پیامدهای کاهش مناسبات ایران و بریتانیا
سه شنبه, 1390-09-08 18:11
نسخه قابل چاپ
سراجالدین میردامادی
در پی تشدید بحران بر سر پرونده هستهای ایران و اعلام تحریم بانک مرکزی از سوی دولت بریتانیا در یک اقدام تلافیجویانه روز یکشنبه ششم آذرماه، مجلس شورای اسلامی به کاهش روابط ایران با بریتانیا رأی مثبت داد.
از دکتر رضا تقیزاده، استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی در گلاسکو پرسیدهایم: کاهش سطح رابطه میان ایران و بریتانیا چه پیامدهای سیاسی و بینالمللیای خواهد داشت و آیا احتمالاً منجر به عمل متقابل بریتانیا هم خواهد شد؟
رضا تقیزاده: طبیعی است که تغییر سطح مناسبات با بریتانیا، ایران را حداقل در جامعه اروپا، منزویتر میکند و این به نوعی به انزوای بزرگتر سیاسی ایران در جامعه جهانی هم میانجامد.
در دوره آیتالله خمینی هم در پی صدور فتوای قتل سلمان رشدی، شاهد کاهش سطح روابط ایران و بریتانیا بودیم. اتفاقی که در آن زمان افتاد و این اتفاقی که امروز دارد میافتد، چه تفاوتها و شباهتهایی باهم دارند؟
در طول ۳۲ سال بعد از انقلاب، مناسبات ایران و بریتانیا همیشه دستخوش این تغییرات بوده است. در سالهای اول انقلاب، همزمان با قطع مناسبات با آمریکا، مناسبات تهران با لندن هم دچار فطرت شد. بعد از جنگ ایران و عراق، این روابط به صورت نسبتاً عادی درآمد، ولی همیشه تغییر مناسبات وجود داشت. البته در اکثر این وضعیتها، این بریتانیا بوده که کمتر تمایل به حفظ سطح مناسبات عادی با تهران داشته است.
دوسال قبل وقتی دوران سفارت سفیر وقت ایران در لندن به سر آمد، ایران آقای مهدی صفری را به عنوان سفیر معرفی کرد که بریتانیا از پذیرش او خودداری کرد. در آن زمان، دولت کارگری در بریتانیا روی کار بود و همزمان یک تحریم مالی علیه ایران اعمال شد که در نتیجه آن، نزدیک به دومیلیارد پوند از داراییهای ایران ضبط شد.
پیش از آن، بانک ملی ایران در ردیف بانکهای تحریم شده در لندن درآمد و داراییهای آن ضبط شد. در چند ماه گذشته هم به سایمون گس که سفیر اسمی بریتانیا در تهران بود، مأموریت دیگری داده شد و او برای انجام این مأموریت به افغانستان رفت. حال آنکه هنوز بریتانیا سفیر تازهای را در تهران معرفی نکرده بود. بنابراین این تهران است که نیازمند حفظ مناسبات با کشورهای اصلی اروپا و بهخصوص بریتانیا است. یعنی مناسبات تهران و بریتانیا در قلب مناسبات اروپایی تهران قرار دارد و تهران علیرغم اعلام ظاهری بیاعتنایی و نداشتن نیاز به مناسبات با اروپا، به حفظ مناسبات با اروپا به عنوان یک عامل تعادل در مناسبات خارجیاش بسیار نیازمند است و در رابطه با مناسبات اروپایی ایران، بریتانیا علیرغم نداشتن حجم بالای مناسبات تجاری، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
البته آنچه امروز در مناسبات ایران و بریتانیا اتفاق میافتد، استثنایی نیست و بیشباهت با تلاطمهای ابتدای انقلاب در مناسبات خارجی ایران نیست.
به مناسبات ایران و اتحادیه اروپا اشاره کردید. در روزهای آتی، اتحادیه اروپا تحریم نفتی ایران را در دستور کار خود قرار خواهد داد. اگر این تحریم نفتی در اتحادیه اروپا به تصویب برسد، ممکن است چنین اتفاقی در کاهش سطح مناسبات با سایر شرکای اروپایی بریتانیا هم اتفاق بیافتد؟
بدون تردید! اگرچه جامعه اروپا در وضعیت کنونی دارای یک سیاست خارجی منسجم نیست، ولی حداقل کشورهای اصلی اروپایی در مناسبات خارجی، یک هماهنگی قابل شناخت دارند و اگر اقدام تهران در قطع مناسبات یا کاهش سطح مناسبات، بهصورت انحصاری با بریتانیا صورت بگیرد، احتمال فراوان هست که بقیه کشورهای اصلی اروپا هم از همین خط تبعیت کنند. در درجه اول باید انتظار این تغییر مناسبات را از سمت کشور فرانسه داشته باشیم.
در مورد بازار نفت، اروپا حجم زیادی از بازار صادراتی ایران را تشکیل نمیدهد. مهمترین واردکننده نفت ایران ایتالیا است که در حدود ۲۰۰هزار بشکه نفت (یا کمتر از آن) در روز وارد میکند. ولی با توجه به اینکه نفت لیبی تقریباً به حالت تعادل نزدیک میشود، با افزایش ظرفیت صدور نفت لیبی به اروپا و بهخصوص به ایتالیا، این موضوع میتواند جایگزین بشود.
بنابراین این ایران است که باز یک بازار اروپایی را از دست خواهد داد و یکی از مشتریهای ثابت و پولدارش را در حوزه صادرات نفت خام از دست میدهد و این ایتالیا نیست که نیازمند تأمین واردات از ایران باقی خواهد ماند. بههرحال تولیدکنندگان دیگری وجود دارند که به راحتی کمبود صادرات ایران را جبران میکنند.
به عدم هماهنگی در سیاست خارجی اروپاییها در بعضی موارد اشاره کردید. همیشه در میان کشورهای اروپایی، بریتانیا موضع ملایمتری نسبت به ایران داشته و سعی میکرده است که کار به قطع روابط و بحران کشیده نشود. چطور شد که در این موج جدید، اولین کشوری بود که تحریم بانک مرکزی ایران را مطرح کرد و به نظر میرسد که یک قدم جلوتر از سایر دولتهای اروپایی در برخورد با جمهوری اسلامی ایران موضعگیری میکند؟
در هر حال دولتهای محافظهکار در مناسبات با تهران رابطه سختتری داشتهاند تا دولتهای کارگری. با وجود اینکه دولت فعلی بریتانیا یک دولت ائتلافی است، ولی در مناسبات خارجی، حزب شریک محافظهکاران در دولت، یعنی حزب لیبرال دمکرات، تأثیرگذار نیست.
بنابراین سیاستهای دولت محافظهکار، همانطور که گفتم، در قبال تهران کمی تندتر از دولتهای کارگری است. ضمن اینکه در دوران آقای تونی بلر به بعد، در دوران آقای گاردن براون هم مناسبات خارجی ایران و بریتانیا در طول ۱۳-۱۴ سال گذشته، مناسبات خوبی نبوده است. این مناسبات را نباید استثنایی تلقی کنیم. فرانسه هم با داشتن یک دولت محافظهکار، یعنی آقای سارکوزی، تقریباً همین برخورد را با ایران دارد.
اگر قرار است سیاستهای تحریمی به صورت هماهنگ در مقابل ایران اتخاذ بشود، باید انتظار این را هم داشته باشیم که رفتاری که حالا بریتانیا در پیش گرفته، به عنوان سیاست عمومی جامعه اروپا اتخاذ بشود و همانطور که در گذشته جامعه اروپا تحریمهای یکجانبه را به صورت هماهنگ علیه ایران اعمال میکرد، این بار هم با داشتن یک خط تقریباً مشابه در اتخاذ تصمیمهای سیاسی در قبال ایران، این سیاست به صورت سیاست جامعه اروپا دربیاید و تحریمهای تازهای که در شمول آن بانک مرکزی قرار گرفته و احتمالاً خرید نفت ایران هم منظور خواهد شد، گنجانده شود.
ما در گذشته هم شاهد بودهایم که در نتیجه تصمیمهای هماهنگ جامعه اروپا بود که شرکتهای نفتی اروپایی ایران را ترک کردند و در قالب این شرکتها، شرکتهای هلندی، شل، فرانسوی و بریتانیایی را هماهنگ دیدیم. در حقیقت، همان زمانی که شل ایران را ترک کرد، انی از ایتالیا هم ایران را ترک کرد.
بنابراین حداقل در مورد سیاستهای نفتی، این هماهنگی در مناسبات خارجی جامعه اروپا در قبال ایران دیده شده است و به نظر میرسد که تحریمهای تازه هم در گفتوگوهای آینده جامعه اروپا مطرح و به صورت سیاست هماهنگ علیه ایران اتخاذ شود.
اگر تحریمها و گزینه حمله نظامی، همچنان روی میز برخورد با جمهوری اسلامی وجود داشته باشد، این کاهش روابط، آیا حرکتی به سمت تشدید اوضاع سیاسی و به سمت جنگ و تحریمهای بیشتر خواهد بود یا نه؟
شاید صحبت کردن در مورد به سمت جنگ حرکت کردن، مقداری زود است، ولی این اقدام به انزوای بیشتر سیاسی ایران کمک میکند. جامعه جهانی به فکر این است که تمام راههای ممکن را برای متوقف کردن برنامه اتمی ایران، قبل از مبادرت به راهحل آخر امتحان کند. راهحل آخر، بههرحال، مبادرت به جنگ خواهد بود. ولی پیش از آن ما شاهد بودیم که در طول سه سال گذشته، به صورت تدریجی ایران از نظر سیاسی منزویتر شده، اقتصاد ایران در نتیجه اعمال این تحریمها تقریباً از حالت طبیعی خارج شده و جایگاههایی که شاید اسم بردن از آنها، به قول فرنگیها تابو بود و نباید در مورد آنها صحبت میشد، حال در شمول تحریمها قرار گرفته است.
قبل از اینکه از وسیله جنگ به عنوان اهرم آخر صحبت کنیم، همه نگرانی این بود که بانک مرکزی ایران در شمول تحریمها قرار بگیرد و نفت و گاز ایران تحریم بشوند. حالا به راحتی در مورد این دو موضوع صحبت میشود و بریتانیا، بانک مرکزی را به عنوان پیشگام تحریم کرده و تحریم نفت ایران هم به صورت یکجانبه، مسئله غیر قابل بحثی در حالت فعلی نیست و با تکرار این موضوع، شاید به نوعی قبح آن هم ریخته شود و این ایران است که در نتیجه اعمال این تحریمها ضرر میبیند.
بههرحال این انزوا و این محدودیتهای اعمال شده اقتصادی وضعیت ایران را بحرانیتر از پیش خواهد کرد و با توجه به نداشتن مناسبات دیپلماتیک شاید این به نوعی زمینهساز برخوردهای تندتر با ایران باشد. البته همانطور که گفتم، گزینه جنگ شاید تا حدی زود است، ولی تا بهار آینده شاید فاصله زیادی نباشد.
شگفتی بزرگ اینستکه که که کارگزاران دیپلوماسی ایران در درگیری دیپلماسی که میتوانست برای انها موازنه مثبت را ایجاد کند با یک باخت بزرگ قناعت کردند پوزش طلبیدن قطعنامه محکومیت دریافت داشتند وباید خسارت هم بپردازند
ماجرا این گونه اغاز شد که اقای ازبورن وزیر خزانه داری اعلام کرد که بریتانیا ریتانیا روابط مال را با ایران قطع میکند ولی بی بی سی انرا تبدیل به تحریم بانک مرکزی نمود وسایر رسانه ها هم انرا بصورت تحریم بانک مرکزی که مصادره دارائی ها وذخیره های این بانک را درخزانه داری انگلیس شامل میشودتکرار کردند وجا افتاد
باید یاد اوری شود که در تحریم دارائی های لیبی توسط امریکا عنوان شد که 32 ملیارد دلار متعلق به قذافی توقیف شده است و دفاعیات قذافی که این دارائیها متعلق به لیبی است ونه شخص او در پی بحرانهای متعاقب شنیده نشد
درمورد بانک مرکزی ایران وضعیت متفاوت است چون بانک مرکزی ایران در قطعنامه های شورای امنیت مشمول تحریم نشده است ودارائی های این بانک متعلق به مردم ایران است ونه حکومت و ایران میتوانست به شورای امنیت علیه انگلیس دادخواهی کند که اگر هم این دادخواهی در دستور شورا قرار نمیگرفت ایران دست برنده را داشت
میدانیم که استرلینگ با 2و نیم درصد اعتبار جهانی بعد از دلار امریکا و یورو همانند ژاپن از پولهای معتبر شناخته میشود وایران هم همیشه قسمتی از ذخائر خود را دراین خزانه داری نگاه میدارد
درجریان گرو گانگیری و فریز دارا ئیهای ایران در جهان معادل 2 ملیارد دلار ذخیره ارزی ایران در انگلیس توقیف شد که پریزدنت کارتر در کتاب خاطرات خود بان اشاره میکند
در بحران مالی2008 نخست وزیر گوردن براون در سفر به خاور میانه از کشورهای تولید کننده نفت خواست که این کشورها که از افزایش قیمت نفت سود برده اند مستقیما ویا از طریق صندوق بین المللی پول به کمک کشور های غربی بشتابند وهمین موضوع سبب حرف و حدیثهائی بر سر ذخائر ارزی با عربستان سعودی شد که دامنه ان به مطبوعات هم کشیده شد ولی در هر صورت صاحبان چاههای نفتی مشارکتهائی کردند که ایران متثنی بود و اعلام کرد که ذخیره ارزی نداریم وبرای رد گم کردن حجم ذخیره ارزی را محرمانه خواند و احمدی نژاد هم بدون فضولی مجلس توانست این ذخائر را در خدمت اهداف خود قرار دهد و هنوز هم از اعلام تمام امارهای اقتصادی خودداری میکند
در سخنرانی احمدی نژاد در پاک شهر که در یو توب هم قابل دسترسی است هفته گذشته اعلام کرد که کشورهای غربی میخواهند بانک مرکزی را تحریم کنند و ثروت مردم ایران را بغارت ببرند ود راینصورت ما باانها مبارزه میکنیم و انها را بعنوان دزد به جهان معرفی خواهیم کرد این سخنرانی در حالی بود که مجلس در تدارک تصویب قانونی بود که روابط سیاسی با انگلستان را کاهش دهد
از طرفی دیگر خبر گذاری فارس خبر میداد که مردم برای رویاروی با انگلیس بصحنه خواهند امد تا بتواند از احمدی نژاد پیشی بگیرد وشد انچه در روز سه شنبه اتفاق افتاد و پلیس ضد شورش را نظاره گر بسیجیانی شد که از دیوار سفارت بالا میرفتند وبجای اینکه ایران بعنوان شاکی بشورای امنیت برود در رفتاری نامعمول انگلیس محکومیتی علیه ایران را دریافت کرد
نفتی که اروپا از ایران میخرد حجم زیادی را تشکیل نمیدهد ولی تحریم نفت ایران چندان ساده نیست عربستان از 1977 اعلام کرده است که میتواند جایگزین تولید سایر کشورهای تولید کننده باشد ولی هیچگاه به این مهم دست نیافت چون فقط استخراج کافی نیست بلکه لوله کشی و اسکله های بار گیری هم مشکلات خاص خودشان را دارند که این مهم را برای عربستان دست نیافتنی کرده است یعنی تولید 8 ملیون بشکه نفت سال 1977 حالا به 9 ملیون رسیده است اگر میتوانست میکرد و حضور این کشور در اپک هم نه از سر حفظ منافع که بیشتر برای کنترل بقیه اعضا بحساب میاید
از همه مهمتر کشور های مصرف کننده هم همه تخم مرغهای خود در یک سبد نمیگذارند وترجیح میدهند که منابع خرید متفاوت داشته باشند
امریکا ویا غرب میتوانند فروش نفت ایران را تحریم کنند ولی چون مقصد عمده چین و یا هند است که تقریبا خریدار 45 درصد تولید ایرانند وبا این دو کشور رابطه گسترده دارند نمیتوانند انهارا هم مشمول تحریم کنند ولی تحریم فروش ابزار و ادوات استخراج در اختیار دارند که انهم چندان موفق نبوده است وبا یک مثال ساده میتوان به عمق این عدم تحقق واقف شد زیرا در مبارزه جهانی با قاچاق مواد مخدر که سالیانه 500 ملیارد دلار ثروت جهان را میبلعد وبا همه گرفت و گیر ها درتما م کشورهای جهان تلاش میکنند که نتیجه ای نداشته حد اکثر دسترسی باین مواد را سخت ترکرده وقیمتهای انرا تغییر داده است
سیاسگزاری موازی چند وجهی در دیپلماسی ایران سبب سر در گمی طرفهای غربی وبه نتیجه نرسیدن مذاکرات در منطقه شده وبا اینکه در شرائط کنونی جهان نیاز مند ارامش این منطقه است مسئولیت ناپذیری ایران سبب ابهام امنیت واسایش کشورهای این حوزه است وپر رنگ ترین نقش دیپلماسی جمهوری اسلامی بهم زدن توافقات صلح در
افغانستان و بتازگی پاکستان وعراق و لبنان خلاصه میگدد زیرا هیاهوی بین المللی سبب پیروزی ورسیدن به قدرت در داخل میشود
در شرائط کنونی رئیس مجلس رئیس قوه قضائیه بیت رهبری و رهبر هر کدام جداگانه رئیس جمهور دبیر شورای امنیت ملی و زیر خارجه و بلا استثنا تما م سر تیپهای سپاه هر روز خط مشی سیاسی تعیین میکنند که اکثرا متعارض و ناهماهنگ است
البته در یک جهت هماهنگی دارند و ان کشاندن ایران در جنگ ودر گیری نظامی است
ارسال کردن دیدگاه جدید