زندگی سیاسی با هویت مستعار
حمید رضائی - از همان لحظه توافق برای انجام مصاحبه اسم مستعار خود را «محسن» میگذارد. سابقه فعالبت سیاسی خود را حدود «پانزده سال» عنوان میکند و البته وقتی سؤالی از یک فعال سیاسی داخل ایران میپرسید که با اسم مستعار مینویسد یا مصاحبه میکند، نباید انتظار جوابهای دقیق داشته باشید.
میگوید ممکن است این رقم، یعنی "۱۵ سال" را کوچک یا بزرگ کرده باشد. این که یک اسم کوچک را به جای فامیلی به کار میبرد، طبعاً روی تحلیلی که از متن میشود، اثر میگذارد.
تاکید میکند که «پول باد آورده نفت به جمهوری اسلامی ایران این امکان را داده است که برای پروژههای امنیتی و طرحهای سرکوب خود هزینههای هنگفتی خرج کند. مطمئن باشید برنامه همه شبکههای ماهواره را ضبط میکنند و تک تک نوشتههای روی سایتها را ذخیره میکنند و روی آنها کار میکنند تا سر نخ و نکتهای به دست آورند. وقتی خود ما (فعالان سیاسی) با یک متن سیاسی روبرو میشویم که با اسم مستعار نوشته شده، با تقریب خیلی خوبی خط فکری و نام نویسنده متن را حدس میزنیم. دقت آنها بیشتر از ماست چون شنود موبایلها، خطهای تلفن و اینترنت را در اختیار دارند و از طریق تکنویسیها در بازجوئیهای مختلف به هویت واقعی پشت اسمهای مستعار پی میبرند. معمولاً کسی که در تکنویسی به هر دلیلی اطلاعاتی از فرد دیگری را لو میدهد، شجاعت و بایدهای اخلاقی لازم برای اطلاع دادن ماجرا به آن فرد را ندارد. فردی که درباره او تکنویسی شده تا مدتها در تور نیروهای امنیتی قرار میگیرد و بیخبر از همه جا هر روز بر قطر پرونده خود میافزاید.»
***
فردی که با او به گفتگو مینشینم، یکی از فعالان سیاسی با سابقه در ایران است که در مقاطع زمانی مختلف، قسمتی از عمر خود را در زندانهای جمهوری اسلامی گذرانده است. او با اینکه از ۱۲ سال پیش امکان خروج از ایران را داشته است، ترجیح میدهد همچنان در ایران زندگی کند و به فعالیت خود ادامه دهد.
«فعالان سیاسی ایران هر چه مسنتر میشوند نسبت به گذشته خود احساس عدم امنیت بیشتری میکنند. عدهای از اینکه در دیکتاتوری گذشته دارای منصب بودند خجالت زده هستند. عدهای به این خاطر که در زندان و بازجوئی بریدهاند از کار خود حجالت میکشند. بعضی عقاید سیاسی خود را تغییر دادهاند و نمیخواهند این تغییر بر سر آنان کوبیده شود. عدهای نمیخواهند مخالف نظر یک جمع بزرگ باشند، به طور مثال در جریان انتخابات افراد زیادی در ظاهر طرفدار موسوی بودند اما با اسم مستعار او را نقد میکردند یا میکوبیدند. شاید این موضوع خود ناشی از عامل امنیت باشد. یعنی اینکه در طول زمان زندگی کردن با یک شخصیت دوم - منظور هویت سیاسی مستعار- فعالان سیاسی را دو شخصیتی کرده است.»
- از چه زمانی تصمیم گرفتید از نام مستعار استفاده کنید؟
«به جز دو سه سال اول که میل به خودنمایی و شهوت شهره شدن روی تمام عرصههای فعالیت من سایه انداخته بود، در مراحل بعدی هر متنی را که احتمال میدادم هزینه سنگین داشته باشد به اسم مستعار منتشر میکردم. گاهی اوقات نیز بحثی را که مایل نبودم به پای خودم نوشته شود به اسم مستعار بیرون میدادم اما همیشه - حتی در خفقان فعلی - از نام واقعی نیز استفاده کردهام.»
- چه بحثهایی هستند که مایل نیستید به پای خود شما نوشته شوند؟
«این بحثها بعضاً منع امنیتی ندارند، اما جامعه سیاسی ایران قدرت هضم و پذیرش آنها را ندارد. این یک واقعیت است که در ایران مسائل سیاسی و مسائل شخصی به طور کامل به یکدیگر تنیده
شدهاند. تو نمیتوانی دوست خودت را، همخط خودت را از نظر فکری یا سیاسی نقد کنی، چرا که دیر یا زود دوستی به پایان رسیده و یک دشمن به دشمنان شخصی و سیاسی شما اضافه میشود. وقتی پای نقد دوستان در میان است یا مسائلی که بُعد سیاسی و فکری خود را از دست داده و تبدیل به یک موضوع احساسی شدهاند، برای رجوع دوباره به عقلانیت چارهای نیست جز استفاده از اسم مستعار؛ چرا که مسائل احساسی امکان پرداختن منطقی به موضوع را نمیدهد.»
توهم تغییر ماهیت جمهوری اسلامی
بر خلاف فعالان سیاسی یا حتی هنرمندانی که سالها از یک اسم مستعار استفاده میکردند و آن اسم مستعار را تا حد یک اسم واقعی، هویت بخشیده و تاریخمند میکردند، فعالان سیاسی جوان (زیر ۳۰ سال) در ایران به دلایل مختلف تمایل چندانی به داشتن اینگونه اسامی مستعار ندارند. این نسل از اسامی مستعار مختلفی استفاده میکند، اما این اسامی عمر کوتاهی دارند یا در بین دوستان نزدیک و آشنایان، هویت واقعی پنهان شده در پشت نام مستعار، مشخص و آشکار است.
بسیاری عقیده دارند که دلیل این رویکرد، رواج استفاده از اینترنت، ارتباط آسان از طریق چت، دگرگون شدن شرایط کشور نسبت به دهه ۶۰، باز شدن نسبی فضای جامعه، نشریات و دانشگاه در دوان اصلاحات و تزریق این توهم است که «ماهیت جمهوری اسلامی دچار تغییر شده است» و دیگر دست به برخوردهای خشن و غیرانسانی نمیزند، تلاش روشنفکران لیبرال برای رد هر گونه فعالیت سیاسی منجر به پرداخت هزینه و مسائلی از این دست، عامل این تغییر رویکرد از "پنهانکاری و
پنهانپژوهی" به "کار علنی و فرار از پرداخت هرگونه هزینه" است.
محسن میگوید: وقتی فضا در دوران خاتمی باز شد یک لشگر عظیم از افرادی که با هویت واقعی خود مینوشتند، مصاحبه و سخنرانی میکردند یا فعالیت سیاسی انجام میدادند، وارد فضای عمومی کشور شدند. تعداد زیادی روزنامه دوم خردادی منتشر میشد و به پشتوانه هر روزنامه ۷۰۰ نفر ادعا میکردند روزنامهنگار یا خبرنگار هستند. هدف بسیاری از این افراد پیروزی در انتخابات بود. شرکت در انتخابات امری خلاف قانون نبود بنابراین هزینهای متوجه آن نبود.
«من در طول این ۱۵ سال، بیش از ۱۰ اسم مستعار داشتهام. دو نمونه از این اسامی، نیمچه تاریخی برایشان درست شده و مابقی استفاده کوتاه مدت داشتهاند. خلاف اخلاقیات من و البته مغایر یا رعایت مسائل امنیتی است، وگرنه نشانیهای الکترونیکی که این سالهای نزدیکتر برای این اسمها ساختهام را باز میکردم و به شما نشان میدادم «ریاکاری» چقدر در بین فعالان سیاسی ایران گسترده شده است. روابط و مواضع سیاسی در دنیای واقعی یک چیز است و در زیر پوست آن و در خفا، روابط و مواضع دیگری جریان دارد. مسائلی که در منظر عموم تایید میشود، در خفا نکوهش میشود. از دوستیهای دنیای بالایی در دنیایی زیرین خبری نیست و جز کینه و نفرت چیزی از پشت نقابها بیرون نمیزند.»
اسمها واقعی بودند. حلقه اولیه خوانندگان هر نویسنده، دوستان، همکلاسیها و همکاران او بودند که برای مطالب نوشته شده تبلیغ میکردند و باعث میشدند نویسنده مورد توجه قرار گیرد. مشخص بود در میان این همه اسامی واقعی، جایی برای بروز اسامی مستعار وجود نداشت و به فرض اگر مطلبی در نقد اصلاحات و اصلاحطلبان نوشته میشد، هجمهای شکل میگرفت و نویسنده منتسب به سپاه، بسیج، کیهان و غیره میشد. اسم مستعار را در کسری از ثانیه ترور هویتی و شخصیتی میکردند و مطلب نوشته شده نیز با نویسندهاش دفن میشد و به آن پرداخته نمیشد. شاید به همین خاطر نیروهای سیاسی جوان، فعالان دانشجویی و منتقدان جریان اصلاحات احساس کردند که فعالیت با اسم مستعار جواب نمیدهد. وقتی رقبا بدون ترس از هزینه دادن با اسامی واقعی خود مینوشتند، مقابله با آنان با نقدها و مطالبی که بیان آنها به نوعی شنا کردن در خلاف جریان آب بود، جواب نمیداد. شاید بهتر است بگوئیم که شور و هیجان نیروهای جوان را ارضا نمیکرد. به همین خاطر عدهای از نیروها هم با اسم واقعی به میدان عمومی آمدند و این کار را خرابتر کرد چرا که به جای یک رقیب، دو رقیب در میدان بود. اسامی مستعار، یکبار مصرف شدند و بعد از مدتی از رونق افتادند.
«اسم مستعار یک هزارم اسم واقعی هم بُرد ندارد»
میگویند اسم مستعار به اندازه اسم واقعی قدرت نفوذ در اجتماع و تاثیرگذاری ندارد. بسیاری از افرادی که استفاده از اسامی مستعار را کنار گذاشته یا از ابتدا با اسامی واقعی نوشتهاند و یا فعالیت سیاسی میکنند، دلیل اقدام خود را "نادیده گرفته شدن" مطالب و فعالیت با اسم مستعار از سوی مخاطب ایرانی عنوان میکنند.
چند سال پیش در میان یک جدل لفظی بین طیفهای داخلی یک جریان فکری بر سر این موضوع ادعایی مطرح شد که « اسم مستعار یک هزارم اسم واقعی هم بُرد ندارد». درستی یا نادرستی این ادعا را با محسن در میان میگذارم. او میگوید: «این اشتباه است. البته این سبک بیان استعاری است و نه آماری و ریاضی. اسم مستعار فقط به اندازه تعداد کسانی که تو را میشناسد و به صورت اتفاقی مطلب تو را میخوانند تقسیم بر تعداد کسانی که تو را میشناسد و اگر اسم تو را ببینند حتما مطلب تو را میخوانند، بُرد دارد. اگر بخواهیم به فرض ضریبی برای آن تعیین کنیم.
به فرض که هزار نفر وجود دارند که مطالب مرا _اگر به اسم واقعی من باشد_ حتماً میخوانند و پیگیری میکنند (احتمالا منظور دنبال کردن بحثها و کمک به انتشار و خوانده شدن مطالب است) اما وقتی مطلبی با اسم مستعار مینویسم تنها ۵۰ نفر از این هزار نفر به صورت اتفاقی مطلب را میخوانند یا جذب تیتر و عنوان میشوند. این یعنی قدرت نفوذ اسم مستعار تنها پنج درصد اسم واقعی برد دارد.»
آیا مسئله فقط «امنیت» است؟
اولین دلیل در جواب چرایی استفاده از اسامی مستعار، امنیت است. حکومتهای دیکتاتوری در برابر مردم، خواستها و انتقاداتشان پاسخگو نیستند و افراد ناراضی به عناوین مختلف بازداشت، زندانی و مجازات میشوند. در کشوری مانند جمهوری اسلامی که حکومت هر از گاهی اعتراض و نقد را به صورت دسته جمعی یا فردی با مرگ پاسخ میدهد و "زندانی شدن" و محرومیتهای اجتماعی حداقل مجازات برای داشتن عقاید مغایر با عقاید رسمی حکومت و بیان آنها است، نوشتن و فعالیت با اسم مستعار توجیه عقلی و امنیتی دارد. اما آیا حفظ «امنیت» در برابر سیستم سرکوب حکومتی تنها دلیل استفاده از اسم مستعار است؟
محسن میگوید: با اطمینان میگویم که نه. یک مثال ساده میزنم. چرا افرادی که در خارج از کشور زندگی میکنند از اسم مستعار استفاده میکنند؟ شاید عدهای بگویند به دلیل ترس از اذیت و آزار خانواده آنها که در ایران باقی ماندهاند. اما بعضی از افرادی که اتفاقاً بیش از دیگران عادت به استفاده از اسم مستعار دارند، حتی باغبانهایشان را هم از ایران بردهاند. بعضی دیگر قبل از سال ۵۷ از ایران رفتهاند. پس موضوع این افراد امنیت نیست.
«شناسنامه سیاسی و هویت سیاسی افراد به کلمات و نوشتهها معنا القا میکنند. روی متن تاثیر میگذارند، چون در تاثیر روی مخاطب موثر هستند. اسامی مستعار بهندرت این امکان را مییابند که جدی گرفته شوند. وقتی متنی خوانده میشود یک بُعد قضیه این است که مخاطب خود نویسنده را میخواند. وقتی از اسم مستعار استفاده میشود این هویت و شناسنامه از متن گرفته میشود. عدهای میگویند این خوب است که متن فارغ از تاثیر خالق آن خوانده و قضاوت میشود اما در سیاست این حرف بیمعناست. اتفاقاً در سیاست باید اثر از خالق آن تاثیر بپذیرد. باید کلام با واقعیت گوینده آن تطبیق شود.»
در این سالها نکتهای که متوجه شدهام این است که فعالان سیاسی ایران هر چه مسنتر میشوند نسبت به گذشته خود احساس عدم امنیت بیشتری میکنند. عدهای از اینکه در دیکتاتوری گذشته دارای منصب بودند خجالت زده هستند. عدهای به این خاطر که در زندان و بازجوئی بریدهاند از کار خود حجالت میکشند. بعضی عقاید سیاسی خود را تغییر دادهاند و نمیخواهند این تغییر بر سر آنان کوبیده شود. عدهای نمیخواهند مخالف نظر یک جمع بزرگ باشند، به طور مثال در جریان انتخابات افراد زیادی در ظاهر طرفدار موسوی بودند اما با اسم مستعار او را نقد میکردند یا میکوبیدند.
شاید این موضوع خود ناشی از عامل امنیت باشد. یعنی اینکه در طول زمان زندگی کردن با یک شخصیت دوم - منظور هویت سیاسی مستعار- فعالان سیاسی را دو شخصیتی کرده است. شاید موضوع ریشه دار است و باید به تاریخ و فرهنگ ایران رجوع کنیم. مردم ایران مدت زمان بسیار طولانی تحت استبداد داخلی زندگی کردهاند و یاد گرفتهاند خود را آن چیزی نمایش دهند که نیستند. همچنین تابوهای دینی و فرهنگی، ایرانیان را از کودکی ریاکار تربیت میکند. به این معنی که تحت فشار قوانین دینی و فرهنگی بخشی از زندگی انسانها پنهان میشود و صحبت کردن درباره مسائلی دشوار میشود. مثلاً در ایران اکثر مردم نمیتوانند راحت درباره سکس صحبت کنند. به دختران یاد داده میشود مسائل خود را از مردان پنهان کنند. بچهها در خانوادههای ایرانی یاد میگیرند برای اینکه مثلاً شب را بیرون از خانه بگذرانند دروغ بگویند. طبیعی است این پنهانکاری و ریاکاری جبری در دیگر عرصهها نیز به صورت آگاهانه و به عنوان یک راه حل انتخاب شود. سنت رو دربایستی در همه عرصههای زندگی ما ایرانیان که دیگر جای خودش».
پیچیدگی روابط
«داستان اسم مستعار داستان پیچیدهای است. خود من بارها به اسم مستعار مطلبی را نوشتهام و افرادی با مطلب موافق بودهاند و حتی آنرا منتشر کردهاند. در حالی که همان حرفها را به صورت سر بسته و در لفافه وارد متنی کردهام که به اسم واقعی منتشر کردهام، اما همان افرادی که قبلاً با مطلب موافق بودند و آنرا منتشر کرده بودند، اینبار مخالفت شدید کردهاند.
این اتفاق، به هر دلیلی میتواند باشد و این مورد نظر من نیست. شما فکر کنید به حجم اسمها مستعاری که توسط فعالان سیاسی ایران استفاده میشود و بعد پیش خودتان حدس بزنید چه نمایشی بزرگی به راه افتاده است. نمایشی که بینندگان آن خود بازیگرانش هستند.
من در طول این ۱۵ سال بیش از ۱۰ اسم مستعار داشتهام. دو نمونه از این اسامی، نیمچه تاریخی برایشان درست شده است و مابقی استفاده کوتاه مدت داشتهاند. خلاف اخلاقیات من و البته مغایر یا رعایت مسائل امنیتی است، وگرنه نشانیهای الکترونیکی که این سالهای نزدیکتر برای این اسمها ساختهام را باز میکردم و به شما نشان میدادم ریاکاری چقدر در بین فعالان سیاسی ایران گسترده شده است.
روابط و مواضع سیاسی در دنیای واقعی یک چیز است و در زیر پوست آن و در خفا، روابط و مواضع دیگری جریان دارد. مسائلی که در منظر عموم تایید میشود، در خفا نکوهش میشود. از دوستیهای دنیای بالایی در دنیایی زیرین خبری نیست و جز کینه و نفرت چیزی از پشت نقابها بیرون نمیزند.»
این جملات بخشهای دیگری از حرفهای محسن است. شاید اشاره او به فرهنگی است که صراحت لهجه در آن نوعی توهین محسوب میشود. فعالان سیاسی ایران جزئی از جامعه ایران هستند پس عجیب نیست اگر آنها نیز طاقت "نقد" و "انتقاد" را نداشته باشند و اندک اختلافی در بین افکار دو طرف در زمان کوتاهی به یک جنگ لفظی تمام عیار تبدیل شود. تجربه نشان داده است در این جنگهای لفظی خیلی زود به "بررسی گذشته طرف مقابل"، "اتهام زنی"، "تخریب از طریق بازگو کردن گذشته" و مسائل این چنینی پرداخته خواهد شد و جبههگیری،جای اندیشهها و حول شخصیتها شکل خواهد گرفت. طبیعی است در چنین فضایی افراد ترجیح بدهند نقش فرد روادار، خوشمشرب، به دور از هیاهو و درگیری و "تاییدکننده همه و مورد تایید همه" را بازی کنند و برای بیان حرفهای واقعی خود به اسامی مستعار پناه ببرند.
آسیبهای شخصی و اجتماعی استفاده از اسم مستعار
"سر در گمی نیروهای سیاسی"، "قطع ارتباط مردم و نیروهای سیاسی داخل کشور"، "ضعف فعالان سیاسی در زندگی شخصی " و "سست شدن ارتباطات اجتماعی در دنیای واقعی" از جمله تبعاتی است که فعالان سیاسی با استفاده از اسم مستعار به زندگی خصوصی خود و فضای سیاسی جامعه وارد میکنند.
فعالان داخل کشور صحنه سیاست را به حکومت و به نیروهای سیاسی خارج ایران واگذار کردهاند. کسانی که در کانون مسائل سیاسی و در معرض مستقیم دادهها و تحولات هستند، زبانشان بسته است و کسانی که خارج از کانون قرار گرفتهاند، یا فاصله دورتری از منبع دادهها دارند، میدان را اشغال کردهاند؛ چرا که فعالان سیاسی داخل کشور با استفاده از اسامی مستعار یک بار مصرف یا کوتاه مدت (بدون تاریخ) دست به خودکشی هویتی زدهاند.
«وقتی ارتباط یک فعال سیاسی با مردم جامعه قطع میشود، هویت خود را از دست میدهد. یا در یک کانون قدرت دیگر ذوب شده و مردم ستیز میشود و یا اسم مستعاری میسازد و در فضای محدود کوچکی که با آن اسم مستعار کار میکند دچار دگردیسی میشود. فرد در این حالت، چون تبعات قانونی، دیگر چندان او را تهدید نمیکند در کلام تند میشود، اما در عمل محافظه کار میماند. درباره فعالان سیاسی میبینید که به پشت کیبوردها و مونیتورها میخزند و در آنجا مثل یک سنگر احساس امنیت میکنند. چون دنیای کوچک مجازی تفاوت اساسی با دنیای واقعی دارد به این توهم دچار میشوند که مردم آنها را نمیفهمند یا از آن بدتر مردم اصولا هیچ چیز را نمیفهمند. جنگطلبی از دل همین توهم و این مردم ستیزی و جامعه ستیزی بیرون میآید.»
محسن میگوید: «شناسنامه سیاسی و هویت سیاسی افراد به کلمات و نوشتهها معنا القا میکنند. روی متن تاثیر میگذارند، چون در تاثیر روی مخاطب موثر هستند. اسامی مستعار بهندرت این امکان را مییابند که جدی گرفته شوند. وقتی متنی خوانده میشود یک بُعد قضیه این است که مخاطب خود نویسنده را میخواند. وقتی از اسم مستعار استفاده میشود این هویت و شناسنامه از متن گرفته میشود. عدهای میگویند این خوب است که متن فارغ از تاثیر خالق آن خوانده و قضاوت میشود اما در سیاست این حرف بیمعناست. اتفاقاً در سیاست باید اثر از خالق آن تاثیر بپذیرد. باید کلام با واقعیت گوینده آن تطبیق شود.»
محسن ادامه میدهد: «صدایی از درون ایران شنیده نمیشود و اگر هم به گوش میرسد با واسطه رسانه هایی است که کنترل بر آنها در خارج ایران رقم میخورد. فعالان سیاسی داخل کشور با مردم بیارتباط شدهاند. نه به این معنی که کاملاً ایزوله شدهاند. دیدارها، تماسها و... هست اما این ارتباط گسترده نیست. وقتی ارتباط یک فعال سیاسی با مردم جامعه قطع میشود، هویت خود را از دست میدهد. یا در یک کانون قدرت دیگر ذوب شده و مردم ستیز میشود و یا اسم مستعاری میسازد و در فضای محدود کوچکی که با آن اسم مستعار کار میکند دچار دگردیسی میشود. فرد در این حالت، چون تبعات قانونی، دیگر چندان او را تهدید نمیکند در کلام تند میشود، اما در عمل محافظه کار میشود. درباره فعالان سیاسی میبینید که به پشت کیبوردها و مونیتورها میخزند و در آنجا مثل یک سنگر احساس امنیت میکنند. چون دنیای کوچک مجازی تفاوت اساسی با دنیای واقعی دارد به این توهم دچار میشوند که مردم آنها را نمیفهمند یا از آن بدتر مردم اصولا هیچ چیز را نمیفهمند. جنگ طلبی از دل همین توهم و این مردم ستیزی و جامعه ستیزی بیرون میآید.»
محسن از موضوع دیگری نیز میگوید: « اسم مستعار امکان سوءاستفاده سیاسی را افزایش میدهد!» او چند مورد مشخص را سراغ دارد و نام میبرد که افرادی در خارج ایران از اسم مستعار استفاده کرده و خودشان را افرادی در داخل ایران معرفی کردهاند. این نکته را نیز نباید فراموش کرد که معمولاً اخبار و گزارشهای جعلی نیز با نامهای مستعار منتشر میشوند.
محسن همچنین گوید: «اسمهای واقعی در خارج ایران به صورت جبری در محدوده تنگ و بسته یک دوگانگی جعلی (غرب /جمهوری اسلامی) اسیر میشوند. هر عملی را که از سوی کشورهای غربی صورت بگیرد باید بپذیرند و از ترس محکوم شدن به حمایت از جمهوری اسلامی حاضر به نقد این تصمیمات نیستند. اسامی مستعار هم چون برش هویتهای واقعی را ندارند، کاری برای شکستن این دوگانگی جعلی نمیتوانند انجام دهند.»
حرفهای محسن غیرقابل چشمپوشی و تکاندهنده است: «ما حتی دیگر جرات نداریم به اسم واقعی خودمان زندگی کنیم یا خودمان باشیم.» وقتی فردی رانندگی را نیاموخته است از رانندگی میترسد. فعالان سیاسی داخل ایران وقتی به اسم مستعار حرفهایی را میزنند که در دنیای واقعی و با اسم واقعی نمیتوان آن حرفها را به زبان آورد یا نوشت، نتیجه جز این نیست که مهارت و توانایی سخن گفتن، نوشتن و فعالیت با هویت واقعی را از دست میدهند. یک فعال سیاسی که باید در شرایط دیکتاتوری توانایی آنرا داشته باشد که عمیقترین نقدها و اعتراضات را با کمترین هزینه و به گویاترین شکل ممکن به مردم منتقل کند، دیگر حتی در سطح یک فرد معمولی نیز قادر به تطابق خود با محیط و فضای فعالیت نیست.
محسن اعتقاد دارد که «استفاده از اسم مستعار فعالان سیاسی را ترسو میکند. در این حالت، شخصیتهای واقعی به دلیل فقدان خوراکدهی مناسب به شاخصههای هویتی خود (برای یک فعال سیاسی شاخصه هویت، فعالیت سیاسی است.) دچار ضعف شخصیت، ناامیدی، استرس، نارضایتی و غیره میشوند.
به نظر او در این وضعیت، حداقل دو شخصیت شکل میگیرد. یکی شخصیت صریح، شجاع، بیمرز و بیقانون و یک شخصیت ساکت، منفعل، ترسو، ناشاد و به شدت تحت امر قانون! نتیجه این میشود که «وقتی این فرد از پشت کامپیوتر خود بلند میشود و در اتوبوس مینشیند، یا از پشت نوشتههایی که به اسم مستعار نوشته شدهاند، میرود و پشت یک تریبون عمومی یا نیمه عمومی قرار میگیرد، تبدیل به یک آدم دیگر میشود و قدرت تاثیرگذاری خود را از دست میدهد. نمیتواند با تمرکز صحبت کند چرا که باید پیوستگی کلام و استدلال را قربانی امنیت کند. نمیتواند به همان روانی، تندی و پیوستگی هویت مستعار صحبت کند و مفاهم را انتقال دهد. اینکه میبینید افرادی بعد از مدتها سکوت و بیخبری تن به مصاحبه میدهند و مطالب مطرح شده تعجب و اعتراض همگان را بر میانگیزد، یکی از دلایلاش همین است. پیوستگی و استدلال فدای امنیت میشود به این دلیل که فرد مورد نظر توانایی زیست سیاسی در دنیای واقعی را از دست داده است.»
این اتفاقاتی که این اقا محسن می گه واقعا تو ایران افتاده؟منظورم نقادی توسط کسی با اسم مستعار و مورد هجمه قرار گرفتن این شخصیت خیالیو ضمنا صاحب پیشینه بودن این توهم.فضای سیاسی در میان مخالفان ایرانی فضای کوچیک و تنگی ه.زیاده گویی نیس اگه ادعای شناخت همه ی مخالفان صاحب قلم از یکدیگه رو تو ایران داشته باشم.اقا محسن احتمالا تو یه کشور دیگه زندگی می کردن
اینقدر هم تحمل ندارید ؟ هر کس می تواند هر اسمی که دوست دارد انتخاب کند چرا افراد باید باین خاطر موآخذه شوند ؟ حداقل به این اندازه دموکرات باشید .
به نکته خوبی اشاره شده:
«این بحثها بعضاً منع امنیتی ندارند، اما جامعه سیاسی ایران قدرت هضم و پذیرش آنها را ندارد. این یک واقعیت است که در ایران مسائل سیاسی و مسائل شخصی به طور کامل به یکدیگر تنیده
شدهاند. تو نمیتوانی دوست خودت را، همخط خودت را از نظر فکری یا سیاسی نقد کنی، چرا که دیر یا زود دوستی به پایان رسیده و یک دشمن به دشمنان شخصی و سیاسی شما اضافه میشود. وقتی پای نقد دوستان در میان است یا مسائلی که بُعد سیاسی و فکری خود را از دست داده و تبدیل به یک موضوع احساسی شدهاند، برای رجوع دوباره به عقلانیت چارهای نیست جز استفاده از اسم مستعار؛ چرا که مسائل احساسی امکان پرداختن منطقی به موضوع را نمیدهد.»
در طول سالها موارد بسیار زیادی از سو استفاده از اسم مستعار را دیده ام. واقعا چرا وقتی پای امنیت در میان نیست باز هم از اسم مستعار استفاده می شود؟
به عنوان کسی که در 30 سال گذشته در متن حوادث و جریانات سیاسی ایران بوده ام میگم که این متن حاوی مقدار زیادی غلو است.
استفاده از اسم مستعار همیشه رایج بوده و دلیل آن هم امنیت است. در سالیان اخیر افراد کم مایه ای که دنبال شهرت بودند به فضای رسانه ای (تاکید میکنم فقط فضای رسانه ای) و نه (فضای واقعی) سیاسی کشور وارد شدند که مهمترین خصیصه آنها پر سر و صدا بودن، بی بهره بودن از عمق در مطالب بود و همین افراد برای مطرح کردن بیشتر خود در جائی با یک نام مینوشتند و د رجائی دیگر با نام دیگری نقد میکردند تا جلب توجه کنند.
اما قضیه به این شدت و غلظتی که ایشنان گفته نبوده و برای مردم و فعالان هم تا حد زیادی روشن است که با چه کسانی روبرو بوده و هستند.
ارسال کردن دیدگاه جدید