بودجه "انقباضی" سال ۱۳۹۲، شوخی بیمزه یا واقعیت تلخ
بیژن افتخاری - پانزدهم آذر ماه سال جاری، آخرین مهلت قانونی دولت برای ارائه لایحه بودجه سال ۱۳۹۲ به مجلس بود که همانند سالهای قبل به موقع ارائه نشد. این بار بهخلاف سالهای گذشته، خبری از تفسیرهای اغراقآمیز مسئولان در مورد امتیازات بودجههای انبساطی و در آمدهای افسانهای نفت نیست و موضوع بودجه "خبری بد" است که جمله مقامات تنها به توضیح انقباضی بودن آن اکتفا میکنند. [منبع]
به راستی اهمیت بودجه در چیست و بودجه انقباضی کدامین نوع از بودجه است؟ در این نوشتار تلاش خواهد شد تا ضمن توضیح اهمیت بودجه در سرنوشت کشور و مردم، فرق بین بودجه انقباضی با بودجه انبساطی و چرایی رویکرد جمهوری اسلامی به بودجه انقباضی تشریح شود.
بودجه برآورد دخل و خرج دولت برای یک سال است. این سادهترین تعریفی است که نگارنده میتواند برای بودجه ارائه دهد. اما ببینیم قانون چه تعریفی برای آن دارد؟ در قانون محاسبات عمومی كشور، مصوب ۱/۶/۱۳۶۶ مجلس شورای اسلامی، بودجه كل كشور چنین تعریف شده است: « بودجه كل كشور برنامه مالی دولت است كه برای یك سال مالی تهیه و حاوی پیشبینی درآمدها و سایر منابع تأمین اعتبار و برآورد هزینهها برای انجام عملیاتی كه منجر به نیل سیاستها و هدفهای قانونی میشود.»
پس در بودجه بایستی "تمامی درآمدهای قابل انتظار برای دولت" پیشبینی و گنجانده شود. همین تعریف برای " کلیه هزینههای دولت" نیز صادق خواهد بود. بنابراین میتوان نتیجهگیری کرد که: بودجه هر سال، تعیینکننده سیاستهای پولی، مالی و سمت گیریهای سیاسی کشور خواهد بود.
برای روشن شدن هر چه بیشتر موضوع از مثالی استفاده میکنیم. یکی از موضوعات روز در سیاست داخلی امریکا طرح باراک اوباما برای «افزایش میزان مالیات برای افرادی است که سالیانه بیش از ۲۵۰ هزار دلار درآمد دارند». این موضوع آنقدر اهمیت دارد که عده زیادی از کارشناسان سیاسی، پیروزی اوباما بر میت رامنی نامزد حزب جمهوریخواه را ناشی از پافشاری وی بر این امر و مخالفت آشکار رامنی با آن میدانند. میبینیم که پیشبینی افزایش مالیات بر درآمد اشخاص ثروتمند در بودجه، علاوه بر آنکه بر درآمد "مالی" دولت میافزاید و "پول " کافی در اختیار دولت برای اجرای طرحهایش قرار میدهد، اثرات "سیاسی" مهمی تا حد تعیین رئیس جمهور آمریکا نیز دارد.
زمانی که اقتصاد کشور دچار تورم است و میزان خریداران کل بیش از عرضه کل شده، بانک مرکزی با افزایش نرخ بهره، مردم را به پس انداز پولهایشان در بانکها، کاهش مصرف و در نهایت ایجاد تعادل با عرضه کل تشویق میکند. همزمان هم وزارت امور اقتصاد و دارایی به عنوان متولی امور مالی کشور و در هماهنگی با سیاستهای بانک مرکزی اقدام به افزایش میزان مالیاتبهخصوص از ثروتمندان میکند تا از حجم پول در گردش در جامعه بکاهد و اقتصاد از حالت تورمی خارج شود. مجموع این عملیات را "سیاستهای انقباضی" مینامند.
در حقیقت تدوین بودجه، در برگیرنده خطوط اصلی سیاستهای اقتصادی کشور است و دقت در اعداد و ارقام مندرج در آن و سمتگیری هزینهها و درآمدها میتواند از نیات واقعی حاکمان کشور پرده بردارد. به عبارت دیگر، با نگاهی به بخش درآمدها و تعیین محل درآمدهای دولت میتوان به میزان واقعی بودن بودجه با توجه به امکان کسب آن درآمدهای پی برد! مثلا چقدر از در آمدها از محل فروش نفت و گاز خواهد بود و چقدر از دریافت مالیاتها. چقدر از محل درآمدهای شرکتهای دولتی یا وابسته به دولت، چقدر ار طریق استقراص دولت از بانک مرکزی یا سایر بانکها، چقدر از طریق فروش اموال دولتی یا بهتر است بگوییم اموال مردم که در اداره آن به دولت سپرده شدهاند.
سپس میتوان این درآمدها را با درآمدهای سال گذشته مقایسه و میزان افزایش یا کاهش آنها را نسبت به گذشته مورد بررسی قرار داد. بطور مثال، بیشترین محل درآمد کشور از کجاست و چند درصد بودجه را تشکیل میدهد. آیا این میزان وابستگی موضوع بسیار مهم استقلال کشور را تحت تاثیر قرار نمیدهد؟
آیا درآمدهای نفتی امسال نسبت به سال قبل بیشتر یا کمتر برآورد شده و اگر آری، چرا. آیا این افزایش یا کاهش منطقی است؟ چقدر امکان خطا وجود دارد و اگر کمتر و بیشتر شد چه باید کرد. آیا درآمدهای ناشی از وصول مالیات بیشتر شده یا کمتر. چرا چنین شده و چه کسانی باید بیشتر بپردازند و چه کسانی کمتر. اثرات چنین روندی در بحث "توزیع عادلانه ثروت در جامعه" چه خواهد بود؟
آیا دولت به دلیل کسر بودجه مجبور به استقراض است و اگر آری، به چه میزان؟ اثرات چنین امری بر اقتصاد کشور چیست و چه زمانی قابل باز پرداخت خواهد بود. آیا دولت اقدام به حراج داراییهای ملت خواهد کرد که به امانت به او سپرده شده؟ در این صورت، به چه میزانی، تحت چه شرایطی و به چه کسانی؟ اثرات آن بر اقنصاد کشور چیست.
بودجهای که در آن میزان درآمدها با میزان هزینهها برابر باشد "بودجه متعادل" نامیده میشود. اما قبل از آنکه ببینیم بودجه انقباضی امسال چه خصوصیاتی خواهد داشت، لازم است تعریفی از "سیاستهای پولی و مالی" عرضه کنیم تا با زبانی مشترک به بررسی موضوع بپردازیم.
سیاستهای پولی و مالی چیست؟
از مهمترین ابزارهای دولتها برای کنترل و هدایت اقتصاد به سمت و سوی مورد نظر حاکمان، استفاده از سیاستهای پولی و مالی است که به ترتیب توسط بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و دارایی اعمال میشود. بانک مرکزی آمریکا «فدرال رزرو بنک» مسئول کنترل حجم پول در گردش و تنظیم جریان پولی کشور است که معمولا با تنظیم نرخ بهره میتواند حجم نقدینگی در بازار را کنترل کند.
زمانی که اقتصاد کشور دچار تورم است و میزان خریداران کل بیش از عرضه کل شده، بانک مرکزی با افزایش نرخ بهره، مردم را به پس انداز پولهایشان در بانکها، کاهش مصرف و در نهایت ایجاد تعادل با عرضه کل تشویق میکند. همزمان هم وزارت امور اقتصاد و دارایی به عنوان متولی امور مالی کشور و در هماهنگی با سیاستهای بانک مرکزی اقدام به افزایش میزان مالیاتبهخصوص از ثروتمندان میکند تا از حجم پول در گردش در جامعه بکاهد و اقتصاد از حالت تورمی خارج شود. مجموع این عملیات را سیاستهای انقباضی مینامند.
بودجه انقباضی بودجهای است که درآمدهای آن نسبت به سال یا سالهای گذشته به شدت کاهش یافته باشد. میزان این کاهش تعیین شده نیست. رقم ثابتی در این مورد وجود ندارد و بستگی به اقتصاد هر کشور دارد اما معمولا پیشبینی کاهش حجم درآمدها از۲۰ درصد به بالا نسبت به سال قبل باعث میشود بودجه آن سال را انقباضی بنامند. دولت نه تنها باید در زمان اعمال "سیاستهای انقباضی" در هزینه کردن و ریختو پاشامساک کند، بلکه حتی در اجرای طرحهای عمرانی و زیر بنایی هم با احتیاط عمل کند.
اکنون میتوانیم تعریف درستی از "سیاستهای انبساطی" ارائه کنیم. زمانی که اقتصاد کشور دچار رکود شده یعنی منحنی خریداران کل پایینتر از عرضه کل است و مردم به دلایل گوناگون از جمله کمپولی یا عدم اطمینان به آینده کشور یا انتظار کاهش هر چه بیشتر قیمتها، میل چندانی به خرید نشان نمیدهند، بانک مرکزی با کاهش نرخ بهره و عرضه پول با بهای ناچیز، مردم را به گرفتن وام و خرج کردن تشویق میکند. ضمن آنکه وزارت امور اقتصاد و دارایی هم با کاهش مالیاتها اجازه میدهد پول بیشتری در جیب مردم باقی بماند تا اقدام به خرید کنند و اقتصاد از حالت رکود خارج شود.
در هر دو مورد فوق، هزینههای دولت به عنوان بزرگترین خرجکننده جامعه، نقش بزرگی در موفقیت سیاستهای فوق خواهد داشت. یعنی دولت هم باید در زمانی که "سیاستهای انقباضی" اعمال میشود، در هزینه کردن و ریختو پاشامساک کند، بلکه حتی در اجرای طرحهای عمرانی و زیر بنایی هم با احتیاط عمل کند! برعکس هنگام اجرای "سیاستهای انبساطی"، دولت با اجرای طرحهای بزرگ ملی، میتواند سیستم مالی و پولی کشور را روغنکاری کرده و به بهبود اوضاع کمک نماید.
بر این قرار بودجه انقباضی بودجهای است که درآمدهای آن نسبت به سال یا سالهای گذشته به شدت کاهش یافته باشد. میزان این کاهش تعیین شده نیست. رقم ثابتی در این مورد وجود ندارد و بستگی به اقتصاد هر کشور دارد اما معمولا پیشبینی کاهش حجم درآمدها از ۲۰٪ به بالا نسبت به سال قبل باعث میشود بودجه آن سال را انقباضی بنامند.
این کاهش بودجه میتواند به صورت داوطلبانه و در جهت برنامهریزی اقتصادی کشور و برای رفع مشکلات اقتصادی از قبیل مبارزه با تورم و یا تعدیل اقتصادی باشد - که صد البته نیازمند کار فرهنگی و توجیهی جامعه برای پذیرش سختیهای راه و همراه کردن مردم دارد- و یا به صورت اجباری، یا تحمیلی و ناشی از موضوعی خارج از اراده دولت یا ملت، که در آن صورت، برخورد دولت و ملت با مشکلات ناشی از آن تنها شکل "انفعالی" و موردی به خود خواهد گرفت.
این خود مقدمهای بر بروز بحرانهای اجتماعی مانند افزایش و تعمیق فقر شده و در نهایت شورشهای اجتماعی را بدنبال خواهد داشت. روشن است که بودجه انقباضی کمبودهای فراوانی برای مردم به همراه میآورد که کاهش درآمدهای عمومی و کاهش سطح زندگی از اولین ثمرات آن حواهد بود.
اداره کشور با بودجه آن
ببینیم مسولان اقتصادی رژیم، دلایل روی آوردن به بودجه انقباضی را پس از سالها بودجه انبساطی در چه میدانند؟ موسيالرضا ثروتی عضو كميسيون برنامه و بودجه مجلس گفته است: «لايحه بودجه ۱۳۹۲ بايد با توجه به شرايط اقتصادي و كاهش درآمدهاي نفتی تهيه و تصويب شود.» وی افزوده که « كاهش يا اتكاء هزينههای جاری به درآمدهای نفتی و شناسايی درآمدهاي جديد مالياتی بايد مورد توجه بودجهنويسان كشور قرار گيرد.» [منبع]
اما معاون بودجه معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور از کاهش شدید وابستگی کشور به نفت (از لحاظ دلاری) در لایحه بودجه سال ۱۳۹۲ کل کشور خبر داده است. ممبینی با اشاره به اینکه وابستگی بودجه به نفت در سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ از ۶۰ به ۵۳ میلیارد دلار رسیده است، گفت:« احتمالاً این وابستگی در بودجه سال ۱۳۹۲ نسبت به امسال، ۳۰ تا ۴۰ درصد کاهش مییابد.» [منبع]
کاهش ناگهانی ۵۵٪ درآمدهای کشور عواقب مصیبتباری برای اقتصاد کشور بدنبال خواهد داشت که بیکاریهای گسترده یکی از بزرگترین شاخصهای آن خواهد بود. کمبود منابع مالی باعث توقف طرحهای عمرانی و ورشکستگی پیمانکاران و بیکاری کارگران آنها خواهد شد. این کمبودها به بخش دولتی هم سرایت کرده و دولت قادر به پرداخت پارهای از مطالبات بخش خصوصی یا تامین هزینههای ضروری و حتی حقوق بخشی از کارکنانش نخواهد بود. سخنان اخیر احمدینژاد خطاب به فرماندهان سپاه مبنی بر تامین هزینه هایشان از طریق فروش زمینهای فرودگاه قلعه مرغی و دوشان تپه را میتوان در همین راستا ارزیابی کرد
بهنظر میرسد که کار خرابتر از این ها باشد. وزیر امور اقتصادی و دارایی اعلام کرده که «به خاطر تحریمها، ۵۰ درصد از وصول درآمدهای نفتی کشور کاهش یافته است. سید شمسالدین حسینی گفت: «میزان تحقق نیافتن درآمدها در بخشهای مختلف متفاوت است. مثلا در بخش مالیات ۸۵ درصد درآمدها محقق شده است و در گمرک هم وضع بد نیست اما درخصوص درآمدهای نفتی با ۵۰ درصد کاهش مواجهیم.» [منبع]
از لابهلای اخبار و اظهارنظرهای مسئولان نظام میتوان پی برد که:
۱− انقباضی شدن بودجه امسال نه یک انتخاب که به دلیل کاهش شدید درآمدهای نفتی درسال ۱۳۹۲ است.
۲− درآمدهای نفتی کشور در سال ۱۳۹۱ تا ۵۰٪ کاهش یافته است.
۳− درامدهای ارزی مورد انتظار در سال ۱۳۹۲ نسبت به امسال بین ۳۰٪تا ۴۰٪ کمتر خواهد بود.
وضعیت اقتصاد ایران
حال ببینیم اطلاعات فوق چه معنایی خواهد داشت. ایران در سال ۱۳۹۰ قادر به صدور روزانه ۲.۳ میلیون بشکه نفت بود [منبع] اما به دلایل متعدد از جمله فرسودگی صنعت نفت و تحریم صنایع نفت و گاز کشور توسط کشورهای غربی، این حجم در سال ۱۳۹۱ به کمتر از ۹۰۰ هزار بشکه در روز کاهش یافته و کماکان در حال کاهش است! [منبع]
صدور روزانه حدود ۹۰۰ هزار بشکه نفت(به شرط تدوام تولید و امکان صدور) میتواند باعث درآمد سالیانه تا ۳۵ میلیارد دلار گردد، در تنیجه میتوان فرض گرفت که درآمد امسال نفتی کشور در همین حدود باشد. به این ترتیب میتوان گفت که مسئولان اقتصادی جمهوری اسلامی، درآمد ارزی حاصل از فروش نفت در سال ۱۳۹۲ را بین ۳۰٪ تا ۴۰٪ کمتر از امسال محاسبه کرده و در بودجه بگنجانند تا درآمدهای نفتی بین ۲۰ تا ۲۵ میلیارد دلار در سال آتی برسد.
توجه داشته باشیم که این رقم در سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ به ترتیب ۷۱ میلیارد در ۸۶، ۷۳ میلیارد در ۸۷، ۷۰ میلیارد در ۸۸، ۷۱ میلیارد در ۸۹ و ۸۵ میلیارد در سال ۱۳۹۰ بوده است. (جالبتر آنکه مسئولان اقتصادی نظام در ابتدای امسال درآمدهای نفتی سال۱۳۹۱ را حدود ۹۵ میلیارد دلار تخمین زده بودند). اما کار به اینجا ختم نمیشود و انتظار میرود سایر صادرات درآمد زای ایران از قبیل محصولات پترو شیمی یا میعانات گازی نیز که سالانه حدود ۱۰ میلیارد دلار بود، به حدود ۳۰٪کاهش یابند.
با این حجم از کاهش درآمد ارزی (که به مثابه موتور محرک اقتصاد ایران عمل میکند و تزریق هر یک دلار به اقتصاد کشور قابلیت ایجاد ۱.۷۵ دلار در اقتصاد داخلی را دارد)، میتوان مطمئن بود که در بخش درآمدهای داخلی (ریالی) هم با کاهش درآمدی تا ۷۵ میلیارد دلار یا ۱۵۰ هزار میلیارد تومان روبرو خواهیم بود. نگارنده حدس میزند که حجم بودجه سال ۱۳۹۲ حدود ۲۵۰ هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شود که نسبت به رقم بودجه سال ۱۳۹۱ که ۵۶۶ هزار میلیارد تومان بود، تا ۵۵٪ کاهش مییابد!
ملاحظه کردیم که این بودجه انقباضی توسط کشورهای خارجی بر رژیم تحمیل شده و رژیم طرح و برنامه خاصی برای مقابله با آن ندارد. اتکاء اقتصاد کشور به صدور نفت باعث شد تا اقتصاد به پاشنه آشیل رژیم مبدل شود و به زانو درآوردن آن کار نسبتا سادهای باشد.
از لابهلای اخبار و اظهارنظرهای مسئولان نظام میتوان پی برد که اولا انقباضی شدن بودجه امسال نه یک انتخاب که به دلیل کاهش شدید درآمدهای نفتی درسال ۱۳۹۲ است. دوم آن که در آمدهای نفتی درآمدهای نفتی کشور در سال ۱۳۹۱ تا۵۰٪ کاهش یافته است. دیگر آن که درامدهای ارزی مورد انتظار در سال ۱۳۹۲ نسبت به امسال بین۳۰ تا۴۰ درصد کمتر خواهد بود.
رژیم ایران طی سالیان اخیر با افزایش باورنکردنی درآمدهای ارزی ناشی از افزایش بهای نفت روبرو بود و مثل اکثر کشورهای دیکتاتوری، این درآمدها را نه در جهت بهبود آینده کشور که در جهت منافع کوتاه مدت حاکمان و متعلق به ابواب جمعی خود دانست. در نتیجه، دولت روز بروز بزرگتر و ناکاراتر شد.
کاهش ناگهانی ۵۵٪ درآمدهای کشور عواقب مصیبتباری برای اقتصاد کشور بدنبال خواهد داشت که بیکاریهای گسترده یکی از بزرگترین شاخصهای آن خواهد بود. کمبود منابع مالی باعث توقف طرحهای عمرانی و ورشکستگی پیمانکاران و بیکاری کارگران آنها خواهد شد. این کمبودها به بخش دولتی هم سرایت کرده و دولت قادر به پرداخت پارهای از مطالبات بخش خصوصی یا تامین هزینههای ضروری و حتی حقوق بخشی از کارکنانش نخواهد بود. سخنان اخیر احمدینژاد خطاب به فرماندهان سپاه مبنی بر تامین هزینه هایشان از طریق فروش زمینهای فرودگاه قلعه مرغی و دوشان تپه را میتوان در همین راستا ارزیابی کرد. [منبع]
نتیجهگیری
روشن است که بودجهانقباضی به همراه خود کمبودهای فراوانی را برای مردم به همراه خواهد داشت که کاهش درآمدهای عمومی و در نتیجه کاهش سطح زندگی از اولین ثمرات آن خواهد بود. اداره کشور با بودجه انقباضی نیاز به مدیریت و برنامه ریزی دقیق داشته و شرط همراهی و همدلی مردم از عوامل اصلی در موفقیت آن است اما به نظر میرسد مسئولان این نظام کمترین اهمیتی برای عوامل فوق قائل نیستند و بیشتر به فرافکنی و یا استفاده از راهحلهای نه چندان هوشمندانه اکتفا میکنند!
مسئولان اقتصادی نظام راهحل را در جایگزینی درآمدهای مالیاتی با درآمدهای نفتی دانسته و قصدافزایش مالیاتها را دارند! این در حالی است که کل درآمد مالیاتی امسال کمتر از ۳۰ هزار میلیارد تومان برآورد شده [منبع] که نسبت به کل رقم بودجهسال جاری، یعنی ۵۶۶ هزار میلیارد تومان، کمتر از ۷٪ آنرا تشکیل میدهد. با فرض افزایش ۱۰۰٪ مالیاتها در سال آتی که امری نا محتمل است، باز هم گره از کار رژیم باز نخواهد شد.
ضمن آن که باید از مسئولان جمهوری اسلامی پرسید در حالیکه با کاهش درآمدهای نفتی، درآمدهای ریالی هم کاهش مییابند (که به منزله کاهش درآمدهای عمومی است)، چگونه انتظار دریافت مالیاتی آن هم بیشتر از گذشته را از مردمی دارند که درآمدشان قطعا کمتر ازسال پیش خواهد بود؟ این گونه راهحلها برای مدیریت کشور با درآمدی کمتر از نصف سال گذشته بیشتر به یک شوخی شبیه است تا راهحل برای گذار از دوران سختی که پیش روی نظام قرار دارد.
حکومت اسلامی که فاقد مشروعیت اجتماعی از یکسو و کاهش درآمدهای ارزی از سوی دیگر است، در یک حرکت مدرسهای، برای خود بودجهانقباضی پیشبینی کرده است. حال آن که شرایط ساختاری اقتصاد ایران و زمینههای مرتبط با آن، کمترین نزدیکی و همخوانی با چنین بودجهای ندارد.
ابن به خوبی نشان میدهد که رژیمهای مشروعیتزدایی شده نه فقط از طرف جامعه که از سوی منطق حاکم بر اقتصاد نیز مورد قهر قرار میگیرند. بودجههای انقباضی برای موفقیت نیاز به حداقلی از مشروعیت اجتماعی و انتخابهای دمکراتیک دارند که نظام جمهوری اسلامی فاقد آن است و همین اجازه میدهد که نتیجه آن را تا حد زیادی از قبل پیشبینی کنیم.
با این حساب وضع مردم تو سال آینده خیلی بد تر از امسال می شودکه بنظر من خواست رژیم هم همینه! اینا خوب میدونن هر قدر ما را گرسنه و گرفتار نگه دارند، بی خطر تر میشویم!
با توجه به اين وضعيت و شگرد دولت کنوني در بيان مطالب و تصوير سازي ذهني براي قشر پايين دست جامعه! درصورت روي کار آمدن دولتي اصولگرا و عدم ادامه يافتن جريان کنوني صاحب دولت,آيا ضمينه براي حذف کامل اصلاح طلبان ويا قدرت گرفتن جبهه پايداري به عنوان جريان سوم وجود دارد؟
ارسال کردن دیدگاه جدید