درباره وضعیت کشور، اتهام دیگری است که به شکل ضمنی درباره این روزنامهنگاران مطرح میشود.
یک روزنامهنگار: «حکومت اکنون دیگر به دنبال جذب مشارکت حداکثری مردم نیست. به نظر میرسد هیچ سر و صدایی حول انتخابات نمیخواهند، حتی در حد تحلیل خودیها. فلسفهشان هم این است که در کشورهای غربی مشارکت آنقدرها هم بالا نیست و کسی هم به آنها نمیگوید که دموکراسی ندارید. میگویند اگر تنها ۳۰ درصد مردم ایران هم پای صندوق بروند چیزی نمیشود و قرار نیست ما نمایش مردم سالاری بدهیم. یکی از بازجوها به یکی از دوستان من گفته مگر در دموکراسیها چند نفر میروند پای صندوق رای؟ در آمریکا ۳۰ درصد و ۴۰ درصد.»
در حالی که ناامنی و بیثباتی اقتصادی به اوج خود رسیده است و روند افرایش قیمتها و پایین آمدن ارزش ریال در برابر ارزهای خارجی همچنان ادامه دارد، اخبار درگیریهای جناحی و فساد مالی افراد وابسته به سران حکومت نیز همچنان در حال انتشار است. برای حکومت ایران آسان نیست که با چنین وضعیتی به استقبال انتخابات برود و مردم را تشویق به حضور در آن کند. بر این مبنا پرداختن به موضوع جریان انحرافی و دیگر گروههای اصولگرا از سوی برخی منتقدان وابسته هم تحمل نمیشود.
محمد، فعال اجتماعی ساکن ایران بر مبنای اطلاعاتی که از تعدادی از فعالان رسانهای اصولگرا دارد، معتقد است این فشارها تنها بر روزنامهنگاران غیراصولگرا وارد نشده است و ابعاد وسیعتری دارد. او به زمانه میگوید: «میخواهند انتخابات آتی بی سر و صدا باشد. تمام دوستان مذهبی من را به اطلاعات کشاندهاند و از آنها تعهد گرفتهاند که در آستانه انتخابات چیزی ننویسند و نقدی نکنند. در قم، بیشتر به حامیان احمدینژاد گیر دادهاند. طلبههای افراطی و حامی احمدینژاد را که خیلی هم حزب اللهیاند، خواستهاند. از همه تعهد گرفتهاند که شلوغ نکنند و در مورد انتخابات چیزی ننویسند. گفتهاند مشارکت سیاسی نکنید و چیزی ننویسید؛ مخصوصاً در شبکههای اجتماعی مثل فیس بوک و توییتر و گوگل پلاس چیزی ننویسید. در تهران هم چندین نفر از وبلاگنویسهای اصولگرای منتقد را خواستهاند. از آن طرف هم، روزنامهنگاران مطبوعات غیراصولگرا را کلاً بازداشت کردهاند. به اعتقاد من، این کار برای ترساندن بقیه بوده است. شگرد آنها تبدیل شده به یک جور سرکوب لیبرال، یعنی پیشگیری قبل از وقوع حادثه. این سرکوب، سطوح مختلف دارد و لایههای مختلف اجتماعی به شکلهای مختلف سرکوب میشوند. یعنی اگر روزنامهنگارهای لیبرال را دستگیر میکنند، منتقدانی را هم که خود را جزئی از نظام میدانند تهدید میکنند. به عبارتی، اینها هیچ نوع تحلیل، تفسیر و هیجان انتخاباتی نمیخواهند.»
این فعال اجتماعی معتقد است حکومت اکنون دیگر به دنبال جذب مشارکت حداکثری مردم نیست: «به نظر میرسد هیچ سر و صدایی حول انتخابات نمیخواهند، حتی در حد تحلیل خودیها. فلسفهشان هم این است که در کشورهای غربی مشارکت آنقدرها هم بالا نیست و کسی هم به آنها نمیگوید که دموکراسی ندارید. میگویند اگر تنها ۳۰ درصد مردم ایران هم پای صندوق بروند چیزی نمیشود و قرار نیست ما نمایش مردم سالاری بدهیم. یکی از بازجوها به یکی از دوستان من گفته مگر در دموکراسیها چند نفر میروند پای صندوق رای؟ در آمریکا ۳۰ درصد و ۴۰ درصد.»
سی و چهار سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، حکومت انواع روشها را آزموده است. زمانی تکیه بر نیروهای تودهای و تبلیغات ایدئولوژیک، زمانی تهدید و ارعاب، زمانی جذب مشارکت بیشتر و اکنون سرکوب گسترده گروههای مختلف اجتماعی همه برای بقای نظام با ظاهری دموکراتیک و مبتنی بر انتخابات؛ انتخاباتی که «آزاد بودن» آن برای حکومت اهمیتی ندارد.
ﺳﺮﮐﻮﺏ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪﻧﮕﺎﺭﺍﻥ "عیدانه" نظام به مطبوعات.
ارسال کردن دیدگاه جدید