خانه | فرهنگ،‌ هنر و ادبيات | کتاب زمانه

عزاداری یک نسل بی‌پدر

سه شنبه, 1390-05-18 07:56
نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ
«بابا باطری‌دار می‌شود» نوشته‌ی رضا ساکی
علی اسکندرزاده

علی اسکندرزاده - فکرش را بکنید، یک لحظه پیش خودتان تصور کنید که خدمت سربازی شما تازه تمام شده که خبردار می‌شوید یکی از عزیزان‌تان، مثلاً خدای نکرده پدرتان به یک بیماری خیلی بد مبتلا شده. این بیماری آن‌قدر بدخیم است که پزشکان از بیمار قطع امید کرده‌اند. در این شرایط چه می‌کنید؟

برای رضا ساکی، طنزنویس جوان ایرانی دقیقاً چنین اتفاقی می‌افتد. همزمان با به پایان رسیدن خدمت سربازی‌اش خبردار می‌شود که پدرش به سرطان ریه، آن هم از نوع حاد مبتلا شده. پزشکان می‌گویند یک ماه بیشتر از زندگی او باقی نمانده. با این‌حال ساکی امیدش را از دست نمی‌دهد و نه تنها تا آخرین لحظات زندگی پدرش را همراهی می‌کند، بلکه خاطراتش از این دوران تلخ را به شکل یک مجموع داستان طنز می‌نویسد. این مجموعه را به‌تازگی نشر چشمه با عنوان «بابا باتری‌دار می‌شود» منتشر کرده است.

در برنامه‌ی این هفته‌ی «کتاب‌های از یاد رفته و کتاب‌های در یاد مانده» مجموعه داستان «بابا باطری‌دار می‌شود» نوشته‌ی رضا ساکی را معرفی می‌کنیم.
 

هر کس به شیوه‌ی خودش عزاداری می‌کند و درباره‌ی فرهنگ عزاداری در بین ملت‌های مختلف کتاب‌های زیادی نوشته شده و عزاداری از دیرباز یکی از مهم‌ترین موضوعات روانشناسی و روانشناسی فروید بوده است. در این میان بی‌تردید طنز یکی از مؤثرترین راه‌های عزاداری‌ست. هاینریش بل در رمان «عقاید یک دلقک» به‌خوبی نشان می‌دهد که در پشت نقاب یک دلقک به ظاهر خندان ممکن است یک روح عزادار و زخم‌خورده نهفته باشد.
 

علی اسکندزاده: موضوع داستان‌های رضا ساکی دغدغه‌ی یتیم شدن است. یک معنای آن می‌تواند این باشد که ما در بحران رهبری و مشروعیت‌باختگی رهبری در یک جامعه‌ی یتیم و بی‌پدر زندگی می‌کنیم. شاید اهمیت اجتماعی و سیاسی «بابا باطری‌دار می‌شود» هم این است که نویسنده موفق شده از یک ماجرای شخصی به یک مشکل اجتماعی برسد و آن هم بی‌پدر بودن یا دغدغه‌ی بی‌پدر بودن یک نسل است.(عکس رضا ساکی، طنزنویس.)

رضا ساکی در داستان کوتاهی که مثل یک مقدمه برای مجموعه داستانش نوشته شده، با قلم ساده، روان و همه‌فهمی می‌نویسد:
 

«یک روز دکترها گفتند قلب‌ بابا خوب کار نمی‌کند. راست می‌گفتند چون فشارش دایم بالا و پایین می‌شد و ضربانش هم هی تند و کند می‌شد و به قول خود بابا ریپ می‌زد. دکتر بخشاییان پزشک قلب بابا بعد از چند آزمایش تشخیص داد که باید برای قلب بابا هر چه زودتر باتری کار بگذارند.»
و بعد از آنکه مقداری با پدیده‌ی «باتری» شوخی می‌کند، در پایان داستان دوباره می‌رود سر اصل موضوع و می‌گوید:
 

«حالا چند روز است قلب بابا باتری دارد و مثل ساعت کار می‌کند. خیلی از چیزها را که ایجاد مغناطیس می‌کنند را باید از او دور کنیم. بابا اسم خودش را گذاشته مرد شش میلیون تومانی، جعبه‌های باتری را هم خودش برداشته تا خراب نشوند. می‌گوید وقتی من مردم، باتری بی‌جعبه را نمی‌خرند که، بلکه هم از شما شکایت کنند که آن را دزدیده‌اید. می‌گویم بابا جان انشااله سال‌ها سلامت باشید، می‌خندد می‌گوید: بعد از صد و بیست سال هم هر کس بخواهد بفروشد باز جعبه می‌خواهد،‌ این باتری به هر کس ارث برسد دعایم می‌کند می‌گوید خدا بیامرزدتش که جعبه‌ی باتری‌اش سالم بود.»
 

حالا بعد از آنکه نویسنده این ماجراهای دردناک را از سر گذرانده، این داستان خیلی کوتاه را همراه با ۱۰ داستان دیگر در مجموعه‌ی «بابا باطری‌دار می‌شود» منتشر کرده است.
 

معلوم است که این مجموعه بسیار فروتن است و به هیچ‌وجه ادعای ادبی ندارد. یک مجموعه داستان طنز را هم قاعدتاً نمی‌توان با مثلاً گلستان سعدی مقایسه کرد. طنزنویسی در ایران از یک سنت بسیار قدیمی برخوردار است. عبید زاکانی و ایرج میرزا و دهخدا را همه به‌عنوان طنزنویس می‌شناسند. قبل از انقلاب هم نویسندگانی مثل جواد مجابی و رسول پرویزی و همچنین بهرام صادقی داستان‌هایی به طنز نوشته بودند. یکی از بهترین این داستان‌ها «آقای ذوزنقه» نوشته‌ی جواد مجابی‌ست. اصولاً از مشروطه به این سو زبان طنز در ایران رو به سادگی گذاشت و هر چه گذشت از ادبیت آن کم شد و به زبان روزنامه نزدیک‌تر شد. امروز زبان طنز، زبان روزنامه‌نگاری‌ست و کمتر جنبه‌ی ادبی دارد. «بابا باطری‌دار می‌شود» یک نمونه‌ی کامل از طنز جوان و روزنامه‌ای در ایران است.
 

از طریق نظر مجید خسرو انجم درباره‌ی این کتاب می‌توانیم به خصوصیت مجموعه‌ی «بابا باطری‌دار می‌شود» نوشته‌ی رضا ساکی به خوبی پی ببریم. انجم می‌نویسد:
 

«نقلی است شیرین و دلچسب و صمیمی از مراحل یتیم شدن! چه جاهایی از کتاب که نخندیدم و چه جاهایی که بغضم را به ضرب و زور خدو (!) قورت دادم. نمی‌دانم چند نفر مثل من هر شب و هر صبح با دغدغه‌ی نزدیکِ یتیم شدن، ثانیه‌ها را می‌گذرانند. اما کتاب جدید رضا ساکی مطمئناً زبان حال همه‌ی ماهایی است که این «درد آتی ناگزیر» را جدی می‌گیریم. شاید از حالا داریم تمرین می‌کنیم که وقتی آن خبر تلخ را شنیدیم، برایش آمادگی داشته باشیم.
 

این کتاب را بخوانید. در عرض یک ربع تمام می‌شود. اما بی‌شک روز‌ها با شما همراه خواهد بود. کتاب طنزی درباره‌ی دردناک‌ترین فرآیند زندگی یک پسر...»
 

خسرو انجم که از نسل رضا ساکی‌ست و زمینه‌ی کارش هم طنز است به نکته‌ی مهمی اشاره می‌کند. او می‌گوید: «نمی‌دانم چند نفر مثل من هر شب و هر صبح با دغدغه‌ی نزدیکِ یتیم شدن، ثانیه‌ها را می‌گذرانند.»
 

طنزنویس‌ها حتماً نباید سیاسی باشند. آن‌ها از یک شم قوی اجتماعی برخوردارند و به خاطر همین شم دست روی دردها و زخم‌های اجتماعی می‌گذارند و به گونه‌ای مشکلات را نمایان می‌کنند که ما به خودمان می‌خندیم. این در واقع هنر طنزنویس‌هایی مثل هادی خرسندی‌ست که از او به عنوان مهم‌ترین طنزنویس بعد از مشروطه یاد کرده‌اند. به هر حال وقتی انجم از دغدغه‌ی یتیم شدن صحبت می‌کند، یک معنایش می‌تواند این باشد که ما در بحران رهبری و مشروعیت‌باختگی رهبری در یک جامعه‌ی یتیم و بی‌پدر زندگی می‌کنیم. شاید اهمیت اجتماعی و سیاسی «بابا باطری‌دار می‌شود» هم این است که نویسنده موفق شده از یک ماجرای شخصی به یک مشکل اجتماعی برسد و آن هم بی‌پدر بودن یا دغدغه‌ی بی‌پدر بودن یک نسل است.
 

اسماعیل امینی، منتقد دیگری در «گل آقا» به معناهای پنهان در این اثر اشاره می‌کند و می‌نویسد: «طنز در "بابا باتری‌دار می‌شود" با تمام گونه‌هایش حضور دارد، هم شوخی‌ها و نیش و کنایه‌های رایج در گفتار روزانه‌ی مردم‌، هم اشاره‌های طنزآمیز معمول در نوشته‌های مطبوعاتی، هم طنز موقعیت با صبغه‌های فلسفی و هم بسیاری گونه‌های دیگر که‌گاه دریافت آن‌ها نیازمند تامل و چندباره خواندن متن است.»
 

از مهم‌ترین ویژگی‌های «بابا باتری‌دار می شود» همین چندمعنایی بودن و تفسیرپذیر بودن آن است. شما می‌توانید داستان‌ها را در عرض حداکثر نیم ساعت بخوانید و قدری بخندید، در همان حال می‌توانید کتاب را چند بار بخوانید و درباره‌ی داستان‌ها فکرب کنید. آن موقع متوجه می‌شوید که رضا ساکی واقعاً به بی‌پدر بودن یک نسل و به یک جامعه‌ی یتیم اشاره می‌کند. جامعه‌ای بحران‌زده که بعد از انقلاب و سقوط پدرخوانده‌ای به نام شاه و مرگ پدر آرمانی‌اش که آیت الله خمینی بود، نتوانست جایگزینی برای آن پیدا کند. نسل جوان در پروسه‌ی هویت‌یابی اکنون به بلوغ رسیده، آن‌قدر که می‌تواند به یتیم ماندگی‌ اجتماعی‌اش بخندد.
 

Share this
Share/Save/Bookmark

به نظر من که جامعه امروز ما مشکل یتیم ماندن نداره! مشکل پدر خیلی خیلی بزرگ و قوی داشتن داره. انقدر پدرهای این جامعه غول آسا بودن که این پسرها هیچ وقت نتونستن که مرد بشن.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.

لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.

کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و
منتشر نخواهد شد.

 

لینک به ادیتور زمانه:         

برای عبور از سد فیلترینگ

پرونده ۱۳۹۱ / چشم‌انداز ۱۳۹۲

مشخصات تازه دریافت برنامه های رادیو زمانه  از ماهواره:

ماهواره  :Eutelsat

هفت درجه شرقی

پولاریزاسیون افقی 

سیمبول ریت ۲۲

فرکانس ۱۰۷۲۱مگاهرتز

همیاران ما