پاسخ دادن به دیدگاه
یک نوزاد چقدر هزینه دارد؟
نعیمه دوستدار- سیاستهای تشویقی، وعده پول و سکه و وام و تسهیلات، مرخصیهای طولانیتر برای زنانی که فرزند به دنیا میآورند و ممنوع کردن تبلیغات برای کنترل جمعیت و وسایل پیشگیری از بارداری. اینها روشهای تازهای است که حکومت ایران برای جلوگیری از منفی شدن نرخ رشد جمعیت ایران در سالهای آینده در پیش گرفته است، اما این روشها تنها یک روی سکه را نشان میدهد.
خانوادههای ایرانی از بچهدار شدن میترسند، چون تنها چیزی که به گوششان میرسد، اخباری از گرانی و جنگ و تحریم است. نمونهاش این زن ایرانی که دغدغهاش را در مورد بچهدار شدن یا نشدن، با کاربران یک فضای مجازی در میان میگذارد و میپرسد: «من و همسرم قصد داشتیم اقدام کنیم برای بارداری، اما واقعاً با این شرایطی که حالا دارد پیش میآید در این مملکت؛ اینکه خطر قحطی و گرانی فوقالعاده زیاد است و حتی شاید جنگ بشود، آیا شما نگران آینده نیستید؟ من واقعاً میترسم اگر باردار شوم، در بارداری ترس و استرس داشته باشم. اگر نتوانیم از پس هزینههای زیاد بچهداری بر بیاییم چه؟ من تا دو سال پیش شیر کاکائوی یک لیتری را میخریدم ۷۰۰ تومان، حالا سه هزار تومان است. همه اجناس چند برابر شده. شیر خشک که حالا گیر نمیآید. پوشک بچه خیلی خیلی گران است. واقعاً روی چه حسابی باید بچهدار شویم؟»
هرچند خیلیها هم تابع شرایط شخصیشان، مثل علاقه زیاد به بچه داشتن و نگرانی از بالا رفتن سن، همه مشکلات آن را میپذیرند و اقدام به بچهدار شدن میکنند، اما این پرسش خیلی از خانوادههای ایرانی است که با وجود علاقه به داشتن فرزند، از مشکلات آن میترسند.
علیرضا مرندی، وزیر بهداشت ایران در دهه ۶۰، معتقد است نمیتوان با سیاستهای تشویقی مالی خانوادهها را وادار به بچهدار شدن کرد: «تعداد بچهها که دست من و شما نیست؛ نه ما به زور میتوانستیم جمعیت را کم کنیم و نه امروز به زور میتوانیم زیاد کنیم. نمیشود خانوادهها را مجبور کرد که زاد و ولد را بیشتر کنند و نه میتوانیم مجبورشان کنیم که بچه نداشته باشند.»
در پاسخ به کاربری که پرسیده بود «واقعاً روی چه حسابی باید بچهدار شویم؟»، کاربر دیگری گفته است: «کاملاً حق دارید که همچنین فکری بکنید. من سال ۸۸ باردار شدم. همه چیز مناسب و قیمتها به نسبت خوب بود. دخترم دوسال و دوماه شیر خودم را خورد و اصلاً شیرخشکی نشد. دوسال و نیمهگی هم از پوشک گرفتمش. خرج چندانی روی دستم نگذاشت به جز هزینههای معمول ویزیت پزشک و قطرههای خارجی و پوشک. ولی حالا با وضعیت کنونی، به نظر ریسک خیلی خیلی بزرگی است بچهدار شدن. من شاید - میگویم شاید - اگر جای شما بودم بچه دار نمیشدم. درحالی که اصلاً نمیدانی چه آیندهای در انتظار خودت و فرزند آیندهات خواهد بود. هزینهها وحشتناک و کمرشکن است.»
هرچند مسئولان ایرانی پاسخی به این نوع نگرانیها نمیدهند، اما علیرضا مرندی، وزیر بهداشت ایران در دهه ۶۰، معتقد است نمیتوان با سیاستهای تشویقی مالی خانوادهها را وادار به بچهدار شدن کرد: «تعداد بچهها که دست من و شما نیست؛ نه ما به زور میتوانستیم جمعیت را کم کنیم و نه امروز به زور میتوانیم زیاد کنیم. نمیشود خانوادهها را مجبور کرد که زاد و ولد را بیشتر کنند و نه میتوانیم مجبورشان کنیم که بچه نداشته باشند.»
او در مصاحبهای با اقتصاد ایران آنلاین، درباره سیاستهای جمعیتی ایران چنین اظهار نظر کرده است: «افزایش جمعیت با دستور شدنی نیست. اگر آمدیم و صرفاً به پرداخت پول بسنده کردیم، هیچ انسان عاقلی با سودای این پولهای اندک، هوس بچهدار شدن نمیکند، اما اگر فرض کنیم پرداخت این وجوه، چنان باشد که جاذبه ایجاد کند، در این صورت چه کسانی بچهدار میشوند؟ آنان که فقیرند و وضع اقتصادی بدی دارند. آنها در شرایط فعلی هم معمولاً چهار، پنج یا شش فرزند دارند. آنها دریافت این پولها را وسیلهای برای کسب خود تلقی خواهند کرد. فرزند بعدی این خانواده که از بعد اجتماعی و اقتصادی در محرومیت به سر میبرد، دچار محرومیت بیشتری خواهد بود. فرزندان این خانوادهها اغلب تحصیل نکردهاند، بیکارند و جرم و جنایت در میان آنها بیشتر رخ میدهد.»
وقتی گرسنه است
وقتی کودکی به دنیا میآید، هزینههای اولیهای دارد که به نظر میرسد تامین آنها در شرایط امروز ایران آسان نیست. تامین خوراک و پوشک و لباس، جزو اولین و ناگزیزترین هزینههای یک نوزاد است. هرچند شیر مادر به نظر مجانی میرسد، اما برای اینکه یک مادر شیر خوبی برای فرزندش داشته باشد، نخست باید خودش تغذیه مناسبی داشته باشد و مواد غذایی مناسب - شاید به اضافه قرصهای ویتامین- به بدنش برسد. بسیاری از خانوادههای متوسط ایرانی، این روزها از کم شدن بسیاری از اقلام ضروری در سفرهشان میگویند.
وقتی کودکی به دنیا میآید، هزینههای اولیهای دارد که به نظر میرسد تامین آنها در شرایط امروز ایران آسان نیست. تامین خوراک و پوشک و لباس، جزو اولین و ناگزیزترین هزینههای یک نوزاد است. هرچند شیر مادر به نظر مجانی میرسد، اما برای اینکه یک مادر شیر خوبی برای فرزندش داشته باشد، نخست باید خودش تغذیه مناسبی داشته باشد و مواد غذایی مناسب - شاید به اضافه قرصهای ویتامین- به بدنش برسد.
از سوی دیگر همیشه ممکن است، شیر مادر فراهم نباشد؛ مثل نسترن که میگوید: «وقتی امید به دنیا آمد، من شیر نداشتم، بعدش خودم دوباره در بیمارستان بستری شدم. در خانه به او شیشه دادند، دیگر سینهام را نگرفت. دو ماهه که بود، حساسیت به پروتئین گاوی گرفت. حالا هم فقط هم یک شیر به او میسازد که داروخانه هلال احمر میآورد. چند هفته قبل گفتند دیگر وارد نمیشود. البته در بازار آزاد هست. اسم شیر نوترامیژن است که در بازار آزاد هر قوطیاش را ۶۰ هزار تومان میفروشند. شماره دوی آن که از دو ماه پیش نیامد. من بهش یک را میدادم، که آن هم دیگر وارد نمیشود. هلال احمراین شیر را میداد سه هزار تومان، توی ناصرخسرو بود ۵۰ هزار تومان. مسخره این است که شیر ایرانی مشابه همین شیر را الان میخریم ۳۵ هزار تومان. امید الان ۱۱ ماهه است. خوشبختانه الان غذا هم میخورد، ولی هنوز باید روزی سه چهار بار شیر بخورد.»
شیرخشک، برای بچههایی مثل امید، یک نیاز ضروری است که آن را نمیتوان با انواع دیگر جایگزین کرد. بچههایی که به پروتئین گاوی حساسیت دارند، حتما باید از این نوع شیرها بخورند. نسترن میگوید: «بچهای که غذاخور نشده باشد، کارش زار است... لابد مجبور میشوند از بازار آزاد بخرند.» علاوه بر این برخی کودکان هم به دلیل نیازهای تغذیهای خاص باید از شیرخشکهای تقویتشده استفاده کنند؛ محصولاتی که هم پیداکردنشان سخت است، هم قیمتشان سرسامآور.
وقتی جایش خیس است
از نیاز اولیه نوزادان به شیر که بگذریم، میرسیم به نیاز دیگر تر و خشک کردن که آن هم ماجرای پیچیدهای پیدا کرده است. نسترن میگوید: «من شبها پوشک خارجی به بچه میبندم، روزها ایرانی. یک بسته پوشک ایرانی ۱۶ تایی، سه ماه پیش بوده چهارهزار و صد، یک ماه پیش شده پنج هزار و صد. این دفعه که خرید کردیم، روی بسته پوشک برچسب زده و رویش نوشته بودند ششهزار و پانصد. مسخره اینجاست که زیر برچسب نوشتهشده پنج هزار و ۹۲۰. پمپرز ۶۶ تایی ۴۵ هزار تومان بود اول ماه آذر. عمده فروش میگفت تا ۵۵ هزار تومان هم رسیده بوده. الان یکی از مارکهای پوشک خارجی شده بستهای ۴۷ هزار تومان؛ یعنی هر دانهاش حدودا میافتد ۷۱۲ تومان، ایرانی هم دانهای ۳۱۴ تومان است.»
بازار سودجویان هم گرم است و تلاش میکنند از نیاز بازار به نفع خودشان استفاده کنند. فاطمه میگوید: »دو هفته پیش یک جا را پیدا کردم که همه سایزهای یک پوشک ایرانی را سه هزار و پانصد تومان میداد. بعد از یک هفته قیمت را کرد چهار هزار تومان و یک هفته بعدتر چهارهزار و پانصد تومان. حالا دارد گرانتر هم میشود، چون هر چه به فروشنده میگویم بیشتر بده، میگوید میخواهم نگهدارم.»
فاطمه مادر دیگری است که نوزادی پنج ماهه دارد. او میگوید: «من همه مارک پوشکی را امتحان کردم. بهترینش پوشک آلمانی بوده که الان یافت نمیشود. فقط بعضی مارکهای ترک هست که الان قیمتش وحشتناک شده و اصلاً نمیارزد، هم به شدت عطری است که حساسیت ایجاد میکند. خرید مردم هم به دلیل بالا رفتن قیمت کم شده و دیگر وارد نمیکنند.»
شاید راهکار موافقان سیاست افزایش جمعیت در شرایط فعلی استفاده از محصولات داخلی باشد، اما تجربه مادران ایرانی نشان میدهد که این محصولات اغلب کیفیت خوبی ندارند و مشکلات تازهای ایجاد میکنند. فاطمه در این مورد میگوید: «من هیچ وقت نتونستم از پوشک ایرانی استفاده کنم، چون همهشان از جنس پلاستیک بودند و سفره مانند؛ تبادل هوا ندارند و بچه واقعاً اذیت میشود. خیلی هم کلفت بود و تحرک بچه را دچار مشکل میکرد. وقتی بچهام تازه به دنیا آمده بود و تجربه نداشتم، چندباری از این پوشکها استفاده کردم؛ بدن بچه سوخت و مدتها گرفتار مشکلات پوستیاش بودیم. چند وقت پیش که میگشتم، فروشنده یک پوشک ایرانی بهتر به من معرفی کرد. سه ماه پیش، ده تا بسته ۴۴ تایی شماره پنج خریدم؛ هر بسته ۲۸ هزار تومان.»
در این میان بازار سودجویان هم گرم است و تلاش میکنند از نیاز بازار به نفع خودشان استفاده کنند. فاطمه میگوید: »دو هفته پیش یک جا را پیدا کردم که همه سایزهای یک پوشک ایرانی را سه هزار و پانصد تومان میداد. بعد از یک هفته قیمت را کرد چهار هزار تومان و یک هفته بعدتر چهارهزار و پانصد تومان. حالا دارد گرانتر هم میشود، چون هر چه به فروشنده میگویم بیشتر بده، میگوید میخواهم نگهدارم.»
وقتی مریض است
یک نوزاد احتیاج به معاینه ماهانه هم دارد. هرچند خانههای بهداشت این کار را مجانی انجام میدهند، اما کیفیت خدمات ارائه شده در این مراکز طوری نیست که تمام نیازها را برطرف کند.
نسترن میگوید: «همه میدانند که لباس بچه اصولاً گران است. تا الان، ما هر سه ماه برای امید لباس سایزش را میخریدیم که دست کم ۳۰۰ هزار تومان میشد. تازگیها به بازار نرفتهام، اما لابد خیلی گرانتر شده است.» او مجموع هزینههای یک نوزاد را اینطور جمعبندی میکند: «ماهی صدهزار تومان لباس، ۱۶۰ هزار تومان شیر، صدهزار تومان پوشک. با دکتر ماهانه و گوشت و مرغ و... از ۴۰۰ هزار تومان کمتر نمیشود.»
پرگل مادر دیگری است که گاهی به این مراکز مراجعه میکند: «فقط برای واکسنش به مرکز بهداشت میروم. آنها قد و وزن بچه را هم میگیرند و توصیههایی هم میکنند، اما اینطوری نمیشود از سلامت بچه مطمئن شد. به خصوص اگر بچهای دچار مشکلات خاص باشد، باید حتما پیش متخصص برود. الان ویزیت دکتر متخصص ۲۵ هزار تومان است. بچه من حساسیت دارد و همین یک هفته قبل، آزمایش حساسیتش با بیمه ۱۷۰ هزار تومان شد.» البته به این هزینهها باید هزینه دارو و قطرهها و ویتامینهای ضروری را هم اضافه کرد که به نسبت ویژگیهای هر کودک فرق میکند.
وقتی لباس میخواهد
بعد از پوشک و شیر و پزشک، باید کودک را با لباس مناسبی هم پوشاند که این هم یعنی هزینهای سنگین برای یک خانواده متوسط ایرانی.
فاطمه میگوید: «با اینکه طبق سنت پدر ومادرم برای بچه سیسمونی دادند، اما بالاخره همه چیز در سیسمونی پیشبینی نشده. خودم هم باید هرماه برای بچه لباس بخرم. لباسهای ایرانی کیفیت ندارد. چند تا از کارخانههای شناخته شده ایرانی که جنس بهتری داشتند، تعطیل شدهاند و لباس خارجی هم از لباس آدم بزرگها گرانتر است.»
نسترن هم میگوید: «همه میدانند که لباس بچه اصولاً گران است. تا الان، ما هر سه ماه برای امید لباس سایزش را میخریدیم که دست کم ۳۰۰ هزار تومان میشد. تازگیها به بازار نرفتهام، اما لابد خیلی گرانتر شده است.» او مجموع هزینههای یک نوزاد را اینطور جمعبندی میکند: «ماهی صدهزار تومان لباس، ۱۶۰ هزار تومان شیر، صدهزار تومان پوشک. با دکتر ماهانه و گوشت و مرغ و... از ۴۰۰ هزار تومان کمتر نمیشود.»