تینوش نظمجو: «محدودیت الزاماً به خلاقیت نمیانجامد»
سارا روشن - ۲۲ خرداد و رویدادهای پس از آن نه تنها فضای سیاسی کشور را دگرگون کرد، بلکه از نظر فرهنگی هم پیامدهای بسیاری داشت. تا پیش از این تاریخ نویسندگان، روزنامهنگاران و ناشران در کشور زیر سقف سانسور و در چارچوب قانون فعالیت میکردند. نهادهای ادبی مستقل هرچند از امکانات کافی برخوردار نبودند، اما میتوانستند از میان آثار شاخص ادبی اثری را انتخاب کنند و به نویسنده آن جایزه دهند.
برخی از این جوایز مانند جایزهی ادبی «مهرگان» و «روزی روزگاری» و همچنین جایزه «گلشیری» از اعتبار برخوردار بودند و این اعتبار را به نویسندگان جوان میبخشیدند و خوانندگان هم به همان اعتبار متوجه آثار تازه در زمینه شعر و داستان میشدند. بعد از ۲۲ خرداد اما سانسور به شکل هوشمندانهتر و شدیدتری اعمال شد و کیفیت و کمیت آثار ادبی کاهش پیدا کرد. آیا ۲۲ خرداد باعث یک مکث و حتی یک توقف فرهنگی در کشور ما شد؟ آیا ما میتوانیم اکنون که مدت کوتاهی از این رویداد سیاسی میگذرد، به آسیبشناسی پیامدهای فرهنگی آن بپردازیم؟
امروز رفتیم به سراغ تینوش نظمجو مترجم، نویسنده و سردبیر تارنمای ادبی «ناکجا».
آقای نظمجو آیا با توجه به شدت گرفتن سانسور در ایران مخصوصاً پس از ۲۲ خرداد، این به این معناست که یک مکث و یا یک توقف فرهنگی در تاریخ ایران بهوجود آمده؟
تینوش نظمجو، مترجم، نویسنده و سردبیر تارنمای ادبی «ناکجا».
من فکر میکنم مکث یا توقف در زمینه فرهنگی ربط مستقیمی با اتفاقات اخیر ندارد و این مکث خیلی وقت است که اتفاق افتاده، یعنی بیش از چند دهه است که اتفاق افتاده و میتوان گفت از آن لحظهای که هنرمند یا نویسنده دیگر آزاد نیست که بتواند هر چیزی را که میخواهد به زبان و یا به قلم بیاورد، این مکث در تهیه و تولید آثار هنری و ادبی بهوجود میآید و بر عکس آنچه که عدهای میگویند محدودیت خلاقیت بهوجود میآورد، من اصلاً چنین تصوری ندارم و فکر نمیکنم که با محدود کردن مشخص هنرمند، او بتواند خلاقانهتر عمل کند. یعنی اگر هنرمند یا نویسنده بخواهد در اثر خودش محدودیتی بهوجود آورد، برای اینکه یک خلاقیت تازه پیش بیاید، باید خودش محدودیتهای خودش را تعیین کند. این محدودیت خودخواسته توأم با آزادی در انتخاب است که خلاقیت را بهوجود میآورد و در نوشتهها و در فیلمها میتوانیم ببینیم.
حال اگر یک قدرت بیرونی بیاید و این محدودیت را در طی سالها به وجود آورد، این هیچ خلاقیت جدیدی به نظر من بهوجود نمیآورد. فکر میکنم ما متأسفانه تنها کشوری نیستیم که اسیر این بند هستیم و همین مشکل یکی از مشکلات بزرگ ماست برای اینکه بتوانیم پیش برویم، جهانی شویم و یا آثار بزرگی را تولید کنیم و بخوانیم. چون این محدودیت فقط مشکل هنرمند یا نویسنده نیست، مشکل اساسیاش مشکل مخاطب است.
فکر میکنید که دنیای ادبیات ایران به آن حد از رشد رسیده که سانسور در آن هیچ نقشی نداشته باشد؟ یعنی از نظر تکنیکی و از نظر فضایی که کار نویسندگانی در ایران، از نظر تکنیک نوشتن آن قدر رشد کردهایم که سانسور یا یک عامل بیرونی نتواند آنقدر تأثیر داشته باشد در آفرینش ادبی و هنری؟
نه. اصلاً. فکر میکنم مشکل جای دیگریست. یعنی مشکل حتی خود سانسور هم نیست. بیشتر از سانسور، مشکل در خودسانسوریست. اتفاقاً ما به جایی رسیدهایم که قبل از آنکه کسی به ما بگوید که اینکار را بکنید و اینکار را نکنید، در ناخودآگاه خودمان (حالا بعضیها در ناخودآگاهشان و بعضیها در خودآگاهشان) این اتفاق میافتد، و این خیلی تراژیکتر است. مثل این است که این خودسانسوری در ژنهای ما وارد شده و حتی میتوان گفت اگر یک روزی هم این سانسور بیرونی وجود نداشته باشد، تازه ما باید شروع کنیم به تراشیدن و شکستن خودسانسوریهای درونمان و ببینیم چگونه از دست آن میتوانیم رها شویم.
به همین دلیل نه تنها فکر میکنم به آنجایی که شما میگویید نرسیده، بلکه پسرفت وحشتناک هم داریم و این چون به صورت ناخودآگاه است، یعنی کسی نیست که این خودسانسوری را به ما دیکته کند و خودمان به خودمان داریم دیکته میکنیم، حتی جاهایی این خودسانسوری یک عمل کاملاً عادی شده. یعنی فکر میکنیم که عادی است دیگر، من این چیزی را که میخواستم اول بنویسم نمینویسم، ولی عادی است که ننویسم. این خودسانسوری ضربه وحشتناکی به نوشتهها زده است.
بعد از ۲۲ خرداد ما با موج وسیعی از بازداشتها و مهاجرتها مواجه بودیم. اعم از روزنامهنگاران و نویسندگان ایرانی تا فعالان در تئاتر و سینمای ایران. آیا فکر نمیکنید این موج بزرگ بازداشتها و مهاجرتها آسیب میرساند به رشد فرهنگی جامعه ایران؟
فکر میکنم یک تحول است. مهم این است که از آنجا به بعد چه اتفاقی بیفتد! مهم این است که شما ببینید کسانی که از کشور بیرون میروند یا کسانی که دستگیر میشوند، بعدش تصمیمشان چیست. آیا تصمیم دارند کار فرهنگیشان را ادامه دهند یا تصمیم گرفتهاند که به طور موقت در خارج از ایران بمانند که بعد یک روز به ایران برگردند. یعنی با این هدف دارند زندگی و کار میکنند که یک روزی قرار است برگردند و دوباره آن چیزی که قرار است در کشور ساخته شود را بسازند یا اینکه به جایی میرسند که کاملاً ناامید میشوند و تصمیم میگیرند زندگیشان را جای دیگری ادامه دهند. وقتی این تصمیمها شکل گرفت میتوانیم بگوییم که آیا به جامعهی فرهنگی ما آسیبی وارد آمده یا نه. امروز خیلی نمیشود دربارهاش تصمیم گرفت و یا اینکه فکر کرد و یا مشخص کرد حدود این آسیبهای احتمالی را. فکر میکنم باید فاصله بیشتری داشته باشیم و ببینیم در این مدت چه اتفاقی خواهد افتاد.
در همین زمینه:
::دوسیه ۲۲ خرداد در رادیو زمانه::
::سارا روشن در رادیو زمانه::
ارسال کردن دیدگاه جدید