نامه سرگشاده لیلی پورزند به گلشیفته فراهانی
شنبه, 1390-11-01 19:26
نسخه قابل چاپ
شهزاده سمرقندی
شهزاده سمرقندی - "نامه سرگشاده برای تو گلشیفته و خودم لیلی"، عنوان نامه سرگشاده لیلی پورزند، حقوقدان و فعال حقوق بشری مقیم کاناداست که در حمایت از انتشار عکس نیمهبرهنه گلشیفته فراهانی بازیگر ایرانی ساکن فرانسه در تارنمای "شهروند" منتشر شده است.
خانم پورزند در نامه خود با گلشیفته حرف میزند و از او سپاسگزاری میکند که با این عمل خود به او جرئت این را داده که از آرزویی بگوید که به خاطر ترس از قضاوت مردم، خود از آن دست کشیده است: آرزوی بالرین شدن که همچنان در دل او مانده است.
این نامه در شبکههای اجتماعی اینترنتی بازنشر شده و نظرات مختلفی را هم در پی داشته است. در گفتوگویی با خانم پورزند، نخست از او پرسیدهایم:چه چیز باعث میشود که زن فعالی مثل شما حتی خارج از ایران نیز نتواند ترس خود را بشکند و همچنان به خود سانسوری ادامه دهد؟
لیلی پورزند میگوید: "خیلی سئوال خوبی است. به این سئوال بارها و بارها فکر کردهام. کار گلشیفته باعث شد که دوباره به خودم فکر کنم. چون من دوست داشتم و آرزویم این بود که در ایران بالرین شوم. وقتی دو، سه ساله بودم، این در ذهنم متبلور شده بود. من سه سال و نیمه بودم که انقلاب شد و خب امکانات اولیه برای پروراندن چنین استعدادی درهم کوبیده شد و من به ژیمناستیک روی آوردم و در آن همه به نقطهای رسیدم که آمادگی شرکت در مسابقات بینالمللی را داشتم، ولی دختران ایرانی نمیتوانستند در این مسابقات شرکت کنند و آن آرزو هم به شکست انجامید.
تا این که من رشته حقوق را ادامه دادم که چندان به ذاتم نمیخورد؛ بهخصوص آنچه در ایران خواندم و با آن میزان خشکیای که حقوق در ایران داشت برای جالب نبود، ولی راه خودم را بههرحال آنجا هم پیدا کردم و کارم را مطالعات زنان قرار دادم. وقتی مهاجرت کردم، نه یکبار بلکه بارها و بارها خواستم که دوباره آرزویم را عملی کنم یا فعالیت در آن زمینه را دوباره امتحان کنم. هم پیست اسکیت روی یخ را امتحان کردم و هم بارها و بارها به کلاسهای متفاوت باله رفتم، حرف زدم، تشویق شدم که ثبت نام کنم، ولی چیزی که مرا بازداشت، این بود که این برای من فقط یک سرگرمی نبود.
میدانستم اگر واردش شوم، باید تا آخرش را بروم. برای این که این آرزویی بود که در همه سالهای زندگیام آن را بر دوش کشیده بودم. وقتی به آن نقطه میرسیدم که آیا این فقط یک فعالیت تفریحی کنار زندگی است که وقت آزادم را میخواهم با آن بگذرانم یا نه، قرار است زندگیام شود؟ به این نتیجه میرسیدم که قرار است زندگیام شود و جا میزدم. چون این تصور که من بالرین شوم برایم سخت بود. هنوز در درونم تابوهایی وجود داشت و دیگر این حکومت اسلامی نبود که مرا سانسور میکرد. بلکه آن باورهای زنستیز درونی من بود. ترس از آبرو که هیچ تعریف مشخصی ندارد و ما با این تیغ خودمان و دیگران را دائماً مجروح میکنیم.
فکر این که بروم روی صحنه، فکر این که لباس بدننما بپوشم، فکر این که با بالرین مرد همرقص شوم، برایم ترسآور بود. از همه اینها وحشت داشتم و در نهایت روزی تصمیم گرفتم که دیگر هیچوقت به این موضوع فکر نکنم و شاید فقط سال به سال، وقتی مسابقات Figur Skating کانادا شروع میشود، دوباره به آن حس و حال برمیگردم. وقتی صحنه بالهای را میبینیم، یا تابوشکنیای را میبینم، مثل کار گلشیفته فراهانی، انگار آیینهای جلوی من گرفته میشود و دوباره مرا به یاد خودم میاندازد."
لیلی پورزند از فروغ فرخزاد یاد میکند و میگوید در دوران او نیز مردم همینگونه قضاوتها میکردند که حالا در مورد گلشیفته میکنند: "در زمانی که فروغ فرخزاد شعرهای بیپروای خودش را مینوشت و چاپ میکرد، آیا مردم همین قضاوتها را نمیکردند؟ میکردند. حتی در جرگه روشنفکری ما هم این قضاوتها میشده و من بارها و بارها از همنسلیهای فروغ شنیدم که حتی در جرگههای روشنفکری هم قضاوتهایی میشده و به او صفتهایی نسبت داده میشده است. مانند همین حرفهایی که امروز زده میشود. آن زمان هم گفته میشد که الان موقعش نیست بیپروا بود، چون شعر نو تازه دارد بال و پر میگیرد و باید از آن محافظت کرد. به او گفته میشده است که تو آبروی شعر نو را بردهای. امروز اما فروغ شده است مظهر آزادی و آزاداندیشی و به اصطلاح ملکه شعر نو. آیا ما نمیخواهیم یکجایی تغییری در این باورهایمان بدهیم از امروز به فردا که گذر تاریخ است؟"
لیلی پورزند: به نظر من تاثیر کاری که گلشیفته کرد، این بود که حتی اگر درباره آن سکوت کردیم، ولی در درون خودمان دوباره دچار چالشی شدیم که ببینیم: حالا من چه فکر میکنم؟ این جالب است. وقتی خودم را مرور کردم، دیدم تفاوتی وجود دارد بین این که ما چقدر با آزادی در تئوری اُخت هستیم و چقدر در عمل آن را اجرا میکنیم.
بههرحال مردم به دو گروه تقسیم میشوند. آنهایی که از حرکت گلشیفته فراهانی، پشتیبانی میکنند و از جسارت او و تاکید بر آزادیهای فردی سخن میگویند و کسانی که او را تحقیر میکنند. ما چرا به آن افراد منفینگر بیشتر توجه داریم، تا به افرادی که خوشبین هستند و خواهان آزادیهای فردی هستند؟
آنهایی که منفینگر هستند در واقع بازدارندهاند و آنهایی که مثبت نگاه میکنند، بههرحال بازدارنده راه تابوشکنیها نیستند، ولی من دوست دارم نکتهای را اینجا اضافه کنم. در پیوند با مخالفت با این کار یا با هر کار دیگری، حتی مخالفت با این که لیلی پورزند میخواهد بالرین شود، ممکن است خیلیها بگویند من خوشم نمیآید. حالا دلیلش میتواند این باشد که من اصلاً باله را دوست ندارم، اصلاً فکر میکنم این کار کاری است که ارزش ندارد یا هر دلیل دیگری. میتواند مخالف باشد، ولی نمیتواند مخالف باشد و بگوید که بالرین شدن تو آبروی مرا برده است. نمیتواند بگوید که عکس نیمه برهنه تو، آبروی دوهزاروپانصدساله فرهنگ ایرانی و فارسی را برده است. نمیتواند بگوید نیمه برهنه شدن تو به آبروی سینمای ایران صدمه زده است.
میتواند بگوید من با این کار مخالفم و این کار را تقدیر نمیکنم. اشکالی ندارد. این مخالفت، یک نظر شخصی است، ولی مشکل وقتی ایجاد میشود که شما این نظر شخصیات را میآوری و آن را به کل جامعه تعمیم میدهی و میگویی: شما با برهنه شدنت آبروی من و یک ملت را بردهای. قضیه آبرو و حیثیت چیزی است که ما هیچ تعریفی برایش نداریم و با آن همدیگر را سرکوب میکنیم.
به نظر تو این حرکت گلشیفته جسارت خفتهای را در بسیاری از زنها بیدار کرده است؟ یکی از آنها میتواند تو باشی، درست است؟
قطعاً همینطور است و چیزی دیگری که میتوانم بگویم، همانطور که ابتدای مطلبم را اینطور شروع کردم، این است که گلشیفته شاید خودش هم نمیدانست، شاید هم میدانست. من با گلشیفته حرف نزدم که ببینم قبل از این که این کار را بکند، چه انتظاری از کارش داشته است، ولی مهم نیست. آگاه یا ناآگاه مثل این میماند که آیینهای را جلوی همه ما گرفت که ما تعریفهای خودمان را از آزادی دوباره مرور کنیم و بهخصوص در مورد آزادی جسمی و جنسی و آزادی فردی و به عبارتی آزادی حق تسلط بر بدن. اینها حریمهایی خیلی خصوصی هستند که معنای آزادی را در ابعاد بزرگتر میتوانند در جامعه تعریف کنند. وقتی من احساس کنم بدنم ملک یک ملت است و این به من تلقین شود، طبیعتاً وقتی بخواهم از آن آنطوری که دوست دارم استفاده کنم، خب! صدای آن ملت درمیآید و نوعی مرزشکنی تلقی میشود.
به نظر من تاثیر کاری که گلشیفته کرد، این بود که حتی اگر درباره آن سکوت کردیم، ولی در درون خودمان دوباره دچار چالشی شدیم که ببینیم: حالا من چه فکر میکنم؟ این جالب است. وقتی خودم را مرور کردم، دیدم تفاوتی وجود دارد بین این که ما چقدر با آزادی در تئوری اُخت هستیم و چقدر در عمل آن را اجرا میکنیم.
این آدم آمده یک کار متفاوت هنری کرده است، برای این که یک پیام را برساند. اصلاً فکر کنیم از این طریق خواسته در جامعه صنعت سینمای غرب مراحل ترقی را طی کند. هر دو فرض را در نظر بگیریم. ما میآییم او را با تیغ تیز قضاوت سانسور میکنیم. اینجاست که آن لبه نازک آزاداندیشی به معنای تئوریک و آزاداندیشی به معنای عملیاش جایگاه خودش را نشان میدهد.
شما در نامه خودتان میگویید که گلشیفته باعث شد در زندگی فردی ما سرفصل جدیدی باز شود. یعنی چه فصلی؟
لیلی پورزند: مشکل وقتی ایجاد میشود که شما این نظر شخصیات را میآوری و آن را به کل جامعه تعمیم میدهی و میگویی: شما با برهنه شدنت آبروی من و یک ملت را بردهای. قضیه آبرو و حیثیت چیزی است که ما هیچ تعریفی برایش نداریم و با آن همدیگر را سرکوب میکنیم.
من فکر میکنم که در این چند روز با خیلی از زنها و مردهای مختلف حداقل در اطراف خودم صحبت کردم؛ از سنین مختلف، از دختر در آستانه ۳۰ سالگی تا خانم بالای ۷۰ سال و بههرحال از دو نسل متفاوت. خب همه هم نمیتوانند بنویسند، همه بلندگوی اظهار نظر ندارند. شاید هم اگر داشته باشند به قول شما ترجیح دادهاند سکوت کنند، ولی این سکوت معنایش این نیست که آنها به این عمل فکر نکردهاند. من فکر میکنم کاری که او کرده، به خاطر این که همهمان گلشیفته را میشناختیم و گلشیفته یک فیگور شناخته شده بوده برای ما بوده است و به نوعی روی همه ما اثر گذاشته است. ما نمیتوانیم خیلی خنثی از کنار آن بگذریم. حتی اگر دهانمان را بستیم و حرفی نزدیم، در درون خود دچار یک گفتوگوی درونی هستیم که موضع من چیست؟
حتی اگر کسی نگفته است که برداشتش از این کار چیست، من مطمئنم در درون خودش یک کلنجار شخصی با این موضوع داشته است. این یک سرفصل جدید است که من واقعبینتر به خودم نگاه کنم. دوست من، نه به گلشیفته، به خودش واقعبینتر نگاه میکند. ما زنها به یک شکل میتوانیم در یک قالب واقعبینانهتر به آن صیقل و رنگ و بو دهیم و مردها هم همینطور. در اطراف من، خیلی از مردها برخورد پذیراتری با این حرکت داشتند تا زنها و این خودش برای من یک سرفصل جدید بود که شاید ما از یکسری از مراحل به اصطلاح دستیابی به آزادی یا برابری جنسیتی عبور کردهایم که آن تغییر در نگاه قشری از مردان ایرانی است.
شاید حالا باید روی یک بخش دیگر عمیقتر کار کنیم و آن خود خودمان هستیم. خود ما زنها هستیم که باید بیشتر در مورد خودمان بدانیم، روی خودمان کار کنیم و مرزها و مواضعمان را مشخص کنیم. این از نظر من سرفصل جدیدی است که هرکسی در مقابل خودش با خودش مجبور شد روراست باشد.
در آمریکای صد سال پیش اگر می فهمیدند یک مرد سیاه پوست با زن سفید پوستی رابطه دارد تکه تکه اش می کردند. می گفتند <لینچ>. در این رابطه برخی از جامعه شناس ها معتقد بودند که خیلی از مردهایی که وارد این عمل وحشیانه می شوند در حقیقت از این عصبانی هستند که چرا خودشان بجای آن مرد سیاهپوست با آن زن رابطه نداشته اند. به گمان من بیشتر مردهایی که با کامنت هاشان به خانم فراهانی حمله کرده اند از این دسته اند. کسانی هستند که نسبت به ایشان احساس های شخصی داشته اند و حالا که فهمیده اند <عشق> شان برای دیگران هم خودش را لخت کرده عصبانی اند.
از اعماق درونم در برابر اين انسان سر تعظيم فرود مي آورم.
تنها ديوانگان ، ديوانگان را مي فهمند.
از اعماق درونم در برابر اين انسان سر تعظيم فرود مي آورم.
تنها ديوانگان ، ديوانگان را مي فهمند.
آفرین بر تو زن ایرانی که با تابو و سنتهای کهنه مرز و بومت میستیزی ، تو گلشیفته توانستی برگ دیگری به کتاب تاریخ مبارزه زنان میهنت بیافزائی ، تو توانستی خاطره ستیز قمر الملوک وزیری را که با تابو و سنتهای کهنه میهنمان را بنا نهاد بود را در دل مردم میهنت زنده کنی و دوبار به مردم میهنت شهامت و قدرت ستیز با تابو و سنتهای کهنه را بدهی ، دورد بر تو
زنان ايران همه خود را برهنه كنيد چون مشكل ما عدم برهنگي و عدم تسلط بر تن خود است نه ديكتاتوري كه حقوق اساسي شما را ناديده مي گيرد دختران جوان ما متاسفانه به خارج صادر مي شوند چرا؟چون با برهنه شدن حقوق خود را يادآوري نمي كنند به زنان به لحاظ حقوقي ظلم مي شود در همه جاي دنيا البته اما با درجه متفاوت چرا؟چون با برهنگي حقوق خود را يا آوري نمي كنند ببينيد آنگ سان سوچي با عدم برهنگي خود چگونه در به دست آوردن حقوق ملت خود علي الخصوص زنان به انها خيانت كرده است يا مارگارت تاچر يا كاندوليزارايس با عدم برهنگي خود حقوق زنان را در جامعه خود متذكر نمي شود او به جاي وزير خارجه شدن بايد بازيگر سكسي ميشد تا وجود زنان را متذكر شود و همچنين خانم كلينتون و يا مثال هاي ديگر به راستي وجود زنان با اين كيفيت در جا افتادن حقوق زنان در جامعه مهم تر است يا بازيگراني كه عكس هاي برهنه مي اندازند كدام كمك بيشتري به دستيابي حقوق برابر مي كنند
متاسفانه عمل سطحی یک نفر که فقط مشهور است **** خوراک حاکمیتی می شود که این جلوه محصولات نهایی آنهاست و اینان که افاضات می فرمایند درکی از حوزه عمومی ندارند آنجا که قرار است فرهنگ نقش غالب را داشته باشد و جدا از مقولات مذهبی ارزشهای فرهنگی نیز ، اما وارفته از تحلیلی درست عملی را که توسط غالب جامعه ایرانی هرگز پذیرش نمی شود می خواهند با لفاظی به خورد دیگران که نه خودشان بدهند اما نمی دانند که مخاطبی ندارند و عموم ایرانیان این عمل را زشت می پندارند .
درد و بلای همتون بخوره تو سر این سید علی***
در رابطه با اظهارات پارسا که نوشته بود:
به حراج گذاشتن تن خود را تلاش برای آزادی زن و حقوق زن نامید خنوم گلشیفته، غافل از اینکه با برهنگی ،فقر فرهنگی را تشدید کردن. من خودم از هودرنشون بودم، اما امروز فقط متاسفم. ۱۲ ساله که آلمان زندگی میکنم و میتونم بگم اینجا بزرگ شدم، این ربطی به جمهوری اسلامی نداره که ما ایرانیها ذاتاً به پوشیدگی در حد معمول معتقدیم. اگر ما از غربیها الگو برداری کنیم چه چیزی از خودمان داریم؟؟؟؟؟ پارسا تهرونی.
ارسال شده توسط پارسا تهرونی در تاریخ یکشنبه, 11/02/1390 - 13:51.
دوست عزیز این واکنش ها همه و همه نتیجه دهن دین زده و اخوند زده ما ایرانیهاست که به قول شاعری:
"بنازم مرد ایرانی که ایرنی وطن دارد
نه اتدر زندگی نان و نه در مردن کفن دارد."
شما فرومده اید " 12 ساله در المان زندگی" می کنید و میتوانید بگویید انجا بزرگ شده اید. اگر فرش کنیم که شما 14 ساله هستید که خواندن این گونه موضوعات بایستی ممنوعتان باشد. اگر هم سن تان بیشتر از اینهاست که یقینا هم هست 12 سال انهم بهد از اینکه جندین سال در ایران بوده اید و بعد به المان مهاجرت کرده اید زمان زیادی نیست. همین که شما پارسی را به خوبی و راحتی مفهمید و مینویسید نشان از این دارد که دوران خردسالی تان در ایران بوده اید. و مشکل هم از همین جاست. این یک حقیقت است که تمام نقشه های ذهنی ما در همان روزها و هفته ها و ماههای اول زندگی مان نهاده میشود و در واقع سیم کشی دستگاه عصبی در همان اوان زندگی با وارد شدن اولین محرکه ها تثبیت میشوند.
شما و بنده هم از این قاعده مستثنی نیستیم. به این دلیل این مساله به قول شما ذاتی شده که از همان اول بنا اخوندی در دهانه گوش و چشم مان نشسته و این احکام بی اساس را به خوردمان داده است.
بنده هنوز هم باور نمیکنم که هم وطنان عزیز نسبت به کار این خانم که حتما دلیل درستی هم پیش خودشان دارد اینگونه واکنش می کنند.
ایشان به صرف اینکه یک چهره شناخته شده هنری هستند به هیچکس تغلق ندارند و در وحله اول زندگی و بدن شان مال خودشان است. متاسفانه ما ایرانی ها حتی دوست داشتن هم بک گونه ای دیگر یاد گرفته ایم. اگر کسی کار هنری گلشیفته را دوست دارد با دیدن چندتا عکس که نباید دوست داشتنش زایل شود! تازه خو ایشان با کار هنری شان دو مقوله جدا هستند اگر چه این دو باهم پیوند ناگسستنی خورده اند.
دارم کمی بیراهه میروم اما این را به این دلیل مینویسم که روشن شود ما ایرانی ها نمیتوانیم فردیت را از حرفه طرف جداکنیم و وی را فقط به خاطر کار هنریش تحسین کنیم
با سلام به شما و در تایید محمد که نوشته بودند:
"در آمریکای صد سال پیش اگر می فهمیدند یک مرد سیاه پوست با زن سفید پوستی رابطه دارد تکه تکه اش می کردند. می گفتند <لینچ>. در این رابطه برخی از جامعه شناس ها معتقد بودند که خیلی از مردهایی که وارد این عمل وحشیانه می شوند در حقیقت از این عصبانی هستند که چرا خودشان بجای آن مرد سیاهپوست با آن زن رابطه نداشته اند. به گمان من بیشتر مردهایی که با کامنت هاشان به خانم فراهانی حمله کرده اند از این دسته اند. کسانی هستند که نسبت به ایشان احساس های شخصی داشته اند و حالا که فهمیده اند <عشق> شان برای دیگران هم خودش را لخت کرده عصبانی اند.
ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ یکشنبه, 11/02/1390 - 19:42.
ایشان دقیقا انگشت را روی نکته اصلی ماجرا گداشته اند. وگرنه این همه واکنش به یک کار نسبتان عادی انهم در فرانسه این همه هیاهو ندارد.
خانم فراهانی هرگلی زده به سر خدش زده است. بدن مال اوست و میتواند انرا عریان کند. انتقاد و ایراد برخی موازی اینست که از یک سیگاری انتقاد کنیم که چرا بدنش را با سموم سیگار مسموم میکند.
اول از همه این دوستانی که رگ گردنشون برجسته شده و غیرتشون جوش اومده اون روزایی که ندا و ترانه اون بلا سرشون اومد کجا بودن که الان گیر دادن به گلشیفته.هرکس حق انتخاب داره .خانم گلشیفته هم این راه انتخاب کرد.هزار و یک مورد بدتر ازین تو همین ایران داره اتفاق میوفته هیچ کس صداش در نمیاد .
*** تو که ظرفیت خواندن و انعکاس مطلب مرا نداری (نظر ارسالی قبلی)با چه روئی و چه منطقی دختران ناآگاه را علنأ تشویق به برهنگی میکنی!آیا با مجلات پرنو قرار داد بسته ای و یا باز هم **** سیاسیت را بکار گرفته ای که اخوندها را به جان دختران و خانوادهشان بیاندازی؟
سلام من بعنوان یه عضوکوچک خانواده تئاترفقط دلم واسه استاد خودم بهزاد فرهانی بزرگ میسوزه ومیخوام بدونم گلشیفته که پدرش رو به اندازه دنیا دوست داشت اون لحظه اصلا به این فکر کرد چه بلایی داره سرش میاره و خواهش میکنم باحرف ها نگاهاتون غمهاش رو بیشتر نکنیدوبقول خودش دست از سرش بردارید.
من هم موافقم گلشیفته زمان خیلی بدی انتخواب کرد ولی کارش در نفس خودش ارزشمنده و البته یه کمی زیاده روی داشت و برای خودش و خانوادش خیلی مشکل ایجاد میکنه.
من خوب اگر جای گلشیفته بودم این کارو نمیکردم ولی من گلشیفته نیستم دختری که خیلی بی پروا بوده و از سن کم بازگیری را شروع کرده در خانواده ای بزرگ شده که خیلی باعث شد در کارش پیشرفت سریعتری داشته باشه در نتیجه کمتر یه قضاوت مردم کار داشته وداره
خوب اون بوده که فقط میتونسته این کارو بکنه و یکمی جامعه خشک و احمقانه ایران رو بشکنه
خوب ازش ممنونیم که تونسته با از خود گذشتگی این تابو رو بشکنه من به سهم خودم ازش متشکرم.این کاری بود که بدون پشتوانه خانوادش انجام داد و ارزشمنده .ممنونم ازش
اصلا هم اهمیتی نداره یه مشت متعصب عقب افتاده بیان و خوششون نیاد به درکککککککککک
من فکر می کنم ربطی به حکومت نداره و این افکار مردم بوده و هست که این حکومت رو بوجود آورده. درد رو باید ازریشه درمان کردو این به عهده جامعه شناسان فهیم و دلسوز است.
تنها ديوانگان ، ديوانگان را مي فهمند. خیلی از این جممله خوشم اومد ممنون منم موافقم و مطمئنم از فشاری که اینهمه سال گلشیفته دچارش بوده هم باعث شده اینکارو بکنه. بارها مصاحبه های اون رو گوش دادم و خوندم ودیدم چور داره التماس میکنه ومیگه من سیاسی نیستم وبا زبان بی زبونی میخواست برگرده ایران و کار کنه ولی این اقایون***** سیاستمدار به سادگی نشستن و به از دست رفتنش زل زدن و تو دلشون خندیدن وو عقده های شخصیشون رو سیراب کردن خوب هر کسی بود همین کارو میکرد.
از همه علمائی که کامنت گذاشتند متشکرم....
حالا یک دقیقه هم به گندهایئ که خودمان در زندگیمان زدیم فکر کنیم
قضاوت کردن در مورد دیگران خیلی کار راحتیه
وااااااااااااااااااااای پریسا *****!!! *****گل شیفته محبوب بود ودوست داشتنی بود حالا دیگه نیست؟ خوب این طور انتخاب کرده! بابا زندگی خودشه! *****من نمی فهمم توچه حقی داری برای لخت بودن یا نبودن دیگران تصمیم می گیری؟ بابا!!چه حقی داری برای محبوب بودن یا نبودن دیگران تصمیم می گیری؟ مگه زندگی همش محبوبیته؟ تو حاضری محبوب باشی ولی به هر قیمتی حتا فروختن روح وجسمت؟!! ای ول بابا!اتفاقا دقیقا درسته که موضوع عین موضوع فروغه.لخت شدن گلشیفته الان همون قدر نامتعارفه برای ذهن بسته ی شما که اون موقع حرفا و شعرای فروغ بود.***!اون موقع هم همه میگفتن فروغ فاحشه س که این شعراروگفته و این جور حرف میزنه!****اگه یه مرد اینارو مگی فت ناراحت نمیشدم و تعجب نمی کردم ولی وقتی ما زن ها خودمون برای خودمون حق قائل نیستیم دیگه به مردا حرجی نیست که فکمی کنن ما ناموسشونیم!*****
در پاسخ به یکی از نق ها پیرامون گلشیفته و مبارزه رادیکال او:
دو صد گفته چون نیم کردار نیست !....
نمیشه گلشیفته یا خیلی انسان ها رو که خیلی ساده و مثل بقیه مردم بدون طراحی قالب هایی که دور از آدم ها نگاه داشته میشه و فقط مال روشنفکر ها ( یا بد تر به استلاه روشنفکر ها) یا جدا شده ها از مردم، حالا به هر دلیلی (مثل معرفی چیزی که تو میخای به عنوان چیزی که استالین پیش برد از طرف حاکمان و بازار موجود یا ...) یا فانتزیست هایی که دوست دارن همیشه اون دور دورا بیرون گود بشینن و حرفا های قلمبه سلنبه به استلاه روشنفکری بزنن و فقط نق بزنن و مخالفم ... ، اینطوری نیست، تو نمیتونی ، سابقه نداری ، جوجه ای، و ... و هر کی کوچک ترین کاری بدون اجازه آنها کرد رو به جای جمهوری اسلامی که حالا خفه شده (اصلاه طلب و محافظه کارش هردو, و میره که به درک واصل بشه ) اونا بازی کنن و نکنه کسی خاستی درست رو پیش ببره چه با اجازه اونا نبوده، یا هنوز دوست داره اینکار که سندشو به نام اون زدن و تو ثبت احوال هم ثبت شده این یارو بدون هیچ سابقه ای حالا اومده نصف اونم نیست میخاد به نام خودش کنه ...، ( نمیشه گلشیفته یا خیلی انسان ها رو ) که داران رادیکال ترین مبارزه رو با تحجر و بربریت اسلامی پیش میبرن، اصلاح طلب ، درون سیستم یا ...، نامید(تصور کنید موسوی، خاتمی ، کروبی ، زهرا رهنورد، بتول خانوم، صنوبر خانم یا...، به این شکل اسلام و برنامه ها و جزئیات شو پس بزنن، خوب من دیگه با اونا مخالفتی ندارم، وقتی خاستشون همون خواست مردم هست، به جز البته خیانت هایی که کردن که اونم من نمیخام انتقام بگیرم اما اونا باید به مردم جوابگو مباشن، جسم و فیزیک شون که نجس نیست که خمینی وار با اونا مخالفت کنیم ، ما خیلی وقته میگیم عوامل یا افرادی که تو سیستم دارن کار میکنن، هم به مردم بپیوندن مثل اون چیزی که تو سوریه الان داره پیش میره ) چون تو ایران به دنیا اومده یا اونجا زندگیشو ادامه داده یا فلان روز فلان حرف رو زاده یا فلان کار رو کرده ...، اونا دارن در عمل, اسلام جنایات کار عملی و متجاوز به زندگی شخصی، واقعی و طبیعی خودشون و دیگران رو پس میزنن، که تو و امثال تو فقط دری حرفشو میزانی ، فقط در حرف و ادعا احتمالا خبره ای، نه آقا جان ، بابا جان ، مامان جان یادت رفته برو تو تئوری هایی که دنبال میکردی یه نگاه بکن ، یه قرار دیگه داشتی ، مثلا اینکه مهم اینه که این تغییر ، این روند این سیر ، اونجوری که باید پیش بره که البته پیش هم میره یعنی روندی هست که به زعم تو , پیش بینی علمی شده ، اصلا اینکه کی اینو پیش ببره تفاوتی نداره ، هیچکی هم مقدس نیست، هر کسی میتونه اینکارو بکنه ، ظرف چند لحظه هم میتونه یا میتونی از این طبقه بپری تو اون طبقه ، این جایاگاه ها کاملا در حال تغییر هست ، اصلا قراره همچین جایگاهی هم برا کسی نباشه و همه احتمالا از تبعیض و نابرابری رها بشن ، البته اگه شما اجازه بفرمایید ، اجازه میفرمایید ؟ نفس اینکار است که ریشه های بربریت اسلامی موجود را نشانه رفته و دارد آنرا تکان تکان میدهد که از ریشه در آورد، حجاب سمبل و چهره سیاه زشت شوم اسلام و جنایات ان است، که چون اختاپوسی (من حیوانات را به اندازه انسان ها دوست دارم این فقط یه شکل بیان موضوع است) بر انسان افتاده و آنرا خفه میکند و تحت ان جنایات مکتوب در قرآن پیش میرود، حال هر انسانی که آنرا تلنگر بزند، دست اندازد، پس بزند دقیقن اینکار را با قرآن به مثابه مستند و مانیفست جنایات و اسلام مکتب جنایات و مجریان ش خدایان امامان ، امام زمان و ولی جنایات کار فقیه انجام داده و اتفاقن هم به شکلی کاملا رادیکال ، اکستریم و حد اکثری و در عمل دست زده و نه جست ها و فیگور هایی روشنفکر مأبانه و صرفن حرافی،همانی که بسیاری از ریز و درست روشنفکر های مدعی ان هنوز ته ته شون اون تابو و ممنوعیت حاکم رو که ظاهرا باهاش مخالفت میکنن و جستشو میان دارن و دارن تمام و کمال پیش میبرن، نه آقاجان ، بابا جان ، مامان جان ...، ییهو این گفته یادم اومد: دوصد گفته چون نیم کردار نیست !... http://www.facebook.com/ehsan.ahm/posts/280856458636796
ازنظر من برهنگی درهنر کاملا توجیه شده ست. انسان برهنه بخشی ازطبیعت وحشیه که الهام بخش کار هنری میشه . نه برهنگی درهنر موضوع جدیدیه- نه برهنگی زن ایرانی. کسانی که اینگونه نظرات رو میدن اکثرا کسانی هستند که خبر ازهیچی ندارند!! نه توی ایران پارتی رفتن تا ببینن که همه دختر ها درپارتی ها تقریبا نیمه لخت هستند -نه طرز لباس پوشیدن جماعت ایرانی ساکن لوس آنجلس رو دیدن. نه فیلم فریاد مورچه ها که همین چند سال پیش ساخته شد. نه فیلم بلوچ یا حتی درامتدادشب که قبل ازانقلاب ساخته شده بودند. به نظر من این افراد به دلیل کم اطلاعی این خانم و این حرکتش رو انقدر گنده میکنن!! بیشترشون هم کسانی هستند که به نوعی عقده های روانی ازکودکی داشتند و نیاز به توجه شدید دارند- که سرکوب شده. مثل همین خانم. که میاد این مساله رو به نوعی دیگه مطرح میکنه. یک کار ساده ی هنری بود که همه لخت بودن ایشون هم یکی. اما عمدا ازهمه بیشتر لخت شد. چرا انقدر بزرگش میکنید بی اینکه شایستگی ش رو داشته باشه؟ ایشون اگر راست میگه بره مدرسه ی بازیگری چهار تا چیز یاد بگیره تا بتونه ازون طریق عرض اندام کنه و بازیش بشه درحد ساره بیات -سوسن تسلیمی. تا دیگه مجبور نشه برای جلب توجه ازاندامهای زنانه ش استفاده کنه!!
گلشیفته از خود گذشتگی کرده. هر زنی نمی تواند این کار را بکند. مسلما انجام این کار برای او آسان نبوده. آنهم برای دختری که در سیستم تابوزده و بیمار جمهوری اسلامی بزرگ شده. دلیلی نمی شود اگر من توانایی دویدن داشته باشم، از همه ی زنها بخواهم تا مثل من بدوند. پس خانم لیلی پورزند نمی تواند لخت شود. همه ی ما زنها و مردها روی سینه ی گل شیفته زوم کرده ایم. به جای اینکه به چشمهای گلشیفته عمیق شویم، و ببینیم آن غم و درد ژرفی را که درون چشمهایش لانه کرده اند.
ببیرم الهی از این همه تلاش برای ازادی زن و مبارزه برای برای اعتلای فرهنگی ما مردمان عقب مانده ایران. من نمیدونم چرا سحرخیز و زید ابادی و ستوده و صدها مبارز راه ازادی که در زندان اوین هستند به جای اینکه اینقدر زجر بکشند نرفتند لخت بشوند. بحث های افراطی از هر دو سو تهوع اور شده است چه انها که برای لخت شدن گلشیفته رگ غیرتشان ورقلمبیده میشود و چه انها که مانند خانم پور زند فکر میکنند بزرگترین حرکت ازادی خواهی ملت ایران در لخت شدن یک بازیگر متجلی شده است. واقعیت خیلی ساده است ایشان تنها یک بازیگر است و ادعای دیگری هم ندارد و به عنوان حاکم بدنش دوست داشته لباسش را در اورد. کاری که ایشان کرده کاملا فاقد قضاوت ارزشی و اخلاقی است.
تنها یک ذهنیت ****مملو از ضد و نقیض می تواند به یک مقوله ی بسیار ساده و پیش پا افتاده که لخت شدن هنرپیشه ای جلوی دوربین را در بر میگیرد اینقدر پر و بال بدهد. خانم هنرپیشه ی متوسطی که به هر دلیلی می خواسته جلوی دوربین بالاتنه ی برهنه ای داشته باشد. یعنی اگر همین لحظه چند زن ایرانی دیگر هم عکس برهنه بگیرند و در نت بگذارند ایران آزاد خواهد شد؟ چرا دموکراسی و اندیشمندی و آزاده گی را می خواهید با نداشتن بالاپوش یکی بدانید؟؟؟؟ یعنی اینقدر ساده لوحانه به مسائل نگاه می کنید؟ همانهایی که غیرتی می شوند آن روی سکه ی کسانی چون خانم پورزند هستند که چنین تصویری را نهایت تابوشکنی می دانند، هر دو گروه خام و ساده انگار و افراطی اند! هردوگروه از کسانی هستند که قهرمانان خیالی و ذهنی خود را در آسمانها و نیمرخشان را در ماه می بینند (خمینی یادتان نرود). ملتی که از عمق فاجعه بی خبرست و با این حرکتهای پوشالی عمدی یا غیرعمدی می خواهد آزادی و استقلال و فهم و شعور را به شهروندانش هدیه کند! بیکاری هم بد دردی ست! خانم فراهانی هم باید بداند که نماینده ی هیچ زن ایرانی نیست و این را از جانب خودم که زنی ایرانی هستم می گویم. خانم عزیز شما نماینده ی من یکی نیستی. نماینده ی من ستوده ها و اردلان ها و لاهیجی ها و صدرها هستند. نه شما!
کار گلشیفته قابل تحسین است .آنهایی که دم از فرهنگ ایرانی می زنید، همان فرهنگ پوسیده تملق و چاپلوسی،همان فرهنگ مردم خوش استقبال بد بدرقه،همان فرهنگ دورویی و ریا باز هم ازین فرهنگ دم می زنید.
فرهنگ ایرانی همان است که به تماشای اعدام می رود. که سر چراغ قرمز به عابر پیاده هم راه نمی دهد اما برای وارد شدن به خانه کسی یک ربع تعارف رد و بدل می کند.دروغ می گوید و از روی همدیگر رد می شود تا به نوای بیشتری برسد.
در خیابان تنه می زند و به جای عذر خواهی چاق می کشد.حالم از این فرهنگ به هم می خورد.
کار الیا مصری با گلشیفته فرهانی دو چیز متفاوت بود بیخودی حماسه سازی نکنید یکی تو مملکت خودش بود و تا حد مرگ تهدید شده یکی در مملکت گل و بلبل تو یه مجله تبلیغ داده و مزدش رو گرفت
ارسال کردن دیدگاه جدید