معمای مرگ سرداران
چهارشنبه, 1390-11-12 02:12
نسخه قابل چاپ
مهدی تاجیک
چهار سردار سپاه پاسداران در فاصله۳۰ دی ماه تا ۴بهمن یکی پس از دیگری از دنیا رفتند و مرگ آنها به ایجاد حساسیتهای رسانهای و سیاسی قابل توجهی منجر شده است.
رسانههای حکومتی گفتهاند که این افراد به دلیل بیماری و با مرگ طبیعی درگذشتهاند اما برخی تحلیلگران شائیبه عامدانه بودن مرگ این سرداران را مطرح می کنند. این شائبه بیشتر از این جهت قوت گرفته که از ابتدای سال جاری تاکنون ۸ نفر از سرداران سپاه جان خود را از دست داده و مقامهای سپاه در برخی موارد از ذکر دلیل مرگ آنان امتناع کردهاند.
مرگ های مشکوک
چهار سرداری که در روزهای اخیر از دنیا رفتهاند بین ۵۰ تا ۵۵ سال سن داشتند. همین نکته باعث برجسته شدن فرضیه قتلهای سیستماتیک درباره این مرگ و میرهای متوالی شده است. نخستین مورد از این مرگها مربوط به سردار منصور ترکان بود.
از دید کسانی که فرضیه عامدانه بودن مرگ سرداران سپاه را مطرح میکنند، سپاه پاسداران در فرآیند تسلط بر قدرت سیاسی ناگزیر از تسویههای درونی شده و مجموعهای از نیروهای ناراضی و غیرمعتمد را کنار گذاشته است
او پیش از مرگ مدیرعاملی شرکت یادمان سازه را به عهده داشت و عصر روز جمعه (۳۰ دی ماه) گذشته در سن پنجاه سالگی با زندگی وداع کرد.
در گزارشها آمده است که سردار ترکان به دلیل سکته مغزی از دنیا رفته است. دومین مورد مرگ مربوط به سردار "وفا غفاریان" رییس هیات مدیره شرکت مخابرات ایران بود. خبر درگذشت او روز شنبه (اول بهمن) اعلام شد و بر اساس گزارشها وی در زمان مرگ ۵۲ سال سن داشته است.
نام "احمد سیافزاده" به عنوان سومین سردار فقید در روز چهارشنبه (سوم بهمن) به خبرگزاریهای ایران راه پیدا کرد. رسانهها درباره مرگ این سردار ۵۵ ساله هیچ توضیحی ندادند اما در کارنامه او فعالیتهایی چون مسوولیت عملیات سپاه اهواز، عملیات سپاه خوزستان، طرح و عملیات قرارگاههای نجف و کربلا و همچنین فرماندهی دافوس سپاه به چشم میخورد.
آخرین مورد از مرگهای اخیر در سپاه نیز مربوط به سردار "عباس مهری" بود. درباره مرگ این سردار ۵۲ ساله هم هیچ توضیحی داده نشده است اما رسانههای حکومتی ایران از وی به عنوان جانشین دانشکده فرهنگی دانشگاه امام حسین و یکی از فرماندهان ارشد نظامی یاد کردهاند که "در طول هشت سال دفاع مقدس در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور داشته است."
کدهای راهگشا
کسانی که فرضیه عامدانه بودن مرگ سرداران سپاه را مطرح میکنند، این مرگها را ناشی از تسویه حساب درونی در راس هرم سپاه میدانند.
از دید آنها، سپاه پاسداران در فرآیند تسلط بر قدرت سیاسی ناگزیر از تسویههای درونی شده و مجموعهای از نیروهای ناراضی و غیرمعتمد را کنار گذاشته است.
براین باور، مرگهای اخیر هم بخشی از فرآیند تسویه است و میتواند زنگ خطر یا علامت هشداری برای سایر سرداران ناراضی نیز باشد. با توجه به ساختار متصلب سپاه پاسداران، تایید یا رد این فرضیهها عملا ممکن نیست اما تحلیلگران به کدهایی اشاره میکنند که میتواند در تحلیل موضوع یاریرسان باشد.
برای مثال آنها به پیام تسلیت سردار "حسین علایی" فرمانده سابق سپاه درباره درگذشت چهار سردار این نهاد نظامی ارجاع می دهند.
پیام سردار علایی از این جهت مورد توجه قرار گرفته که وی در روز ۱۹ دی ماه امسال با انتشار یادداشتی در روزنامه اطلاعات، خشم گروهی از محافظه کاران منجمله سرداران فعلی سپاه را برانگیخت. آنها مدعی بودند که سردار علایی در یادداشت خود، رهبر جمهوریاسلامی را با شاه، و سرکوب مردم در اعتراضات پس از انتخابات مناقشهبرانگیز سال ۸۸ را با سرکوب مردم در زمان شاه مقایسه کرده است.
سیاست تسریع در بازنشستگی پرسنل قدیمی سپاه پاسداران تا سقف افراد دارای ۲۰ سال سابقه کار نیز به عنوان بخشی از فراِیند تحول ساختاری این نهاد نظامی، در نظر گرفته شده است تا گروهی از نیروهای جوان به جای نسل گذشته در مصدر فعالیتها قرار بگیرند
گرچه سردار علایی پس از مواجهه با موج اعتراض و همجمه محافظه کاران در توضیحی اعلام کرد که قصد چنین مقایسهای نداشته است اما این توضیح نیز محافظه کاران منتقد وی را راضی و متقاعد نکرد. تحلیلگران می گویند که پیام تسلیت او درباره مرگ 4 سردار فقید را باید گواهی بر همسویی فکری و سیاسی آنان با یکدیگر در نظر گرفت.
او در پیام تسلیت خود برای درگذشت سرداران سپاه از احمد سیافزاده یاد کرده و نوشته که این سردار سپاه در بسیاری از عملیاتها "علیه رژیم دیکتاتوری صدام" در جبهههای جنگ فعال بود. اشاره به دیکتاتوری بودن رژیم صدام حسین در این پیام تسلیت نیز بار معنایی خاصی را تداعی کرده و آن را میتوان نشاندهنده ناراضیتی سردار علایی از انسداد سیاسی فعلی در ایران نیز تلقی کرد.
ریشه های اختلاف در سپاه
فرضیه عامدانه بودن مرگ سرداران سپاه بیش از هر چیز ناشی از تحولات دو سال و نیم اخیر در این مجموعه نظامی است.
سپاه پاسداران در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ متولی اصلی برخورد با اعتراضهای خیابانی بود و منتقدان حکومت میگویند که سرداران این نهاد در مهندسی آرا و تقلب به نفع "محمود احمدینژاد" دست داشتهاند.
سپاه به موازات تعمیم قدرت خود در حوزه سیاسی از امکان مضاعفی در حوزههای اقتصادی نیز بهرهمند شده و بسیاری از صنایع کشور را به انحصار خود گرفته است.
ورود سپاه به عرصه اقتصاد مصون از هزینه نبوده و گزارشها حاکی است که همین امر به اختلاف در راس و بدنه این نهاد دامن زده است. طرحهای سالهای اخیر سپاه پاسداران برای تحول ساختاری و واگذاری مسوولیت به نیروهای جوانتر نیز این فرضیه را تقویت کرده که برخی از سرداران نسل اول سپاه با سیاستها و راهبردهای کنونی این نهاد مشکل پیدا کرده و حاضر به تبعیت و تمکین از آن نیستند.
هفته نامه صبح صادق: افراد پس از بازنشستگی ممکن است در موقعیت و شرایطی قرار بگیرند که با خود فکر کنند که چرا ما این کار را انجام دادیم و اصولاً آیا این کار از لحاظ شرعی و عرفی موضوعیتی داشته است یا خیر؟
هفته نامه "صبح صادق"، ارگان سیاسی سپاه که تحت نظر نمایندگی آیت الله خامنهای در این نهاد نظامی اداره میشود در اسفندماه گذشته دست به انتشار سلسله یادداشتهایی با عنوان "تهدیدات بازنشستگی" زد و با ابراز نگرانی از پرسشهایی که برای افراد بازنشسته سپاه ایجاد میشود یادآور شد: "افراد پس از بازنشستگی ممکن است در موقعیت و شرایطی قرار بگیرند که با خود فکر کنند که چرا ما این کار را انجام دادیم و اصولاً آیا این کار از لحاظ شرعی و عرفی موضوعیتی داشته است یا خیر؟
و یا مثلاً آیا در طول مدت خدمت خود وقت خود را به درستی صرف کردهایم و یا آن را به هدر دادهایم؟" ارگان سیاسی سپاه با ابراز نگرانی از انتقام گیری پاسداران بازنشسته ازاین نهاد نظامی همچنین نوشته بود: "زمینه ذهنی برخی از این افراد را ممکن است چونان مغشوش کند که فرد بازنشسته آماده استحاله فکری شود. به گذشته خود پشتِپا بزند و زمینه برای انجام اقدامات غیر متعارف فراهم شود..."
این سخنان در کنار اظهارات شهریورماه گذشته سرهنگ فخر علی قلی زاده فرمانده سپاه ناحیه ارومیه ، تایید کننده اختلاف میان نسل اول و دوم بود. این فرمانده سپاه، اختلافات موجود در این نهاد نظامی را ناشی از تفاوت بین نسل جوان و نسل گذشته دانسته و گفته بود "غالبا ماموریتهای سپاه همیشه بهصورت متراکم بوده و...
در حاشیه کار نتوانستیم فضایی تنظیم کنیم که این دو نسل باهم تبادل و تعامل فرهنگ واعتقادات و افکار داشته باشندوپای صحبت هم بنشینند و از افکار هم الگو گیری کنند و با افکار و نوع اندیشه هم اشنا شوند."
علامت سوال بزرگ
نگرانی پیرامون تبعات اختلاف نسل اول و دوم سپاه پاسداران در شرایطی عنوان میشود که در فراِیند تحول ساختاری این نهاد نظامی، تاکنون گروهی از نیروهای جوان به جای نسل گذشته در مصدر فعالیتها قرار گرفتهاند.
سیاست تسریع در بازنشستگی پرسنل قدیمی سپاه پاسداران تا سقف افراد دارای ۲۰ سال سابقه کار نیز به عنوان بخشی دیگر از این تحول در نظر گرفته شده است.
همین تغییر و تحولات به فرضیه عامدانه بودن مرگ سرداران سپاه طی روزهای اخیر دامن زده و این تصور را تقویت کرده که مرگ این افراد می تواند ناشی از یک تلاش سیستماتیک برای تسویه درونی و از میدان بهدر کردن نیروهای ناراضی باشد.
البته بسیار بعید است سندی قابل اتکا برای اثبات یا رد این فرضیه در کوتاه مدت مطرح شود اما چنانچه مرگ سرداران سپاه در آینده به همین شیوه شک برانگیز ادامه پیدا کند، آن وقت شائبهها درباره چرایی مرگ آنان تقویت خواهد شد.
مرگهایی که اگر عامدانه بوده باشد، تصویر یک باند مافیایی را به جای یک سازمان نظامی ملی در ذهن زنده میکند.
متاسفانه سرداران سپاه خودشان با دم فرو بستن از تبدیل شدن سپاه به یک نیروی نظامی فاشیستی ضد ایرانی نقش داشته اند. قتل سرداران سپاه در همان جبه ها آغاز شد. سردارانی که بدست سربازان کاذب که از بیوت مختلف روحانیون تراز اول برای تصفیه فرستاده می شدند. از فردای نوشیدن جام زهر توسط خمینی این سردار کشی و حتا بسیجی کشی رفته رفته تبدیل شد به یک نوع دیالوگ درونی سپاه و بسیج. یادمان باشد که نیروهای بسیجی و سپاهی از مردم ایران بودند٬ حتا فرماندهان آنها نیز از مردمی ترینها بودند. و اما باز فراموش نکنیم که تمامی افراد پنجاه و شصت ساله ای که توسط دستگاه مخوف روحانیت کشته شدند همگی دستپروردگان زمان شاه بودند. آنها از جوانمردی و شجاعت و راستی و درستی جامعه ی آنروز ایران سرمست بودند. برعکس ادعای روحانیون در مورد فساد دستگاه و دوران پهلوی در بین سپاهیان این موضع مطرح بوده و هنوز هم هست که چرا تمامی سردارانی که در جمهوری اسلامی بدنیا آمدند و یا کودکی خود را در این دوران بهع بلوغ رساندند هیچ کدام شهامت و شرافت و پاکی و درستی پنجاه شصت سالگان بزرگ شده در دوران شاه را ندارند. بنده به عنوان یک پاسدار سابق و یک سردار پایان خدمتی باید به عرضتان برسانم که همه ی سرداران رده بالای سپاه چه آنها که آلوده به مادیات و قتلها و تجاوزات جنسی و دیگر هستند و چه آنها که پاک مانده اند می دانند تمامی قتلهای سپاهیان را بیوت روحانیون و خصوصا بیت رهبری کارگردانی کرده است. سقوط هواپیمایی که پر از فرماندهان پاسداران بود و در بین راه زاهدان کرمان سقوط کرد٬ هواپیمای حامل روزنامه نگاران و سرداران سپاه که در شهرک اکباتان سقوط کرد٬ و چندین سقوط دیگر هواپیما و هلیکوپتر و پرت شدنم اتومبیل در دره و قتل های دیگر و اعدامهای دیگر و قتل کسانی چون دوزدوزانی و قتل جعفری و حتا قتل قره نی و فرماندهان اولیه ی جنگ و ... همه و همه تصویه حساب بوده و حالا هم هست. جالب است بدانید که آن موقع که من در سپاه بودم یکی از فرماندهانی که اینک کشته شده و من برای پرهیز از ازیت و آزار خانواده اش از ذکر نامش خودداری می کنم می گفت که چندین پاسدار را یک تیم ترور به قتل رسانده و اما جالب است که این تیم را بعد از عملیات برای - به اصطلاح در جای امن مستقر کردن - به مرز ایران و پاکستان می فرستند و بعد در یک صحنه سازی همه ی آنها را در یک شبیخون می کشند و به خانواده آنها می گویند که آنها توسط سلفی های پاکستان به قتل رسیده اند و آنها در مرزبانی بوده و چه و چه. آری این پاسدار که از فرط غصه گریه می کرد نیز بدستان پلید روحانیت کشته شد. بنا بر این برای دانستن اینکه سپاهیانی که دلشان از دست تبدیل شدن سپاه به یک مافیای مالی و ترور و تجاوز می سود و به فتوای روحانیت به قتل میرسند کافی ست به امروز و دیروز سپاه نگاهی بیندازیم. در هر حال مردم ایران مثل همیشه بسیار دیر بیدار شده اند و برای جبران این خواب سنگین و وحشتناک و برای بهداشت و درمان این بیماری ما احتیاج به دهه ها وقت داریم. به نظر می رسد اولین قدم برای رسیدن به ابتدای راه باید روحانیون خلع لباس و خلع منبر شوند و تمامی فرماندهانی که در سپاهند و دستشان به پول و خون و تجاوز آلوده است از کار برکنار شده٬ سپاه پاسداران در ارتشی ملی ادقام شود. حوزه های ضدعلم و طلبه پرور و آخوندپرور تعطیل شود. یک حکومت لاییک و سکولار بوجود آید که تنها مرجعش قاندن باشد و سوگندش بنام ایران و تامدن آن و نه هیچ کتاب مقدسی دیگر. در هر حال اگر سپاهیان اندیشه ای نکنند یکی از پس دیگری خواهند رفت. مردم ایران باید به صحنه آید. اگر امروز بیرون نیاید و هزینه ی امروز را نپردازد٬ فردا هزینه اش بسی سنگینتر خواهد بود. چنانکه اگر چند سال پیش بیرون می آمد و جلو اینهمه فساد و فحشا و دزدی را می گرفت بهای امروز این چنین سنگین نبود. مردم ایران مردمی در حد بیماری صبورند. این صبر ریشه آنها را خواهد کند٬ مگر اینکه بیدار شوند.
تا کنون صدها نفر از پاسداران چه فرمانده و سردار و چه سرباز و چه پاسدار معمولی یا به قتل رسیده اند و یا سربه نیست شده اند یا در سیاهچالها هستند. طبق گفته ی دایی من در نزدیکی مشهد زندانی مخوف هست که بیشتر از دویست پاسدار در آنجا نگهداری و شکنجه می شوند. طبق گفته ی دایی هفت نفر از سرداران دیگر در لیست نابودی هستند. تمامی هواپیمالهای سقوط کرده همگی برای نابودی سرداران بوده. چرا که آنها نگران از آینده هستند و دچار عذاب وجدان از تجاوزات و سرکوبها و دزدیها ی میلیاردی یورو و دلار و پوند.
سپاه پاسداران یک فرقه سیاسی مذهبی ست که خودش خودش را نابود خواهد کرد و مردم ایران نیز از او بسیار صدمه خواهند دید. البته مردم نیز در بوجود آوردن این وضع با پا کنار کشیدن موجبات صدمه خوردن خودشان را فراهم آورده اند. بسیاری از آنها در لیست مرگ روحانیون قرار دارند. مگر اینکه آنها نیز برای خودشان لیستی درست کنند. بزودی جنگ بین روحانیون و نظامیون سپاه آغاز خواهد شد. اما مقصر اصلی مردمند که اینچنین با بی خیالی سرش در زندگی خودشان است. شاید این تحریم نفت آنان را بیدار کند. شاید. اگر مردم امروز به صحنه نیایند فردا بسیار دیر است و فرمان انقلاب بدست کسانی خواهد افتاد که جنبش سبز را تبدیل به اغتشاش خواهند کرد و کشتاری بیدریغ رخ خواهد داد. بزودی سلاحها در پادگانها سخن خواهند گفت. جرقه نزدیک است. اتاق انفجار دیری ست که آماده بوده است. فقتل فرماندهانی دیگر در دستور کار است. آنها بیسر و صدا سکته خواهند کرد و سرطان خواهند گرفت و تصادف خواهند کرد.
قاتلین امروز مقتولین فردا خواهند بود٬ چنانکه مقتولین امروز نیز قاتلین دیروزند.
ارسال کردن دیدگاه جدید