ما را سیاسی ببینید
حبیب روستا - در رابطه جنبشهای اجتماعی با یکدیگر و ضرورت مقابله با همجنسگراستیزی و ترنس ستیزی، اولویتها چگونه تعیین میشوند؟
چندسالی میگذرد از زمانی که همجنسگرایان با حضور در صحنههای عمومی این تلاش را آغاز کردند تا تجربههای زندگی روزمره خود را اجتماعی کنند و بگویند که افرادی اجتماعی هستند. تا پیش از این، یعنی وقتی همجنسگرایان و دگرباشان جنسی ناپیدا و نادیدنی بودند، جامعه و همچنین فعالان اجتماعی درک درستی از چیستی همجنسگرایی و رابطه آن با حقوق بشر و حقوق مدنی نداشتند. جنبشهای اجتماعی همجنسگرایان در سالهای اخیر، این را وظیفه خود میدانند که با تنیده شدن در بدنه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، خواستههای خود را به سنجه عمل بگذارند.
شگفتآور نخواهد بود که برخورد فعالان سیاسی و اجتماعی در این چند سال فرقی با گذشته نداشته باشد و حتی به خاطر همین حضور اجتماعی همجنسگرایان نیز شاهد رفتارهای همجنسگراستیز عریانتر و نهادیتری باشیم. برخی از این فعالان اما سعی کردهاند تا ذهنیت خود را با توجه به این چهرههای جدید و خواستههای مدنی تنظیم کنند.
فعالان سیاسی با مشارکت جامعه همجنسگرایان روبهرو هستند و از همین رو باید در این زمینه تفکر کنند و پاسخی برای اقدامات خویش بیابند. این پاسخ هر چه باشد، محکی دیگر برای ارزیابی مجدد فعالیتها و کارنامه آنهاست.
بنابراین همجنسگراستیزی سیاسی، پدیدهای تازه است؛ زیرا در برخورد با حضور اجتماعی و سیاسی همجنسگرایان ایجاد شده است و نیاز به نقد و بررسی آن احساس میشود. ما در ابتدای این بحث هستیم و بیشک با حضور مسئولانه جامعه دگرباش ایرانی در عرصههای عمومی، این بحث در آینده یکی از بحثهای اصلی جامعه اقلیتهای جنسی ایرانی خواهد شد.
نقد فضای سیاسی و شمول خواستههای همجنسگرایان فقط کار و رسالت همجنسگرایان نیست؛ در واقع خود فعال سیاسی موظف است تا با در نظر آوردن اخلاق در کار خویش، عاملیت خودش در امر سیاسی را هر چه اخلاقیتر کند. روزی بود که خواستههای زنان را در درجه دوم اهمیت و دستیابی به حقوق زنان را به نوعی تابعی از ایده کلان «اصلاح اجتماعی و اقتصادی» میدیدند. امروزه اما کسی را پیدا نمیکنید که بگوید مسئله زنان را باید بعد از انقلاب، اصلاحات ساختار سیاسی و یا کنش سیاسیای که مربوط به چهارچوب های کلان سیاسی-اجتماعی است، در نظر گرفت و در مورد آن اندیشید. همین مسئله در مورد حقوق مهاجران افغان و بهاییها و کودکان کار و دیگر گروههای ستمدیده و به حاشیه رانده شده نیز صادق است.
فعالان سیاسی با مشارکت جامعه همجنسگرایان روبهرو هستند و از همین رو باید در این زمینه تفکر کنند و پاسخی برای اقدامات خویش بیابند. این پاسخ هر چه باشد، محکی دیگر برای ارزیابی مجدد فعالیتها و کارنامه آنهاست.
ماجرا از کجا شروع شد؟
در ۱۳ اکتبر در تظاهراتی برای مخالفت با مسئله پناهندگی در آلمان، دو تن از همجنسگرایان به چادر پناهندگان رفتند تا در آن کارزار سیاسی مشارکت داشته باشد. از آنجا که شمار پناهندگان همجنسگرا همواره رو به افزایش است، حضور فعالان حقوق همجنسگرایی در این فضاها ضروری به نظر میرسد.
پویا ارسطو: بر اثر سه دهه سانسور در زمینه مسائل جنسی در ایران، همجنسگرایان در شمار حذفشدگان و سانسورشدگان میدانهای اجتماعی و سیاسی هستند. تبعات این سانسور به گونهای بوده است که ما هنوز هیچ آمار دقیقی از کشتهشدگان و آوارگان و قربانیان این سیستم همجنسگراستیز نداریم. بر اثر همین سیستم همجنسگراستیز است که همجنسگرایان مجبور به مهاجرت و پناهندگی میشوند.
سه نفر از گردانندگان و سازماندهندگان این چادر اما آن دو فعال همجنسگرا را مورد آزار لفظی قرار دادند و حضور آنها در چادر پناهندگان را برنتابیدند. وقتی همجنسگرایان به این عمل همجنسگراستیز و حذفکننده اعتراض کردند، به آنها گفته شد که چادر را ترک کنند. همین مسئله سبب نشستی شد که گلرخ جهانگیری، پویا ارسطو، سپهر مساکنی و شادی امین در آن به سخنرانی پرداختند و سپس جلسه پرسش و پاسخ برگزار شد.
این نشست نگاه شخصی و منطقهای به موضوعِ پیشآمده نداشت و کوشید تا این مسئله را به موضوع کلانتر جایگاه افراد همجنسگرا در عرصه فعالیت سیاسی و اجتماعی پیوند بزند و همچنین نقش تاریخ مردسالار در حذفکردن و نادیدهگرفتن حضور افراد همجنسگرا از صحنه سیاست و اجتماع را مطرح کند.
پویا ارسطو، وبلاگنویس، فعال حقوق دگرباشان، رقصنده و هنرپیشه تئاتر است. سپهر مساکنی، فعال جنبش دانشجویی و شادی امین، فعال حقوق زنان و همجنسگرایان است. گلرخ جهانگیری نیز مدیریت نشست را بر عهده داشت. این نشست در تاریخ چهارم نوامبر ۲۰۱۲ در سالن کانون پناهندگان سیاسی برلین برگزار شد.
سانسور سیستماتیک و همجنسگراستیزی و ترنس ستیزی
پویا ارسطو معتقد است همجنسگرایی هنوز در ایران جرم و دگرجنسگرایی اجباری غالب است. او در کانون پناهندگان سیاسی برلین،با تاکید بر سانسور سیستماتیک و همجنسگراستیزی و ترنسستیزی، گفت: «بر اثر سه دهه سانسور در زمینه مسائل جنسی در ایران، همجنسگرایان در شمار حذفشدگان و سانسورشدگان میدانهای اجتماعی و سیاسی هستند. تبعات این سانسور به گونهای بوده است که ما هنوز هیچ آمار دقیقی از کشتهشدگان و آوارگان و قربانیان این سیستم همجنسگراستیز نداریم. بر اثر همین سیستم همجنسگراستیز است که همجنسگرایان مجبور به مهاجرت و پناهندگی میشوند.»
شادی امین: وقتی همجنسگرایان وارد فعالیتهای سیاسی و اجتماعی میشوند، متاسفانه هویت جنسی آنها بهعنوان تنها هویت انسانی آنها ملاک قرار میگیرد.. یکی از ابزار سرکوب جامعه همین است، همین تکهویتی نگاه کردن به همجنسگرایان. یعنی به این فکر نمیکنند که یک همجنسگرا میتواند شاعر باشد، ورزشکار باشد، وکیل باشد، نویسنده باشد، رفتگر باشد و حتی یک فعال سیاسی باشد. مهم این است که هویتهای چندگانه ما همجنسگرایان به رسمیت شناخته نمیشود.
ارسطو درباره دیگر تبعات سانسور یادشده گفت: «هنوز هم مسئله دادخواهی همجنسگرایان و دگرباشان جنسی از جنایات حاکمیت ایران از سوی اپوزیسیون جدی گرفته نشده است. به رغم سی سال تجربه سیاسی اپوزیسیون، هنوز هم همجنسگرایان در خارج از این تجربه سیاسی نگهداشته میشوند. سکوت در برابر این جنایتها بیشک همراهی با آن جنایتهاست.»
به عقیده وی، سانسور اجتماعی همجنسگرایان نهتنها در بدنه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران که در جبهه مخالف و منتقد حاکمیت نیز موجود است: «به عبارت دیگر، ما فقط با همجنسگراستیزی حکومتی روبهرو نیستیم، بلکه جنبشهای اجتماعی و حرکتهای اجتماعی زنان و دانشجویان و کارگران هنوز هم در را رو به زنان همجنسگرا و دانشجویان همجنسگرا و کارگران همجنسگرا بستهاند. حتی در خارج از کشور نیز اعتراضی به چنین سانسوری نشده است».
پویا ارسطو به مسئله عدم مشارکت سیاسی همجنسگرایان در گذشته اشاره کرد و گفت: «چرا در بین افراد جنبشهای اجتماعی مختلف، همجنسگرایان حضور ندارند؟ بارها به ما جواب دادهاند که "خب! خودشان نمیآیند". اما افراد همجنسگرا به چه دلایلی نمیآیند؟ مگر نه به خاطر اهمیت اسطوره مردانگی، اقتدار مردانه، بازی قدرت و قضاوت و ارزشها و هنجارهای دگرجنسگرامحورانه است؟ وقتی من همجنسگرا از سوی افراد جنبشهای اجتماعی و سیاسی مورد قضاوت شخصی و بدنی و جنسی قرار میگیرم، باید پس اول ده برابر یک مرد دگرجنسگرا زحمت بکشم تا ثابت کنم که طبیعی و "نرمال" هستم و حق زیست دارم. مسلم است بیشتر افراد همجنسگرا پشت این قضاوتها به حاشیه رانده میشوند.»
وی ادامه داد: «سالهاست که همجنسگرایان آشکار نیز از کمترین شانس فعالیتهای سیاسی و اجتماعی برخوردار هستند چرا که اظهار شده که حضور این همجنسگرایان باعث عدم استقبال همگانی میشود. این "همگان" که نتوانسته با حق انسان بر بدناش و نوع رابطهی جنسی و پوشش کنار بیاید حامل چه ارزشهایی است، جز تمامیت خواهی؟ جز همسانکردن انسانها؟ جز تحقق خواستهای فرادستان با عنوان اولویتبندی؟ کاش به جای روخوانی و از بَر کردن یک سری کلمههای تئوریک و جدا از محیط، از دستاوردهای محیط عملی و زیستهمان نیز چیزی یاد میگرفتیم.»
فرودستان چگونه میتوانند صحبت کنند؟
سپهر مساکنی، فعالیتها و تلاشهای نسل قبلی فعالان همجنسگرای ایرانی در خارج از کشور را که سعی کردهاند با همجنسگراستیزی مبارزه کنند و محیط را برای نسل جدید فعالان همجنسگرا باز کنند، قابل قدردانی میداند.
سپهر مساکنی: چرا ما در میان شاعران، یک شاعر همجنسگرا نداریم؟ به این دلیل که همجنسگرایان نمیتوانند شعر بگویند؟! نه! به این دلیل است که بازار ادبیات اجازه چنین حضوری را به همجنسگرایان نمیدهد. هیچکس از خودش نمیپرسد همجنسگرایان چطور از صحنه سیاست عقب کشیده شدند و به حاشیه رانده شدند.
این فعال جنبش دانشجویی، سخنان خود را از «بیواسطهگی و بیمیانجیگر بودن افراد همجنسگرا» در جنبشهای سیاسی و اجتماعی آغاز کرد و با اشاره به گایاتری اسپیواک (فیلسوف و نظریهپرداز هندی که تنها استاد زن رنگینپوست دانشگاه کلمبیاست) و مقاله وی تحت عنوان «آیا فرودستان و حاشیهنشینان میتوانند صحبت کنند؟»، گفت: «زیردستان چه کسانی هستند؟ اسپیواک از سلسهمراتب جنسیتی و نژادی میگوید؛ سلسلهمراتب جنسیتی و نژادی به این معناست که در میدان سیاسی یک مرد دگرجنسگرای ایرانی از چه امتیازهایی برخوردار است تا سوژه سخنگو و فاعل باشد و در مقابل او، یک زن همجنسگرای افغان با چه موانعی روبهروست تا بتواند سوژه سخنگو، فاعل و عامل باشد. اما چرا اسپیواک از امتیازات حرف میزند؟
اسپیواک میگوید: "امتیازات ویژه یک موقعیت حرفهای در داخل یک هژمونی (برتری) سیاسی است." حالا فعالان سیاسی ایرانی نیز این امتیازات بدیهی و مفروض را نادیده میگیرند و ساده باورانه میگویند چاره کار این است که خود همجنسگرایان نمیخواهند در کارزارهای سیاسی مشارکت کنند. با توجه به این امتیازهای مردانه و نژادی، انسانها از جایگاههای برابری برخوردار نیستند.
پس باید اول این امتیازها را نشان داد و افشا کرد تا بتوان پرده از روند طبیعیشدن این امتیازها برداشت. اگر زنان عقب افتادهاند، به این دلیل نیست که زنان از نظر بدنی و ذاتاً مادر هستند و بچهداری وظیفه آنهاست و مردها به همان دلیل مسئول سازماندهی امور اجتماعی هستند.»
سپهر مساکنی سپس به مسئله تاریخی سرکوب همجنسگرایان پرداخت و گفت: «مسئله اینجاست که مردها چطور در این روند تاریخی از امتیازات استفاده کردند و صدادار شدند و چه کسانی در این میان سرکوب شدند. برگردیم به مسئله اصلی: چرا ما در میان شاعران، یک شاعر همجنسگرا نداریم؟ به این دلیل که همجنسگرایان نمیتوانند شعر بگویند؟! نه! به این دلیل است که بازار ادبیات اجازه چنین حضوری را به همجنسگرایان نمیدهد. هیچکس از خودش نمیپرسد همجنسگرایان چطور از صحنه سیاست عقب کشیده شدند و به حاشیه رانده شدند.»
صدای ستمهای چندگانه شنیده شود
شادی امین با بیان اینکه همه گروهها و جنبشهای سیاسی و اجتماعی باید هر روز رابطه خودشان را با گروهها و جنبشهای دیگر مورد بازبینی قرار دهند و پاسخ جدیدی پیدا کنند، بحث را با نقد به جنبشهای مطالبهمحور شروع کرد.
این فعال حقوق زنان و همجنسگرایان گفت: «جنبشها مطالبات خاص خودشان را مطرح میکنند و از مشکلات و مسائل اجتماعی و سیاسی دیگر و مربوط به جنبشهای دیگر شانه خالی میکنند. در سال ۱۳۵۷ بحثهایی بین گروههای سیاسی در مورد دفاع یا عدم دفاع از تظاهرات زنان ایجاد شد. برای من دفاعنکردن نیروهای چپ از تظاهرات و مسائل زنان فقط و فقط ریشه در گفتمان مسلط مردسالار داشت که هیچ تلنگری به آن نخورده بود.»
وی با اشاره به تاریخ کنونی فعالیتهای سیاسی اذعان کرد: «حالا امروزه نیز تلاش ما باید این باشد که گفتمانهای مسلطی که وجود دارند در تمام جنبشهای اجتماعی باید پس زده شوند و به صداهایی که تحت ستمهای چندگانه هستند گوش دهند. ما احتیاج به خون تازه داریم. به دلیل همین نداشتن خون تازه است که جنبشها نمیتوانند از پوسته خود خارج شوند.»
شادی امین مسئله حذف و سانسور همجنسگرایان از صحنه سیاسی را تاحدودی برآمده از نگاه تکهویتی به همجنسگرایان میداند: «وقتی همجنسگرایان وارد کارزارهای سیاسی و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی میشوند، متاسفانه هویت جنسی آنها بهعنوان تنها هویت انسانی آنها ملاک قرار میگیرد. در واقع انگار همجنسگرایان نمیتوانند بهغیر از مسئله همجنسگرایی (جنسی) به چیز دیگری فکر کنند. یکی از ابزار سرکوب جامعه همین است، همین تکهویتی نگاه کردن به همجنسگرایان. یعنی به این فکر نمیکنند که یک همجنسگرا میتواند شاعر باشد، ورزشکار باشد، وکیل باشد، نویسنده باشد، رفتگر باشد و حتی یک فعال سیاسی باشد. مهم این است که هویتهای چندگانه ما همجنسگرایان به رسمیت شناخته نمیشود.»
ویدئوهای این نشست را در اینجا میتوانید ببینید:
ممنون از گزارشی که تهیه کرده اید.
ولی شما همه جا از من (شادی امین) به عنوان فعال حقوق زنان و دگرباشان اسم برده اید. در هیچ کجا من خودم را به عنوان فعال حقوق "دگر باشان" معرفی نکرده ام چون با این واژه مشکل جدی دارم. خواهش من این است که در معرفی من از فعال حقوق همجنسگرایان استفاده کنید.
در غیر اینصورت برای بسیاری این سوال به درستی مطرح خواهد شد که کجا شما چنین معرفی ای از من دیده اید.
خواهش میکنم در متن هم هر کجا در معرفی من توضیحی داده اید به جای دگرباش ( که حوزه کار و فعالیت من نیست) از واژه همجنسگرا استفاده کنید.
من در این رابطه مطلبی هم دارم که در این لینک قابل دسترسی ست.
http://6rang.org/against-homophobia/172/
با تشکر
شادی امین
یکی از سوالهایی فقهی که همیشه از طرف الاهیون و مذهبیون سنتی یا امروزی بی پاسخ میماند، پدیده ترنس است.اینکه خدایی که بر همه چیز آگاه، کامل و برنامه ریز است، چرا و به چه دلیل این تفاوت مابین بیولوژیک و احساس را در ظاهر و باطن افراد بوجود آورده است؟ هدف الهی چه بوده است؟ و... علم زیست شناسی تعریف مشخصی از این پدیده دارد ولی دینداران بدلیل نارسایی در تفکر امانیستی، کمبود دانش در حوزه جسم و روح و کلی گوییهای معمول در مباحث دینی،هرگز به این معضلات اهمیتی نداده و ناتوانی در شناخت ویژگیها و خصوصیات انسانها را بوضوح نشان میدهند.
حرف های قشنگ و زیبای گفته شد. حرف ها زیبا بود.اما وقتی یک آقای آذری حرف زد به ناگاه
ابراز نفهمیدن کردند! و چندین مرتبه ای که سعی کرد منظورش را بیان کند اجازه نیافت و بنوعی
تفهیم کردند که خفه شه.البته من فقط ویدیو را دیدم جای سوال برایم پیش آمده که در پشت این
همه حرف های زیبا عالمانه:
دفاع از حاشیه نشین ها و حاشیه رانده شده ها و اقلیت های
افغانی و عرب و... فقط ایده های ابستراک فلسفی است.و یا فاصله این اقلیت ها ( اینجا اقلیت
زبانی و قومی آذری یا اقلیت کارگری در مقابل اقلیت جنسی) از هم زیاد و ناشناخته است و یا پیش
داوری ها آنقدر بزرگ که جای دیالوگ نیست. در صورتی که دو خانم دیگر یکی با روسری و آن
دیگری در حرف هایشان کنایهای سنگین و نا روای در مورد خانم امین و نحوه پوشش او و
جایگاهش یا سخنران دیگر داشتند.
بهرحال باید در عمل روادار بود نه در حرف. آنهم این دو سخنران گویا خود در جلسه گروه دیگری، بیرون
رانده شده اند و انتظار آن است همین حالت را بهتر درک کنند. در هر حالت این گفته های زیر
در هر کنتکستی زیباست و گوینده اش با درد آشناست:
«در واقع خود فعال سیاسی موظف است تا با در نظر آوردن اخلاق در کار خویش، عاملیت خودش
در امر سیاسی را هر چه اخلاقیتر کند.»
«هنوز هم مسئله دادخواهی همجنسگرایان و دگرباشان جنسی از جنایات حاکمیت ایران از
سوی اپوزیسیون جدی گرفته نشده است. »
«.... این "همگان" که نتوانسته با حق انسان بر بدناش و نوع رابطهی جنسی و پوشش کنار
بیاید حامل چه ارزشهایی است، جز تمامیت خواهی؟ جز همسانکردن انسانها؟ جز تحقق
خواستهای فرادستان با عنوان اولویتبندی؟ کاش به جای روخوانی و از بَر کردن یک سری
کلمههای تئوریک و جدا از محیط، از دستاوردهای محیط عملی و زیستهمان نیز چیزی یاد میگرفتیم.»
««آیا فرودستان و حاشیهنشینان میتوانند صحبت کنند؟»»،
««مسئله اینجاست که مردها چطور در این روند تاریخی از امتیازات استفاده کردند و صدادار شدند »
« در سال ۱۳۵۷ بحثهایی بین گروههای سیاسی در مورد دفاع یا عدم دفاع از تظاهرات
زنان ایجاد شد. برای من دفاعنکردن نیروهای چپ از تظاهرات و مسائل زنان فقط و فقط ریشه
در گفتمان مسلط مردسالار داشت که هیچ تلنگری به آن نخورده بود.»»
در پاسخ به کامنت قبل
من یکی از حاضرین نشسته در جلسه بودم
شما متاسفانه شیطنت کردید ایشون زمانی از جلسه بیرون شدن که به سوی سخنران برنامه ( سپهر مساکنی ) حمله ور شدن و ابراز کردن من چشم های تو را از کاسه بیرون می آورم ایشون زمانی از برنامه بیرون شدن که فیلمبردار برنامه رو با توهین مورد خشونت فیزیکی قرار دادن که متاسفانه فیلمش توسط کسانی پخش نشد
نگاهی کنید به این لینک و بی خودی حاشیه سازی نکنید
http://archiverosa.blogspot.de/2012/11/blog-post_1369.html
من فیلمها رو نگاه کردم و یه سوال برام پیش اومد. اینکه مخصوصا در صحبت های پویا مدام به سرکوب سی ساله اشاره شد. قبل از این سی سال چطور بود شرایط همجنسگرایان؟ قبل از این سی سال چطور زندگی میکردند؟
ارسال کردن دیدگاه جدید