پاسخ دادن به دیدگاه
زمانه، پیشگام یک قدم تاریخی
اگرچه در حافظهی تاریخی ما عدالت اجتماعی، دموکراسی، آزادی عقیده و بیان آن، و حتی همین آزادی، به عنوان مطالبهای سیاسی و اهرمی برای انقلاب نقش بسته اما اینها بهواقع یک نیاز ساده و بنیادی زندگی روزمرهاند، به سادگی نیاز به آب سالم آشامیدنی و وسیلهی نقلیهی شهری، و حواشی این دو.
تصور این که مردم ندانند عدالت اجتماعی چیست، سادهانگاری است. آنچه مردم نمیدانند این است که آزادی و عدالت اجتماعی اگر همگانی نباشد، عدالت نیست، امتیازی است در انحصار بخشی از مردم که به وسیلهی آن پا روی حقوق بخشی دیگر از مردم میگذارند.
گفتوگوی ما با مردمی است که از کودکی تا مرگ به عنوان پدر و مادر و خواهر و برادر و خویش و دوست و همکلاس و همکار و همشهری و هموطن ما را دنبال میکنند. ما از کودکی تا مرگ در جمع کسانی نفس میکشیم که به ما بیاعتمادند و از ما هراس دارند. یعنی، ما از کودکی تا مرگ، انگار که یا در خاک دشمن افتادهایم یا در حلقهی آتش گیر کردهایم. این بیگانگی، پیامدش تنها تنهایی ما نیست، به خفقان و مرگ ما هم منتهی میشود.
تنها پیامدش خفقان و مرگ ما نیست، اگر زنده بمانیم عمر ما در محرومیت از حقوق سادهی انسانی و شادیها و آرامشها و امنیتها و خوشبختیها و دیگر داشتنهای سادهی انسانی هدر میشود. برای عدالت اجتماعی در همین صد سال اخیر همین مردم دو بار انقلاب کردهاند و یک سال است که حتی با کشتار و شکنجهی عمومی هم دست از آنچه به نام عدالت اجتماعی ضروری میدانند بر نمیدارند. ما با همین مردم حرف داریم.
صفحهای که از مرداد هشتاد و هشت در وبسایت رادیو زمانه گشوده شد به همین خاطر گشوده شد؛ بازنمایی چهرهی همجنسگرایان ایرانی که همچنان که در میان مردم زندگی میکنند، بیگانهاند یا به نظر بیگانه میآیند. در این صفحه، در طول این یک سال و چند ماه گذشته، در وهلهی نخست یک آشکارگری اتفاق افتاد. آشکارگری از چهرهی همجنسگرایی در ایران. آنچه به قلم نویسندگان دگرباش جنسی در این صفحه نوشته شد نشان از قلمبهدستبودن جامعهی دگرباشان جنسی دارد، جامعهای که نه تنها به عنوان انسان، بلکه به عنوان شهروند دانش آموخته و فرهیخته هم، هم به هویت و هم به حقوق خود آگاه است. به سادگی و با چند عبارت توهینآمیز نمیتوان این جامعه را از مطالبهی جای آشکار خود در اجتماع بازداشت.
در قدم بعد، این صفحه خوانندهی دگرجنسگرا را به یک میزگرد دعوت کرد. به دیداری رودررو با چهرهی همجنسگرایی. آنچه را خوانندهی دگرجنسگرا در زندگی روزمرهی خود به طور علنی نمیدید مقابل چشم او گذاشت. یعنی چهرهی همجنسگرایی که تا کنون برای مردم، عجبا، ناشناخته مانده است.
ماه پیش در یک برخورد کاملن اتفاقی با جمعی از حقوقدانان ایران، سر یک میز نشستم و حرف زدیم. وقتی خودم را فعال حقوق همجنسگرایان معرفی کردم، در دنبالهی گفتوگو، در پاسخ به من گفتند همجنسگراها مردانی هستند که به مردهای دیگر و به خصوص به پسرهای جوان تجاوز میکنند. بعد از پزشکان، حقوقدانان اولین کسانی هستند که نمیبایست بدون پشتوانهی علمی در مورد ویژگیهای طبیعی و غریزی انسان اظهار عقیده بکنند. آنچه باعث این ناآگاهی در یک چنین قشری از جامعه میشود، بیتوجهی به عدالت اجتماعی است.
این بیتوجهی، و به دنبال آن ناآگاهی، سبب شده که بخشی از جامعه بیجهت متهم بالفطره شناخته شود و بیهیچ جرمی محکوم به "اعدام" و انهدام باشد. پس از قانون مجازات، و زیر فشار این قانون، قتل ناموسی اعضای همجنسگرا و دگرجنسگونه توسط دیگر اعضای خانواده، و حذف همجنسگرایان از فضای عمومی جامعه، بازخورد این ناآگاهی است. همجنسگرایی میبایست بر اساس دادههای علمی بررسی شود. حقوق همجنسگرایان میبایست بر اساس اصول حقوق بشری و مدنی رعایت شود. جامعهی دگرجنسگرای ایران میبایست میان مردم و مجرم تفاوت قائل باشد.
مطابق قانون، یک دگرجنسگرا تا زمانی که دست به تجاوز نزده، متجاوز شناخته نمیشود (در آن زمان هم چندان متجاوز شناخته نمیشود، اما بههرحال) اما یک همجنسگرا در باور عمومی، بیآن که دست به تجاوز زده باشد، متجاوز است. گذشته از این که این باور پر از تناقض و توجیه و بیصداقتی است، بر اساس دادههای علمی، بیاساس هم است. آیا جامعهی ایرانی دلیل دیگری برای رد همجنسگرایان دارد؟ مثلن، آیا همجنسگرایان همه ذاتن از چراغ قرمز رد میشوند، یا همه ذاتن "لباس شخصی" به دنیا میآیند؟
رییس فعلی دولت ایران که نه تنها در این زمینه، در زمینههای دیگر نیز به استفاده از انکار شناخته شده، جملهی معروفی به زبان آورد سرشار از نادانی: "ما در ایران همجنسگرا نداریم." دیگرانی هستند که میگویند داریم، اما متجاوز جنسیاند. و در مقابل این دو گونه از نظر، شماری از فعالان حقوق بشر نظیر حسام میثاقی و همکارانش، مجتبا سمیعینژاد و همکارانش، روشنفکران دینی نظیر آرش نراقی، اکبر گنجی، روشنفکران سکولار نظیر عبدی کلانتری، وکلایی نظیر مهری جعفری و محمد مصطفایی، پزشکان بدون مرز نظیر رامین احمدی، چهرههای ادبیات و تئاتر نظیر شهرنوش پارسیپور، قاضی ربیحاوی، نیلوفر بیضایی، هنرمندان صحنه نظیر گوگوش که در اولین تجمع اعتراضی ایرانیان در نیویورک پس از انتخابات و در حمایت از راهپیمایی سکوت برگزار شد پشت بلندگو در سیاههی مطالبات، حقوق همجنسگرایان را اعلام کرد، و شهره، اولین خوانندهی مردمی، که به سادگی و با تکیه به همپیوندی از حقوق هجنسگرایان حرف زد، و شاهین نجفی که میخواهد برای همجنسگرایان بخواند، و کافران گمنام که برای همجنسگرایان خواندند، ناشرانی نظیر ساسان قهرمان که بیش از دوازده مجموعه از آثار همجنسگرایان را در نشر افرا منتشر کرد،
فرید حائرینژاد که مستندهایی از زندگی دگرباشان جنسی ساخت و حق همجنسگرایان برای حضور در فضای عمومی رسانهها را محترم شمرد، و شعله ایرانی که شمارهی ویژهای از آوای زن را به مسایل همجنسگرایان اختصاص داده است، و بیشمار ایرانیان داخل ایران و خارج از ایران، گمنام و بانام، بیمسوولیت یا چهرهی کلیدی، که اسم ندارند و ما نمیبریم، که همیشه و با درک از حقوق انسانی دگرباشان جنسی حمایتی حیاتی و بیدریغ از ما کردهاند، که بی آن حمایت بیدریغ زندگی ما از این که هست دشوارتر میشد. ما تنها نیستیم اما هدف آزار هستیم.
دیده میشویم اما آنقدر و نه آنگونه که بینیاز از تلاش شبانه روزی برای کسب حق شهروندی باشیم.
در زمینهی همجنسگرایی، جامعهی همجنسگرایان سالهاست بهطور سیستماتیک مینویسد و منابعی نظیر مقالههای همجنسگرایان در رسانههای شخصی و در مجلهی "ماها" (که برای پاسخگویی به همین نیاز در فضای مجازی و در یک دورهی دوساله در داخل ایران) منتشر شده را در اختیار خوانندهی علاقمند قرار میدهد. اما اگر در داخل مرزهای ایران تا امروز امکان انتشار مطالب آموزشی در این زمینه در رسانههای رسمی و دولتی نبوده، در بیرون از مرزهای ایران هم امکان چندانی برای پرداختن به مسایل آموزشی در زمینهی گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی در رسانههای عمومی برونمرزی وجود نداشت، یا ضرورت آن درک نشده بود.
این ضرورت را همجنسگرایانی که در داخل ایران زندگی میکردند درک کردند و ایدهی گشودن صفحهای برای انتشار مطالب مربوط به همجنسگرایی در یک رسانهی عمومی، و مشخصن رادیو زمانه را با من به عنوان نویسندهی همکار، در میان گذاشتند. در رادیو زمانه تا آن روز تنها یک یا دو مطلب مغشوش (منظور فقط ارزیابی مطلب باز انتشار شده است) از رسانههای دست چندم داخل ایران بازتاب داده شده بود و با این شناخت از سطح اطلاع و آمادگی مدیریت وقت رادیو زمانه، مطمئن نبودم با گشایش این صفحه موافقت کنند. اما دوست عزیزی که عضو شورای زمانه بود خبر داد که مدیریت زمانه به زودی سردبیر جدیدی را معرفی خواهد کرد که ساکن کانادا است. خبر خوب بود، اما تا اسم این سردبیر تازه را به زبان بیاورد، هنوز خستگی تصور مذاکرهای بینتیجه را احساس میکردم.
سردبیر تازهی زمانه، فرید حائرینژاد بود که سابقه سالها کار موفق در سیبیسی کانادا را دارد، اولین فیلم مستند از زندگی همجنسگرایان که در داخل ایران فیلمبرداری شده را ساخته، و اولین مستند از زندگی پناهجویان دگرباش در ترکیه را هم همو ساخته. فرید نمونهای از فعالان سیاسی اجتماعی است که با زنجیر به باورهای اولیهی خود بسته نشدهاند، اما ریشه دارند و باورهای اولیهشان ریشهی دگراندیشیهای آینده شده؛ نیازی به زمینهچینی و ارائه توضیح واضحاتی که ذهن من را مشغول کرده بود، نبود. فرید با ایده و عمل دموکراسی و حقوق بشر و عدالت اجتماعی و چندصدایی بیگانه نبود. وظیفهی خود را تنها در انتقال اخبار جنبش ندانست، به عنوان سردبیر این رسانه، مسوولیت خود را ادارهی رسانه با احترام به چندصدایی و آزادی بیان و احترام به اصول حقوق بشر دانست و با تکیه به تجربهی عملی کار در فضاهای دموکراتیک غربی پاسخ داد.
رادیوزمانه پیشگام یک قدم تاریخی شد؛ اولین رسانهی عمومی در تاریخ ایران شد که با به رسمیت شناختن همجنسگرایان به عنوان عضو رسمی جامعه، قائل به آن شد که جامعه نمیتواند جامعه را به تقسیمات رسمی و غیررسمی، درجه یک و درجه دو، ممتاز و محروم محکوم کند. الگوی نمونهای شد از یک جامعهی دموکراتیک که اقلیتهای جنسی و حقوق شهروندی اقلیتهای جنسی را به عنوان اقلیتی که حتی در میان اقلیتها نیز اقلیتاند را به رسمیت میشناسد. مشکل این نیست که رسانههای دیگر حقوق بشر را ترویج نمیکنند، باز هم مشکل این است که فراگیری به عنوان شرط اساسی در ترویج حقوق بشر، درک نمیشود.
یک سال پیش از گشودن این صفحه در زمانه، جامعهی دگرباش به ضرورت دیگری هم پرداخته بود. باز هم از جانب همجنسگرایانی که در داخل ایران زندگی میکنند و نیازهای این جامعه را بیشتر از ما که در فضای بیرون کار میکنیم میشناسند، ایدهی کتابخانهی دگرباش برای انتشار آثار نویسندگان دگرباش با من، به عنوان نویسندهی همکار، در میان گذاشته شد. کتابخانهی دگرباش همزمان با نمایشگاه بینالمللی کتاب ایران در سال هشتاد و هشت گشوده شد.
در دل جامعهای که در صد سال گذشته دوبار برای عدالت اجتماعی انقلاب کرده و یک سال است که حتی با کشتار و شکنجهی عمومی هم دست از آنچه به نام عدالت اجتماعی ضروری میداند برنداشته، جامعهی دیگری زندگی میکند که درک از مفهوم عدالت اجتماعی را قدمی فراتر برده و میگوید تا زمانی که عدالت اجتماعی شامل تمام ابعاد جامعه نباشد عدالت اجتماعی نیست و همزمان که همراه همهی مردم مطالبات خود را ابراز میکند، مطالبات خود از مردم را هم یکبهیک میشمارد و راه رسیدن به دموکراسی و عدالت اجتماعی در ایران را پاسخگویی مردم به مطالبات تمام اقلیتهای ایرانی میداند.
سالهاست که جامعهی دگرباش جنسی ایرانی در ابعاد گوناگون برای عدالت اجتماعی کار میکند، با یک تفاوت: آنچه تمام فعالان اجتماعی در جنبشهای متعدد میکنند را جامعه دگرباشان جنسی ایرانی بعنوان دانشجو روزنامهنگار نویسنده شاعر فعال اجتماعی و مدنی میکند، به اضافهی آنچه با نام مجازی در فضای مجازی برای آشکار کردن حقوق پنهان ماندهی همجنسگرایی و کسب حقوق انسانی و شهروندی همجنسگرایان، میکند.
اگر مسوولان حقوقی کشور، و فعالان اجتماعی، و خانوادهها، و مردم، شانس تماشای زندگی همجنسگرایان را داشتند این تصور غلط که همجنسگرایان مردانی هستند که با ویژگی غریزی تجاوز به مردان دیگر به دنیا میآیند جان نمیگرفت. واقعیت این است که زاویهای که ما همجنسگرایان از آن به جامعهی دگرجنسگرا نگاه می کنیم نیز ما را به همان اشتباه میکشاند که دگرجنسگرایان را. یعنی، تصور ما این است که اکثریت غالب مردان دگرجنسگرا با رویای تجاوز به زنان و مردان دیگر روز میگذرانند و برای تجاوز به مردان و زنان دیگر فرصتسازی میکنند.
این تصور، که تصور غالب ما همجنسگرایان است به همین سادگی نتیجهی دیواری است که جامعهی دگرجنسگرایان را از همجنسگرایان جدا و امکان ارتباط را تنها از در و پنجره ممکن میکند. دومین مطلبی که در صفحه دگرباش زمانه منتشر شد نوشتهی حامد، وبلاگنویس دگرباش است: "آنچه اینجا مینویسم قصهای است از تجربههای زندگی خودم و نیز چند نفری که به عنوان همجنسگرا با آنها رابطهی دوستی دارم. برای نوشتن از زندگی و درد و رنج هر کسی ابتدا باید تعریف درستی از شرایط آن زندگی داشت. من هم به عنوان یک گی ابتدا «گی» را از منظر شخصی خودم تعریف میکنم. به نظر من، گی مردی است که از نظر عشق، عاطفه، احساس و کشش جنسی، به همجنس خودش تمایل دارد. این تعریف من از گی است. همین."
در این تعریف، تجاوز به همجنس جایی ندارد. عشق و احساس و کشش جنسی جا دارد. در همین راستا، هر یک نفر ایرانی میتواند ساعتها داستانها بگوید از تجاوزهای جنسیای که دگرجنسگراهای جامعه مرتکب میشوند. ما دگرجنسگرایی را هممعنای تجاوز جنسی نمیدانیم، با آن که دلایل بسیار داریم که مردان دگرجنسگرا در طول تاریخ کنترل اندکی روی ابزار جنسی خود اعمال کردهاند. ما با احترام به جامعهی دگرجنسگرای ایرانی گفتوگوی خود را با این جامعه آغاز کردهایم و مایلیم شهروند آشکار کشور خود باشیم و به دنبال حق حیات یا حق اشتغال به کشور دیگر نگریزیم.
این صفحه، بر خلاف تصور تعداد انگشتشماری از کامنتگزاران، برای ترویج همجنسگرایی گشوده نشده؛ همجنسگرایی ترویجپذیر نیست. بر اساس دادههای علمی، نه میتوان همجنسگرایی را در شخص همجنسگرا از بین برد و نه میتوان همجنسگرایی را در شخص دگرجنسگرا بوجود آورد. دختران و پسران همجنسگرایی که فرزندان مادران و پدران دگرجنسگرا هستند و در محیط دگرجنسگرا تربیت یافتهاند و زنان و مردان همجنسگرایی که مادران و پدران بیولوژیک فرزندان دگرجنسگرا هستند و فرزندان خود را در چارچوب خانوادهای همجنسگرا بزرگ کردهاند و فرزندانشان همچنان دگرجنسگرا ماندهاند و به چیزی جز آنچه هستند بدل نشدهاند، مثال سادهای است برای افراد سادهای که نگران ترویج همجنسگراییاند.
اما، همانطور که در جواب به کامنتی در این صفحه نوشتهام: آگاهی، دانش، و درک از عدالت اجتماعی و یادگیری اصول حقوق بشر و شهروندی و احترام به حقوق دیگران و قائل بودن به حقوق دگراندیشان و دگرباشان و آمادهسازی جامعه برای گذار به دموکراسی، ترویجشدنی است. این مسوولیتی است که مدیریت زمانه، در کل، و مدیر این صفحه به عنوان بخشی از ساختار کلی رادیو زمانه از آغاز این صفحه به عهده گرفته. در فضای مجازی این صفحه همجنسگرایان و دگرجنسگونگان، دوجنسگرایان و دوجنسگونگان از همان حقوقی برخوردارند که دگرجنسگرایان و به همان مسوولیتهایی مقیدند که دگرجنسگرایان، و همان اصول اخلاقی و ژورنالیستی را رعایت میکنند که دیگران، و با همان ترازویی سنجیده میشوند که دیگران.
بارها صحبت از رژهی افتخار همجنسگرایان کشورهای غربی در میان همجنسگرایان و دگرجنسگرایان مطرح شده و رژهی افتخار با رفت و آمد معمول روزمرهی همجنسگرایان کشورهای غربی اشتباه گرفته شده. اگر امروز رژهی افتخار دگرباشان جنسی در ایران اتفاق بیفتد، صفهای رژه را همجنسگراهای ایران نه با افتخار به نیم و تمامتنهای برهنه و آرایش بالماسکه، بلکه با افتخار به سماجت خود در عشق به زندگی، به سماجت خود در تلاش نفسگیر، به سماجت خود در ساختن امروز، به سماجت خود در گرفتن حق شهروندی و به سماجت خود در احترام به حرمت انسان پر میکنند.
این را میشود از تماشای همجنسگرایان در زندگی روزمرهشان دید. با احترام به معیارهای زمانه و با احترام به معیارهای جامعهی دگرباشان جنسی ایرانی، این صفحه به عنوان پنجرهای به روی حیات اقلیتهای جنسی در جامعهی ایران، برای ترویج آگاهی و ترویج عدالت اجتماعی، و ترویج درک از شرط-ضروری-همگانی-بودن-عدالت اجتماعی به روی نویسندگان و فعالان اجتماعی دگرباش جنسی و دگرجنسگرا برای گفت و شنود و گفت و گفت باز است.