تقاص یا بخشش، از دیدگاه خوانندگان
زمانه: ۱۰ روز پیش، روزنامههای تهران از اجرای نخستين حکم قصاص اسيدپاشی در ايران خبر دادند. خبر حاکی از این بود که مجيد موحدی، متهم پرونده آمنه بهرامینوا -قربانی پرونده اسیدپاشی- از ناحيه هر دو چشم با اسيد مجازات و کور خواهد شد.
يک منبع آگاه درباره اجرای اين حکم گفته بود: «اين حکم در وهله اول توسط خود آمنه و در صورت امتناع وی توسط متخصصان انجام میشود و دقت کافی میشود تا ضايعاتی بيشتر از آنچه به قربانی وارد شده نصيب متهم حادثه نشود.»
در پی انتشار این خبر، یادداشتی از امین بزرگیان با عنوان «آمنه و آن دو قطره اسید» در زمانه منتشر شد و سپس انتشار رنجنامه شیرین بهرامینوا (خواهر آمنه بهرامینوا)، در پاسخ به دیدگاه آقای بزرگیان، به بحثی جدی در میان خوانندگان زمانه دامن زد.
تا به امروز شمار بسیاری از خوانندگان ما، نسبت به یادداشت آقای بزرگیان و به خصوص رنجنامه خواهر آمنه، واکنش نشان دادهاند. برخی نیز به طور مشخصتر دیدگاههای خود را با نویسندگان و نیز دیگر خوانندگان زمانه در میان گذاشتند.
«زمانه» تصمیم دارد با توجه به رسالت حرفهای خود در مقام یک رسانه آزاد با رویکردی «شهروندی»، به منظور بازتاب بخش کوچکی از آنچه بر افکار عمومی و ذهنیت ایرانیان حاکم است، بخشهایی از دیدگاههای شهروندان فارسیزبان را در این زمینه بازنشر دهد.
در همین زمینه، به منظور فراهم آوردن امکانی برای ادامه بحث، فکر کردیم چند پرسش دیگر را نیز در پیوند با نکات یاد شده مطرح کنیم تا خوانندگان زمانه ضمن پرداختن به موضوعاتی چون وضعیت پرونده آمنه بهرامینوا، دست کم به یکی از این پرسشهای نیز به طور کوتاه و روشن پاسخ دهند؛ پاسخهای خودتان را میتوانید در پایان همین مطلب و در بخش «دیدگاه» برای ما ارسال نمایید.
۱- آیا عدالت را امری فردی و شخصی قلمداد میکنید یا اجتماعی؟
۲- چه رابطهای بین اجرای مجازات شرعی «قصاص» با مفهموم «عدالت» میبینید؟
۳- به نظر شما فلسفه و هدف اصلی اجرای مجازاتها چیست؟
۴- فکر میکنید با مجرمان خطرناک چه باید کرد؟
۵- آیا به فعالین و سازمانهای حقوق بشری که خواستار توقف احکام قصاص هستند اعتماد میکنید؟
۶- آیا به مجازات اعدام باور دارید؟
برخی از دیدگاهها و نظرات خوانندگان
* به نظر شما باید همه آزاد باشن و هر کسی که اسید بپاشه یا چاقو بزنه کار درستی کرده. شما نیستید که عمق فاجعه را میفهمید؛ عمق فاجعه رو کسی میفهمه که این بلا سرش اومده پس میتونه انتخاب کنه که قصاص کنه یا...(کاربری بینام، شنبه ۲۴ اردیبهشت - ۱۵: ۳۷)
* عملکرد این فرد از روی غیرت نبوده بلکه از باب «اگر برای من نیست برای کس دیگری هم نباشد» بوده است. ابعاد روانشناختی این پرونده هیچ نمایهای از موضوع غیرت و ناموس ندارد. (آیدین، شنبه۲۴ اردیبهشت - ۲۲: ۰۴)
* به نظر من حکم قصاص کلاً مسخره است. عدالت هیچ معنی نمیده به این شکل. شما فرض کنید دو نفر جرم مشخصی دارند و هر دو به اعدام محکوم شدهاند. ولی یک خانواده میبخشد و دیگری خیر، پس یک نفر از این دو اعدام میشود و دیگری بخشیده میشود. به نظر شما این عدالت هست و در رابطه با این دو نفر عدالت اجرا شده؟ چرا باید چنین حکمی وجود داشته باشد؟
به نظر من این خانه از پایبست ویران است. دلیل این اتفاقات را باید در جای دیگری جستجو کرد. خیلی راحت است که تمام اشتباهات یک جامعه بیمار را به گردن یک نفر انداخت و براحتی از شر آن رها شد. دوستان در این رابطه کمی بیندیشید. (کاربر بینام، شنبه۲۴ اردیبهشت - ۲۲: ۳۲)
* آمنه به خاطر دفاع از همه زنان ایرانی هم که شده نباید ببخشد. زنان در ایران به اندازه کافی قربانی خشونت و مردسالاری هستد. اسیدپاشی به روی زنان و دختران نگونبخت در ایران تبدیل به یک سنت زشت و شوم شده و باید مجازاتش متقابل باشد تا حداقل کاهش پیدا کند و یا بیشتر از این رایج نشود. (شیوا، شنبه ۲۴ اردیبهشت - ۲۳: ۱۳)
* آمنه از مردم تقاضای کمک کرده و اغلب کسانی که امروز از این قصاص ناراحتند هیچ قدمی برای کمک به او برنداشتهاند.(چه قلمی و چه مالی) (کاربری بینام، یکشنبه ۲۵ اردیبهشت - ۰۸: ۱۷)
* واقعاً برای آنهایی که میگن نباید قصاص بشه متاسفم. من اصلاً نمیتونم تصور کنم که آن دختر طفل معصوم چه زجری میکشه. اتفاقاً به نظرم خیلی رای دادگاه انسانیه. من اگر جای قاضی بودم رای میدادم تو همون خیابان به همون اندازه مثل خود اون وحشی اسید بریزن رو صورتش. اون باید همون زجری رو میکشید که آمنه کشیده. (کاربری بینام، یکشنبه ۲۵ اردیبهشت- ۲۲: ۰۵)
* «بین آنکه از او خون میرود و آنکه نظارهگر است فرسنگها فاصله است.» نمیدانم که این جمله را کجا خواندم اما میدانم مسئله آنجاست که آیا با مقابله به مثل و انتقام این روح ناتوان آرامش مییابد و توانائیش را باز مییابد. و آیا وجدان فرد ضارب بیدار میشود. آیا این واقعه به ما میآموزد که خواستههای خود را با شان انسانی مطرح کنیم. به راستی وقایعی اینچنین مثل آنچه در میدان کاج اتفاق افتاد تا چه اندازه باعث میشود درباره موضوعاتی از این دست فکر کنیم؟ (امیر، دوشنبه ۲۶ اردیبهشت- ۰۰: ۲۵)
* حضرت علی میفرماید در عفو لذتی است که در انتقام نیست. اگر این اتفاق در زمان یکی از پیامبران الهی رخ میداد و طرفین دعوی خود نزد او میبردند آیا باز هم اینچنین حکمی (قصاص) صادر میشد؟ (کاربری بینام، دوشنبه ۲۶ اردیبهشت - ۲۲: ۱۷)
* فکر میکنم باید به نقش «عبرت» شدن داستان هم آگاه بود. برای مجیدهایی که آسیب دیده جامعه هستند و از سطح فرهنگی پایین برخوردارند، درک و عبرت گرفتن از مجازات برایشان سادهتر است. به شخصه بعید میدانم هر گونه حرکت انسان دوستانه از سوی آمنه به کم شدن این موارد کمک کند، چه بسا تا به همینجا که این داستان به واسطه متفاوت بودن نوع قصاص، در جامعه و کشورهای دیگر مطرح شده، به تغییر ذهنیت جوانهایی مجیدگونه کمک کرده است.
در نهایت فکر میکنم بهترین کار زمینهسازی برای ایجاد تضمین کافی برای اجرای حکم حبس ابد است، همانطور که خانم بهرامی هم اشاره کردند. (نرگس، سهشنبه ۲۷ اردیبهشت- ۰۱: ۳۸)
* در کشورهای غربی برای ریختن قهوهی داغی توسط گارسون روی پای پیر زنی رستوران به پرداخت غرامت چندصدهزار دلاری محکوم میشود در حالیکه اینجا به استناد قانون مجازات اسلامی باید از کنار هتک حرمت، امنیت و عفت دخترانمان به راحتی بگذریم تا مبادا خشونت وحوش را بترساند، واقعاً متاسفم. حقوق بشر چیزی است که زن هم درآن بشر به حساب میآید و این ربطی به قانون مجازات اسلامی ندارد. (ناهید، پنجشنبه ۲۲ اردیبهشت- ۲۲: ۴۵)
* به نظر من این عادلانهترین رای در تمام دنیا است. (کاربری بینام، جمعه ۲۳ اردیبهشت - ۰۰: ۳۲)
* واقعاً اگر کشور ما دستان طرفداران حقوق بشر بود چه میشد؟ واقعاً قتل و اسیدپاشی چقدر افزایش مییافت؟ واقعاً اسلام چقدر بهتر از حقوق بشره. (کاربری بینام، جمعه ۲۳ اردیبهشت - ۰۱: ۱۳)
* این کاملاً عادلانه است هرکس که مشکلی با این حکم داره، فقط کافیه خودشو یا خواهرشو جای این دختر بیچاره بزاره! کار سختی نیست این تجسم اگراین حکم اجرا بشه، میشه گفت فقط یکبار عدالت در مراجع قضایی برقرار شده است! (کاربری بینام، جمعه ۲۳ اردیبهشت - ۰۱: ۲۲)
* گرچه ریشه این روحیه و رفتار جنایتکارانه در شیوه حکومتگری در این سه دهه است، ولی بیمجازات گذاشتن این فرومایگان آثار بدتری دارد. آری، باید چنین مجازاتی برای چنین جنایتکاران باشد تا دست کم تعدادی از آنها ازاین رفتار شوم منصرف شوند، حتا اگر تن باشد. (البته پیام پیشین ما را آقای سردبیر نپسندیدند و نشان ندادند، نمیدانم چرا). (تهران ـ بابک، یکشنبه ۲۵ اردیبهشت- ۰۷: ۱۶)
* پیشنهاد میکنم که برای هماهنگی بیشتر باهم، انجمن حمایت از مجرمان و جانیان را راهاندازی کنید، هرچند که میدونم شما از دوستان و بستگان مجید هستید و گرنه وجدان هیج انسان آزادهای اجازه نمیده که همچین حرفی برنه! (کاربری بینام دوشنبه ۲۶ اردیبهشت - ۱۴: ۵۶)
* واقعاً دارم از شرم میمیرم. جداً نمیدونم چی بگم. از اینکه جایی به دنیا اومدم که وضع اینه. نه فرهنگ عاشق شدن داریم. نه تاب نه شنیدن. نه فریادرسی. نه عادلی. نه کسی که حاضر باشه ۱۰ دقیقه خودش رو جای آمنه بزاره. شرم بر این جامعه. (بهرام دوشنبه ۲۶ اردیبهشت، - ۱۵: ۳۹)
* ای دوصد نفرین بر این سیستم عدالت اسلامی. درود بر آمنه و آمنهها و خانواده بزرگوار آنان. ای کاش در این قرن روشنایی راهی بود مگر کور کردن. (کاربری بینام دوشنبه ۲۶ اردیبهشت - ۱۶: ۵۲)
* آقای بزرگیان محترم: نگاشتهی ما و دلنوشتهی بغضآلود خانم شیرین بهرامی را از «راه دور» خواندم. فاجعه از ابتدا نمایان بود و برای من در عین فهم عدم امکان جابجایی خود با آمنه، هرگز به این معنا نبوده و نیست که سعی نکنم خود را جای او و یا خواهر و مادر و برادرش بگذارم
من با قصاص که بازتولید همان ناموسپرستی فاجعهبار است مخالفام. راه دور و نزدیک و «جابجایی» هم اثری بر این نگرش ندارد. قویترین دلیل انسانیام این است که نمیخواهم آمنه و شیرین علاوه بر رنجهای کنونی، چون بازیگران قانونِ کورِ قصاص، دستان خود را به جنایت آغشته کنند. ناماش قضاوت است یا مسئولیت وجدانی؟ (کاربری بینام دوشنبه ۲۶ اردیبهشت - ۱۸: ۳۱)
*این آدم عوضی باید اعدام بشه که درس عبرتی باشه برای همه خودخواهان. چطور اگر زنی به میل و اراده خودش با کسی غیر از همسرش همبستر بشه، همه داد بیناموسی سر میدن. اما وقتی یک مرد کثیف دست به همچین جنایتی میزنه، داد رحمتخواهی همه بلند میشه.
اون اولی ایراد نداره چون به اراده خودشه، به خودش مربوطه، هرکسی صاحب بدن خودشه، اما این دومی باید اعدام بشه تا درس عبرتی باشه، این اولین مورد نیست. ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکاری بود بر گوسفندان!
راستی الان همه فکر میکنید که یک زن این متن رو نوشته کاملاً در اشتباه هستید. (کاربری بینام دوشنبه ۲۶ اردیبهشت)
* آمنه عزیزم
من واقعاً متاسفم که در چنین جامعهای زن هستم. ای کاش مجیدها بفهمند انتقام خدا خیلی بدتر است. از حقت نگذر که حق همه ما زنان است که قرنهاست به نام ناموس زنده بگوریم!(کاربری بینام، دوشنبه ۲۶ اردیبهشت - ۱۸: ۵۵)
* اینجور آدما روانی هستند و باید دور از جامعه باشند. پس حبس ابد بهترین راه حل هست. کورکردن و ریختن اسید شاید تنبیه بزرگی برای این آدما باشه ولی نمیتونه تضمینی برای اینکه این اتفاق دوباره در جامعه نیفته باشه. (کاربری بینام، دوشنبه ۲۶ اردیبهشت. ۲۰: ۰۴)
* شاید این ضعف تحلیلیهای علوم انسانی است که همواره از بخشی از واقعیت غافل میمانند و شاید مجال اندک آقای بزرگیان در پرداختن به این موضوع بود که این نقصان را ایجاد کرد. همواره باید به یاد داشت که «مشاهده»ی یک سوژه تنها در صورتی میتواند به فهم آن یا به تحلیل و عمل مفید یا درست راهبر باشد، که تا حد ممکن به سوژه نزدیک شود.
من برخلاف آقای بزرگیان، بسیاری از ابراز نظرهای خانواده محترم بهرامی و کاربران اینترنت و نشریات را پوئتیک «سازی» نمیدانم بلکه آنها را به جلوههای وجه پوئتیک یک رخداد تعبیر میکنم. اگر اینگونه نگاه کنیم، آنگاه به جای مذمت این وجه که ناخودآگاه القاکننده بیگانگی اندیشمند با واقعیت میشود، به تحلیل آن خواهیم پرداخت و جایگاه آن را تعیین خواهیم کرد. در این راستا میتوان این پرسش را مطرح کرد که آیا قصاص، پاسخ درست یا مفیدی به آلام برآمده از وجه پوئتیک این فاجعه میتواند باشد؟ آیا میتوان قصاص را تنها با توجه به وجوه پوئتیک یک فاجعه تجویز کرد و از سایر آثار ناگزیر آن گذشت؟ آیا باید تنها به آلام قربانی توجه کرد یا اینکه باید اساسا جلوی قربانی شدن را گرفت؟ و...
هرچند که وجه ملموس و تکرارشونده این فاجعه بسیار زجرآور است، اما بار دیگر به وجوه دیگر آن نیز توجه کنید. آیا عمل متقابل، در کنار التیامبخشی به دردهای شما، به معنای ادامه سلسله قربانی گرفتن و ادامه فاجعه نیست؟ آیا نمیتوان التیامی یافت که قربانی نگیرد؟
آیا مرهمهای دیگری که کرامت انسانها را حفظ کنند یافت نخواهد شد؟ شاید یافتن این التیام بسیار دشوار باشد، اما شما که اکنون به یک نماد از پرسشهای غامض دوره گذار جامعه ما تبدیل شدهاید، میتوانید با معرفی پاسخهای جدید، به جامعه ما راههایی بیاموزید که درمانها را بیابد بیآنکه دردی مضاعف تولید شود. . (وحید. ج، دوشنبه ۲۶ اردیبهشت - ۲۰: ۵۹)
* اگر قضاوت در هر دادگاه منصفی به هیئت منصفهای برآمده از متن جامعه واگذار میشود که دادگاه بسته به پیچیدگی پرونده باید طی روندی صلاحیت اعضای هیئت منصفه را احراز کند ما در ایران هنوز توان چنین کاری را نداریم و این رسانهها به نوعی همان جامعهای را بازتاب میدهند که امید است روزی هیئت منصفهای داشته باشد قضاوت عربی- اسلامی حاکم در ایران سالهاست از قصاص به عنوان اهرم خشونت و کنترل استفاده میکند و با توجه به پایگاه اجتماعی اقتصادی و فرهنگی تنبیه میکند.
اگر سیاسی باشید به انفرادی میروید، مشهور میشوید، در تلویزیون اعترافتان را پخش میکنند و... اگر بدبخت بیپول باشید سنگسار و اعدام با طناب دار. ما درد شما را درک نمیکنیم. درد سهیلا قدیری را درک نمیکنیم. درد سکینه آشتیانی را درک نمیکنیم. دلارا دارابی را درک نمیکنیم. چون برای این درک کردن به آزادی نیاز داریم که به افراد جامعه اجازه میدهد به همه نزدیک شوند و اگر حتی درمان برای درد هم نیستند غمخوار باشند. آنها که از قصاص میگویند و در دستگاه قضا جا خوش کردهاند برای ایجاد ترس این کار را میکنند.
آه اگر آزادی سرودی میخواند. (کاربری بینام، دوشنبه ۲۶ اردیبهشت - ۲۱: ۰۷)
* قساوت و بربریتی که به نام قانون به اجرا گذاشته میشود همه ما را نیز در خود سهیم میکند، دامن همه ما را میگیرد، چه بخواهیم چه نخواهیم. این تصویر ما، فرهنگ ما، و شعور اجتماعی ماست که در چنین حکمی منعکس میشود. ارزشهایی که میخواهیم بر اساس آنها زیست مشترک داشته باشیم. ما اسیدپاش نیستیم! مجازات بله، اما نه چشم در برابر چشم و اسید در برابر اسید.
با قربانی همدردی میکنیم اما وجدان اجتماعی خود را در حد آگاهی اسیدپاشان تنزل نمیدهیم. فردای روزی که چنین قصاصی صورت بگیرد، جهان مشترک ما و آمنه عادلتر، پالودهتر، و زیباتر نخواهد شد و همهء ما تلختر و بدبینتر از گذشته، شاهد تکرار همین فاجعه خواهیم بود.
آمنه قربانی است اما چرا باید اصرار بورزد به نام «عدالت» (انتقام با اسید) جهان مشترک ما را نامهربانتر و آلودهتر و ناعادلانهتر کند. هنوز زمان زیادی از «کهریزک» نمیگذرد که در آن جمجمههای جوانان را خرد کردند، دل و رودهشان را با چماق و لگد بیرون کشیدند، تجاوز کردند و کشتند. ولی ندای جمعیِ عدالت خواهان، نخواست معامله به مثل کند؛ خواهان چماق در برابر چماق و تجاوز در برابر تجاوز نشد.
در آن چیزی که اسمش را جنبش سبز گذاشتیم، نوعی آگاهی جمعی پیدا شد که خواست تا جای ممکن از خشونت و انتقام و خونریزی بپرهیزد. بالاخره از کجا باید شروع کنیم؟ اگر امروز قصاص کردیم و اسید پاشیدیم، فردا در برابر جنایتهای ناموسی دیگر چه کنیم؟ باز هم چشم در برابر چشم و اسید در برابر اسید؟ اگر این را امروز معیار عدالت بگذاریم، فردا در قانون جزا به چیز عطف به ماسبق بکنیم، به اسید؟
اگر ما، جامعهء ما و فعالان حقوق بشر، رنج آمنه را طی این هفت سال نادیده گرفتیم، اگر به دنبال حق او نرفتیم، پس لابد ما هم تا اندازهای مجرمیم و باید در این مجازات سهیم باشیم. چه کسی ما را قصاص خواهد کرد؟ از چه مرحلهای باید گذشت تا بتوانیم بگوییم بس است، قصاص بس! (ارسال شده توسط عبدی کلانتری دوشنبه ۲۶ اردیبهشت، - ۲۱: ۱۸)
* شکی نیست که به آمنه ظلم شده و مجرم محکوم است، من اگر با قصاص و اعدام مخالفم نه به علت نادیده گرفتن رنج آمنه نیست. قصد از بین بردن سیستم مجرم پرور و مظلوم ستیزه. با قصاص مجرم شاید درد آمنه عزیز برای مدتی چه کوتاه یا بلند التیام یابد، اما با درد مشابه جامعه باید چه کرد؟(کاربری بینام، دوشنبه ۲۶ اردیبهشت - ۲۲: ۴۴)
* آمنه عزیز حق از آن توست تو باید زیباییها را میدیدی اگر با قصاص مخالف باشم تو را ندیدهام. واگر موافق....
آمنهجان به سیاهی فکر نکن. (امیرحسن کرمی، دوشنبه ۲۶ اردیبهشت - ۲۳: ۳۲)
*من میگم طرف رو باید انداخت پشت میلههای زندان تا آخر عمرش، اما قصاص احمقانه است چون اصل جرم رو زیر سئوال میبره: اگه اسیدپاشی یا قتل کار زشتی هستش، برای همه زشته نه فقط واسه ملت، پس دولت هم حق نداره این کار رو انجام بده چون اصل حق زیر سئوال میره... (کاربری بینام دوشنبه ۲۶ اردیبهشت - ۲۳: ۳۹)
* فقط و فقط میتونم بگم از اینکه هم جنس مجید موحدی هستم شرمندهام!(رامین، دوشنبه ۲۶ اردیبهشت - ۲۳: ۵۹)
* جامعه ما به این قصاصها احتیاج داره. جامعه ما ظرفیت کمتر از قصاص رو نداره. تو مملکتی که میانگین مطالعه روزانه فقط چن دقیقست، منش و فرهنگ و مهمتر از همه دانش و منطق خیلی پایینتر از این حرفهاست، پس با قصاص نشدن امنیت و آرامش برنمیگرده. جامعه ما اگر قصاص رو نبینه نمیفهمه. (کاربری بینام، سه شنبه ۲۷ اردیبهشت - ۰۰: ۰۸)
* به قول گلسرخی، معلولها انسان را به گلایه وادار میکنند، بررسی علتهاست که ما را به راه حل میرساند. آمنه را تشویق به گذشت کردن پنجه به حقیقت کشیدن است، من کینهای به مجرم ندارم، او محصول سیستم مدیریت مذهبی خشن و فرهنگ بیمارگونه است.
خود او بهدرستی میگوید که من با حبس ابد موافقم ولی در ایران فعلی چنین چیزی وجود ندارد، تنها قصاص است که به عنوان راه حل در مقابل اوست. به قول برشت، بهراستی که در دوران تیرهای بسر میبریم سخن از سر صفا گفتن نابخردیست، زنده باشید. (رضا ترابی، هلند سه شنبه ۲۷اردیبهشت - ۰۰: ۱۲)
* انتظار انصاف داشتن از دختری که زندگیاش تباه شده است و آیندهای ندارد، انتظاری بیمورد است.
زندان و جریمهی نقدی سنگین برای مجید و امکانات درمانی و یک زندگی انسانی برای آمنه، این باید خواست ما باشد و روی آن پافشاری کنیم!(کاربری بینام، سه شنبه ۲۷اردیبهشت- ۰۰: ۱۹)
* مسئله اصلاً انکار ظلمی که به آمنه شده نیست. قطعاً اون پسر خلاف کرده و باید طبق قانون باهاش رفتار شه. ولی قانونی که درست و انسانی باشه و به فکر ریشهکن کردن یه نابههنجاری باشه. اعدام و جریمه که نمیشه ریشه کن کردن. در کنار کم کردن حقوق اجتماعی اون آدم که این خلاف بزرگ و غیرقابل تصورو کرده، باید رو ذهنش کار کنن و اساساً برای یه همچین مواردی کارای روانشناختی درست انجام بدن.
الان کسانی که با اعدام اون پسر مخالفن، به این دلیل مخالفن که میگن حکم اعدام باید برداشته شه. حالا چه برای اون پسر، چه بعدها برای احمدینژاد.
ضمناً دوستانی که میگن ظلم به آمنه شده و حقشه که قصاص کنه، برین ببینین خیلی از شهروندان کشورای پیشرفته که بچههاشون تو درگیری با شهروندای کشورای عقبافتاده کشته شدهن، راجع به انتقام و قصاص چی میگن. یعنی اونا عاطفهشون کمتر از ماست؟
به آمنه ظلم شده. ظلمی انجام شده که درندهترین حیوانها هم به هم نمیکنن. تو این هیچ بجثی نیست. مسئله اینه که کار ناشایست، ناشایسته و نمیشه با خون، خون رو پاک کرد. چه ظالم در این حد کار شخصی کرده باشه، چه مثل خیلی از حکام در بعد اجتماعی جنایت کرده باشه، اعدامش کار درستی نیست به چند دلیل:
- اگه این آقا اسیدپاشی شه، مشکلی از مشکلات آمنه کم میشه؟
- اگه این آقا اسیدپاشی شه، نرخ اسیدپاشی کم میشه؟ این همه اعدام بابت قتل انجام میگیره، پس چرا نرخ قتل رفته بالا؟ یا اصلاً همین جریمۀ سادۀ رانندگی رو نیگاه کنین. چرا نرخ خلاف رانندگی کم نمیشه؟
- این مسئلۀ قصاص از کثیفترین نوع مجازاته.
اساساً هم حکومتها برای اینکه بتونن مخالفانشونو به این راه سرکوب کنن، آدمایی مثل این آقای جنایت کارو میارن وسط و وقتی که قصاص کردن، حرمت این کارو از بین میبرن و میرسن به جایی که مخالفانشون رو هم اعدام میکنن. (کاربری بینام، سه شنبه ۲۷اردیبهشت - ۰۱: ۲۶)
* آقایان و خانمهای عدالتخواه خشونتگریز! شما را به وجدانتان قسم از این حرفهای شرمآور دوری کنید! اگر قدرت داشتید فقط یک شب انسانی را که حال به شمایل هیولایی در آمده در خانه خود دعوت کنید، با او حرف بزنید، با او به سادگی شام بخورید و از او پذیرایی کنید و بعد بیایید و سفارش بخشش و عدالت کنید!
اگر توانستید از گناه کسی که در خیابان شیشه ماشینتان را شکسته و کیفتان را دزدیده بگذرید آنوقت بخواهید تا کسی که تمام زندگیش تباه شده آتش درونش را با بخشش مسخرهای خاموش کند! برای مجید چه مجازاتی خوب است؟ زندان؟ کور شدن؟ به نظر من مرگ هم برای او کافی نیست.
خودتان هم خوب میدانید که کسی که بتواند چنین بلایی را به سر فرد دیگری بیاورد مسلما از لحاظ روانی تعادل ندارد و وجودش مثل یک جنایتکار برای جامعه خطرناک است. اگر سیستم قصاص اشتباه بود و سیستم سایر کشورها درست، باید از مدتها قبل جنایت در آن کشورها ریشه کن میشد، اما شما هم میدانید که این طور نیست. (کاربری بینام، سه شنبه ۲۷ اردیبهشت - ۰۱: ۵۵)
* من نمیدانم چرا این بحث را جنسیتی میکنید. بحثهای فمنیستی خیلی بیربط ست.
خواهر محترم قربانی این فاجعه به خوبی رنجهایشان را بیان کردند اما با اصرار بر قصاص به دنبال این هستند که طرف مقابل هم همین رنجها را بکشد و باز نزدیکان وی که قاعدتاً جرمی مرتکب نشدهاند باید همین سختیها را تحمل کنند.
چه فلسفهای پشت قصاص کردن هست؟ این قانون بدوی است. چقدر استدلال سست است وقتی مینویسد او به حبس ابد راضی است اما میترسد دوباره دستش به او برسد! واقعاً فکر میکنید او دوباره میخواهد کاری بکند و با وجود حبس ابد هم ممکن است بکند؟
باید به این موضوع هم فکر کنید که وقتی قصاص صورت میگیرد درواقع دیگر به لحاظ اخلاقی مجرم و قربانی برابر میشوند چون هر دو به یک اندازه سنگدلی نشان دادهاند و هر دو به یک اندازه بیرحم هستند و هر دو اسیدپاشند.(کاربری بینام، سه شنبه ۲۷اردیبهشت - ۰۲: ۱۴)
*دردی که این خانواده کشیدهاند آن قدر بزرگ است که واقعاً قضاوت کردن را سخت میکند، به گفتهی پدربزرگ آمنه فکر میکنم که گفته بود به مردم درس نیکوکاری بدهد. با اینکه قصاص را حکم ظالمانهای میدانم، هیچ راهی هم برای التیام این درد بزرگ نمیبینم. واقعا قضاوت کردن در این جور موارد بسیار مشکل است.(هوشیار، سه شنبه ۲۷ اردیبهشت- ۰۲: ۴۵)
*آمنه عزیزم خواهشمندم چشمهای قشنگت را با دو میلیون یورو عوض نکن. بخاطر امنیت بقیه دختران اون جامعه از حکم قصاص کوتاه نیا. حتی اعدام هم برای اون کمه. من حتی نمیتونم خودم رو یک لحظه جای تو بذارم. مطمئنم تمام وجودم خشم بود از مجید و همه کسانی که دارن از اون حمایت میکنن. (کاربری بینام، سه شنبه ۲۷ اردیبهشت - ۰۵: ۲۰)
* وای بر سیستم قضایی که انتخاب مجازات را بر عهده شاکی بگذارد و خود به نظاره بنشیند. اگر در همین انگلستان چنین اتفاقی بیفتد تمام هزینه عمل زیبایی در بهترین بیمارستان دنیا به علاوه حداقل ۳۰ سال حبس در نظر گرفته میشد. نه اینکه یا کورش کن یا آزاد است. خاک بر سرشان برای سیستم قضاییشان... (کاربری بینام، سه شنبه ۲۷اردیبهشت - ۰۰: ۴۵)
پاسخ آقای بزرگیان به رنجنامه شیرین بهرامینوا
خانم شیرین بهرامی
سلام
در ابتدا بگویم حساسیت مسئولانه و فرهنگی شما نسبت به رنج خواهر و خانوادهتان ستودنی است؛ این حساسیت از همت شما - در این موقعیت حساس برای خانوادهتان- در خواندن و کامنت گذاشتن بر مقالاتی اینچنینی معلوم و واضح است. تمام حرف من در این نوشته کوتاه توجه دادن خودمان به همین مسئولیت است؛ مسئولیتمان در برابر جامعهای که اینگونه فجایع درآن رخ میدهد. من به خاطر رنجی که کشیدهاید اجازه بدهید - تا با این جمله کلیشهای بگم- که به نوبه خودم عذرخواهی میکنم.
من هم در ساخته شدن این فاجعه سهیم بودهام؛ همچون بقیه افراد جامعه و حتی خود شما. این تقصیرو گناهکاری، تقصیر و گناهکاریِ حقوقی نیست. کسی نمیتواند مرا به سبب این فاجعه به دادگاه ببرد اما وجدان من میداند که در این ساختار تبعیض آمیز سهیم بودهام.
متاسفانه به نظرم رسید نوشتهام دچار بدخوانی وسوتفاهم شده است؛ چندنکته را خدمتتان میگویم:
یک) خطاب به مخالفانِ قصاص گفتم که در کنار این مخالفت باید مکانیزم فرهنگی و اجتماعی مردسالارانه که باعث شده است «مجید موحدی» به این فاجعه دست بزند را نقد کنیم و به آن حمله کنیم. یعنی «ناموس پرستی». مجید در یک مکانیزم ذهنی به سبب علاقهاش به آمنه او را ناموس خود می دانست. شنیدن «جواب نه» از خواهرتان برای او چیزی نبود جز دیدن او با دیگری. غیرت مردانهاش جنبیده و با حمایت اجتماعی و نهادی از غیرت مردانه، این کرده که میبینیم.
ما ناظران این فاجعه راهی نداریم جز درک شنائت و زشتی تمام آن فرهنگی که زن را کالا و مایملک خود میپندارد و فکر میکند میتواند هربلایی خواست سرآن دربیاورد. این جامعه باید دو قطره اسید در چشم فرهنگ زشت ناموسپرستی بریزد.
دو) خطاب به خواستاران قصاص گفتم که قصاص چیزی نیست جز تطهیر کردن جامعه از مناسبات زشتی که ساخته است. قصاص چیزی نیست جز از بین رفتن مسئولیت جمعی و انداختن تقصیرها بر گردن یک نفر. با این وضعیت شک نکنید باز آمنهها کور خواهند شد. میدانید چرا بسیاری با این قصاص موافقند؟ چون توان پذیرفتن مسئولیتشان را در این فاجعه ندارند. غالباً کسانی هستند که زیر مکانیزم ستمکارانه مردسالاری در حال له شدن هستند و در خیال خود با کور کردن یکی از اعضای این ساختار از اطرافیان ستمکارشان انتقام میگیرند.
سه) هیچگاه توصیه نکردم که آمنه باید ببخشد. اتفاقاً گفتم: ای کسانی که میگویید آمنه ببخش! به این سوال فکرکردهاید که به چه دلیل آمنه باید ببخشد؟ در ازای بخشیدنش چه چیزی به دست میآورد؟ اساساً چه چیزی او را به بخشیدن سوق میدهد؟ ما چه داریم: فرهنگ شیعیِ انتقامگیر، فرهنگ عرفیِ مردسالار وغیرتدوست، دولت تاریخی سرکوبگر که از چشم کوه میسازد و شاهانش، پسران خود را برای یک اشتباه با میله داغ کور میکنند..... با اینها چه نیرویی برای ایجاد و رشد بخشش به وجود میآید؟ عملاً هیچ.
توصیه بخشش به آمنه یک چیز تماماً فانتزی و نمایشی است. اگر در غرب هم تاریخ به همین اندازه سیاه است، اما میل به اصلاح این مناسبات از سدههای قبل آغاز شده است. ما نیز باید اصلاح کنیم
خانم بهرامی! لطفاً به برخی از کامنتهای گذاشته شده برای همین مقاله نگاه کنید. همین کامنتها نشان میدهد که فرهنگ ما تا چه اندازه مردسالار و غیرتمدار است. بهشان برخورده که از «ناموسپرستی» بد گفتهام؛ در حالی که ارتباط کار مجید با این فرهنگ، مثل روز روشن است. ببینید تاچه اندازه افراد خودشان را از این فاجعه دور میکنند و مایلند مساله را به یک فرد تقلیل دهند. فاجعه همین جاست، در خلال همین دفاعهای تغزلی از قربانی.
من هیچگاه نه قضاوتی میکنم و نه توصیهای برای آمنه دارم. تنها سعی میکنم نقش خودم را درخلال صورت به هم ریخته او پیدا کنم. دوست دارم اگر جای آمنه بودم یا جای شما، از قصاص مجید صرف نظر کنم و در خلال نوشتهای خطاب به جامعه بگویم :" به صورت و چشمان من نگاه کنید؛ شرم کنید. در کنارهم انسانی زندگی کنید....." اما نمیدانم میتوانستم یا نه ؟
ارادتمند شما . امین بزرگیان
در همین زمینه:
انتقام و بخشش از سه زاویه و نیم
اسید پاشی به صورت آمنه و مسئولیت جمعی ما
یادداشت شیرین بهرامینوا (خواهر آمنه)
کاهش درد آمنه، با قصاص ممکن نمیشود
حکم قصاص اسيدپاشی برای نخستين بار در ايران اجرا میشود
درواقع همه مردم ایران گروگان رژیم ولی مطلق اله هستیم همه امنه نازنین و خانواده بزرگوارش با هزار مکافات و بدبختی خود را تا اینجا رسانده اند هم مجید بدبخت بایستی تاوانی قبیله ایی و قرون وسطایی بدهد این دو نمونه هستند همه مردم ایران گرفتار هستند قصاص بازمانده از قواعد قبیله ایی 1400 سال پیش مردم بیابان گرد و بادیه نشین بوده که نه زندان داشتند و نه نان مفت که بدهند به زندانی بخورد در کل دیواری نبود که زندانی باشد لذا انچه میماند معامله به مثل بوده و بس حال کسانیکه حتی حرفی برغیله این معیارهای قبیلگی بزند مرتد و خونش حلال میشود چون خمینی جلاد این را گفته
پس بایستی چشم ها راشست و دنیایی دیگر خلق کرد
درود بر شرف آمنه و همه آمنه های ایران دربند
حرفهایتان در تئوری انسانی زیبا و خوب هست ولی
1- در عمل در کشوری مانند ایران که جامعه بشدت سیاست زده هست چه حاکمیت آن نفرت و خشونت تولید می کند و یا مانند عمده اپوزیسیون که خود قربانی خشونت هستند ولی در نفرت سازی با حاکمیت در رقابت هستند ؛ عفو و گذشت چندان جایی ندارد ،. جامعه سیاست زده ، نه سیاسی اگاه ، جامعه بر مبنای پایه های انسانی و نگاه انسان دوستانه نیست .
2- خواست آمنه چیز عجیبی نیست . ایران هم المان نیست .
هر چند المانیها هنوز تقاص اردوگا ه های ادم سوزی هیتلر را با پرداخت میلیاردها دلار هر ساله به یهودیان پرداخت می کنند و نفرت بتنها غیر قانونی شده است و لی به در زیر لایه ها مخفی شده است .
3- امنه را باید از چشم امنه ای دید که دیگر چشم ندارد.
این حر کت چشم دراوردن غیر انسانی است ولی در جامعه خشونتی مانند ایران ، که صد ها نفر برای سنگسار و اعدام در خیابانها ، جمع می شوند یک سرگرمی محسوب می شود .
4- برای یک زن که دیده شدن توسط دیگران ، تحسین شدن ( نوع مثبت ان و نه نوع بچه محل ها ی سرکوچه ها ی ایران ، ) زیبایی ، حس قوی و برتری دارد ، ندیده شدن ، زیبایی صورت را از دست دادن و حس ترحم دیگران را بر انگیحتن ، زجر بزرگی می تواند باشد .
شاید برای کسی که رنگ و دنیا را ندیده باشد ، کو ر بودن رویا باشد و لی برای کسی که دیده است ، کور شدن ، یک مجازات سخت است که امنه کاری نکرده بود که مستحق چنین مجازاتی باشد .
5- زندگی با همسر حق هر انسانی است ، ضایع شدن این حق برای زنانی که زییابی ظاهری خود را از دست می دهند ، د ر همه جوامع از کاناداگرفته تا المان ، و در جوامعی بسته تر مانند ایران ، بشدت نقض می شود و امکان عملی ان بسیار پایین می اید .
6 -این حق امنه است که تصمیم بگیرد ولی شکی نیست که گذشت وی درس بسیار بزرگتری برای همه خواهد داشت ولی نباید فراموش کرد که
عفو کردن و نهادینه کردن ان نیاز به کار مستمر فرهنگی دولت مردم دارد .
روزنامه نگار - کانادا
مجری برنامه تلویزیونی " راه حل "
عدالت هم امری فردی است و هم اجتماعی. اگر کسی در کمال آزادی و عدم فشار از حق تلافی شخصی صرف نظر کند، قابل تقدیر است، اما هیچکس حق ندارد کسی را از حق مقابله به مثل محروم کند که این خود ظلمی مضاعف است!
من يک سوال دارم که به نظرم جوابش شايد برای بسیاري از خوانندگان مهم و جالب باشد.در صورت امکان جواب بدهید ممنون ميشوم
اگر در کشورهاي غربي اين اتفاق مي افتاد (2-3کشور متفاوت را در نظر بگیرید) حکم دادگاه چه بود؟ وچرا؟ اگر ممکن است و دسترسی داريد بپرسيد و پاسخ دهید. این کشورها در زمينه قوانين ، فلسفه و اخلاقيات از ما با سابقه ترند وشايد بتوان از آنها چيز ياد گرفت.
با تشکر
با قصاص اسیدپاش موافقم..
چون چشمان فرشته عدالت بسته است و دو کفه ترازو در دستش، وزنی یکسان دارد...
با نزدیک شدن قصاص عامل اسیدپاشی به صورت آمنه، بحث های مختلفی در جامعه مجازی پیش آمده است و همانطور که مرسوم شده مخالفان با قصاص روشنفکر نامیده میشوند و افرادی همچون محمد مصطفایی وکیل فراری دادگستری که در گرفتن ماهی از آب گل آلود تبحر دارند با آوردن دلایل ِ غیر منطقی و مغلطه سعی در مطرح کردن خود دارند..
افکار عمومی جامعه در بیشتر موارد طرف شخص ِ مجرمی را می گیرد که قرار است تاوان خطای خود را بپردازد. نام اینکار خود را میگذارند “حقوق بشر” و اجرای قصاص می شود “نقض حقوق بشر” خوب است این دوستان متوجه باشن
آمنه خواهرم! محکم باش! مبادا دستت بلرزد!
از حق خودت نگذر!
از ظلم و جوری که به جنس زن روا میدارند نباید گذشت
یکبار باید طعم تلخ زیاده خواهی را به متجاوز چشاند...
ارسال کردن دیدگاه جدید