خانه | گوی‌سياست

انسان‌کشی در استراتژی حفظ نظام

جمعه, 1391-08-26 11:34
نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ
پایه‌های قتل سیاسی حکومتی در ایران پس از انقلاب
کورش عرفانی

کورش عرفانی - در شب ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ ، تنها سه روز پس از پایان رژیم سلطنتی پهلوی و آغاز نظام اسلامی، چهار نفر از سران ارتش شاه را پس از یک محاکمه شتاب‌زده به پشت بام مدرسه‌ای بردند که روح‌الله خمینی، بنیان‌گذار نظام جمهوری اسلامی، در آن مستقر بود؛ در همان جا این چهار نفر را اعدام کردند. این حرکت معنادار می‌رفت که به طور نمادین آغاز فرایندی باشد که می‌توان از آن به عنوان «انسان‌کشی سیستماتیک» نام برد. این نوشتار به اختصار به این می‌پردازد که چرا و چگونه «انسان‌کشی» به عنوان یک استراتژی مورد استفاده نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت.[1]

 

منطق سیاسی انسان‌‌کشی

 

استبداد بر حذف استوار است. حذف فرد، حذف گروه، حذف جریان مخالف، حذف واقعیت دردسرساز، حذف مدارک و شواهد مشکل آفرین.[2] استبدادگر از هر چیزی که وجودش، حضورش و عملکردش را زیر سوال ببرد وحشت دارد، به همین خاطر در واکنش با هر آن چه که برای او مصداق خطر باشد، دفع و رفع خطر است نه تعامل با آن. افق هستی‌نگر یا همان «جهان بینی» خودکامه، بسیار تنگ و محدود است، توان هیچ‌گونه دگربینی را ندارد و دگراندیش برایش به مثابه یک مزاحم و دردسر است و بس. رفتن به درون دنیای ذهنی استبدادگر ما را به سوی یک مبحث پیچیده روانشناختی خواهد برد. به این کار نمی‌پردازیم، به این اکتفاء می‌کنیم که استبدادگر چگونه عمل می‌کند.[3]

 

حذف، راه‌کار ایده‌آل خودکامه است، سرعت و شدت آن بستگی به قدرت و ضعف طرف مقابل دارد، اما در ضرورت اجرای آن تردیدی ندارد. اگر مقاومتی باشد آن را دیرتر و خشن‌تر انجام می‌دهد و اگر مقاومتی نباشد زودتر و آرام‌تر. وجود استبدادگر پراز ترسی است که جز با خنثی‌سازی منبع خطر آرام نمی‌شود و بهترین شکل از خنثی‌سازی نیز حذف فیزیکی است که در راس راه‌های برخورد استبدادمنش با دگراندیش قرار دارد. آرامش استبدادگر در ورای واقعیت حاصل می‌شود، او باید واقعیت مادی مخالف و مخالفت را از بین ببرد تا بتواند اطمینان از بقای خویش را به دست آورد.

 

حذف، راه‌کار ایده‌آل خودکامه است، سرعت و شدت آن بستگی به قدرت و ضعف طرف مقابل دارد، اما در ضرورت اجرای آن تردیدی ندارد. اگر مقاومتی باشد آن را دیرتر و خشن‌تر انجام می‌دهد و اگر مقاومتی نباشد زودتر و آرام‌تر. وجود استبدادگر پراز ترسی است که جز با خنثی‌سازی منبع خطر آرام نمی‌شود و بهترین شکل از خنثی‌سازی نیز حذف فیزیکی است که در راس راه‌های برخورد استبدادمنش با دگراندیش قرار دارد. آرامش استبدادگر در ورای واقعیت حاصل می‌شود، او باید واقعیت مادی مخالف و مخالفت را از بین ببرد تا بتواند اطمینان از بقای خویش را به دست آورد.

پاره‌ای از نظام‌های سیاسی این نوع از برخورد را در دستور کار خود قرار می‌دهند و برای پیاده کردن آن یک «سیستم» به وجود می‌آورند.[4] «سیستم حذف» به کار«حذف سیستماتیک» اشتغال دارد. کار آن، شناسایی، دستگیری، اعتراف‌گیری، شکنجه و آزار، حبس و زندان و در نهایت نیز حذف فیزیکی مخالفان است. نظام استبدادی از انسان آگاه، فرهیخته، آزاده و آزادی‌خواه به شدت تنفر و وحشت دارد، اما آن چه وی را بیش از هر چیز دیگری نگران می‌کند هرگونه تجمع و حرکت جمعی چنین افرادی است.[5] به همین دلیل از طریق سیستم حذف خود، پیوسته و منظم در جستجوی این‌گونه افراد است تا آنها را شکار و نابود کند. این سیستم با دو هدف عینی و روانی بنا شده است: هدف عینی و مادی آن به طور مشخص حذف فیزیکی و واقعی مخالفان است و هدف روانی آن، ایجاد ترس و وحشت در مردم برای خودسانسوری و پرهیز از ورود به عرصه فعالیت سیاسی و مخالفت.

 

نگاه نظام به سیستم حذف

 

نظام‌های استبدادی برای آن‌که از امنیت روانی و عملی برخوردار باشند به سیستم حذف خود به عنوان ستون فقرات خویش نگاه می‌کنند و برپایی و استواری آن را برای بقای خود ضروری می‌دانند. آنها به شدت این سیستم حذف را از هر گونه تغییر و تحول ناخواسته به دور می‌دارند، برایش امکانات و تجهیزات فراوان تدارک می‌بینند[6]، پول در اختیارش می‌گذارند[7]، عاملان و کارگزاران این سیستم را آزاد می‌گذارند که آن چه می‌خواهند بکنند و به هیچ‌وجه برایشان مشکل و یا حتی محدودیت‌های قانونی وضع نمی‌کنند. حمایت سران نظام از سیستم حذف، قوی و همه جانبه است و هر کجا که لازم باشد آنها را مجاز می‌سازند که از حد اختیارات و یا چارچوب‌های قانونی گذر کنند و کمترین نگرانی ا زاین بابت نداشته باشند، به شرط آن که «خطر» را دفع کنند.[8]

 

پارادوکس حوزه اختیارات سیستم

 

همین وابستگی نظام‌های استبدادی به سیستم‌های حذف – مانند وزارت اطلاعات یا حراست اطلاعات سپاه پاسداران – سبب شده است که این نهادها در نوعی «ناکجاآباد ساختاری»[9] به‌سر برند. یعنی برای قلمرو نفوذ و دخالت آنان حد و مرزی قابل تصور نیست؛ این امر به طور مشخص سبب می‌شود که این سازمان‌ها درنهایت تبدیل به باندهای مافیایی ومخوفی شوند که هر جنایتی را برای خود ممکن می‌دانند و ممکن می‌سازند.

 

 پارادوکس قضیه در این است که روابط میان نظام حاکم و سیستم حذف بسیار سریع دستخوش تغییر می‌شود. یعنی به جای وابستگی سیستم حذف به نظام، این نظام است که اسیر سیستم حذف می‌شود. مسئولان و کارگزاران سیستم حذف به سرعت در می‌یابند که برای داشتن دست‌های باز و در عین حال حمایت بی قید و شرط دولتمردان، باید چه کنند: آنها سران نظام را از خطرات واقعی و خیالی که نظام را احاطه کرده است می‌ترسانند و خود را یگانه نهاد حائز شرایط برای مقابله با خطرات جا می‌اندازند. وقتی این را خوب باوراندند و ترس بر سران نظام حاکم شد، خواهند توانست به هر جنایت لازم و غیرلازمی دست بزنند.[10]

 

مصداق جمهوری اسلامی

 

به نظر می‌رسد که مورد نظری بالا به طور عینی برای نظام جمهوری اسلامی مصداق داشته و این روابط از همان سال‌های نخست این‌گونه شکل گرفته و عمل کرده است. از روزهای اول انقلاب و با توجه به پهنه تغییری که می‌رفت در راهبردهای حکومت‌گری پدید آید، بدیهی بود که نظام جمهوری اسلامی می‌رفت تا با موجی از مخالفت در درون کشور روبروشود. این در حالی بود که کسانی که تازه به قدرت رسیده بودند، توانایی ذهنی و فکری برخورد سالم با مخالفان خویش را نداشتند و به همین دلیل نیز جز در ایامی کوتاه و آن هم به طور گزینشی و مصلحتی، صدای مخالفان را برنتابیدند. رژیم جدید در سه منطقه به نخستین گام‌های حذف قومی اقدام کرد: ترکمن صحرا، کردستان و خوزستان.

 

روابط میان نظام حاکم و سیستم حذف بسیار سریع دستخوش تغییر می‌شود. یعنی به جای وابستگی سیستم حذف به نظام، این نظام است که اسیر سیستم حذف می‌شود. مسئولان و کارگزاران سیستم حذف به سرعت در می‌یابند که برای داشتن دست‌های باز و در عین حال حمایت بی قید و شرط دولتمردان، باید چه کنند: آنها سران نظام را از خطرات واقعی و خیالی که نظام را احاطه کرده است می‌ترسانند و خود را یگانه نهاد حائز شرایط برای مقابله با خطرات جا می‌اندازند.

پیام رژیم جمهوری اسلامی برای مخالفانش روشن بود: «مخالفت کنید کشته می‌شوید». اعضای جامعه ایران از همان ابتدا باید تصمیم می‌گرفتند که چگونه می‌خواهند زندگی کنند: ادامه حیات روزمره با ترس یا به خرج دادن شجاعت و قبول خطر مرگ.

 

عده‌ای به سوی گزینه دوم رفتند و بهایی بسیار سنگین بابت آن پرداختند: دستگیری، شکنجه، اعدام و یا تبعید. شمار اعدام‌های دهه شصت ناروشن است اما شکی نیست که به هزاران نفر می‌رسد.[11] در مقابل، شمار کسانی که گزینه نخست را پیش گرفتند، سر به میلیون‌ها نفر می‌زد. نوعی احترام به مرگ برای زنده ماندن. مهم زنده بودن شد، نه زندگی.

 

نهادینه‌سازی ترس و مرگ

 

نظام اسلامی با درک کارآیی این روش حکومتی که بر اساس منطق «النصر بالرعب»[12] بنیان گذاشته شده بود، اقدام به سنگین‌ترین سرمایه گذاری‌ها روی «سیستم حذف» کرد. میلیاردها دلار پول، میلیون‌ها نفر نیرو و نیز آموزش و تخصص و امکانات و غیره.

 

علی یونسی وزیر اطلاعات سابق رژیم ایران درخاطرات خود می‌نویسد: «وقتی وزیر اطلاعات شدم آقای هاشمی دو بار با من بحث کردند و گفتند شیوه‏ای که شما در وزارت اطلاعات در پیش گرفته‏اید این وزارتخانه را به شهرداری و تشکیلات بی‏خاصیت تبدیل کرده‌است که هیچ کس نمی‏ترسد»».[13] ترس‌آفرینی به‌عنوان کارکرد نخست دستگاه‌های اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی تعیین و دنبال شده است. به مرور زمان و با انباشت سوء‌مدیریت‌ها و گسترش مخالفت‌ها و خطرات و نیز با افزایش حس ناامنی در میان حاکمان؛ بر تعداد و گستره نهادهای حافظ نظام افزوده شد.

 

برخی از واحدهایی که از ابتدای انقلاب تاکنون به طور مشخص برای حذف و سرکوب تاسیس و یا برای این منظور به خدمت گرفته شده‌اند عبارتند از: ۱) کمیته‌های انقلاب اسلامی ۲) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۳) وزارت اطلاعات ۴) سازمان حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران[14] ۵) دفتر عمومی حفاظت و اطلاعات فرماندهی کل قوا ۶) دفترهای نمایندگی ولی فقیه در نهادهای مختلف ۷) نیروی انتظامی جمهوری اسلامی (ترکیب کمیته‌های انقلاب اسلامی و پلیس) ۸) دفاتر حراست در اداره‌های مختلف که زیر نظر سازمان‌های اطلاعاتی اداره می‌شود. ۹) سازمان بسیج مستضعفین (نیروی مقاومت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی).

 

تامین مالی این سازمان‌ها به دو صورت انجام می‌شود: هر سال در بودجه کل کشور رقمی به این نهادها اختصاص می‌یابد و در عین حال، یک بودجه مخفی یا غیرعلنی نیز برای آنها در نظر گرفته می‌شود. هم چنین این نهادها خود با دخالت مستقیم در فعالیت‌های اقتصادی گوناگون برای خویش و کارهای پشت پرده خود درآمدزایی می‌کنند.[15] ساختار اطلاعاتی رژیم امروز دیگر پدیده‌ای شناخته شده است. حتی سازمان‌های اطلاعاتی غرب نیز از وجود، سازمان و کارکرد آن باخبر هستند. به طور مثال «اداره حراست از قانون اساسی آلمان در گزارش سالانه خود در مورد فعالیت‌های جاسوسی رژیم جمهوری اسلامی علیه مقاومت ایران نوشت: «سازما‌‌‌ن‌های اطلاعاتی رژیم ایران شامل وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، ابزار محوری این حکومت برای حفظ قدرت آن هستند. وظیفه این سازما‌نها علاوه بر تضمین وضعیت موجود در داخل کشور، جمع‌آوری اطلاعات در خارج از کشور نیز تعریف شده است. وزارت اطلاعات، به دلیل ساختار بزرگ و اهمیتش در حفظ نظام، یکی از پرقدر‌ت‌ترین وزارتخانه‌های حکومت ایران است.»[16]

 

تداوم‌بخشی به فرایند حذف

 

در طول سی و سه سال گذشته نظام جمهوری اسلامی با اتکاء بر سیستم حذف گسترده خود پدیده انسان‌کشی را در جامعه ایرانی نهادینه کرده و فضای کار و زندگی و تفریح را به فضای وحشت و ترس و نگرانی مبدل ساخته است. حذف شهروند ایرانی برای نظام، واجد کمترین تردید و دردسری نیست اما استقرار ترس و وحشت نیاز به تداوم و نگهداری دارد. دستگاه‌های امنیتی نظام از هر موقعیتی برای یادآوری حاکم بودن منطق مرگ بهره برده‌اند. به طور مثال در جریان قتل‌های زنجیره‌ای، در سرکوب خونین قیام دانشجویی ۱۸ تیر، در ترورهای مخالفان در خارج از کشور، در کشتن چهره‌های مخالف و معروف در زندان‌ها. نظام پیوسته در پی آن بوده است که به جامعه یادآور شود که در ایران مرگ نه آخرین مجازات مخالف که اولین آن خواهد بود. ترتیب دادن نمایش‌ اعدام‌های علنی در خیابان‌ها و میادین شهرهای بزرگ همراه با تبلیغات برای جمع کردن مردم در این محل‌ها از جمله روش‌های دیگر یادآوری حاکمیت انسان‌کشی بر زندگی ایرانیان است. آمدن کودکان و نوجوانان و جوانان به طور گسترده به این نمایش‌های وحشت برانگیز زمینه‌ای است برای حک کردن ترس مرگ و اقتدار سیاه و عزاآفرین نظام حاکم در ذهن تماشاچیان.

در طول سی و سه سال گذشته نظام جمهوری اسلامی با اتکاء بر سیستم حذف گسترده خود پدیده انسان‌کشی را در جامعه ایرانی نهادینه کرده و فضای کار و زندگی و تفریح را به فضای وحشت و ترس و نگرانی مبدل ساخته است. حذف شهروند ایرانی برای نظام، واجد کمترین تردید و دردسری نیست اما استقرار ترس و وحشت نیاز به تداوم و نگهداری دارد. دستگاه‌های امنیتی نظام از هر موقعیتی برای یادآوری حاکم بودن منطق مرگ بهره برده‌اند. به طور مثال در جریان قتل‌های زنجیره‌ای، در سرکوب خونین قیام دانشجویی ۱۸ تیر، در ترورهای مخالفان در خارج از کشور، در کشتن چهره‌های مخالف و معروف در زندان‌ها. نظام پیوسته در پی آن بوده است که به جامعه یادآور شود که در ایران مرگ نه آخرین مجازات مخالف که اولین آن خواهد بود.

 

مورد قتل ستار بهشتی

 

مورد اخیر قتل یک کارگر جوان وبلاگ‌نویس، ستار بهشتی، یک مثال بسیار معمولی از منطق انسان‌کشی و کارکرد عادی سیستم حذف نظام جمهوری اسلامی است. دستگاه‌های اطلاعاتی نظام - «پلیس فتا»[17] - فعالیت‌های او را در فضای مجازی شناسایی می‌کنند، به وی هشدار می‌دهند و دو بار خانه‌اش را جستجو می‌کنند. در نهایت، برای نشان دادن این که حذف، حرف نخست را می‌زند او را دستگیر کرده و به زندان می‌برند و پس از چند روز جسدش را تحویل خانوده‌اش می‌دهند. آثار و عوارض موجود بر روی بدن وی حکایت از شکنجه شدید و منجر به مرگ بوده است. تا این جای موضوع هیچ چیز غیر عادی در چارچوب قاعده کاری سیستم حذف روی نداده است. مشکل از آن جا آغاز می‌شود که دامنه خبر به رسانه‌ها کشیده می‌شود. خانواده ستار بهشتی ساکت نمی‌نشینند و اعتراض‌ به این مرگ فراگیر می‌شود.

 

آن‌چه البته واکنش‌های مقامات حکومتی را بر انگیخته است نه به طور یگانه این اعتراضات، بلکه اختلافات باندهای درون نظام است که بد نمی‌دانند این موضوع را فرصتی برای تسویه‌حساب‌های جناحی تلقی کنند. در این میان اما خطوط قرمز و کارکرد اصلی سیستم فراموش نمی‌شود. به همین دلیل در هیچ یک از اظهارنظرهای مقامات نظام اثری از زیر سوال بردن پایه‌های سیستم حذف دیده نمی‌شود. بلکه خود آنها، به صورت نانوشته، کُد رفتاری مناسب برای این‌گونه موارد را از خود نشان می‌دهند: کلی‌گویی، دو پهلوگویی، توجه به عوامل جزء، سلب مسئولیت، ایجاد شک و تردید، ارائه روایت‌های متفاوت و متضاد و متناقض و متخالف و...[18]

 

این شیوه که برای غرق کردن ماهی در آب است، به خوبی تمرین و تکرار و تجربه شده است. اقدامات شبه‌قضایی نظام برای شناسایی، محاکمه و مجازات آمران و عاملان قتل‌ها و جنایت‌های انجام شده، بدون کمترین نتیجه‌ای در هاله‌ای از دروغ و به سخره کشیدن مخاطبان به پایان رسیده است. به طور مثال در جریان حمله به کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ در نهایت یک افسر وظیفه نیروی انتظامی به جرم دزدیدن یک ریش تراش برقی از خوابگاه محکوم شد. سعید مرتضوی به عنوان مظنون به قتل روزنامه‌نگار ایرانی- کانادایی زهرا کاظمی ویکی از آمران بازداشتگاه کهریزک، نه فقط محاکمه نشد، بلکه به ریاست سازمان تامین اجتماعی برگزیده شد. پرونده قتل‌های زنجیره‌ای هرگز به جایی نرسید.

این واکنش‌ها و موضع‌گیری‌ها تصادفی نبوده و بخشی از مکانیزم حفاظت از «سیستم حذف» هستند.[19] هرگاه که این سیستم به مشکل برمی‌خورد مقامات نظام وارد صحنه می‌شوند تا دیوارهای حفاظتی شکاف برداشته آن را ترمیم کنند و برای آن، مصونیتی را تامین و تقویت کنند که سبب ادامه کارش شود. آنها می‌دانند که پایداری نظام به دلیل وجود این سیستم است؛ پس خوب می‌دانند که باید دفاع کنند تا بمانند و خوب و مرفه زندگی کنند.

 

در طول سه دهه، این قواعد و قوانین جا افتاده و عمل کرده‌اند. شاید ساده لوحی باشد که بیاندیشیم، نظام در مقطعی حاضر خواهد بود کسانی را که کار اصلی‌شان کشتن مخالفان است، مورد سرزنش یا محاکمه قرار دهد. برعکس، عوامل درون سیستم حذف سال‌هاست اطمینان یافته‌اند نظام، حافظ بی چون و چرای آنهاست وبه همین دلیل، کمترین حد و مرزی برای رفتار خشونت‌آمیز خویش نمی‌بینند.

 

 در نبود نگرانی و دلواپسی برای نتایج عمل خویش، بازجویان وزارت اطلاعات و یا سازمان اطلاعات سپاه می‌دانند که حق و اختیار مطلق بر جان و زندگی زندانی خویش دارند. به همین دلیل، محرومیت از ملاقات، قرار دادن طولانی مدت زندانی در انفرادی، انواع شکنجه‌های جسمی و روحی، تجاوز جنسی، تظاهر به اعدام یا اعدام نمایشی، محروم کردن زندانی از بدیهی‌ترین حقوق انسانی مانند غذا و درمان و در نهایت قتل زندانی زیر شکنجه؛ جزو موارد «طبیعی» و «بدیهی» اختیارات آنها تلقی می‌شود.

 

بر این مبنا می‌بینیم که به طور اصولی چیزی به اسم «اتفاق» یا «تصادف» در این سیستم معنی ندارد و هر دو این‌ها بخشی از احتمالاتی هستند که از قبل مورد فکر و تایید قرار گرفته‌اند و برای عاملان این اتفاقات تکراری و تصادفات پیاپی، مصونیت کامل تضمین شده است.

 

نتیجه‌گیری

 

قتل ستار بهشتی نه اولین و نه آخرین جنایت برنامه ریزی شده سیستم حذف در ایران است. انسان‌کشی نهادینه بخشی از نظام است و تا روز آخر با جدیت و گستردگی تمام دنبال خواهد شد. خبر ساخت دو زندان ده هزار نفری جدید در جنوب تهران[20] به خوبی نشان می‌دهد که نظام برای فردای سخت خود، در تدارک مراکز جدیدی است تا به تقاضای بالای انسان‌کشی نهادینه دولتی پاسخ گوید. احساس خطر از جانب جامعه به فقر کشیده شده و گرسنه که ممکن است به صورت شورش‌های خشن بروز کند، بی‌شک نظام را بیش از هر زمان دیگری در طول عمر خویش نگران کرده است. سفارش سردار احمدی مقدم به سیمای جمهوری اسلامی در مورد نشان ندادن مرغ از تلویزیون که می‌تواند سبب خشم مردم فقیر و تحریک آنها شود، گواه نگرانی در این باره است. [21]

 

آن‌چه مسلم است این است که با اوج‌گیری بحران اقتصادی و آغاز بحران اجتماعی، شاهد موقعیتی خواهیم بود که انسان‌کشی و حذف در نظام می‌تواند حالت «تودهای» به خود بگیرد. به نظر می‌رسد نظامی که بر کشتن انسان بنا شده است، جز با کشتن انسان ادامه نخواهد یافت.

 

 

پانویس‌ها

[1] این نوشتار به بحث مفصل پیرامون پدیده «انسان‌کشی» در نظام اسلامی نمی‌پردازد و به ارائه مختصری در این باره اکتفاء می‌کند.

[2] شاهدیم که حکومت اسلامی این منطق را حتی برای پرونده اتمی خویش به کار بسته است. به گفته رئیس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، مقامات جمهوری اسلامی در حال حذف آثار و عوارض فعالیت‌های مشکوک خود در سایت پارچین هستند.

[3] استبدادگر از ویژگی‌های یک «سایکوپات» ( Psychopath) برخوردار است، یعنی سلطه‌گر و دگرآزار است. نگاه کنید به کتابی از نویسنده: روان‌شناسی اجتماعی استبدادزدگی

[4] سیستم مجموعه‌ای است از اجزایی که برای انجام یک کارکرد مشخص با هم در ارتباط متقابل قرار دارند.

[5] دشمنی شدید رژیم ایران با فعالان و کنشگرانی که به کار سازمان یافته می‌پردازند کاملا واضح است. در این باره می‌توان به برخورد تند با فعالان «کمپین یک میلیون امضاء» و یا اعضای «سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه» اشاره کرد.

[6] تلاش نظام برای برخورداری از آخرین سخت افزارها و نرم افزارها جهت شناسایی و کنترل فعالان سیاسی و اجتماعی از طریق اینترنت یا تلفن دستی نمودی از این امر می‌باشد.

[7] در حالی که حوزه‌های مختلف جامعه مانند صنعت و کشاورزی و سلامت و بهداشت – مانند واردات دارو یا مواد اولیه‌ی ساخت داروهای داخلی - با کاهش شدید بودجه مواجه هستند آخرین تجهیزات و امکانات برای نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و انتظامی تهیه و در اختیار آنها قرار می‌گیرد.

[8] نمونه‌ی بارز این برخورد را می‌توان در تجربه کهریزک جستجو کرد. در اوج جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ برخی از سران نظام با تایید مستقیم رهبر جمهوری اسلامی اقدام دستگیری و انتقال دستگیرشدگان به زندان کهریزک کردند. در این زندان به طور عمدی و برنامه ریزی شده زندانیان را مورد بدترین شکنجه‌ها و حتی تجاوز جنسی قرار دادند و اخبار آن را به عمد منتشر کردند تا وحشت در میان جوانانی که هنوز در تظاهرات اعتراضی شرکت می‌کردند حاکم شود. افرادی مانند حسین طائب، سردار رادان و نیز قاضی مرتضوی از گردانندگان این طرح بودند که با جلب حمایت مجتبی خامنه‌ای طرح را به تصویب رهبری رسانده و پیاده کردند.

[9] کلیه ساختارهای مافیایی که می‌خواهند به طور فراقانونی عمل کنند از این نوع «ناکجاآبادهای ساختاری» (Structural no-man’s-land) در درون خویش می‌سازند تا کارهای کثیف (Dirty jobs) را با استفاده از این نقاط تاریک و در سایه صورت دهند.

[10] شاید بتوان مورد باند مافیایی زیر نظر «سعید امامی» را نمونه‌ای از این گونه جریانات دانست. یکی از آنها و نه تنها مورد.

[11] نبود دستگاه اداری مناسب و عدم شفافیت آمارهای دولتی سبب ناروشنی آمار دقیق در این مورد است.

[12] چیرگی و پیروزی با ایجاد رعب و وحشت

[13] عبرت نیوز، ۹ آذر ۱۳۸۷

 14 منبع

[15] برآوردهای موسسه راند RAND نشان می‌دهد که در سال ۲۰۰۹ بالغ ۵۰ درصد از کل اقتصاد دولتی ایران در اختیار سپاه پاسداران بوده است. نقش سپاه بارها در قاچاق کالا ذکر شده است.

[17] پلیس فتا- پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات نیروی انتظامی جمهوری اسلامی

 

[18] برای برخورداری از مطالب متعددی در مورد جزییات قتل ستار بهشتی و موضع گیری مقامات نظام در این باره به این لینک مراجعه کنید.

[19] به طور مثال یکی از جزییات این مکانیزم این است که هیچ‌گاه «رهبر نظام» در این موارد وارد صحنه نمی‌شود تا خود را در ورای این مسائل «پیش پا افتاده» و مبرا از هر گناهی جلوه دهد.

[21] وی گفته بود: « در فیلم‌ها خوردن مرغ را نشان می‌دهند در صورتی که فردی شاید نتواند آن را بخرد. فیلم‌ها امروز ویترین جامعه هستند و برخی افراد با دیدن این فاصله طبقاتی می‌گویند که خودمان چاقو دست می‌گیریم و حقمان را از این پولدارها خواهیم گرفت.»

 

Share this
Share/Save/Bookmark

پایه گذار این آدمکشی توسط محمد ابن عبدالله ریخته شد٬ توسط علی که میر غضب پیامبر خون بود ادامه پیدا کرد. جالب است که علی که واقعا بسیار ساده بود و توسط پیامبر آن آدمکش*** بدام میرغضبی گرفتار آمد بعد ها ایرانیها هر چه خرد داشتند بکار گرفتند تا از او یک آدم عاقل بسازند و تا اندازه ای موفق هم شدند. یعنی علی خون ریز خونآشام و قصی القلب را تبدیل به آدمی حکیم و رئوف مهربان کردند. آدمی از اضداد پر و از خرد واقعی خالی اما از خرد جعلی پر! آری علی ای که در یک نیمروز از اذان صبح تا اذان ظهر بقول شخص امام خمینی سر نهصد نفر را می رد و ریشش در خون یهودیان خضاب می شود و سرخ! آری همین علی ایرانیها برایش گریه و زاری میکنند و او را شوهر همه بیوه زنان و بیشوهران و پدر بی پدران معرفی میکنند و برایش چهارصد سال بعد از مرگش نهج البلاغه می نویسند و او را داخل آدم میکنند. البته ایرانیها از روی نوعی خرد این آدمکش قهار بیرحم و بیمار و معتاد خون را ازش خشونت زدایی میکنند. اما گفتم با نوعی خرد٬ بایستی میگفتم نوعی طرفند! چرا که آنها فقط قدری مسکن بر این همه خشونت بینظیر تاریخی درست کردند و اصل ماجرا را تعیین تکلیف نکردند. و آن اینکه کل اسلام خون خوار و خوریز و ذات آن خشن و بیرحم است و آیات محک قتال یعنی کشتار و صرف و نحو مرگ و نیستی در قرآن و نابودن واژه عشق و مهر در این کتاب نشانگر عقیم بودن از مهر و محبت و خشن بودن ذاتی آن است. در آینده بشریت حتما باید فکری اساسی بر برای این دین بکند. چرا که یا این اسلام است که همه را و حتا خودش را نابود خواهد کرد. و یا این انسانیت متمدن و انسانگراست که باید بصورت قهرآمیز جلو اسلام را سد کند و آنرا استحاله. باید یادآور شوم که انتحال و انتقال و تحریف و جعل زندگی خونخورانه و خشن و بیرحم و کشتارگر علی توسط ایرانیان نیز نوعی کوشش سطحی برای استحاله و ادامه زندگی در سایه نحس و خشن اسلام بود. اما اینکار با نوعی فرومایگی و نوعی فریب و ریا همراه شد و کار سید رضی که زرتشتی زاده ای بود به آن معنا که او در نظر داشت و می بایست در نظر داشته باشد ببار ننشست! آری اگر امروز علی و یا منحمد زنده بودند هرگز حتا سطح انسانیتشان در حد حتا ملا عمد و بن لادن و حتا خمینی و خامنه و روحانیت امروز هم نمی بودند. آنها عصاره وحشت و نحوست و بیرحمی و شقاوت بوده و هستند و هیچ کس تا کنون بپای آنها *** است. چرا که تمامی آمکشان تاریخ از دور آدم کشته اند و نه از نزدیک سر گوشت و رگ و خون بریده اند٬ و تازه هیتلر و استالین که آنهمه آدم کشتند اولا از دور کشتند و دوم اینکه هرگز خودشان را پیامبر و امام و خال المونین و عم المومنین و کاتب وحی و .... نخواندند. اضافه بر آن حتما نه در سن شصت سالگی با یک دختر بچه شش ساله همبستر شده اند و اگر هم شده اند دست کم در خفا بود و آنرا سنت استالین و هیتلر نکرده اند. اما محمد ابن عبدالله با همه خونخواری و بیرحمیش با عایشه شش سال بقول سنی ها و نه ساله ی قمری بقول شیعیان که شش ماهی از هر روایت کم می کند همبستر شده و آنرا کاری نیکو و سنتی ارجمند دانسته تا جایی که ریشهری در خاطراتش آنرا برخ می کشد که رفته و آن دخترک نگونبخت را از پدر روحانیش ربوده و به بستر برده همچون عروسکی که در بازار خریده باشد. آری آدمکشی روحانیون از آنجا می آید. وقت تنگ است و من در یک موسسه ی دولتی در تهران کار میکنم و هر لحظه در خطرم بنابراین این مطلب را بصورت خام براتان می فرستم شاید که منتشرش کردید.

مجموع انسان‌هایی‌ که بطور سیستماتیک از طریق ارگان‌های حکومتی ج.ا. از بهمن ۵۷ تا بهمن سال ۶۰ کشته شده اند،یعنی‌ در طی‌ سه‌ سال، ده‌ها هزار برابر بیشتر از تمامی کشته شدگان سیاسی در دوران سلسله پهلوی است و اگر جنگ با عراق را که بیش از یک میلیون انسان از هر دو طرف هلاک شده و سهم ایران ۷۰% از کشته شدگان جنگی است + شهدای سال ۶۷ + صدها ترور و حذف فیزیکی‌ فعالین در داخل و خارج از ایران و...، این رقم به بیش از یک میلیون براورد میشود. منطق خلخالی‌ها و شرکای بعدی او، این بود که اگر بی‌ گناهند که به بهشت میروند و اگر گناه کارند به جهنم، در این میان پروژه تولید و استفاده از مسلمان مکتبی و حزب اللهی یا بعبارتی ابرمرد شیعی همیشه آماده شهادت که در طول جنگ با عراق و سرکوب مخالفین طرح ریزی شده بود، ابزار و آلت دست حکومت برای خفقان و استبداد نهادینه شده در جامعه بود. شباهت‌های بسیاری بین ایدئولوژی فاشیسم و نازیسم سکولار با اسلام سیاسی الهی شرقی‌ وجود دارد که غیر قابل کتمان است. نکته ایی که بعنوان سلطه گر و دگر آزار یا پسیکوپات و سادیست در روانشناسی‌ اجتماعی اینجا اشاره شد، کاملا درست است ولی تا وقتی‌ که توده‌ها مبتلا به خود آزاری و سلطه شوندگی یا به مازوخیست جمعی‌ دچار نباشند، یک مستبد هرگز جرات اعمال زور را ندارد بعبارتی خشونت در سطح عمومی جامعه در اشکال سادومازوخیستی و چرخش اجتماعی، پدیدار و بازتولید میشوند. مسلما ج.ا. بدون خونریزی و پروپاگاندای جعلی مذهبی‌ هرگز نمیتوانست به بقا و تداوم خود ادامه دهد و اگر هرکدام از این دو از آنها گرفته شود ، یک روز هم دوام نخواهد آورد.
پیوست: جهان بینی‌ حکومت اسلامی بزبان ساده

چقدر جالب و اموزنده بود. ممنون اقای دکتر عرفانی. اما سوال اینجاست که پس چگونه است که عده ای هنوز دم از مبارزه مدنی و پرهیز از خشونت میزنند. ایا این روش با این نظام جواب می دهد.

در پاریس زیر درخت سیب...به خمینی تفیهم شده بود اینکه چه افسرانی در بدو ورود او باید اعدام شوند.زیرا انان برای پیشبرد اهداف بوجود اورندگان تحولات سال 1357.....خطرناک بودند.موانع بزرگی برای برنامه های صاحبان شرکت های بزرگ نفتی بودند و هم اینان با احساسات وطن پرستی میتوانستند مانع به قدرت رسیدن خمینی شوند.مثلث بیغ..بنی صدر..یزدی و قطب زاده دقیقا در جریان روابط خمینی و تعهدات او به امریکائیان بودند و هستند.اعدام افسران و مقام های بالای دستگاه محمد رضا بر اساس سیاست های انگلیس و امریکا صورت گرفت و به همین دلیل خمینی بر مصدر قدرت توانست بنشیند.

من با نوشتار شادمان از تهران موافقم. مرگ و نیستی از این دین حنیف می بارد. مرگ بر مرگ.

لطفا" چاپ کنید: حداقل وظیفه ما در مقابل خون شهدا و زنان و مردان و جوانانی که بخاطر شرف و عزت و دفاع از ما مردم در زندانها زیر شکنجه اند، اطلاع رسانیست. دوباره محرم و سوءاستفاده این رژیم فاسد از ما مردم احمق و خرافاتی! تا کی؟ شاید تا جهنم! عزاداری امام حسین یعنی پیروی و رفتن راه امام حسین، یعنی کمک به مردم فقیر و محتاج و آبرومند، یعنی قیام بر علیه ظلم و بیعدالتی، یعنی مبارزه بر علیه فساد و ریا و تظاهر، یعنی عدم پیروی از حاکمان و زمامداران فاسد و دزد و ظالم، یعنی از بین بردن دروغ و ریا و نفاق و ... یعنی حمایت از مظلوم، یعنی کمک به همنوع از هر دین و آیین. ما مردم همیشه باید عزاداری کنیم نه برا امام حسین بلکه برا خودمون! چون از زنان و مردانی که بخاطر ما الان تو زندانند و زیر شکنجه حمایت نکردیم، چون راه شهدای پاکی که راه حقیقی امام حسین را ادامه دادند و به خاطر ما مردم بیغیرت زیر شکنجه شهید شدند را ادامه ندادیم، هنوز خون پاک شهید ستار بهشتی رو کفن خشک نشده، آیا از خودمون پرسیدیم چکار کردیم؟ چه راهی دارم میریم؟ آیا برامون مهمه که مادرش چه شکلی داره تو این گرونی زندگی میکنه یا مادر و خواهرش هنوز تو اجازه خروج از خونه رو ندارند و تحت نظرند! و صدها نفر مظلوم و بیگناه دیگه که شاید گمنام باشند و کسی اون هارو نمیشناسه! زن و مرد، مجرد و متاهل سرگرم شدیم به فساد و دزدی و دروغ و نفاق و تظاهرو غیبت و جاسوسی! کارمون شده از هر راهی که بتونیم پول در بیاریم و خوش باشیم و فقط به خودمون فکر کنیم! آیا امام حسین هم همینطور بود؟ ولله ولله نه، پس خودتو گول نزن با یه عزاداری ظاهری! تو کلمون کردند که خدا و امام حسین و حضرت فاطمه و پیغمبرخوشحال میشند و ثواب داره اگر: مثل دلقک سیاه بپوشیم و تو سر و سینه بزنیم! بزور اشک بریزیم! ظاهرمونو بشکلی بگیریم که یعنی غم و مصیبت بزرگی داریم! تو سر و کله هم بزنیم که غذای نذری بگیریم! عوض اینکه به چند تا مستحق واقعی کمک کنیم پولامونو بریزیم تو یه ضریح باصطلاح امامزاده تا این مفسدین فی الارض باهاش تو اروپا و آمریکا و... خوش بگذرونند *** یا سالی حداقل یکبار بریم مکه و عتبات عالیات! تا چی؟ تا دشمن و استکبار جهانی ببینه ما چقدر به دین و مذهبمون اعتقاد داریم!!! اطمینان داشته باشید که این باصطلاح دشمن و استکبار جهانی که این آخوندا و مداحا 33 ساله تو مغز ما مردم احمق و خرافاتی کردند و همه بی لیاقتی و فساد و دزدیشونو تو سرش خراب میکنند چیزی نیست جز خرافه پرستی و مرده پرستی ما! ما مردم احمق میدونیم که تعداد امامزاده‌ها در ايران طبق آماري كه در اول انقلاب گرفته شد، هزار و 500 عدد بوده، اما اين رقم روندي صعودي داشته و تا سال 90 بيش از هفت برابر شده است. اين امامزاده‌ها از كجا و چگونه پيدا شده‌اند؟ سالانه 300 امامزاده بعد از انقلاب در ايران كشف شده‌اند! یعنی تا سال 90 تعداد 10 هزار و 615 امامزاده رسمي و مورد تاييد در هشت هزار و 51 بقعه کشف شده‌اند! هنوز نفهمیدیم که دشمن ما جهل و نادانی و اعتقادات خرافاتی ماست، دشمن ما بی تفاوتی و سکوت ماست که باعث شده روز به روز نه بلکه لحظه به لحظه فقیرتر و بدبخت تر بشیم، جان و مال و ناموسمونو از دست بدیم و فقط به فکر سیر کردن شکممون باشیم و زیر شکم البته همش با توجیهات اسلامی و قرآنی! خودمونو گول بزنیم که دین و اعتقاداتمونو داریم حفظ میکنیم! همه چیزمون برخلاف دستور خدا و قرآنه پس چه انتظاری داریم خدا شر این حکومت فاسدو از سر ما کم کنه! پس بیخودی دعا نکنید. ارتشی که باید حافظ جان و مال و ناموس مردم و این کشور باشه الان شده حافظ جان و مال و ناموس دشمنان مردم! کار نیروهای مسلح ما شده دست بوسی مراجع دنیا طلب فاسد و سایر مفسدان و متظاهرین بخاطر کسب مقام و ارتقاء! ننگ بر این ارتش و سپاه! ننگ بر این نیروهای باصطلاح مصلح ما! آهای ارتشی، سپاهی، نیروی انتظامی فراموش کردید هدف از این لباس مقدس نظامی چیه! هدف اونیه که تو قرآن اومده و خدا گفته یعنی دفاع از ما مردم بدبخت، دفاع از مردم بی پناه که برای یه لقمه نون مجبور نشه زن و بچه هاشو بفرسته تو خونه یا شرکت خصوصی فلان حاج آقا یا مداح یا سپاهی و اطلاعاتی و اقازاده هاشون! یعنی دفاع از اون کارگر بدبختی که به خاطر گرفتن حقش و چندین ماه حقوق ناچیز عقب افتادش اعتراض میکنه اونوقت تو نظامی بی غیرت با باتوم و گاز سمی به این مردم بی پناه حمله میکنید! بترسید از عذاب خدا و بدونید که وعده خدا بر حقه یعنی دفاع از مظلوم و انتقام از ظالم. آقای نظامی ازت سوال میشه چرا به مردم بی دفاع حمله کردی؟ چرا از اونها حمایت نکردی؟ چرا از مظلومین دفاع نکردید؟ چرا از عقلت استفاده نکردی؟ مگه نگاه نکردی که اونها بدنبال حقشون اومده بودند؟ مگه ندیدی که حاکمان و مسولان همه فاسد و دزد ومنافقند! هر دفاعی کنی فایده نداره! اونجاست که خداوند میگه "هیچ عذری قابل قبول نیست و جایگاهتان دوزخ است". از ما مردم خرافاتی هم میپرسند که چرا از عقلتون استفاده نکردید؟ چرا فکر نکردید؟ مگر با چشماتون فساد و دزدی و دروغ و ریا و نفاق را در مسولان و حکمرانان فاسد ندیدید؟ پس چرا باز از اونها پیروی کردید؟ چرا سکوت کردید؟ چرا بیتفاوت بودید؟ چرا از مظلومین دفاع نکردید؟ چرا از خونهای بیگناهان خونهاهی نکردید؟ چرا؟؟؟؟؟ هیچ جوابی نداریم بیدیم. اونجاست که خداوند میگه "هیچ عذری قابل قبول نیست و جایگاهتان دوزخ است". ترا بخدا فکر کنید هدف از قیام امام حسین چی بود؟ امام حسین متنفره از این دلقک بازی و سیاه بازیهای ما امت منافق، امام حسین بیزاره از اینکه ما همه با اسم اون خلاف دستوراتش عمل میکنیم! اون قیام کرد تا دین جدش رسول خدا رو زنده کنه، دینی که معاویه و یزید و ... با اون از مردم احمق و نادان و خرافاتی اون زمان سوءاستفاده میکردند، همه پیشنماز بودند و مفسر قرآن و آمران به معروف و ناهیان از منکر! همه حج و طواف خانه خدا میکردند! ولی همه متظاهر و فاسد و دزد و دروغگو! خوردن مال مردم را حق خودشون و فامیل و طرفدارانشون میدونستند! مردمو و ناموسشونو برای خودشون حلال میدونستند! چیزی که خامنه ای همه را حق خواص خودش دونسته، امام حسین قیام کرد تا اینها رو از بین ببره پس نیازی به اشک و عزاداری ما مردم نادان و خرافاتی نداره. بشینیم برای خودمون گریه و عزاداری کنیم! سخت نیست، یه کم فکر کنید، تو این دنیا همه چی تکرار میشه ولی ما نمیفهمیم، البته خودمونو به نفهمی میزنیم! یه عده بیسواد و دزد و فاسد و دروغگو و منافق بنام خدا و قران و پیامبر و امامان دارند جان و مال و ناموس و کشومونو غارت میکنند، از هر نیرنگ و حیله ای هم استفاده میکنند ولی همه ما میدونیم که اینها دزد و فاسد و ریاکارند! پس وقتشه تکونی بخوریم و بیدار بشیم و متحد بشیم و از هم حمایت کنیم و ریشه همشونو بکنیم. در غیر اینصورت در پیشگاه خدا باید جواب بدیم! میدونم شرایط زندگی خیلی سخته، برای هممون سخته، ولی ترا خدا اگه میخواید برا امام حسین واقعا" اشک بریزید و عزاداری کنید تو خونه هاتون اینکارو بکنید ترا خدا نرید تو این مراسم هایی که یه عده آخوند و مداح فاسد برا سوء استفاده از حضور ما مردم برگذار میکنند! معلوم نیست با کدوم پول حرومی خرج غذا و مراسمو میدند! لذت این لقمه حرومه که ما مردمو بیتفاوت و بیغیرت بار آورده! حرومخورای فاسدی که برا نیم ساعت مداحی یا سخنرانی از طرف هیاتهای رزمندگان اسلام وسایر مراکز دزد و فاسد 2-3 تا ماشین آزورو به ارزش بالای 100 میلیون میگیرند! ***هنوز نفهمیدیم که چرا همسرای بعضی از شهدای عزیزمون مثل شهید همت و شهید باکری از این مراکز فساد و علما و مداحای فاسد و دزد دوری میکنند. خیلی حرف دارم، وقتی تو خیابونای تهرون میبینم دوباره این حکومت فاسد خوشحاله که محرم و صفر اومده و ما مردم احمق و خرافاتی مثل گوسفند و الاغ ریختیم تو خیابونا و حسینیه ها و ... تو سر و مغزمون میزنیمو از این آخوندا و مداحای فاسد طلب التماس دعا میکنیم! حالم به هم میخوره. نمیفهمیم همه زندگیمونو ازمون گرفتند و ما برای یه غذای مفتی (خودمونو گول میزنیم که غذای نذری!) از سر و کول هم بالا میریم و با هم درگیر میشیم! ولله ولله این پولا حرامه، رفتن به این مجالس حرامه، هر چیزی که باعث بشه تا این حکومت فاسد ازش به نفع خودش سوءاستفاده کنه حرامه، هر چیزی که باعث بشه تا زندگی ما مردم نکبت و کثافت بشه حرامه، قبول نداری اون دنیا میبینیم. اون دنیا ما مردم مجازات میشیم که چرا از عقلمون استفاده نکردیم؟ چرا کورکورانه تقلید و پیروی کردیم؟ بس نیست 33 سال نکبت و فساد و دزدی و ریا و فقر و ... هرچی تو این قرآن به عنوان گناه و نکبت اومده تو مملکت ما عادیه و شده عرف جامعه! این یعنی خدا داره آمادمون میکنه برا عذاب بزرگ! مثل مثالهایی که از اقوام لوط و صالح و .... زده. اگه به این بازاری حرومخور بگند یه کمکی به یه بدبختی بکن ، تا مطمءن نشه که یه مورد برا عشق بازیشه اینکارو نمیکنه! تو بازار همه چیز ربا و حرومه حالا برا امام حسین از اون پول حروم عزاداری میکنند! ولله ولله ولله اینها حرامه. دوباره محرم و سوءاستفاده این رژیم فاسد از ما مردم احمق و خرافاتی! اطمینان داشته باشید که با این راهی که داریم میریم نه دنیارو داریم نه آخرتو!

انصاف تاریخ

اگر تاریخ انصاف داشت ...!
اگر تاریخ انصاف داشت امروز زینب برای مظلومیتِ نسرین ستوده عزاداری میکرد ؛
ابوالفضل علمدار برای زیدآبادی قلمدار زنجیر میزد ؛
حسین تشنه لب برای ستار بهشتی غرق به خون سینه میزد ؛
کوفه برای اوین ماتم میگرفت
و کربلا برای ایران سیاه پوش میشد
پس بیایید کمی هم به حال خود بگریم.
http://dekami.blogspot.se

کربلا

در عجب‌ام از این مردمی که ...!

در عجب‌ام از مردمی که این روزها بر خیابانها خواهند ریخت و نعره خواهند

زد برای اتفاقی که تمام شده است.

کربلا در چادری در همین نزدیکی ایست.

جایی که 5 نفر در سرمای بی امان قره داغ میلرزند.

روزها با هیزمی که جلو چادر روشن است گرم میشوند و شب ها با

چراغی نفتی.

اینجا کربلاست.

فردا به کربلای قره داغ بروید تا ظلم را با چشمان خود ببینید.

امشب کودکان این سرزمین میلرزند

هممیهنان بیایید با هم خجالت بکشیم! بیایید با هم شرمنده شویم. ما هزار و چهارصد سال است که در مرگ کسانیکه آمدند به زنان و دخترتن و خواهران و برادران ما تجاوز کردند٬ آنان را کشتند٬ سرزمین ما را با خاک یکسان کردند٬ به مقدسان و مقدسات ما توهین کردند دین ما را عوض کردند زبانهاییکه به پارسی سخن می گفتند را بریدند٬ کتابهامان را سوزاندند٬ آری برای این کشته شدگان قرنها ست که اشک میزیم و قرنهاست که در عزای این جنایتکاران و این بدویها بر سر و صورت خود می زنیم و قرنهاست که از خود نمی پرسیم که برای چه امام حسین ضد ایرانی باید امام ما باشد و محمد ابن عبدالله ***و آن علی ***باید پیشوایان ما باشند. این است معنی مردم شریف ایران! پس من یکی بیشرف٬ چرا که این سرسپردگی بدامان علی و حین ابن علی و محمد را بردگی و جهالت محض می دانم. امیدوارم از «برادران و خواهران » مسلمان کسانی پاسخم دهند.

حرف منطقی جواب ندارد دوست عزیز.....هممیهنان بیائید با هم خجالت بکشیم.......هم وطن گرامی درصد بسیار زیادی در ایران..جوانان...مردان و زنان در تصاویر اینتر نت میبینیم که هنوز در بند خرافات و این مسائلی که شما نوشتید..هستند.در ایران 8000 امامزاده وجود دارد که اخرین را در اینتر نت دیده شده امامزاده بیزن است.....دوست عزیز فرهنگ ما ایرانیان بسیار فقیر است.اگاهی و دانش تاریخی ما بسیار فقیر است...برای همین غربی ها بهترین راه را برای حفظ منافع خویش...تغیر نظام پادشاهی به اسلامی تشخیص دادند و چه بهره ها که در این سی و اندی سال ..نبردند.1400 سال سینه میزنیم...قمه میزنیم ...برای مذهبی که متعلق به ما ایرانیان نیست...هنوز هم نفهمیده ایم...تا کی باید بدویم....سرنوشت داند و بس.....ما ایرانیان در دوروئی...تظاهر...تملق گوئی....فریب دادن و ...و...استادیم در جهان

افرین بر نویسنده که حقیقت این حکومت اسلام ادمکش را از روز اول به قدرت رسیدنش را نوشته است فقط تاسف به حال مردمی باید خورد که هربار فریب میخورند هاشمی رفسنجانی یکی از جنایتکارترین ادمکشان این حکومت بوده و هست ولی حالا چون قدرتی ندارد بسیاری به او امید بسته اند و را آزادیخواه به ما نشان میدهند بسیاری از همین اصلاح طلبها امروزی خود جزوه ادمکشان این حکومت بوده اند ولی مردم به انها امید بسته اند فقط تاسف باید به حال این مردم فلاکت زده خورد که اسیر جهل خود بوده و خواهند بود و هیچ وقت یک فکر اساسی نمیکنند که چطور خود و کشور را یک بار برای همیشه از این دین خونخوار اسلام و اسلامگرایان رهایی بخشند

با سلام. مطلب خیلی خوبی هست. نکته مهمی که نباید فراموش شود رئیس و سرکرده این «نظام» که همه جا شنیده میشود خامنه ای خود رهبر خوانده است. شیاد و شارلاتانی که «مقام معظم» خودش را بقول معروف در هوا زده و اکنون نئشه از قدرت نامحدود خود به سازماندهی مخوف ترین قتل ها دست میزند. این شیاد بایستی در هر مقاله و مطلبی نشان گرفته شود. همه بدبختی های ما از دست او و پسرش مجتبی هست که کشور را به شکل مافیایی اداره میکنند و در کنار سوء استفاده های وحشتناک از ثروت کشور به کثیف ترین شکل ممکن از باورهای مردم نیز سوء استفاده میکنند. به زندان انداختن؛ شکنجه و قتل بهترین فرزندان این مملکت به خوراک روزانه این شارلاتانهای دزد قاتل تبدیل شده. سازماندهی پست ترین و کثیف ترین افراد جامعه در قالب سازمانهای تروریستی دولتی مثل فتا و غیره برای حفظ قدرت از دیگر جنایتهای این قاتلان و دزدان هست، مسائلی که به خوبی در این نوشته بهشان اشاره شده. واقعاً به امید اینکه همه ما ایرانی ها بجای هدف گرفتن همدیگر, تنها و تنها این دشمنان درجه یک ملت ایران را هدف گرفته و در تلاشی دسته جمعی برای همیشه سنت کثیف و غیر انسانی شکنجه و قتل آزادیخواهان را از این کشور برچینیم. هرکس که کمی وجدان وطن دوستی داشته باشد باید خودخواهی را کنار گذاشته و تنها به اتحاد در برابر این قاتلان شیاد بیندیشد و بس.. شارلاتانهای دزدی که از دین و باورهای مردم نهایت سوء استفاده را میکنند، در سکوت کامل کشور و منابع آنرا غارت میکنند، وقیحانه از هر دروغ و قتلی ابا ندارند و تنها وحشتشان از اتحاد ملت در برابر خود میباشد... پادزهر و دشمن درجه یک این قاتلان، وحدت همه ایرانیان هست و بس.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.

لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.

کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و
منتشر نخواهد شد.

 

لینک به ادیتور زمانه:         

برای عبور از سد فیلترینگ

پرونده ۱۳۹۱ / چشم‌انداز ۱۳۹۲

مشخصات تازه دریافت برنامه های رادیو زمانه  از ماهواره:

ماهواره  :Eutelsat

هفت درجه شرقی

پولاریزاسیون افقی 

سیمبول ریت ۲۲

فرکانس ۱۰۷۲۱مگاهرتز

همیاران ما