روایت سوریه تا امروز
ویلیام بلوم - هیلاری کلینتون گفته است: «من هم مانند خیلی از آمریکاییها از خودم میپرسم چطور این اتفاق افتاد؟ چگونه این در کشور و شهری اتفاق افتاد که ما به آزادی آن کمک کردیم و جلوی ویرانیاش را گرفتیم؟ این اتفاقها نشان میدهند که دنیا می تواند چقدر پیچیده و عجیب باشد.»
وزیر امور خارجه آمریکا به حملهای اشاره میکند که در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۱۲ به سفارت آمریکا در بنغازی انجام گرفت و بر اثر آن سفیر آمریکا و سه آمریکایی دیگر کشته شدند. نهادهای اطلاعاتی ایالات متحده اکنون اعلام کردهاند که حملهکنندهگان، با شاخه القاعده در مراکش مرتبط بودهاند.
بله . دنیا میتواند پیچیده و عجیب باشد اما ما چیزهایی هم یاد گرفتهایم. آمریکا حمله موشکی به لیبی را با آگاهی بر این شروع کرد که آنها در جبهه القاعده میجنگند. بنغازی، مرکز بنیادگرایان اسلامی شمال آفریقا از طیفهای مختلف بوده و هست.
نادرست است اگر ادعا کنیم ناتو این شهر را از ویرانی نجات داد. داستان حمله به بنغازی توسط نیروهای معمر قذافی در سال گذشته، تنها یک کارزار تبلیغاتی برای مشروع جلوهدادن دخالت غربیها بود.
حالا آمریکا- بدون شلیک واقعی گلوله - علیه حکومت سوریه وارد عمل شده است، در حالی که کاملا آگاه است در جبهه القاعده میجنگد. حملات انتحاری متعدد القاعده به اهداف دولت سوریه خود به تنهایی برای رفع هرگونه تردیدی کافیست. یک بار دیگر ، آمریکا در سرنگونی یک دولت سکولار در خاورمیانه دخالت میکند.
در عین حال، بنیادگرایان مسلمان در سوریه، همانند لیبی، به هیچوجه گمان نمیکنند که آمریکا دوستدار آنهاست. نیم قرن مداخله ایالات متحده در خاورمیانه، ایجاد پایگاههای نظامی در عربستان، حمایت از دیکتاتوری و کشتار مردم فلسطین توسط اسرائیلیها، آنها را از چنین خیالی دور نگه میدارد.
مایکل چاساداوسکی از موسسه "گلوبال ریسرچ" مینویسد: زمانی که حکومت سوریه سقوط کند - که به نظر میرسد غرب تا آن زمان صبر نخواهد کرد- نیروهای مشابه القاعده، در سوریه نیز همانند بنغازی قد علم خواهند کرد و چه بهتر که سفیر آمریکا به این کشور نرود!
پس چرا آمریکا میخواهد باز هم به زور در اوضاع مداخله کند؟ این روایتی است که بارها گفته شده است: سلطه جهانی، نفت، اسرائیل، ایدئولوژی و ... حقیقت این است که اسد در سوریه، مانند قذافی در لیبی، به عنوان طرفی قابل اعتماد، وفاداری کافی به امپراتوری آمریکا نشان نداده است.
تنها محدودیتهایی که روسیه و چین در شورای امنیت ایجاد کردهاند باعث شده ناتو همانند لیبی، موشکهای خود را به بهانه آزادی به سوریه شلیک نکند. رهبران چین و روسیه ادعا میکنند در مورد لیبی از سوی آمریکا گمراه شدند و آنچه با آن موافقت کرده بودند، تنها ایجاد منطقه پرواز ممنوع بود، نه هفت ماه حمله موشکی هر روزه به مردم لیبی.
جای خوشبختی است که این دو قدرت به آمریکا چراغ سبز دیگری نشان ندادند. اما باور فریبخوردگی این دو در بهار گذشته نیز دشوار است. ناتو، حافظ صلح یا میانجی مسائل انسانی نیست. آنچه که بود، تنها جنگ بود: خونین، وحشتناک و برای تغییر رژیم.
بدون تردید، آنها میخواهند نفوذ خود را در سوریه نشان دهند. ناتو و آمریکا شاید بدون تایید شورای امنیت هم به مردم بیدفاع حمله کنند، اما سوریه موشکهای قارهپیما و سلاح شیمیایی دارد.
این فرض هم محتمل است که انتخابات ریاست جمهوری پیشرو، اوباما را از گسترش نقش آمریکا در سوریه بازداشته باشد. ممکن است او به این نتیجه رسیده که صلح، رای بیشتری برای دموکراتها به همراه خواهد آورد تا جنگ با سوریه.
تبلیغات در رسانههای غربی شدت گرفتهاند. هر روز و هر ماه که میگذرد، رسانهها بیشتر درباره تهاجم حکومت سوریه به قربانیان که شهروندان بیدفاع نامیده میشوند و استفاده از ابزارهای وحشتناک علیه آنها به ما میگویند؛ اما بدون هیچ مدرک یا منطقی.
گفته میشود که حکومت سوریه پشت برخی از این حملهها قرار دارد. منبع این روایتها معمولا سازمانی ضد دولتی است. بدون اینکه به ما بگویند رفتارهای مشابهی ممکن است در میان مخالفان هم دیده شود.
در ماه مه، بیبیسی تصاویری از گورهای دستهجمعی نشان داد که ادعا میشد دفنشدگان در آنها توسط حکومت سوریه در شهر حوله کشته شدهاند. کمی بعد، بیبیسی به خاطر انتشار این تصاویر که از سوی شورشیان رسیده بود عذرخواهی کرد.
در ماه ژوئیه، روزنامه آلمانی فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ، با استناد به گفته مخالفان اسد، گزارش کرد که کشتار حوله در واقع به وسیله نظامیان سنی مخالف اسد انجام شده است و قربانیان از علویان و اقلیت شیعه بودهاند که عموما از اسد حمایت میکنند.
در گزارشی از استراتفور، سازمان اطلاعاتی خصوصی و محافظهکار آمریکایی که ارتباطات گستردهای دارد و بسیاری از ایمیلهای آن به دست ویکیلیکس افتاده، آمده است: «بیشترین ادعاهای مخالفان سوری اغراق شده یا غیرواقعی هستند.» آنها از جمله مدعی شدند که «نیروهای رژیم، حمص را محاصره کرده و مهلتی ۷۲ ساعته به مخالفان دادند تا خود را تسلیم و سلاحهایشان را تحویل دهند وگرنه با کشتار مهیبی مواجه خواهند شد.» چنین خبرهایی در صدر اخبار جهانی قرار گرفتند اما همکاران استراتفور هیچ نشانهای از کشتار ندیدند. آنها هشدار دادند که نیروهای مخالف دولت سوریه میخواهند با صحنهسازی یک کشتار قریبالوقوع، شرایطی ایجاد کنند که به دخالت نظامی خارجی منجر شود. استراتفور اعلام کرد که هر ادعایی در مورد این کشتار نامحتمل است زیرا رژیم سوریه آمادگی جلوگیری از سناریوی دخالت نظامی به دلایل بشردوستانه را دارد.
در گزارشی از استراتفور، سازمان اطلاعاتی خصوصی و محافظهکار آمریکایی که بسیاری از ایمیلهای آن به دست ویکیلیکس افتاده، آمده است: «بیشترین ادعاهای مخالفان سوری اغراق شده یا غیرواقعی هستند.»
مایکل چاساداوسکی از موسسه "گلوبال ریسرچ" مینویسد: «عراق، افغانستان، لیبی و حالا سوریه، نقطههای گوناگون جنگ جهانی هستند. ایران هم یک نقطه دیگر از آن است و روسیه و چین ترمینال پایانی هستند.» زمانی که حکومت سوریه سقوط کند − که به نظر میرسد غرب تا آن زمان صبر نخواهد کرد − نیروهای مشابه القاعده، در سوریه نیز همانند بنغازی قد علم خواهند کرد و چه بهتر که سفیر آمریکا به این کشور نرود!
باور میکنید که من برای ارتش آمریکا متاسفم؟ ارتش آمریکا تلاش کرده در افغانستان، دورههای آموزشی دایر کند، مشاوران فرهنگی بفرستد و رهنمودها و پیشنهادهایی بدهد. حتی یک بازی رایانهای برای سربازان آمریکایی ساخته تا آنها را با سنتهای محلی افغانستان آشنا کند. اما ۱۱ سال پس از جنگ، سربازان ناتو و افغان همچنان یکدیگر را از نظر فرهنگی درک نمیکنند.
مقامات رسمی میگویند سربازان افغان و پلیس این کشور به همتایان نظامیخود حمله میکنند. ۵۱ سرباز نیروهای ائتلاف، امسال توسط سربازان افغان کشته شدهاند. برخی حملات داخلی علیه نفوذیهای طالبان صورت گرفته و مقامات نظامی میگویند اکثر این حملات، ناشی از سوءتفاهمها و اختلافات شخصی بوده است.
ارتش افغانستان هم چیزهای تازهای را تجربه میکند. مشابه آن چیزهایی که برای آمریکاییها تهیه کردهاند، برای آنها هم درست شده: راهنمایی درباره روشهای عجیب سربازان آمریکایی.
هدف این راهنما آن است که سربازان افغان را متقاعد کند که کارهای توهینآمیز همتایان غربیشان در واقع به دلیل تفاوتهای فرهنگی است و نباید بابت آن انتقام گرفت. جزوهای که آنها تهیه کردهاند شامل این توصیهها میشود:
− لطفا ناراحت نشوید اگر یک سرباز ناتو دماغش را جلوی شما بگیرد و فین کند.
− سربازان ناتو هیجان خود را با کوبیدن دست به کپل همدیگر نشان میدهند. ممکن است اینکار را در مقام رضایت با شما هم بکنند. اما توجه کنید که آنها قصد ناراحت کردن شما را ندارند!
− وقتی کسی با شما راحت است، ممکن است موقع صحبت پایش را در حضور شما روی میز بگذارد. او قصد ناراحت کردن شما را ندارد. یا سنت افغانها را نمیداند یا آنها را فراموش کرده است.
این راهنما همچنین به سربازان افغان هشدار میدهد که سربازان غربی ممکن است به آنها چشمک بزنند، در مورد بستگان زن با آنها شوخی کنند یا موقع دوش گرفتن کاملا لخت در برابر دیگران قرار گیرند. همه اینها در فرهنگ افغانستان، نامناسب به حساب میآید.
من ماندهام که اگر این توصیهنامه به سربازان افغان بگوید که ادرار کردن روی جسد هموطنان آنها، بریدن انگشتها و سوزاندن قرآن، چیزی نیست جز فرهنگ یانکیهای آمریکایی و معنایی توهینآمیز ندارد، آن وقت چه خواهد شد؟!
آیا هیچ افغانی نباید بهدلیل شکنجه شدن در زندانهای آمریکایی ناراحت شود چون همین کار را در آمریکا با زندانیان آمریکایی هم میکنند؟ از همه مهمتر اینکه مردم افغانستان باید بمباران شدن را درک کنند، حمله نظامی را درک کنند، ۱۱سال اشغال را درک کنند، چون این به "صلاح" خودشان است و آزادی و دموکراسی نام دارد؟ من متاسفم برای ارتش آمریکا در افغانستان ...
من در مورد سربازان آمریکایی در عراق هم نوشتهام که هر کاری دلشان بخواهد میتوانند بکنند. آنها عادت کردهاند راه خودشان را بروند، خودشان را بهترین بدانند و بپرسند که چرا عراقیها ما را دوست ندارند و از ما بدشان میآید؟ چرا ما نمیتوانیم بر آنها غلبه کنیم و از بینشان ببریم؟ آیا آنها دموکراسی و آزادی نمیخواهند؟
آنها هر کاری بخواهند میتوانند بکنند. هر چیزی را عرضه میکنند اما چه میشود اگر چیزی که میفروشند، ذاتا مسموم باشد و با زندگی مشتری بدون توجه به اخلاق و قانون، سلامتی و محیط زیست بازی کند؟ آنها هر کاری بخواهند میکنند چون عادت کردهاند بازی را با مقررات خودشان پیش ببرند. آنها ناامید کنندهاند.
اگر در مورد امکان به قدرت رسیدن رامنی ناامید شدهاید، اخبار خوبی برایتان دارم:
خیلی از مردم در آمریکا مخالف سیاست خارجی این کشورند و به آن انتقاد میکنند. اکنون یک دموکرات در کاخ سفید است که وعدههای فراوانی برای تغییر داده است. اما برخی از این مردم، اگر یک جمهوری خواه در قدرت بود و همین سیاست خارجی را پیش میگرفت، عضو جنبش ضدجنگ میشدند.
در ماه ژوئیه، روزنامه آلمانی "فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ" با استناد به گفته مخالفان اسد، گزارش کرد که کشتار حوله در واقع به وسیله نظامیان سنی مخالف اسد انجام شده است و قربانیان از علویان و اقلیت شیعه بودهاند که عموما از اسد حمایت میکنند.
میتوان مطمئن بود که سیاست خارجی باز هم همین باشد. چون وقتی پای سیاست خارجی در میان بیاید، میان احزاب تفاوتی وجود ندارد. چون هر حزب، بسته به اینکه درون کاخ سفید باشد یا بیرون آن، تنها کمی الفاظ خود را تغییر میدهد.
جنبش بیمهی درمانی آمریکا اکنون به خاطر اوباما کنار گذاشته شده است. برنامه بهداشتی او مثل تجویز آسپیرین برای سرطان است؛ اما چند گام کوچکی که این برنامه برای نزدیک کردن آمریکا به شرایط کشورهای توسعهیافته در قرن بیست و یکم برداشته، باعث خشنودی بسیاری از آمریکاییهای فعال در این زمینه شده است. آنها به همین میزان کم راضیاند. جنبش بهداشت و سلامت در آمریکا با حضور یک جمهوریخواه در کاخ سفید، تجدید حیات خواهد کرد.
از این گذشته، اگر جمهوریخواهان در سه سال گذشته در قدرت بودند و دقیقا همان کاری را میکردند که اوباما در زمینه آزادیهای مدنی و حقوق بشر انجام داد، خیلی از طرفداران اوباما با این موضوع که آمریکا را به نام درستش بنامند، مشکلی نداشتند: یک حکومت پلیسی. منظورم دقیقا همین است. نه بدترین حکومت پلیسی در تاریخ جهان، اما به هر حال یک حکومت پلیسی. فقط کافی است اخبار هر روز را به دقت بخوانید تا منظورم را بفهمید.
سام اسمیت، سردبیر "پروگرسیو ریویو" نوشته است: «باراک اوباما محافظهکارترین رییس جمهور دموکراتی است که تاکنون داشتهایم. در گذشته، نام دیگری برای این نوع شخصیتها وجود داشت: جمهوریخواه.»
اما در مورد امنیت ملی و بهداشت، آیا رامنی میتواند بخاطر کاهش جدی هزینه این موضوعهای حیاتی مورد اعتماد قرار گیرد؟ معرفی پاول ریان بهعنوان نامزد حزب جمهوریخواه برای معاونت ریاست جمهوری ایالات متحده ، در صورت پیروزی رامنی در انتخابات، کار کوچکی برای رسیدن به این هدف است.
خب، آیا اوباما میتواند در این زمینه مورد اعتماد باشد؟ این اظهارنظر را که در نیویورک تایمر منتشر شده ملاحظه کنید: «اوباما اعتقاد دارد که دموکراتها در مورد خواستشان برای کاهش هزینههای درمانی و تامین اجتماعی اعتبار لازم را کسب نکردهاند.» بهقولی، آمریکا نیاز به حزب سوم ندارد، نیاز به حزب دوم دارد!
خواننده گرامی! من واقعا نمیخواهم بدگمان باشم. با وجود این کنایهها، این موضوع واقعا شوخی نیست. اما واقعا چطور یکنفر میتواند در مقابل دموکراتها و جمهوریخواهان واکنش نشان دهد؟ اگر آنها میتوانند چنین به صراحت خواستههای نمایندگان خود را نادیده بگیرند، شهروندان متوسط آمریکا چه انتظاری میتوانند داشته باشند؟
پس چه باید کرد؟ همان طور که قبلا هم گفتم، من موفقیتی در خیزش قهرآمیز در آمریکا نمیبینم، (چیزی در اعماق درونم میگوید که ما نمیتوانیم با آتش خشونت دولت مقابله کنیم، چون میزان شرارت آن احتیاجی به یادآوری ندارد). بنابراین نمیتوانم راهحلی برای توقف این توحش بدهم جز اینکه: خودتان را آموزش بدهید و هرچقدر که میتوانید به دیگران بیاموزید. آگاهی سیاسی و ایدئولوژیک آنها را بالا ببرید، مسائل مهم واقعی را به آنها بگویید، تعداد مخالفان را بالا ببرید تا هزینه سیاسی مخالفتها برای کسانی که در قدرت هستند، بیشتر شود و این موضوع به یک بحران گردد. من نمیتوانم پیشبینی کنم که چه انفجاری ممکن است رخ دهد، اما شما باید ایمان و شجاعت داشته باشید.
ویلیام بلوم
*در باره نویسنده: ویلیام بلوم، نویسنده، مورخ و منتقد سیاستهای خارجی آمریکاست. او یکی از بنیانگذاران و سردبیران "واشنگتن فریپرس"، اولین روزنامه "جایگزین" در پایتخت بود. در سال 1969، کتابی نوشت که در آن نام و آدرس بیش از 200 نفر از کارکنان "سیا" را منتشر کرد. او بهعنوان روزنامهنگار مستقل در ایالات متحده، اروپا و آمریکای جنوبی کار کرده است.
بلوم در نوشتههای خود، توجه زیادی به مداخلات "سیا" و توطئههای ترور نشان میدهد و در حال حاضر ، یک خبرنامه ماهانه الکترونیکی به نام "گزارش ضد امپراتوری" منتشر میکند. بلوم کارکرد نوشتههای خود را چنین توضیح میدهد: «کار من اگر به امپراتوری آمریکا پایان ندهد، دستکم روند فعالیت آن را کند میکند. دستکم این جانور را که رنجهای بسیاری در سراسر جهان آفریده، زخمی میکند.»
منبع: زد نت
آقای بلوم حرکت آمریکا و ناتو در لیبی بسیار مثبت بود و اینجا به دلیل ترس از روسیه و ایران دست به اقدام نمی زند و مردم بی پناه سوریه را به امان خدا رها کرده و سفیر لیبی را هم انقلابیون لیبی نکشته اند ,اگر سلفی ها و القاعده در سوریه پا گرفته اهند دلیلش عدم مداخله به موقع جامعه جهانی است و گرنه ارتش آزاد سوریه ربطی به وهابیت و سلفی گری ندارد و حالا اگکر ربط پیدا کرده به دلیل دخالتهای ایران و روسیه و قطبی شدن فضاست,9ماه مردم درعا کشته می شدند و در پستوی خانه سلاح داشتند یک تیر شلیک نکردند ,جامعه جهانی چه واکنشی داشت؟هیچ
اگر این مقاله را اکبر گنجی نوشته بود عاشقان حمله امریکا به ایران تا به حال ابرویش را برده بودند!!
واقعا این بابا خودش هم نمیدونه چی گفته
بشار اسد 19 ماهه داره این مردم رو میکشه
این دیگه چه نوع منطقیه که چون از آمریکا خوشش نمیاد بیاد طرف ظالم رو بگیره
ظاهرا تو آمریکا هم گاگول هست
آنچه در سوريه دارد روي مي دهد كشتار مردم بي گناه توسط هواپيماها و چرخبال هاي بشار بعثي علوي مي باشد و حاكمان ايران (نه مرم ايران) نيز در اين ميان تا كنون به هر نحو ممكن به بشار اسد كمك رسانده اند. چون مردم سوريه اكثريتشان سني هستن حدود 75 درصد از مردم. و سرنگوني بشار اسد تنها راه قطع كمك هاي حاكمان ايران به حزب الله مي باشد. كه باعث سرنگوني حزب الله نيز خواهد شد. اينكه روسيه و چين قطعنامه را وتو كرده اند مايه نگراني نيست زيرا در تهاجم ارتش روسيه به افغانستان (شوروي سابق) در طول 14 سال جنگ مردم افغانستان 1/600/000 شهيد دادند و ارتش سرخ را بيرون كردند و انشاءالله پس از سرنگوني بشار اسد نوبت به مردم لبنان خواهد رسيد كه حزب اللات را خلع سلاح بنمايند و سپس نيز مردم ايران كه ديكتاتوري صفويسم را به زباله دان تاريخ بفرستند. انشاءالله.
ارسال کردن دیدگاه جدید