پاسخ دادن به دیدگاه
جایگاه و خواستهای کنونی جنبش زنان ایران
چهارشنبه, 1390-12-24 17:24
نسخه قابل چاپ
شما یکی از فعالان نامآشنای حقوق زنان در ایران هستید که چندین سال است از نزدیک دارید مسائل حوزه زنان را دنبال میکنید. به باور شما، "جنبش زنان ایران" در حال حاضر بر پایه چه مطالبات و خواستههایی سازماندهی شده است و مهمترین مشخصه این جنبش در شرایط فعلی کدام است؟
در گفتوگو با پروین اردلان، پژوهشگر و فعال حقوق زنان
بهنام داراییزاده
بهنام داراییزاده - جنبش زنان ایران در کجا ایستاده است؟ مطالبات آن کدام است و هماکنون حول چه خواستههایی فعال است؟ آیا این جنبش میتواند در شرایطی که حاکمیت و نهاد قدرت، مشروعیت سیاسی-اجتماعی خودش را از دست داده است کماکان، "دولت" را مخاطب خود قرار دهد؟
در این زمینه، گفتوگویی کردهایم با پروین اردلان، پژوهشگر و فعال حقوق زنان که چند سالی است در سوئد زندگی میکند. ابتدا از او درباره جایگاه و موقعیت کنونی جنبش زنان ایران پرسیدهایم.
شما یکی از فعالان نامآشنای حقوق زنان در ایران هستید که چندین سال است از نزدیک دارید مسائل حوزه زنان را دنبال میکنید. به باور شما، "جنبش زنان ایران" در حال حاضر بر پایه چه مطالبات و خواستههایی سازماندهی شده است و مهمترین مشخصه این جنبش در شرایط فعلی کدام است؟
پروین اردلان: "جنبش زنان ایران"، از تنوع فکری و عملی زیادی برخوردار است. در داخل این جنبش، خواستها و مطالباتی متفاوت مطرح است که فعالان جنبش برای تحقق آنها تلاش میکنند. البته پیگیری این فعالیتها پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ با دشواریهای تازهای نیز مواجه شده است. واقعیت این است که پس از انتخابات، آنچه جنبش با آن مواجه شده نوعی"سرکوب افقی" است. این سرکوب، شرایطی را به وجود آورده است که اجازه نمیدهد فعالیتها مانند گذشته ادامه داشته باشد.
تجربه نشان داده است که در موقعیتهای سرکوب، معمولاً یا یک دوره "نظارهگری و بازاندیشی" داریم (برای اینکه اصولاٌ ببینیم چطور میشود کار کرد) یا فعالیتها از حوزههای خیابانی به حوزههای بستهتر کشیده میشود و حرکتهای فردی یا گروههای کوچکتر بیش از پیش شکل میگیرند. بههرحال همه اینها، اشکال گوناگونی است که به طور معمول در جنبش زنان پس از هر اتفاق و سرکوبی رخ میدهد. اینبار هم به نظر میرسد که جنبش زنان ایران بر پایه دو محور اساسی-همانطور که پیشتر حرکت میکرد- حرکت میکند.
فشار بر جنبش زنان بیشتر شده است. فعالیتهای مدنی "حداقلی" در حال حاضر، "حداکثری" تلقی میشود. فعالیتهای خیابانی بسیار کوچک و محدود، حالا با مشکلات پیچیدهای روبهرو است.
یکی از این محورها، این است که باید استراتژیهای مشخصی برای حفظ و بقا داشته باشد و محور دیگر این تلاشها هم این است که باید استراتژیهایی برای تغییر موقعیت و پیشبرد برنامههایش تعریف کند. ما در بین این دو استراتژی، همواره در افت و خیز بودهایم. در حال حاضر به نظر میرسد از مرحله تلاش برای حفظ و بقای شبکههای موجود، به تدریج داریم به سمت "تلاش برای تغییر"، حرکت میکنیم. البته کار آسانی هم نیست و دشوارهای زیادی در پیش رو است. از سوی دیگر خواستها هم متنوع هستند و به خاطر همین نیز به طور دقیق نمیتوانیم بگوییم مطالبات جنبش زنان کدامهاست.
با این حال میتوان گفت یکی از خواستههای جنبش زنان، خواستهای حقوقی است که همچنان هم به نظر میرسد از طریق فعالان جنبش دارد پیگیری میشود. "مخالفت با خشونت" نیز دیگر ایده پایهای در جنبش زنان است. چراکه خشونت همچنان در جامعه ایران رو به گسترش است. حتی بهطور مشخص در این سالها افزایش نیز یافته است؛ بهویژه خشونتهای سیاسی و خیابانی. بههرحال اینها مواردی است که همچنان وجود داشته و طی این دو سال اخیر گسترش بیشتری نیز یافته است.
در این میان، بحثهای دیگری نیز به برنامههای و فعالیتهای کنونی جنبش زنان افزوده شده است. مانند بحث حضور زنان در عرصه سیاست، موقعیت سیاسی زنان، یا بحثهایی دیگری که در حال حاضر مطرح است، مثل بحث میلیتاریزه شدن جامعه با توجه به گفتمانهای مختلف نظامیگری و جنگ و همین بحث هستهای و وضع تحریمها و... پرسش اصلی هم این است که وظیفه جنبش زنان در قبال این وضعیت چیست؟
اگر بخواهم به طور خلاصه بگویم، در کنار تلاش برای بقا و تلاش برای تغییر که همواره در جنبش زنان ایران وجود داشته است، در دوسال اخیر، شاهد نوعی تلاش برای بازنگری در فعالیتهای جنبش نیز بودهایم. تلاشهایی که فراتر از مرزهای جغرافیایی در داخل و خارج ادامه داشته است.
به نظر شما، با توجه به بسته بودن فضای جامعه و جدیترشدن "بحران مشروعیت" در حاکمیت جمهوری اسلامی، چگونه جنبش زنان (در جایگاه یک جنبش مدنی)، میتواند فعالیتهای مسالمتآمیز خود ش را پی بگیرد؟
واقعیت این است که "بحران مشروعیت"، حاکمیت جمهوری اسلامی را با مشکل مواجه کرده است و نه جنبش زنان را. جنبش زنان به عنوان یک "جنبش اجتماعی" خواستهایی دارد که قاعدتاً همچنان باید برای طرح آنها در سطح جامعه و پاسخگیری از حاکمیت تلاش کند.
به نظر من، جنبشهای اجتماعی باید مستقل از همدیگر حرکت کنند. ولی در عین حال، در نقاطی مشخص و نقاطی که همپوشانی دارند همدیگر را تکمیل و پشتیبانی کنند.
این سخن دقیقی نیست که گفته شود وقتی حاکمیتی دچار "بحران مشروعیت" شد، پس خواستها و مطالبات مدنی را از کجا و چگونه میباید پی گرفت؟ طرح خواستها و پاسخگویی به آنها دو امر جدا و مستقل از همدیگر است که باید به آن توجه کرد. شما خواستههایتان را به عنوان یک "خواست و مطالبه عمومی" به سطح جامعه میبرید، حالا این نظام حاکم است که در برابر این خواستهای عمومی و موقعیتی که در آن قرار گرفته است باید پاسخی داشته باشد و اگر هم پاسخی نداشت، بحران مشروعیتش بیشتر خواهد شد.
بنابراین این مسئله، مسئلهی جنبش زنان نیست و به حاکمیت مربوط است. به همین خاطر هم من فکر میکنم جنبش زنان باید روی تمامی خواستها و مطالباتی که دارد کماکان اصرار ورزد
اتفاق اصلی که افتاده این است که فشار بر جنبش زنان بیشتر شده است. فعالیتهای مدنی "حداقلی" در حال حاضر، "حداکثری" تلقی میشود. فعالیتهای خیابانی بسیار کوچک و محدود، حالا با مشکلات پیچیدهای روبهرو است و...
بنابراین، مسئله مهمی که در شرایط کنونی جنبش با آن مواجه است این است که ببیند چطور میتواند فعالیتهای "مدنیاش" را در شرایط بسته و سرکوب همچنان پیش ببرد.
آیا ضرورتی دارد که "جنبش زنان ایران" نسبت خودش را با جنبش فراگیرتر دموکراسیخواهی در کشور تعریف کند؟
به نظر من، جنبشهای اجتماعی باید مستقل از همدیگر حرکت کنند ولی در عین حال، در نقاطی مشخص و نقاطی که همپوشانی دارند همدیگر را تکمیل و پشتیبانی کنند. زمانی که جنبشی، خودش را در "زیر مجموعه" قرار دهد یا فراتر از جنبشی دیگر تعریف کند، مسئله متفاوت میشود. جنبشها میتوانند در عین آنکه مستقل عمل میکنند در یکسری نقاط مشخص با جنبشهای دیگر همراه شوند یا در موقعیتهایی که این همراهی ضرورتی ندارد، از آن جدا شوند.
در جریان رویدادهای پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ اتفاقی که افتاد این بود که جنبش زنان به رغم آنکه تلاش داشت بخشی از خواستههای خودش را طرح کند، به دلیل سطح گستردهتری که جنبش عمومی داشت، در جنبش عمومی استحاله شد. البته در ابتدای امر این گونه نبود و جنبش عمومی در خیلی از زمینهها از جنبش زنان الگو میگرفت، ولی در ماههای بعد، خواستهای جنبش زنان در مطالبات جنبش عمومی، مستحیل شد و این امر در عمل، به استقلال جنبش ضربه زد. به همین دلیل نیز من فکر میکنم، بهترین وضعیت برای جنبش زنان ایران این باشد که بتواند خواستههای خودش را به طور شفاف و علنی مطرح کند و در عین حال، مستقل از جنبش عمومی و گاهی نیز در حمایت از آن گام بردارد.