پاسخ دادن به دیدگاه
معضل ابهام، در فوکوشیما فروکش نخواهد کرد
یکشنبه, 1391-05-01 19:50
نسخه قابل چاپ
جئوف برومفیل (Geoff Brumfiel)
برگردان:
احسان سنایی
جئوف برومفیل - بالغ بر یک سال از انفجارهای پیدرپی ِ نیروگاه فوکوشیما–دائیچی ژاپن میگذرد؛ انفجارهایی که تأسفبارترین بحران هستهایِ ۲۵ سال گذشته را رقم زدند – اما عجیب اینجاست که چقدر از تبعات این حادثه کم میدانیم.
من این موضوع را بعد از خواندن مقالهای متوجه شدم که دیروز منتشر شده بود و در آن کوشش شده تا تبعات بهداشتی این حادثه با عدد و رقم بیان شود. این مقاله که توسط دو مهندس از دانشگاه استنفورد، به نامهای تن هوو (Ten Hoeve) و مارک یاکوبسون (Mark Jacobson) به رشته تحریر درآمده، در همان نگاه اول به یک تحلیل جامع و کامل شباهت دارد. اما با دقیقتر شدن در ابهاماتی که حول این بحران وحود دارد، میشود فهمید که حتی امکان ارائه یک حدس کلی از آمار مرگ و میر ناشی از سرطانهای حاصل از این حادثه نیز وجود ندارد. طبق پیشبینی این مقاله، در هرکجای ژاپن ممکن است حدود ۱۵ تا ۱۰۰۰ نفر مستقیماً در پی آلودگیهای رادیواکتیو این نیروگاه از میان بروند. حدود ۲۴ تا ۱۸۰۰ نفر هم اگرچه نخواهند مرد، اما از تبعات ویرانگر سرطان امان نخواهند یافت.
احتمال بروز ۳۹ تا ۲۹۰۰ مورد سرطان در پی آلودگیهای رادیواکتیو نیروگاه فوکوشیما–دائیچی، برای خیلیها بازهای از زمین تا آسمان است. آخر چرا علم، بهتر از این عمل نمیکند؟ مشکل اینجاست که این برآوردهایی، همه به فرضیات و مدلها متکیاند. به عبارت دیگر، همهاش حدس و گمان است – آنهم حدس و گمانهای بسیار حرفهای، که خلاصه هرچه باشد، همان حدس و گمان است.
بهترین حدسیات موجود
اول از همه بایستی مشخص کرد که سطح پرتوزایی این نیروگاه چقدر است. تن هوو و یاکوبسون این مؤلفه را در حدود ۶.۵ در ۱۰ به توان ۱۶ بکرل پرتوِ از ایزوتوپ ید-۱۳۱، و ۱.۷ در ۱۰ به توان ۱۷ بکرل پرتو از ایزوتوپ سزیم-۱۳۷ تخمین زدهاند. اینکه بکرل یعنی چه هیچ اهمیتی ندارد؛ آخر اینها همهاش حدس و گمان است. راستش را بخواهید، سونامی ویرانگری که نیروگاه را منهدم کرد، اکثر تأسیسات پرتوسنجی را هم با خودش برد. اما شبکه پرتوسنجی جهانی، جایی برای یک حدس تقریبی باقی گذاشت؛ حدسی که البته خطایش حول و حوش دو رقم اعشار است.
احتمال بروز ۳۹ تا ۲۹۰۰ مورد سرطان در پی آلودگیهای رادیواکتیو نیروگاه فوکوشیما–دائیچی، برای خیلیها بازهای از زمین تا آسمان است. آخر چرا علم، بهتر از این عمل نمیکند؟ مشکل اینجاست که این برآوردهایی، همه به فرضیات و مدلها متکیاند. به عبارت دیگر، همهاش حدس و گمان است – آنهم حدس و گمانهای بسیار حرفهای، که خلاصه هرچه باشد، همان حدس و گمان است.
سؤال دوم اینجاست که چه کسی، در چه زمانی به پرتوهای رادیواکتیو آلوده شده است. الگوهای جابجایی جوی (که مبتنی بر اطلاعات هواشناسی هستند)، تا حدودی مسیر جابجایی آلودگیهای رادیواکتیو، و همچنین موضع خروجشان از محیط جو را مشخص میکنند. اما در هرج و مرج پس از زمینلرزه و سونامی، چه کسی مدعیست که کادر نیروگاه فوکوشیما واقعاً کجا بودهاند. مدلی که نویسندگان این مقاله به کار بستهاند، بر فرضیههایی راجع به پرسنل مسئول تخلیه (که بر فرض مثال هرروزه حدود ۱۲ ساعت در آنجا پناه میگرفتهاند) اتکا دارد و در خصوص جا و مکانشان هم فرض بر این رفته که آنها بهنحو کاملاً یکنواختی در محوطه نیروگاه پراکنده بودند. همین فرضیهها، در گزارش مستقل دیگری که توسط سازمان جهانی بهداشت (WHO) ارائه شده بود، اندکی فرق دارد؛ اما واقعاً هیچکس به یقین نمیداند که بههنگام وقوع حادثه، چه کسی کجا بوده است.
در نهایت اساسیترین سؤال این است که تبعات آلودگیهای خفیف رادیواکتیو بر بدن انسان چیست. محققان میدانند اگر فردی، بیش از ۱۰۰ میلیسیورت (mSv) پرتو دریافت کند، احتمال اندک، هرچند محسوس بروز سرطان وجود خواهد داشت؛ اما دانشمندان هیچ مدرکی مبنی بر اینکه در سطوح خفیفتر از این چه رخ خواهد داد، در اختیار ندارند. طبق بهترین برآوردهای WHO، تقریباً هیچکدام از اهالی شهر فوکوشیما، بیش از ۵۰ میلیسیورت پرتو دریافت نکردهاند. پس هیچ راهی برای استنباط تجربی تبعات این حادثه پیش روی دانشمندان نیست. بهترین حدس علمی در این زمینه، چیزیست که «مدل خطی بیآستانهی پرتوگیری انسان» نامیده میشود؛ مدلی که با سطحبندی مخاطراتی که بروز کرده، میزان پرتوگیری فرد را بهشکل نسبی تعیین میکند. البته همه این مدل را قبول ندارند. بعضی معتقدند که تبعات پرتوهای خفیف رادیواکتیو، میتواند خطرناکتر از آن چیزی باشد که پیشبینی شده است؛ حالآنکه، عدهای دیگر بر این نظرند که خطر چندانی فرد را تهدید نمیکند. با دادههایی که فعلاً در اختیارمان هست، در اینباره هیچ نمیشود گفت.
نادانستههایی که میدانیم
سؤال اینجاست که چه کسی، در چه زمانی به پرتوهای رادیواکتیو آلوده شده است. الگوهای جابجایی جوی (که مبتنی بر اطلاعات هواشناسی هستند)، تا حدودی مسیر جابجایی آلودگیهای رادیواکتیو، و همچنین موضع خروجشان از محیط جو را مشخص میکنند.
حالا کل اینها را با هم جمع بزنید، تا بازه وسیع احتمال بروز سرطان خودنمایی کند. از این گذشته، هیچ راهی هم پیش رویتان نیست که بگویید کدامیک از این پژوهشها «درستتر» است. نرخ ابتلا به به سرطان در کشورهایی نظیر ژاپن، به سرعت افزایش مییابد و حتی اگر هزاران نفر هم از تبعات این حادثهْ سرطان گرفته باشند، بعید است این نرخ، تفاوت چندانی در مقایسه با نرخ متوسط مبتلایان بکند (آنهم در شرایطی که پیشبینی میشود حدود ۴۰ درصد جمعیت این کشور، روزی به سرطان مبتلا خواهند شد). تازه اگر این اتفاق هم بیفتد، هیچکس قادر نیست بگوید آیا سرطان او، یا سرطان فلان فامیل نزدیکش، از تبعات حادثه اتمی سال گذشته بوده است یا نه.
وضع مأیوسکنندهایست که چندان امیدی هم به تغییرش نمیرود. در حال حاضر، گویا خبری از آن مجموعهدادههایی نیست که میتواند سطح خطای مدلسازیها را بهشکل محسوسی کاهش بدهد. حتی هم اگر این دادهها وجود میداشت، ابهاماتی که حول همان مدل خطی بیآستانه وجود دارد حاکی از این است که به اعداد و رقمها نمیشود اطمینان کرد (هرچند تلاشهایی برای ارتقای این مدل انجام پذیرفته، ولی بعید است که به همین زودیها در آن تجدید نظر بشود). در خوشبینانهترین حالت میشود گفت برآوردهایی که توسط WHO، پژوهشگران مستقل و همچنین دولت ژاپن انجام پذیرفته، با هم انطباق دارند.
هرچند حرفهای بیشتری بود که میخواستم مطرح کنم، اما این را هم بگویم که من اصلاً نمیگویم این وضع، متأثر از ضعف علم است. هرچند ابهامات موجود حول چندین و چند برآورد مستقلی که در اینزمینه صورت پذیرفته فراوان است، اما وقتی که رویهمرفته به این برآوردها نگاهی بیاندازیم، دیدگاه موافق و مطمئنی را میشود در خصوص مخاطرات نیروگاه فوکوشیما به دست آورد: اینکه مخاطرات ناشی از پرتوزایی، آنقدرها زیاد نیست و آمار سرطانهای ناشی از آن هم احتمالاً هرگز از نرخ متوسط تجاوز نخواهد کرد. شاید این را نشود اطمینانبخشترین پیام این پژوهشها برشمرد؛ اما هرچه که هست، پیام صادقانهایست.
منبع: nature
در همین زمینه:
تصویر:
منبع، Reuters