خانه | گوی‌سياست

پدرم به قاضی گفت شما بی‌طرف نیستید!

دوشنبه, 1390-12-15 03:05
نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ
مانده سلطانی، دختر عبدالفتاح سلطانی وکیل حقوق بشری زندانی
آسیه امینی

 دادگاه انقلاب عبدالفتاح سلطانی را به تحمل ۱۸ سال زندان در برازجان، از توابع بوشهر، و ۲۰ سال محرومیت از کار وکالت محکوم کرده است.

 

 پیش از این، شیرین عبادی اعلام کرده بود که همکار وی، عبدالفتاح سلطانی، برای اخذ اعتراف علیه کانون مدافعان حقوق بشر، در زندان تحت فشار بازجو و مورد تهدید برای صدور حکم سنگین قرار گرفته است. مائده سلطانی، دختر عبدالفتاح سلطانی، ساعاتی پس از صدور حکم پدرش در گفت‌وگو با زمانه درباره این حکم و اتهام‌هایی که علیه پدرش وارد شده سخن گفته است.


 خانم سلطانی، دلایل صدور چنین حکم سنگینی برای پدرتان، آقای عبدالفتاح سلطانی چه بوده است؟ آیا شما از متن حکم یا مفاد آن اطلاع دارید؟

 

من از متن حکم اطلاع پیدا کردم و صدور چنین حکمی خیلی برایم بی‌اساس و بسیار تعجب‌آور است. در آن نوشته شده که پدرم به دلیل تشکیل و اداره تشکل ضد امنیتی با احتساب ایام بازداشت قبلی به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
 

این دادنامه مشخص نکرده است که منظور از "تشکل ضد امنیتی" چیست. اگر منظور،‌‌ همان کانون مدافعان حقوق بشر باشد که در سال ۲۰۰۲ خانم عبادی و پدرم و تنی چند از وکلا با همکاری هم تأسیس کردند، این کانون تأسیس شد تا این وکلا بتوانند فعالیت‌هایشان در زمینه بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران را به نحو بهتری انجام بدهند.

 
 
تنها امید ما آن است که قاضی در مرحله تجدید نظر مستقل باشد و از خود اراده نشان دهد و نه مطیع اوامر مأموران امنیتی
بدیهی است که این نوع فعالیت، با هیچ یک از قوانین جمهوری اسلامی در تعارض نیست و این اتهام ربطی به هیچ یک از فعالیت‌های پدر من و سایر اعضای این کانون ندارد.
 
همینطور برای اتهام" تبلیغ علیه نظام" یک سال حبس تعزیری،  و برای اتهام "اجتماع و تبانی با هدف ارتکاب جرایم،  علیه امنیت کشور" پنج سال حبس تعزیری  داده اند که به هیچ عنوان با فعالیت‌های پدرم هم‌خوانی ندارد.
 
از همه تأسف‌آورتر آن است که پدرم برای انجام فعالیت‌های بشردوستانه‌اش در خارج از ایران تقدیر می‌شود. اما همین تقدیر به عنوان اتهام علیه او مطرح شده است. پدرم به دو سال حبس تعزیری به جهت "تحصیل مال نامشروع از طریق دریافت جایزه حقوق بشر شهر نورنبرگ" محکوم شده؛ جایزه‌ای که او حتی اجازه خروج از ایران، برای دریافت آن را هم نداشت.
 
همینطور در رأی صادر شده آمده که " با توجه به آنکه متهم وکالت را ابزار و پوشش برای ارتکاب جرایم مذکور قرار داده است، به مدت ۲۰ سال پس از تحمل حبس از انجام وکالت محروم است. " این یعنی اگر پدرم ۱۸ سال حبس را در برازجان بگذراند در سن ۷۶ سالگی پس از پایان حبس همچنان ۲۰ سال نمی‌تواند وکالت کند!
 
-  چرا برازجان؟ آیا در اوین برای آقای سلطانی جا نیست؟ فکر می‌کنید دلیل صدور زندانی شدن در برازجان چه هست؟
 
 وقتی از این حکم مطلع شدم از همه بیشتر توجهم به همین قسمت جلب شد و فکر کردم که چرا بعضی به زندان اوین و بعضی به زندان در شهرهایی دور [از خانواده و محل زندگی شان] محکوم می‌شوند.
 
 این تبعیض برای چیست ؟ در حکم پدرم صراحتاً آمده که"با توجه به اینکه حضور وی در زندان شهرستان تهران سبب فساد است مقرر می‌دارد نام‌برده حبس را در شهر برازجان از استان بوشهر تحمل نماید."
 
مائده سلطانی: قاضی در همان ابتدا هم نمی‌خواست عدالت را رعایت کند. پدرم در همان زمان به قاضی گفت که شما قاضی بی‌طرفی نیستی و رأی من از پیش، در ذهن شما صادر شده است
 
حضور پدر من در زندان چگونه می‌تواند باعث فساد شود؟ او با توجه به شغلی که دارد همه انسانها را چه در زندان و چه خارج از آن از حقوق شهروندی‌شان آگاه می‌کند.
 
او در همه سال‌های گذشته در فعالیت‌هایی که داشته، جلوی فساد و عاملان آن در دستگاه قضایی ایستاده و با تمام توان از اقدامات فراقانونی که در این قوه صورت می‌گیرد افکار عمومی را مطلع ساخته. حال همین کارهای او آیا مصداق فساد است؟ خدا داند!
 
- آقای سلطانی قبلاً گفته بود که دادگاه انقلاب را برای رسیدگی به این اتهام‌ها صالح نمی‌داند و به همین دلیل از دفاع سر باززد. آیا حکم بدون اخذ دفاع از ایشان، صادر شده؟
 
 بله، پدرم در دادگاه از خودش هیچ دفاعی نکرد و این موضوع هم در حکم صادر شده، آمده است.  علاوه بر اینکه ایشان دادگاه را فاقد صلاحیت می‌دانست، ایرادهای قانونی دیگری در پرونده وجود داشت که می‌بایست قبل از گرفتن دفاع از پدرم، برطرف می‌‌شدند که متأسفانه قاضی این کار را هم نکرد.
 
به همین دلیل پدرم هرگونه دفاع را بی‌فایده دانست و ترجیح داد دفاعیاتش را در دادگاه بالاتر انجام دهد.
اما در همان روز دادگاه، قاضی پیرعباس به پدرم گفتند که چه از خودتان دفاع کنید و چه نکنید ما رای را صادر می‌کنیم.
 
قاضی در همان ابتدا هم نمی‌خواست عدالت را رعایت کند. پدرم در همان زمان به قاضی گفت که شما قاضی بی‌طرفی نیستی و رای من از پیش، در ذهن شما صادر شده است. 
 
- بخشی از این حکم به دلایل مالی (تحصیل مال حرام)  به آقای سلطانی وارد شده. ممکن است در این مورد توضیح بدهید؟ 
 
 تحصیل مال حرام، تنها مربوط به اهدای جایزه حقوق بشری نورنبرگ است. این جایزه دارای دو بخش نقدی و غیر نقدی بود و با هیچ منطق عقلانی و در هیچ دادگاه عادلانه و منصفانه‌ای کسی را به خاطر تقدیر انسانی ، محکوم به مجازاتی که مصداق آن فساد مالی است، نمی‌کنند.
 
پدرم به دو سال حبس تعزیری به جهت "تحصیل مال نامشروع از طریق دریافت جایزه حقوق بشر شهر نورنبرگ" محکوم شده؛ جایزه‌ای که او حتی اجازه خروج از ایران، برای دریافت آن را هم نداشت.
 
جایزه اعطاء شده به پدرم از کمک‌های خیریه و اموال عام‌المنفعه بوده و با این‌حال، دادگاه انقلاب تهران این حکم بی‌خردانه را صادر می‌کند.
 
این جایزه در یک دستگاه قضایی سالم، مایه مباهات است و یکی از بی‌شمار افتخاراتی است که در عرصه‌های بین المللی شامل حال نخبگان ایرانی شده است. حال در مورد پدرم گویا خاری است در چشم قانون‌شکنان.


 آیا جای اعتراض  به چنین حکمی و امکان نقض آن وجود دارد ؟ یعنی درخواست تجدید نظر از طرف آقای سلطانی یا وکلای ایشان مطرح خواهد شد؟
 
۲۰ روز به پدرم و وکلایش وقت داده شده تا لایحه دفاع خود را تنظیم کنند و برای تجدید نظر به دادگاه ارائه دهند.
 
 من همیشه امید داشته‌ام و این بار هم بیشتر از همیشه. در سال ۲۰۰۵ پدرم با اتهام " افشای اسناد پرونده هسته‌ای" مواجه بود. اتهامی که واقعا بی‌مبنا بود ولی حکم پنج سال حبس و محرومیت از وکالت به دنبال داشت. اما خوشبختانه همه این احکام به دلیل این‌که به دادگاه بی‌طرفی در مرحله تجدیدنظر ارجاع شده بود، شکسته شدند.
 
 این بار صحبت از ۱۸سال زندان آن هم در شهر برازجان  است. تنها امید ما آن است که قاضی در مرحله تجدید نظر مستقل باشد و از خود اراده نشان دهد و نه مطیع اوامر مأموران امنیتی.
 
رابطه این حکم با فعالیت آقای سلطانی در زمینه حقوق بشر و به‌ویژه همکاری با کانون مدافعان حقوق بشر چیست؟ آیا پدر شما به دلیل همکاری با این کانون و شخص خانم عبادی تحت فشار بوده‌اند؟
 
از پدرم در طول تحقیقات مقدماتی و حتی پس از دادگاه خواسته‌اند که بر علیه کانون مدافعان حقوق بشر و خانم عبادی مصاحبه کند. به او فشار آوردند که امر خلاف‌ واقع بگوید و چون پدرم نپذیرفت این حکم سنگین جوابش بود.

 

Share this
Share/Save/Bookmark

مائدۀ عزیز، درود بر پدرت و درود بر امثال پدرت که انسان اند و از حقوق انسان ها دفاع می کنند. پدرت از نمونه های در حال شکوفایی نسل جدیدی از ایرانیان عزیزند که شریف اند و حقّ جو. چنین نسلی تصمیم گرفته انسانیت را به هیچ بهائی به ظالمین نفروشد. آیا در این وانفسای آلودۀ سیاست جهانی و علی الخصوص فضای استبداد حکومت دینی، بشریت به این انسانیت و معنای واقعی آن نیازمند نیست؟! آیا در این بازار کثیفی که سیاسیون جهان و مستبدین آن به خرید و فروش قدرت سیاسی و مادی مشغول اند و شرافت انسان ها برایشان ارزشی ندارد و یا اگر مدعی اند که ارزشی دارد مصلحتی بیش نیست، نباید به تعریف انسانیتی پردازیم که باید از این منجلاب قدرت فسادانگیز، همچون لوتوسی سفید سر برون آرد و دل و جان را برباید؟! پدرت تنها نیست. انسانیت هرگز نمی میرد. دلهای زیادی برای آن می تپد. چه پرشکوه است انسان بودن. خوشا آنانی که انسان اند. همچون امثال پدرت. چه حقیرند و ضعیف آنان که به انسانیت پشت کرده اند. ظالمان رژیم از این دستۀ اخیرند. باید بر حالشان گریست که گوهر انسانی را به قرصی نان و قدرت داده اند و نمی فهمند. باید برایشان دعا کرد چه که از همه محتاج ترند. آه چه تاریک است فضای تنگ انسان نبودن! راستی آیا نَفَسشان در این تنگنا نمی گیرد! مطمئنم نَفَس پدرت در تنگنای سلول اوین نمی گیرد، اما نَفَس ظالمین از تنگی به شمارش افتاده. آرام باش و خرسند. شکر کن که پدرت انسان است.

مائده جان
پدر شما را میشناسم چون وکیل پدر در بند من بود، او مردی درستکار، قانون مدار و با شرافت انسانی والائی به کار وکالت خود مشغول بود، او که میدانست پدر من قدرت پرداخت حق الوکاله را ندارد او را برایگان وکالت نمود.

امروز اما پدر شریف شما دربند است، تعجبی نیست، در جمهوری اسلامی فعلی ایران قانون، شرافت و اخلاقیات واژگونه معنا میدهند، رذالت و بدکاری را می ستایند و دزدان و نامردان را پاداش میدهند!

امروز زندان رفتن پدر شما در چشم مردمان تاییدی ست بر بیگناهی و پاکدامنی ایشان، همه میدانند که امروز دانشگاهیان، وکلا، هنرمندان، روزنامه نگاران قلم نفروخته و... همه خوبان در زندان و محبس اند و مجرمان و جانیان بر مسند قدرت و قضاوت!

مائده جان، دل خوش دار که اگر این بد گوهران و بد اندیشان پدر شما را به بیست سال حبس نواخته اند، کارشان اما به دو روزی هم نمی انجامد، چه در زیر آوار دیوار ظلم شان آنچنان دفن خواهند شد که صدام و قذافی هم به حالشان خواهد گریست!

با شعر حافظ و آرزوی آزادی تمام آزادگان کلام را به پایان میبرم.

این چه شوریست که در دور قمر می بینم
همه افاق پر از فتنه وشر می بینم
هر کسی روزه بهی می طلبد از ایام
علت آنست که هروز بدتر می بینم
ابلهان را همه شربت زگلاب و قند است
قوت دانا همه از خون جگر می بینم
اسپ تازی شده مجروح به زیر پالان
طوق زرین همه بر گردن خر می بینم
پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کن
که من این پند به از گنج و گوهر می بینم

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.

لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.

کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و
منتشر نخواهد شد.

 

لینک به ادیتور زمانه:         

برای عبور از سد فیلترینگ

پرونده ۱۳۹۱ / چشم‌انداز ۱۳۹۲

مشخصات تازه دریافت برنامه های رادیو زمانه  از ماهواره:

ماهواره  :Eutelsat

هفت درجه شرقی

پولاریزاسیون افقی 

سیمبول ریت ۲۲

فرکانس ۱۰۷۲۱مگاهرتز

همیاران ما