خانه | انديشه زمانه

و اما جنگ

دوشنبه, 1390-04-06 01:35
نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ
گفت‌و‌گو با "دیگری"(۲)
اکبر کرمی
اکبر کرمی − مسئله‌ی صلح و انتخاب آن، هیچگاه ساده نبوده است و در عمل پیچیدگی‌های خیره کننده و خرد کننده‌ای وجود دارد.
همیشه وقتی گفت‌و‌گو تعطیل شود، جنگ هم آغاز می‌شود؛ وقتی گفت‌و‌گو تعطیل می‌شود، همه‌ی چیزهای خوب – از جمله صلح - تعطیل می‌شود.
 
از این منظر، جستجوی ریشه‌‌های تنومند جنگ را باید تا سرچشمه‌‌های خیس فرایندهای ختم یک "گفت‌و‌گو" دنبال کرد.
 
در هر گفت‌و‌گویی دو گونه "پایان" قابل تصور است:
اول: پایان‌های دمکراتیک،
دوم: پایان‌های غیر دمکراتیک.
 
همیشه وقتی گفت‌و‌گو تعطیل شود، جنگ هم آغاز می‌شود؛ وقتی گفت‌و‌گو تعطیل می‌شود، همه‌ی چیزهای خوب – از جمله صلح - تعطیل می‌شود.
 
در پایان‌های دمکراتیک، هر گفت‌و‌گویی همیشه بی پایان تلقی می‌شود؛ و ختم یک گفت‌و‌گو، همیشه بر اساس مصلحت‌ها و ضرورت‌های جمعی و به صورت موقتی، انعطاف پذیر و توافقی شکل می‌گیرد. بدین ترتیب هر موضوعی در این راهبرد، از جمله "مصلحت"، "ضرورت"، "توافق" و حتا "گفت‌و‌گو"، خود موضوعی است برای یک گفت‌و‌گوی بی پایان دیگر و توافقات تازه.
 
در پایان‌های دمکراتیک، انتخاب صلح و لوازم پایداری آن، ازجمله (برابری، آزادی و قانون/توافق) انتخاب‌هایی استراتژیک و پایه‌ای‌اند. به عبارت دیگر، گرچه در این راهبرد، همواره گفت‌و‌گو از – و در - موضوع برابری، آزادی و توافق وجود دارد و تلاش برای دریافت‌های تازه تر و نجات‌بخش تر ادامه دارد، اما این جستجوها و گفت‌و‌گو‌ها به معنای چشم پوشی از توافق‌های پیشین نخواهد بود. "تاریخ" و "تاریخ گفت‌و‌گو" در این دست تلاش‌ها اهمیتی بی بدیل دارد؛ تاریخی دانستن هر گفت‌و‌گویی نمی‌گذارد طرف‌های یک گفت‌و‌گو گرفتار تراژدی دگماتیزم شوند، خیال‌های فراتاریخی ببافند و از ادامه‌ی گفت‌و‌گو طفره روند، و تاریخ، نمی‌گذارد توافق‌های پیشین نادیده انگاشته شود، داوری‌های گذشته فراموش شود و کمدی تکرار رقم بخورد. 
 
سازو کارهای ویژه برای "پایان‌های دمکراتیک" در یک گفت‌و‌گو (مثل حاکمیت دوره‌ای اکثریت، قرعه کشی، ریاست‌های ادواری و ...) و ضمانت‌های لازم برای "ادامه‌ی گفت‌و‌گو" (استاندارهای حقوق بشر که حداقل آزادی و برابری را بیمه می‌کنند) همچنین می‌تواند نام دیگر "توسعه" باشد. فرایندی که لوازم جامعه پذیری و زیست اجتماعی را برای همگان فراهم آورده و "جماعت" را به "جامعه" تبدیل می‌کند.
 
در این چشم انداز، توسعه نایافتگی هم می‌تواند به نبود ضمانت‌های لازم برای ادامه‌ی هر گفت‌و‌گویی اشاره داشته باشد و هم به نبود سازوکارهای لازم برای ختم دمکراتیک (و به هنگام) آن گفت‌و‌گوها. توسعه نایافتگی نوعی اختلال در فرایند تبدیل جماعت به جامعه است؛ سندرمی که ناکامی یک گروه انسانی را در کاربرد خردمندانه‌ی گفت‌و‌گو تصویر می‌کند.
 
تاریخی دانستن هر گفت‌و‌گویی نمی‌گذارد طرف‌های یک گفت‌و‌گو گرفتار تراژدی دگماتیزم شوند، خیال‌های فراتاریخی ببافند و از ادامه‌ی گفت‌و‌گو طفره روند، و تاریخ، نمی‌گذارد توافق‌های پیشین نادیده انگاشته شود، داوری‌های گذشته فراموش شود و کمدی تکرار رقم بخورد. 
 
گفت‌و‌گو را نباید محدود به گفت‌و‌گوهای فلسفی، فرهنگی و سیاسی بدانیم، چه، هر گفت‌و‌گویی، از جمله گفت‌و‌گوهای اقتصادی، هنری، ورزشی و ... می‌تواند شامل این راهبرد باشد.
 
اگر بخواهیم عینی‌تر به این موضوع نگاه کنیم به نظر می‌رسد، انواع باورهای اسطوره‌ای و دینی و ایدیولوژیک، که به نوعی پایان تاریخ و پایان گفت‌و‌گو اشاره دارند، از جمله‌ی موانع اصلی ادامه‌ی یک گفت‌و‌گوی جدی هستند. پایان‌های اسطوره‌ای، ایمانی و ایدئولویک همواره با نادیده گرفتن و حذف گروه‌‌های مخالف و منتقد، به پایان گفت‌و‌گو و لاجرم آغاز جنگ دامن می‌زنند؛ چه این دست پایان ها، دست کم پاره‌ای از اجتماع را از همزیستی مسالمت آمیز با دیگران و جامعه پذیری محروم می‌کند و آنان را در دو راهی تسلیم یا طغیان سرگردان می‌سازد. 
 
این پایان‌ها غیر دمکراتیک اند، یعنی هیچگاه نمی‌توانند با "ارج شناسی جدید" که آدمیان و داوری‌های آنان را آزاد، برابر و شناور می‌خواهد و می‌داند همراه گردد. در این پایان ها، ایستادن بر روی پاهای خود به رسمیت شناخته نمی‌شود و آدمی به ایستادن بر فراز پاهای دیگری و تسلیم برحکم وی آماده می‌شود. خودبسندگی افراد، گروه‌‌ها و گفت‌و‌گو‌ها در این راهبرد، نه تنها به رسمیت شناخته نمی‌شود که حتا آزاد نیز تصور و تصویر نمی‌گردد و همه به ذوب شدن در اسطوره‌ی بدخیم برادر بزرگ تر پروار می‌شوند. 
 
مسئله‌ی اصلی در هر پایانی، چگونگی غلبه بر اصلی ترین بحران هستی (زندگی)، یعنی پرگونگی، تکثر و عدم ثبات در هستی است؛ در پایان‌های اسطوره‌ای همواره این "فصل الخطاب‌های اسطوره ای" اند که چنین نقشی را بر عهده دارند؛ فصل الخطاب‌هایی که همانند "موسی" به مدد جادوی کلمات و ایمان به اسطوره از نیل هستی آنتروپیک می‌گذرند. در پایان‌های دمکراتیک اما، همه چیز به توافق‌های موقتی ما وابسته است؛ غلبه بر این جهان متکثر و شناور- حتا زبان متکثر و شناور- تنها به مدد توافق‌های ما امکان پذیر است. در پایان‌های دمکراتیک، "وحدت" و "انسجام اجتماعی" با رسمیت یافتن همگان و مکانیزم‌هایی که به اعمال اراده‌ی همگانی امکان ظهور و بروز می‌دهد، شکل می‌گیرد؛ در حالی که در پایان‌های غیردمکراتیک همه چیز به اراده و خواست برادر بزرگ تر مبتنی است و همگان به ذوب شدن در او و نیست شدن در برابر ولایتش ترغیب و تهدید می‌شوند.
 
مسئله‌ی اصلی در هر پایانی، چگونگی غلبه بر اصلی ترین بحران هستی (زندگی)، یعنی پرگونگی، تکثر و عدم ثبات در هستی است؛ در پایان‌های اسطوره‌ای همواره این "فصل الخطاب‌های اسطوره ای" اند که چنین نقشی را بر عهده دارند.
 
پایان‌های دمکراتیک بر دو گونه اند.
− پایان‌های (توافق های) پنهان: چنین توافق‌هایی به برش‌های زبانی و زمانی ما وابسته اند و نسبت هم پوشانی‌های ما در زمان و زبان می‌تواند نسبت توافق‌های ضمنی و پنهان ما را روشن کند.
 
− پایان‌های (توافق های) آشکار: چنین توافق‌هایی فراتر از هم پوشانی‌های زبانی و زمانی به تلاش‌های نام گرایانه و آگاهانه‌ی ی ما در غلبه بر کثرت اشاره دارند.
 
پایان‌های اسطوره‌ای را هم می‌توان در سه گروه خلاصه کرد.
 
۱ − ایمان به پدر (به کلی دیگری)
اگر در پایان‌های دمکراتیک هماهنگی، همراهی و انسجام به توافق، داوری و انتخاب آدمی موکول می‌گردد، در پایان‌های غیر دمکراتیک هماهنگی، همراهی و انسجام به سکوت و تسلیم و ایمان آدمی به دیگری منوط شده است. در پایان‌های دمکراتیک، آزادی آدمی "در مقام خواهش" بی قید و شرط است و در "مقام سازش" نیز تنها اوست که می‌تواند و می‌پذیرد به خواست‌های خود قید بزند و برای نشستن در پای توافق‌های تازه آماده شود. فرایند تحدید آزادی‌های فردی در چنین گفتمانی در یک بده بستان سیاسی‌-‌ مدنی انجام می‌پذیرد. فرد به آزادی‌های خود قید می‌زند و توافق‌ها و پایان‌های دمکراتیک را به رسمیت می‌شناسد و حاکمیت نیز متعهد می‌شود که استانداردهای حقوق بشر - حداقل آزادی و برابر – را پاس دارد و امکان ادامه‌ی گفت‌و‌گو را فراهم آورد. "اقلیت" به سلیقه‌ی "اکثریت" تن می‌دهد تا امکان ختم به هنگام گفت‌و‌گوها فراهم آید و اکثریت هم با رعایت و تضمین حقوق اقلیت به ادامه‌ی گفت‌و‌گو تن می‌دهد تا امکان تبدیل مسالمت آمیز اقلیت‌ها به اکثریت رسمیت پیدا کند. مدل‌های دمکراتیک، ترجمان دیگری از واقعیت پرگونگی اجتماع و اهمیت بی بدیل اقلیت‌ها و فردیت‌ها در آن دریای خروشان اند؛ چه، اقلیت و اکثریت همانند موج‌های کوچک و بزرگی هستند که می‌آیند و می‌روند.
 
آن چه ماندنی، واقعی و همیشگی است افراد اند.
 
در پایان‌های غیر دمکراتیک همیشه "دیگری"‌ای وجود دارد که تشخیص، داوری و انتخاب او به تشخیص، داوری و انتخاب خود آدمی ارجحیت دارد! چه، این دیگری همیشه "دانای مطلق" و "قادر متعال" است. در این چهارچوب است که آزادی آدمی در مقام خواهش، مثله می‌شود، قید می‌خورد و با انگشت اشاره‌ی آن "به کلی دیگر" به آزادی‌های خوب و بد تقسیم می‌شود. 
 
ذات گرایی، عوام گرایی و بازی‌های زبانی – از جمله اشتراک‌های لفظی و پدیده‌ی شگفت انگیز نام گذاری – اصلی ترین دام‌هایی هستند که پایان‌های اسطوره‌ای را به کام خود می‌کشند. پایان‌های اسطوره‌ای با تکیه بر درک اسطوره‌ای عوام از ثبات حاکم بر هستی - که به مدد هزاره‌‌های ممتد سرکوب ناشی از توتم ها، تابوها، نام ها، نشانه ها، اسطوره ها، زبان ها، دین‌ها و علم‌ها حاصل آمده است - تلاش می‌کند با تعبیه‌ی "ذات"ی برای هر چیز به مسئله‌ی پرگونگی هستی چیره شود.
 
باور به این "به کلی دیگر" و "داوری‌هایش" همیشه یکی از اصلی ترین موانع ادامه‌ی هر گفت‌و‌گویی است؛ چه، ایمان به این دیگری، ایمان به پایان گفت‌و‌گو نیز هست! رد پای این ایمان به دیگری را در بسیاری از فجایع تاریخی - که به نوعی به پایان گفت‌و‌گو و شروع جنگ منتهی شده است – می‌توان دید.
 
۲ − ایمان به برادر بزرگ تر:
ایمان به آن "به کلی دیگری" در برابر "ایمان به خود" در درون یک گفتمان هم می‌تواند ادامه داشته باشد و مانع از ادامه‌ی گفت‌و‌گو در دل آن گفتمان شود. پیامبران، امامان، قدیسان و افراد ویژه، برادران بزرگتری هستند که تشخیص، داوری و انتخابشان به تشخیص، داوری و انتخاب آدمی رجحان دارد و همیشه می‌تواند به پایان گفت‌و‌گو اشاره داشه باشد. برادر بزرگتر، گرچه دانای مطلق و قادر متعال (به کلی دیگر) نیست، اما به گونه‌ای با آن مرتبط است و صفاتی چون "عصمت" نماد این پیوستگی است.
 
۳− ایمان به پیشینیان:
ایمان به آن "به کلی دیگر" می‌تواند به ایمان به داوری پیشنیان نیز دگردیسی پیدا کند. شایع‌ترین نوع این عارضه را می‌توان در ایمان به شناخت‌شناسی سفت و سخت کلاسیک (پوزیتیویسم و پوزیتیویسم وارونه) در برابر شناخت شناسی شناور جدید دید، که ادامه‌ی برخی از گفت‌و‌گو‌ها را غیر ممکن می‌کند. برای مثال، در پوزیتیویسم بدون توجه به محدویت‌های مشاهده و تجربه از دریافت‌های سفت و سخت علمی گفت‌و‌گو می‌شود و در پوزیتیویسم وارونه، گرچه در منازعه‌ی عقل و نقل، و در دفاع از نقل به نقد پوزیتیویسم همت گماشه شده است و از محدویت‌های دوگانه‌ی عقل و تجربه‌ی آدمیان گفت‌و‌گو می‌گردد، اما هم زمان به دریافت‌های سفت و سخت از متون دینی اصرار می‌شود. پوزیتیویسم وارونه در بی توجهی کامل به "غیبت داوری الهی"، تلاش دارد از "متن مقدس" به خوانش‌ها و "دریافت‌های مقدس" گام بگذارد؛ به عبارت دیگر، در پوزیتیویسم وارونه با انتساب یک متن به "دانای مطلق و قادر متعال" توهم عبور از محدویت‌های دوگانه عقل و تجربه، نطفه می‌بندد و بستر لازم برای پایان گفت‌و‌گو در سایه سار بلند پدری شکل می‌گیرد. این پایان، گرچه به نام و در سایه‌ی "اسطوره‌ی پدر" شکل می‌گیرد، اما چیزی نیست جز "ایمان به پیشینیان" و باورهایشان و پایان هایشان.
 
پوزیتیویسم وارونه (کلام) با قربانی کردن آدمی در پیشگاه آن "به کلی دیگر" و نیز دریافت پیشینیان از آن، "تحکم و تسلیم" و "امتناع گفت‌و‌گو" را نظریه پردازی می‌کند.
 
در همه‌ی این پایان‌ها نوعی ایمان به پایان تاریخ لانه کرده است، ایمانی که نمی‌گذارد آدمیان به نیروی فرزانگی خویش اعتماد ورزند و در آفرینش جهان‌های جدید موثر باشند. این بی اعتمادی به آدمی و تاریخ او است که بی اعتمادی به "تاریخ اندیشه" و "تاریخی بودن اندیشه" را به ارمغان می‌آورد. در سایه‌ی چنین بی اعتمادی عمیق و سنگینی است که داوری ها، خواست‌ها و توافق‌های آدمیان محلی از اعراب نمی‌یابد و قانون نطفه نمی‌بندد.
 
ذات گرایی، عوام گرایی و بازی‌های زبانی – از جمله اشتراک‌های لفظی و پدیده‌ی شگفت انگیز نام گذاری – اصلی ترین دام‌هایی هستند که پایان‌های اسطوره‌ای را به کام خود می‌کشند. پایان‌های اسطوره‌ای با تکیه بر درک اسطوره‌ای عوام از ثبات حاکم بر هستی - که به مدد هزاره‌‌های ممتد سرکوب ناشی از توتم ها، تابوها، نام ها، نشانه ها، اسطوره ها، زبان ها، دین‌ها و علم‌ها حاصل آمده است - تلاش می‌کند با تعبیه‌ی "ذات"ی برای هر چیز به مسئله‌ی پرگونگی هستی چیره شود. پایان‌های اسطوره‌ای با هر گونه درکی از این مفاهیم که بخواهد آن‌ها را به عنوان توافق‌های انسانی و تاریخمند مورد ملاحظه قرار دهد، مخالفت می‌کند؛ و به همین دلیل از فهم قانون در مفهوم مدرن آن، که چیزی نیست جز توافق‌های انسانی، طفره می‌رود.  
 
از این منظر، شاید بتوان "بود و نبود قانون" را وجه ممیز توسعه یافتگی (مدرن بودن) و توسعه نایافتگی (پیشامدرن بودن) تلقی کرد. دم خروس یک نظام پیشامدرن، حتا با وجود ادعاهای پرگویانه و خودستایانه اش، وقتی آشکار می‌شود که تلاش می‌شود چیزی، نهادی یا کسی بیرون از توافق و فراتر از قانون تصور و تصدیق شود. توسعه نایافتگی همیشه با تبعیض‌های سیستماتیک هم گره خورده است؛ تبعیض‌هایی که هرگونه تلاش برای از عبور از آن‌ها به عبور از سیستم و ساختار شکنی می‌انجامد. تبعیض و استثناء سکه رایج همه‌ی نظام‌های توسعه نایافته است. نظام‌هایی که می‌توان آن‌ها را با نبود قوانینی که امکان گفت‌و‌گوهای بی پایان را فراهم آورد و نیز نبود قوانینی که امکان پایان‌های دمکراتیک را تضمین کند، توصیف کرد. در جوامع توسعه نایافته همیشه باورها و داوری‌هایی هستند که فراتاریخی تلقی می‌شوند. این باورها و داوری‌ها هستند که به دسته بندی آدمیان و گفتمان‌ها منجر می‌شوند؛ خودی‌ها در برابری غیرخودی!
 
دم خروس یک نظام پیشامدرن، حتا با وجود ادعاهای پرگویانه و خودستایانه اش، وقتی آشکار می‌شود که تلاش می‌شود چیزی، نهادی یا کسی بیرون از توافق و فراتر از قانون تصور و تصدیق شود.
 
ارج شناسی عمودی، سلسله مراتبی و کهن در برابر ارج شناسی افقی، پخ شده و جدید.
 
در ارج شناسی عمودی، همیشه پهنه‌ی یک گفت‌و‌گو و پایان آن به صورت عمودی و از پیش تعیین شده است و خروج از آن هنجارها نیز به معنای بدعت تلقی می‌گردد. بدعت‌هایی که یا در چرخه‌ی سرکوب، سانسور و سکوت در هم می‌شکند و یا به ارج شناسی عمودی دیگری می‌انجامد و پایانی را جای گزین پایانی دیگر می‌کند.   
 
ارج شناسی عمودی همیشه به جنگ منتهی می‌شود و شقه شقه شدن سرشت و سرنوشت محتوم آن است.
 
درمان قطعی جنگ، تن دادن به ارج شناسی جدید و افقی است که همه‌ی آدمیان را آزاد و برابر می‌داند و می‌خواهد. ارج شناسی ای که در آن برابری، تنها محدود به توزیع برابر آزادی – در مناسبات حقوقی – نیست و به توزیع برابر شان نیز همت می‌گمارد.
 
عبور از "آزادی خواهی" به "رسمیت طلبی".
 
عبور از "پذیرفتن" حضور دیگری به "رسمیت بخشیدن" به حضور او.
 
توزیع برابر شان به معنای ملی کردن همه‌ی فرایندهای تصمیم سازی و تصمیم گیری است.
 
گام نخست در این عبور، تن دادن به "برابری داوری ها" و ضرورت گفت‌و‌گوهای بی پایان و پایان‌های دمکراتیک است.                         
 
ادامه دارد
 
بخش پیشین

 

Share this
Share/Save/Bookmark

هم اکنون ما در دنیائی زندگی می کنیم که رشد تکنولوِی به جای آنکه به بشر آرامش دهد بشر را به سرگیجه وادار کرده است معیارهای دموکراتیک دموکراسی سنت مدرنیته و ... آنچنان همگان را وادار به سرگیجه کرده است که بیرون آوردن راه درست و در واقع مقام تاریخی هر واژه ای را دچار مشکل ساخته است . ما در دنیائی زندگی می کنیم که کشورهای معظم سرمایه داری که در واقع رهبران و محافظان سیستمهای دموکراتیکند دچار بحران مازاد تولیدند مانند آمریکا انگلیس و ... و کشورهای دیگری که مراحل مقدماتی سرمایه داری را طی کرده اند اما آنها نیز دچار بحران در افزایش ترکیب ارکانیک سرمایه اند یعنی نیاز به جذب سرمایه دارند و باید سرمایه داری را توسعه دهند این کشورها را می توان جزء کشورهائی برشمرد که در برزخ به سر می برند گاهی از دموکراسی و گاهی بر پایداری سنت داد سخن میدهند در واقع این کشورها نتوانسته اند راه درست و پایدار را بیابند کشورهائی . مانند ایران مصر سوریه کوبا ونزوئلا و ... و همینطور ما با کشورها ئی روبرو هستیم که هنوز در دوران عقب مانده ی فئودالی و سنتی دست به گریبانند و از رشد و توسعه ی سرمایه داری بهره ای نبرده اند کشورهائی مانند افغانستان و بسیاری از کشورهای آفریقائی از این زمره اند . از اینرو جهان که ارتباطات وسیعی را ایجاد کرده اما حقایق متفاوتی را پیش روی جهانیان قرار داده است بحران مازاد تولید آلترناتیوش سوسیالیزم است . بحران کمبود تولید آلترناتیوش رشد و توسعه ی سرمایه داری ست بحران فئودالی ایجاد زیر ساختهای سرمایه داری ست . لذا واژه هائی مانند دموکراتیک و یا گفتگوهای دموکراتیک برای هر کشوری ایجاد زیرساختهائی را لازم می آید که با کشور دیگر و همینطور کشورهای دیگر بسیار متفاوت است . و از اینروست که ما دیگر نمی توانیم تنها با حرفهای عام و نشکافتن واژه ها بر اساس شرایط اقلیمی یک سری کشورها پی به ویژه گی های آن ببریم . ما با کشوری مانند یونان روبرئیم که نه مشکل دموکراسی دارد و نه مشکل گفتمان اما گفتمان در حالی در پارلمان جریان دارد که جنگ خیابانی هم در جریان است و این شرایط کل تحلیل شما را زیر سئوال برده است . کشوری مانند یونان که با کسری بودجه تا حد ورشکستگی قرار گرفته اساسی ترین مشکلش کمبود تولید برای توازن کسری تجاری اش می باشد اما بانک جهانی و کشورهای اروپائی بخصوص آلمان وام در اختیار این کشور قرار داده اند که باز هم تولید محلی یونان را تا حد ورشکستگی رسانده است و عدم گردش صحیح سرمایه لاجرم درآمدی برای دولت یونان نخواهد داشت از اینرو مردم با وضعیتی روبرو شده اند که بصورتی غریزی دریافته اند سیاست گذاران به راه خطا می روند اما مردم قادر به بیان تئوریک موضوع نیستند و به همین خاطر بحران یونان تا یافتن راه حل درست و علمی ادامه خواهد یافت و این وضعیت بحرانی یونان را به انحطاط خواهد کشید .
اما جنگ ادامه سیاست است از راههای دیگر در قرن 21 م جنگها برای ملتها و دولتها هزینه بردار شده است و از این زاویه است که مردم دنیا دریافته اند که غرامتهای جنگی سبب خواهد شد که قدرت خرید مردم کاهش یابد و از همینروست که دولتها هم تلاش می کنند تا مسائل را نه از طریق جنگ که از راه گفتگو سر و سامان دهند باز هم ما در اینجا با یک سری کشورهای معظم سرمایه داری هستیم که بدین نقطه رسیده اند و نسخه ی مکا هم تنها می تواند برای این کشورها تحلیل درست به حساب بیاید . ولی روستائی ای که هنوز منطق زور را برای کسب زمینهای حاصل خیزتر موثر می پندارد لاجرم هنوز با زور و جنگ پیوندی مقدس دارد . اگر به داستان هابیل و قابیل در قرآن هم توجه کنید می بینید که قومی هابیلی و قومی قابیلی اند و به همینروست که قرآن جنگ را مقدس و ابدی می پندارد .
خلاصه آنکه جنگ و صلح تنها به روش تولید و درآمد و سیستمی بستگی دارد که در مرحله ای خاص از تکامل تاریخی اش قرار گرفته است و این به خواهشهای نیکوکاران دنیا ربطی نداشته و نخواهد داشت .

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.

لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.

کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و
منتشر نخواهد شد.

 

لینک به ادیتور زمانه:         

برای عبور از سد فیلترینگ

پرونده ۱۳۹۱ / چشم‌انداز ۱۳۹۲

مشخصات تازه دریافت برنامه های رادیو زمانه  از ماهواره:

ماهواره  :Eutelsat

هفت درجه شرقی

پولاریزاسیون افقی 

سیمبول ریت ۲۲

فرکانس ۱۰۷۲۱مگاهرتز

همیاران ما