اتم، امر دولتهاست. امر ملت ایران معیشت است
پنجشنبه, 1391-04-01 08:45
نسخه قابل چاپ
گزارشی فراهمآمده از گفتوگو با مردم − به مناسبت مذاکرات اتمی در مسکو
حمید رضایی
حمید رضایی − وقتی از حق مسلم هستهای «مردم ایران» صحبت میشود از «کدام مردم» صحبت میشود؟
حق هستهای ملت ایران دقیقا یعنی چه چیز مردم ایران؟
حق مگر ناشی از خواست و اراده نیست؟
کسی که حقی را طلب میکند مگر نه این است که به این حق آگاهی دارد و وقتی برای این حق هزینه گزافی پرداخت میکند مگر نه این است که این حق برای او اولویت حیاتی و اساسی باید داشته باشد؟
آیا به واقع غنی سازی اورانیوم نیاز اساسی و حیاتی مردم ایران است؟
چرا حکومت ایران به خواستههای دیگر مردم به اندازه غنی کردن اورانیوم اهمیت نمیدهد؟ ...
بنابراین شاید سوال اصلی این باشد: مردم از نظر جمهوری اسلامی و اپوزیسیون آن یعنی چه کسانی»؟
این نوشته به هیچ وجه دغدغه "مردم"شناسی ندارد. در آن "تعدادی" از نظرات مردم ایران درباره انرژی هستهای بازتاب داده میشود. نوشته همچنین برای پیدا کردن "مردم" خود را محدود به هیچ تعریفی نمیکند. کار سپرده میشود به یک حس عمومی هدایتگر و گزارشگر میرود به میان مردم، آن هم نه در نماز جمعه، دانشگاه و اینترنت، بلکه درون خیابان ها.
گفتوگو با نانوای محل
− سعید جلیلی را میشناسی؟
− کی؟
− سعید جلیلی؟
− پسر شهناز خانم؟
− نه بابا سعید جلیلیای که برای حکومت کار میکند. مگر اخبار نگاه نمیکنی؟ عینکی است و ریش و موی جو-گندمی دارد. در عکسش نهایتا ۴۰ ساله میزند. دیروز ۱۰۰ بار تلویزیون نشانش داد.
− نه نمیشناسم
− مسئول تیم مذاکر کننده هستهای...
− آها! خوب زودتر بگو. من چه میدونم اسمش چیه. آره اینکه هر روز میره مذاکره میکنه با این زنه از اروپا! حالا چرا از من میپرسی؟
− هیچی بابا همینطوری. راستی نان گرون نشده؟
− نه. تا مرحله دوم هدفمندی یارانهها را اجرا کنند دوباره گران نمیشود.
− تو از کجا میدانی؟
− محمد رضا فرزین گفت.
− کی؟
− فرزین. رئیس ستاد هدفمندی یارانهها توی اخبار گفت.
− تو از کجا میدونی رئیس ستاد هدفمندی یارانهها کیه؟
− توی اخبار وقتی حرف میزنه خوب گوش میکنم...
گفتوگو در سوپرمارکت
نفر دوم صاحب یک سوپرمارکت است. سی ساله است و علاقهمند به اخبار. معمولاً تلویزیون مغازه اش روی شبکه خبر است.
− سعید جلیلی را میشناسی؟
− کی؟
− دبیر شورای عالی امنیت ملی.
− اینکه مسئول مذاکرات هستهای است؟ آره. چطور؟
− نتیجه جلسه اینها توی مسکو چیشد؟
− معلوم نیست. فکر کنم کنار نیامدن. قبلش حرف این بود که تحریمها را بر میدارند اما خبری نیست.
− بالاخره یعنی چی؟
− قرار شده جلسه را ببرند کارشناسی..
− کارشناسیِ چی؟
− نمیدونم ولی دفعه بعد رئیس و روسا نیستند. مثل وقتی قوه قضائیه ملک را کارشناسی میکنه پرونده را دادند دست وکیلهاشون...
در اتوبوس
با نفر سوم در اتوبوس شرکت واحد همصحبت میشویم. دبیر بازنشسته است. و همراه نایلونهای خیار و گوجه، یک روزنامه هم در دست دارد.
− سعید جلیلی را میشناسید؟
− جلیلیِ شورای عالی امنیت ملی؟
− بله.
− آره. پیگیر خبرها هستم.
− نتیجه چه شد؟
− توافقی نکردند. همه چیز به آینده موکول شد.
− فکر میکنید در نهایت به توافقی برسند؟
− حکومت میخواهدبه توافق برسد اما غربیها این را فهمیدهاند و میخواهند ایران را گوشه رینگ نگه دارند. غرب فکر میکند که خواست ایران برای رسیدن به توافق ناشی از ضعف است و دلیلش هم موفقتآمیز بودن تحریمهای آنهاست. به همین خاطر اگر قبلا به زدن یک سیلی راضی بودند حالا طمع قطع دستها را کردهاند. قبلا توقف برنامه تسلیحاتی ایران مطرح بود یعنی اینکه کاری کنند که مطمئن باشند ایران به سمت بمب اتمی نمیرود اما حالا صحبت سر برچیدن فرودو و توقف غنی سازی ۲۰ درصدی است...
− یعنی فکر میکنید غربیها دارند به ایران زور میگویند؟
− در اینکه زور میگویند و در اینکه فقط تا وقتی به قواعد بازی پایبندند که سود بیشتری به آنها برسد تا طرفشان، شکی نیست. اما به نظر من هر چیزی یک ارزشی دارد. هزینه برنامههای هستهای برباد رفتن مملکت شده است. این به نظر من نمیارزد. ما داریم دو سر باخت بازی میکنیم.
گفتوگو با یک مهندس
نفر چهارم مهندسی شیمی خوانده است و در یک شرکت رو به تعطیلی کار میکند.
− پرونده هستهای ایران و مذاکرات ۵+۱ را دنبال میکنید؟
− مقداری در اخبار خودمان و مقداری در اخبار ماهواره.
− فکر میکنید به نتیجه میرسند؟
− به نتیجه میرسند اما همان چیزی میشود که «قدرتهای بزرگ» میخواهند.
− قدرتهای بزرگ یعنی ۵+۱؟
− آره. واقعیت این است که قدرتهای بزرگ جهان هستند. ۵+۱ که افغانستان و کنگو عضوش نمیشوند. قدرتهای بزرگ دنیا هستند. حق وتو دارند...
− بعد چرا فکر میکنید آن چیزی میشود که آنها میخواهند؟
− برای اینکه مردم ایران پشت سر حکومت نیستند. احمدی نژاد نه زورش به قدرتهای بزرگ جهان میرسد و نه پشتوانه مردمی دارد. بالاخره باید یک برگ برندهای دست آدم باشد. یا مردم یا قدرتهای بزرگ جهان. این عربستان را نگاه کن. پایگاه القاعده است اما روابطش با آمریکا خوب است. بحرین را هم میخواهد بگیرد. با شمشیر گردن میزنند اما کسی کاری بهشان ندارد...
− یعنی فکر میکنی حکومت بازنده این مذاکرات است؟
− هم حکومت، هم ما! دیگر چیزی برای مملکت نمانده. مردم دستشان برسد همدیگر را هم میخورند. تمام واحدهای صنعتی دارند تعطیل میشوند. تحریمها همه چیز را نابود کرده. تازه زندگیم داشت روی روال میافتاد اما شرکتمان دارد ورشکسته میشود. مواد اولیه نداریم. ورود غیر قانونی از امارات هم هزینه را بالا برده و چیزی نمیماند که حقوق ما را بدهند. این کوتوله یکتنه به اندازه کل سلسله قاجار به این مملکت دارد خیانت کرده تا آلان...
گفتوگو با استاد اقتصاد
نفر پنجم استاد اقتصاد است. مختصر آشنایی بین ما وجود دارد. میدانم پیگیرانه موضوعات سیاسی را دنبال میکند.
− سلام استاد.
− سلام بر...
− استاد میشه نظر شما را راجع به مذاکرات هستهای بپرسم؟
− مگر در همه روزنامهها را تخته نکردند. برای کجا میخواهی؟
− استاد نیامدم که نمره بگیرم. چرا چانه میزنید. فقط نظر شما را میخواهم.
− تو گفتی و من هم باور کردم. اما اشکال نداره. ببین عزیزم وقتی چیزی برای فروش داری تا وقتی در بازار طالب دارد باید آنرا بفروشی. غنی سازی کالایی بود که زمانی بهای خوبی حتی بالاتر از قیمت برای آن میدادند. آلان اما خریدار دبه کرده است. خریدار میخواهد اما محدودیت زمانی ندارد. اینقدر بیمیلی نشان میدهد که جان فروشنده را بالا بیاورد.
وضعیت آلان برای فروشنده بدتر هم شده است. یعنی نه تنها خریدار نمیخرد که دارد با سنگ فروشنده را هم میزند. گردن کلفتی هم یک زیر ساخت اقتصادی میخواهد. بزرگی و گردن کشی هزینهبر است. وقتی عقل پشت آن نباشد هزینهبر تر هم میشود. حالا تازه دارند سنگ میزنند اما مانده تا وقتی که دسته جمعی به با قمه به فروشنده حمله کنند. کالایش را میگذارد زمین و فرار میکند. غربیها تجار موفقی هستند. تاجر موفق موقع قحطی از فروش گندم به قیمت بالاتر از خون ابایی ندارد. مردک نشسته پاور پوینت ارائه داده! نمیفهمد چیزی که عوض دارد گله ندارد. انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیروزی میخواهد. نه هر پیروزی ای! اتفاقاً در پرونده هستهای ایران پیروزی میخواهد. اگر سیاه پوست نبود میگفتم جمهوری خواهان زمیناش میزنند. شنیده ام جمهوری خواهان یک مرد را گذاشتهاند روبه روی اوباما. خبرهایش را برایم ای میل کن این چند وقت سرم شلوغ است...
− چشم استاد. حالا به نظر شما موضع مناسب برای فروش چه زمانی بود؟ زمان خاتمی؟
− خاتمی اصلاً نمیدانست چنین چیزی برای فروش دارد! خود احمدی نژاد باید میفروخت. این جنسی است که فروشنده اش باید آدم کله خرابی باشد. خاتمی اینکاره نبود. بهترین زمان قبل از تحریمهای جدید بود. آن هم به صورت ضربتی و نه فرسایشی. آلان کش دادن یا ندادن موضوع هر دو به ضرر ایران است. یا حال از دست میرود و یا آینده و در هر دو طرف مردم و حکومت باهم قربانی میشوند. زمانی باید پاور پوینت دستشان میگرفتند که طرف مقابل دیگر کلافه نشده باشد و با چماق نیامده باشد...
مذاکرات هستهای، همچون یک سریال تکراری تلویزیونی
من با بیش از ۵۰ نفر از قشرهای مختلف مردم بعد از «نشست مسکو» صحبت کردم و قبل از آن نیز از تعدادی بسیار بیشتر از این ۵۰ نفر در فراز و فرودهای مختلف پرونده هستهای ایران بازخورد گرفتهام . روستایی و شهری، پیر و جوان، سیگار فروش تا استاد دانشگاه و غیره. این موضوع خبری برای مردم تبدیل به یک سریال تکراری تلویزیونی شده است که میلی به دیدن آن ندارند.
حجم بالای خبرها و بالا آمدن گاهبهگاه موضوع پرونده هستهای ایران خیلی از مردم را خسته کرده است. زمانی پرونده هستهای ایران تبدیل به موضوعی داغ در جامعه شده بود و همه از اینکه «ماهواره گفته است اسرائیل میخواهد به ایران حمله کند» صحبت میکردند اما اکنون پرونده هستهای ایران برای بسیاری از مردم اولویت و جذابیتی ندارد و نسبت به دغدغه معیشت و یارانهها یک موضوع دسته چندم حساب میشود. این موضوع جایی برای آنها اهمیت پیدا میکند که با این سوال مواجه شوند: «آیا بلاخره آمریکا بهایران حمله میکند یا نه؟»
تحلیلهای اتمی روستایی
بسیاری از مردم (مردهای) مناطق روستایی معتقد هستند «اینها (حکومت ایران) از روسیه بمب اتمی خریده و غربیها نمیتوانند بهاینها (حکومت ایران) حمله کنند».
بعضی حتی پیاز داغ حرفشان را بیشتر میکنند و از فامیلهایی که ادعا میکنند «کارهای هستند»، «در راس کار هستند» یا «محافظ» فلان شخصیت حکومتی است نقل قول میکنند که ایران بمب اتمی دارد و ادعا میکنند که «مطمئن» و «موثق» حرف میزنند.
نکته جالب تر اینکه میگویند «اگر به "اینها" − یعنی حکومت ایران− حمله کنند» و خودشان را بیرون مسئله جنگ تصور میکنند. دلیل آنها این است که «زمان جنگ (عراق) هم روستاها را بمباران نمیکردند».
مردم مناطق روستایی مقدار بیشتری از مردم ساکن شهرها یارانه دریافت میکنند و هنوز به احمدی نژادی که با «سهام عدالت» در قلبهایشان جا باز کرد ایمان دارند. اگر هم از «رفتن آخوندها» صحبت میکنند دلشان برای «زمان شاه» تنگ شده است. زمان شاه هم برای آنها یعنی «کاباره و عرق فروشی و حمیرا و هایده» البته به شرطی که در شهرها باشد و مردها بتوانند وقتی محصول را برداشت کردند، بروند و کمی «عشق و حال» کنند وخیالشان راحت باشد زنها و بچه هایشان در روستاها به «فساد» کشیده نشوند.
مردهای روستایی در کنار "فیلم" و "شو"، شبکههای خبری هم نگاه میکنند. پیرمردها بیشتر اخبار سیاسی را پیگیری میکنند و مردها وقتی تنها هستند بیشتر از مواقع میهمانی شبکههای سیاسی را نگاه میکنند اما از شبکههای خبری چیزهایی را یادشان میماند که در تایید نظراتشان باشد. زنها هم در روستاها شبها زود میخوابد تا صبح زود بیدار شوند و کار کنند و علاقهای به خبرهای سیاسی ندارند. نهایت علاقه آنها به سیاست وقتی بود که «ماهواره میگفت تهران شلوغ است و مردم ریختن توی خیابان» و از مذارکرات هستهای ایران با ۵+۱ کلاً بیاطلاع هستند.
شهریها
در مقابل بیشترِ مردم مناطق شهری اعتقاد ندارد ایران توانسته باشد یا بتواند سلاح هستهای تولید کند و گرچه ادعای «خرید سلاح هستهای از روسیه» را بعید نمیدانند اما وزن چندانی برای این احتمال قائل نیستند. زنان به کلی درگیر دغدغه معیشت هستند و موضوعات اقتصادی جامعه به خصوص «یارانه ها» موضوع جذابتر و با اهمیتتری برای آنان است تا موضوع پرونده هسته ایران و مذاکرات هستهای با کشورهای ۵+۱.
معمولا مردها اگر بخواهند اخبار سیاسی را پیگیری کنند باید «باز پخشهای آخر شب را نگاه کنند چرا که روزها کنترل ماهوارهها در تسخیر زنان و شبکههایی مثل "پی.ام.سی" و "فارسی وان" است. و مردهای خانوادههای نه چندان گرم ایرانی بدشان نمیآید که «سر زنها گرم» و «اعصابشان راحتتر باشد»!
دغدغه معیشت مهمتر از دغدغه اتم
در همان روز اعلام نتایج نشست مسکو برای چندمینبار در دو ماه اخیر قیمت لبنیات افزایش یافت و شرکتهای تولید لبنیات به دستور دولت احمدی نژاد مبنی بر بازگشت قیمتها به قبل از نوروز ۹۱ اهمیتی نمیدهند چرا که با حذف یارانه انرژی، تمامی واحدهای تولیدی ایران سوددهی خود را از دست دادهاند و در حال ورشکستگی هستند. دولت نیز که پول یارانه مردم را از بودجههای عمرانی کشور میپردازد توان پرداخت یارانه به واحدها تولیدی را ندارد.
خلاصه اینکه در حالی که سایتهای سیاسی و شبکههای خبری زیر سنگینی حجم اخبار نشست مسکو و پرونده هستهای ایران نمیتوانند نفس بکشند، مردم به دغدغههای اقتصادی خود مشغولاند. برای آنها افزایش ۶۰۰ تومانی بسته پنیر ۲۴۰۰ تومانی خبر مهمتری است تا نتیجه نشست مسکو و نوع پوشش خانم اشتون در برابر آقای جلیلی.
مسعله این است تنها چیزی که برای رهبر ایران مهم است ماندن در قدرت به هر وسیله ای که شده است. مگر میشود که خامنه ای نداند که امروز زنان این مملکت میروند زیر فلان عرب میخوابند برای لغمه ای نان . مگر میشود خامنه ای نداند که حتی پسران این مملکت به فاحشگی روی اورده اند برای امرار معاش . و مگر میشود این ***صفت نداند که ساختن بمب اتم و حضینه میلیاردها دلار برای ساخت بمب اتم دردی از مشکل مردم فقر زده و مظلوم ایران را دوا نمیکنند . اما برای این *** مهم ماندن در قدرت به هر بهایی است . قسم میخورم که این 1001 فامیل مثلا اخوند برای ماندن در قدرت و بهرهمندی از سهم یا مفت بیت المال و لذت و کیف دنیا حتی به مادر خودشان هم رحم نمیکنند. به والله اگر انتخاب بین تجاور به زن و دخترشان و ماندن در قدرت باشد یک بار که هیچ حاضرند روزی 100 بار این کار را بکنند اما دستشان از غارت بیت المال و قدرت کوتاه نشود. شما خود قضاوت کنید که چه میتوان نام این خامنه ای رذل را نهاد الا****؟؟؟
گزارش جالبي بود.
مملکت را به باد دادند و بزور چماق و زندان و بمب اتم و مليجکشان دکتر مدير جهانی ميخواهند حکومت کنند...
در کشورهاي متمدن منابع مالي مملکت صرف ايجادبزرگراه و پل و و ورزشگاه و زمين ورزشي و کتابخانه و پارک و مراکز فرهنگي ميشود و از مراکز صنعتي و کشاورزي و حتي بيزينس هاي کوچک حمايت ميشود ودر آنجا ميلياردها پول تو جيب برادران ميرود و مردم در فشار و تحقير و منجلاب اعتياد و شلاق وبيکاری جلز وولز ميزنند.
کاش قسمتهای بیشتری از صحبت با مردم منعکس می شد. بحث تکراری شدن خبرهای هسته ای برای مردم ایران هم قابل تامل بود. وقتی متن را خواندم دلم برای ایران تنگ شد.
ارسال کردن دیدگاه جدید