نسخه قابل چاپ
احسان سنایی - رسانههای خبری متعددی در پی انتشار خبر درگذشت نیل آرمسترانگ، فرمانده مأموریت آپولو-۱۱ و نخستین فاتح ماه، بهدرستی از او با عنوان قهرمانی یاد کردند که به رؤیای تسخیر نزدیکترین همسایه آسمانیمان جامه عمل پوشاند. اما چنانچه از نگاه گزیدهگوی رسانه بگذریم و واقعیات مهندسی و راهبردی رؤیای فتح ماه را مدنظر گیریم، آرمسترانگ تنها نوک یک کوه یخ برساخته از زحمات بالغ بر چهارصدهزار پرسنل فعال و بیستهزار پیمانکار صنعتی و دانشگاهی آمریکاییست که بر ذهن متلاطم یک مهندس میانسال آلمانی شناور بود: دکتر ورنر فونبراون (Wernher von Braun).
امسال، یکصدمین سال تولد فونبراون فقید است. شبکه تلویزیونی دویچهوله آلمان، در تیتراژ مستندی که چندی پیش تحت عنوان «ورنر فونبراون؛ مرد موشکی روزهای جنگ و صلح»، درباره این نابغه پخش کرد، او را چنین توصیف میکند: "ورنر فونبراون، چهره مرموزی از قرن بیست است كه برخی او را پیشآهنگ و رهبری بزرگ برمیشمرند، یک رؤیاپرداز و نابغه. اما برای عدهای دیگر، او فرصتطلب طمّاعیست که برای نیل به اهدافش انگاری همدست شیطان شده بود. او موشک بدنام V-2 را برای هیتلر ساخت؛ جنگافزار حیرتانگیزی که هزاران نفر را به کشتن داد. بیست سال بعد و در بحبوحه جنگ سرد بود که فونبراون، موشک ماهپیمای ساترن-۵ را برای کندی ساخت که قویترین ماشین ابداعی به دست بشر بود".
دقایقی پس از تسلیم فونبراون و تیم دانشمندان موشکی آلمان، به لشگر چهلوچهارم پیادهنظام آمریکا در روز سوم می ۱۹۴۵. به ترتیب از چپ به راست: سرباز آمریکایی، والتر دورنبرگر، هربرت آکستر، ورنر فونبراون (با دست شکسته)، هانس لیندنبرگ و برنارد تسمان
داستان زندگی حرفهای و پر افت و خیز مرد موشکی روزهای جنگ و صلح، از اوایل دهه ۱۹۳۰، و طی تحصیلات مهندسیاش زیرنظر هرمان اوبرت (Hermann Oberth)، از پدران علوم موشکی و فضانوردی، آغاز میشود. بهگفته ژاک پیکارد (Jacques Piccard)، فرزند آگوست پیکارد (از مهندسین زبده هوانوردی و از پیشگامان ساخت بالنهای پرارتفاع)، فونبراون جوان بعد از شرکت در یکی از سخنرانیهای پدرش، به نزد او میرود و میگوید، "میدانید ... تصمیم دارم روزی به ماه بروم". آگوست پیکارد نابغه هم از همانجا به فونبراون قوت قلب میدهد.
کمتر از ده سال بعد، فونبراون، در حالی که تنها سیویک سال بیشتر نداشت، در کسوت یک مهندس نازی، و از اعضای شاخه عمومی اس.اس.، طرح نخستین جنگافزار موشکی قارهپیمای جهان را تحت عنوان A-4 (که بعدها به V-2، مخفف کلمه آلمانی Vergeltungswaffe۷، بهمعنای «انتقام»، تغییر نام داد) پیاده کرد. هیتلر نیز در پی تماشای فیلم یکی از آزمایشات موشک V-2، عنوان پروفسور را به فونبراون اعطا کرد. چهار سال بعد، شهر لندن آماج حملات موشکی V-2 واقع شد. این جنگافزار آنقدر برای مردم تازگی داشت که روزنامهها در پی حملات اولیهاش مینوشتند که «سلاحهایی از سمت ستارگان»، لندن را نشانه رفته است؛ سلاحی که تا پایان جنگ، رویهمرفته جان دستکم ۷۲۵۰ انسان را گرفت. هنوز هم کلمه «موشک»، تداعیگر شکل موشکهای V-2، با بدنه دوکیشکل و نوکتیز، و بالههای چهارگانه انتهایش است.
ماهها پیش از سقوط برلین، فونبراون و تیماش در کانون توجه سرویسهای جاسوسی ایالات متحده، شوروی و فرانسه قرار داشتند و گماشتههای سرّی دو ابرقدرت هم به هر قیمتی درصدد صید زنده وی بودند؛ غنیمتی گران که مقامات نظامی طرفین، طرح خام آینده پیش رو را در ذهن دورپرواز او میجستند. از سویی تزلزل قدرت نازیها، عدهای از سران اس.اس.، و در رأسشان ژنرال هانس کاملر (Hans Kammler) را هم بر آن داشته بود تا به فکر چارهای برای نجات جان خود باشند. هانس کاملر و مقامات اس.اس. همراه شده با وی، از بیم اعدام در پی ورود احتمالی قوای متفقین به اردوگاه موشکی نوردهازون و تماشای وضع رقتبار بیستودوهزار اسیری که در آن به سر میبردند، طی معاملهای پایاپای تصمیم گرفته بودند که حدود پانصد تن از برجستهترین مهندسین موشکی وابسته به نازیها، از جمله فونبراون را سالم تحویل دشمن دهد و خود از مهلکه بگریزد. ژنرال هانس کاملر بنا داشت که در صورت عدم توافق طرفین، بهمنظور ممانعت از نشر ابداعات موشکیشان، همهی این پانصد نفر را نابود کند.
پرترهای از فونبراون و نیز طرحی از لحظه پرتاب موشک ردستون، حامل نخستین ماهواره آمریکا که از ابداعات او بود.
از اینرو به دستور کاملر، فونبراون و تیماش به دهکده اوبرامرگا در پاییندست سلسلهجبال آلپ انتقال داده میشوند، تا در صورت ورود اشغالگران و شکست طرح کاملر، اعدام شوند. اما فونبراون از ژنرال میخواهد که تیم دانشمندان موشکی، بهشکل متمرکزی در روستا تجمع نکنند تا در صورت بمباران هوایی منطقه، شانس زنده ماندنِ دستکم چند مهندس زیردستاش وجود داشته باشد. کاملر – که در حالت مستی به سر میبُرد – این طرح را میپذیرد. اما، در نیمروز دوم می ۱۹۴۵ و بعد از انتقال مهندسین موشکی به اوبرامرگا، مگنوس فونبراون، برادر ورنر، و از اعضای تیماش، با دوچرخهای از روستا میگریزد و به تاخت خود را به سربازی از لشگر چهلوچهارم پیادهنظام ایالات متحده میرساند و با انگلیسی دستوپاشکستهای، هراسان میگوید: "نامم مگنوس فونبراون است. برادرم V-2 را اختراع کرده. ما میخواهیم تسلیم بشویم".
بدینترتیب ارتش آمریکا، بلافاصله بعد از کشف دو تونل مونتاژ موشک V-2 به طول دو کیلومتر در نزدیکی نوردهاوزن که یکصد موشک سالم و آمادهبهپرتاب در آن نگهداری میشد، و البته اردوگاهی که در همان نزدیکی مالامال از هزاران جسد گندیده انسان بود و اندک اُسرایی که از فرط فشار روحی دیوانه شده بودند، نهایتاً این اسیر ارزشمند را هم در اختیار خود میگیرد. فونبراون، در مصاحبهای بلافاصله بعد از تسلیماش گفت: "خودمان میدانستیم که جنگافزار جدیدی را طرح زدهایم و این پرسش که چنین فکر نوپایی را به کدامین کشور و کدامین ملت پیروز بسپاریم، بیش از هر تصمیم دیگری تعیینکنندهتر مینمود. میخواستیم جهان از نبرد دیگری که آلمان به راهاش انداخته، چشم بپوشد و حس کردیم فقط با تسلیم چنین جنگافزاری به مردمی که فرمانبر کتاب مقدساند، این اطمینان حاصل خواهد شد".
نخستین تجربه برخورد و گفتوگوی مهندسین نظامی ایالات متحده با فونبراون و تیماش، به قدری غریب بود که بهگفتهی والتر دورنبرگر (Walter Dornberger)، از دستیاران ارشد فونبراون؛ "انگار داشتیم به زبان چینی برایشان حرف میزدیم". فونبراون، با اشتیاق از طرحهای بلندپراوانه خود میگفت و آمریکاییها هم انگار شوخی میشنیدند و در ذهن خود این مهندسین آلمانی را دیوانه میدانستند. اندکی بعد از این جلسه توجیهی، تمامی یکصد موشک سالم V-2، بهرغم تعلق آن منطقه به قوای روس، توسط ارتش ایالات متحده، مخفیانه از تونل مونتاژ تخلیه گردید و سوار بر شانزده کشتی باری به همراه چهارده تُن سند سرّی، رهسپار آنسوی آتلانتیک شد. حال، تأسیسات نوردهاوزن و انبارهای خالی آن، طبق توافقات صورتپذیرفته، به شوروی، که دیری از قافله جا مانده بود، تعلق میگرفت.
راه دشوار فتح ماه
فونبراون و نمونهای از موشک ساترن-1B بر روی سکوی پرتاب
با این وجود، روسها بلافاصله با روشهای مهندسی معکوس، معدود نمونههای معیوب بهجامانده از موشک افسانهایِ V-2 را تحت برنامههای وسیعی به سرپرستی مهندس نابغه روسی، سرگئی کارالیوف (Sergei Korolev)، در قالب موشک R-7 پیاده کردند و در غفلت آمریکاییهایی که به رغم موفقیتشان در جذب فونبراون و تیم او، سراپا در اندیشه فتح کارزار ژاپن بودند، از R-7 برای پرتاب نخستین ماهوارهی جهان، نخستین فضانورد جهان و همچنین نخستین فضانورد زن جهان در سالهای نخست دهه ۱۹۶۰ استفاده بردند. با این حساب شوروی، در «مسابقه فضا»، بلافاصله گوی سبقت را از دست رقیب قدرقدرتاش ربود.
اما روسها، رفتهرفته در مسابقه با آمریکا – که تازه داشت به اندیشههای فونبراون و همکاراناش اعتماد پیدا میکرد – عقب نشستند. در همین زمان، مقامات عالیرتبهی کشور آمریکا از جمله شخص رئیس جمهور کندی، پشتیبانی بیواسطهشان را از اهداف گروه مهندسین آلمانی، اعلام کردند. پروژه عظیم آپولو، به پشتوانه تجربیات وسیعی که در جریان پروازهای فضایی سرنشیندار آمریکا در قالب پروژههای مرکوری (Mercury) و جِمِنای (Gemini) به دست آمده بود، به جولانگاه فراخی برای ابتکارات فونبراون و تیماش بدل شد؛ ابتکاراتی که جنگ اتمی بالقوهی دو ابرقدرت را برای همیشه سرد نگه داشتند.
در سال ۱۹۶۶، سرانجام خط تولید موشک ساترن-۵، نسل سوم از موشکهای سنگینوزن ساترن و فرزند بلافصل ابتکارات فونبراون، آغاز به کار کرد؛ ابزاری که در نبودش هرگز امکان سفر به ماه فراهم نمیشد. این موشک، با ارتفاع تقریبی یکصد و پنج متر و قدرت یکصد و شصت میلیون اسب بخار در مرحله اولاش، همچنان عنوان قویترین ماشین ابداعی بهدست بشر را یدک میکشد. از این نمونه، تنها هفده عدد ساخته شد که دوازدهتای آن در پروژه آپولو به کار رفت. زیرساختهای تولید یک ساترن-۵ هم چندین عنوان «ترین» را یدک میکشیدند. از جمله، ساختمان مونتاژ موشک، که با ارتفاع ۱۶۰ متر و طول ۲۱۸، و عرض ۱۵۸متر، تا دیرزمانی عنوان بزرگترین ساختمان تکاتاقه جهان را داشت. و همچنین دو ماشین غولآسا که برای انتقال موشک از ساختمان مونتاژ به سکوی پرتاب استفاده میشد و هرکدامشان با ۱۳۴۱ اسب بخار قدرت، تا حدود ده سال عنوان قویترین ماشین باربری جهان را داشتند.
لحظه پرتاب موشک ساترن-۵؛ حامل فضانوردان مأموریت آپولو-۱۱، به تاریخ شانزدهم ژوئیه ۱۹۶۹.
در پی پرتاب هر موشک ساترن-۵، ایالت فلوریدا و چندین ایالت همجوارش با قدرت ۴.۶ ریشتر میلرزید و لحظاتی پس از پرتاب نخستین نمونه آزمایشی آن (در قالب مأموریت آپولو-۴)، حتی مهندسین ناسا را هم انگشتبهدهان گذاشت. ساختمان مونتاژ موشک، که در حدود شش کیلومتر از سکو فاصله داشت، دچار لرزههای شدیدی شد و حتی موزائیکهای سقف اتاق خبرنگار تلویزیون سیبیاس که عملیات پرتاب را گزارش میکرد، فروریخت (فیلم این گزارش در انتهای مقاله قرار داده شده است). از آن پس، ناسا سیستم مهار ضربات صوتی را به سکوهای پرتابش افزود، که شانزده ثانیه پیش از پرتاب موشکهای مشابه، هزاران گالن آب از دریاچه مجاور را به زیر موتورهای موشک پمپ میکرد (بخش اعظم «دود»ی که غالباً در جریان این پرتابها پیداست، در واقع بخار آب ناشی از تبخیر این آبهای ضربهگیر است).
تاکنون ۲۴ انسان از این موشک سواری گرفتهاند. هری اشمیت (Harrison Schmitt)، فضانورد مأموریت آپولو-۱۷ (آخرین مأموریت سرنشیندار به ماه)، اظهار میکند که در جریان پرتاب، چنان لرزه شدیدی را تجربه میکرده که حتی جرأت نداشته دستش را به دستگیرههای کنترل سوخت موشک نزدیک کند، چراکه میترسیده دستاش از جا کنده شود. ضربان قلب چارلی دوک (Charles Duke)، خلبان کارکشته نیروی هوایی آمریکا و فرمانده مأموریت آپولو-۱۶ (که نخستین تجربه فضاییاش را از سر میگذراند)، به ۱۴۴رسیده بود.
عملکرد چشمگیر موشک ساترن-5 در تمام سیزده پرتابش هنگامی مشخص میشود که نگاهی به کارنامه همتای روسی آن، یعنی موشک غولآسای N-1 بیاندازیم. حتی وجود این موشک هم، که طرح آن در سال ۱۹۶۵و یک سال پیش از درگذشت ناگهانی سرگئی کارالیوف، زیر نظر وی ریخته شد؛ تا زمان فروپاشی شوروی جزء اسرار طبقهبندیشده بود. دلیل این پنهانکاری، شکست هر چهار پرتاب آزمایشی ِ آن در خلال سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۲ بود. انفجار سوم ژوئیه ۱۹۶۹، که سیزده روز پیش از آغاز مأموریت آپولو-11 برای دومین موشک N-1 رخ داد، بزرگترین انفجار غیراتمی تاریخ لقب گرفت و تازه از آن پس بود که ماهوارههای جاسوسی ِ ایالات متحده با تصویربرداری از وسعت خرابیهای پایگاه بایکانور قزاقستان، پی به وجود این موشک بردند. دلیل شکست پروژه N-1، تا حد زیادی به مرگ نابهنگام کارالیوف بازمیگردد.
فتح ماه اما هدف ثانوی فونبراون تلقی میشد. او از همان اول هم به فتح مریخ میاندیشید و طرح چندین ایستگاه فضایی را در سر میپروراند. ایستگاه دواری که در فیلم «۲۰۰۱، اودیسه فضایی»، ساخته استنلی کوبریک به نمایش درمیآید، از طرحهای اولیه فونبراون بود که هرگز علمی نشد. او به امید انتقال رؤیاهایش به نسل جوان آمریکا، پیش از پیوستن به ناسا، در سِمت کارگردان فنی چندین فیلم کمپانی والت دیزنی هم ظاهر شد. یکی از این مجموعهها تحت عنوان «انسان در فضا» که در نهم مارس ۱۹۵۵ (یعنی حتی پیش از پرتاب نخستین ماهواره جهان به فضا)، با کمک فونبراون روی آنتن رفت، بالغ بر ۴۲ میلیون بیننده آمریکایی را پای تلویزیون کشاند و دومین برنامه پربیننده تاریخ تلویزیون این کشور شد.
ورنر فونبراون، مهندس رؤیاپرداز روزهای جنگ و صلح، در شانزدهم ژوئن ۱۹۷۷درگذشت. معروف است که او در واکنش به شنیدن خبر حمله موشکی ارتش هیتلر به لندن گفته بود، "عملکرد موشک عالی بود، اما در سیارهای اشتباه فرود آمد". اینکه میراث حضور فعال وی را در بطن تحولات بزرگمقیاس قرن بیستم، به حساب چه خصلتی بگذاریم – اینکه او فرصتطلبی طمّاع بود؛ یا رهبری پیشرو – به قضاوت شخصیمان برمیگردد. اما، سیاستی که فونبراون و تیم او در تهییج مقامات آمریکایی – و در رأسشان لیندون جانسون، معاون وقت کندی – برای شروع مسابقه فضا در پیش گرفتند، طبعاً اثری بس بازدارندهتر از بمباران اتمی ژاپن در انتهای جنگ جهانی دوم داشت. جنگی که میرفت آتش نزاع هستهای ابرقدرتها را در سرتاسر جهان برافروزد، به هیئت جنگ موشکهایی درآمد که حتی بدون حمل کلاهک خاصی هم قدرت یک بمب اتمی را یدک میکشیدند اما مقصدشان دیگر سیاره ما نبود.
فونبراون و رقیب روسیاش سرگئی کارالیوف را باید دو پیروز امیدوار جنگ سرد نامید. امیدی که با گام جاودانه آرمسترانگ بر ماه، در تکتک اذهان زمینیان نقش بست: "قدمی کوچک برای یک انسان اما جهشی بزرگ برای بشریت".
در همین زمینه:
توضیحات تصاویر:
۱ - ورنر فونبراون
۲ - دقایقی پس از تسلیم فونبراون و تیم دانشمندان موشکی آلمان، به لشگر چهلوچهارم پیادهنظام آمریکا در روز سوم می ۱۹۴۵. به ترتیب از چپ به راست: سرباز آمریکایی، والتر دورنبرگر، هربرت آکستر، ورنر فونبراون (با دست شکسته)، هانس لیندنبرگ و برنارد تسمان
۳ - جلد شماره ۱۷ فوریه ۱۹۵۸ نشریه TIME، که در آن پرترهای از فونبراون و نیز طرحی از لحظه پرتاب موشک ردستون (حامل نخستین ماهواره آمریکا) که از ابداعات وی بود، دیده میشود.
۴ - فونبراون و نمونهای از موشک ساترن-1B بر روی سکوی پرتاب، که دومین نسل از موشکهای ساترن به شمار میرفت و برای حمل محمولههای سرنشیندار، یا بیسرنشین آپولو به مدار زمین استفاده میشد / منبع: ناسا
۵ - نمای فیشآی از لحظه پرتاب موشک ساترن-۵؛ حامل فضانوردان مأموریت آپولو-۱۱، به تاریخ شانزدهم ژوئیه ۱۹۶۹ / منبع: ناسا
*فیلم پوشش زنده شبکه سیبیاس آمریکا، از لحظه پرتاب اولین موشک ساترن-5 در جریان مأموریت آپولو-4. صداهایی که از دقیقه ۱:۵۰ به گوش میخورد، صدای لرزش ساختمان از ضربه امواج صوتی ناشی از پرتاب است، که با فروریختن تعدادی از موزائیکهای سقف و فریاد گزارشکر همراه میشود:
البته مستحضر هستید که سفر به ماه آمریکا ، فقط یک دروغ تلویزیونی بوده.
ا................ما فون براون قبل از اینکه آمریکایها او را انتخاب کنند خود آنان را انتخاب کرده بود ،اندکی قبل از سقوط هیتلر و پایان جنگ همه همکاران را در پینه مونده جمع کرد تا خریداران آینده خود را تخمین زنند و براون گفت که ما را تنها آمریکا میتواند بخرد برای بقیه خیلی گران هستیم.
با این روحیه، پروژه محکوم به شکست را در حالی آغاز کرد که از لحاظ تکنیکی کامپیوتر به کار رفته در آپولو چیزی شبیه به کامپیوتر بازی کمودر ۶۴ بود .
به زودی براون سر از والت دیسنی در آورد و در کنار والتر دیسنی عکس گرفتند و از استودیو بازدید کرد !
گویا قرار بود کتابی که براون برای کودکان در آلمان نازی نوشته بود به همان شکل در استودیو دیسنی بازسازی شودو رویای آمریکایی فتح کره ماه حداقل در پرده سینما تحقق پذیرد.
در پروژه فتح فضا به دلیل مخالفت بسیاری از کارشناسان و تمرد گروهی از خلبانان ،در سری تصادفات و سوانح و مرگهای اتفاقی در عرض مدت کوتاهی نزدیک به دو سوّم از دست اندر کران پروژه از بین رفتند ! از سکته ، تصادف جادهای با قطار ،و سوانح دیگر همگی در عرض مدت بسیار کوتاه آشکارا به قتل رسیدند تا مانع و مخالفتی در کار نباشد و آنان که باقی ماندند همگی موافق بودند.
سفر به فضا به همان شکل رایج ا پخش زنده از مرکز ناسا و مردمی که از دور تماشاگر بودند صورت پذیرفت ، اپلو ۱۱ پرواز کرد اما به کجا رفت؟ برخی از کارشناسان میگویند در تمام طول نمایش برنامه فتح کره ماه، آپولو ۱۱ مانند ماهواره به دور زمین میچرخید و سپس در روز موعود ، در مسیر بازگشت به زمین پرواز کرد.
سفر و نشستن به کره ماه علاوه بر ایرادات بسیار کارشناسی ،چناچه دور فیلم را دو برابر کنیم دقیقا سرعت عادی روی زمین را خواهیم داشت .
ممنون آقای کاویانی.
بله . درحالیکه شاتل میتواند طی 2 روز به ایستگاه فضایی در همین نزدیکی ها (370 کیلومتری از زمین) برسد ، آپولو ها طی 3 روز به ماه در فاصله 380000 کیلومنری و با آن مدار پیچیده اش میرسیدند!!
یعنی با وجود فاصله هزار برابر ماه، مدار بسیار پیچیده تر آن ، کامپیوتر های بسیار بسیار بسیار بسیار ساده تر آپولو ها، موتور های ساده تر آن ها، سوخت های ساده تر ، و غیره... سرعت و دقت فنی آپولو ها در فرود موفق روی ماه ، حدودا 1000 برابر بیشتر از شاتل ها یا سایر سفینه های امروزی بود!!!!!! و جالب اینکه چنین کار محیر العقولی ، هرگز پس از این همه پیشرفت های تکنولوژیک ، نتوانسته تکرار شود و 40 سال است که به بایگانی سپرده شده.
این نمایش مسخره آپولو ، بقدری پر از خطا های ریز و درشت مختلف و فراوان بود که هر کسی آن را باور کند ، ساده لوحی بیش نیست.
نمی دونم این تفکر دایی جان ناپلئونی کی قراره دست از سر بعضی ها برداره تا حداقل خردشان یک نفس راحتی بکشه . دلیل اینکه دیگه سفری به ماه نمی شه , هزینه های سرسام آور عملیاتی شبیه اونه . در سال ۱۹۶۹ به دلیل جنگ سرد و عقب ماندن آمریکا در جنگ فضایی در برابر روسها , این عملیات از نظر دولت آمریکا کاملا توجیه پذیر بود .
برای اطلاع آن دوستانی که مدعی دروغ بودن سفر به ماه و اون داستان خنده داره چرخش دو روزه در مدار و ... هستند باید بگم که ناسا حدود ۶ عملیات پرواز به ماه رو اجرا کرد و ماموریت آپولو ۱۱ تنها نخستین مورد آن بود . بهتره به جای تخطئه ی موفقیت های ملل دیگر , این حسادت ذاتی خود را کنار بگذاریم و سعی کنیم از انسان های بزرگی مثل اونها الهام بگیریم
*** دلیل اینکه رسیدن شاتل به ایستگاه فضایی بین المللی در ارتفاع ۴۰۰ کیلومتری اینقدر طول می کشه , بعد مسافت نیست بلکه انجام مانورهای مداری ست و گرنه طی ۴۰۰ کیلومتر مسافت کار چندان سختی نیست . ولی برای پهلوگیری شاتل به ایستگاه در مدار مشخص و با سرعت مشخص و ایمن , نیاز به مانورهای پیچیده ی مداری هست .
از نظرات دوستان سپاسگزارم
گرچه شکی نیست که از این توضیحات، امید هیچگونه تغییری در این عقاید نخنماشده نمیرود؛ اما لازم میدانم اقلاً جهت رفع شبههی سایر خوانندگانِ این صفحه، نکاتی را ذیل دعاوی غیرمستندی که در نظرات بالا مطرح شده، توضیح دهم.
برنامه آپولو، تنها برنامهای نیست که در دهه 1960 میلادی توسط سازمان فضایی ایالات متحده (ناسا) به اجرا درآمد. پیش از آن هم برنامههای سرنشیندار مرکوری (با پرتاب 7 انسان به مدار زمین در محمولههای تکنفره) و جمنای (با پرتاب مجموعاً شانزده فضانورد، در محمولههای دونفره)؛ و نیز برنامههای بیسرنشین ِ رینجر (با کوبیدن نُه ماهواره تصویربردار بر سطح ماه)، سرویر (با نشاندن هفت مأموریت روبوتیک بر سطح ماه)، مارینر (به مقصد مدار سیارات مریخ و زهره) و پایونیر (به مقصد مدار ماه و مریخ) نیز انجام شده بود که نهتنها کسی شبههای را به فناوریهای بهکاررفته در آنها وارد نمیداند؛ بلکه بعید میدانم حتی از وجودشان هم خبر داشته باشد. بههمینمنوال، شوروی نیز پیش از آن، برنامههای سرنشیندار وستوک و وسخود؛ و نیز پروژههای بیسرنشین ِ لونا، لونوخود و زوند را به مقصد ماه انجام داده بود، که باز همین قضیه بر آنها نیز صدق میکند. دوستانی که راجع به توانمندیهای فناورانهی برنامه آپولو شک دارند و آن را با تکنولوژیهای رایانهایِ امروز مقایسه میکنند؛ حتماً از شنیدن اینکه در همان سالها، شوروی نخستین روبوت متحرکِ ماهپیما را با موفقیتْ روانهی این جرم آسمانی کرد و به مدت سه ماه متوالی، از آن کار کشید و بالغ بر 197 متر جابجایش کرد؛ تعجب میکنند. این دوستان حتماً متوجه نیستند آنچه که در سفر به ماه اهمیت داشت، ساختمان چندمرحلهایِ موشک و نوع مدیریت سوخت و مانورهای مداریِ فضاپیما بود؛ و مابقی نیازهای خدمه، از دستاوردهای صنایع هوایی ِ آن سالها تأمین میشد. لذا بهتر است که پیکان انتقادات ناشیانهشان را به سمت صنایع هوایی و پروژههای هوانوردیِ آن زمان نشانه روند و نسبت به تخطئه تکنولوژی به کاررفته در هواپیماهای پیشرفته جنگ سرد اقدام کنند.
)
گذشته از اینها، چنانچه بهگفته دوستمان، حدود دو سوم دستاندرکاران پروژهْ به شکلی عمدی از میان رفته باشند؛ طبق آمار پایگاه فضایی لانگلی ِ ناسا بایستی حدود 266 هزار و ششصد قتل عمد در سرتاسر آمریکا صورت پذیرفته باشد و کسی هم از آن بویی نبرده باشد! اگر این دوستان به ماجراهای جنایی ِ صنعت فضا علاقهمندند و البته دغدغهی مستند بودن حرفشان را هم دارند؛ بهتر است نگاهی به حادثهی موشکی ِ R-16 در پایگاه فضایی بایکانور قزاقستان بیاندازند؛ که به تاریخ 24 اکتبر 1960 اتفاق افتاد و در جریانش حدود یکصدنفر از مهندسین و پرسنل موشکی ِ این کشور از میان رفتند و قضیه تا پس از فروپاشی ِ شوروی لو نرفت. حتی در بین نام کشتهشدگان، اسم مارشال نِدِلین؛ مدیر پروژه R-16 هم دیده میشود. سؤالی که من از دوستان دارم این است: آیا رقابتی که در همان سالها با همین جدیت بین مهندسین ِ موشکی ِ دوابرقدرت آغاز شد؛ بهطوریکه شوروی چنان در معرفی نسل نخست موشکهای R-16 شتاب داشت که حتی سادهترین پیشنیازهای ایمنی ِ یک سکوی پرتاب را هم رعایت نکرد؛ میتوانسته حدود نُه سال بعد، به یک شوی تلویزیونی ِ یکطرفه در آمریکا بیانجامد و شوروی هم هیچگونه اعتراض رسمیای صورت ندهد؟
ضمناً آن دوستی که دور بودنِ مردم از محل پرتابِ موشک ساترن-5 را دلیلی بر دروغ بودن مأموریتهای آپولو پنداشتهاند؛ باز بهتر است نگاهی به اردوی رقیب بیاندازند و ببینند که سیزده روز پیش از آغاز مأموریت آپولو-11، چه رخدادی برای موشک مشابه روسها پیش آمد. در آنجا اتفاقاً مردمی هم در کار نبودند؛ اما صدای انفجار موشک را اهالی چندین استان همجوار ِ آن منطقه شنیدند. حال سؤال دیگری از دوستان دارم: نخستین تست موشک N-1 (همتای روسی ِ موشک ساترن-5)، حدود سه ماه بعد از موفقیت پروژه آپولو-8 در انتقال نخستین محموله سرنشیندار تاریخ به مدار ماه، انجام گرفت؛ و علیرغم شکست این تست موشکی؛ ظرف مدت پنج ماه، موشک دیگری از همان نوع آماده شد و بدون اِعمال هیچگونه تغییری که از شکست مجددش پیشگیری به عمل آورَد؛ درست سیزده روز پیش از آغاز موفق مأموریت آپولو-11، دومین پرتاب تستی ِ آن هم انجام گرفت به شکست انجامید. حال، چرا سومین تست، نه دیگر چند ماه بعد، بلکه حدود دو سال بعد انجام شد؟ در این فاصله، آمریکاییها شش نفر را، طی چهار پرتاب (که یکی از آنها، یعنی آپولو-13 در فرود بر ماه ناموفق بود) روی ماه نشانده بودند. چرا شوروی باز اعتراضی به ساختگی بودنِ این ماجراها نکرد؛ و باز در سکوت رسانهای و بودن هیچگونه تغییری در ساختار موشک N-1، سومین و چهارمین تستِ توأم با شکست این موشک را در سالهای 1971 و 72، و پیش از پرتاب مأموریتهای آپولو-15، 16 و 17، انجام داد و نهایتاً پروژهی سفر به ماهِ خود را بدون هیچگونه موفقیتی، کنسل کرد تا خبرش تنها بعد از فروپاشی شوروی، به رسانهها راه پیدا کند؟ چرا واسیلی میشین، سرمهندس موشکهای N-1، به دستور مستقیم لئونید برژنف (رئیسجمهور وقت شوروی) از مقام خود عزل شد؟ آیا اینها را نمیشد با یک مانور تبلیغاتی علیه رقیب، حل و فصل کرد و اینهمه هزینه را صرف یک برنامه موشکی ِ شکستخورده نکرد؟ دوستان خوب است اقلاً نگاهی هم به این فیلم، که روسها بعد از فروپاشی ِ شوروی، از مراحل آمادهسازی و پرتاب موشک N-1 انتشار دادند؛ بیاندازند و در قضاوت خود تجدید نظری صورت دهند: www.youtube.com/watch?v=CLHIrKE2HqQ
مخالفین برنامه آپولو، نهتنها به سکوت شوروی در اینباره هیچ اشارهای نمیکنند؛ بلکه گمان نکنم از وجود پروژه آپولو-سایوز هم در پایان مأموریتهای آپولو اطلاعی داشته باشند؛ پروژهای که در جریان آن، فضانوردان هر دو ابرقدرت، با فضاپیماهای ملی ِ خود در مدار زمین مستقر شدند و در آنجا، بعد از الحاق سفاینشان، با هم ملاقات کردند تا به مسابقه سنگین فضاییشان پایان دهند. یعنی در اینجا هم ایالات متحده، ماکتی ِ از الکسی لئونوفِ فرمانده را ساخته بوده تا با تام استافوردِ آمریکایی دست بدهد و همهچیز ختم به خیر شود؟ و باز شوروی سکوت کند؟ (فیلمی از لحظات پرتاب موشک روسی سایوز، و موشک آمریکایی ساترن-1b در جریان پروژه آپولو-سایوز، و الحاق دو سفینه در فضا؛ که به مسابقه فضایی ِ دو ابرقدرت پایان داد:
دوستی که مدتزمانِ انجام مأموریتهای آپولو را با مأموریتهای شاتل فضایی مقایسه کردهاند؛ آیا مقایسهای هم بین قدرت موتورهای موشکی ِ بهکار رفته در این دو پروژه صورت دادهاند؟ پنج موتوری که در مرحله اول موشک ساترن-5 تعبیه شده بود و سرعت موشک را به 7 کیلومتر بر ثانیه میرسانْد؛ فقط در جریان پروژه آپولو، و بعدها یکبار در جریان پروژه اسکایلب استفاده شدند؛ که بعدها به دلیل هزینههای سرسامآور آمادهسازی و تولیدشان از لیست انتخابهای ناسا خارج شدند. در عوض، موتورهای J-2 که در مرحله دوم موشک قرار میگرفت؛ با اِعمال یک تغییرات، به هیأت موتورهای J-2X درآمدند و بهعنوان سه موتور اصلی شاتلها به کار رفتند. بنابراین شاتل، عملاً از یک مرحلهی مهم موشک ساترن، محروم بود و همین، قدرت فضاپیما را تنها محدود به مأموریتهای مداریِ اطراف زمین میکرد. محمولههای سرنشیندار آپولو، پس از استقرار در مدار زمین، تنها 1 مدار را در اطراف سیارهمان به سر میبردند و مانور TLI (یا ورود به مدار ماه) حدود 1.5 ساعت بعد از پرتاب موشک انجام میگرفت تا حدود سه روز بعد، فضاپیما مسافت 280 هزار کیلومتریِ زمین-ماه را بپیماید و به مدار ماه وارد شود. اما شاتلها، به رغم اینکه حدود 70 ثانیه بعد از پرتاب، در مدار پارکینگشان قرار میگرفتند؛ پتانسیل این که تا چند ساعت بعد به ایستگاه فضایی بپیوندند را داشتند؛ اما چنین کاری صورت نمیگرفت، چراکه اساساً هدف مأموریتهای شاتل، ایمنی ِ بیشتری را میطلبید و فراهمسازی تمهیدات الحاق دو سفینه، مقدمات بیشتری داشت. ضمناً این دوست، مقایسهای را هم بین کامپیوترهای بهکاررفته در شاتلها و نیز محمولههای آپولو صورت دادهاند و شکی نیست که از جرئیات فنی ِ کامپیوترهای شاتل فضایی هم اطلاعی ندارند. کامپیوتر شاتلهای فضایی، تا قبل از سال 1991، با معیارهای دهه 80 میلادی فقط 20 دلار میارزید! یعنی یک IBM 5150 با 500 کیلوبایت حافظه رَم، که برای مانورهای شاتل کفایت میکرد؛ حالآنکه تا همین امروز، شاتلها همچنان رکورد پیچیدهترین ابزارهای حمل و نقل تاریخ را در اختیار خود دارند. اشتباه دوستان اینجاست که معیار روزمرهی «پیشرفت» را غالباً بر پروژههایی که اساس پیشرفت امروزمان را پی ریختهاند پیاده میکنند و بر اساس همان قضاوتشان را پیش میبرند. لابد اگر بدانند رزولوشن دوربین اصلی ِ تلسکوپ فضایی هابل، تا دو سال پیش، از 2 مگاپیکسل هم تجاوز نمیکرد؛ عکسهای این تلسکوپ افسانهای را هم جعلی میدانستند!
هزینه نگهداریِ زیرساختهای پرتاب هر موشکِ ساترن-5 چنان بالا بود؛ که مسئولین ناسا به صرفه دیدند تا همین سال گذشته (یعنی 2011)، از آنها برای پرتاب یکصد و سی و پنج مأموریت شاتل استفاده کنند. گمان نکنم هیچکس شبههای را دیگر به این مأموریتهای سرنشیندار وارد بداند؛ اما اگر مأموریتهای آپولو را باور نکند، مطمئناً از مقدمات پرتاب شاتلهای فضایی هم بیاطلاع است. چراکه ساختمان مونتاژ شاتل، در واقع همان ساختمانی بود که برای مونتاژ موشکهای ساترن-5 ساخته شد. ماشینهای انتقال شاتل از همین ساختمان به سکوی پرتاب؛ همان دو ماشینی بودند که برای پروژه آپولو طراحی و ساخته شدند. سکوهای 39-A و 39-B پایگاه فضایی کندی که میزبان این یکصد و سی و پنج پرتابِ شاتل بودند؛ در واقع برای پرتاب موشکهای ساترن-5 ساخته شده بودند. جهت کسب اطلاعات بیشتر راجع به نحوه تأمین بودجه پروژه شاتل، مطالعه این مقاله را به دوستان توصیه میکنم: http://www.radiozamaneh.com/science/2011/07/27/5748 (اطلاعات فنی ِ بیشتر راجع به کامپیوتر شاتلها را هم میتوانید از لینک به دست آورید: http://klabs.org/DEI/Processor/shuttle/)
باز سؤال دیگری که در برابر ادعای دروغپنداری مأموریتهای آپولو مطرح میشود این است: اگر آپولو یک شوی تلویزیونی بود و آمریکا، فناوری انتقال انسان به ماه را در اختیار نداشت؛ چگونه ناسا ظرف مدت سه سال پس از پایان پروژه آپولو، مریخنشینهای وایکینگ را که برای تأمین برقشان به ریزرآکتورهای اتمی مجهز بودند، با موفقیت به مریخ فرستاد؟ چگونه مأموریتهای دو قلوی ویجر را دو سال بعد، با همان تکنولوژی ریزرآکتورهای اتمی؛ نهتنها از مدار زمین و ماه، بلکه از مدار خورشید هم به بیرون پرتاب کرد و به ملاقات سیارات مشتری، زحل، اورانوس و نپتون فرستاد؟ اصلاً چه نیازی به این مخارج بود؟ اگر ویجرها و وایکینگها و دهها مأموریت علمی ِ دیگر رسانهای نشدند؛ دقیقاً به دلیل حواشی ِ سیاسی ِ پیرامون پروژههای وستوک، وسخود، مرکوری، جمنای و نهایتاً آپولو بود که در بطن تحولات فضایی دو ابرقدرت قرار داشتند و دقیقاً برای رسانهای شدن، انجام میشدند. این روند، بعد پروژه آپولو-سایوز دیگر ادامه نیافت و در پی آن، نهتنها بودجه فضایی هر دو کشور اُفت شدیدی را تجربه کرد؛ بلکه رسانهها هم علاقه چندانی به میراث غنی ِ این مسابقه نشان ندادند؛ چراکه دیگر جنگ سرد، آن حرارت و اصطکاک پیشیناش را نداشت. این میراث، شامل چندی از شگفتانگیزترین مأموریتهای فضایی تاریخ میشد؛ اما فقط به دلیل اینکه جذابیت رسانهای چندانی را یدک نمیکشیدند و هنوز هم نمیکشند، دیگر هیچکس اجازهی تخطئهشان را به خود نمیدهد؛ چراکه آن را فراتر از تخصص خود میداند. حالآنکه گویا پروژه آپولو – فقط از این بابت که قدیمیست – میتواند جولانگاه نظر هرچند غیرمستند هرکسی بشود!
تنها خواهشی که از دوستان عزیز دارم، افزایش اطلاعات فنیشان در رابطه با صنعت فضاست؛ و تا جایی هم که امکانش هست، ما در این زمینه فروگذار نخواهیم کرد. لذا در همین رابطه، بنده چندین منبع معتبر را جهت مطالعه به دوستان سفارش میکنم؛ تا از این پس، وقت گرانبهایشان را صرف بحث و جدلهای غیرمنطقی نکنند و برخی از پیشفرضهای بدیهی ِ ورود به مباحث مشابه، حمله نبرند:
در حدود یازده سال پیش، دکتر تونی فیلیپس؛ دانشمند پایگاه فضایی گادرد ناسا، به شبهات علمی ِ پیرامون مأموریتهای آپولو، طی این مقاله پاسخ گفت: http://science.nasa.gov/science-news/science-at-nasa/2001/ast23feb_2/
وبسایت نشریه علمی ِ نشنالجئوگرافیک؛ در این مجموعه، به شبهات تصویریِ مرتبط با مأموریتهای آپولو پاسخ گفت: http://news.nationalgeographic.com/news/2009/07/photogalleries/apollo-mo...
فیل پلیت؛ مدیر وبسایت Bad Astronomy، در این مقالهی طولانی، به تمام شبهات رسانهایِ پیرامون مأموریتهای آپولو پاسخ گفت: http://www.badastronomy.com/bad/tv/foxapollo.html
دانشمندان بزرگی در جریان مأموریتهای آپولو به تعیین مدار محمولههای سرنشیندار، مدد رساندند؛ که از آن جمله میتوان به پروفسور ابوالقاسم غفاری، ریاضیدان بزرگ ایرانی اشاره کرد؛ که چندی پیش، مقالهای را در رابطه با زدنگی پربار ایشان و خدمات بهیادماندنیشان منتشر کردیم: http://www.radiozamaneh.com/science/2012/06/24/16147
ماهواره LRO، متعلق به ناسا، طی سالهای گذشته چندین بار از محل فرود محمولههای آپولو – و حتی ردپای محو فضانوردانشان – عکسبرداری کرده که از این لینک قابل مشاهدهاند: http://www.nasa.gov/mission_pages/LRO/multimedia/lroimages/apollosites.html
دوستان عزیز؛ پروژه آپولو دقیقاً یک شوی تلویزیونی در بحبوحه رقابتهای سیاسی ِ تنگاتنگ دو ابرقدرت درگیر در جنگ سرد بود؛ اما لوکیشنی به جز ماه نمیتوانست داشته باشد؛ چراکه اگر غیر از این میبود، شوروی با تمام دستگاه عریض و طویل اطلاعاتیاش، این «حقه»ی آمریکا را بیجواب نمیگذاشت و به چندین وبلاگ و معدودی افراد متخصصْ جازه نمیداد، این فرصت گرانبها را، آنهم سالها بعد، در اختیار خود بگیرند.
موفق باشید
خطاب ب ه ستاره که کغته " دلیل اینکه رسیدن شاتل به ایستگاه فضایی بین المللی در ارتفاع ۴۰۰ کیلومتری اینقدر طول می کشه , بعد مسافت نیست بلکه انجام مانورهای مداری ست و گرنه طی ۴۰۰ کیلومتر مسافت کار چندان سختی نیست . ولی برای پهلوگیری شاتل به ایستگاه در مدار مشخص و با سرعت مشخص و ایمن , نیاز به مانورهای پیچیده ی مداری هست ."
بله ورود به فضا فقط 8 دقیقه وقت میخواهد. 2 روز صزف سینک کردن میشه. برای همین من مورد :پیچیدگی مدار" رو هم مطرح کردم که در مورد ماه ، پیچیده تر است. در ضمن ایستگاه فضایی و شاتل مجهز به GPS و سیستم های ناوبری پیچیده اند ولی در زمان آن سفر کذایی به ماه ، هیچ کذام از اینها نبود . ولی 3 روزه به نقطه هدف رسیدند. ولی اینها نمیتوانند!
خطاب به آقاي سنايي
ممنون از توضيح جامعه و مبسوط و دقيق شما. در مورد اينکه نظر عوض بشود يا نه، من هم ابتدا مثل شما به اين قضیه نگاه ميکردم تا اينکه با استدلال هاي خلاف آن روبرو شدم و نظرم عوض شد. بنابر اين نظر من ميتواند با توجه به دانسته هايم و بدون تعصب تغيير کند. کما اينکه اگر شما هم ميتوانستيد مجابم کنيد ، بي پروا ميپزيرفتم که نظر قبلي ام اشتباه بود و از شما بابت اينکه به من مطالب جديدي آموختيد که ديدم را باز ميکند ، تشکر ميکردم ( علاوه
بر وقتان ، که در هر صورت شايسته تقدير است )
در مورد موشک ها ، ممنون از توضيح جالب و شنيدني شما در مورد موتور هاي موشکي. ابتدا ياداوري کنم که قسمت عمده پروسه پرتاب شاتل به کمک 5 موتور و نه 3 موتور اتفاق ميفتد ، و 2 متر پر توان بوستر ها ياري ميکنند. اگر سرعت آپولو 7 کیلومتر بر ثانیه بود ، سرعت شاتل 8 کيلومتر بر ثانيه است!!! ، وگرنه اصلا نميتواند از جاذبه فرار کند... ولي من در فرض ام چند مورد را ذکر کردم که موتور ها فقط يکي آن موارد بودند. فرض کنيم که متر هاي آپلو
بسيار قويتر بودند ... مساله سوخت را چه بايد بکنيم ؟ مساله ترمز کردن را چه بکنيم ؟ توجه بفرماييد که شتاب منفي لازم براي ترمز جرمي با آنچنان صورت وحشتناکي چيزي نيست که از موتور هي کوچک آپولو به سادگي بر بيايد، بنابر این انتظار میرود که آپولو مجبور بوده که سرعت خود را زود تر از آنچه میپنداریم ، کم کند تا اینکه بتواند به موقع ترمز کند. و این یعنی مدت بسیار بسیار طولانی تر از فقط ۳ روز!...
در مورد تجارب قبلی پرتاب روبات به ماه توسط شوروی ، در همان ۴۰ سال پیش، آیا باید روبات به زمین باز میگشت؟ آیا موجودی زنده در خطر مرگ بود؟ خیر. بنابر این آنها میدان بزرگتری برای پرتاب داشتند... ولی در مورد جرمی که قرار است دوباره بلند شود (یک افتضاح دیگر) و نیز قرار است در مکان امن ای فرود بیاید ، نمیتوان مثل روبات ریسک کرد. میدانید که طبق اعلام خود ناسا، شانس فرود موفقیت آمیز این مریخ نشین کنجکاوی بر روی نقطه صحیح ، با وجود بهترین تکنولوژی ها ، فقط ۵۰ درصد بود. حالا بگوییم چون ماه بسیار نزدیک تر است ، و اصلآ تکنولوژی آن موقع هم بی نظیر بوده ، شانس فرود موفق آپولو روی ماه ۹۹% درصد باشد ، آیا کسی از ناسا این ریسک را میکرد که با یک درصد شانس مرگ و به بار آوردن افتضاح ، انسان به ماه بفرستد؟ در حالی که میدانیم ، این ریسک احتمالا خیلی بیشتر از یک درصد بوده زیرا هم قرار بوده سفینه در نقطه ای بنشیند که بتواند به درستی و با صرف کمترین انرژی دوباره به زمین باز گردد ، و هم وجود انسان در درون آن این اجازه را نمیداده که آن را با سوی هر نقطه ای نشانه بگیرند و هم اینکه تکنولوژی واقع بی نظیر نبوده..
ولی ایرادات تکنیکی به این موارد ختم نمیشود. به طور مثال ، در جو زمين ، وقتي انرژي تابشي خورشيد را جذب ميکنيم و گرمتر ميشويم، وجود سيالي مثل هوا باعث خنک شدن ما ميشود. در نبود چنين سيالي در اطراف ، جسم دو راه بيشتر براي تبادل گرمايي ندارد. جذب انرژي تابشي. تابش انرژي تابشي. و ميدانيم که ميزان تابش مادون قرمز براي کاستن از گرماي رسيده از خورشيد برای یک جسم سرد ناچيز است. بنابر اين جسم به قادري داغ ميشود که به يک تعادل گرمايي جديد برسد. و اين دماي جديد ، براي انسان قابل تحمل نخواهد بود. بنابر اين ،
چنانچه فضانوردان در يک سفينه خارج از جو قرار بگيرند ، به زودي تبديل به سيب زميني سوخاري خواهند شد ! ناسا گفت که ما آب سفينه را به سطح تاريک آن جريان ميداديم ، و در قسمت تاريک يخ ميزد و دوباره از آن براي خنک کردن سطح گرم استفاده ميکرديم که به گفته صاحب نظر هايي که نظرشان را منعکس ميکنم ، به شوخي ميماند. زیرا با توجه به معادلات فیزیکی ، مقدار آبی که برای این خنک کردن نیاز است ، به قدری زیاد میشود که اجازه طی مسیر های طولانی را به سفینه نمیدهد.
آري دوست من علت اينکه تا به حال هيچ موجود زنده ي نتوانسته زنده از جو رد شود اين مساله است ، نه اينکه چون هنوز نميتوان تاخير در ارتباط را حل کرد پس نميتوان انسان به ماه يا مريخ فرستاد!! مشکل ساده تر و بغرنج تري در ميان هست. با تکنولوژی های کنونی ، اگر از جو رد شويد ، جزقاله ميشويد. دماي تعادل جرمي که از جو رد شده ، براي ربات ها قابل تحمل است ، ولي هنوز نتوانسته اند راه حل عملي براي در امان نگه داشتن انسان طرح کنند.
دوست من شما در پاسخ به سوالاتی که پیرامون این سفر به ماه پرسیده شده ، مثال از سفینه های بی سرنشین میزنید. بله، قبول، تکنولوژی آن زمان قادر بوده سفینه به فضا یا به ماه یا سایر کرات بفرستد. آن هم با دقت زیاد. همانطور که ویجر ها یا سایر سفاین را فرستاد. ولی آنها با ریسک از دست دادن خدمه همراه نبودند. در ضمن هنوز تمام آن تکنولوژی ها نمیتواند مسیر ۳ روزه به ماه را توجیه کند ، در حالی که هنوز شاتل ۲ روز طول میکشد تا به ایستگاه فضایی برسد. به یاد بیاورم که شاتل نیز سرعت کاملا کافی دارد ، و نمیتوان گفت که آپولو ها سرعت ۷ کیلومتر بر ثانیه داشتند که توانستند ۳ روزه به ماه برسند ، و شاتل که سرعت ۸ کیلومتر بر ثانیه (!!!) دارد ، ۲ روزه به ایستگاه فضایی میرسد. در ضمن به همراه داشتن انسان یعنی به همراه داشتن هوا ، آب ، غذا ، توالت ، و بسیاری موارد دیگر که همگی یک سفینه جمع و جور را تبدیل به یک هتل میکند . بنابر این بیاییم وویجر ها یا سایر سفینه هایی که فرمودید را با سفینه حامل انسان مقایسه نکنیم.
خیر پروژه آپولو چون قدیمی است ، جولانگاه هر کسی نمیشود! اول بگویم که این افرادی که این پروژه (به تعبیر دوستی که از ناتوانی به خشم آمده) ، "جولانگاه" شان شده ، گاهی اساتید بنده و شما هستند ، نه "هر کسی" که هر چه را میشنود با دهان باز قبول میکند. در ثانی ، این پروژه به قدری ایرادات ریز و درشت دارد که جیغ میزند. علت این نیست که چون قدیمی است مورد ایراد است، علت این است که چون مورد ایراد است و ناشدنی است ، کماکان قدیمی مانده و هرگز نتوانسته تکرار شود. شما یک جستجو بفرمایید ، اینترنت پر است از ایراداتی که هرگز ناسا نتوانسته برای آن یک پاسخ قابل قبول پیدا کند. مثلا یک سؤال واقعا مزحک: چرا اثر کفش های فضانوردان روی ماه دارای آج های افقی است ، ولی کفش های آنان که در موزه فضانوردی خود آمریکاست دارای آج های کاملا متفاوتی است؟ شاید چون فضانوردان در ماه ، برای دور نبودن از مد ، ۲ جفت کفش با خود برده بودند! در این صورت چرا آن یکی کفش ها در موزه نگه داری نمیشود؟ شاید جزو اطلاعات سری است!
این مزحک ترین سؤال بود. ولی سوالات جدی تری نیز یافت میشود.
به هر حال من که قانع نشدم . امیدوارم با دلایلم شما و سایر خواننده ها قانع شده باشید. یا حد اقل یاد گرفتیم که شاتل سرعتش از آپولو بیشتر است.
ولی از لینک ها و مطالب جالب در مورد پرتاب های ناسا و شوروی ممنونم.
اگر هنوز قانع نشده اید ، یک جستجو در اینترنت بفرمایید یا نگاهی به ویکیپدیا بیندازید: احتمالا پس از آن دیگر بیشتر این دروغ را شدنی خواهید دانست: یا حد اقل نسبت به افرادی که این موارد را یافته اند (و بنده هم صرفا کپی برداری کردم) ، وازه "هر کسی (مگسی) که در عرصه سیمرغ جولان میدهد" را بکار نخواهید برد.
http://en.wikipedia.org/wiki/Moon_landing_conspiracy_theories
ضمن سپاس از پاسختان، بنده سعی میکنم فهرستوار و با ذکر منابع مستقیم، به پیشفرضهای نادرست دفاعیاتتان پاسخ دهم:
در جواب خانم ستاره نوشتهاید، "ورود به فضا فقط 8 دقیقه وقت میخواهد. 2 روز صرف سینک کردن میشه".
اگر چنانچه وقفه مابین زمان ورود فضاپیما به مدارش در گرد زمین، و الحاق آن به فضاپیمای مقصد را معیاری برای پیشرفتگی ِ سامانههای ناوبری بدانیم – کمااینکه شما چنین مقایسهای صورت دادهاید – در اینصورت حتی پیش از آغاز پروژه شاتل و راهاندازی سامانه GPS، نخستین الحاق فضایی تاریخ، ظرف مدت تنها 6.5 ساعت پس از پرتابِ محموله جمنای-8 به فرماندهی نیل آرمسترانگ؛ با محمولهی هدفِ «آجنا» - که صبح همان روز در مدار قرار گرفته بود – صورت گرفت. منبع: http://nssdc.gsfc.nasa.gov/nmc/spacecraftDisplay.do?id=1966-020A
ضمناً قبل از راهاندازی سامانه GPS آمریکا، روسها بارها با سفاین سایوز، به ایستگاههای فضایی ِ هفتگانه سالیوت (از 1 تا 7) پیوستند؛ که مثلاً اولین محموله ساکنین ایستگاه سالیوت-1 (که تحت مأموریت سایوز-11 به فضا رفتند و در همان مأموریت، به دلیل نشت هوا از درون محموله فرود، کشته شدند)، 27 ساعت پس از پرتاب خدمه، انجام شد؛ حالآنکه الحاق شاتل فضایی آتلانتیس در آخرین مأموریتش (تحت عنوان STS-135) با ایستگاه فضایی بینالمللی، که سال گذشته انجام گرفت؛ 52 ساعت پس از پرتاب انجام شد. پس تنها متغیری که زمان الحاق دو سفینه را تعیین میکند، تکنولوژی بهکاررفته در ساختار دو فضاپیما و روشهای ناوبریشان نیست.
بنده در نظر بالا راجع به موتورهای شاتل نوشتهام، "... با اِعمال یک [سری] تغییرات، به هیأت موتورهای J-2X درآمدند و بهعنوان سه «موتور اصلی» شاتلها به کار رفتند". منظور من از «سه موتور اصلی» یا Three Main Engines، همان سه موتوریست که در انتهای مدارگرد شاتل نصب است؛ و اگر نامی از دو موتور بوستر نبردهام، به دلیل اشارهام به موتورهای J-2X و تغییر کاربریشان بود (چراکه دو موتور بوستر اساساً با سوخت جامد کار میکردند؛ حالآنکه موتورهای J-2X، مایعسوزند و صحبت من هم راجع به همین موتورها بود). ضمناً در ادامه آوردهام، "... پنج موتوری که در مرحله اول موشک ساترن-5 تعبیه شده بود و سرعت موشک را به 7 کیلومتر بر ثانیه میرساند ..."؛ که برداشت شما از این جمله این بوده که "سرعت آپولو 7 کیلومتر بر ثانیه بود"؛ درحالیکه من به «مرحله اول» موشک ساترن-5 اشاره کردم. وگرنه سرعت مجموع محموله آپولو، نه 7 کیلومتر بر ثانیه؛ بلکه 11.2 کیلومتر بر ثانیه بود.
عملکرد موشک ساترن-5، به این ترتیب بوده که موتورهای مرحله اول موشک ابتدا به مدت 135 ثانیه عمل میکردند؛ و سپس موتور مرحله دوم – همان موتورهای J-2 – فعال میشدند و پس از 6 دقیقه سوختن، سرعت موشک به 7 کیلومتر بر ثانیه میرسید؛ اما این انتهای راه نبود، چراکه ساترن-5، «سه» مرحله داشت؛ و ماژول فرماندهی ِ آپولو هم مجهز به یک موتور مجزا بود و هنوز این موتورها فعال نشده بودند. اما فعالیت همین دو مرحله برای استقرار محموله در مدار زمین کفایت میکرد (دقیقاً مثل مأموریتهای شاتل). اما پس از تکمیل چند مدار، مرحله سوم موشک، در قالب عملیات TLI، به مدت 6 دقیقه فعال میشد و سرعت محموله را اینبار به 11.2 کیلومتر بر ثانیه میرساند. سرعت فرار از جاذبه زمین، 11.190 کیلومتر بر ثانیه است؛ حالآنکه شما با وجود برداشت اشتباه از جمله من، پذیرفتهاید که آپولو نهایتاً میتوانسته به سرعت 7 کیلومتر بر ثانیه برسد (که اگر اینچنین بود، توان خروج از مدار زمین را نمیداشت).
در جای دیگری نوشتهاید، "... توجه بفرمایید که شتاب منفی لازم برای ترمز جرمی با آنچنان صورت [سرعت] وحشتناکی، چیزی نیست که از موتور هی [موتورهای] کوچک آپولو به سادگی بربیاید ..."؛
که باز نشان میدهد آشنایی چندانی با جزئیات مأموریتهای آپولو ندارید؛ چراکه این محمولهها، درست مثل ماهوارههای کاسینی، گالیله، روزتا و ...، نه صرفاً از طریق فعالسازی موشک؛ بلکه با کمک مانور «قلابسنگ» از سرعتشان میکاستند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به این منبع مراجعه کنید (که ریزجزئیات مانورهای محموله آپولو—11، به همراه محاسبات مربوط به دینامیک مدار آن آمده است): http://www.braeunig.us/apollo/apollo11-TLI.htm
در جای دیگری نوشتهاید، "... طبق اعلام خود ناسا، شانس فرود موفقیت آمیز این مریخ نشین کنجکاوی بر روی نقطه صحیح ، با وجود بهترین تکنولوژی ها ، فقط ۵۰ درصد بود".
این درحالیست که طبق این منبع، ناسا شانس فرود را بیش از 90 درصد اعلام کرده بود: http://abcnewsradioonline.com/world-news/mars-rover-on-final-approach-fo...
و طبق این منبع، بین 90 تا 95 درصد: http://www.chron.com/news/houston-texas/article/A-lot-on-the-line-for-Ma...
و طبق اعلام وبسایت ناسا؛ 99 درصد: http://www.nasa.gov/mission_pages/msl/multimedia/pia15293.html
در ادامه راجع به مکانیسم تعدیل دمای سفاین آپولو نیز، باز بدون ذکر منبع، نوشتهاید: "... ناسا گفت که ما آب سفينه را به سطح تاريک آن جريان ميداديم ، و در قسمت تاريک يخ ميزد و دوباره از آن براي خنک کردن سطح گرم استفاده ميکرديم".
در حالیکه سیال جاری در سیستم تعدیل گرمای ماژول فرماندهی و ماژول فرود آپولو، محلولی از اتیلن گلیکول و آب بوده. جهت آشنایی با جزئیات فنی و نحوه عملکرد این سیستم نیز، خواندن این مقاله را توصیه میکنم: http://lsda.jsc.nasa.gov/books/apollo/s6ch5.htm
ضمناً افزودهاید: "... مقدار آبی که برای این خنک کردن نیاز است ، به قدری زیاد میشود که اجازه طی مسیر های طولانی را به سفینه نمیدهد"؛
در حالیکه محلول لازم برای تعدیل دمای سفینه، 11 کیلوگرم بیشتر نبوده. برای درک بهتر عملکرد این سیستم، میتوانید مطالعاتی راجع به تکنولوژی تعدیل دمای ایستگاه فضایی بینالمللی – که اساساً از روش مشابهی پیروی میکند و هماکنون در مدار زمین به فعالیت مشغول است – در این صفحه صورت دهید: http://en.wikipedia.org/wiki/External_Active_Thermal_Control_System
ضمناً در این مقاله نیز متخصصین شرکت بوئینگ، نحوه عملکرد سیستم تعدیل دمای ایستگاه فضایی بینالمللی را توضیح دادهاند: http://www.nasa.gov/pdf/473486main_iss_atcs_overview.pdf
نوشتهاید، "اگر از جو رد شوید، جزقاله میشوید. دماي تعادل جرمي که از جو رد شده ، براي ربات ها قابل تحمل است ، ولي هنوز نتوانسته اند راه حل عملي براي در امان نگه داشتن انسان طرح کنند".
خوب است بدانید هماکنون که در حال مطالعه این متناید، شش نفر در ایستگاه فضایی بینالمللی ساکناند و دمای سکونتگاهشان، به روشهایی که در بالا اشاره شد، تعدیل یافته. ضمناً این مقالهی سازمان فضایی اروپا (ESA) نیز نگاهی به تکنولوژیهای فعلی و آتی تعدیل دمای سفاین سرنشیندار فضایی انداخته است: http://www.esa.int/esapub/bulletin/bullet87/paroli87.htm
نوشتهاید، "... به همراه داشتن انسان یعنی به همراه داشتن هوا ، آب ، غذا ، توالت ، و بسیاری موارد دیگر که همگی یک سفینه جمع و جور را تبدیل به یک هتل میکند".
برای آشنایی با نحوه تغذیه فضانوردان آپولو، حین مأموریت، به این مقاله مراجعه کنید: http://lsda.jsc.nasa.gov/books/apollo/s6ch1.htm
برای آشنایی با سیستم تهویه ماژول خدمات فضاپیمای آپولو، به این مقاله (صفحات 2 تا 5) مراجعه کنید: http://ntrs.nasa.gov/archive/nasa/casi.ntrs.nasa.gov/19720013195_1972013...
برای آشنایی با سیستم توالت فضاپیماهای دهه 60، میتوانید صفحات 164 و 165 این کتاب را مطالعه فرمایید:
http://books.google.com/books?id=1gyGB9376nQC&printsec=frontcover#v=onep...
نوشتهاید: "... یک سؤال واقعا مزحک [مضحک]: چرا اثر کفش های فضانوردان روی ماه دارای آج های افقی است ، ولی کفش های آنان که در موزه فضانوردی خود آمریکاست دارای آج های کاملا متفاوتی است؟".
در اینجا میتوانید تصویر جانبی از پوتین راهپیماییهای فضایی ِ مأموریت آپولو که در موزه هوا-فضای اسمیتسونین واشنگتن نگهداری میشود و آج آن کاملاً مشخص است، را مشاهده کنید:
http://airandspace.si.edu/imagedetail.cfm?imageID=3026
ضمناً تصویر پرتو ایکس از کفشهای راهپیمایی نیل آرمسترانگ، که توسط استیو یوروتسون، 9 روز پیش از اعزام فضانوردان آپولو-11 تهیه شده است: http://www.flickr.com/photos/jurvetson/6366973807/in/photostream/
تصویر پرتو ایکس از کفش راهپیمایی جیمز ایروین، فضانورد مأموریت آپولو-15: http://www.flickr.com/photos/mickhyde/5747769254/
برای آشنایی با لباسهای فضانوردان مأموریت آپولو، به این مقاله – که طی 144 صفحه به توضیح دقیق این لباسها میپردازد – مراجعه فرمایید:
http://www.scribd.com/doc/17018919/NASA-Apollo-Lunar-Spacesuit-Manual
ضمناً در انتها که اشاره کردهاید، " حداقل یاد گرفتیم که شاتل سرعتش از آپولو بیشتر است"؛ میتوانید همچنان برای کسب آموزههای بیشتر، به این مقاله که ریز جزئیات عملکرد موشک ساترن-5 را در جریان سفر به ماه توضیح داده مطالعه فرمایید: http://en.wikipedia.org/wiki/Saturn_V
در پاراگراف پنجم از بخش S-IVB Sequence این مقاله میخوانیم:
". On Apollo 11, TLI came at 2 hours and 44 minutes after launch. The S-IVB burned for almost six minutes giving the spacecraft a velocity close to the Earth's escape velocity of 11.2 km/s (40,320 km/h; 25,053 mph). This gave an energy-efficient transfer to lunar orbit with the moon helping to capture the spacecraft with a minimum of CSM fuel consumption"
موفق باشید
حقیقتا از مطالب آقای سنایی خیلی لذت بردم . مطالب ایشون بسیار کامل , ساده و علمی بود و در جای جای صحبت هاشون از آوردن اسناد و منابع دریغ نکردند . این نمونه ی یک ژورنالیسم علمی ست ...
باز هم به خاطر صرف زمان و مطالب بسیار علمیتان از شما تشکر می کنم جناب سنایی
ارسال کردن دیدگاه جدید