پاسخ دادن به دیدگاه
رنگینکمانیهای آفتابی
سارا روشن ـ «لیدی گاگا» را خیلیها از برنامههای تلویزیونی موسیقی میشناسیم. لیدی گاگا در مورد «روز جهانی مقابله با همجنسگراستیزی»، در یک برنامه تلویزیونی گفت: «من فکر میکنم حتی در دنیای موسیقی هم، بهطور کلی، نوعی رفتارها و گفتارهای همجنسگراستیزی وجود دارد. وقتی من از یکی از معروفترین رپرهای جهان میشنوم که در رادیو، حرفی ضد همجنسگراها میزند، میخواهم که مردم بر سر او داد بزنند. این همیشه نادرست است که از کسی متنفر باشی، ولی هیچوقت نادرست نیست که کسی را دوست داشته باشی.»
روز گذشته به مناسبت روز جهانی همجنسگراستیزی (۱7 ماه مه)، با مانی، همجنسگرای ایرانی و فعال حقوق دگرباشان است که در هلند زندگی و فعالیت میکند، گفتوگویی کردهام که متن آن را در زیر میخوانید.
نظرت چیست که لیدی گاگا، پینک، شهره و بسیاری از هنرمندهای مشهور، راجع به مبارزه با همجنسگراستیزی حرف میزنند؟
مانی: خیلی خوشحالم، خیلی شور و شعف دارم از این قضیه. چون بالاخره چندنفر پیدا شدهاند که ما را درک میکنند و دارند حمایتمان میکنند. حالا حمایت جای خودش، دارند میگویند که اینها هم مثل ما آدمند و دارند نفس میکشند. بگذارید زندگی کنند.
احساس میکنم چیزهایی دارد کمکم عوض میشود. کمکم انسانیت دارد جلو میآید تا جنسیت. واقعاً دارم امیدوار میشوم که بالاخره آن روز قشنگ میرسد.
این صحبتها در سطح جهان بیشتر روی جامعه همجنسگراها تأثیر میگذارد، یا فکر میکنی روی کسانی که همجنسگراستیز هستند هم تأثیر خودش را میگذارد؟
این قضیه دو وجه دارد. اینکه روی همجنسگراها چه تأثیری خواهد داشت؟ خب! مسلماً خوشحال میشوند. میبینند که دارند دیده میشوند و این برایشان خیلی مهم است. آنها این نکته را گامی به جلو میبینند.
از طرف دیگر، آدمهایی را میبینیم که جزو همجنسگراستیزها هستند. البته لزوماً همه اینطور نیستند. حتماً نباید همه این قضیه را دوست داشته باشند، اما بعضیها واقعاً همجنسگراستیز یا همان Homophob هستند.
روی آنها هم تأثیر خواهد داشت. ممکن است اولش مقداری محافظهکار بشوند و بگویند که پس او هم همجنسگرا است، اما هرچه این حمایت ها بیشتر شود و در روزنامه، تلویزیون و یا کنسرتها در این زمینه صحبت شود، کمکم مردم با خود میگویند حتماً چیزی هست که اینقدر در مورد آن صحبت میشود و بنابراین مقداری تأثیر دارد. نه روی همه، اما بههرحال تأثیر خود را میگذارد و امیدوارکننده است.
در شش، هفتماه گذشته ویدئوهای مختلفی را روی اینترنت دیدیم که افراد خیلی معروف آمریکایی، اروپایی و حتی آدمهای معمولی که معروفیت خاصی هم ندارند و همجنسگرا هستند، تجربیات همجنسگرایی خود را با مخاطبانشان تقسیم کردهاند. این موجی است که در واقع، به نوجوانان همجنسگرا امید میدهد تا اگر تحمل داشته باشند، اگر صبر کنند، این دوره خواهد گذاشت و جامعه آنها را درک خواهد کرد و آنها خواهند توانست به دور از ترس عشق خود را پیدا و زندگی خوبی را شروع کنند. آیا چنین موجی در بین همجنسگراهای ایرانی هم بهوجود آمده است؟
این برنامه مورد اشاره شما برنامه خیلی جالبی بود که من در این زمینه دیدم، اما فکر میکنم ایران با بقیه کشورها مقداری متفاوت است. در فرهنگ ما خیلی سخت است که فردی بیاید و چنین ویدئویی پر کند و بگوید که من همجنسگرا هستم و مشکلاتم این بوده است. چه از لحاظ قانونی که این حرف نوعی اعتراف به جرم محسوب میشود و چه از لحاظ مسائل فرهنگی و خانوادگی. چون ما داریم در یک جامعه کوچکی مانند خانواده زندگی میکنیم. اگر برای آنها مشکلی بهوجود بیاید و این قضیه را بفهمند، برای خیلیها قابل هضم نیست.
اما مسئله امیدوارکننده و جالبی را که در اینجا دیدم، این است که در صفحه فیسبوک ما (که برای بازدید از آن، باید به فارسی نوشت سهم ما)، بچهها ویدئوهای خودشان را گذاشتهاند؛ ویدئوهایی دو تا پنج دقیقهای در زمینه اینکه همجنسگرا هستند و از تجربیات خودشان صحبت کردهاند و آن را با دیگران در میان گذاشتهاند.
خود این خیلی خوب است. تا امروز ۱۵ ویدئو ارسال شده است. ویدئویی از آقای جنتی عطایی هم در این صفحه آمده است. ایشان هم از همجنسگراها حمایت و در این زمینه صحبت کردهاند. صدای ایشان بر روی تصویرهای مختلف پخش میشود:
«آهای!
رنگینکمانیهای آفتابی شده
این از حاشیه بیرون تابیدنتان
بر شما و بر آیندگان
ترانهی هنوز ناسروده انسانی برابر
با هر انسانی دیگر را
سرود خواهد کرد.»
خیلی امیدوارکننده است! بابا... اتفاقهایی دارد میافتد! اصلاً دارد خبرهایی میشود.
من دارم به آن کسی که در شهرستانهای ایران، از اردبیل، تبریز، بوشهر، کهگیلویه، بویراحمد و… گرفته تا هرجای دیگر ایران زندگی میکند، میگویم: بابا امیدوار باش! همهچیز دارد عوض میشود. اصلاً همه چیز دارد زیر و رو میشود. آدمهای جدیدی دارند میآیند. افکار جدیدی دارد میآید.
اتفاقاً من دیشب در چتروم با خیلی از بچهها در این زمینه صحبت کردم. گفتم قضیه این است، من در این زمینه دارم تحقیق میکنم، چهکار میشود کرد و ... یک لحظه همه شوکه شدند که «آه… در این اطاقها، از این حرفها هم زده میشود؟» گفتم: آره؛ چراکه نه. صحبت شروع شد. چندنفر مخالفت کردند. چند نفر تلاش کردند مرا بیرون کنند. چندنفر گفتند که تو اصلاً دروغگو هستی، معلوم نیست اصلاً از کجایی و…
آخر سر تا ساعت پنج صبح به وقت اینجا (هفت و نیم صبح به وقت ایران) ما چهار، پنج نفر بودیم که در این زمینه، آزاد صحبت میکردیم. همه امیدوارند. همه خوشحالند. همه میگویند ما جلو میرویم. این خیلی خوب است، به آدم نوید میدهد که روزهای خوب هم دارند میآیند.
میتوانی یکی از تجربههای خوب خودت را با ما تقسیم کنی؟
من هم یک دورهای مشکلات بسیار داشتم. هنوز هم مشکل دارم. همه توی زندگیشان مشکل دارند و اصلاً ربطی هم به جنسیت ندارد و اینکه هویت جنسیات چیست.
اما یکی از زیباترین تجربههایی که من میتوانم بگویم این است که به یکی از دوستانم که مانند خودم همجنسگرا است، کمک کردم که خودش را بشناسد. قبل از آن، نمیدانست که کیست؟ میدانست که حسی به همجنس خودش دارد، ولی هیچوقت فکر نمیکرد که این قضیه درست است و همیشه خودش را در مسائل دینی درگیر میکرد و میگفت این از لحاظ دینی غلط است، خانوادهام نمیپذیرند و…
من راهنماییاش کردم و گفتم که اینها حقایق است. این مطالب را بخوان. اینجاها را برو. چک کن. تستهایی هم هست. برو این تستها را بده و ببین که آیا تو هم اینجوری هستی یا نه. خودش را چک کرد و گفت: «حالا میتوانم بگویم که احساس جنسی من نسبت به همجنس خودم است.» من آن روز خیلی خوشحال بودم. چون کمک کردم که یکنفر از سردرگمی دربیاید و هویت جنسی خودش را بشناسد. این یکی از تجربههای زیبای من است.
کمپین «سهم ما» را چه کسی برگزار کرده است؟
تشکلی پشت این ایده نیست، خودجوش است. ما این ایده را از اینجا شروع کردیم که روحانیای به نام محسن کدیور، در آمریکا، در بارهی همجنسگراها صحبت کرد. او که خود را جزو روشنفکران دینی و همینطور جنبش سبز در ایران میداند، در زمینه همجنسگرایی با صراحت اعلام کرده که در ایران آینده، ایران آزادی که ممکن است فردا باشد، همجنسگراها جایی ندارند.
ما هم دیدیم که حالا وقتش است که ما این کمپین را راه بیاندازیم. خب! ما چنین چیزی را نمیخواهیم. ما میخواهیم در ایران آزاد فردا، مانند بقیه باشیم. کاری نداشته باشند که زندگی خانوادگی ما چگونه میگذرد. اصلاً ربطی به دمکراسی ندارد که تو در زندگی خصوصیات چه میکنی؟ با همجنس خودت هستی یا نه؟ عاشق کسی میشوی یا نه؟ اینها ربطی به مسئله اجتماعی ندارد. مسئله شخصی آدمهاست.
ما داریم تلاش میکنیم تا روی این قضیه جلو برویم. پتیشینی را برای امضا گذاشتهام. به نام کمپین «من هم یک همجنسگرا هستم». ممکن است اصلاً همجنسگرا نباشید اما میتوانید از آن حمایت کنید.
یک سری هم به ما اعلام کردهاند که اینکار، کار خطرناکی است. ممکن است مشکلاتی برای افراد در ایران ایجاد کند. هیچکس مجبور نیست این پتیشن را امضا کند، اما هرکسی که امضا میکند، تبعات آن را هم میداند.
تاکنون خوب امضا جمع شده است. اتفاق خاصی هم قرار نیست با این کمپین بیافتد. هیچ مدرک خاصی هم به هیچ سازمان خاصی قرار نیست برود. فقط میخواهیم نشان بدهیم که ما هم هستیم. همین!
در زیر دوتا از داستانهایی که بچههای همجنسگرا روی صفحهی فیسبوک «سهم ما»، گذاشتهاند با هم میخوانیم.
داستان اول
«فرناز هستم، به عنوان یک لزبین، شاید تنها چیزی که بیشتر از همه مشکلات، باعث میشد که فشار روی من باشد، عدم پذیرفته شدن بود. عدم پذیرفته شدن حتی از جانب خودم. یعنی این بخش از هویتم را همیشه سرکوب کردهام، همیشه نفیاش کردهام و همیشه ترسیدهام از اینکه علنی ابرازش کنم.
در جاهایی نقش اجتماعی هم بوده، یعنی اینکه وقتی من با دوست دخترم توی خیابان راه میرفتم و او را در خیابانهای تهران میبوسیدم، هیچکس اصلاً توجهی نمیکرد. اینقدر این پدیده عجیب بود که حتی درکش نمیکردند. نمیتوانستند قضاوتش کنند. اینقدر که ناپذیرفتنی بود.
فکر میکنم این فیلم یا کارهایی که دوستان دیگری دارند انجام میدهند و از همه مهمتر اینکه روزی را به عنوان روز ملی (۲۷ اردیبشت) انتخاب کردهاند، بهانهی خیلی خوبی باشد برای اینکه قبل از هرچیزی، ما خودمان همدیگر را پیدا کنیم. خودمان خودمان را باور کنیم و احساس کنیم که همهجا هستیم؛ توی خیابان، توی تاکسی. اینجوری شاید بشود که رؤیای زیست رنگینکمانی را تعبیر کرد.»
داستان دوم
«سلام! من مرتضی هستم. یک همجنسگرای ایرانی. بهنظرم وقتش است که از پشت نقابهای خودمان بیرون بیاییم و در کنار هم بایستیم و حق اصلی خودمان، حق انسانی خودمان، زندگی آزاد و بدون قید و شرط را از کسانی که این زندگی را حق ما نمیدانند، طلب کنیم.
بهنظر من، باید همه همجنسگراها مانند دگرجنسگراها در کنار هم بایستند و آزادانه زندگی کنند. فکر میکنم این هم حق ماست. چون ما قبل از هرچیزی، قبل از هر گرایشی و قبل از هر عقایدی، انسانیم و باید مثل یک انسان آزاد زندگی کنیم.»