اینجا خاوران است
ایرج ادیبزاده - جشنواره جهانی سینمای ایران در تبعید ۱۰ ساله شد. دهمین جشنواره جهانی سینمای ایران در تبعید از شامگاه پنجشنبه ۸ مارس ۲۰۱۲ کار خود را در سینما «LA CLEF» (سینمای کلید) با فیلم کوتاه و مستند و تکاندهنده «اینجا خاوران است» آغاز کرد.
جشنواره جهانی سینمای ایران در تبعید تا یکشنبه ۱۱مارس ادامه دارد. در قلب دهمین جشنواره جهانی سینمای ایران در تبعید مسئله پیچیده مهاجرت و تبعید همراه با آثاری از سینماگران مستقل با بیش از ۲۰ ملیت گوناگون قرار دارد. این جشنواره با امکانات مالی بسیار ناچیزش توانسته جای خود را در میان جشنوارههای پرشمار که هر ساله در فرانسه با حمایتهای مالی دولتی یا سازمانهای مختلف برگزار میشود، باز کند.
چندین هفتهنامه و روزنامه فرانسوی مطالبی درباره این جشنواره و فیلمهای امسال آن نوشتهاند. نکته مهم دیگر این است که اگر سینماگران تبعیدی ایران در پراکندگی در کشورها و قارههای مختلف زندگی میکنند، این جشنواره فرصتی فراهم میکند که آنها دور هم جمع شوند و آثارشان را به نمایش بگذارند. در همین دوره کارهایی از جمشید گلمکانی از پاریس، امید آهنگر و رضا آزادی از هلند، یوسف اکرمی از کانادا، کاوه عباسیان از انگلستان و کاظم شهریاری از پاریس گنجانده شدهاند.
در فهرست برنامههای دهمین جشنواره جهانی سینمای ایران در تبعید مستندی با نام «شاهد C » ساخته اریک کابلی قرار دارد. این مستند درباره ابوالقاسم مصباحی، شخصیت کلیدی سازمان اطلاعات ایران «واواک» در دادگاه میکونوس است. بهار عربی و مقاومت فرانسه از موضوعات دیگری هستند که در این جشنواره گنجانده شده است. بیش از ۳۵ فیلم از کشورهای مختلف و ۱۵ جلسه بحث و گفتوگو با حضور فیلمسازان ایرانی و خارجی درباره سینمای امروز ایران، سینمای ممنوع و هنرمندانی که در جمهوری اسلامی زندانی یا اعدام شدهاند، در این دوره از جشنواره گنجانده شده است.
در پایان شب گشایش دهمین دوره جشنوارهی جهانی سینمای ایران در تبعید با عنوان «مقاومت در برابر فاشیسم» از جواد دادستان مدیر و مسئول جشنواره درباره فیلمهای این جشنواره پرسیدم:
جواد دادستان - اکثر فیلمهای دهمین دوره جشنواره سینمای تبعید ضد تبعیض و ضد بیعدالتیست. یکی دو فیلم هم داریم که آنچنان معترض نیستند و حتی میتوان گفت از برخی لحاظ تفریحی و سرگرمکنندهاند، اما بهوسیله یک کارگردان در تبعید ساخته شدهاند. تمام فیلمها و برخی از آنها را دو یا سه بار نگاه کردم. ما امسال حدوداً ۳۲۲ فیلم داریم. این همه فیلم را باید تماشا میکردم و همانطور که گفتم چند تا از فیلمها را چند بار نگاه کردم، بهخصوص فیلمهایی که ساخت فیلمسازان ایرانی بود.
۱۰ سال از نخستین دوره جشنواره سینمای ایران در تبعید میگذرد. فکر میکنید درین مدت سینمای در تبعید چه تغییری کرده، بهخصوص چه موضوعاتی مورد توجه فیلمسازان ایرانی قرار گرفته؟
فیلمهایی در مورد مسئله مهاجرت ساخته شده، برای مثال فیلمی هست درباره یک خانواده ایرانی که در هلند مستقر شدهاند. اصولاً هر موضوعی که یک سینماگر واقعی در تبعید، یک تبعیدی واقعی به آن پرداخته باشد را قبول میکنیم. مهم نیست موضوع فیلمش چیست. ممکن است یک فیلمساز تبعیدی یک فیلم عشقی ساخته باشد.
فیلمسازان ایرانی چقدر از شرکت درین جشنواره استقبال میکنند؟
من اعلام کردم و آگهی دادم. عدهای از فیلمسازان تبعیدی فیلم آماده داشتند و عدهای هم فیلمهایشان تمام نشده بود و متأسفانه به خاطر نداشتن امکانات فنی و مالی فیلمشان در حال ساخت است. بستگی دارد. امسال؛ فکر میکنم هفت - هشت سینماگر ایرانی در جشنواره شرکت کردهاند.
جشنواره امسال با فیلم «گلزار خاوران» گشایش پیدا کرد. بعد از پایان نمایش این فیلم، فیلم کوتاه «اعدام پناهندگان رامتوقف کنید» به نمایش گذاشته شد. هر دو فیلم تکاندهنده بود.
خاوران یک نمونه از جنایتهای رژیم است. باید صدایمان دربیاید و یادمان بیاید که انسان هایی بودند که رفتند. من واقعاً سعید سلطانپور را دوست دارم، بدون اینکه فدایی باشم. بهعنوان یک انسان، یک هنرمند انسان. میدانید که فریدون فرخزاد را دوست دارم، خیلی زیاد. نه به خاطر عقاید سیاسیاش. به خاطر اینکه یک انسان است. و اینقدر این دو، سعید سلطانپور و فریدن فرخزاد خطرناک تشخیص داده شدند که جمهوری اسلامی از بینشان برد.
«گلزار خاوران» فیلم تکاندهندهای بود. همه را در بهت و حیرت فروبرد؛ به ویژه فرانسویهایی که از کشتار زندانیان سیاسی بیخبر بودند.
دقیقاً. هدف این جشنواره هم همین است. هدف این است که فرانسویها را به فکر واداریم. وقتی خاوران را میبینند، از خودشان سئوال کنند چرا در فیلمهای تمام این جایزهبگیران سفرای فرهنگی جمهوری اسلامی یک صحنه از خاوران نیست؟ چرا از تجاوزاتی که به زنها در زندانها میشود، حتی یک صحنه نیست؟ چرا وقتی که در تظاهرات، با آن شدت با جوانها برخورد میشود، در فیلمهای فیلمسازان ایرانی که در جشنوارهها شرکت میکنند اثری از این خشونتها نیست؟ این را فرانسویها نمیدانند، چون کانال تبلیغاتی جمهوری اسلامی بسیار قوی است. امسال خوشبختانه طوری شد که در روزنامههای معروف فرانسه و بسیاری از سایتهای فرانسوی برنامههای دهمین جشنواره سینمای تبعید را منتشر کردند. حالا فکر کنید؛ وقتی من با هزار یورو میتوانم در رادیو مشهور فرانس انتر، یا در فرانس کولتور، رادیوی فرهنگی فرانسه حضور داشته باشم، با بودجه عظیم نفت که پشت سر این فیلمها هست، اینها تا کجا میتوانند فیلمهایشان را پخش کنند و برای آنها آگهی و تبلیغ کنند. این دستاوردها را مدیون جهانی بودن جشنواره و به رسمیت شناختنش از طرف سینماگران دیگر هستیم. این نشان میدهد که خوشبختانه زحمات ما به هدر نرفته.
در نخستین شب جشنواره یک فیلم کوتاه به نمایش درآمد. در این فیلم پناهجویان لبهایشان را دوخته بودند. این هم یک نوع همدردی با پناهجویان و پناهندگان ایرانی بود، اینطور نیست؟
فکر میکنم به دیگران هم باید فکر کرد؛ از جمله به پناهندگانی که نمیتوانم کار دیگری برایشان بکنم، جز اینکه کارشان را اینجا نشان دهم. از پناهندگان سوئد پارسال دو فیلم داشتیم که خوشبختانه هر دو فیلمی که ما نشان دادیم، کارساز بودند و کار پناهندهای که در این دو فیلم زندگیشان مضمون قرار گرفته بود راه افتاد و اجازه اقامتشان را گرفتند. از همین مثال معلوم میشود که جشنواره تبعید میتواند از نظر اجتماعی هم مؤثر باشد.
مهدی سامع، فعال سیاسی علاقمند به هنر و سینما دربارهی نخستین شب جشنواره میگوید:
مهدی سامع - به طور کلی خود من از فیلمهایی که فیلمهای اعتراضیست، فیلمهایی که مقاومت را نشان میدهد و فیلمهایی که بخشهایی از زندگی کسانی را نشان میدهد که برای آزادی و عدالت مبارزه میکنند، خوشم میآید و اینجا هم یک نمونهاش بود که امشب دیدم. تقریباً تمام فیلمهای امشب را دیدم. «گلزار خاوران» برای من بسیار مهم بود. چون قبلاً چند نمونه از این فیلمها را دیده بودم. بسیار مهم است که «خاوران» به تصویر درآید و این زحمتی بود که کشیده بودند. نمیدانم سازندهاش چه کسی بود. اما همینجا پیشنهاد میکنم به فیلمسازان کشورمان که با توجه به مدارکی که در مورد خاوران وجود دارد نمونه تازهای از اینگونه مستندها ساخته شود. به طور نمونه این فیلم را میشد کمی کوتاهترش کرد، بخشیهایی را حذف کرد. ولی بههرحال فیلم تکاندهندهای بود؛ یک سند زنده از کسانی که در «خاوران» خفتهاند؛ سند زندهای از جنایتهای فاشیسم مذهبی حاکم بر کشور ما.
مستند «رؤیای یک شاعر ایرانی در تبعید» ساختهی جمشید گلمکانی در برنامه نخستین شب جشنوارهی سینمای ایران در تبعید قرار داشت. از سازندهی فیلم، جمشید گلمکانی هدفش را از ساختن این فیلم پرسیدم:
جمشید گلمکانی - این فیلم را سال ۱۹۹۱ ساختم. اولین فیلم مستندیست که ساختهام. من با تهیهکنندهای تماس گرفتم. او به من گفت تو چه جوری میتوانی آن تاریخ ایران را، آن چیزی که به تبعیدی ایرانی برمیگردد و مربوط میشود، این را در قالب یک فیلم کوتاه بسازی و همان موقع هم زمانش را تعیین کرد. ۱۳ دقیقه. بعد من بلافاصله فکر کردم به شعرهای نعمت آزرم. به خاطر اینکه او در آن شعرهایش توانسته بود به طور خیلی خلاصه و فشرده تاریخ کشور را، آن دورههایی را که خودش زندگی کرده، تعریف کند و آن چیزهایی را که مخصوصاً او در شعرهایش گفته بود، زندگی خیلی از آدمهای دیگر بود. نه تنها آدمها، بلکه یک بخش مهم از تاریخ و دگرگونیهای تاریخ معاصر ایران بود.
چه نکتهای از شخصیت این شاعر تبعیدی ایرانی نظر شما را خیلی جلب کرد؟
چیزی که برایم خیلی جالب بود، این بود که وقتی من با آقای نعمت آزرم آشنا شدم، وقتی رفتم سراغش و پیشنهاد ساختن این فیلم را دادم، بیشتر این شعر تبعیدیش را میشناختم. چون یکبار این شعر را در مناسبتی خوانده بود و من شنیده بودم. میخواستم احساس یک تبعیدی را منتقل کنم به بینندهی غیر ایرانی، بهخصوص به تماشاگر اروپایی که ما اینجا پیششان همانطور که شاعر هم در شعرهایش میگوید «پرتاب» شدهایم. به این تفاوت اشارهای کنیم که اینها حساب یک پناهنده سیاسی، کسی که سالهای زیادی برای بهروزی مردم کشورش زحمت کشیده، تلاش کرده، زندانی کشیده و شکنجه شده را از با حساب کسی که اینها اینجا در تصورشان هست که مهاجر است، میآید اینجا و میخواهد پول مفت بگیرد، زندگی مفت و راحت کند جدا کنند که حتی ما میبینیم که اصلاً مسئلهی مهاجرت یکی از وسایل تبلیغ است در دست گروههای سیاسی اروپایی. خواستم با این فیلم به شکلی گفته باشم که همه را در یک کاسه نریزید شما. این انسانهایی که اینجا هستند، همه صرفاً به خاطر گرسنگی و مشکلات اقتصادی به کشور شما نیامدهاند. همانطور که شاعر هم در شعرش میگوید: «جسمم اینجاست؛ ولی در ایران زندگی میکنم، من هوای وطنم را تنفس میکنم هنوزٰ. »
خود شما هم یک فیلمساز تبعیدی هستید؟
من هم یک فیلمساز تبعیدی هستم. من هم در تمامی فیلمهایی که ساختهام، در طی این بیست و یکی دو سال گذشته بخشهای مختلفی از زندگی تبعیدی را نشان دادهام. طرز تفکر آن دنیایی که یک تبعیدی در آن زندگی میکند را نشان دادهام. نه تنها تبعیدی ایرانی با تاریخ ایران معاصر، بلکه احساس یک انسان تبعیدی را. اصلاً هیچوقت فکر نکنید که او خواسته خودش را به شما تحمیل کند و همانطور که شاعر هم میگوید: دنبال یک لقمه نان یا یک تکه نان نبوده که من پیش تو آمدهام. من اصلاً هیچ انگیزهای نداشتم که بخواهم کشور تو را بگیرم یا بخواهم از امکانات مادیاش استفاده کنم.
ایمیل گزارشگر:
adibzadeh@radiozamaneh.com
عکسها: ایرج ادیبزاده
در همین زمینه:
::ایرج ادیبزاده در رادیو زمانه::
ارسال کردن دیدگاه جدید