از لمس زانوی کلر تا حفرههای تاریک ذهن
محمد عبدی- نوزدهمین فیلم مجموعه سینمای جهان در صد فریم را اختصاص دادم به یکی از فیلمهای اریک رومر، فیلمساز مستقل و متفاوت فرانسوی، که در این فیلم چکیده دنیایش را با تماشاگر قسمت میکند: زانوی کلر.
زانوی کلر چه داستانی دارد؟
نویسنده و کارگردان: اریک رومر- بازیگران: ژان کلود بریالی، آئورا کورنو، بئاتریس روماند، لورنس دو مونگان- ۱۰۵ دقیقه، محصول ۱۹۷۰، فرانسه.
جروم که در آستانه ازدواج با دوست دخترش است، در یک سفر تفریحی دوستش آرورا را میبیند و از طریق او به دو دختر نوجوان به نامهای لورا و کلر برمیخورد...
اریک رومر کیست؟
اریک رومر، از شخصیتهای تأثیرگذار بر موج نوی سینمای فرانسه
متولد ۱۹۲۰ در فرانسه، متوفی ۲۰۱۰. با نام اصلی موریس هنری ژوزف شرر. عاشق اریک فون اشتروهایم (فیلمساز) و ساکس رومر (نویسنده) و ترکیب نام انتخابیاش از نام این دو. ساخت اولین فیلم کوتاه در سال ۱۹۵۱ با بازی ژان لوگ گدار جوان. کار به عنوان روزنامهنگار و منتقد فیلم. یکی از بنیانگذاران مجله کایه دو سینما و سردبیر آن طی دورهای در سالهای دهه ۱۹۵۰. اولین فیلم بلند در سال ۱۹۵۹ با تهیهکنندگی کلود شابرول.
از شخصیتهای تأثیرگذار بر موج نوی سینمای فرانسه. پرداختن به فلسفه رابطه با زبانی ساده. عاشق نماهای ایستا. پرداختن به تمهای مشترک در تمامی آثار.
زانوی کلر را چگونه میتوان تحلیل کرد؟
شناختهشدهترین فیلم رومر از مجموعه «قصههای اخلاقی» در نگاه اول میتواند فیلم ساده و خستهکنندهای به نظر برسد که در میان بحث درباره اخلاق، از اخلاق رایج در عرف اروپا هم پا را فراتر میگذارد و به حیطههای ممنوع میرسد.
اما ورای این لایه ظاهری، زانوی کلر ادامه مطالعه روانشناسانه رومر در باب سؤالات اصلی بشر قرن بیستم درباره مفهوم اخلاق، دروغ، حسادت، وفاداری، ازدواج، سکس آزاد، هوس، عشق و رابطه است که اینجا جملگی در یک داستان ساده گرد آمدهاند و با وقایعنگاری روزانه (با میاننویسهایی در طول فیلم که تاریخ را نشان میدهند، اتفاقات هر روزه را مرور میکنیم) شکلی مستند و واقعی بهخود میگیرد و با پشت پا زدن به عرف معمول جامعه، بحرانهای درونی افراد درگیر با این مقولات را به نمایش میگذارد.
همه چیز در جهان رومر بسیار ساده شکل میگیرد و پیش میرود. در فیلمهای او غالباً اتفاق خاصی نمیافتد و داستان به جای گسترش طولی، گسترش عرضی دارد. در واقع تمام قصه زانوی کلر- و غالب دیگر آثار رومر از همین مجموعه قصههای اخلاقی تا مجموعه قصههای چهار فصل و البته فیلمهای نسبتاً کاملی چون پولین در ساحل- را میتوان در چند خط خلاصه کرد و غالباً هم داستان برخوردهایی است که شخصیت اصلی رومر- بگیرید خود فیلمساز- را در مفاهیمی چون عشق و سکس دچار تردید میکند و به فکر فرومیبرد.
در زانوی کلر دوربین رومر (با فیلمبردار ستایش شدهای چون نستور آلمندروس) با فاصلهای که از شخصیتها دارد، به شکلی مستندگونه، از فاصلهای نسبتاً دور- غالباً با پرهیز از نماهای نزدیک - تنها نظارهگر باقی میماند، اما در عین حال ما را با شخصیتهایی درگیر میکند که در عین سادگی جهان داستان، دنیای بسیار پیچیدهای دارند و در واقع درباره مفاهیم فلسفی اصلی زندگی بشر میاندیشند.
فیلم لحظه سادهای را گزارش میکند که مردی در آستانه ازدواج درگیر پیچیدگیهای ذهنیاش درباره سکس و زن میشود و در این میان در ادامه یک بازی، ناخواسته همه چیز جدی میشود و او خود را واله و شیدای یک دختر نوجوان مییابد. در واقع فیلم مرز بازی و جدی را با هم میآمیزد تا آنجا که تفکیک این دو از هم غیر ممکن میشود. ابتدا عشق به لورا تنها یک بازی بهنظر میرسد که برای خوشامد دختر نوجوان و در عین حال الهام دادن به دوست نویسنده جروم شکل میگیرد، اما عشق به کلر، مرز بازی و واقعیت را میشکند و لایههای پنهان و ناگفته ذهن مردان را میکاود.
شیدای زانوی یک دختر زیبا به نام کلر
رومر در قصه اخلاقیاش در واقع انگشت بر روی نقطههای تاریکی میگذارد که معمولاً کسی درباره آنها حرف نمیزد. شخصیت اصلی او ناگهان شیدای زانوی یک دختر زیبا به نام کلر میشود و این هوس/عشق، او را وا میدارد که به رغم سن و سال و موقعیت اجتماعیاش، با پسر نوجوانی که دوست پسر کلر است به رقابت بپردازد و لایههای ناشناختهای از وجود خودش- از جمله حسادت- را کشف کند.
رومر در واقع شخصیتهایش را قضاوت نمیکند. در فیلم هیچکس شخصیت منفی نیست، اما در عین سادگی ظاهری شخصیتها، همه پیچیده به نظر میرسند. یکی از پیچیدهترین شخصیتهای فیلم، دختر نویسندهای است که در ظاهر بیرون از ماجرا ایستاده و تنها در فکر صید وقایعی از پیرامونش است تا به عنوان ماده خام در داستانهای تخیلیاش به کار بگیرد. اما لذت دیوانهواری که او از پیچیده کردن روابط اطرافیانش میبرد (همراه با دلبریاش از جروم)، از ذهن مغشوشی حکایت دارد که میخواهد بهجای زیستن در دنیای واقعی در بین داستانهایی که میآفریند مخفی شود و بدین ترتیب از زندگی کردن بگریزد.
اما فیلم در نهایت به سمت اخلاقمداری سنگینی میکند: شخصیت اصلی که در این تعطیلی یک ماهه، تجربه تازهای را از سر گذرانده (و شاید با لمس زانوی کلر به پوچی هوساش پی برده)، به این نتیجه میرسد که به ازدواج از پیش مقررش بازگردد. دختر نویسنده هم خود را صاحب یک رابطه معرفی میکند و کلر و دوست پسرش هم به یک تفاهم ضمنی میرسند و ظاهراً کلر او را میبخشد.
اما قصد رومر قطعاً نمایش یک پایان خوش نیست؛ میتوان به پایان فیلم از این زاویه هم نگاه کرد که تردیدهای شخصیت اصلی درباره رابطه و ازدواج کماکان باقی خواهند ماند، رابطه آرورا (نویسنده) در سایهای از ابهام است و رابطه کلر و دوست پسرش هم بیشتر به رابطههای گذرای نوجوانی میماند تا یک عشق پایدار. در نتیجه در نمای نهایی دوربین باز عقب میماند و از دور نظارهگر شخصیتها در دل طبیعت است.
در همین زمینه:
::مجموعه «سینمای جهان در صد فریم» از محمد عبدی در زمانه::
ویدئو: زانوی کلر ساخته اریک رومر در ۱۱ قسمت در یوتیوب
یه تحلیل خوب همراه با نثری شسته رفته و چشم نواز. ممنون
ارسال کردن دیدگاه جدید