محمد جان شکوری: "راه من به بخارا بسته است"
شهزاده سمرقندی - محمد جان شکوری، لغتنامهنویس و ادیب تاجیک ۳۰ ماه اکتبر سال ۱۹۲۶ در شهر بخارا به دنیا آمده است و از بانفوذترین افراد فرهنگی تاجیکستان به شمار میرود. استاد شکوری همچنین عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی جمهوری اسلامی ایران است و به عنوان چهره ماندگار فرهنگ و ادب فارسی در سه کشور فارسیزبان شناخته شده است.
از مؤلفان قانون معیار زبان تاجیکی است. او بارها گفته است که تاجیکان باید هر چه زودتر خط فارسی را بیاموزند و میراث واقعی زبان و فرهنگ فارسی را با خط اصیل آن، یعنی خط رایج در ایران و افغانستان، بخوانند.
محمد جان شکوری بیش از ۴۰ کتاب نوشته که یکی از مهمترین آنها که در بیداری مفکوره ملی تاجیکان تکان ایجاد کرد "خراسان است اینجا" نام دارد.
اخیراً نیز کتاب تازهای با نام "فنته انقلاب بخارا" نوشته است که در آن وقوع انقلاب سوسیالیستی در بخارا را مورد تردید قرار میدهد.
محمد جان شکوری هفته پیش به سن ۸۵ سالگی قدم گذاشت. اما جشن رسمی و یا گستردهای در تاجیکستان برگزار نشد. او در آرامش و تنها با خانواده خود سر میز چای نشست و حرف مهر و محبت شنید.
اما گروه فیسبوکی "زبان تاجیکی" تاجیکستان که از جانب جوانان زباندوست تاجیک و پیروان اصلی نظرات استاد شکوری هستند، نماینده خود را برای شادباش به خانه ایشان فرستادند.
در برنامه با همسایگان این هفته گفتوگوی مفصلی با استاد انجام دادهام که در دو بخش برایتان پخش میکنم.
محمد جان شکوری با متانت و خاکساری از حرف دل خود گفت و نگرانیهای خود از جامعه تاجیک و همینطور از پیشنهادهای خود برای حل مسائل عمده فرهنگی تاجیکان سمرقند و بخارا و تاجیکستان. اول از خاطرات کودکی خود از بخارا گفت و از تفاوت بخارای آن دوران با بخارای امروز صحبت کرد. شهری که شیفته آن است اما به دلیل سیاستهای ازبکستان امکان سفر به آن را ندارد.
استاد محمد جان شکوری با همسرشان خانم دلافروز اکرامی
محمد جان شکوری: اولین تأثرات بنده از بخارا از سالهای بچگی و نوجوانی است. این تأثرات عجیب پرضدیت و مرکبی (پیچیده) است.
بنده شیفته بخارا هستم! اینقدر این شهر زیباست، اینقدر ساختمانهای عالی و آثار تاریخی دارد که همه از دیگری زیباتر. مجموعههای بزرگ معماری دارد. عجیب این است که از قرن ۹ میلادی تا به امروز (یعنی هزار و صد سال) از هر قرن یک یا چندین اثر تاریخی باقی مانده است و اگر ما تمام اینها را از نظر گذرانیم به تمام تاریخ صنعت معماری خود میتوانیم پی بریم.
من همیشه، سالهای بچگی هم مفتون این بناها بودم. لکن آن وقتها بخارا خیلی خراب بود. خیلی ناآباد بود. بسیار گذرها محلهها بیآدم مانده بود. همه یا زندانی شده بودند یا در سیبری فوت کردند یا فرار و مهاجرت کردند. محله به محله بیآدم خراب و ویرانه و دلفشار بود.
آخرین بار کی به بخارا سفر کردید؟
آخرین بار تخمیناً سال ۱۹۹۴-۹۵ یا ۹۶ سفر کرده بودم. همچنان بخارا فترات بود. اکنون یک ۵-۶ سال است که خبر میرسد که بخارا آباد شده است، زیبا شده است.
به مناسبت جشن ۲۵۰۰ سالگی شهر که جشن گرفته بودند آباد کردهاند. بعضیها که آنجا سفر میکنند خرسند شده میآیند که بخارا زیبا شده است. لکن بنده افسوس که این را ندیدهام و ندیده میروم. بسیار میخواهم که آبادی بخارا را ببینم.
چندی پیش گروه موسیقی "مرویگی" از بخارا آمدند که عالی بود. کنسرت خیلی عالیجناب بود. من که دیگر از بخارا امید کنده بودم، فکر میکرم در بخارا از فرهنگ، از هنر، از ادبیات هیچ چیز نمانده، این کنسرت را دیده اندک در دلم امید پیدا شد که بخارا هنوز اندکی جان در رمق دارد، هنوز زنده است و شاید که باز در سهم تاریخ دوباره قامت راست کند.
چرا نمیتوانید به بخارا سفر بکنید؟ مانعی وجود دارد؟
بله. اسم بنده به لیست سیاه دولت ازبکستان وارد شده است.
چرا؟
"گناه"هایی کرده بودم. برای دفاع از حقوق تاجیکان آشکارا مبارزه کرده بودم در بخارا. به مبارزه جوانان سمرقند با حسن توجه نگاه میکردم، اشتراک میکردم و غیرها... که قصههای عجیبی هست. قصههای بزرگی هست که خیلیها آنجا میدانند، فراموش نکردهاند و بنابر این راه من به بخارا بسته است.
استاد، به نظر شما چرا دیگر آنگونه جنبش و روحیه مبارزانه در بین جوانان تاجیکستان و تاجیکان برونمرزی وجود ندارد؟
بخارا در روزگار ما
در بخارا همه جنبشهایی که اندک خصوصیت ملی داشت همه سرکوب شد. دیگر کسی امکان جنبیدن ندارد. همه خاموشاند. مکتبهای تاجیکی تماماً در بخارا نیست شد. در سمرقند هم همچنین. روزنامه تاجیکی، کتاب تاجیکی نیست. گاهی پیدا میشوند در سمرقند. بعضی چیزها چاپ میکنند. بعضی چیزهای خوب هم چاپ کردهاند در سمرقند. ولی اینها به بخارا هم میرسند یا نه نمیدانم. اما از دوشنبه کتاب بردن امکان ندارد.
بله در مرز همه مصادره میشوند.
بله
شما اشاره کردید به جنبش ملی جوانان سمرقند و بخارا که از جانب دولت ازبکستان پراکنده شد. نقش تاجیکستان در این جریان چه بوده؟ چرا هیچ فعالیتی در حمایت از تاجیکان ازبکستان نکرد؟
ازبکستان همیشه نسبت به حادثههایی که با تاجیکان ازبکستان روی میدهد فکر خود را بیان میکند اما تاجیکستان هیچ امکان ندارد که دخالت بکند.
برای چه؟
چون که حق ندارد که در مسائل کشور دیگری دخالت بکند. حتی در زمان شوروی که ازبکستان و تاجیکستان شامل یک دولت بودند، تاجیکستان مجال دخالت نداشت. چون تاجیکستان یک کشور کوچک و ازبکستان بزرگ و تواناست.
نشانی از تلاش مردم در بخارای قدیم
سالهای اخیر از رسانهها و شبکههای اجتماعی اینترنتی میبینیم، میخوانیم که جوانان تاجیکستان میل و علاقه زیادی به جهانی شدن فرهنگ تاجیکی پیدا کردهاند. به نظر شما این جریان هیچ کمکی هم به حال تاجیکان ازبکستان و دیگر کشورهای آسیای میانه خواهد کرد؟
من نمیدانم که تاجیکان برون مرزی، مثلا در ازبکستان برای جهانی شدن چه کوششها دارند. ولی جوانان تاجیکستان به شدت به سوی جهانی شدن به سوی غرب، به سوی روسیه، اروپا و غیره میروند. جوانان تاجیکستان تلاش میکنند که تحصیل عالی دانشگاهی خود را در روسیه و یا اروپا بگیرند. اینقدر به آمریکا میروند که... حالا این قدر به آمریکا رفتن آسان شده است که من حیران!
شما این را مثبت میبینید؟
البته. اگر مردم ما به جهان برآیند، تجربه بکنند، یاد بگیرند (و برگردند) بد نیست. اما همیشه میگویم که مهاجرت خارجی برای مردم ضرر بزرگ دارد و دولت از این پیشگیری کرده نمیتواند و نمیخواهد پیشگیری کند.
درباره جوانان امروز تاجیکستان چه فکر میکنید؟ در مقایسه با نیروی جوانان دوران شوروی که تلاش زیادی داشتند در برقرار کردن زبان و فرهنگ اصیل تاجیکی. آیا این دو قابل مقایسه هست؟
دروازه بخارای قدیم
از این جهت سعی و کوشش جوانان ما سست و کم شده است. در زمان شوروی، در آخرهای عمر شوروی بسیار کوششها شده بود که جوانان زبان (مادری) خود را بدانند، به فرهنگ خود بپیوندند. آن چی را که از فرهنگ و زبان خود از دست دادند دوباره برگردانند. ملت از فرهنگ خود، از زبان خود، از بعضی خصوصیتهای آن محروم نشود. اینگونه یک جنبش بسیار مهم در آخر عمر شوروی به وجود آمد. ولی چون این جنبش فرهنگی، این مبارزه در راه زبان ملی آمده-آمده به جنگ داخلی تبدیل یافت، شاید از همین سبب باشد. و حالا اینکه این جنگ با آن مبارزه فرهنگی هیچ رابطهای نداشت. این جنگ داخلی نتیجه آن مبارزههای فرهنگی نبود. لکن همینطور شد که این جنگ داخلی بعد از آن مبارزههای فرهنگی به میان آمد و دل مردم از آن مبارزه فرهنگی، از آن مبارزه آزادیخواهی، از مبارزه صلحجویی سرد شد گویا.
بسیاریها این کندی تلاش جوانان تاجیکستان را در داخل کشور مربوط به محلگرایی (رقابت بین مناطق شمال و جنوب) میبینند که به هر حال در تاجیکستان ریشه عمیقی دارد.
بله.
و یک عده جوانان از فرهنگی روستایی و سنتی به شدت دفاع میکنند و در مقابل تلاشهای جوانان شهرنشین قرار میگیرند. جوانان شهرنشین بیشتر تلاش به غربی شدن دارند. این دو نیروی ضد هم بوده که پیشرفت اجتماعی تاجیکستان را کند کرده. شما این مقابله را چهطور میبینید؟
این مبارزه بین شمالیان و جنوبیان که در تاجیکستان اوج میگیرد بسیار رویداد بدیست که خدا نکرده عاقبت بدی میتواند داشته باشد. عاقبت اینگونه تلاشها این است که ملت خود را میکشد و نابود میکند. مثلاً اینگونه مبارزات در قرقیزستان از زمان شوروی شروع شده بود. مبارزه بین شمال و جنوب جمهوری. عاقبت دیدیم که آمده-آمده در زمان استقلال در قرقیزستان دو بار خونریزی شد، برادرکشی شد، خرابکاری شد. مردم ما در تاجیکستان از این خبر دارند. هر چه در قرقیزستان روی داد ما به چشم خود دیده ایستادهایم. لکن با وجود آن از چه سبب باشد که به مردم ما آن واقعههای قرقیزستان تأثیری نکرد، از آن درس نگرفتند و همچنان ستیزهکاری میکنند. عاقبتش خوب نیست و خدا نگاه دارد. عاقبت شاید کسی پیدا شود که به مردم این مطلب را فهماند، حصوصاً جوانان را سروری کند و کاری کند که جوانان در کوشش و غیرت به راه دیگری، به راه مفیدتری داخل شوند. این راه که پیش گرفتهاند بسیار ضررناک است.
استاد، شما تأثیر اسلام را در جامعه تاجیک چگونه میبینید؟
مبارزه برای روسری و یا بر ضد روسری اینها پدیدههای ظاهری یک جریان عمیقتر است. من فکر میکنم این را تشکیل میکنند، مخصوص برای اینکه نسبت به اسلام مناسبت منفی در بین مردم بیشتر شود. اما نفوذ اسلام در بین مردم روز از روز میافزاید. و این خوب است و هیج بدیای ندارد. به آن سبب که مردم با دین و دیانت باشند عدل و انصاف در بین آنها بیشتر خواهد شد. بیدینی، بیدیانتی که در زمان شوروی بود ما را بسیار به لب چاه آورد و راههای پرپیچ و بد برد. اکنون امروز لازم است که ملت و دولت با اسلام باشند.
بله، اما در زمان شوروی مردم تاجیک، به خصوص زنان تاجیک فرصت نداشتند تا تجربه بکنند و خود متوجه شوند که تا چه حد قوانین اسلامی نسبت به زنان و فعالیتهای اجتماعی زنان تبعیض قائل است. به نظر شما دوباره قدرت گرفتن اسلامگرایی در منطقه باعث پسرفت زنان، بخصوص زنان فعال کشور نمیشود؟
البته چنین تهدیدی هست! هر چیز، هر حرکت دو جهت دارد: جهت مثبت و جهت منفی. البته کسانی هم هستند که آن جریان بزرگ افزایش نفوذ اسلام را که بسیار یک واقعه تاریخی مهم است در تاجیکستان، اهمیت آن را نمیفهمند. کورکورانه با آن همراه شده، به اصطلاح، سله را بیار گویید، کله را میبیارند (سله یعنی عمامه یا دستار). اینطور آدمها هستند، لکن با وجود این، همه اینطور نیستند. همه آنهایی که در حرکت اسلامی فعالیت دارند اینطور سله را بیار گویید کله را نمیآرد. در بین آنها شخصیتهای بسیار دانشمند، فرهیخته هستند که مایه افتخار ملت هستند. امید است که آبرو و اعتبار خود را برای اینکه حرکت اسلامی به راه درست و پرثمر داخل شود، استفاده میکنند. من تاجیکستان را، ملت تاجیک را بدون اسلام، بدون دین و دیانت تصور ندارم. دین و دیانت باید قوت بیابد در تاجیکستان.
بخش دوم این گفتوگو در فرصتی دیگر انتشار مییابد
ایمیل تهیهکننده:
shahzoda@radiozamaneh.com
در همین زمینه:
::برنامه با همسایگان در رادیو زمانه::
اکنون امروز لازم است که ملت و دولت با اسلام باشند.
این استاد عزیز انگار نمیداند که اسلام سیاسی و بطور کلی اسلام باعث چه ویرانی هایی و نابودی یک کشور و جامعه ی ان میشود باعث ظلم به زنان به دیگراندیشان هنر ستیزی مدرنیت ستیزی قوانین ضد انسانی شرعیت ووووووووووو........ میشود خدا ان روز را نیارد که تاجیکان همان بلایی بر خود بیاورند که ایرانیان بر خود و کشور خود اورند و کشور خود را در یک قدمی لبه ی پرتگاه ی نابودی قرار دادند امیدوارم بزرگان تاجیک وطن خود را به اسلامگرایان ایرانی نفروشند و هرچه بیشتر افشاگری در دورغین بودن این دین بکنند و ارتباط خود را با ایران اسلامی بازنگری بکنند یا حتی بکل قطع بکنند در بی چیزی زندگی کردند هزار شرف دارد تا ظالم و ادمکش بشویی
به امید روزی که همه وارثان تمدن و فرهنگ ایران زمین ( کهن و تاریخی ) به واقعیت های تاریخی آگاهی یابند و به هم بپیوندند. دست کم مانند اروپاییان اتحادیه ای پدید آورند. بسیار آگاهی، دانایی و هشیاری و همت بلند میخواهد. زندگانی استاد شکوری با تندرستی و سربلندی دراز باد. من دوتا از کتابهای ایشان را در تهران یافتم و خواندم. کاش کتاب «خراسان است اینجا» را هم بتوانم یافت. در سفر دومی که به تاجیکستان گرامی خواهم داشت با استاد دیدار خواهم کرد، بیاری خدا. تهران ـ بابک
ارسال کردن دیدگاه جدید