خدايا آيا آنروز خواهد رسيد كه در ايران يك انتخابات آزاد ويا يك رفراندم با نظارت ناظرين بينالمللي انجام پذيرد وباهنر كه به نظر بنده هنرش تنها در ايراد اراجيف وشهادت برادرش بوده وهمفكران ايشان برايشان ثابت خواهد شد كه هيچ جايگاهي ولو حتي 10 در صد در بين ملت ايران جايي ندارند . به اميد آنروزززززززززززززززززززززز

تمامی هنر این مزدور جنایتکار خوردن گوشت برادر شهیدش است. این بابا برادرش در ترکیدن دفتر ریاست جمهوری با آن ** که کفشش را در سازمان ملل در آورد و بوی گندش جلسه را متعفن کرد٬ رجایی را می گویم٬ کشته شدند. حالا سی سال است که این با از گوشت آش و لاش تغزیه می کند. مرگ بر ولایت ولی.

امثال آقای باهنر گماشتگان بیت آقا هستند و از قضا کاملا هماهنگ و بیشتر مواقع تحت فرمان آنها لب به سخن می گویند تا مزۀ دهان دیگران را بفهمند. قطعا زیز لفافه های سخنان باهنر نوعی رندی برای کشاندن دوبارۀ گروههای مخالف و منتقد در انتخابات است تا دوباره طاغوت زمان بگوید من بر آنان منت گذاشتم و به آنان فرصت حضور سیاسی دادم و باز هم نور ولایت از صندوقهای رای بیرون بیاید و آنگاه طاغوت زمان بگوید چهل میلیون نفر در تایید حکومت من در انتخابات شرکت کردند.
و شگفتا که مشتی افراد پست همت قدرت طلب در طلب جاه و مال دنبال این حرفها راه می افتند و عده ای از جوانان را با خود همراه می کنند و عاقبت خود آزاد و رها می گردند یا در خارج پناهنده می شوند و فرزندان مردم در زندانها و زیر شکنجه های اسلام نابود می شوند. ایاز آسیم 1391/6/6

تلقی آقای باهنر از قدرت را در ایت جملاتش بخوانید. فکر می کند میرحسین هم مثل خدش هست. اگر بود که بیشتر از باهنر می توانست در همسو بودن با حاکمیت قدرت به دست آورد. این جملات را می گویم:
باهنر: “من خودم رفتم به مهندس موسوی گفتم ۲۰ سال خانه نشستی هیچ کاری نکردی، حالا ۱۳ میلیون رای گیرت آمده قدر این ۱۳ میلیون را بدان، مدیریتشان کن، حتما در قدرت آینده می‌مانی اما نمک‌نشناسی و زیاده‌خواهی، او را به این روز کشاند”