گناه اصلی در فلسفهی غرب
ماجرای گناه اصلی یا ازلی كه در ادبیات غرب از آن بهعنوان «پرایمال سین» ( Primal Sin) یاد میشود، به داستان سقوط حقارتآمیز انسان از بهشت به دار فانی یا به اصطلاح «هبوط» انسان نظر دارد. داستان هبوط انسان که در کتابهای مقدس ادیان ابراهیمی آمده است، در حقیقت تلاشی است برای توضیح دادن پیدایش انسان غیر مادی در جهان ناپایدار مادی.
آغازگر گناه، زنی است كه به خاطر او همهی ما میمیریم
داستان هبوط انسان برای ما كه در ابتدای هزارهی سوم میلادی زندگی میكنیم چندان توجیهپذیر و منطقی به نظر نمیرسد. هم ازینروی تأثیرپذیری ما از این داستان و ماجرای گناه ازلی در همین حد است که آن را در انواع هنر متجلی میكنیم. زیرا انسان در قلمرو هنر و مخصوصاً هنر نسبیگرای پسامدرن میتواند در فضایی انتزاعی نظرش را دربارهی داستانهایی مانند داستان هبوط بیان كند و كسی بر این نوع داستانهای غیرمنطقی خرده نگیرد.
پژوهشگران و تاریخنویسان حدس میزنند که قدیمیترین تفسیر از گناه اصلی که به تبعید انسان از بهشت انجامید، در كتابی به نام «حكمت» نوشتهی فردی به نام یسوع ابن سیراخ (Sirach) آمده است:«آغازگر گناه، زنی است كه به خاطر او همهی ما میمیریم.» این داوری دربارهی گناه و با این شیوهی بیان كه حاكی از نوعی جبر ظالمانه بر سرشت انسان است، گویا كاملترین توضیح گناه ازلی در متون کهن بوده است.
بشر گناهکار است و سزاوار مجازات
موبدان و خاخامهای یهودی اعتقاد داشتند كه انسان فیالنفسه و به خودی خود گناهکار نبوده و هر آنچه كه ما بهعنوان گناه میپنداریم ناشی از حیطهی غیرقابل انكار و اجتنابناپذیر«تسلط و تأثیر محیط» بر انسان است و از این رو ارتکاب به گناه از بیرون از نهاد انسان به درون وی راه مییابد.
در مسیحیت اولیه افرادی نظیر «اریگن» و «ترتولیان» كه عقایدشان در ایجاد نحلهی ارتدكس نقشی اساسی ایفا کرد، دربارهی «گناه» نظرات پیشرفتهتری از یهودیان داشتند. اما در مجموع هرچند كه اربابان کلیسا در برهههای مختلفِ قرون وسطی نظریههای گوناگونی دربارهی گناه ازلی ارائه كردند، اما بنیان همهی این نظریهها به استعداد و امكان ارتكاب گناه توسط بشر ختم میشود.
اگر انسان نمیخواست آزاد باشد، مرتکب گناه نمیشد
نظریهای کهن كه هنوز متأسفانه در جوامع معاصر تبلیغ میشود و پیروانی دارد، دیدگاهی است که وقوع حادثهی گناه را از طریق چگونگی زیست انسان و سوءاستفادهی او از آزادی اراده و ارادهی معطوف به آزادی بشر توضیح میدهد. بر اساس این نظریهی مذهبی آدم ابوالبشر به دلیل سوءاستفاده از آزادیاش از بهشت رانده شد. این نظریه مانند بسیاری از دیگر نظریهها در مسیحیت در تعالیم فلسفی افلاطون ریشه دارد. با اینحال افلاطون در رسالهی «افسانه» ارثی بودن امكانِ گناه از آدم ابوالبشر به بقیهی انسانها را رد میکند و علت اصلی گناه انسان را آزادی نفس او خوانده است.
آگوستین میگفت خدا باعث میشود که انسان گناه کند
با این حال نخستین نظریههای مسیحی دربارهی گناه ازلی و چگونگی شکلگیری گناه در انسان به اعترافات آگوستین برمیگردد. گفتنی است که حکیم آگوستین دوران جوانیاش را در عیش و عشرت سپری کرد و پس از گرویدن به آئین مسیحیت و توبه از گناهان پیشین، خود را شایستهی آمرزش الهی دانست. اما همان گذشتهی پرگناه، کار او را به اغراق و بزرگنمایی گناه کشاند تا آنجا كه حتی كودكان را بیگناه نمیدانست.
حکیم آگوستین به ضعفِ ارادهی انسانها اعتقاد داشت و فکر میکرد که انسان در گزینش خیر و خوبی مدام اشتباه میکند. برای همین آگوستین سرانجام به این باور رسید که تقدیر الاهیست که نوع رفتار انسان را تعیین میکند و به تصمیمهای او جهت میدهد و این خداوند است که موجب میشود انسان گناه کند. این نظریه توجیه خوبی بود برای مجاز شمردن جبری گناه اولیه و تبعید انسان از بهشت.
گناه، اسپینوزا، کانت و هگل
پس از آگوستین، اعتقاد به وجود گناه ذاتی طرفداران بسیاری یافت. مدتی بعد اسپینوزای خردگرا و متأثر از اندیشههای دكارت، نفس گناه را همتای ضعف خرد دانست و در ادامهی این اندیشه به این باور رسید که میبایست ریشهی گناه را در خرد و فهم انسان جستوجو کرد.
كانت نیز با تکیه بر دستگاه عظیم معرفتشناختیاش، نطریهای دربارهی گناه اصلی و «هبوط» انسان ارائه داد. بر اساس این نظریه ارتكاب گناه در زمان خاص و فضای معین مجاز است و بر این اساس کانت ریشهی گناه را در نهاد انسان دانست و بر خلاف اندیشههای معاصر كه گناه را امری زائیدهی تجربه و وابسته به آن میدانیم، وی ارتكابِ گناه را مانند یک بیماری فراگیر در بشر جلوه داد.
هگل اما با بینشی عمیقتر، گناه ازلی را بر دوش شرایط و اقتضائات طبیعی انسانهای اولیه قرار داد و معتقد بود چون بشر در ابتدا از پشتیبانی و رحمت الهی نصیبی نبرده بود، به گناه ازلی تن داد. ازاین رو او حضور مسیح را به عنوان نمادی از تجلی خداوند برای بازسازی و بازبخشی اعتقاد از دست رفتهی انسان توصیف كرد. هگل با اعتراف به ذاتی بودن امكانِ گناه، به محكومیت هر انسان به دلیل داشتن استعداد گناه باورداشت اما وی این معضل را اجتماعی دانست.
انسان مجبور است گناه کند
در عصر مدرنیته تحت تأثیر نظریهی تكامل داروین، نظریهی تازهتری دربارهی گناه پدیدار گشت. هرچند كه تا امروز در جهان مدرن اندیشمندان گناه اصلی را آنگونه كه در مذاهب آمده به ابتدای خلقت معطوف نمیدانند، اما با راه یافتن نظریهی تکامل به بطن علوم مدرن، وجود استعدادِ ارتكاب گناه در انسان را با پشتیبانی علوم روانشناسی و ژنتیك، با سویهی حیوانی انسانها مرتبط دانستند. اندیشمندان در روزگار ما انسان را در برابر شر یا گناه ضعیف میپندارند و ضعف انسان را هم متاثر از غرایز یا نیازهای اصلی او نظیر غریزهی جنسیاش میدانند كه یادگار دوران حیوانیت اوست.
اما آنچه كمی تأسفبار و شاید حتی نابخردانه به نظر میرسد، وجود نوعی اجبار در ارتكاب گناه است. اجبار به گناهکاری شاید به دلیل طبیعی دانستن گناه باشد که به شکل اغراقآمیزی بیان میشود. اجبار به گناهکاری و طبیعی دانستن آن ممکن است پایههای اخلاقی را روز به روز سستتر كند، بهویژه در جامعهی ایران كه استیلای سنت و سركوبی امیال جنسی آن را آسیبپذیرتر کرده است.
غریزهی انسان زیاد از حد مهم است
باید گفت كه برخی از روشنفكران نظیر فوكو و بودریار وقوعِ این نظریه اشتباه که انسان مجبور است گناه کند و بیان اغراقآمیز آن را به دولتهای مدرن نسبت میدهند. با اینحال باید پذیرفت كه جامعهی مدرن به خاطر داروینیسم كه بیشتر به یك ایدئولوژی شبیه است تا یک تئوری علمی و فرویدیسم به سمتی سوق داده شد كه در آن به غرایز ذاتی انسان بیش از پیش اهمیت داده میشود.
براین اساس باید گفت كه اگر غرایز اصلی انسان منتسب به سویهی حیوانی اوست و اگر این نظریه را بهعنوان امری واقعی باور داشته باشیم، باید بگوییم انسان مدرن با وجود ارزش و اعتبار بسیار زیادی كه برای خود قائل میشود و آن را در همه جا جار میزند، با جسارتی روزافزون بر سویهی حیوانی خود تأكید میکند و اصرار دارد که به این سویهی حیوانی میدان دهد و از ادامهی اینکار و پیامدهای آن هم ابایی ندارد.
بنابر این، گناه اصلی، یا ماجرای هبوط انسان چه افسانه باشد چه واقعیت به سویهای از وجود انسان ربط دارد كه او را براساس آموزههای مذهبی از رستگاری باز میدارد، و هنوز نیز، انگیزهی و میل انسان به گناه ادامه دارد. با این تفاوت که اگر کشش به گناه تا دیروز ظالمانه و غیر ارادی تلقی میشد، امروز آزادانه و به میل و خواست انسان صورت میگیرد.
اشاره:
مقالهای که خواندید، شکل ویرایش شده و آسان شدهی مقالهای است که پیش از این در وبلاگ آقای تاجاحمدی منتشر شده بود و زیر نظر نویسنده برای انتشار در صفحهی «هفتکوچه» آماده شد. (ونداد زمانی)
dasetun dard nakone babate gonahe asli dar falsafe ghrb vali chekhub mishod aghe estenadad kametar mishod va name manbe marbut be har nazari dar chizi shabihe pavaraghi avarde mishod
ارسال کردن دیدگاه جدید