خانه | خبر | اخبارایران

بازداشت گسترده بهائیان در شیراز

جمعه, 1390-11-14 14:22
نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ

مأموران امنيتی حکومت ايران چندين تن از بهائيان شهر شيراز را بازداشت کردند.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر بامداد امروز، جمعه ۱۴ بهمن‌ماه گروهی از شهروندان بهائی به‌شکل هم‌زمان در شهر شيراز بازداشت شدند.

بنا به اين گزارش مأموران امنيتی آن‌ها را در خانه‌هايشان بازداشت کردند.

نیما دهقان، مژده فلاح، مژگان عبادی، سام جابری، سینا ساریخانی، بیژن فلاح، ژینوس فنائیان هفت نفر از این بازداشت‌شدگان هستند اما گفته می‌شود افراد بیشتری در اين يورش دستگير شده‌اند.

کمیته گزارشگران حقوق بشر هنوز جزئيات بيشتری از اين رويداد منتشر نکرده است.

نام هفت نفر از بازداشت‌شدگان مشخص شده است اما گفته می‌شود افراد بيشتری در اين يورش دستگير شده‌اند

در آذرماه سال جاری نيز سه تن از بهائيان به‌نام‌های افشین احسنیان، فرهام معصومی و وحدت دانا جهت اجرای حکم زندان خود راهی زندان شدند.

همچنين در جریان فشار به دانشگاه علمی آزاد بهائیان BIHE در خرداد‌ماه نیز پنج نفر از بهائیان شیراز بازداشت و راهی زندان شده بودند.

وزارت علوم، تحقيقات و فن‌آوری ايران در روز ۱۵ خردادماه سال جاری فعاليت دانشگاه مجازی بهائيان را "غيرقانونی" اعلام کرده بود.

دفتر گسترش آموزش عالی وزارت علوم اعلام کرده بود: "دانشگاه مجازی BIHE هيچ‌گونه مجوزی از اين دفتر اخذ نکرده و هرگونه فعاليت آن غيرقانونی است."

وزارت علوم مدارک اين دانشگاه را "فاقد ارزش قانونی" دانسته بود.

در قانون اساسی ايران بهائيان به عنوان اقليت مذهبی به رسميت شناخته نشده‌اند و در طول ۳۰ سال اخير مورد تبعيض‌های سياسی، ‌اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی گوناگون بوده‌اند.

بنا بر آمار کمپين بين‌المللی حقوق بشر در ايران، ۲۰۰ نفر از بهائيان از انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون اعدام شده‌اند.

بهائيان پس از انقلاب ايران از حق تحصيل در دانشگاه‌ها و مشاغل دولتی محروم بوده‌، مجامع آن‌ها غيرقانونی اعلام شده و قبرستان‌های آنان در مناطق مختلف تخريب شده است.

 

Share this
Share/Save/Bookmark

به مسلمانان ایران شماه دارید به باورمندان دیگر دین ها ظلم میکنید یعنی قرنهاست دارید ظلم و قتل میکنید هزاران نفر را فقط به علت باوره دینی دیگر ناجوانمردانه به قتل رسانید و اموالشان را دزدید و خانه هایشان را خراب کردید طبق دستور دینتان غنایم گرفتید ولی بدانید روزی ورق برخواهد گشت و ان موقع شماها نمیتوانید از ظلم حرفی بیان کنید چون همانطور که برخورد کردید باهاتان برخورد خواهد شد

با درود به همه میهنان ایرانی. من می خواهم بگویم که هنر به هیچوجه نزد ایرانیان نیست و بس. خلق ایران به هیچ وجه خلق قهرمانی نیست! مردم ایران مردم شریفی نیستند٬ مردم ایران مردم مبارزی نیستند. اینها همه القاب غلابی ست. مردمی که از روشنفکرش گرفته تا عارف و عامی قلبش برای ملت فلسیطن می تپد ٬ ملتی که بدروغ از فلان آفریقایی در شاخ آفریقا حمایت می کند٬ مردمی و روشنفکرانی که در محکومیت نازی ها و دلجویی از یهودیان قلم می فرسایند٬ روشنفکرانی که برای طبقه کارگر یقه چاک می کنند ... همه اینها هرگز در غم تجاوز جنسی بدختر و پسر یک بهایی نیستند٬ هرگز دلشان در عزای به آتش کشیدن خانه یک بهایی آشوب نمی شود. اگر به آنها بگویی در خانه ای هزار نفر را زنده زنده سوزانده اند گریان می شود ولی اگر بعد بگویی که این هزار نفر بهایی بوده اند خندان می شود. من در اینجا باید یادآوری کنم که حتا از جامعه و محفل بهاییت هم دلگیرم از بهاییت هم مایوسم !! چرا که بهاییان در تسلیم بودن و در پنهان کاری و در انظباطی کشنده اسیرند. دختر یکی از خویشان من که بهایی ست به مورد تجاوز یک بسیجی قرار گرفته و محفل بهاییت از افشای آن پرهیز می کند. من از بهاییت مایوسم اگر چه بهایی هستم و بهایی هم خواهم ماند. اما بهاییت باید و لازم است دست از اینهمه مسامحه و محافظه کاری بردارد. بهاییان باید در افشا کردن جنایات این حکومت از هیچ اقدامی فروگذار ی و پرهیز نکند اما می کند. در ایران بهاییان را مثل گوسفند می کشند و ایرانیان غیر بهایی ککشان هم نمی گزد٬ شاید برای مسلمانانی که سرش را نزد آخوندی سپرده اند و تحت فتوای اویند که طبق آن بهایی نجس است و مهدورالدم رفتاری اینچنین جزو اصول دینشان باشد که البته هست. بنده در یکی از شهرهای بزرگ ایران با کمونیستها بحث می کردم حتا کمونیستها هم کشتن بهاییان را مجاز می دانند. یکی از شگفت انگیز ترین سخنی که از یک کمونیست شنیدم این بود که جنگ بین مسلمانان و بهاییان جنگی طبقاتی ست!!! گفتم کدام طبقه بالاست کدام پایین و او گفت که بهاییان همگیشان ثروتمندند!! گفتم که تمامی دکان و ابزار پدر مرا مصادره کرده اند ماشین نیسان اورا گرفته اند و... او پاسخ داد که در محله آنها در فلان کوچه یک خانواده ی بهایی زندگی می کند که فرزرند یازده ساله اشان ویالون می زند!!! گفتم این ربطی دارد٬ گفت ویالونزدن از مظاهر ثروت و رفاه است. گفتم پدر این خانواده شغلش چیست گفت ثروتمند بوده ولی همه اش را مصادره کرده اند! گفتم حالا چه می کند؟ گفت حالا من خودم دیدم که توی اتوبان و جلو دروازه قرآن هندوانه می فروشد. باور کنید شوخی نمی کنم! من با چپهای ایرانی که از یک گروه بسیار معروف هم هستند خیلی بحث کرده ام . من فکر می کنم که ملت ایران ملت بیماری ست. بیماری ملت ایران مذهب اوست و نه تنها مذهب او یعنی اسلام بلکه بیماری ملت ایران مذهبی بودن اوست. این سماجت مذهبی بودن و مذهبی ماندن نزد ما بهاییان نیز بسیار شایع است. شیوع. و البته می دانم که بهاییان از من رنجیده می شوند چرا که آنها پیسوسته به ما توصیه می کنند که مبادا حرف بزنید و من حرف زدم!!!

بقایی حرفهای واقعی تو برادر بهایی مرا لرزاند!! چه درست نوشته ای برادر. درست نوشته ای که ایرانی مسلمان بیمار است من مسلمان زاده ی مسلمان زده بیمارم. اسلام مثل طاعون مثل خوره وجدان انسانی ما را ذره ذره درنوردیده است. ما ملتی افیون زده ایم ما ملتی درجا زده ایمن۲ ما ملتی واپسگراییم. اگر نه عمامه هایی را که در مشروطیت در چاه افکنده بودیم نمی آوردیم و در انقلاب اسلامی ایران دوباره آن نجاست را همچون تاجی زرین بر سر نهیم. برادرم درد و بلایت را با من مسلمان زاده تقسیم کند. شرفت را می ستایم. درود بر امیدوارم خود را به محیطی امن برسانی. اینرا درست نوشته ای که چرا که اصلاحطلبان و جرسی ها و کلمه ایها و کروبیست ها و موسویست ها و سروشیست ها مهاجرانی ها و کدیور ها و نبوی ها همگیشان سر در همان انبان دارند و همان اسلام که خامنه ای دارد. برای همین نیز سروش در مرگ یک مگس اشک شهادت خواهد ریخت اما در مرگ تو و امثال تو به قول تو ککش هم نمی گزد. مرا گریاندی خدایت ترا بخندانت ای بقایی بهایی از ترکیه. سلام من بر تو باد

جناب بهایی بنده نه طرفدار این مقدار زیاده روی هستم و نه طرفدار شما
اما شما هم دارید دیگه خیلی مظلوم نمایی میکنید برای هیچ کدوم از این ظلم هایی که ادعاش رو داری به شما شده مدرکی هم داری؟
نه نداری - کار شما مظلوم نمایی هستش
شاید بتوانید با این حرف ها دل عوامی را با خود کنین ولی نسل رو شنفکر ایران قول شما را نخواهد خورد همان گونه که روشنفکر و ایران دوستی به نام امیر کبیر نخورد!!!

اما در مورد خبر اخیر باید بگم که دلیل این همه فشار بر فعالین سیاسی بهایی این هست که شما ماهیت جاسوسی دارید و این به راحتی از کتب تاریخی خود شما قابل اثبات هست
ایا بیت العدلی که این همه به وحدت جامعه بشری و حقوق بشر در تعالیمش میبالد - ایا شده است که بیانیه ای حرفی انتقادی از کشتار و ظلم های بی حدی که اسرائیل در حق فلسطینیان میکند- بکند
حقیقتش را بخواهید نه !! چرا ؟
جوابش را همسر شوقی افندی در اواخر عمر خود گفت و ان این بود که سرنوشت بهاییت و اسرائیل به هم بسته شده است !!!!!!!!
بله دوست عزیز شما خودتان متناقضید و به مردم ایران توهین میکنید و انها را بی هنر و نا قهرمان خطاب میکنید؟!!
عزیز دل برادر مردم ایران دلشان برای ان افریقایی گرسنه میسوزد ولی به کسی که برای اهداف سازمانی خود حتی حاضر است به میهنش خیانت کند نمیسوزد
اما باز هم میگویم بنده با چنین برخورد های چماقی با شمایان مخالفم چرا که معتقدم عقیده را باید با عقیده و استدلال جواب گفت نه با چماق ....

دوست عزیز بقایی، با درود بر شما، ناراحتی آن عزیز از ستمی که بر بهائیان و دیگران در ایران می رود دلیلی نیست بر ارائۀ نظراتی عجولانه و احساسی. برای ساختن ایران عزیزمان باید صبور و فکور بود. از قضا در انعکاس اخبار ستم بر بهائیان بعضی معترض اند که بهائیان خیلی هم آن را انعکاس می دهند و پنهانکاری در کار نیست. از جمله در:
http://news.persian-bahai6.info/
حتی بعضی در این خصوص تهمت مظلوم نمایی بر بهائیان می زنند. ملت عزیز ایران هم از هر عقیده و آئینی آنچنان که آن عزیز نتیجه گیری کرده اید نیستند. بسیاری از ایشان دوستدار و غمخوار بهائیان بوده و هستند. نهایت آن که بعضی ممکن است به خاطر حفظ خود حمایتشان را آشکار نکنند.آن دوست کمونیست شما که ذکرش را کرده اید به دید افکار گذشته شان اظهار نظر کرده اند، والّّا الان کسانی هستند که علیرغم داشتن افکار کمونیستی حداقل با نوشتن مقالاتی از بهائیان دفاع می کنند. همچنین مشکل در مذهبی بودن نیست؛ مشکل در اشتباه گرفتن تقالید و خرافات و تعصبات و پیشداوری های جاهلانه بجای دین است. وجه دیگر مشکل نادانی یا کم اطلاعی از حقایق است. ما با هر عقیده و دینی، باید هرچه بیشتر بر دانایی و آگاهی خود بیافزاییم. دانایی گوهر وجود انسان است. آنجا که دانایی نیست مشکل ایجاد می شود. حضرت بهاءالله در این خصوص فرموده اند: «دوست يکتا ميفرمايد : راه آزادی باز شده ، بشتابيد و چشمه دانائی جوشيده ، از او بياشاميد. بگو ای دوستان ! سرا پرده يگانگی بلند شد ، بچشم بيگانگان يکديگر را مبينيد . همه بار يک داريد و برگ يک شاخسار . براستی ميگويم ، هر آنچه از نادانی بکاهد و بر دانائی بيفزايد او پسنديده آفريننده بوده و هست.»(دریای دانش،ص 7)
آه از نادانی!
قربانت نوید

بنده به عنوان مسلمان بگویم که بهاییان اصلا مظلوم نمایی نمی کنند و آنها واقعا مظلومند. در جنوب ایران بدختر بهاییها تجاوز شد و کسی بدادشان نرسید. معلوم نیست این آقای منطقی چه منطقی دارد. بهاییان را بیشتر از صد سال سال که مسلمانان می کشند۲ سر میبرند تجاوز می کنند از خانه و کاشانشان بیرون می کنند املاکشان را مصادره می کنند بعد حالا آقای منطقی بی منطق می فرماید سند بیار!! سند ضدیت با بشر ما مسلمان. سند کشتار غیر مسلمانان در تمامی کشورهای مسلمان.

آنچه با بهاییان می شود و مسلمانان حتا روشنفکر ها و روشنفکران مذهبی سکوت می کنند شرمآور است. البته من با این موافقم که آنها بینهایت محافظه کارند. آنها حتا بقول منطقی حاظر نیستند که آنچه را مسلمانان بر آنها روا می دارند را افشا کنند. چندین سال پیش بهاییان کرج مورد حمله و ازار و ازیت مسلمانان قرار گرفتند. جالب است که آخوندی که مردم تحریک به آزار و ازیت آنها می کرد توانسته بود عده ای که خود را دانشجو هم می دانستند و یک آموزگار را هم در این ازیت و آزار شرکت دهد. مسئله بهاییان و سکوت حتا روشنفکران و هنرمندان و نویسنده گان یک خجالت بزرگ و تاریخی ست برای ملت ایران. من یک بیدینم و با هیچ طرفداری ای از بهاییت نمی کنم اما معتقدم که دین و ایمان مسئله ای خصوصی ست که با به شخص مربوط باشد. زنده باد ایرانی چند مذهبی و آباد و آزاد لاییک و سکولار

در جواب جناب منطقی می خوام یه ماجرایی رو تعریف کنم. من در خارج از کشور زندگی می کنم و یکی از دوستان بهایی من با یکی از این حضرات منطقی که اینجا معمولا عمال خانه فرهنگی اسلامی هستند دوست بود و ما به خانه آقای منطقی رفته بودیم. جالب است که تمام کسانی که با این انجمنهای اسلامی همراه هستند همیشه از همین حرف شروع می کنند که شما مدرک دارید که بهایی ها را اذیت کرده اند؟ خیلی اعصابم خرد شد و گفتم: یعنی چی آقا، خانه ما را مصادره کردند، اموال ما را بردند، برادر من را زندان کردند، شما می گی مدرک داری؟ گفت: همه این حرفهای بهایی ها دروغ است چون هیچ مدرکی برای حرفهایشان ندارند معلوم نیست شما چکار کرده بودید که خانه تان مصادره شده و برادرت زندان رفته. این را که گفت گفتم یه منطقی توی کله ت کنم که حالیت بشه. به دوست بهاییم گفتم تلفنت رو بده من به ایران زنگ می زنم و می گم این آقای منطقی اینجا بهایی شده لطفا وقتی اومد به جامعه بهایی واردش کنین. با اینکه رنگ از روی آقای منطقی پریده بود گفت: نه خیر شما هیچ مدرکی برای این حرفتان هم ندارید. من هم گفتم: الان زنگ می زنم به مسوول بهایی ها در منطقه مان می گویم که شما اینجا با ما بودید و دو تا کتاب هم با شما خوانده ایم و شما بهایی محکمی شده اید. آقای منطقی به التماس افتاد. می گفت آقا آینده من رو خراب نکنید چرا انگ می زنید و این حرفها. من هم به ش گفتم (دور از جان خواننده) پدر سوخته مگه تو نمی گفتی که با بهایی ها در ایران کاری ندارن؟ مگه نگفتی که هیچ صدمه ای تا به حال به شون نزدن. چطوره که خودت از اسمشون هم گریزونی؟ خلاصه این رو نوشتن از این باب که می خواستم یک عمل نیمه مودبانه ای بکنم توی حرفهای این آقای منطقی. شهر رو آتیش برداشته آقا میگه کبریتی که باهاش آتیش زدن رو بیارید. واقعا وقاحت این قوم نهایتی نداره.

اگر روز مردم ایران به آزادی برسند حتما بهاییت می تواند نقش بزرگ و ارزنده ای بازی کند. ایرانیان از روحانیت زالو صفت ایران و اسلام مخرب و خونخوار خسته شده اند. من هم بنوبه ی خودم به آن بهایی ترکیه اس سلام می کنم

اسلام دین ضد بشر است. من از اسلام برگشته ام. در ایران هم هستم و بسیاری مثل منند. بهایی هم نیستم. چرا که ضد دینم ولی با بهاییان دشمنی ندارم. مرگ دین رسمی.

اسلام فقط دین ضد بشر نیست آقا جان اسلام ضد خودش هم هست. اسلام تمدنهای بشری و مدرن را مجبور خواهد کرد تا نابودش کنند. این جبر تاریخی اسلام است. نابودی اسبلام حتمی ست٬ چرا که اصلاح ناپذیر است.

بهاییان اگر به پیروی از اسلام به عربیت روی نمی آوردند و اینهمه ادعیه مزخرف عربی نداشتند من هم بهایی می شدم. ولی به محض نزدیک شدن به این دین دیدم از تشیع عربیتر همانا این دین است.

بهاییت کپی اسلام است. تازه بهاییها کلی هم ممنوعیات به آن اضافه کرده اند. مثلا شراب هم ممنوعیت دارد. سیگار هم همینطور. بهتر است همین دین پوسیده ی شیعه که هیچ کس هم دیگر برایش تشرشر هم نمی کند بماند که بتوان راحت توی چاه انداخت و سیفن را کشید. من چند سال پیش در اصفهان رفتم به محفل آنها. انگاری تو زندان بودم. بسکی باید رعایت آداب کرد. ولی خب می گویند کعه زن و مرد با هم برابرند. زنده بابد بی دینی.

مسلمانان بکشید بهاییان را بکشید مسیحیان را بکشید یهودیان را بکشید نصرانیان را٬ بکشید زرتشتیان را٬ بکشید سنیان را٬ بکشید طرفداران موسوی را٬ بکشید طرفداران کروبی را٬ بکشید طرفداران شریعتمداری را٬ بکشید مجاهدین را٬ بکشید خوارج را٬ بکشید ما فته گران را٬ مسلمانان بکشید اصلاحطلبان را٬ بکشید منحرفان را. و بعد هم خودکشی کنید. اسلام در تمامی انواعش چه رحمانی و شدید٬ چه شیع و چه سنی قاتل است. هر مسلمان اول موظف است سر غیر مسلمان را ببرد٬ بعد اگر سنی است سر شعه را ببرد٬ اگر سنی ست سر شیعه را ببرد٬ اگر سلفی ست٬ سر حنبلی را ببرد٬ اگر .... خلاصه دست آخر اگر کسی نبود شیعه سر شیعه ی غیر خودی را خواهد برید. اسلام دین مرگ است و دین ضد زندگی ست.

آنچه را بهایی ترکیه نوشته بسیار درست است.

مسلمانان به خون غیر مسلمانان تشنه اند. اینرا روحانیت شیعه به ما آموخته است.

بهاییان بخاطر اینکه دینی جدید آورده اند انصافا کارشان درست است. اما من نمی دانم چرا این بقول خودشان دینت همچنان یک فرقه باقی مانده و نمی تواند تبدیل به یک دین یا دیانت شود. من فکر می کنم این از محافظه کاری آنهاست. نیست؟؟؟ همینکه کسان بسیار کمی از بهاییان در این بحث شرکت می کنند از محافظه کاری آنان است.

دوست عزیز بهائی از ترکیه، در مورد مطلبی که گفتید حقیقت آن است که بهائی ها در مورد جنایات هرگز سکوت نمی کنند، این وصله اصلا به بهائی ها نمی چسبد. اطلاع رسانی از موارد نقض حقوق بشر، از همان دهۀ شصت که هیچ کس در ایران نفس نمی توانست بکشد، توسط بهائیان دیگر در جاهای دیگر دنیا انجام می شد. اصلا یکی از دردهای جمهوری اسلامی و مشکلاتش با بهائیان این هست که معتقد است علّت صدور قطعنامه های علیه ایران در جامعۀ بین المللی بهائیان هستند. الان هم دفاع از حقوق بهائیان به خصوص جاهایی مثل ایران و مصر جزء برنامه های همیشگی بهائیان تمام دنیاست.
امّا آنچه ممکن است تعجّب خیلی ها و گاهی شاید خود ما بهائیان را بر انگیزد، روش برخورد جامعۀ بهائی با ظلم است، که با روش های معمول متفاوت است. این روش مسالمت آمیز است و دسترسی به نتیجه در آن تدریجی است، امّا هست! و وجود دارد، آهسته امّا پیوسته. گواهش این که حتما شما خود بهتر از من می دانید که جمهوری اسلامی بر اساس اسنادی که به دست جامعۀ بین الملی رسیده، قصد نابودی کامل جامعۀ بهائی ایران را داشته، امّا در این راه موفّق نشده، تا آنجا که الان با همین وضع که خوب می دانید حتّی خادمین هم وجود ندارند که امور اداری جامعه را اداره کنند، بهائی ها خودشان کارهای جامعۀ خود را پیش می برند! و ضمناً معتقدند نباید فقط به نجات خودشان فکر کنند و از این رو سعی می کنند به جای نشان دادن خشونت و کارهای پرسر و صدای سیاسی، در جهت رفاه کشورشان کار کنند، در اقدامات توسعۀ اقتصادی و اجتماعی شرکت کنند، در کنار بقیۀ هموطنان عزیز، فرهنگ سازی کنند. من این را محافظه کاری نمی دانم، بلکه برعکس یک زندگی روشمند می دانم.
موفّق باشید

این حرفا چیه آقا یا خانم خانم فروغ بهاییها بسیار آدمهای خوب و درستکار ولی به نهایت عربیزه و به نهایت محافظه کارند. اینکه دست از دینشان برنمی دارند همانا از همان اسلام می آید٬ اسلام شهید پرور است آنها هم شهیدپروند. فقط فرقشان در محافظه کاریشان است. البته که بیشتر از صدوپنجاه سال است که مظلومانه کشته می شوند ولی این کشته شدن بخودی خود چه ارزشی دارد. اگر در راه آزادی بود آری ولی در راه دین است. در راه پوک و پوچی! البته من به بهاییان احترام می گذارم ولی در یک جامعه آزاد منتقد بی محابای آمنها نیز خواهم بود. وحی ای اگر بوده همان هزار چهارصد سال پیش از محمد انزال شده. دیگر این انزال* ها و ****بس است.

در تأیید نظر فردی به نام فروغ و ردّ نظر دوستی که به آن پاسخ داده اند باید گفت دوست مزبور از یک طرف بهائیان را محافظه کار ذکر کرده اند و از طرفی قبول کرده اند مظلومانه کشته شده اند. اگر محافظه کار بودند که کاری می کردند کشته نشوند! برخلاف این دوست عزیز باید گفت، امروزه با شکستن تابویی که بعضی آخوندهای ضد بهائی در مورد دیانت بهائی ایجاد کرده بودند، ایرانیان و جهانیان بیشتر به نقش بهائیان در پیشرفت ایران و نیز صلح و وحدت جهان پی می برند و در تأئید آن مقالات تحقیقی و کتاب و فیلم های مستند تهیه می کنند. نمونۀ بسیار مهمی را که خلاف نظر دوست عزیزمان را مورد بحث تحقیقی قرار داده در کتاب «رگ تاک» می توان دید: http://www.ragetak6.info/ همچنین آقای رضا علامه زاده در همین خصوص فیلم مستندی با عنوان «تابوی ایرانی» ساخته اند: http://www.mihan.net/press/1390/05/05/%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D8... اینک روش و منش غیر سیاسی جامعۀ بهائی حتی مورد توجه احزاب و سیاسیون ایران قرار گرفته و در آن تأمل می کنند- با آنکه جامعۀ بهائی ارتباطی سیاسی با هیچ حزبی ندارد. از جمله نگاه کنید به اعلامیه حزب مشروطه ایران که در آن آمده: درس هائی از پابرجائی تسلیم ناپذیر: «از محکومیت هفت تن از سرامدان اجتماع بهائی ایران تنها با همدردی و اعترض نمی‌توان گذشت. رژیم اسلامی آن دو خانم و پنج آقا را که همه از ایرانیان برجسته و خدمتگزار هستند صرفا به دلیل بهائی بودن به صد و چهل سال زندان محکوم کرد. در ادامه سیاست رژیم به بی سر کردن اجتماع بهائی ایران بار دیگر گروهی از بهائیان قربانی باور‌های مذهبی اجتماعی شدند که تنها گناهش در اقلیت بودن است.
محکومیت این گروه دنباله یک داستان دراز ننگ‌آور است که با کشتار‌های هولناک اوایل سده نوزدهم قاجار آغاز شد و باسیاست‌های ریشه‌کنی جمهوی اسلامی دنبال می‌شود. اما این داستان دراز ننگ‌آور رویه دیگری دارد که به ویژه امروز در گرماگرم پیکار مردمی بر ضد رژیم می‌باید بر آن تاکید کرد. بهائیان از سیاست کناره می‌گیرند ولی سیاست ایران می‌تواند از آنها درس‌های گرانبهائی بگیرد.
نخستین درسی که بهائیان به ایرانیان دیگر می‌دهند پابرجائی تسلیم ناپذیر در زیر سخت‌ترین فشار‌هاست. خانه بهائی را آتش می‌زنند؛ کسب و کارش را می‌بندند؛ اموالش را می‌ربایند؛ از اداره و دانشگاه بیرونش می‌اندازند؛ به اعدام و زندان‌های دراز مدت محکومش می‌کنند و خم به ابرو نمی‌آورد و هر روز ناله سر نمی‌دهد و نا امید نمی‌شود . دم از شکست و بیهودگی نمی‌زند. آنها که هر روز از ناکامی و مرگ جنبش سبز سخن می‌گویند همین بس که نگاهی به هم میهنان بهائی خود بیندازند. چه کسی بیشتر "حق" دارد آیه یاس بخواند؟
دومین درس، به همان اهمیت، بسیج نیرو‌های اندک فردی و درآوردنش به یک شبکه قدرت اجتماعی است. استراتژی دفاعی بهائیان ایران در دوران جمهوری اسلامی از صفحات سربلند تاریخ ما به قلم خواهد رفت. هنگامی که در‌های دانشگاه بر دانشجویان بهائی بسته شد بهائیان دانشگاه را به خانه‌های خود بردند. فرهیختگان بهائی به رایگان در خانه‌ها به گروه‌های کوچک جوانان چنان آموزسی دادند که توانستند به دانشکاه‌های معتبر در اروپا و امریکا پذیرفته شدند.
بهائیان آخوند و کشیش ندارند و گردانندگان محلی اجتماعات بهائی در هر جا کار‌های مربوط به "احوال شخصی" را مانند ازدواج و زایش و اداره مراسم مذهبی انجام می‌دهند. از آنجا که آن گردانندگان آماج اصلی سرکوبگری بوده‌اند اکنون در گروه‌های کوچک بهائی در هر جا کسانی با دیدن آموزش لازم این تکلیف را بر عهده می‌گیرند. "رهبری" به حد اکثر پخش شده است. سر ها به اندازه‌ای زیادند که حتا جمهوری اسلامی هم نمی‌تواند قطع کند.
جنبش سبز ایران که رواداری سیاسی و مذهبی یک ویژگی عمده گفتمان لیبرال دمکرات آن است، می‌تواند از نزدیک‌تر به هم میهنان بهائی بنگرد. تسلیم ناپذیری در زیر ضربت‌ها؛ رهبری غیر متمرکز تا کوچک‌ترین گروه که هر ضربتی را تاب خواهد آورد؛ همیاری و ریختن منابع، هر چه هم ناچیز ،بر روی هم، به جنبش سبز نیز مانند اجتماع بهائی ایران یاری خواهد داد.» (http://www.irancpi.net/elamiyeh/matn_151_0.html)
و اینها همه نمونه هایی است از اظهار نظر غیربهائیان. برای بررسی بیشتر از منابع بهائی، به بعضی منابع (از جمله کتاب: «بهائیان و ایران آینده» ) در آدرس زیر مراجعه شود: http://www.ketabhayebahai6.info/
و از همۀ اینها گذشته نظر عزیزان را به این جلب می کنم که برای نجات ایران از کژی ها و نیز برای رسیدن دنیا به آرامش، نیاز داریم با هم مهربان باشیم و مشترکات عقاید یکدیگر را بررسی کنیم تا قلب هایمان به هم نزدیک گردد. مثلاً دیگر ذکر عربیزه کردن دردی را دوا نمی کند که با آن بخواهیم دین بهائی را تخطئه کنیم. جون دین بهائی عربی نیست. اگر منظور وجود آثاری عربی -علاوه بر آثار فارسی- در دین بهائی است که باید گفت عربی یا فارسی صرفاً قالبی برای بیان محتوا است. محتوا را باید دید. خواه به عربی یا فارسی یا انگلیسی یا هر زبانی که گفته شده باشد؛ عشق را خود صد زبان دیگر است. باری، امروز دنیا نیازمند دور ریختن تعصبات جاهلانۀ خانمانسوز است. از پیش شرطهای یک دموکراسی حقیقی همین است که نژادها و قومیت ها و ادیان و مذاهب و عقاید مختلف را در کنار هم بپذیریم و آن تعصبات پوچ را از صفحۀ تاریخ حذف کنیم. والا حالا حالاها باید بیچارگی ها را تحمل کنیم. باید فکر اتحاد و وحدت این آب و خاک بود و نه دشمنی و کینه. چه خوب است روش مسالمت آمیز بهائیان و فلسفۀ آن که کاربر فروغ به آن اشاره کرده مورد بررسی قرار گیرد.

دوست عزیز به نام کاربر مهمان، این سؤال را دیروز هم که بقیه نظرات را می خواندم فکر کردم که بنویسم: تعریف عزیزان از دین چیست؟
در مورد نظر شما، اگر منظور تان از دین باورهایی است که بهائیان به خاطرش مورد ظلم قرار دارند، باورهایی مانند یگانگی نوع بشر در عین تنوع، برقراری عدالت و صلح عمومی، برابری زنان و مردان، لزوم تعلیم و تربیت همگانی، صداقت و پاکی و از این قبیل که جزء جدانشدنی دین بهائی است و بهائیان آنها را "مبادی" و "اصول اعتقادی" خود می دانند، به نظرم حداقل بخشی از اینها همان ارزش ها و آرمان هایی است که از زمان مشروطه همۀ ایرانیان دم از آن می زنند و خیلی ها به این نام جان داده اند. بهائیان شهیدپرور نیستند و هرگز خود را به دست ظالمان نمی سپارند. بنا کردن تمام زندگی فردی و اجتماعی بر تلاش در این راه و تخصیص تمام وقت و احساس و زندگی به این آرمان ها از جان دادن لحظه ای واقعا سخت تر و فداکاری بزرگ تر و ضدّ محافظه کاری است و البته به اعتقاد بهائیان مؤثرتر هم هست.
سرانجام آن که بنده آقا نیستم.
با تشکر

متاسفانه دین بهایی هم دینی عربی ست. شاید بخاطر این باشد که تاثیرش بر همه ی کشورهای مسلمان باشد. اما اسلام چنان پدری از حتا زبان عربی درآورده که هیتلر از بشریت. اسلام ضد حیات و ضد نبات و ضد زبان و ضد تمدن و ضد هنر است. بنا بر این ایکاش بهاییت زبانی مثل زبان پارسی را اختیار می کرد. اگر چنین می بود و دخالت در زندگی خصوصی نمی کرد امروز وضع ایران وضع دیگری بود. در حال حاضر و از بیشتر از صد سال پیش در ایران به فتوای آخوندهای خونخوار بهایی می کشند٬ اما از دیر باز و از زمان تولد منحوس اسلام غیر مسلمان کشی و از زمان تولد منحوی تشیع غیر شیعه کشی رواج داشته و تا این دین زنده باشد آدمکشی نیز زنده است. من با بیشتر نظرات موافقم.

دوست عزیزم «کاربر مهمان»، با درود بر شما، باید عرض کنم بعضی نظرها تحت تأثیر جو موجود بیان می شوند. جو موجود جوی است که ایرانیان بعضا از دین و بخصوص اسلام زده شده اند. یک زمانی جو کمونیسم در ایران داغ بود؛ زمانی چیز دیگر؛ نباید جو گیر شد. باید تحقیق کرد و با منطق و طمأنینه و آرامش اظهار نظر کرد. آنچه شما نوشته اید از مقولات تحقیقی است و نمی توان احساسی برخورد کرد. باید دودچراغ خورد و تحقیق کرد. تقلید سمّ مهلک فکر و دریافت حقایق است. یکی از مشکلات جامعۀ ایران در قرون متمادی همین روحیۀ تقلید بوده. خلق را تقلیدشان برباد داد. باید اهل تحقیق شویم. حضرت بهاءالله فرموده اند هر کس باید خود به چشم خود ببیند و تحقیق کند. مثلاً اگر تحقیق کنیم می بینیم در دیانت بهائی هم آثار عربی هست هم فارسی. همچنین آثار آن به حدود 800 زبان ترجمه شده و در دسترس است. قبلا هم عرض کردم برای بررسی یک دین یا هر چیزی دیگر آنچه بیشتر اهمیت دارد آنکه باید محتوا را دید. کسی که دنبال حقیقت است چنین می کند. حضرت بهاءالله از ایران عزیزمان ظاهر شده اند. عرب نیستند؛ ولی ضد عرب هم نیستند. آمده اند تا ما همۀ اقوام و نژادها و ادیان و ملل را دوست بداریم. تأثیر دین بهائی فقط هم در کشورهای مسلمان نبوده است. بهائیان در همۀ کشورهای دنیا هستند. ما بهائیان 168 سال است زیر ستم هستیم تا تعصبات را از بین ببریم. با دل و جان این هزینه را می پردازیم تا دنیا از تعصب و کینه های جاهلانه پاک شود.آیا این اُسّ اساس حقوق بشر نیست؟ بر این اساس از اسلام بد نگویید. با اینکه بعضی علمای شیعه به بهائیان نهایت ظلم را کرده اند، ولی بهائیان احساسی و تعصبی برخورد نمی کنند و زیر همه چیز نمی زنند. همۀ ادیان با هم ارتباط ذاتی دارند. باید به همه احترام گذاشت. همۀ مسلمانان عزیز که به بهائیان ظلم نکرده اند. اگر بدانید بعضی مسلمانان عزیز چقدر مهربان اند و چقدر با دوستان و فامیل و هموطنان بهائی خود همدردی کرده اند! در همۀ اقوام خوب و بد هست. مثلاً ببینید تعالیم حضرت مسیح پر از دستورات مهربانی و محبت است. اما در عین حال دیده اید که ملل مسیحی گاه چه ظلم ها کرده اند؛ حتی به خودشان. آنها که به دینی هم اعتقاد نداشته اند، بین آنها هم خوب و بد و ظالم و عادل بوده و هست. ببینید در هفتاد سال در شوروی چه ظلم ها شد. آنها که به دین کاری نداشتند. بشری که می بینیم می تواند حتی از بهترین چیزها سوء استفاده کند. علم مگر چیز مقدسی نیست؟ خب علم چاقو را اختراع می کند؛ شما می توانید هم با آن سیب پوست بکنید و به دست دیگران بدهید و هم می توانید کارد بر جگرشان فرو کنید. بنابراین ما باید بیاییم ببینیم حقیقت این ادیان چیست. برای این کار هم باید آنها را در فضا و بستر زمان هر یک بررسی کنیم. الان بشریت در تب و تاب انقلابات و مشکلات خود می سوزد. بجای احساسی و تعصبی برخورد کردن باید عاقل بود و با آرامش دنبال مشترکات و اصولی که ما را به هم نزدیک می کند بود. نه آنکه به کینه ها دامن زد. عزیزم، برای فهم دین بهائی باید منصفانه تحقیق کرد. شما نوشته اید اسلام از قرنها قبل ادم می کشته. به بنده بگویید غیر مسلمانان چه می کرده اند! آنها هم ادم می کشته اند. "سوروکین" در تحقیق معروف خود، تعدادی از کشورهای اروپایی را در فاصلۀ 500 پیش از میلاد تا 1925 میلادی مورد ملاحظه قرار داد و به این نتیجه رسید که آن کشورها در طی این مدت بر روی هم دچار 967 جنگ بزرگ یا خارجی شده اند و هر یک به طور متوسط در هر دو سال به یک جنگ تن درداده اند. (زمینۀ جامعه شناسی، ص 391) ملاحظه می فرمایید. آنچه باعث جنگ شده و می شود، دین یا علم نیست، بلکه تعصب و نادانی و تقلید است که هر قومی چه دینی چه غیر دینی به آن دچار شوند، می توانند از هر چیز حتی خوبی بد استفاده کنند. آه از جهالت و تعصب و تقلید. دوست عزیزم هیچ اشکال ندارد اسلام و بهائی و عرب و غیره را قبول نداشته باشید، اما تقاضا دارم به تحقیق ادامه دهید آن هم به چشم یافتن حقیقت و نه با پیشداوری. سایت های بهائی موجود هستند به اصل آثار بهائی که به زبان فارسی هم زیاد وجود دارد مراجعه فرمایید خودتان به چشمان عزیز خودتان ببینید: از جمله:
http://reference.persian-bahai6.info/fa/
http://www.ketabhayebahai6.info/
و اگر حوصله اش را ندارید، کتاب "پیام ملکوت" در آدرس زیر را ملاحظه فرمایید:
http://www.velvelehdarshahr6.info/node/171
دوستدار حقیقیتان، سهیل

دوست عزیزم «کاربر مهمان»، با درود بر شما، باید عرض کنم بعضی نظرها تحت تأثیر جو موجود بیان می شوند. جو موجود جوی است که ایرانیان بعضا از دین و بخصوص اسلام زده شده اند. یک زمانی جو کمونیسم در ایران داغ بود؛ زمانی چیز دیگر؛ نباید جو گیر شد. باید تحقیق کرد و با منطق و طمأنینه و آرامش اظهار نظر کرد. آنچه شما نوشته اید از مقولات تحقیقی است و نمی توان احساسی برخورد کرد. باید دودچراغ خورد و تحقیق کرد. تقلید سمّ مهلک فکر و دریافت حقایق است. یکی از مشکلات جامعۀ ایران در قرون متمادی همین روحیۀ تقلید بوده. خلق را تقلیدشان برباد داد. باید اهل تحقیق شویم. حضرت بهاءالله فرموده اند هر کس باید خود به چشم خود ببیند و تحقیق کند. مثلاً اگر تحقیق کنیم می بینیم در دیانت بهائی هم آثار عربی هست هم فارسی. همچنین آثار آن به حدود 800 زبان ترجمه شده و در دسترس است. قبلا هم عرض کردم برای بررسی یک دین یا هر چیزی دیگر آنچه بیشتر اهمیت دارد آنکه باید محتوا را دید. کسی که دنبال حقیقت است چنین می کند. حضرت بهاءالله از ایران عزیزمان ظاهر شده اند. عرب نیستند؛ ولی ضد عرب هم نیستند. آمده اند تا ما همۀ اقوام و نژادها و ادیان و ملل را دوست بداریم. تأثیر دین بهائی فقط هم در کشورهای مسلمان نبوده است. بهائیان در همۀ کشورهای دنیا هستند. ما بهائیان 168 سال است زیر ستم هستیم تا تعصبات را از بین ببریم. با دل و جان این هزینه را می پردازیم تا دنیا از تعصب و کینه های جاهلانه پاک شود.آیا این اُسّ اساس حقوق بشر نیست؟ بر این اساس از اسلام بد نگویید. با اینکه بعضی علمای شیعه به بهائیان نهایت ظلم را کرده اند، ولی بهائیان احساسی و تعصبی برخورد نمی کنند و زیر همه چیز نمی زنند. همۀ ادیان با هم ارتباط ذاتی دارند. باید به همه احترام گذاشت. همۀ مسلمانان عزیز که به بهائیان ظلم نکرده اند. اگر بدانید بعضی مسلمانان عزیز چقدر مهربان اند و چقدر با دوستان و فامیل و هموطنان بهائی خود همدردی کرده اند! در همۀ اقوام خوب و بد هست. مثلاً ببینید تعالیم حضرت مسیح پر از دستورات مهربانی و محبت است. اما در عین حال دیده اید که ملل مسیحی گاه چه ظلم ها کرده اند؛ حتی به خودشان. آنها که به دینی هم اعتقاد نداشته اند، بین آنها هم خوب و بد و ظالم و عادل بوده و هست. ببینید در هفتاد سال در شوروی چه ظلم ها شد. آنها که به دین کاری نداشتند. بشری که می بینیم می تواند حتی از بهترین چیزها سوء استفاده کند. علم مگر چیز مقدسی نیست؟ خب علم چاقو را اختراع می کند؛ شما می توانید هم با آن سیب پوست بکنید و به دست دیگران بدهید و هم می توانید کارد بر جگرشان فرو کنید. بنابراین ما باید بیاییم ببینیم حقیقت این ادیان چیست. برای این کار هم باید آنها را در فضا و بستر زمان هر یک بررسی کنیم. الان بشریت در تب و تاب انقلابات و مشکلات خود می سوزد. بجای احساسی و تعصبی برخورد کردن باید عاقل بود و با آرامش دنبال مشترکات و اصولی که ما را به هم نزدیک می کند بود. نه آنکه به کینه ها دامن زد. عزیزم، برای فهم دین بهائی باید منصفانه تحقیق کرد. شما نوشته اید اسلام از قرنها قبل ادم می کشته. به بنده بگویید غیر مسلمانان چه می کرده اند! آنها هم ادم می کشته اند. "سوروکین" در تحقیق معروف خود، تعدادی از کشورهای اروپایی را در فاصلۀ 500 پیش از میلاد تا 1925 میلادی مورد ملاحظه قرار داد و به این نتیجه رسید که آن کشورها در طی این مدت بر روی هم دچار 967 جنگ بزرگ یا خارجی شده اند و هر یک به طور متوسط در هر دو سال به یک جنگ تن درداده اند. (زمینۀ جامعه شناسی، ص 391) ملاحظه می فرمایید. آنچه باعث جنگ شده و می شود، دین یا علم نیست، بلکه تعصب و نادانی و تقلید است که هر قومی چه دینی چه غیر دینی به آن دچار شوند، می توانند از هر چیز حتی خوبی بد استفاده کنند. آه از جهالت و تعصب و تقلید. دوست عزیزم هیچ اشکال ندارد اسلام و بهائی و عرب و غیره را قبول نداشته باشید، اما تقاضا دارم به تحقیق ادامه دهید آن هم به چشم یافتن حقیقت و نه با پیشداوری. سایت های بهائی موجود هستند به اصل آثار بهائی که به زبان فارسی هم زیاد وجود دارد مراجعه فرمایید خودتان به چشمان عزیز خودتان ببینید: از جمله:
http://reference.persian-bahai6.info/fa/
http://www.ketabhayebahai6.info/
و اگر حوصله اش را ندارید، کتاب "پیام ملکوت" در آدرس زیر را ملاحظه فرمایید:
http://www.velvelehdarshahr6.info/node/171
دوستدار حقیقیتان، سهیل

ببینین من همونطوری که گفتم بهایی هستم. در واقع بهایی زاده هم هستم. من یه چیزی که خیلی وقتها وقتی با هموطنام صحبت می کنم احساس می کنم اینه که اونها خیلی سخت می تونن دنیا رو از دید یه کسی مثل من که بهایی بوده و هیچ وقت چیزی جز بهایی بودن رو تجربه نکرده درک کنن. چون بهایی ها اصولا با هیچ گروه یا دین یا ملت یا اعتقادی دشمنی ندارن. اینه که خیلی اتهامات بی اساس هم به شون می خوره. مثلا می گن که بهایی هم عرب هست. که البته این حرف یه کسیه که عینک ضد عربی گذاشته چشمش. یا اینکه پشتیبان اسلامه. که عینک ضد اسلام رو چشم رفیقمونه. تازه بعضی وقتا بهایی ها بی دین هم هستن (از دید ضد بی دینها) و بعضی وقتا هم خیلی خیلی ضد اسلام هستن (از دید کسایی که ضد هر چیزی جز اسلام هستن) و هم حقوق زنها رو پایمال می کنن (از دید فمینیستهای افراطی) هم به زنها آزادی بیش از حد می دن (از دید رفقای ضد فمینیستی) خلاصه هر بدی که بگین این بهایی های بیچاره دارن. خلاصه چیزی که هست اینه که اینکه یه قومی با هیچ کس دشمن نباشن مثل اینکه توی این دنیای ما اصلا قابل درک نیست.
من چیزی که فهمیدم اینه که بی طرف بودن نسبت به اسلام یا عربها واسه هموطنای ما خیلی سخته و البته این به خاطر شرایطه و حق دارن. ولی ما هر وقت عینک ضد عربی یا ضد اسلامی یا ضد هر چیزی به چشممون می زنیم نمی تونیم واقعیتهای جامعه مون رو اونطوری که هستن ببینیم. فقط وقتی که واقعا بی طرف هستیمه که جامعه واقعا همونطوری که هست به نظرمون میاد. این لازمه ش اینه که آدمهای متعادلی باشیم نه آدمهای مرگ بر این و درود بر اون. نگاه کردن به اسلام فقط به عنوان یکی از دینهایی که وجود داشته و البته دینهای دیگه ای هم بوده، واسه آدمی که مسلمون بوده یا به عنوان مسلمون بزرگ شده خیلی سخته. خیلی از هموطنای ما نسبت به اسلام یا خیلی مثبت هستن یا خیلی منفی. ولی برای من بهایی اسلام هم یه دینه مثل همه دینهای دیگه. هیچ فرقی با مسیحی و بودایی و غیره واسه من نداره.
توی همه دینها هم آدمهای خیلی مزخرفی پیدا می شن و آدمهای خوب هم پیدا می شن. اینکه به چی اعتقاد دارن به خودشون ربط داره. ولی آدم خوب و بد و گروههای خوب و بد همه جا هست. حتا بی دینها هم همینطورن. بین بی دینهایی که اعتقاد دارن دین کلا چیز بدیه، خیلی آدمهای خوب و بد زیادی پیدا می شه و همینطور گروههای افراطی و گروههای معتدل. خیلی از جنایتهای تاریخ رو هم بعضی از همین دوستان بی دینمون انجام دادن. این مربوط به الان نیست همیشه همینطور بوده. ولی طرفداری خیلی افراطی از یکی از اینها (حتا دین بهایی) به طوری که بگیم این همه مشکلات دنیا رو حل می کنه به نظرم حرف بیخودیه. دشمنی باهاشون هم به عنوان اینکه این طاعونه و همه بدی ها از همینه هم به نظرم اصلا درست نیست. توی جامعه این جریانات و روندها وجود داره و هر کدوم خوبی و بدی های خودش رو داره و مهم اینه که همه در حال پیشرفت باشن و حد اقلهای انسانیت و درستی رو رعایت کنن. و هر آدم و گروهی که اینطور نباشه می خواد بی دین باشه یا بهایی باشه یا مسلمون یا هر کی دیگه، مسلما توی دنیای متنوع آینده جایی نخواهد داشت.
من فکر می کنم که بشریت در حال یاد گرفتن اینه که توی یه فضای اجتماعی متنوع زندگی کنه بدون اینکه دائم جهتگیری هایی خلاف دیگران داشته باشه و ضد عربی و ضد ایرانی و ضد آمریکایی و ضد بهایی و ضد مسلمون یا هر ضد مزخرف دیگه ای باشه.
من فکر می کنم که اگه به جای نگاه کردن از عینک این همه دسته بندی های الکی، به خود آدمها، گروهها، فکرها و غیره نگاه کنیم خیلی فهم درستتری از جامعه پیدا می کنیم. مثلا من به عنوان یه کسی که به بهاءالله اعتقاد داره فکر نمی کنم هر چی که اسم اسلام داره یا مربوط به اسلامه خیلی بده. و اسلام هیچ خدمتی به هیچ کس هیچ وقت نکرده. و اگر هم کرده از خودش نبوده. اینا همه ش تعصبه و تعصب واقعا چیز بدیه.

دوست بهائی دور از وطن، با این حرف شما همدینم موافقم که داشتن هر پیشینه ای، چه دینی باشد، چه قومی و از این قبیل، نباید مانع رواداری و باعث ایجاد تعصّب شود. به بیان حضرت بهاءالله، «برتری و بهتری که به میان آمد، عالم ویران مشاهده شد.» واقعیت این است که برای ساختن دنیایی بهتر، منِ بهائی به عنوان یک انسان مثل بقیه در حال یادگیری هستم. این احساس من به عنوان یک انسان گرا نیست، بلکه همان چیزی است که مرکز جهانی بهائی ازمان می خواهد، این که با «خضوع» و فروتنی با همۀ هم فکران (کسانی که به دنبال خوشبختی و خوشحالی انسان ها، و رفع همۀ دشمنی ها و جایگزین کردن آن با یگانگی نوع بشر هستند) تا جایی که می توانیم همکاری کنیم. در این راه وظیفه داریم هم با فروتنی از دیگران یاد بگیریم، هم آنچه در دین بهائی داریم که فکر می کنیم مشکلی از مشکلات معاصر را حل می کند، ارائه کنیم.
سرفراز باشید

یکی از دوستان نوشته بود بهائیان هم شهید پرورند. بیانی از حضرت بهاءالله در این مورد پیدا کردم تا نظر بهائیان در مورد شهادت در راه دین بهائی روشن شود:
«اينکه مرقوم داشته بوديد که در محبت اللّه اِنفاق
جان محبوبتر است يا ذکر حقّ به حکمت و بيان، لَعَمرُاللّه
انّ الثّانی لخير [قسم به خدا همانا دومی خوب است] چه که بعد از شهادت جناب بديع ...[جوان هفده ساله ای که پس از رساندن لوح حضرت بهاءالله خطاب به ناصرالدین شاه سه روز شکنجه شد و شهید گردید] کلّ را به حکمت امر فرمودند. بايد امثال آن جناب
به کمال حکمت به تبليغ امر مشغول باشند... شهادت در سبيل
محبوب از اَفضَلُ الاعمال[برترین اعمال] محسوب. فی الحقيقه شِبه وندّی[همتایی] نداشته و نخواهد داشت ولکن اگر خود واقع شود محبوب است. جميع امور معلّق به قبول حقّ است و حقّ کلّ را به حکمت امر فرموده؛ اگر نفسی به آن ناظر و عامل گردد و از او فساد
و اَعمالِ شنيعه[زشت] که سببِ تضييعِ امر اللّه [بی ارزش و ضایع کردن دین خدا] است ظاهر نشود و بعد به حدوثِ فتنه شربتِ شهادت بياشامد، اين مقام اَعلَی المَقام بوده و هست و فی الحقيقه اين مقام سُلطانِ مَقامها است لا يَقدِرُ البَيانُ اَن يَصِفَهُ وَ لا القلمُ اَن يَکتُبَهُ[بیان قادر به وصفش نیست و قلم قادر بر نوشتنش نیست] ...»(کتاب "مائدۀ آسمانی، جلد یک، ص 69-70)

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.

لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.

کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و
منتشر نخواهد شد.

 

لینک به ادیتور زمانه:         

برای عبور از سد فیلترینگ

پرونده ۱۳۹۱ / چشم‌انداز ۱۳۹۲

مشخصات تازه دریافت برنامه های رادیو زمانه  از ماهواره:

ماهواره  :Eutelsat

هفت درجه شرقی

پولاریزاسیون افقی 

سیمبول ریت ۲۲

فرکانس ۱۰۷۲۱مگاهرتز

همیاران ما