اصلاحات نه!
اصلاحات خاتمیمحور بیش از ۱۲ سال است که جز استراتژی «چانهزنی از بالا و فشار از پایین» و همچنین «فتح سنگر به سنگر» سخن جدیدی ارائه نداده است و در طول این سالها نشان داده است که عاجزتر از آن است که حتی گوشهای از مطالبات و شعارهای مردم را به اجرا در بیاورد. میتوانیم حتی یک گام فراتر برویم و بگوییم که این دوستان حتی نتوانستند قرائت «محافظه کارانه» خود از اصلاحات را نیز عملی کنند. (عبدالله مومنی/ ۴ آذر ۸۷/ شهرگان)
حقیقت آن است که رفتار اصلاحطلبان خاتمیمحور، انتخاباتمحور است. بدینمعنا که انتخابات را برای ایجاد دموکراسی پیگیری نمیکنند بلکه انتخابات را امری ضروری برای بقای خویش میپندارند. در واقع مدعیان اصلاحطلبی اصلاحات را به حضور «خود» و نبود «دیگری» تقلیل دادهاند.(عبدالله مومنی/۴ آذر ۸۷/شهرگان)
... از این جهت دموکراسی را تنها در صندوق رای جستوجو میکند. اصلاحطلبان فکر میکنند که هر انتخابی و هر سازمانی که به محدود شدن رئیسجمهور کنونی ایران بینجامد به سود دموکراسی است. حتی گمان میکنند که هرکسی حتی از جناح راست سنتی اگر ریاست دولت آینده را برعهده گیرد به سود دموکراسی است.(محمد قوچانی/شهروند امروز)
به عبارت دیگر بهجای آن که در مسیر تولید اصول دموکراسی (انتخابات آزاد، تفکیک قوا و استقلال آنها، احزاب و مطبوعات آزاد) که برای یک دموکراسی واقعی، هرکدام لازم و ملزوم دیگری است، قدم بردارند، با یک نگاه ماکیاولیستی در مسیر پیروزی در انتخابات قدم برمیدارند و وعده دیگر اصول بنیادین دموکراسی را میدهند که البته تجربه هشت سال اصلاحات نشان داده است که همواره از اجرا کردن این وعدهها عاجز بودهاند. از اینرو میتوان گفت اعتماد مردم را قربانی ضعف خود کردهاند.
در طول دوسال گذشته هم این طیف تنها شعار «رای من کجاست» را که در اوایل اعتراضها مطرح میشد و جنبه انتخاباتی داشت، در رسانههای خود برجسته کردند و نه تنها حمایتی از سایر شعارهای مردم («استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی»، «مبارک، بنعلی نوبته سیدعلی» و «مرگ بر خامنهای») نکردهاند بلکه در تلاش برای وارونه جلوه دادن حقایق در رسانهها و پروپاگاندای اصلاحطلبیشان بودهاند. بهعنوان نمونه میتوان به اظهارات محسن کدیور در تلویزیون صدای آمریکا اشاره کرد که گفت در خیابانهای تهران مردم شعار «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» ندادهاند که البته این سخن با اعتراض فعالان و روزنامهنگاران مستقل همراه بود. بهعنوان نمونهای دیگر میتوان اشاره کرد به وقایع ۲۵ بهمن سال گذشته که مردم شعار «مبارک، بنعلی نوبته سیدعلی» میدادند، اما جبهه مشارکت در واکنش به اعتزاضهای مردم با انتشار بیانیهای به اصطلاح تحلیلی عنوان کرد: «عزم ملت ما در آری گفتن به انتخابات و نه گفتن به مداخله نظامیها، یك عزم اصلاحطلبانه برای مصون سازی نظام از سقوط و انحطاط است که باید امیدوار بود این پیام توسط حاکمیت شنیده شود.»
با وجود اینکه شعار مرگ بر خامنهای به صراحت بیان شده و سابقه شعارهای مشابه پیشین در دانشگاهها و حتی پاره شدن تصاویر رهبر حکومت اسلامی در خلال اعتراضهای دانشجویی و بروز آن در ۱۳ آبان ۸۸ در خیابانهای پایتخت و تیزی و برندگی شعارهای دانشگاه تهران میتواند موید، تاکید و چه بسا تثبیت سویه اعتراضی جنبش سبز به عبور از همه هست امروز حاکمیت ایران باشد (وبلاگ شخصی مجید توکلی/ ۲۴ آبان ۱۳۸۸)، اصلاحات خاتمیمحور بار دیگر انتخابات مجلس را در دستور کار قرار داده است. متاسفانه شاهد آن هستیم که اصلاحطلبان از راهی که مردم با شعارهای خود برگزیدهاند و مسیری که دانشجویان و بسیاری از زندانیان سیاسی در نوشتههایشان نشان دادهاند، بازگشتهاند و همچون گذشته دموکراسی را قربانی صندوقهای رایشان کردهاند و انتخاباتمحوری میکنند.
اینکه اصلاحطلبهای خاتمیمحور هیچ موضع صریح و مشخصی در برابر شعارهای مردم نگرفتهاند (و نخواهند گرفت)، دلیل دیگری برای این مسئله است.
شهر بیکلانتر و قورباغههای هفت تیرکش
«شهر بیکلانتر و قورباغههای هفت تیرکش»، «آی لجم میگیره از کسانی که خودشون رو سخنگوی ملت میدونند و این واژه مردم مردم از دهنشون نمیافته» و «بابا مجتبی واحدی آدم مهمیه بهش توجه کنید وگرنه مجبور میشه به جای هفتهای سه چهار بار روزی سه چهار بار به خاتمی بد و بی راه بگه» تنها چند نمونه از مواضع اصلاحطلبهای شناختهشده بر ضد مجتبی واحدی، تنها نماینده و سخنگوی مهدی کروبی از رهبران جنبش سبز در خارج از کشور است که بحثها و حواشی بسیاری بهدنبال داشته است.
مجتبی واحدی در ویدئویی که روی سایت یوتیوب قرار داده، چنین عنوان کرده است: «من با صدای بلند و با افتخار میگویم که خود را اصلاحطلب نمیدانم» و به طرح دو پرسش مشخص از حامیان سیدمحمد خاتمی پرداخته است:
۱- چه تغییر رویهای در عملکرد آقای خامنهای و حاکمیت و برگزاری انتخابات آزاد دیده شده که تصمیم به شرکت در انتخاباتی آینده دارند؟
۲- به طور مشخص چه توقعی از مجلس آینده دارند که به فرض با برگزاری انتخابات آزاد شکل بگیرد؟
این پرسشها نه تنها بیپاسخ ماند بلکه در عوض نیروهای اصلاحطلب در تلاش برای تخریب و توهین برآمدند، قلمهای سفارشی را بهکار گرفتند و در جهت شکاف در جنبش سبز قدم برداشتند.
به عنوان نمونه یکی از نخستین اقدامات ایجاد نظرسنجی در فیسبوک بود که توسط یکی از نویسندگان شناخته شده وبسایت جرس طراحی شده بود. در این نظرسنجی این پرسش طرح شده است که «نظرات کدامیک از سخنگویان جنبش بیشتر به شما نزدیک است؟» در قسمت پاسخ ها دو گزینه «اردشیر امیر ارجمند» و «مجتبی واحدی» قرار داده شده است.
گذشته از اینکه طرح این پرسش به لحاظ مفهوم با اشکال جدی روبهرو است و حتی در پاسخها گزینه هیچکدام و یا امکان افزودن گزینههای دیگر وجود ندارد، بهنظر میرسد منافع و مطامع سیاسی وجود داشته که در ایجاد شکاف و دو دستگی در جنبش سبز محقق میشده است.
جالب اینکه این نظرسنجی نتنها با انتقاد اصلاحطلبها روبهرو نشده است بلکه از آن استقبال هم کردهاند و چنین در ذهن تداعی میشود که تلاش برای دو دستگی در جنبش سبز امری توافقی بوده و فرخنده تلقی شده است.
منافع و مطامع اصلاحات
پیش از آنکه به واکاوی چنین منافع و مطامعی که منجر به چنین اقداماتی از سوی اصلاحطلبان شده، بپردازیم لازم است نگاهی به سابقه این طیف بیندازیم که خود را عضو جنبش سبز تلقی میکنند. توضیح این سابقه خود نوشتاری دیگر میطلبد، اما من قصد دارم به شکل خلاصه در سه بند به سابقه و رفتار این طیف از اصلاحطلبها در دو سال اخیر بپردازم.
۱-همگان به نقش جبهه مشارکت در انتخابات ۸۸ آگاه هستیم. ستاد یار دبستانی از شاخههای جبهه مشارکت تا آخرین لحظات سال ۸۷ حاضر به حمایت از مهندس موسوی نبود. ۲۶ اسفندماه در جلسه پرسش و پاسخ با دکترمحمدرضاعارف سئوالی طرح شد مبنی بر این که اعضای ستاد به اندازه کافی در مورد مهندس موسوی توجیه نیستند. پس چطور میتوانند برای او جریانسازی کنند. دکتر عارف وارد بحث دفاع از مهندس موسوی نشد بلکه با طرح این مسئله که موضوع برنده شدن موسوی یا کروبی نیست، چنین عنوان کرد که اگر اصلاحات در این دوره برنده انتخابات نباشد کشور از دست خواهد رفت. پس باید این قبیل صحبت ها را کنار گذاشت و با تمام قدرت برای پیروزی مهندس موسوی تلاش کرد. همچنین صحبتهایی شبیه این بارها و بارها در ستادهای نزدیک به جبهه مشارکت شنیده میشد.
در نهایت بیانیه جبهه مشارکت روز۲۱ فروردین ماه منتشر شد. در بخشی از آن عنوان شد: «حضور حجتالاسلام والمسلمین خاتمی در روند انتخابات ریاست جمهوری نویدبخش احیای جنبشی بود که گمان میرفت گستردهتر از دوم خرداد ۷۶ باشد. استقبال کمنظیر همه طبقات مردم از روشنفکران و نخبگان گرفته تا مردم دورترین مناطق کشور که به انحای گوناگون به نمایش درآمد آنچنان تأثیرگذار بود که مخالفان اصلاحات را بهتزده کرد و شکست محتوم آنها را در انتخابات پیشرو به نمایش گذاشت.»
در بخش دیگری نیز آمده است: «ما هرچند نمیتوانیم تأسف خود را از این کنارهگیری مکتوم کنیم اما خوشحالیم که جناب آقای خاتمی از این پس خواهند توانست در موقعیتی بالاتر از کاندیدای ریاست جمهوری نقش تعیینکنندهای در هدایت و رهبری اصلاحات داشته باشند. ما امید آن داریم که نامزدهای اصلاحطلب حاضر در رقابتها با تدبیر و دوراندیشی به گونهای عمل کنند که رقابت اصلی آنها در انتخابات تنها با جناح اقتدارگرا و با هدف پیروزی باشد.»
مشارکت بغض خود را مخفی نمیکند در شرایطی که بسیاری از نخبگان و دانشجویان به سمت مهدی کروبی رفتهاند مدعی میشود که خاتمی اگر میبود جنبش دوم خرداد گستردهتر از سال ۷۶ احیا میشد. از استقبال کم نظیر میگوید و بهت جناح راست و تاسف میخورد که خاتمی کنار رفته است. سپس (شاید با طعنه!) ابراز امیدواری میکند که کاندیداهای اصلاحطلب بتوانند بهگونهای عمل کنند که هدف پیروزی اصلاحات باشد نه چیز دیگر. این درست همان صحبتهایی است که پیشتر از زبان دکتر عارف شنیده شد.
۲- همین جبهه مشارکت، ۲۵ بهمنماه گذشته درست زمانی که پس از یکسالونیم، سکوت و خانهنشینی جنبش سبز به پایان رسید و جنبش بار دیگر با حضور خیابانی و شعار مرگ بر «خامنهای» و «مبارک، بنعلی، نوبت سیدعلی» کلیت نظام را هدف قرار داده است با انتشار بیانیهای به اصطلاح تحلیلی عنوان کرد: «عزم ملت ما در آری گفتن به انتخابات و نه گفتن به مداخله نظامیها، یك عزم اصلاحطلبانه برای مصونسازی نظام از سقوط و انحطاط است که باید امیدوار بود این پیام توسط حاکمیت شنیده شود.»
فراكسیون خط امام مجلس هم با انتشار بیانیهای اعلام کرد: «اصلاحطلبان معتقد به نقدهای منصفانه در چارچوب ارزشهای نظام هستند و با اقدامات خلاف قانون مخالفند و هرگونه اقدام خلاف قانون از دیدگاه اصلاحطلبان محكوم است.»
رئیس جمهور دولت اصلاحات که جبهه مشارکت چنین سنگ او را به سینه میزند هم در دیدار با فراکسیون اقلیت مجلس هشتم شرط حضور اصلاحطلبها در انتخابات آتی را در سه بند مطرح کرد. شروطی که نه تنها محال و غیر ممکن بودند بلکه طرح آن به معنای پذیرفتن ولایت فقیه، شورای نگهبان، مجلس بیخاصیت و کودتای ۸۸ و چه بسا به معنای پشت پا زدن به تمام دستاوردهای جنبش بود .
۳-بیستم بهمنماه ۸۸ وبسایت جرس خبری اختصاصی منتشر کرد مبنی بر اینکه اکبرهاشمی رفسنجانی در دیدار با رهبر جمهوری اسلامی از وی بهخاطر تلاش ماموران برای بازداشت همسر علیرضا بهشتی، مشاور ارشد میرحسین موسوی بهشدت انتقاد کرده است. این وبسایت با فونت برجسته نوشت: «هاشمی با رهبری اتمام حجت کرد، دست از این اقدامات "خجالتآور" بردارید» و با این لحن ادامه داد که «هاشمی که بعد از این تماس تلخ بهشدت متاثر شده بود و بغض کرده بود... »
در آنروزها حجم اخبار بسیار زیاد بود و بهتبع فرصت کم. شرایط کشور بحرانیتر از امروز بود و به پرسش کشیدن دستاندرکاران وبسایت جرس اگرچه میتوانست تاثیرگذار باشد، اما موجب ایجاد تردید در ذهن مردمی میشد که در خیابان بودند و این اجتنابناپذیر بود. نقدهای خصوصی هم عمدتاً به این ختم میشد: «مردم در خیابان جان میدهند وشما از لحن خبرگله دارید؟»
خطای ادیتوریال در هر رسانهای غیر قابل اجتناب است اما نهتنها این امر پایان نیافت بلکه با رویش قارچگونه وبسایتهای اصلاحطلب این رویه تبدیل به سبک نوین خبرنویسی شد.
از آن زمان تاکنون دهها مورد به چشم خورده است که منابع آن عمدتاً گنگ و یا «یاران گمنام جنبش سبز» عنوان شده است. کار به جایی کشید که هاشمی رفسنجانی را در عمل اصلاحطلب و از حامیان جنبش سبز تلقی کردند و بهطور رسمی در رسانهها و خصوصاً تلویزیون رسا دست به شانتاژ خبری زدند. حالا که سخن از تلویزیون رسا به میان آمد، بد نیست بدانید با نگاهی به جدول قیمتهای کانال ماهوارهای میتوان دریافت که تلویزیون رسا چیزی حدود سیهزار یورو در ماه بودجه دارد. رسانهای که مدعی صدا و سیمای جنبش سبز است به هیچ کس پاسخ نداده است که این بودجه از کجا تامین میشود.
اما پس از تظاهرات ۲۵ بهمن درست زمانی که بسیاری از تحلیلگران و متفکران ابعاد حضور مردم را امیدبخش قلمداد کردهاند، هاشمی در پاسخ به سئوال خبرنگار شبکه خبر گفت: «باید همه اقشار جامعه به قانون احترام بگذارند و هر اقدامی که با قانون مطابقت نداشته باشد ضربه زننده به مملکت و خود انسان و به فتوای امام حرام است.»
او تأکید کرد: «قانون اگر از محور جامعه خارج شود، باعث خودسری است.» همچنین گفت : «ما باید با درایت و وحدت کامل در برابر توطئههای قدرتهای بیگانه متحد باشیم. »
مواضع هاشمی با مواضع محمد خاتمی، جبهه مشارکت، نیروهای خط امام منطبق است. همچنین از پوشش رسانهای که به اخبار پیرامون او در رسانههای اصلاحطلب اختصاص مییابد گمانهزنیهایی در مورد پدرخواندگی او بر رسانههای اصلاحطلب و کمک های مالی و معنوی وجود دارد.
در چنین شرایطی است که این طیف از اصلاحطلبها در تلاش برای حذف سیاسی مجتبی واحدی و در پی آن مهدی کروبی بر آمدهاند؛ اما به چه قیمتی؟
۱- کودتای انتخاباتی ۸۸ و حوادث بعد از آن حداقل سه دستاورد ملموس برای جنبش اعتراضی به همراه داشت:
نخست: مشروعیتزدایی از حاکمیت؛ از آن جهت که چهره عریان دیکتاتوری هم برای مردم ایران و هم از نگاه بینالمللی به خوبی نمایان شد و رکن اصلی نظام جمهوری اسلامی یعنی «ولایت مطلقه فقیه» مورد حمله مردم در خیابانهای پایتخت و برخی شهرها واقع شد.
دوم: در بنبست قرار گرفتن نظام جمهوری اسلامی؛ از آن جهت که نظام در منجلابیخودساخته قرار گرفته است که نه راه بازگشت دارد و با وجود قهر مردم از حاکمیت، نه راه پیشرفت.
سوم: ایجاد شکاف در حاکمیت- حمایتهای همهجانبه رهبری جمهوری اسلامی از دولت دهم که موجب تصفیه حسابهای درون نظامی هم در بعد اصولگرایی- اصلاحطلبی و هم در بعد اصولگرایی سنتی- جریان انحرافی (جریان منسوب به اسفندیار رحیم مشایی) شد، شکافی عمیق در حاکمیت ایجاد کرده است که بسیاری از جامعهشناسان و تحلیلگران از آن به مثابه فروپاشیدگی نظام جمهوری اسلامی یاد میکنند.
با این وجود برخی از اصلاحطلبها سخن از راههای میانه، بنبستگشا و آشتیجویانه به میان میآورند که این مسئله را در ذهن تداعی میکند که آنان به دنبال چیزی غیر از این سه دستاورد بودهاند.
آنها چنین عنوان میکنند که ادامه «بازی خطرناک حذف و سرکوب به سنت پایدار سیاست در ایران بدل میشود». حال آنکه تمام تجربههای تاریخی ایران و جهان به اتفاق نشان میدهد که بازی خطرناک حذف و سرکوب همواره کوتاهمدت بوده و دستگاههای بازیگر با این سرکوب خود را در بحرانی قرار دادهاند که به سقوط آنها انجامیده است.
۲- اصلاحطلبها با پیش کشیدن بحران اقتصادی موجود در کشور و درهم پیچیدگی آن با مسائل سیاسی، فرهنگی، قومی و امنیتی، خود و جنبش سبز را ملزم به احتیاط و مسئولیتپذیری بیشتر در گفتار و عمل سیاسی میکنند. در نگاه نخست این مسئله موجه و عقلانی بهنظر میرسد، اما رفتار و گفتار اصلاحطلبها آنجا دچار تناقض میشود که سخنان سیدمحمد خاتمی را مصداق این احتیاط و مسئولیتپذیری قلمداد میکنند. این مسئله که در یادداشت اخیر سعید رضوی فقیه با عنوان «سخنان خاتمی را جدی بگیریم» در وبسایت جرس منتشر شده، از آن جهت انتخاباتی است که عنوان میکند چون چنین خطری در پس بحران نظامِ در حال فروپاشی وجود دارد پس با پذیرفتن سخنان خاتمی و شرکت در انتخابات مجلس و تقویت پایههای نظام، از این خطر جلوگیری کنیم. در واقع دعوت میکند به احتیاط در مواجهه با نظام که مبادا سقوطی در پی داشته باشد و دعوت میکند به مسئولیتپذیری در قبال آنچه در پی سقوط نظام احتمالاً به وقوع خواهد پیوست.
این طیف از اصلاحطلبها حداقل دچار خطا بودهاند و هستند. آنها چه بخواهند و چه نخواهند مردم با حضور و شعارهای ساختارشکن خود که دهها و صدها فیلم و عکس و سند برای آن وجود دارد، خواهان پایان نظام جمهوری اسلامی شدهاند و اصلاحطلبها یا باید در راهی که مردم برگزیدهاند قدم بگذارند و عضوی از جنبش سبز باقی بمانند، یا برخلاف آن حرکت کنند. در این صورت با اصولگرایان و محافظهکاران مشترکالمنافع و همپیمان خواهند بود و یا باید سکوت کنند که این به منزله تبری جستن از جنبش سبز خواهد بود.
و سخن آخر: تصور اینکه هر اصلاحاتی نتیجهبخش و بیخشونت است و هر تحول ساختاری به معنای انقلاب خشن و سنگربندی خیابان است، امری واهی و بیاساس است. فقط برای نمونه میتوان به درخواست آنگسان سوکی، رهبر مخالفان میانمار برای «انقلاب بدون خشونت» درمیانمار، مدل انقلاب آرام بدون خشونت در مراکش، دویست روش مبارزه بدون خشونت در کتاب «از دیکتاتوری تا دموکراسی» نوشته جین شارپ و حتی جنبش گاندی و انقلاب آفریقای جنوبی و دهها و صدها مقاله و کتاب در مورد مدل و روشهای تحولخواهی بدون خشونت را عنوان کرد که شرح آنها در این مقال نمیگنجد.
سلام مقاله ها و مطالب سایت بسیار عالی است.اگر بصورت فایل صوتی(پادکست) در دسترس قرار دهید با دانلود میتوانیم مانند برنامه ها وسایتهای دیگر در دسترس دیگران هم قرار دهیم وهمه حداکثر استفاده را بکنند.آگاهی رمز موفقیت است.لطفا اقدام نمایید.با تشکر فراوان
اگر بخوایم همچون ۳۰ ساله قبل همچنان ایدهآل به قضیه نگاه کنیم در حالی که هنوز جامعه ظرفیت اون ایدهآل ها رو نداره، به هیچ جا نمیرسیم، از این رو من کاملا با رویکرد اصلاح طلبی و رفتن گام به گام به سوی جلو موافقم چون مردم و بسترهای جامعه خیلی زمان میبره تا به تکامل برسن.
در ضمن در این مقاله اشاراتی شده به حرفای دیگران و طوری به شنونده القأ شده که گویی اونها ۱۰۰% درست هستند مثل اشارهای که به مقاله شهروند امروز به قلم آقای قوچانی شده!در حالی که اگر ایشون اعتقادی داره دلیلی نداره این نظر همهٔ اصلاح طلبها باشه!در ضمن اینم بگم اگرچه با رویکرد اصلاح طلبی واسه تغییر در نظام موافقم شاید عقایدم از اصلاح طلبها بعضا در بسیاری موارد هم دور باشه!
با سلام
مقاله تحلیلی خوبی بود. و به درستی عنوان کرده که اصلاح طلبی و اصلاح طلب ها به دنبال باز پس گرفتن موقعیت از دست رفته خود در همین نظام حکومتی بیمار و بیعار هستند. اینکه در عین وجود شعارهای ضد ولایی و ضد حکومتی اقایان به دنبال رای میگردند کاملا مشهود است. اما مهمتر اینکه با شرکت در انتخابات وتن دادن اصلاح طلبان به داکترین نظام به صورت تلویحی بر جنبش اعتراضی خط بطلان میکشند و به این ترتیب برای حکومت فاسد ج.ا. جند صباحی بیشتر از خلافت ننگین سید علی را تثبیت میکنند.
هم اکنون هم سردمداران اصلاح طلبی به تکافو افتاده اند تا بار دیگر مردم را به پای صندوق رای بکشند که تنها منظور و هدف ج.ا. است. در واقع اصلا مهم نیست که رای به کدام صندوق و به اسم چه کسی به صندوق افتد. رژیم فقط حضور مردم در پای ضندوقها را میخواهد و بعد از آن ضندوقها همه در دست عمال رژیم هستند و امکان دستکاری در انها به وفور وجود دارد.
با نویسنده مواقم که رژیم در جریان انتخابات 88 مشروعیت خود را از دست داد و شکافهایی در پیگر هییت حاکمه پدید امد و سید علی را بر سر حوض چکنم قرار داد. اما مهمتر اینکه ما بایستی با تمام قوا از هرگونه پیشنهادی که معترضین را به ای صندوق بکشاند تا مورد سوء استفاده رژیم واصع شویم بپرهیزیم.
این رفتن یا نرفتن به پای صندوق رای همچون پاشنه اشیل هم برای حکومت است و هم برای مخالفین و معترضین. با ناکام کردن رژیم از اراء 18-20میلیون نفری معترضین که احتمالا بیشتر هم شده خیلی راحت تر میتوانیم همراهی مردم ایران و همچنین دولت های غربی را برای اعاده حقوقمان متقاعد و همراه خود کنیم. اما اگر به هر دلیلی به پای صندوق برویم سید علی همه را به حساب خود و رژیمش خواهد نوشت. بزرگترین اشتباه جنبش سبز در انتخابات قبلی هم همین حرکت غلط بود که البته از نظر خاتمی و موسوی و کروبی چندان غلط هم نبوده و نیست.
همانطور که نویسنده مقاله هم به درستی بیان کرده موسوی و کروبی رای مردم را برای به کرسی نشاندن خودشان میخواستند نه به کرسی نشاندن اصول و مبانی دموکراسی. و همه دیدیم که حتی قبل از شمارش اراء سید علی برنده را اعلام کرد. و برای او اصلاح طلبان فقط مهره هایی بودند تا خرش از پل انتخابات بگرد. البته موسوی ترجیح میداد خودش رییس جمهور باشد که نشد ولی باز رژیم بر سر جایش ماند و این هم ارزوی دوم موسوی بود که براورده شد. به قول رومی و در رابطه با موسوی یا احمدی نژاد بید گفت" گرجه باهم مروزی و رازی ان لیک با هم بر سر یک بازی اند".
توصیه بنده همان حرف مرحوم دانشمند بزرگ انشتین است که گفته بود: اینکه همان کارها و روشهای قبلی را دوباره و چندباره به کار گیریم و انتظار داشته باشیم نتایج دیگری حاصل شود حماقت محض است" اگر صد بار دیگر هم به این خلافت متحجر و واپسگرا رای دهیم محصولی جز نومیدی، ریا، دروغ زن ستیزی، تحقیر، فحش و تهمت و رذالت و زندان و اعدام و تجاوز نصیب ما نخواهد شد. حال اختیار با مردم ایران است.
به امید بیداری مردم ایران
کوتاه، خطاب به نویسنده بگویم: ضمن اشکالات تحلیلی، اشکالات مصداق های خلاف واقع و غرض ورزانه دارد
اصلاحات آري انقلاب نه
این قدر بی تفاوت شدن مردم و اینقدر درگیر حاشیه سازی ها و جنگ های زرگری و سرگرمی های دار و دسته احمدی نژاد و اهل بیت خامنه ای شدن که اگه خبر مرگ میرحسین و زنش و کروبی و زنش رو هم بشنون خیلی ککشون نمی گزه . همه گرفتار و مشغول بازی های این رژِیم استبدادی شدیم رژِیمی که به لطف و برکت همون داعیه داران دموکراسی از جدیدترین ابزارهای سرکوب و تکنولوژِ ی داره بهره می بره که بقای خودش رو بیشتر کنه . ما راه و هدف رو گم کردیم متاسفانه . اون قدر بازی خوردیم که می بینید دیگه کسی به دعوت در تظاهرات ها هم محل نمی زاره . چرا که مشخص نبود و مشخص نیست هدف چیه . سقوط حکومت؟ حفظ جمهوری اسلامی با ولایت فقیه یا بدون اون؟ و نظام مند هم تظاهرات نکردیم . اشتباه بود مسیری که برگزیدیم
ابوالحسن علوی میرداماد از شیراز
موضوع و محتوای نوشتار فوق را میتوانی توی هوای ایران - حتی حسش کنی - اینا دارند سناریو مینویسند برای انتخابات مجلس - و بعد هم گیج و از پا در آوردن عقل و خرد مردم - باور کنید که جزء به جزء حرکات و اقداماتشان کاملا" برنامه ریزی شده است - واقعا" حماقت و جهالت نیست که عضوی از آحاد جامعه ایرانی بار دیگر برود سر هر صندوق آرایی؟ - اما این اهریمنان در پی آن هستند - اصلاحات برای موقعیت ایران بی معنی است - اتفاقا" باید به اصل و پایه ها و موهومیات پراکنده شده توسط اینان - جواب های واضح داد - مثل کاری که آقای بهرام مشیری میکند- اصولا" کسی ادعای اینرا داشته باشد که شاخوند است و نماینده یک موهوم بر زمین است - خرد را زیر پا گذاسته - تعصب تاکی - نه یک برگ کتاب میخوانید - نه اندیشه می ورزید - نه در محتوای عرفیتان اجازه دادن به دیگران هست که حرفشان را بگویند - - قدرت متمرکز بی تردید فاجعه بار است - پس انسان در پی روشهایی برای مقابل این مفهوم است - هی خودتان را ایرانی نگوئید یا مسلمان - ما جملگی انسان هستیم - بیائید عالم هستی را آنچنان که هست ببینیم - دهکده جهانی را درک کنیم و اینقدر به امور موهومی که از فرط دستمالی سدن فکری - پارادوکسیال شده اند دست بردارید -ساختارهایی را پدید آوریم که جایگاه خرد باشد - لائیک بودن جامعه ایران - رعایت کامل اصول جهانی حقوق بشر - نظارت مستقیم و جدی مطبوعات به ارکان جامعه - اینان خواسته های حداقلی ماست - حالا یه اخوند میتواند اساسا" چنین بیندیشد؟هر که باشد
در حق خود و آیندگانتان قدری دلسوز و رحیم باشید - آیا به واقع این جنگلی که ساخته ایم درخور ماست - ما همه اخلاق - و ارزشهای انسانیمان را باخته ایم - خنده ندارد از اصلاحات بگوییم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جنبش اصلاح طلب هیچکاه برانداز نبوده و نخواهد بود. اگر غیر از این باشد دیگر اصلاح طلب نیست بلکه برانداز است. بر کسی پوشیده نیست که اصلاح طلبان با اصول ولایت فقیه مشکلی ندارند و نخواهند داشت.
مردم، لطفا گول نخورید و در هیچ انتخاباتی به هیچ وجه شرکت نکنید.
متاسفانه، سراسر این مقاله پر بود از حمله به نیروهایی که یا تماماً در زندانن یا زیر فشار. کجا خاتمی تنها صندوق را هدف نهایی دانسته- خاتمی شروط گذارده تمامی این شروط را اکثریت قبول دارند. آزادی زندانیان سیاسی-مطبوعات آزاد- خارج کردن رهبران جنبش از حصر- فضای سالم برای انتخابات آزاد. دوست عزیز آقای محمدی, زندگی بسیاری از همین افرادی که در زندان هستند یا از هم پاشیده یا در حال از هم پاشیدن است. افراد در این زندانها دیگر زندگی برایشان معنا ندارد. کمی واقع بین باشید. براندازی جمهوری اسلامی یعنی انقلاب. یک بار این مردم انقلاب کردند چه آیدشان شد. بسیاری از همین اصلاح طلبان همین الان از اینکه در انقلاب نقش داشتند پشیمانند, از جمله ابراهیم یزدی. شما فکر می کنید چرا الان مردم اکرا دارند از هزینه کردن. چون نمی دانند بعد از هزینه کردن چه کسی دستاورد های آنان را بر باد خواهد داد. در همین دانشگاه ها ایران بسیاری از دانشجویان فعال هراس دارند هزینه کنند. شما صحبت از براندازی و انقلاب می کنید. دوست عزیز مردم ایران آمادگی برای یک زلزله دیگر ندارند. صحبت و حرف های نیروهای به اصطلاح اپوزسیون خارج از کشور را راه و روش قرار ندهید این صحبت ها تنها در تلویزیون سیمای آزادی- پارس بیننده دارد. اصلاً اپوزسیونی وجود ندارد، اینها در خارج از کشور حتی نمی توانند یک کنفرانس در کنار هم را شکل دهند.
در ضمن این جنبش سبز از دل اصلاح طلبی بیرون آمده, و اگر رادیکال شده تنها بدلیل خشونت حکومت بوده است. محمد خاتمی اگر قدرت طلب بود در برابر موسوی در انتخابات 88 کناره گیری نمی کرد.
اینکه رژیم علنا دارد از اصلاح طلبها برای گرم کردن تنور انتخابات استفاده میکند برکسی پوشیده نیست ولی بعضی ها هنوز خوب درک نمی کنند وفکر میکنند که بااصلاحات میتوان میتوان کاری کرد .///خاتمی هم میخواهد برهمین موج ناآگاهان دوباره سوار شود .
آقا شما با اصلاحات مخالفی؟، تاکتیکت چیه برا ادامه کار، تظاهرات خياباني؟ احمقانه ترين کاری که که می تونی بکنی، 25 بهمن 89 که هیچ، 22 بهمن 88 نقطه پایان کارای خیابونی بود، تو خیابون اسلحه حرف اول رو می زنه داری؟ خوبه؟ اینجا بلوک شرق نیست که با سوسول بازی انقلاب مخملی بکنن، میشه لیبی، دوست داري؟ اونور آب نشستی میگی لنگش کن، منم یک براندازم ولي فعالا می گم با اصلاحات مي شه به هدف رسید. باید از روزی بترسی که نظام براش راي ما مهم نباشه، که فکر کنم به این نتيجه رسیده یا لااقل برای انتخابات مجلس به اصلاح طلبا نیاز نداره ولی برای ریاست جمهوری شاید فضا رو باز کنه، حالا با این فرض خاتمی یکذره ناز کنه تا زندانی ها آزاد بشن بده؟
با سلام
بازهم عده ای شروع به تشویش کاری کرده اند که "افا تاکتبکت چیه" و اینجا بلوک شرق نیست که با سوسول بازی بشود انقلاب مخملی کرد و حرفهایی از اید قبیل. دوست عزیز شما یک نفر بیشتر نیستید و میتوانید به عنوان اصلاح صلب یا هر عنصر دیگر به پای صندوق رای بروید و حتی بیش از سکبار هم بروید تا رژیم از حضورتان استفاده تبلیغاتی کند و به دنیا نشان دهد که مردم پای صندوصها حضور دارند. اما یادتان باشد که حتی قبل از شمارش اراء رهبر فرزانه رای و نظر خودرا در باره لیست فرمایشی انتخاب شدگان داده اند و صندوق ها از قبل پر شده اند. پس رفتن به پای صندوق فقط اب به اسیاب دشمن است و لاغیر.
بلی راه حل بسیار عملی و منطقی وجود دارد اما ایا ان اراده و فهم جمعی انهم به تعداد فراگیر و قابل توجه وجود دارد که این حکومت را در انظار جهانیان رسواتر از پیش کند؟ شواهد نشان میدهد که 18 الی 20 میلیون نفر به موسوی رای دادند و امروزاین تعداد به یقین بیشتر هم شده است. تصور کنید دوروی سکه انتخابات را که در یک سوی ان طرفداران دولت جایر و ظالم هستند و تفنگ و سرنیزه دارند و دوربین های تلویزیونی دارند و اراذل و اوباش انهارا پشتیبانی میکنند و در سوی دیگر مردم معترض و ناراضی با دست خالی. حال اگر این بیست میلیون نفر به پای صندوقها روندمسلما دوربینهای رژیم از حضور انها استفاده ابزاری خواهد کرد اما اگر همه باهم تصمیم بگیریم که ان روز را در خانه بمانیم و حتی المقدور تا انجا که امکان دارد بیرون نیاییم تا با عدم حضورمان سنگینی وزد خود را به دولت بفهمانیم.
این عدم حضور برنامه ریزی می خواهد. اول اینکه باستی زبان به زبان و سینه به سینه به مردم دور وبرمان بفهمانیم که عدم حضور به از حضور است. دیگر اینکه همه به یاد داشته باشیم که برای ان روز باید پیش بینی و برنامه ریزی کرد و مثلا نمیتوان به بهانه خرید نان و یا بنزین زدن یا هر بهانه دیگر منجمله کنجکاوی های فردی بیرون رفت و با حضور خود دولت غاصب را یاری داد.
بنده همیشه این شک را داشته ام که تعداد معترضین و مخالفین بر اساس امار و ارقام منتشر شده از اراء موسوی در سال 88 به رقم کذایی 20 میلیون نزدیک هم نشده است و این رقم را اصلاح طلبان شایع کرده اند. حال بیاییم و با خانه نشستن و رای ندادن این سوال را بیازماییم. اگر بیست میلیون رای به صندوق ریخته نشود ولی بازهم 40 میلیون رای شمارش شود انوقت همه میدانیم که قبل از انتخابات و یا بعد از ان در صندوق ها دستکاری شده و این خود کل موجودیت رژیم را در رابطه با تعداد ارای اولیه "آری یا نه" زیر سوال میبرد.
این یک روش کم هزینه وبسیار معقول است که رای ندهیم و روز انتخابات را در خانه بمانیم. حال اگر تا این حد هم بلد و اماده نیستیم تا هم اهنگی کنیم و اشتراک مساعی داشته باشیم پس ما لایق همین حکومتی هستیم که دارد بر ما حکم میراند و ما را ازار میدهد. شاید این داستان خارج از محدوده نباشد: {فردی به خانه دوستش رفت و مشاهد کرد که سگ دوستش ناارامی میکند و مینالد از او دلیلش را پرسید و صاحبخانه در جواب گفت: آن حیوان روی میخی خوابیده و از این رو ناله می کند. دوست مهمان از او پرسید چرا از جایش بلند نمیشود و جای دیگر نمیخوابد؟ در جوابش صاحبخانه جنین گفت"آن میخ به اندازه کافی دردناک نیست که وی را به این کار وادارد.} امیدوارم این داستان موجب ازردگی خاطر دوستان نشود اما ظاهرا میخ ج.ا. انقدر دردناک نشده که مارا از جایمان حرکت دهد.
بلی دوست عزیز هم اکنون چندین هفته است که مردم سوریه در نهایت فشار و زیر رگبار مسلسل هر جمعه به خیابان می ایند اما جنبش سبز حرکت خودجوش و مردمی مارا به عمد یا به سهو به خاموشی کشاند. نمیتوان با تجمع دو سه ساعته در میادین شهر ها تغییری در روش حکومت ایران اجاد کرد به حصوص که سردمداران جنبش سبز همه سرسپرده و وفادار همین رژیم هستند. نمیتوان 2 ساعت تظاهرات کرد و بعد هم رفت خانه تا برنامه رنگارنگ و تهرانجلس را از دست ندهیم. میدان را که خالی کردیم اراذل و اوباش فرصت پیدا کردند تا همه سوراخ سمبه ها را ببندند و از ورود دوباره مان به میدان جموگیری کنند.
به امید بیداری مردم ایران
چرا سیاسیون و معترضین اجتماعی سعی نمیکنند به جای خودفریبی و وقت کشی و سرگم کردن مدافعین نظام،راه صحیح و یا راه مورد قبول خود در مبارزه با کاستی ها را برگزینند؟
تلاش برای یکدست شدن و همفکر شدن،نه تنها عملی نیست،بلکه عقلانی هم نمیباشد.هر فرد و یا هر گروهی باید برداشت خود از شرایط سیاسی کشور،نظام ج.ا.ا ،دولت و مدیران انرا داشته و راه درست مبارزه را طبق فهم خویش، انتخاب کند.مرحله بعدی قبول فعالیتهای اجتماعی مشترک است که تمام سیاسیون و معترضین اجتماعی را به کار جمعی(تظاهرات علیه نقض حقوق ابتدائی شهروندان توسط دولت،بدون کج فهمی،تندروی و خود نمائی و یا مصادره حرکت به نفع گروه خاصی )مجبور میکند.
همه میدانیم که فرهنگ جامعه مذهبی(نیمه مذهبی) است و باید در این چهارچوب حرکت کرد.لذا اصلاح طلبی در حال حاضر بهترین روش است و مردم را با خود همراه میکند.انقلاب و یا کودتا پای اجانب را مجددا به کشور باز میکند و دوّل استعارگر شرقی و غربی از اب گل آلود سود می برند.نبود جنبش اعتراضی عادی در کشور،راه هرگونه پیشرفت سیاسی را بسته و تقابل سیاسیون با دولتی ها منجر به جنگ زرگری وخاله زنک بازی و یا درگیری فیزیکی شده است و افق گفتگو ناپدید گشته است.اگر بتوان یک تشکل اعتراضی ،متشکل از مردم مسلمان و غیر مسلمان ایرانی را بوجود اورد که در چهار چوب قوانین موجود فقط به کاستی ها توجه و به ندانم کاریهای مدیران بیلیاقت اعتراض کند و اصل نظام و ولی فقیه را زیر سؤال و گیوتین نبرد،مطمعنا طرفداران نظام را هم با خودهمراه میکنند و دولت زیر فشار رفته و مجبور به اصلاح خود میشود.ضمنا عقلانی است که اقای خامنه ای برای بقای خویش و ن.ج.ا. از چنین تشکلی حمایت مادی و معنوی بنماید که از انحرافات اخلاقی مسئوین و مدیران و چپاول بیت المال توسط مشتی دزد بی وجدان جلوگیری شود،در میان مردم مسلمان غیرمسلمان ایرانی اتحاد ایجاد گردد و دشمن خارجی هم نتواند از بحرانهای کشور به نفع خود سود جوئی کند.
پیش به سوی تشکیل یک تشکل اعتراضی مردمی و ایرانی-پیروز باد مبارزات به حق مردم در احقاق حقوق ابتدائی خود
يك نگاه به ليست زنداني ها (محسن ميردامادي،مصطفي تاج زاده،محسن امين زاده،عرب سرخي.....و..) نشان از بي پايه بودن تحليل فوق دارد....هيچكس حتي رهبران اسير جنبش سبز و به ويژه جناب آقاي مهندس مير حسين موسوي كه هميشه بر اجراي بدون تنازل قانون اساسي پاي فشرده است مطالبات خود را خارج از نظام جمهوري اسلامي مطرح ننموده اند.اگر ولي فقيه شرط عدالت و ولايت خود را از دست داده لكن هيچكدام از اين كساني كه ما به عنوان رهبران جنبش مي شناسيم تا كنون ادعاي بر اندازي نظام را نداشته اند ، هرچند شما و خامنه اي در زدن اين اتهام به آنها يكسويه عمل نموده ايد.خاتمي نيز از جنس موسوي و كروبي است،موسوي و كروبي خود را اصلاح طلب خوانده اند.....حال آقاي مجتبي واحدي كه خود را اصلاح طلب نمي داند و يا حتي امير ارجمند يا هر كس ديگري تنها مي تواند نظر خود را بدهد.آنچه مسلم است اپوزيسيون خارج از كشور كه معتقد به بر اندازي جمهوري اسلامي مي باشند مانند سلطنت طلب ها و منافقين و امثال اين ها اصولاً در جنبش سبز فاقد پايگاه مي باشند.چون اصولاً آنها اصلاً راي نداده اند كه بخواهند بگويند "راي من كو؟"
جالب است که همه اعتراضات به این نوشته از یک دوگانه موهوم و ساخته و پرداخته ذهنهای ایرانی در سالهای اخیر نشات میگیرد: یا اصلاحات(به معنای خاتمی و مشی او، نه یک کلمه بیشتر و کمتر) یا انقلاب. یعنی اگر در انتخابات پیش رو شرکت نمیکنی پس لزوما باید چریک شوی و یا در تظاهرات خیابانی هدف ضرب و شتم قرار بگیری. امیدوارم این دوگانه ذهنی با کمی تامل و مطالعه در روند حرکتهای اعتراضی جوامع و کشورهای دیگر از گفتمان سیاسی ما حذف شود تا این قدر از نو و روی مفاهیم اولیه با هم بحث و جدل نکنیم
من نگفتم همین طوري بریم رای بديم، به قضیه باید پراگماتیستي نگاه کنی، یکسال و نیم ملت اومدن تو خیابون وضع بدتر شد که بهتر نشد آخرش موسوی هم زندوني شد. اگر بتونی با لولوی راي جمع کردن بتونی از جمهوری اسلامی آوانس بگیری يک سیاستمداري، الکی هم دلخوش نکن که تو انتخابات کم شرکت مي کنن، انتخابات مجلس یک انتخابات محلی حداقل 50 درصد شرکت می کنن، یک 10 درصدی هم آقا کمک مي کنه آب از آب هم تکون نمی خوره، انقدر هم احمق نيستن که 40 میلیون رای بریزن، ماکسش 5 تا 6 میليون. انتخابات مجلس هفتم رو همه تحریم کردن چقدر تو انتخابات شرکت کردن؟ 60 درصد رو پر کرد. سوریه هم قضيه اش فرق می کنه حافظ اسد مذهبش با مخالفین فرق مي کنه مخالفين بیشتر از اونکه دموکراسی بخوان حکومت سنی مي خوان نه اینجا که ملتش امام و امام زاده رو اباد کردن حکومت هم نايب همون امام مي دونن. یکم واقع گرا باش يکم هم مصلحت گرا با حفظ اصول. ایران هم واقعا بلوک شرق نيست واقعا، راستی تو این زمونه که دوربين صداو سیما برا نشون دادن جمعیت مشکلی نداره 2 نفر هم تو انتخابات شرکت کنن یک جوری نشون می ده که انگار همه اومدن یکم منطقی تر دلیل بیار
به شوالیه اینترنتی
اگر هنوز هم بر این خیال هستید که حکومت با اقای حاتمی و طرفدارانش به طور اخص و یا جنبش سبز به طور اعم مداکره ای خواهد کرد این یک اشتباه رصری و ذهنی است. اقای خاتمی خودشان گفته اند که به رژیم وفادارند و امروز و همه روز در ج.ا. و هر حکومت زور مدار دیگر حرف اول را تفنگ می زند نه رای.
این حضرات تا کنون ده ها بار همین بازی را با مردم کرده اند و انها را به پای صندوق ها اورده اند و از وجود انها در خیابانها برای خود تبلیغات مثبت درست کرده اند. شاید این بار اگر به طور دست جمعی و یک ارچه در خانه بنشینیم و رای ندهیم با کم خرجتری روش مسالمت امیز دولت را به شبهه بزرگی خوواهیم انداخت. تازه این کار ونشاء خانه نشستن های هفتگی خواهد شد چه مردم متوجه کارایی این روش و بی خطر بودن ان خواهند شد. لشکر امام زملن هم نمیتواند مردم را در خانه های خودشان اننهم به مقیاس وسیع دستگیر کند و اگر هم بکند به شکست خودش کمک کرده است.
اگر بازهم متوجه عضمت و پراگماتیک بودن این روش بی خشونت نشده اید بنده عذر میخواهم که بگویم ما هنوز اماده به دست اوردن ازادی که یکی از سه اصل شمارهایمان در دوران انقلاب بود نیستیم. آخر ان روزها مردم شعار میدادند: "استقلال، ازادی جمهوری اسلامی" و این قسمت وسط یعنی ازادی را هرگز به پشم ندیدند.
ارسال کردن دیدگاه جدید