پاسخ دادن به دیدگاه
اهدای جوایز حقوق بشری
دوشنبه, 1391-02-04 16:59
نسخه قابل چاپ
در گفتوگو با پروین اردلان فعال و پژوهشگر زنان
بهنام داراییزاده
بهنام داراییزاده - «دوستان من، دوستانی که در کشورهای آزاد زندگی میکنید، صدای مرا از ایران میشنوید؛ کشوری که در آن رئیس جمهورش، وقتی میهمان خبرنگاران میشود، از دروغگویی ابایی ندارد...»
این، بخش کوتاهی از پیام ویدئویی بهاره هدایت، فعال دانشجویی است که در سال ۱۳۸۸ به بهانه برگزاری مراسمی در هلند در روز دانشجو، از تهران ارسال شد.
هفته گذشته، بنیاد هرالد ادلستان در سوئد، نخستین جایزه حقوق بشری خود را به پاس آنچه آن را «شجاعت فوقالعاده و تعهد برای عدالت» خوانده است، به بهاره هدایت، فعال دانشجویی ایرانی که هماکنون در زندان اوین تهران محکومیت ۱۰ ساله خود را میگذراند اهدا کرد. به نیابت از او، بنیاد ادلستون این جایزه را در استکهلم به پروین اردلان، فعال و پژوهشگر زنان ساکن سوئد اهدا کرد.
در گفتوگوی که با پروین اردلان داشتیم، ابتدا از او خواستیم بنیاد هرالد ادلستان را بیشتر معرفی کنند و از ترکیب هیئت داوران آن بگویند.
پروین اردلان: جایزه ادلستان یک جایزه بینالمللی است که از سوی بنیاد هرالد ادلستان در سوئد اهدا میشود. معیار اهدای این جایزه نیز شجاعت و انجام فعالیتهای برجسته در دفاع از حقوق بشر است. بنیاد ادلستان برای زنده نگاه داشتن یاد و خاطره هرالد ادلستان، دیپلمات و سفیر سوئدی تاسیس شده است که فعالیتهای شجاعانهای را در نجات جان انسانها و فراری دادن آنها به ویژه در آلمان نازی و در دوره پس از کودتای پینوشه در شیلی انجام داد.
هیئت داوران این بنیاد، یک هیئت بینالمللی است. از نوه دختری هرالد ادلستان که اهداکننده جایزه بهاره هدایت بود تا خانم شیرین عبادی که برنده جایزه نوبل صلح هستند در این هیئت حضور دارند.
پنهان نمیتوان کرد که اهدای جوایز حقوق بشری از سوی بنیادها و نهادهای بینالمللی امر تازهای است. به این معنا که نه در دهه ۱۳۶۰ و نه در پیش از انقلاب ایران، فعالان اجتماعی- سیاسی معمولاً از نهادهای بینالمللی جایزه دریافت نمیکردند. به نظر شما با توجه با فضای سیاسی حاکم بر ایران، اهدای این نوع جوایز چه کاراییهایی دارد و تا چه اندازه و چگونه میتواند بر زندگی اجتماعی فعالان ایرانی تأثیر بگذارد؟
همانطور که شما اشاره کردید، معمولاً در گذشته این جایزهها به این شکل داده نمیشد. واقعیت این است که در گذشته ما آدمها را بیشتر پس از مرگشان میشناختیم، اما امروزه به نوعی فاصله بین شناخته شدن یک فرد و دورهای که در آن فعالیت داشته است کوتاهتر شده است. اگر در موقعیتی که هنوز خیلیها شما را نمیشناسند، به شما در سطح بینالمللی جایزهای تعلق بگیرد، همین امر معیاری میشود برای تعریف و معرفی شما.
این نوع جوایز میتوانند به نوعی معیاری باشند برای شناخت آدمها. از سویی دیگر، میتواند امکانی باشند برای افزایش امنیت افراد، به ویژه در موقعیتهایی که افراد زیر فشار قرار دارند.
زمانی که فرد تحت فشار است، دریافت این جایزه خیلی پرمعناتر است تا زمانی که فرد در موقعیت آزاد قرار گرفته است و دیگر فشار مستقیمی بر او نیست. برای همین است که ما گاهی وقتها از اهدای برخی از جوایز به بعضی از افراد خندهمان میگیرد. چراکه به نظر نمیآید اساساً دلیلی برای دریافت چنین جوایزی وجود داشته باشد. به نظر من، اینجور برخوردها حتی میتواند تاثیر منفی بر ارزش و اعتبار خود آن جایزه بگذارد.
برای نمونه، موقعی که من جایزه "اولاف پالمه" را گرفتم، فشار زیادی روی جنبش زنان بود. به خاطر همین، فضا در جنبش زنان تا اندازهای ناامیدکننده شده بود، اما اهدای این جایزه توانست به نوعی آن فضای یأسی را که در جنبش وجود داشت بشکند و جنبش زنان ایران را تا اندازهای به جهان خارج معرفی کند. از این نظر، اهدای جوایز به فعالان داخل میتواند خیلی موثر و کارا باشد.
در عین حال، همانطور که اشاره کردم، میتواند امنیت افراد را هم بالا ببرد. البته مواقعی را هم میتوان تصور کرد که با اهدای جوایز، فشارها بر افراد بیشتر نیز میشود، اما هرچه هست، به نظر من، تأثیر مثبتش از تأثیر منفیاش بیشتر است.
به باور من، زمانی که فرد تحت فشار است، دریافت این جایزه خیلی پرمعناتر است تا زمانی که فرد در موقعیت آزاد قرار گرفته است و دیگر فشار مستقیمی بر او نیست. برای همین است که ما گاهی وقتها از اهدای برخی از جوایز به بعضی از افراد خندهمان میگیرد. چراکه به نظر نمیآید اساساً دلیلی برای دریافت چنین جوایزی وجود داشته باشد. به نظر من، اینجور برخوردها حتی میتواند تاثیر منفی بر ارزش و اعتبار خود آن جایزه بگذارد.
از سویی دیگر، این مسئله که جایزه در چه موقعی داده میشود و فرد دریافت کننده در چه موقعیتی قرار داد، خیلی مهم است. برای نمونه، موقعی که بهاره در شرایط کنونی جایزه میگیرد این مسئله ارزشمند است و میتواند نشانی از این امر باشد که دستکم بخشی از فعالان در دنیا به یادش هستند و او را فراموش نکردهاند.
با توجه به تجربه شخصی خودتان و فضای متفاوت فعالیت در داخل و خارج از کشور،آیا اساساً معیاری برای اهدای این جوایز وجود دارد؟
در حوزه مسائل حقوق بشری، معرفی افراد به خاطر میزان فعالیتها، نوع فعالیتها و هزینهای که برای آن میپردازند خیلی مهم است. برای نمونه، این نکته در مورد بهاره هدایت، کسی که ۱۰ سال حکم زندان گرفته صادق است. او قبلاً هم چندین بار بازداشت شده بود. با این وجود، دست از مبارزه بر نداشت و با پرداخت هزینههای گزاف، با شجاعت هرچه تمامتر به مقاومتش ادامه داد.
یکی از مسائل محوری که وجود دارد این است که این جوایز در چه فضایی و تحت چه شرایطی داده میشود. برای نمونه، وقتی من در ایران بودم و در آنجا فعالیت میکردم، دریافت جایزه برایم جذاب و جالب بود، ولی در اینجا و در خارج از کشور، دریافت جایزه دیگر برایم معنا و مفهوم خاصی ندارد.
بهاره هم در پیامی که برای بنیاد ادلستان فرستاد، به نوع دیگری به همین مسئله اشاره میکند. بهاره گفت: «امیدوارم من آخرین نفری باشم که چنین جایزهای را میگیرم.» چون اگر قرار باشد به خاطر انتقاد و به خاطر سبک زندگی، مبارزه کنی و شجاعت به خرج بدهی و به خاطر آن جایزه بگیری، این مسئله به این معناست که شرایط آنقدر سخت است که شما هرکارتان میتواند «شجاعانه» تلقی شود. ولی در حالت عادی و به هنگامی که شما در فضای آزاد فعالیت میکنید، «شجاعت» دیگر واجد چنین معنایی نیست.
اگر بخواهم خلاصه بگویم، خود جایزه و اینکه کجا اهدا میشود، به چه کسی، در چه موقعیتی و به چه دلیلی، همگی معیارهای اصلی سنجش محسوب میشود.