«انسان و تن را آزاد و محترم میدانم»


همه انسانیم سیاه، سفید، سرخ، کوتاه، بلند، چاق یا لاغر. تفاوت آنچنان نیست، دگرجنسگرا و یا همجنسگرا. درخواست زیادی هم نیست، اما انتظار برابری انتظاری بس طولانیست. گرایش ما بخشی از وجود انکار ناپذیریست که وجود خود ماست، در خیابان، در محل کار، در خانه، و یا در صحنهای مقدس.
محلی برای بیان احساس، برای همگام کردن نقشهای بیپرده. آغازی بر پایان انکار، تا نشاندادن ناگفتهها. تا خلق تفکر و کسب توجه. صحنهی هنر، همیشه آغازگر تحرک انسانها بوده. صحنهای است که تجلیگاه تفکر انسانهای آزاده در تمامی اعصار بوده است. گاه با ایما و اشاره و گاه چون نوک پیکانی عاشقانه. امروز صدایی آشنا برای دفاع از حرمت انسانی ما با ما همراه شده، صدایی عاشق، صدایی که سالها برایمان، برای همهمان زیباییها، شادیها و غمهای دنیا را خوانده است. با تشکر و تحسین فراوان امروز با شهره صولتی گفتوگو میکنم.
شهره عزیز! سی و پنج سال است که میخوانی و نزدیک به سی سال بیرون از ایران خواندهای. هنوز بخش عظیمی از شوندهها و بینندههای برنامههای هنرمندان خارج از کشور، با اسم شهره پای تماشای برنامه کشیده میشوند. تجربهی خواندن در خارج از کشور، چه فرقی با خواندن آن زمان در داخل ایران دارد؟
خوندن در مملکت خود آدم با خوندن در خارج از ایران هر دو به عشق ایرانیهاست، اما در خارج از ایران وقتی میخونی حس تبعید اجباری داری، حس غربت داری و انگار همیشه در انتظاری.
چند تا از ترانههای تو با فضای غربت، یا مهاجرت نزدیک بوده؟ چند بار با حس خواندن از غربت ترانهای را انتخاب کردی؟
بارها شده، شاید نزدیک به ده ترانه را مستقیم درباره غربت خوندم و چندین ترانه دیگر هم با همین حس انتخاب و اجرا کردم که لزوماً به طور مستقیم از غربت نشانی نداشته، مثلا در یک ترانه شاد و عاشقانه میخونم: دل بیقرار دارم من/ فکر فرار دارم من/ تو سرزمین خوبا یه یادگار دارم من...
وقتی در کنسرتهای داخل امریکا یا کشورهای دیگر با مردم روبهرو هستی و همراه تو با ترانههای تو میرقصند، به این فکر میکنی که این ترانهها، بدون خود تو، در داخل ایران هم مردم را وارد فضایی شاد میکند؟
مسلماً در اجرای زنده با حضور خود خواننده مردم میتونن بهتر و راحتتر شاد باشند تا این که فقط صدا و تصویر رو تو خونههاشون داشته باشند، اما تاثیر صدا و تصویر را هم نباید دست کم بگیریم. من با اون دسته از هواداران خودم که در ایران هستن فقط از همین طریق ارتباط دارم؛ از راه همین ویدئوها و سیدیهای ترانههایی که پخش میشه. میدونم که با آهنگهای من میرقصند، میخونند، غمگین میشن، شاد میشن. این ارتباط، خیلی حسی، و تقریباً کنترل نشدنیه، جلو این ارتباط رو نمیشه گرفت.
در صحبتی که تلفنی با تو داشتیم، از پناهندهها گفتی. با زندگی پناهندههای ایرانی در کشورهای ترانزیت، کشورهای بین راه آشنا هستی؟
خیلی زیاد، چون من مرتب در کشورهای همسایه ایران و همینطور جایجای دنیا برنامه اجرا میکنم و طبیعیست که اگر آدم بخواد مشکلات و معضلات رو هم ببینه، جزو اولین چیزهایی که خواهد دید وضعیت پناهندههاست. البته به نظر من پناهنده یعنی کسی که از شرایط دشوار به کشوری پناهدهنده و امن رسیده، که متاسفانه در برخی کشورهای همسایه ایران به دلیل اینکه اون کشورها همکاری دارند با دولت ایران، عملن نمیتونن برای پناهندهها نقش پناهگاه را داشته باشند.
میدانی که من از طرف سازمان دگرباشان جنسی ایرانی با تو گفتوگو میکنم. در میان دگرباشان جنسی دوستان زیادی داری. میدانم با نقض حقوق دگرباشان مخالفی. آیا با مشاهدهی تو، در فضای خارج کشور، رفتار مردم با دگرباشان دوستانه است؟ با احترام است؟ آیا در جامعه ایرانیان خارج از کشور، به اندازهی داخل ایران، حقوق دگرباشان ایرانی نقض میشود؟
رفتار مردم با همجنسگرایان در خارج از کشور زیاد دوستانه نیست، اما به دلیل وجود قانون همین رفتار غیر دوستانه نمیتونه خالی از احترام یا با همراه با بیاحترامی باشه. در خارج از ایران تا جایی که قانون بتونه چتر محافظ همجنسگراها باشه نه، حقوقشون نقض نمیشه، اما زندگی فقط در بار و رستوران و خیابان و سر کار آدمها نیست. وقتی نیاز به محبت و دوستی نزدیک و روابط فامیلی هست این حقوق تا اندازهی زیادی نقض میشه متاسفانه. یعنی حتی در مهاجرت هم خانوادههای ایرانی اون محبتی که لازم هست رو به بچههای همجنسگرای خودشون ندارند، یا اگه دوست همجنسگرایی داشته باشن بهش اون احترام لازم رو نمیذارن، حالا شاید دلیلش سنت باشه. نمیدونم.
با شناختی که داری، آیا هنرمندان صحنه، خوانندههایی که مردم در جمعیتهای عظیم، همراهشان میخوانند و میرقصند و میخندند و گریه میکنند، قادر هستند، یا حاضر هستند که در کنار دگرباشان جنسی، به عنوان دوست و هم پیوند بایستند، و به جمعیت هوادارانشان یادآوری کنند که حقوق انسانی جامعهی دگرباشان، سزاوار رعایت است؟
قادر هستند و به نظر من هنرمندان جزو کسانی هستند که راحتتر از بقیه میتونند این نقش رو ایفا کنند. اما تا جایی که میدونم متاسفانه کمتر هنرمندی در عرصهی موزیک را میشناسم که حاضر باشد این حمایت را بکند. بهترین کار به نظر من اینه که از خود هنرمندها سئوال بشه. ازشون بپرسیم آیا حاضرید از حقوق دوستان همجنسگرای خودتون دفاع کنید؟ یا از حقوق همجنسگراهای ایرونی دفاع کنید؟
خود تو این این قدم را برداشتهای. به عنوان یک آوازهخوان محبوب، به حقوق انسانی دگرباشان احترام میگذاری. نه تنها در جمعهای دوستانه، بلکه میخواهی در جمع و در جامعه هم احترام به این حقوق را به زبان بیاوری. چرا؟ چه حسی تو را واداشت که نیاز به این حمایت را ببینی؟ و به زبان بیاوری؟
من از زمانی که به یاد دارم خانوادهام و پدر و مادرم این مسئله را به من گوشزد کرده بودند که تفاوت در انسانها یک امر عادی و کاملاً قابل فهم و قابل احترام است. پدر و مادر من در قید حیات نیستند اما این درس را از اونها همیشه توی ذهنم دارم و فکر میکنم به این خاطر است که نه تنها با این تفاوتها مشکلی ندارم بلکه به حقوق مردم هم احترام میذارم و چون از زمان کودکی شاهد اجحاف به همجنسگراها بودهام، صد البته الان که همجنسگراها در ایران تحت شدیدترین فشارها هستند انگیزهی بیشتری برای روشنگری و حمایت دارم. رعایت حقوق بشر نمیتونه گزینشی و سلیقهای و همراه با سانسور باشه و گرنه همه حرفها درباره حقوق بشر بیمعنی میشه.
شهره، آیا دوستان همجنسگرای تو با دوستان غیرهمجنسگرایت، خیلی فرق دارند؟ عجیب و غریباند؟ معمولیاند؟ چرا دوستشان داری؟
نه، فرقی ندارند با هم! هیچ عجیب و غریب نیستند اگر عینک عجیب و غریب بینی نزده باشیم. دلیل اینکه دوستشان دارم راستش اینه که صادقترین و مسئولترین دوستانم همجنسگرا هستند و البته هنرمندترین و با استعدادترینهاشون هم همینطور.
زندگی همجنسگراهای ایرانی در خارج از ایران، مثلاً در امریکا، به نظر تو چطور است؟ راحتتر؟ یا مثل ایران؟
با من شوخی میکنید؟ حداقل در امریکا این امنیت هست که کسی فقط به خاطر این که همجنسگراست، زندانی نشه. این خیلی در زندگی روزمره یک آدم تاثیر داره. امنیت زندگی روزمره خیلی اهمیت داره.
اگر دخترت دوستان گی و لزبین داشته باشه، نگران میشی؟
اصلاً و ابداً نگران نمیشم! دلیلی ندارم برای نگرانی! من دوست دارم دخترم دوستهای مهربان و قابل اعتماد داشته باشه؛ دوستهایی که بهشون تکیه کنه و دوستشون داشته باشه. چه فرقی میکنه گی باشند یا استریت باشند.
همجنسگرایی را یک گرایش طبیعی میدانی یا یک بیماری؟
طبیعی میدانم. گرایش انسان به انسان غیر طبیعی نیست، بیماری نیست.
یکی از دوستان لزبین ما در ترکیه میپرسد نظرت دربارهی لزبینها چیست؟ از لزبینها چه تصویری داری؟
تصویر خاصی ندارم. میدانم که همجنسگرا هستند و مایل به برقراری ارتباط با زنها و زندگی عادی مثل همه انسانها، گیها، استریتها...
افشار، دوست گی ما علاقهمند است از شما بخواهد ترانهای با مضمونی در ارتباط با زرتشت و کورش کبیر بخوانی. فکر میکنم منظور این است که بخشی از شنوندههایت دوست دارند که به باورهای ملی و مذهبی آنها نیز در ترانههای خوانندهی محبوبشان توجه شده باشد. نظرت چیست؟
من همیشه برای باورهای مذهبی و ملی مردم ایران احترام قایل بودم و در هر آلبوم تقریباً یک کار با درونمایهی ملی داشتم، اما اگر ترانه مناسب و آهنگ مناسبی باشه دربارهی کورش بزرگ یا زرتشت این مرد بزرگ، حتما اجرا میکنم، چرا که نه؟
آیا ترانهای با مضمونی در حمایت از حقوق همجنسگراها خواهی خواند؟
دقت میکنم که ترانه خوب نوشته شده باشد. اگر ترانه خوب باشد، حتماً میخوانم.
فرشتهها، ویدیوی جدید تو، به همین سرعت بهطور وسیع پخش شده و تصویرسازی، رنگها و رقصها، توجه علاقهمندان تو را به خود کشیده. چطور این فضا را برای این آلبوم انتخاب کردی؟
دربارهی موزیک ویدیوی جدیدم «فرشتهها» باید بگم که باز هم خواستم کار جدیدی ارایه بدم و همهی تلاشم رو کردم. پرسشهای زیادی درباره لباسهام و رنگهای این موزیک ویدیو از من شده که باید بگم دوست داشتم رنگهای شبنما با تنوع زیاد مثل رنگینکمان، چهرهی رقصندهها رو بپوشونه؛ رقصندههایی که اکثر رنگینپوست هستند و سفیدپوست نیستند. رنگهایی که به شدت تیرهاند حتی وقتی رنگین هستند. وقتی به تصویر نگاه میکنیم، رقص سنتی ایرانی نمیبینیم. انگار که مضمون رقص عوض شده باشه. رنگها به شدت تیرهاند.
به نظر میاد فضا کاملن تاریکه، اما توی تاریکی رنگهای تند و روشن توجه رو به شدت به شادی رنگها جلب میکنه. یعنی نگاه رو در واقع به طرف زیبایی رنگهای تیره و غلیظ میبره. این رنگهای تیره و زنده، شاد هم هستن. دوست داشتم این فضا هم دیده بشه همراه با آزادی ذاتی که در رنگهای رنگین کمان ناگفته هویداست. دربارهی لباسها هم باید بگم من اصولن در قید و بند این که لباس باید پوشیده باشه نیستم چون انسان و تن را آزاد و محترم میدونم. برای همین هم ترسی ندارم که لباسهای سکسی بپوشم.
چرا اسم این آلبوم فرشتههاست؟ در ترانه میگویی: «عشق من پاکه مث فرشتهها». آیا عشق، اگر عشق باشد، خود بهخود پاک نیست؟
«فرشتهها» مجموعهای از ترانههایی زنده و ملموس رو شامل میشه که تلخ و شیرین قصهی زندگی هر روزهی ماست. شادی و غم هر روزهی ما. فرشتهها، شاید کسایی باشن که ما حتی در زندگی روزمره، به چشم دوست، همکار و رفیق، بهشون نگاه نمیکنیم. من وقتی اسم آلبوم رو انتخاب میکردم، با همین حس، اسم این ترانه رو روی آلبوم گذاشتم. امیدوارم هواداران من، و مردم این آلبوم رو دوست داشته باشند.
شهره عزیز، با استقبال خیلی خوبی که از آلبوم شد، و در اولین روز پخش از رادیو جوان، روی بالاترین تا چند ساعت متوالی لینک داغ بود. میشه گفت که هوادارانت خیلی دوست داشتند آلبوم رو. منتظر کارهای بعدی تو هستیم.


ارسال کردن دیدگاه جدید