خانه | گوی‌سياست

آن روزها و این روزهای سعید مرتضوی

دوشنبه, 1391-01-28 13:52
نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ
آسیه امینی

 آسیه امینی - آنجا چه خبر است؟ چه کسی چه کسی را بازی می‌دهد؟ که در زمین که بازی می‌کند؟ و بازی‌خورنده نهایی کیست؟

 
در روزی که احمدی‌نژاد، و معاون و وزیرش در مجلس حاضرند تا وزیرِ طرفِ استیضاح، مورد پرسش نمایندگان قرار بگیرد، و درست وقتی که عضو هیات رئیسه مجلس، خبر از نخستین برنامه جلسه علنی مجلس، یعنی استیضاح شیخ‌الاسلامی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی می‌دهد، نماینده‌ای از وسط مجلس خبر پس‌گرفتن امضای هجده نفر از نمایندگان را اعلام می‌کند.
 
خبری که پیشاپیش به احمدی‌نژاد هم رسیده است. ابوترابی، یکی از نمایندگان، به او خبر می‌دهد که ورودش به مجلسی بی‌مورد است که گویا قرار بوده سفره دیگری برای دولت پراستیضاح او پهن کند.
 
گویا همه‌چیز از قبل آماده شده است و مثلا هیچ‌یک خبر ندارند که آن دیگری در کارچاق کنی، برای رفع و رجوع ماجراست. گویا قرار است همه ، چنان بازی کنند که انگار همه چیز به صورت اتفاقی رخ داده است؛ که انگار نه‌ احمدی نژاد به روی خودش اورده است که پرداخت بدهی به صندوق ورشکسته تامین اجتماعی و هفت سال موش‌وگربه‌بازی کردن و پاسخ ندادن به نیازهای ضروری کارگران و بازنشستگان زیرمجموعه این سازمان، درست در روزهایی رخ داده است که پای قاضی سابق ناخوش‌آوازه، به سازمان تامین اجتماعی باز شده است.
 
انگار قرار نیست کسی به روی خودش بیاورد که پرداخت ۳۶۱ هزار میلیاردتومان بدهی دولت به این سازمان، بخشی از هزینه سنگین این قایم‌موشک‌بازی است.
 
همه چیز ظاهرا به صورت کاملا اتفاقی رخ داد. به صورت کاملا اتفاقی مرتضوی با حداد عادل تماس گرفت. درخواست ملاقات کرد و در دیداری حضوری از او برای حل مشکل نه‌چندان‌بزرگش مشورت گرفت؛ مشورتی که نتیجه‌اش استعفا از سمت ریاست صندوق سازمان تامین اجتماعی است.
 
در دولتی که حکم برکناری وزیر امور خارجه ، در سفر کاری او و به صورت غیابی صادر می‌شود، درخواست استعفای مدیر یک سازمان چرا به صورت شفاهی بوده و اعلام رسمی آن به آینده نامعلوم واگذار شده است؟
 
اما همین جا این سوال پیش می‌آید که در دولتی که حکم برکناری وزیر امور خارجه از سمتش، زمانی که او در سفر کاری است، به صورت غیابی صادر می‌شود، درخواست استعفای مدیر یک سازمان چرا  به صورت شفاهی بوده و اعلام رسمی آن به آینده نامعلوم واگذار شده است؟
 
آیا جز این است که در این معامله هنوز مزنه بازار به دست سعید مرتضوی نیامده است و گذاشته تا میخ آخر را بعد از گرفتن امان‌نامه بکوبد؟
 
آن روزهای سعید مرتضوی
 
بسیاری از ما روزنامه‌نگارانی که دوره‌های کاری‌مان در روزنامه‌های ایران، با دوره ریاست سعید مرتضوی در شعبه۱۴۱۰ دادگاه مطبوعات همزمان بود، تجربه‌های متفاوتی از او به یاد داریم. تجربه‌هایی که شاید اگر زمانی از سوی همه روزنامه‌نگارانی که حوزه‌های کاریشان به او مربوط بود نوشته شود، چهره‌های پنهان این مرد را که "دست‌برقضا" همیشه در پست ریاست کارش را شروع کرده، نشان داده می‌شود.
 
تجربه‌هایی دقیق‌تر از این‌که چگونه یک‌نفر در طول هشت سال ۱۲۰نشریه را تعطیل کرد و چگونه پنجه‌اش بر حلق آزادی بیان، چنان فشرده شد که برخی از سردبیران روزنامه‌های ما، چون سرلشگرانی که افتخار جان‌به‌در‌بردن سپاهیانشان را در عقب‌نشینی، با آب و تاب در " مشورت با قاضی دادگاه مطبوعات" تعریف می‌کردند، از یاد می‌بردند که براین فخر، باید گریست.
 
تجربه‌هایی که نشان می‌دهد، حیله‌گری یک صفت مبالغه برای توصیف مردی که ویروس آزادی بود، نیست. از تجربه دختران جوان روزنامه‌نگاری که شوکه می‌شدند وقتی قاضی جوان مطبوعات پیشنهاد می‌داد شماره تلفن‌هایشان را به او بدهند تا خودش شخصا "خبرهای ناب دادگاه مطبوعات" را " اول به آنها بدهد"، تا تجربه کسانی که به مطبوعات مراجعه می‌کردند تا از پیشنهادهای بی‌شرمانه قاضی جوانی افشاگری کنند که شرایط عجیب و عریب برای تغییر وضعیت فرد زندانی مطرح می‌کرد.
 
افشاگری‌هایی که هرگز ندیدم و نشنیدم که جایی منتشر شوند، کدام روزنامه را توان ثابت کردن این ادعاها بوده؛ آن‌هم در دادگاهی که افسار قاضی و محتسب و داروغه به دست یک نفر است؟
 
انگار قرار نیست کسی به روی خودش بیاورد که پرداخت ۳۶۱هزار میلیاردتومان بدهی دولت به سازمان تأمین اجتماعی، بخشی از هزینه سنگین این قایم‌موشک‌بازی است
 
خود من شاهد یک موردش در سال ۱۳۷۸ بودم:
زن جوانی به همراه مرد میان‌سالی که از بستگانش بود، به تحریریه روزنامه‌ای که در آن کار می‌کردم آمد. ادعای زن این بود که قاضی مرتضوی به او پیشنهاد داده که برای کمک به همسر زندانی‌اش، از او جدا شود...
 
همه صحبت‌های زن را ضبط کردم. نه یک‌ بار، که دوبار در زمان‌های مختلف. زن، همه آنچه را که یک بار به من گفته بود، بار دوم در جلوی سردبیر تکرار کرد. نوار ضبط شده نزد سردبیر ماند و من ماندم با ادعایی که نه می‌شد ثابت کرد، نه می‌شود در حد اتهام انتشارش داد، نه می‌شد فراموشش کرد!
 
و زن رفت، و نمی‌دانم که کارش به کجا کشید. هراس روزنامه از این بود که انتشار این اتهام، بهانه و پاپوشی برای توقیف روزنامه شود. غافل از اینکه تنها چند ماه بعد، روزنامه بدون بهانه و پاپوشی دندان‌گیر، توسط همان قاضی بسته شد. چرا که او تنها کسی بود که برای اتهامش نیاز به ثابت کردن ادعا نداشت.
 
اینها را نوشتم که بدانیم وقتی از فساد و کهریزک و پرونده و .... حرف می‌زنیم، دقیقا از چه چیزهایی حرف می‌زنیم!
 
این روزهای سعید مرتضوی
 
از ظواهر امر چنین برمی‌آید که او هنوز بلد است جایی بخوابد که بن‌اش تر نشود! حضور مرتضوی در ریاست یک سازمان مهم دولتی، هنوز برای او اعتبار و امنیت است و دست‌کم حمایت رییس دولت را به همراه دارد.
 
از رهبر کشور، که بوی حکم حکومتی او در پشت دیدار "کاملا دوستانه حداد عادل و مرتضوی" همه‌چا پیچیده گرفته تا، رئیس جمهوری و نیز خود مرتضوی، همگی بهتر از ما می‌دانند که او اهل معامله است و موقعیت و منافعش را هم به "ثمن بخس " نمی‌فروشد
 
بنابراین وانهادن ریاست صندوق تامین اجتماعی، آن‌هم در شرایطی که چماق جلب شدن به خاطر پرونده باز کهریزک هنوز پشت سرش است، بیشتر به شوخی شبیه است تا باور کردن مصلحت‌اندیشی نظام یا هر چیز دیگر.
 
از رهبر کشور، که بوی حکم حکومتی او در پشت دیدار "کاملا دوستانه حداد عادل و مرتضوی" همه‌چا پیچیده گرفته تا، رئیس جمهوری که مصرانه می‌خواهد همه باور کنند که او هیچ ابایی از استیضاح وزیرش ندارد و آماده است تا یک‌بار دیگر در روی نمایندگان، در چشمشان زل بزند و به ریششان بخندد، تا خود مرتضوی، همگی بهتر از ما می‌دانند که او اهل معامله است و موقعیت و منافعش را هم به ثمن بخس نمی‌فروشد.
 
روزهای آتی و ادامه این بازی موش و گربه نشان می‌دهد که آیا این " توبمیری" از همان "توبمیری‌ها"ی پیشین است، یا اینکه این‌بار قرار است پشت کسی از حمایت پدرخوانده خالی شود که از نوزده سالگی پله‌های اطاعت و منفعت را چند تا یکی طی کرده است و در کارنامه‌اش از قتل عام مطبوعات تا آلوده شدن به قتل و تجاوز و انواع فساد یافت می‌شود.
 
منبع عکس دوم : خبرگزاری فارس 
منبع عکس سوم: ایسنا - حامد فروتن
Share this
Share/Save/Bookmark

اين فرد اسطوره فساد رژيم است و بايد بعنوان جانی دستگير و محاکمه شود...

مرتضوی از منفورترین شخصیتهای این کشور است که تنها با گذشت زمان حجم جنایات و پلیدی های او آشکار خواهد شد.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.

لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.

کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و
منتشر نخواهد شد.

 

لینک به ادیتور زمانه:         

برای عبور از سد فیلترینگ

پرونده ۱۳۹۱ / چشم‌انداز ۱۳۹۲

مشخصات تازه دریافت برنامه های رادیو زمانه  از ماهواره:

ماهواره  :Eutelsat

هفت درجه شرقی

پولاریزاسیون افقی 

سیمبول ریت ۲۲

فرکانس ۱۰۷۲۱مگاهرتز

همیاران ما