نسخه قابل چاپ
رای دادن سید محمد خاتمی یکی از مهمترین رویدادهای انتخابات نهمین دوره مجلس بود. رای دیرهنگام و اعلام نشده وی اگر چه تاثیری بر پسامد انتخابات نداشت اما به لحاظ واکنش گستردهای که ایجاد کرد حادثه ساز شد.
خاتمی هم مانند هر فرد دیگر حق دارد انتخاب خاص خودش را داشته باشد.یکی از عناصر اصلی فرهنگ انتخابات آزاد احترام گذاشتن به حق انتخاب شهروندان است. طبیعی است افراد انتخابهای خاص خودشان را خواهند داشت که لزوما خوشایند دیگران نیست. رای دادن وی برای نگارنده اقدامی عجیب نبود.
این اقدام کاملا با پیشینه و شخصیت واقعی خاتمی تناسب داشت. نفس رای دادن وی مورد اعتراض من نیست اما آنچه محل ایراد است نوع استدلالهایی است که خاتمی و مدافعانش در توجیه شرکت او در انتخابات مطرح میکنند.
این استدلالها با عمل انتخاباتی خاتمی سازگار نیست و همچنین متضمن نسبتهای غیرواقعی به دیگر کوشندگان سیاسی است که دیدگاهی غیر از آقای خاتمی دارند.
آشتی ملی
آقای خاتمی ادعا کرده است: "اقدام من از منش و بینش سیاسی و فکری من و آن چه به آن باور دارم و پایبندم ریشه میگیرد.
من از موضع اصلاحات و در جهت نگاهداشت روزنههای اصلاحطلبی که آن را مهمترین و بلکه تنها راه سربلندی کشور و دستیابی به آرمانهای اصیل انقلاب و تأمین حقوق مردم و مصالح ملت میدانم و نیز برای دفع مخاطرات و تهدیدهای درونی و بیرونی اقدام کرده ام. هدف ممکن و مطلوب، بازگرداندن امور به موقعیتی است که در آن مصلحت کشور و خواستهای اساسی و تاریخی مردم اصل قرار گیرد.
من بر اساس راهبرد اصلاحطلبانه به آشتی ملی و بازگشت به آرمانهای اصیل انقلاب و قانون اساسی و ایجاد فضای همدلی و مشارکت همگان دعوت کرده و میکنم و انتظار داشته و دارم که همه با اسیر نماندن در گذشته و با نگاه به آینده روند تازهای را در کشور آغاز کنند. تأکید اصلاحطلبی بر روندها و اقدامهای قانونی و غیر خشونت آمیز به این معنا نیست که اصلاح امور کشور بدون پرداخت هزینه میسر است.
اما در هر اقدام سیاسی در نظر گرفتن مصالح و شرایطی که نیروهای فعال در داخل کشور با آن مواجهاند ضرورت دارد."
خاتمی نمیتواند هم مدعی رهبر جنبش اصلاحات باشد و هم خود را یگانه منحی مردم معرفی بکند و هم بخواهد در هر انتخاباتی شرکت بکند و از ظرفیت اعتراضات خیابانی استفاده نکند
تا جایی که خاتمی رای دانش را بر اساس بینش سیاسی و باورهایش میداند ، ایرادی وجود ندارد اما وقتی میگوید از موضع اصلاحات دست به چنین اقدامی زده است ، منطق استدلالش رنگ میبازد.
کسی که میخواهد از موضع اصلاحطلبی به شرکت در پای صندوقهای رای روی آورده و پارادایم اصلاحطلبی پارلمانتاریستی را تقویت کند ، اثبات کند که تحریم نکرده است و به بخشهای اصلی قدرت نشان دهد که نمیخواهد با نظام سیاسی قهر کند ، نمیرود دقیقه 90 در حالی که نزدیکترین افرادش نیز از اقدام وی بیخبر هستند در دهاتی در دماوند رای دهد و بعد هم اعلام کند که در برگه رای انتخابات مجلس " جمهوری اسلامی " نوشته است!
خبر رای دادن نیز توسط جریان رقیب و حکومتی خبرگزاری فارس منتشر شد و آقای خاتمی پس از سکوتی چندساعته که برخی از طرفدارانش پیرامون صحت خبر خبرگزاری فارس مناقشه میکردند ، رای دادنش را تایید کرد!
معلوم نیست اگر فارس خبر را منتشر نمیساخت ، آیا خاتمی شخصا اقدام به اطلاعرسانی میکرد؟ این شائبه وجود دارد که وی وادان دماوند را برای رای دادن یواشکی و بهدور از چشم عکاسان و خبرنگاران انتخاب کرد که تا فقط اثبات کند که رای داده است و از این موضوع در فرصت مقتضی استفاده کند.
البته درعینحال این فرضیه هم محتمل است که وی بر اساس آگاهی از تهدیدهای پیدا و پنهان مبنی بر حبس خانگی و یا تعطیلی بنیاد باران در واپسین لحظات قبل از انتخابات تصمیم به حضور در نزدیکترین شعبه رایگیری گرفت. جایی که قرار بود حضور در آنجا بهانه رای ندادن باشد.
الزامات رویکرد اصلاحطلبی
شرکت در انتخابات بر مبنای قرائت کلاسیک از رویکرد رفورمیستی ، الزاماتی دارد. کسی که چنین پروژهای دارد از مدتها قبل از شروع تبلیغات انتخاباتی خیلی علنی ، اعلام میکند که به دلیل مساعد نبودن فضا در انتخابات کاندیدا معرفی نمیکند، اما در انتخابات شرکت میکند و رای میدهد.
رای دادن خاتمی شکاف وی با رهبران نمادین جنبش سبز را بیشتر کرد. هزینهای که نظام برای بازگشت خاتمی به میدان مجاز سیاست طلب میکند فراتر از رای دادن یواشکی وی در انتخابات مجلس نهم است
همچنین طرفدارانش را نیز دعوت به حضور در پای صندوقهای رای میکند. اما خاتمی چنین نکرد. چند روز مانده به انتخابات در مجلس ترحیم پدر عبدالله نوری از پاسخگویی به سوال خبرنگاران عمدتا حکومتی در خصوص رای دادن در انتخابات مجلس نهم طفره رفت.
تا روز قبل از انتخابات نیز تصور نزدیکان و جریان سیاسی متبوع وی رای ندادن بود. او پس از تعیین شروط برای شرکت در رقابتهای انتخاباتی و پاسخ منفی نظام سیاسی ، درخصوص انتخابات موضعگیری منفی کرد.
این سمتگیری نقش زیادی در سیاست اعلام شده عدم شرکت در انتخابات توسط برخی از گروههای اصلاحطلب چون جبهه مشارکت ، سازمان مجاهدین انقلاب و مجمع روحانیون مبارز داشت و در نهایت نظر خاتمی تاثیر غیر قابل انکاری در تصمیم شورای هماهنگی جبهه دوم خرداد مبنی بر عدم لیست دادن و عدم استفاده از عنوان اصلاحطلبی از سوی کاندیداها داشت. خاتمی هیچگاه نگفت تحریم نمیکند اما رای ندادن لزوما به معنای تحریم نیست.
برخی از کسانی که در انتخابات شرکت نمیکنند دلایلی غیر از تحریم دارند. کما اینکه برخی از چهرههای اصلاحطلبی که رای ندادند و یا سکوت کردهاند ، مدعی تحریم انتخابات نشدهاند. بنابراین موضع مبهم و ژلاتینی خاتمی و اعلام دیرهنگام رای دادن اکثر انتقادات نسبت به وی را محق جلوه میدهد.
اما از منظر نظام سیاسی نیز چنین رای دادنی واجد ارزش برای امتیاز دادن نیست. بده و بستان و تعامل در میدان سیاست شروط و آداب خاص خودش را دارد. نیرویی اگر میخواهد تمایل خود برای آشتی ملی و مصالحه برای نظام سیاسی را نشان دهد باید کاری بکند که برای حکومت معنادار باشد.
نظامی با ویژگیهای جمهوری اسلامی و سکانداری اصلی سید علی خامنهای قطعا چنینکاری را برای برداشتن منع سیاستورزی از خاتمی در چهارچوب فضای رسمی کافی نمیداند.
واکنش گروههای سیاسی
واکنش محافل حکومتی به رای دادن خاتمی متفاوت بود. پروپاگندای رسانهای حکومت کوشید با برجسته کردن اعتراضات جنبش سبز ضمن نمایش بحران برای این جریان ، رای دادن خاتمی را به معنای شکست تحریم و بهویژه فراخوان خانهنشینی شورای هماهنگی راه سبز امید جلوه بدهد.
نیروهای افراطی رای دادن خاتمی را اقدامی تاکتیکی برای فرار از انگشتنمایی تحلیل کردند و هشدار دادند که وی میخواهد از این اقدام برای تحرکبخشی دوباره به جنبش اصلاحات بهرهبردرای کند.
همه جریانات حکومتی متفقالقول هستند که رای دادن خاتمی ناکافی است. خواسته آنها مرزبندی آشکار و طرد علنی رفتار میر حسین موسوی و مهدی کروبی از سوی خاتمی است
اما طیف سنتی و میانهروی اصولگرایان از رای دادن خاتمی استقبال کردند. روزنامه رسالت ان را گامی برای جدا شدن از صف معاندان و پیوستن به منتقدان نامید. برخورد مثبت حداد عادل را تاحدی میتوان موضع رهبری نیز بهشمار آورد.
اما همه جریانات حکومتی متفقالقول هستند که رای دادن خاتمی ناکافی است و تنها میتواند آغازی برای جبران کامل خطاها باشد. بدیهی است این جبران به معنای مرزبندی آشکار و طرد علنی رفتار میر حسین موسوی و مهدی کروبی است.
امری که خاتمی علی رغم روشن کردن تمایزش تا کنون به آن اقدام نکرده و بعید است که در آینده نیز انجام دهد.
رای دادن خاتمی شکاف وی با رهبران نمادین جنبش سبز را بیشتر کرد که منجر به ریزش پایگاه اجتماعی خاتمی نیز شده است. به هر حال هزینهای که نظام برای بازگشت خاتمی به میدان مجاز سیاست طلب میکند فراتر از رای دادن یواشکی وی در انتخابات مجلس نهم است.
اما وی در فرازی دیگر از دلایلش خنثیسازی اقدامات نیر وهای تند رو را مطرح میکند که وی با مایهگذاشتن از آبروی خود ، یک سری از اصلاحطلبان را نجات داده است!
این استدلال نیز مسموع به نظر نمیرسد. اولا آقای خاتمی باید بیان کند که این خطرات دقیقا چه بودهاند؟ طبیعی است وقتی وی اصل موضوع را اطلاع میدهد و بخشی از نیروهای حکومت را در مظان اتهام تهدید و مشکلسازی قرار میدهد دیگر از منظر پرداخت هزینه فرق چندانی نمیکند که خلاصه خبر فاش شود یا کل آن.
رصد کردن فضای سیاسی کشور قبل و بعد از انتخابات صحت ادعای خاتمی مبنی بر وجود طرح خطرناک توسط تندروها را با تردید مواجه میکند. هیچ علامتی دال بر ضرورت برخورد با اصلاحطلبان به دلیل رای ندادن وجود نداشت.
بعد از انتخابات نیز برخوردی صورت نگرفت. آنگونه که برخی از بازیگران مهم سیاسی حکومت چون محمد رضا باهنر و علی سعیدی نماینده رهبری در سپاه فاش ساختهاند ، حصر خانگی کروبی و موسوی جنبه تحمیلی و اضطراری برای نظام داشته است.
تداوم صدور و اجرای احکام سنگین حبس برای مخالفان و منتقدان نیز تاثیرگذاری اقدام خاتمی را زیر سوال میبرد. حتی اگر فرض کنیم واقعا طرحی برای برخورد با اصلاحطلبان و به زندان انداختن تتمه آنها وجود داشته است ، یسیار بعید به نظر میرسد که رای فردی خاتمی و رای ندادن اکثریت قریب به اتفاق اصلاحطلبان بتواند جلوی آن ر ا بگیرد. حداکثر میتوان گفت شاید خود سید محمد خاتمی از بلایای احتمالی جسته باشد.
یکهروی میدان
اما جدیترین ایراد توضیحات خاتمی که از منظر اخلاقی نیز قابل اهمیت است ، اصرار وی بر این مدعای غلط است که راه حل و درک خاص وی از اصلاحطلبی تنهاترین راه سعادت ملت و کشور است.
او حق دارد مثل هر کنشگر سیاسی دیگر مناسبترین و بهترین راه نجات کشور را بیان کند اما حق ندارد رویکردهای سیاسی اصلاحگرانه را در خود منحصر سازد.
هزینهای که نظام برای بازگشت خاتمی به میدان مجاز سیاست طلب میکند فراتر از رای دادن یواشکی وی در انتخابات مجلس نهم است
انحصارطلبی در درستی مواضع سیاسی با روح آزادی و دموکراسی بیگانه است. برخلاف نظر آقای خاتمی هستند افرادی که معتقدند جمهوری اسلامی تاریخی نه آنچه در ذهن آقای خاتمی جریان دارد ، از ابتدا تا کنون منشاء ضلالت و گمراهی مردم بوده است و بیشترین آسیب ر ا به ایران و ایرانی در تاریخ معاصر زده است.
لازمه سعادت و آبادانی ایران و گذار مسالمتآمیز نیازمند تغییر بنیادین جمهوری اسلامی ، الغاء نظام ولایت فقیه و برقراری یک نظام جمهوری عرفی است.
به باور برخی از نیروهای سیاسی اصل جمهوری اسلامی و عملکرد تاریخی آن انحراف از آرمانهای انقلاب است و نگرشهای ضد انقلابی در آن به تدریج جایگزین انقلاب شد. برخلاف نظر آقای امام جمارانی قائلان به این نظریه نه لزوما همه مخالف اسلام و روحانیت هستند و نه برخلاف نظر آقای محمد رضا تابش ، افراطیهای خارجنشین هستند. این نگرش در بخشهای مختلف جامعه ایران اعم از مذهبی ، و غیر مذهبی و بیرون و داخل کشور طرفدار دارد .
آقای خاتمی از منظر اصول مردمسالاری و اخلاق سیاسی حق ندارد بگوید که پروژه سیاسی اصلاحطلبانه پارلمانتاریستی وی تنها راه ممکن برای بهبود وضعیت ایران است.
همه قائلان به راهبردهای مختلف برای گذار مسالمت آمیز به دمکراسی و ایران آباد ، آزاد و سرفراز حق دارند راهحلهای خودشان را ارائه بدهند و ضمن حفظ قواعد بازی ، رقابتی سالم را سامان بدهد. هیچ فرد و گروهی حق ندارد ، راه حل خود را تنها راه گشوده به روی مردم ایران بداند.
در یک انتخابات و همه پرسی آزاد ، سالم و منصفانه مردم ایران هستند که به عنوان داور نهایی و فیصله بحش باید پیرامون سامان سیاسی مطلوب ایران تصمیم بگیرند.
تلقی غالب از اصلاحات به معنای مبارزه مسالمتآمیز و غیر مسلحانه به همراه بار ارزشی مثبت این کلمه نوعی آشفتگی سیاسی پدید آورده است که عدهای عامدانه به آن دامن میزنند تا اهداف خاص خود را دنبال کنند. شیوه مورد نظر خاتمی رفورم هست که در فارسی به اصلاحطلبی ترجمه شده است.
اگر اصلاحات را به معنای رفورم در نظر بگیریم آنگاه دیگر ربط وثیق و ضروری با مبارزه بیخشونت پیدا نمیکند.
رفورم به معنای مبارزه در چهارچوب یک نظام سیاسی و دستیابی به اهداف سیاسی بدون تغییر نهادهای پایهای نظام است. درست بر عکس انقلاب که متضمن تغییر بنیادی نظام سیاسی است. در رفورم لزوما خشونت نفی نمیشود. پارهای از تجارب موفق رفورم در دنیا همراه با خشونت بودهاند.. همچنین پارهای از تجارب انقلابهای بیخشونت نیز وجود دارند.
حال با این تعریف لازمه رفورمیست بودن لزوما شرکت در انتخابات نیست. تحریم یک گزینه از بازی انتخاباتی است که هم میتواند در رفورم مورد استفاده قرار بگیرد و هم در مقام نفی مشروعیت یک نظام سیاسی.
خاتمی حق دارد مثل هر کنشگر سیاسی دیگر مناسبترین و بهترین راه نجات کشور را بیان کند اما حق ندارد رویکردهای سیاسی اصلاحگرانه را در خود منحصر سازد
ارتباط الزامآوری بین تحریم و عدم شرکت در انتخابات با براندازی وجود ندارد. همچنین اصلی وجود ندارد که اگر فردی به اصلاحات به معنای رفورم باور داشت حتما در هر انتخاباتی و تحت هر شرایطی باید شرکت بکند!
برداشتهای مختلف از اصلاحطلبی
در حال حاضر قرائتهای متفاوتی از اصلاحطلبی در داخل کشور وجود دارد. آقای خاتمی نوع محافظهکار آن ر ا دنبال میکند که نمیخواهد از خطوط قرمز رهبری نظام عبور کند. اما میر حسین موسوی و کروبی دیدگاه دیگری دارند.
آنها نیز هنوز اصل نظام را قبول دارند. دنبال اجرای بی تنازل قانون اساسی هستند. آقای کروبی معتقد است که حکومت از جمهوری اسلامی منحرف شده است.
آنها به دنبال انقلاب ، انحلال و براندازی نیستند. اما رویکرد رادیکالتری دارند که نه گفتن به انتخاباتهای نمایشی و ایستادگی در برابر رفتارهای فرعونمآبانه و استبدادی را ضروری میدانند.
البته جبهه مردم سالاری نیز داعیه اصلاح طلبی دارد که رویکرد محافظه کار تر و همدلانه تر با نظام نسبت با دیدگاه اصلاح طلبانه خاتمی دارد.
بنابراین اخلاق حکم میکند که آقای خاتمی به شکل دقیق بگوید در تعریف وی از اصلاحطلبی رای دادن در هر شرایطی ضروری است. نه اینکه با پیوند رای دادن و اصل اصلاحطلبی ناخواسته مشکلی برای رهبران نمادین جنبش سبز و اصلاحطلبانی که رای ندادهاند ، ایجاد کند و بهانه به دست حکومت بدهد تا از زبان خاتمی آنها را متهم به براندازی و عدول از اصلاحطلبی نماید.
توجیهات نارسا
اما برخی از مخالفان دوآتشه پیشین رئیس دولت اصلاحات و همدلان کنونی وی نگرانی از آلترنانیتوسازی از مخالفان توسط غرب ، گسترش تحریمهای اقتصادی و افزایش امکان جنگ را به عنوان توجیه رای خاتمی بر شمردهاند.
صرف نظر از اینکه اساسا موضوعات فوق ربطی به رای دادن ندارد و توضیح این موضوع خارج از حوصله این مطلب است ، اما حتی اگر این عوامل را در نظر بگیریم باز برای توجیه رای خاتمی نارسا هستند و یا دستکم اقدام خاتمی فاقد کارایی برای مواجه با این عوامل است.
آلترناتیوسازی از سوی غرب که چگونگی و اساس صحت آن مورد مناقشه است ، حتی اگر وجود داشته باشد ریشهاش را از ناامیدی نیروهای خواهان تغییر از اصلاح نظام میگیرد. ویژگیهای انتخابات مجلس نهم و روند حاکم بر سیاستگزاری حاکمیت تشدید کننده این ناامیدی است لذا رای دادن خاتمی تاثیری در این روند ندارد.
نیروهای خواهان تغییر نظام هم در ایران و هم در خارج از کشور حضور دارند و بسیار فراتر از کسانی هستند که میکوشند با اتکا به میدانداری غرب به براندازی حکومت ایران بپردازند. تفاوت موضع خاتمی و اصلاحطلبان نیز با جریانات مدافع تغییر و براندازی روشن است و رای دادن خاتمی چیزی را در این میانه عوض نمیکند.
یکی از خطوط تبلیغاتی حاکمیت برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رای، انداختن این ترس بود که اگر رای ندهید ، آمریکا حمله میکند! اما در واقع ارتباط مستقیم و مشخصی بین این دو وجود ندارد
نابسامانی و وخامت اوضاع اقتصادی کشور عمدتا متاثر از ندانمکاری و بیکفایتی حکومت و دولت است. در بیشترین برآورد نیز وزن تحریمهای اقتصادی کمتر از نقش مشکلات ساختاری و تصمیمگیری حاکمان در اوضاع پریشان معیشتی مردم است. حال رای دادن در انتخاباتی که خروجی آن ادامهدهندگان سیاستهای غلط اقتصادی موجود هستند ، فاقد معنا است.
جنگ محتمل به صورت حمله محدود نظامی به تاسیسات هستهای و نظامی بهوقوع میپیوندد. بنبست در مسیر مذاکرات اتمی و ناامیدی از تغییر سیاستهای حکومت توسط فشار نیروهای داخلی میتواند شعلههای جنگ را برافروزد.
وقتی اساسا خود مجلس در خصوص برنامههای هستهای تصمیمگیر نیست ، گرایش غالب در افکار عمومی بر عدم شرکت در انتخابات است و اکثر اصلاحطلبان و رهبران جنبش سبز ار مردم خواستهاند که رای ندهند ، طبیعی است که رای دادن خاتمی آن هم به صورت یواشکی فاقد تاثیر است و حتی چه بسا رای دادن این چنینی خاتمی باعث ناامیدی از توان اصلاحطلبان برای تغییر وضع موجود شود و بهنوبه خود پارهای از تصمیمگیران خارجی را به سمت ناگزیری برخورد نظامی سوق دهد.
ربط حمله امریکا به رای مردم
یکی از خطوط تبلیغاتی حاکمیت برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رای، انداختن این ترس بود که اگر رای ندهید ، آمریکا حمله میکند! اما در واقع ارتباط مستقیم و مشخصی بین این دو وجود ندارد. پایان دادن به ماجراجویی هستهای و ترمیم شکاف ملت – دولت در تحلیل آخر نقش بازدارنده در برابر حمله نظامی احتمالی را دارد.
در مجموع رای دادن خاتمی اتفاق مثبتی در صحنه سیاسی ایران بود و منجر میشود که شناخت از چهرههای سیاسی و میزان انتظارات از آنها به واقعیت نزدیک شود. خاتمی که رای دادن به شخصیت واقعی او نزدیکتر است.
آنهایی که انتظارات دیگری از وی دارند و بهویژه کسانی که چهره دیگری از خاتمی توصیف میکنند ، اشتباه کردند. خاتمی مشی متزلزل و ناپایداری در سیاست دارد و هر جا که به مرز نظام سیاسی و تقابل با رهبری نزدیک میشود ، سریع عقب نشینی میکند.
او مدعی شد لوایح دوگانه اصلاح انتخابات مجلس و اختیارات ریاست جمهوری کف مطالبات وی است و در صورتی که شورای نگهبان آنها را تصویب نکند ، استعفاد میدهد. شورای نگهبان آنها را رد کرد ولی وی استعفا نداد. یا گفت انتخابات مخدوش مجلس هفتم را برگزار نمیکند، ولی کرد. او ظرفیت کنش سیاسی رادیکال را ندارد و به نظام جمهوری اسلامی معتقد است.
او میخواهد فرزند فاضل آیت الله خمینی باقی بماند. او پروژه سیاسی مشخصی دارد که میخواهد بدون آنکه با رهبری در گیر شود در چارچوب نظام برخی از خواستههای مردم را به صورت تدریجی محقق گرداند.
این راه به نظر نگارنده نه به دموکراسی ختم میشود و نه به پیشرفت کشور اما خاتمی اگر امکانی بهدست آورد سعی میکند ضمن حفظ پایههای نظام خدمتی به مردم نیز بکند.
خاتمی مشی متزلزل و ناپایداری در سیاست دارد و هر جا که به مرز نظام سیاسی و تقابل با رهبری نزدیک میشود ، سریع عقب نشینی میکند
بنابراین هم برای خاتمی و هم برای جنبش دموکراسیخواهی مفید است تا جایگاه سیاسی وی روشن شود. خاتمی نمیتواند هم مدعی رهبر جنبش اصلاحات باشد و هم خود را یگانه منحی مردم معرفی بکند و هم بخواهد در هر انتخاباتی شرکت بکند و از ظرفیت اعتراضات خیابانی استفاده نکند. جمع کردن همه این نقشها با هم ممکن نیست.
جایگاه طبیعی خاتمی بین هاشمی رفسنجانی و میر حسین موسوی است تا پرچمدار اصلاحاتی باشد که میخواهد در چارچوب امکانات قانونی ، پذیرش محدودیتها و رعایت خطوط قرمز خامنهای عمل نماید.
خاتمی به شهادت کارنامهاش نشان داده است که در وهله میکوشد بین مردم و حکومت آشتی بدهد اما اگر از انتخاب بین دو راهی نظام و مردم گریزی نباشد ، نهایتا جمهوری اسلامی را انتخاب میکند.
نیروهای خواهان تغییر و جوانان نیز میبایست درکی واقعی از او داشته باشند نه آنکه وی را آیینه آرزوهای خود بپندارند.
نقش اصلی در این میان را خود سید محمد خاتمی بر عهده دارد تا با پایان بخشیدن به رفتار نوسانی و پاندولی و کنار گذاشتن ادعای رهبری جنبش تغییرات ، عملکرد باثباتی از خود نشان دهد و جایگاه اصلی خود در نقشه سیاسی ایران را مشخص سازد. هیچکس معترض رای دادن حسن خمینی و هاشمی رفسنجانی نشد برای اینکه اقتضای بازی سیاسی آنها شرکت در انتخابات بود .
در این صورت ضمن اینکه خاتمی مانعی برای رویکردهای خواهان تغییرات رادیکالتر نخواهد شد بلکه به عنوان بخش میانهرو و خواهان رفورم نظام، میتواند در گذار مسالمت آمیز به دموکراسی نقشی مثبت نیز داشته باشد.
البته منتقدان و نیروهای بدنه جنبش دموکراسیخواهی نیز شایسته است از تخریب خاتمی خودداری کنند و حق وی در تعقیب پروژه سیاسی دلخواه خودش ر ا به رسمیت بشناسند.
منبع عکس اول : خبرگزاری مهر
اینکه خاتمی، آزاد است که رای بدهد یا آنرا تحریم کند از حقوق مدنی او که برای همه محترم است ناشی میشود ولی اینکه سمبل یا بقول بچههای محل، پلاگارد تفکری یا سیاستی بودن و افرادی زیر سایه آن علم سینه زدند و تعدادی بخاطر آن کشته و زندانی شدند و... یعنی همه این جنایتها و بی عدالتیها را به خال سیاه گوشه لب جمهوری اسلامی ببخشیم چون آن خال سیاه که در واقع نشان از سیه روزی ایران و ایرانی دارد، حافظ اسلام و ثبات سیاسی ایران است. خاتمی از هر سیاستمدار دیگری بیشتر و بهتر به این رژیم یاری کرده،هرچند در زمان صدارتش، هرج و مرجی رسانهایی در مجلس و جامعه وجود داشت و ناتوانی و بی کفایتی او بطور عیان بر همه روشن شده بود ولی از آنجاییکه حافظه تاریخی ما ضعیف و بادمجانهای دوره قابچین اینگونه افراد زیاد هستند، خطر دوباره مطرح شدن خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری آینده,بدلیل این مانور فراجناحی (رای دادن)بیشتر است غافل از اینکه برای یک ایران آزاد و آباد باید از امثال خاتمی عبور کرد.
خاتمی ««باهوش ترین»»و ««وطن پرست ترین»»و ««مردمی ترین »»و ««انسان ترین »» سیاست مدار همه تاریخ ایران.
برکتی برای امروز ایران.همیشه نام او زنده خواهد ماند و می درخشد برآن سرزمین .
بر او درود ، بر او سلام.
وطن دوست
تذبذب در منش سیاسی از خاتمی یک بازنده ی تکراری ساخته است.
با سلام. وطن دوست عزیز شما دیگه چرا ؟؟؟!!!. اه ببخشید ! شرمنده شدم ! حسابی قاتی کرده ام ! شمارا با اقای (ایران دوست اشتباه گرفتم) ! . ایکاش وسیله ای اختراع میشد که همه مردم دنیا را لخت وبدون لباس ریا وتزویر میدیدیم. من که خودم از برهنگی خودم خجالت میکشم ! حضرت اقا به اتکای بیست وچند میلیون ارا ی مردم دلخوش وامیدوار به این روحانیت غیر صادق رفته یواشکی رای داده ! حق مسلم اوست ! چونکه رای او به بقای نظام ولباس خودش بوده! اگر ما از طایفه حمقا نبودیم؟ پس بیش از هزار وچهارصدسال چرا باید اینچنین سواری بدهیم ؟! هیچ عنتر(انتری) میاد بگه: خریت حق مسلم ماست !!؟. شما را این باده وجامه گوارا ومبارک باد !!.
آفرین، تحلیل بسیار خوبی بود. از دیدگاه اصلاح طلبی ،این تصوّر که حکومت از با این روش ، به گشایشی رضایت میدهد توهم است. حکومت تنها در ضرورت مطلق به گشایش رضایت خواهد داد و احتمالا به سوی آقای خاتمی خواهد رفت. در غیر آنصورت آقای خاتمی باید خود را آنقدر پایین بیاورد که در ظرف دیکتاتوری قرار گرفته ، مورد قبول حکومت باشد تا بتواند در حکومت وارد گردد و نقشی بازی کند که آقای خاتمی این کار را نخواهد کرد. پس در دور باطل قرار دارد. حکومت اگر کوچکترین روزنه دیگری ببیند از قبیل حراج منابع ایران ، کرنش در مقابل کشورهایی مانند روسیه و چین و غیر.. به اصلاحات تن نخواهد داد. از دیدگاه اصلاح طلبی باز کردن هر روزنه دیگر، کمک به دور باطل است.
خاتمی شخصا گفته اند که من قهرمان نیستم و با قهرمان سازی هم مخالفم - خاتمی شخصا ادم معتدل هست و سعی میکند از افراط دوری کند هرچند بعضی وقتها متهم به تفریط بشود - به نظر بنده در این مقطع رای خاتمی بهترین اقدام ممکن بود-خاتمی و هواداران خاتمی با بر اندازی مخالفند وباز بنظر بنده سیاست خوبی است- چه کسی تضمین میکند که پس از بر اندازی سیستمی که روی کار خواهد امد از این سیستم فعلی بهتر خواهد بود - اصلاح از درون بهترین روش ممکن است
همانطور که میدانیم اسلامگرایان نوع اصطلاح طلب آن بطور کامل تغییر رژیم را برای خود یک کابوس میدانند و تاکنون تمام تلاش خود را کرده اند که چنین اتفاقی نیافتد. آیا میشود که من باورهایی داشته باشم که تماماً خشونت،ضد دموکراسی٬ضدزن٬ضد تکامل٬ضد باورهای انسانهای دیگر تماماً بیرحمی نسبت به حیوانات ضد عشق ورزیدن ضد شادی و ... و با چنین باورهایی خود را صلح طلب٬ اصلاح طلب طرفدار حقوق زنان و احترام به باورهای دیگران بنامم .آیا این فریب نیست که خود و یا دیگران را میدهم. من بعلت نفس این باورها در ذهنم از سکولاریسم بیزارم و دموکراسی را غربی میدانم.مسلماً من میتوانم انسانهای زودباور و انسانهایی که مثل خود من اسیر آن باورها هستند با خود همراه کنم اما آیا من میتوانم انسانهایی را که قدرت اندیشیدن عمیق دارند فریب دهم؟ آیا انسانی با ذهنی که انباشته از باورهای خشن و ضد آزادی بشر هستند میتواند خود را صلح طلب بنامند؟ من چه چیز را میخواهم اصلاح کنم؟رژیم را که دقیقاً طبق باورهای من و باورمندان و طبق هر آنچه آن باورها به آنها دستور داده شده است عمل میکند؟ یا میخواهم اصلا حاتی در باورهای خودم و هم باورهایم بوجود بیاورم؟ اگر اینطور است در کدام قسمت؟من که هنوز حقوق زن را درک نمیکنم و سگ را نجس و غذای گوشتی ام از ظلم بسیار بر حیوانات بوجود آمده است.من که ذهنم یک لحظه از نجاسات حلال و حرام در آرامش نیست و از خودی به غیر خودی نمی رود و شب و روز طبق باورهای ذهنم که همان باورهای رژیم است زندگی میکنم و تماماً در نگرانی بسر میبرم که آیا همکاران سابق من در حکومت اجازه راهپیمایی بما میدهند و یا مبادا کسی بجای دو انگشت مشت خود را در راهپیمایی هایمان نشان دهند. آیا منی که یک لحظه آرامش ندارم و در صلح با خودم نیستم صلح طلب میباشم؟ آیا من بفکر آزادی بشر هستم؟.
در دفاع از خاتمی
چشم انداز ساختمان سیاسی هر کشوری از منظر سیاستمداران با مردم عادی متفاوت است. این حقیقت در تمام حرفه ها وجود دارد، مثلا دلیل اینکه هیچگاه شکافتن کالبد یک بیمار برای مردم عادی به سادگی یک جراح نیست هم همین تفاوت منظر است، ولی تنها در دنیای سیاست است که این تفاوت باعث سو تأبیر و کدورت مردم از سیاستمداران میشود.
هم مدافعان و هم مخالفان خاتمی در این نکته متفق القولند که او یک سیاستمدار است، اگر نبود بعنوان یکی از رهبران جنبش اصلاحات شناخته نمیشد. اگر مردم عادی بتوانند زوایای تنگ و تاریک دنیای سیاست را به خوبی او ببینند فرقی بین او و مردم کوچه و بازار نخواهد بود. از بین تمام چهره های مطرح اصلاح طلب، خاتمی امروز از معدود کسانیست که هم آزاد است و هم آزادانه موضع میگیرد. از دید خاتمی چند گزینه برای آینده خود او و ایران وجود دارد: اگر جمهوری اسلامی تا پایان دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد پابرجا بماند، کسی از جنس او دوباره انتخاب شود و کشور را بیش از پیش به پرتگاه سقوط نزدیک کند. در سایه این انتخاب گزینه های موجود برای آقای خاتمی یا حرکت بسوی تحریم کامل نظام خواهد بود که سرنوشتی شبیه موسوی و کروبی یا وزیر سابقش مهاجرانی برای او رقم خواهد زد یا پیوستن به بدنه حاکمیت. انتخاب بعدی او ادامه همان راهیست که پیش از این میرفته: همراهی با نظام با حفظ چند درجه تفاوت. واضح است که با قطبی تر شدن هرچه بیشتر نیروهای سیاسی در ایران، حفظ موضعی میانه رو برای سیاستمداران هر روز مشکل تر میشود، و کسانی که میخواهند نقش یک میانجی یا پنجره مذاکره را بازی کنند باید پیه از اینجا مانده و از آنجا رانده شدن را به تن بمالند و به امید اخذ نقشی موثرتر در آینده از آبرو سرمایه کنند. در ادامه این سیاست، گزینه دیگر خاتمی تلاش برای دستیابی دوباره به ریاست جمهوریست. احتمالا از نظر او با توجه به برآیند نیروهای سیاسی داخلی و تهدیدهای خارجی و این واقعیت که او تنها شانس اصلاح طلبان برای بازگشت به قدرت است این بهترین نقش او برای آینده ایران است، تا هم مردم را از فشارهای خرد کننده تحریم نجات دهد و هم خطر حمله نظامی و تبدیل شدن ایران به عراقی دیگر را از سر مردم بردارد.اگر هدف خاتمی این باشد، او راهی بجز رأی دادن نداشت، چرا که در غیر اینصورت با دست خود خود را رد صلاحیت کرده بود. ممکن است بسیاری بگویند همین حالا هم با عمیقتر شدن شکاف اختلافات او با حاکمیت احتمال تأیید صلاحیت او بسیار کم است و رأی دادن و ندادن او کمکی نمیکند. فراموش نکنیم که بازار سیاست در ایران امروز چنان آشفته است که پیش بینی هیچ اتفاقی با قاطعیت ممکن نیست، و ممکن است در آینده نه چندان دور و با افزایش تنش ها و فشارهای جهانی مجموعه حاکمیت به این نتیجه برسد که بازگشت خاتمی به قدرت برای حفظ نظام واجب است و به تحمل سیاست های اصلاحی او می ارزد.
برخی هم میگویند که وجود کسانی مثل احمدی نژاد در رأس قدرت برای کشور بهتر است چراکه نمایندگان چهره های پشت پرده هستند و حقیقت نظام را بهتر برای مردم آشکار میکنند. این شفافیت باعث خواهد شد که ایران به سمت خروجی «مرگ یکبار شیون یکبار» پیش برود و یا خود مردم تکلیف نظام را یکسره کنند یا نیروهای خارجی. با توجه به تجربیات چند سال اخیر میدانیم که احتمال هیچکدام از اینها بالا نیست، و اگر هم باشد حاکمیت برای آنها هزینه بسیار بالایی را بر مردم تحمیل خواهد کرد. از منظر خاتمی که همیشه خواهان اصلاحات در چارچوب نظام بوده هر دو گزینه بالا غیرقابل قبول است، بنابراین تنها راه برای او شرکت در انتخابات و باز گذاشتن مسیر بازگشت به قدرت است.
بسیاری هم خاتمی را به دروغگویی متهم میکنند که مثلا چرا پس از رد لایحه های دوقلویش همانطور که گفت استعفا نکرد یا اینکه چرا برخلاف حرف اولش رأی داد. نگارنده این اقدامات را بیشتر بلوف سیاسی میداند تا دروغ. وقتی بلوف های خاتمی و دروغ های احمدی نژاد هردو را دروغ مینامیم هر دو از یک جنس جلوه میکنند، در حالی که میدانیم آنها از یک جنس نیستند. نگارنده به شخصه دروغهای چندانی از خاتمی سراغ ندارد. او از ابتدا گفت که ولایت اصل و خیمه نظام است، در انتها هم همین را میگفت. این ما بودیم که از او بتی ساختیم که نبود، و وقتی این را دریافتیم بجای اینکه از خود انتقاد کنیم طبق معمول به او خرده گرفتیم. بلوف زدن یکی از ابزارهای یک سیاستمدار است، و در شرایط موجود از معدود ابزار های سیاستمداران خارج از بدنه حاکمیت. توجه کنیم که خاتمی از معدود سیاستمدارانیست که در نزد افکار عمومی به فساد مالی و دزدی شناخته شده نیست. شاید خنده دار باشد که شرایط حداقل ما برای یک سیاستمدار قابل قبول به دزد نبودن تقلیل یافته، ولی زمانی که بیاد آوریم که حتی نام کروبی هم با رشوه و فساد مالی گره خورده، محدودیت انتخاب در شرایط حاضر بیشتر واقعی جلوه میکند.
میگویند بلوف زدن و دروغ گفتن بخشی از دنیای سیاست است. اگر قرار باشد که تمام نیروهای سیاسی در ایران برای دستیابی به قدرت دروغ بگویند، من ترجیح میدهم خاتمیِ اهل فرهنگ هم برای قدرت گرفتن دروغ بگوید ولی با راستگویی و حذف از صحنه مناسبات سیاسی ما را با دروغگویان بی فرهنگ و بی رحم تنها نگذارد. در شرایط حاضر و باتوجه به تمام احتمالات، خاتمی واقعی ترین گزینه برای تقلیل فشار ها و باز شدن فضا برای فرهنگ و مردم ایران است. من به عنوان یک ایرانی از رأی دادن خاتمی حمایت میکنم.
امیدوارم رای دادن آقای خاتمی شروعی بر خردورزی بدون حقد و علقه ی ما مردمان باشد. امید واثق دارم که از این سلسله ی مریدی و سرسپردگی و هم دشمنی و کینه توزی عبور کنیم و جامعه ای که ارزشهای مدرن از جمله شفافیت، انسجام اندیشه و عمل، خرافه زدایی، درک معرفت شناسانه از گزاره ها به صورت آبژکتیف و پایبندی به تجربه های تاریخی را ارج می نهد، شکل دهیم.
این رای دادن به نوعی امر مثبتی بود چرا که زین پس فرهنگ "ماله کشی" و موجه سازی از سر حب و غیض، در مرکز توجه ما خواهد بود و نهایتا همچون اموری که در این سالیان از حوضه ی موجهات عمومی اخراج شده اند، ماله کشان هم خلع سلاح خواهند شد.
نویسنده می نویسد: همه جریانات حکومتی متفقالقول هستند که رای دادن خاتمی ناکافی است و تنها میتواند آغازی برای جبران کامل خطاها باشد. بدیهی است این جبران به معنای مرزبندی آشکار و طرد علنی رفتار میر حسین موسوی و مهدی کروبی است... بله و خاتمی در عمل نشان داده که آنقدرها هم شرف لازم را ندارد این جبران خطا را نکند. او پیوسته مذبذب بوده و پیوسته مذبذب خواهد بود. خاتمی حتا بقول شاهرخ مسکوب در مقدمه ای بر رستم و اسفدیار که مهاجرانی در سایت شخصیش آنرا سانسور کرده بود حتا یک قواد بزرگ هم نیست. خاتمی فردی بزرگ مدعاست که در لای پاهای رهبری و در دستان او مچاله شده و مستعمل است و این برای خاتمی تنها کیفیت اوست. اما برای سبزها این هزینه ای بسیار پر ارزش است. چرا که ابتذال روحانیت و پستیشان یک بار دیگر و سرسپردگیشان بطور ثابت قدم برای اسلام و بر ضد ایران به رییت و ضهور می رسد. این دستاوردی بزرگ است.
از زمان آمدن اسلام در ایران تا کنون ایرانی آب خوش از گلویش پایین نرفته است. تمامی زندگی ایرانی پر است از عزا و ماتم و تقیه و ریا و تزویر و تجاوز و سرکوب و سنگسار و خرافات. این دین تمامی آثار حیات را در بشریت عقیم کرده است. سموم این دین تنها مسلمانان را نمی آزارد کل بشریت از دست این دین به الامان آمده است. تمامی کشورهای مسلمان بزور شمشیر و خفه کردن و خفه شدن و کشتار بی حد حصر مسلمان شده اند. اسلام تاریخ بشریت را بخون آلوده است. ایرانیان و مصریان و هندیان به خیال باطل خواسته اند با رحمانی جلوه دادن این دین که با رحمت سر می برد اندکی از آنهمه خشونت ذاتی اسلام بکاهند امامن چه خیال عبثی!! اصلاحطلبان همگیشان بدون حتا یک استثناء سرسپرده ی این مکتب ضد آزادیند و برای همین از پیوستن به مردم بصورتی غریزی امتناع خواهند کرد. مردم ایران باید بصورت همگانی از این دین خروج کنند. مردم ایران اینک می دانند که خوارج و ناکسین و بدعتگذاران این شریعت ناپاک پرور بسی از آنان که برای روحانیت دلال بهشت باشرفتر بوده اند.
استاد دانشگاه جان حرفهایت بنهایت خوب و دلنشین است اما شاید از ترس سربازان خونخوار امام زمان تند تند نوشته ای برادر. آری اسلام این چنین است که تو نوشته ای و خاتمی همین پخی ست که تو گفته ای. روحانیت با خون نشيه می شود. و در این رابطه حتا یک استثناء هم وجود ندارد. به محض این استثناء دیگر شخص مسلمان نیست٬ برای همین هم اسلام حکم ارنتداد درست کرده است. آقای خاتمی خوب است پاسخی بر نوشته ی افراد بدهی برادر. شاید برایت سخت باشد اما در تهران روزی نیست بر محمد و آل محمد بقرار هر ایرانی هزار فحش رکیک سرازیر نشود و امروز مردم فهمیده اند که شمر و یزید نیز گرفتاریشان گرفتاری ما بوده. بنا بر این باید بدنبال شمر و یزید و ابن ملجم باشیم چرا که امام خامنه ای خودش با زبانی گویا ادعای امام حسینی و امام علی ای می کند و من یکی با امامت او موافقم و حاضرم رول ابن ملجم شمر و یزید را بازی کنم. چرا که گویا امام خامنه ای اینبار راست می گوید . و اما خاتمی خاتمی ست. سرسپرده ولایت و آلت دست خامنه ای و آب نوشیده از دست سقای خونآشام کوثر با عمامه ای سیاه برنگ روح پیامبر عذاب و خشونت و انتقام و کشتار و رزالت.
سلام من به آنکس که از شهرخ مسکوب نقل قول کرده است. آری در ایران و مکتب تشیع ما قواد پروری مثل نماز واجب است و قوادی مثل نماز شب است. و خاتمی از روحانیون قواد پرور ایران است و قواد یعنی کسی که اصول و پارنسیپ ندارد. خاتمی برایش تشیع مطرح است. ایران در بهترین نوعش پول خوبی ست که باید خرج اسلام شنیع شود. همین. افشاری که خود از درون این انبان بویناک بیرون آمده بخوبی می داند که آنجا چه خبر است. چرا که او نیز خود فرصتهای زندگیش را در پای این روسپی آدمکش گذرانده است. در هر حال خاتمی خاتمی ست. نه یک مو کم بلکه هزار خار مغیلان زیاد.
خاتمی برای اینکه به روحانیت خیانت نکند٬ از روزی که سید شده و از روزی که روحانی یعنی از روز اذل به مردم ایران خیانت کرده و می کند. روحانیت یعنی خائن به ایران! این وضیفه ی یک مشلمان مومن است چه برسد به یک آخوند و آیت الله ...
ارسال کردن دیدگاه جدید