پاسخ دادن به دیدگاه
آیا زنان به گونهای دیگر مینویسند؟
روت کلوگر، نویسنده و منتقد ادبی آلمانی آمریکاییتبار سال گذشته کتابی منتشر کرد با عنوان "آنچه زنان مینویسند" که حاصل کار او بر روی تعدادی از داستاننویسان زن از کشورها و زبانهای مختلف است، که او در طی چند سال گذشته در ستون "کتابهای زنان" در روزنامه "دی ولت" (Die Welt) بهطور ماهیانه به معرفی و بررسی آنها پرداخته است. این کتاب را میتوان به نوعی ادامه اثر قبلیاش "زنان به گونهای دیگر میخوانند" دانست.
کلوگر در یکی از مقالات این کتاب با همین عنوان، این پرسش را مطرح میکند که آیا کتابها و آثار ادبی و هنری که درباره انسانها، احساسات، روابط و مناسبتهای آنهاست، بر زنان و مردان تأثیر یکسانی دارند؟ آیا نوع خوانش ما از یک متن به جنسیت ما بستگی دارد؟
خانم کلوگر در آن مقاله برای پرداختن به این پرسش، از آثار ادبی کلاسیک آلمان نمونههایی میآورد که در آنها زنان چهرههای حاشیهای، کمرنگ و بیصدایی هستند در کنار مردان که شخصیتهای کلیدی، پررنگ و قابل تأمل را میسازند. او به نوع ارتباطی که زنان با این دست از آثار برقرار میکنند اشاره میکند و تلاشس میکند که پاسخی بیابد برای این پرسش که آیا این رمانها، نمایشنامهها و شعرها برای زنان همان اندازه میتوانند زیبا و باشکوه باشد که برای مردان؟
اکنون پس از گذشت بیش از یک قرن، زنان بیصدای این دست از آثار کلاسیک، خود قلم به دست گرفتهاند و مینویسند. آیا اکنون میتوان پرسید که آنها از چه و درباره چه مینویسند؟ آیا آنچه زنان مینویسند بیش از هر چیز تحت تأثیر زنانگیشان است یا آنکه هر نویسندهای فارغ از جنسیتاش، فردیت خاص خودش را دارد و فردیت او حاصل هر آن چیزیست که زیسته است و اثر هنری برآیند همه این زندگی کردنها و تأمل کردنهاست؟ آیا میتوان بعد از خواندن کتابی بینام، با اطمینان گفت که نویسنده این رمان یا شعر زن است یا مرد؟ مثلاً اگر ندانیم نویسنده رمان پلیسی "تام ریپلی" که شهرت جهانی پیدا کرد، پاتریشا هایاسمیت است، میتوانیم با اطمینان حدس بزنیم که نویسنده آن یک زن است؟
روت کلوگر، نویسنده و منتقد ادبی آلمانی آمریکاییتبار سال گذشته کتابی منتشر کرد با عنوان "آنچه زنان مینویسند" که حاصل کار او بر روی تعدادی از داستاننویسان زن از کشورها و زبانهای مختلف است، که او در طی چند سال گذشته در ستون "کتابهای زنان" در روزنامه "دی ولت" (Die Welt) بهطور ماهیانه به معرفی و بررسی آنها پرداخته است. این کتاب را میتوان به نوعی ادامه اثر قبلیاش "زنان به گونهای دیگر میخوانند" دانست.
کلوگر در یکی از مقالات این کتاب با همین عنوان، این پرسش را مطرح میکند که آیا کتابها و آثار ادبی و هنری که درباره انسانها، احساسات، روابط و مناسبتهای آنهاست، بر زنان و مردان تأثیر یکسانی دارند؟ آیا نوع خوانش ما از یک متن به جنسیت ما بستگی دارد؟
خانم کلوگر در آن مقاله برای پرداختن به این پرسش، از آثار ادبی کلاسیک آلمان نمونههایی میآورد که در آنها زنان چهرههای حاشیهای، کمرنگ و بیصدایی هستند در کنار مردان که شخصیتهای کلیدی، پررنگ و قابل تأمل را میسازند. او به نوع ارتباطی که زنان با این دست از آثار برقرار میکنند اشاره میکند و تلاشس میکند که پاسخی بیابد برای این پرسش که آیا این رمانها، نمایشنامهها و شعرها برای زنان همان اندازه میتوانند زیبا و باشکوه باشد که برای مردان؟
روت کلوگر، پژوهشگری که از هلوکاست جان سالم بهدر برد، نشان میدهد که ادبیات جنسیتپذیر نیست. جنسیت تنها یکی از مؤلفههاییست که در کار زنان نویسنده تأثیرگذار است.
روت کلوگر، پژوهشگری که از هلوکاست جان سالم بهدر برد، نشان میدهد که ادبیات جنسیتپذیر نیست. جنسیت تنها یکی از مؤلفههاییست که در کار زنان نویسنده تأثیرگذار است.
مجموعهای که خانم کلوگر گرد آورده، مجموعه متنوعهایست که در آن تقریباً از بیشتر کشورها و حوزههای زبانی نمایندهای حضور دارد، کسانی که رمانشان در چند سال اخیر به آلمانی ترجمه و چاپ شده است؛ از زنان نویسنده شناختهشدهای همانند دوریس لسینگ، نادین گوردیمر و هرتا مولر که توانستهاند نوبل ادبی را از آن خود کنند، فیلسوف و رماننویس ایرلندی، آیریس مرداک که بوکر ادبی و نشان عالی انگلیس را دریافت کرد، تا آنها که کمتر شناخته شدهاند، همچون باتایا گور (Batya Gur) از اسرائیل، و آنهایی که در گمنامی مردند و تازه در این چند سال اخیر دستنوشتههایشان پیدا شده است؛ کسانی مانند ایرنه نمیروسکی (Irene Nemirovsky) نویسنده مهاجر اوکرائینی در فرانسه که قربانی اردوگاههای آشویتس شد، و البته آنهایی که نسبتاً تازهکارند مثل ییون لی (Yiyun Li) نویسنده چینی آمریکایی، نادا آوار جرار (Nada Awar Jarrar) نویسنده لبنانی ساکن فرانسه و آذر نفیسی از ایران. و بسیاری از نویسندگان شناختهشده و کمتر شناختهشده دیگر.
اما آنها درباره چه مینویسند؟ آیا تنها از دغدغهها و حس و حالهای زنانه مینویسند؟ آیا قهرمانان داستانهایشان بیشتر زناناند؟ آیا فضای داستانهای زنان بهگونهایست که بیشتر، زنان را جذب میکند؟ کتاب این فرصت را برای ما فراهم میکند که به تنوع و گستردگی موضوعات، فضاها، شخصیتها و مکانهایی که زنان در داستهایشان میسازند، نگاهی بیندازیم.
هرتا مولر، نویسنده آلمانی رومانیاییتبار شاعر موقعیتهای ترسناک است. ترسی که او توصیف میکند، ترسی شخصی و فردی نیست که بتوان آن را با یک روانکاو در میان گذاشت، رعب و هراسیست که یک نظام سیاسی توتالیتر بر شهروندان یک جامعه تحمیل میکند. او روایتگر زندگی روزانه در رومانی در زمان دیکتاتوری چائوشسکوست، اما آنچه او روایت میکند تجربه مشترک همه آنانیست که در چنین نظامهایی زندگی میکنند.
نادین گودیمر که هماکنون یکی از اعضای هیأت داوران جایزه بینالمللی "من بوکر" است، از فعالان جنبش ضد آپارتاید آفریقای جنوبی بود که رمانهایش هم تصویرگر جامعه دوپاره و اکثریت به حاشیه راندهشده آن بود. پس از فروپاشی آپارتاید برخی گمان میکردند که او دیگر موضوعی برای نوشتن ندارد، اما از ۱۹۹۴ به این سو او هشت رمان نوشته است که در آنها به مشکلات اجتماعی، فقر، مواد مخدر و فاصله طبقاتی در آفریقای جنوبی پس از آپارتاید میپردازد.
رمانهای کاراگاهی باتایا گور راهی بهدرون جامعهایست که در پشت خبرهای سیاسی روز حبس شده است. باتا گور از ۱۹۸۸ شروع به نوشتن رمانهای پلیسیای کرد. شخصیت اصلی رمانهای او کاراگاهیست کتابخوان، اهل موسیقی و تاریخ که با تحلیل روانشناسانه متهمان پروندهها، گره معماهای جنایی را باز میکند. باتایا گور اولین زن اسرائیلی بود که توانست با رمانهای پلیسی-کاراگاهیاش به شهرت برسد و جایزه بهترین رمان پلیسی آلمان را از آن خود کند.
نادا آوار جرار از آن سوی مرز اسرائیل، از لبنان میآید. سال ۲۰۰۴ اولین رمان او به نام "جایی، خانه" به آلمانی ترجمه شد. او در این اثر از بیروت در زمان جنگ داخلی لبنان سخن میگوید و از مردانی که یا در جنگ کشته شدند یا به دلیل بیکاری به قصد یافتن کار به کشورهای دور سفر میکنند و همچنین او از زنانی سخن میگوید که در جامعهای سنتی همه کاری میکنند تا آنچه را که از خانواده به جا مانده، حفظ کنند.
جوانترین نویسنده این مجموعه ییون لی، نویسنده چینی ساکن آمریکاست. از او چند داستان کوتاه و رمان به زبان انگلیسی چاپ شده و سال ۲۰۱۰ رمان "فناپذیران" او به آلمانی ترجمه شده است. "فناپذیران"، داستان اعدام است. داستان اعدام زنی در شهر کوچکی از استانهای چین در دوران پس از انقلاب فرهنگی و مرگ مائو؛ زنی که روزی یک انقلابی پرشور و عضو حزب بوده است. روز اعدام او مدرسهها تعطیل میشود و مردم به مراسم اعدام میآیند.
نامهایی که در کتاب کلوگر آمدهاند تنها نمونه کوچکی هستند از بیشمار زنانی که هر کدام صدای جامعه، فرهنگ و مردمشان هستند. آنها آنچه را که حس و تجربه کردهاند با خیال در آمیختهاند و تصویر کردهاند. کلوگر نمیخواهد و تلاش هم نمیکند که درباره ادبیات زنان نظریه های فمینیستی ارائه دهد، بلکه میخواهد نشان دهد که شیوه، سبک، موضوعات و شخصیتهای داستانهای زنان آنقدر گوناگون است که نمیتوان از "ادبیات زنانه" سخن گفت و جنسیت تنها یکی از آن چیزهایی ست که در چگونگی نوشتن زنان اثر میگذارد.
در همین زمینه:
::آیا زنان به گونهای دیگر میخوانند؟، سمانه خلیلی::
::مقالات سمانه خلیلی در رادیو زمانه::