تنفروشی، موافقتها و مخالفتها
چهارشنبه, 1390-10-07 17:18
نسخه قابل چاپ
سوده راد و مهسا صارمی
سوده راد و مهسا صارمی - تنفروشی و روسپیگری یکی از موضوعاتی است که از قرن هجدهم میلادی تاکنون گروهها و گرایشهای مختلف فعالان حقوق بشر، کنشگران حقوق زنان و فمینیستها بر سر آن اختلاف نظر داشتهاند. درحال حاضر در بیشتر کشورهای جهان و بهخصوص کشورهای پیشرفته، شغل کارگری جنسی به رسمیت شناخته نمیشود و قوانین، بسته به کشورها و ایالتها، جریمه و محکومیتهایی برای شخصی که بدنش را در اختیار دیگری قرار میدهد، پااندازها یا مشتریان این خدمات درنظر گرفته است. بنابراین تشکیل و فعالیت اتحادیههای کارگران جنسی در این کشورها حتی قابل تصور هم نیست. این در حالی است که برخلاف انتظار در برخی از کشورهای اسلامی مانند تونس کارگران جنسی مالیات پرداخت میکنند و ماهیانه آزمایشهای پزشکی ویژهای را پشتسر میگذارند.
در راستای حمایت از زنان تنفروش و منع خشونت علیه آنها از سال ۲۰۰۳ روز ۱۷ دسامبر روز جهانی مبارزه علیه خشونت نسبت به زنان تنفروش اعلام شده است. این روز به یاد ۹۰ زنی که در سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ قربانی قتلهای سریالی در گرین ریور سیاتل بودند، نامگذاری شده است. اکثر زنانی که توسط قاتل آمریکایی بود به قتل رسیدند، زنان تنفروش بودند. از سال ۲۰۰۳ تا امروز هرساله کارگاههایی برای منع خشونت علیه زنان روسپی در برخی کشورها برگزار میشود.[۱]
از سال ۱۹۹۹ در سوئد و از سال ۲۰۰۹ در نروژ و ایسلند قانون مجازات مشتریان تنفروشی تصویب شده است. در بسیاری کشورها همچون ترکیه، آلمان، دانمارک، ایتالیا، یونان، هلند، اتریش، سوئیس، بلژیک، برزیل، آرژانتین، کاستاریکا، کانادا، نیوزیلند و استرالیا روسپیگری و تنفروشی آزاد و تحت پوشش قوانین است. در ایالت نوادا آمریکا روسپیگری و تنفروشی با وجود محدودیتها آزاد و در انگستان هم روسپیگری آزاد و بلامانع اما تبلیغ برای آن در اماکن عمومی ممنوع است.
به تازگی در پی فراخوانی که ۳۷ انجمن و گروه برابریخواه جنسیتی در فرانسه امضا کردند مجلس ملی فرانسه قانون "منع سیستم تنفروشی" را با اکثریت آرا تصویب کرده است. پس ازاجرایی شدن این قانون مشتریان "خدمات جنسی" به حداکثر دوماه حبس و پرداخت سه هزار و هفتصد و پنجاه یورو جریمه نقدی محکوم میشوند. در پی تصویب این قانون که در آن به وضوح از کسانی که به تنفروشی اشتغال دارند به عنوان "قربانیان سیستم تنفروشی" یاد شده، راهکارهای حمایتی، اقتصادی، اجتماعی و درمانی و پرشکی نیز در نظر گرفته شده است و هدف اصلی آن مبارزه با شبکههای قاچاق انسان و بردهداری جنسی است. از میان این راهکارها میتوان به درنظر گرفتن تسهیلاتی جهت ارائه کارت اقامت و اجازه کار در فرانسه به این افراد اشاره کرد. آنها همچنین میتوانند علیه پااندازها شکایت کنند.[۲]
با این که در خرید و فروش خدمات جنسی هم زنان و هم مردان اشتغال دارند، اما بیشترین شمار عرضهکنندگان خدمات جنسی را زنان تشکیل میدهند و استفادهکنندگان یا مشتریان این خدمات نیز عموماً مردان هستند. مردان شاغل در این بازار سهم بسیار کمتری را به خود اختصاص دادهاند و بیشتر آنها هم به عنوان گردانندگان باندها یا پاانداز مشغولند.
تنفروشی و حق مالکیت بر بدن
بسیاری از کنشگران حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق کودک و بهطور کلی گروههای برابریخواه روسپیگری را نوعی خشونت علیه زنان میدانند و با قانونی شدن آن به هر نحوی مبارزه میکنند. به همین دلیل است که حتی استفاده از کلمه "کارگر جنسی" احساسات و خشم آنها را برمیانگیزد.
بررسی پدیده روسپیگری و چگونگی برخورد با آن به عنوان یک شغل بر اساس دو نوع دیدگاه شکل میگیرد: مدل کارگرجنسی و مدل خشونت علیه زنان که اصطلاح "کارگر جنسی" را سرپوشی برای خشونتهای جنسی و روانی میدانند. گروهی قانونی کردن شغل کارگران جنسی را قانونی کردن خشونت علیه زنان و نابرابریهای جنسیتی میدانند. آنها برای ساختن جامعهای برابر، نه تنها مهیاکنندگان و مشتریان این خدمات را مجرم میدانند بلکه برای کسانی که خود را برای لذت جنسی در اختیار دیگران قرار میدهند، امنیت جانی و امکانات بهداشتی و سلامتی را لازم میدانند. این امکانات تنها به استفاده از کاندوم هنگام آمیزش خلاصه نمیشود و حق انتخاب نوع برقراری رابطه باید جزو حقوق آنها باشد. این درحالی است که عدهای دیگر معتقدند وجود بازار و صنعت کارگر جنسی، خود تأمینکننده برابری جنسیتی است. آنها بر این باورند که حق مالکیت زن و انسان بر بدن خویش، این حق را به او میدهد که هر عضو از بدن خود را به فروش بگذارد و در ازای خدماتی که با مغز، دست و پا و یا آلت جنسی خود ارائه میدهد درآمد داشته باشد. تفاوت این دو نگاه در نتیجه عملی آنها است: قانونی کردن کارجنسی انسانهای بیشتری را به این روش درآمد جذب میکند و خشونتهای جنسیتی را به ویژه بر زنان افزایش میدهد و غیر قانونی بودن آن، زنان و مردان بیشتری را از دامنه این خشونتها در امان میدارد.
موافقان و مدافعان روسپیگری معتقدند که مالکیت انسان بر بدن خویش این اجازه را به او میدهد که از بدن خود در هر راهی و هر طور که میخواهد استفاده کند. آنها بر این باورند که هرگاه فردی نیاز به خدمات تخصصی همچون پزشکی، مکانیکی و مهندسی داشته باشد، برایش مهم نیست چه کسی آن کار تخصصی را انجام خواهد داد، بلکه صرفاً نیاز به آن خدمات مهم است. برخی از آنان معتقدند مخالفان که برای غیر قانونی کردن تن فروشی تلاش میکنند، در واقع موقعیت زنان تن فروش را به خطر میاندازند و برای آنها خطراتی را ایجاد میکنند.
موافقان قانونهای مجازات مشتریان
فمینیستهای مخالف با نظام روسپیگری میگویند تن فروشی را باید شکلی از خشونت علیه زنان تلقی کرد و نباید در جوامع قانونی شود. گروهی از آنها اعتقاد دارند تعداد کسانی که آگاهانه شغل تنفروشی را انتخاب کردهاند نسبت به کسانی که به اجبار به این کار روی آوردهاند بسیار کم است. آنها اذعان میدارند از سویی "انتخاب شغل" باید آزادانه و بر مبنای ارزشگذاریهای منطقی بین حداقل دو شغل انجام گیرد، در حالیکه بسیاری از تنفروشان در عمل انتخاب دیگری جز تن دادن به "ارائه خدمات جنسی" ندارند. از سویی دیگر "لذت و رضایت" را دو عنصر اصلی برای برقراری رابطه جنسی برابر میدانند و هر دو این عناصر را در روابط مبنی بر فروش خدمات جنسی غایب میبینند.
همچنین مخالفان تنفروشی معتقدند اثرات منفی این کار تا درازمدت بر جسم و روان این زنان باقی میماند. تنفروشی فعالیتی است که منجر به آسیبهای روانی و جسمی، اضطراب، استرس، افسردگی، روی آوردن به الکل و مواد مخدر و اعتیاد، اختلال در خوردن و امکان آسیبرسانی به بدن خویش میشود.
بنا به شهادت بسیاری از افرادی که پیشتر به تنفروشی اشتغال داشتهاند، در زمان برقراری رابطه جنسی احساس میکردهاند روحشان از بدنشان جدا شده است و هیچ دردی را حس نمیکردهاند. علاوه بر این خشونت و عدم رضایت در برقراری ارتباط جنسی، مشتری با آنها مانند کالایی برخورد میکند که بهای آن را پرداخته است و به خود اجازه میدهد هر خشونت فیزیکی را بر او روا دارد و نه تنها نیازهای جنسی خود را تأمین کند، بلکه فانتزیهای جنسی را که اکثراً از طریق فیلمهای پورنوگرافیک آموزش داده شدهاند و سرشار از خشونت نیز هستند عملی کند. اکثر این فانتزیها بر سلطه مردان بر زنان بنا نهاده شده است.
امین بزرگیان، روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل اجتماعی در شرح ماهیت تنفروشی میگوید: "در عمل تنفروشی دو میدان اجتماعی به هم پیوند میخورند، یکی تمایلات و رابطه جنسی. دیگری اقتصاد و پول که در هردوی این میدانها قدرت در اختیار مردان، به معنای ساختار مردسالارانه است و یک قدرت سازماندهی شده تاریخی قابل توجه ضد زنان وجود دارد. ساختار این دو میدان نیز پر از نابرابری و سرکوب است. با این مقدمه ما میتوانیم بفهمیم که چرا نظام تنفروشی، نظامی مالامال از سرکوب، ستم، قدرت و مردسالاری است. زیرا تواماً میراث دار دو قدرت اجتماعی، هم تمایلات جنسی و هم پول است. از این طریق ما میتوانیم به ماهیت نظام تنفروشی پی ببریم. مسئله دیگر این است که در این نظام تنفروشان حامل این نظام هستند؛ مانند کارگرانی که حامل نظام تولید هستند، روسپیان و نظام روسپیگری دو چیز مجزا هستند، گرچه آنان کاربران و راه برندگان این نظام هستند اما این باعث نمیشود که نظام تنفروشی را معادل تنفروشان بدانیم. نظام تنفروشی چیزی بزرگتر و فراتر از تنفروشان است. این قوانین که خواست قانونگذاران است به جای افزایش فشار و محدودیت بر نظام و ساختار تنفروشی، فشار را بر تنفروشان افزایش میدهد و روسپیها در این میان تحت تاثیر این قانون قرار میگیرند."
بزرگیان در ادامه میگوید: "نظام تنفروشی ذاتاً یک ساختار خشونتوار است. در نظام تنفروشی نوعی از تجاوز رخ میدهد و این تجاوز از طریق پول انجام میگیرد. پول در این میان جرمی که مردان مرتکب میشوند را کمتر میکند، گویی پول شکل مجرمانه این عمل را از بین ببرد. به هیچ عنوان نباید اشکالی از باج دادن به نظام تنفروشی وجود داشته باشد، از روسپیان به عنوان کارگران این نظام که ساختار اقتصادی و نظام مردسالاری آنها را به این کار واداشته است، میشود دفاع کرد اما این به معنای دفاع از نظام روسپیگری نیست."
مخالفان قانونهای مجازات مشتریان
مهشید راستی، فمینیست و فعال حقوق زنان ساکن سوئد که در سال ۱۹۹۹ از حامیان و طرفداران تصویب قانون محکومیت خریداران خدمات جنسی بوده است در مورد این قانون و تاثیرات آن میگوید: "از تاثیرات مثبت این قانون برداشتن جرم از دوش زن تنفروش است. این قانون با تأکید بر جرمزدایی از تنفروشی و مجرم دانستن خریداران و دلالان سکس، چهره دیگری به تجارت سکس در سطح اجتماعی داد که با چهرهای که از نظر سنتی در جامعه وجود داشت متفاوت بود و من از این نظرهمچنان با این قانون همراه و موافق هستم که تنفروش را چه زن و چه مرد باشد، مجرم نمیشناسد بلکه بهطور کلی تجارت سکس، خرید و دلالی سکس را جرم به شمار میآورد. هرچند که من امروز، برخلاف زمان تصویب این قانون، چندان با مسئله جرم انگاشتن خرید سکس هم موافق نیستم، چرا که فکر میکنم به نوعی بیشتر از اینکه نگاه قضایی به این تجارت بدهد، نگاهی اخلاقی را در این زمینه باب میکند که در این نگاه اخلاقی همچنان تنفروش است که مورد قضاوت قرار میگیرد، هرچند که قانون او را مجرم نشناسد."
مهشید راستی در ادامه میگوید که از دید وی و با آماری که در دست دارد تصویب این قانون به تقلیل خرید و فروش سکس در سوئد کمکی نکرده است. او میگوید: "در سال ۲۰۱۰ ارزیابیهایی روی این قانون صورت گرفت که پس از اعلام نتایج آن بسیاری از فعالان در این زمینه اعتراض کردند. زیرا این ارزیابی با اصول آکادمیک ارزیابیهای مصوبات اجتماعی انطباق نداشته است تا جایی که حتی محققان اجتماعی مختلفی آن را یک رسوایی بزرگ مینامیدند. این ارزیابی در تلاش این بود که نشان دهد قانون تصویب شده راهکاری مفید بوده و نتیجه داده است."
او میافزاید: "یکی از پایههای این ارزیابی میزان کاهش فحشای خیابانی در شهرهایی بزرگ سوئد مانند یوتهبوری، مالمو و استکهلم بود. در حالی که اگر فحشا از خیابانها جمع شده، عمدتاً دال بر تنزل این تجارت در سطح جامعه نیست بلکه شکل ارائه خدمات جنسی تغییر کرده است. امروزه در سوئد راههای مختلفی برای خرید و فروش سکس وجود دارد. سکس پارتیها و استریپ کلابها و سایتهای اینترنتی. خرید و فروش سکس طبق آمارهای اجتماعی به شدت افزایش پیدا کردهاند ولی در ارزیابی قانون این افزایش بسیار کمرنگ مورد اشاره قرار گرفته بود و اشارهای به آمار استریپ کلابها، سکس پارتیها، سایتهای خرید و فروش سکس که یکی از فاکتورهایی تعیین کننده در نتیجه ارزیابی بودند، نشده بود. زمانی که از سکس مخفی در سوئد صحبت میکنیم نمیتوانیم منبع آمارمان را گزارش پلیس و کاهش فحشای خیابانی قرار دهیم. دختران جوان به شکل بردههای جنسی ازکشورهای شرقی اروپا مانند لیتوانی به سوئد آورده میشوند و بدون پاسپورت در خانههای مخفی نگهداشته میشوند؛ خانههایی که پلیس هم از وجود آنان بیخبر است. به این دلیل نتایج این ارزیابی غیر واقعی تلقی شده و ارزیابی مورد انتقاد محققان اجتماعی و فعالان حوزه زنان قرار گرفته بود."
جامعه مردسالار و معاملات جنسی
وقتی تنفروشی در جامعهای پذیرفته میشود، این جامعه ناخودآگاه از خود در زمینه تأمین امنیت فردی در حوزه خشونتهای جنسی سلب مسئولیت میکند. شیوع این تفکر در هر جامعه باعث میشود مردان حق تعرض به زنی را که در ازای مبلغی پول بدست آوردهاند برای خود قائل شوند و این تفکر تا آنجا پیش میرود که به هر زنی به عنوان یک کالای قابل خرید نگاه کنند. تعداد زنان تنفروش همواره بسیار بیشتر از مردان روسپی بوده است که این خود گواهی بر این است که این حرفه به نابرابری زنان و مردان دامن زده و خشونتی علیه زنان است.
تجربه و آمار رسمی نشان میدهد در کشورهایی چون آلمان و بلژیک که از لحاظ قانونی برای تنفروشی ساز و کارهایی پیشبینی شده است، نه از آمار تجاوز و خشونت علیه زنان کاسته شده و نه بر شمار قراردادهای رسمی تنفروشی افزوده شده است. این در حالی است که هر روز به شمار دختران نابالغ یا بسیار جوانی که برای این کار از کشورهای شرق اروپا میآیند و مراکز "ارائه خدمات جنسی" افزوده میشود. حتی اگر آثار و رد پای تنفروشی که از آن به قدیمیترین شغل جهان یاد میشود در همه ادوارتاریخی دیده شود، امکان توقف آن همچون بسیاری دیگر از سنتها و اعمال خشن و کهن هست.
کارگران جنسی در ایران
به دلیل دشواری تحقیق درباره زنان روسپی و عدم تمایل مسئولان برای رسیدگی به وضعیت این زنان تا به حال آمار دقیقی از زنان تن فروش و کارگران جنسی در ایران به دست نیامده است.
به گفته حبیبالله فرید، مدیر امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی براساس آماری که به تازگی سازمان بهزیستی اعلام کرده است، زنان تن فروش دو گروه را تشکیل میدهند. حبیبالله فرید این دو گروه را این چنین تقسیمبندی میکند: "گروه اول صرفاً به خاطر مسائل اقتصادی به این چرخه وارد میشوند و با بحثهای حمایتی و توانمندسازی اقتصادی میتوان آنان را از این چرخه خارج کرد. گروه دوم افرادی هستند که میزان درآمد متوسطی دارند و برای افزایش کیفیت زندگی و مادیات این کار را انجام میدهند و در مورد این گروه انگیزهها صرفاً اقتصادی نیست و باید روی تغییر نگرشها و ارزشهای این افراد سرمایه گذاری کرد."
وی همچنین درباره آخرین تغییرات الگوی زنان تنفروش میگوید: "بیش از ۵۰ درصد کارگران جنسی در این تحقیق زنان متأهل هستند و اغلب افرادی که در این تحقیق مورد مطالعه قرار گرفتهاند افرادی از طبقه متوسط جامعه هستند."
فرید همچنین یادآور میشود: "کارگران جنسی در مثلثی به سر میبرند که روسپیگری، اعتیاد و خشونت اضلاع آن هستند و آنان مصون از تمام این مسائل نیستند."[۳]
در دهه هفتاد شمسی به دلیل تحولات سیاسی و اقتصادی در ایران مسائل اجتماعی و فرهنگی از دید مسئولان دور ماند و به آن پرداخته نشد. در این میان جامعهشناسان و مسئولان مربوط نیز سخنی از زنان روسپی به میان نیاوردند تا تلنگری به جامعه اخلاقمحور و ارزشگرای ایران وارد نشود. تا دهه هشتاد مسئولان و پژوهشگران هنوز نامی مناسب برای نامیدن زنان تنفروش و روسپی انتخاب نکرده بودند و آنان را "زنان ویژه" مینامیدند، از دهه هشتاد به بعد زنان روسپی را "زنان آسیب دیده" خطاب میکردند و پس از سری قتلهای زنجیرهای زنان روسپی کمکم رسانهها نیز به این پدیده اجتماعی پرداختند.
موضوع زنان تنفروش همیشه در لایههای پنهان جامعه ایران جای گرفته است و به همین دلیل هیچوقت آمار دقیقی از تعداد این زنان و وضعیت آنان به دست نیامده است. فقر اقتصادی و فرهنگی، بیکاری و معضلات اقتصادی از دلایلی است که باعث افزایش گرایش زنان به روسپیگری میشود. همچنین از دید برخی کارشناسان تجملگرایی و میل به افزایش سطح رفاه یکی دیگر از دلایلی است که زنان به خاطر آن به تنفروشی روی میآورند.
رنه کوئینگ، جامعهشناس سوئیسی نظریهای را بیان میکند که دلایل روی آوردن روزافزون زنان به تنفروشی را کامل میکند. وی میگوید: "فقر به تنهایی یک عامل ثباتبخش است، اما اگر در مقابل فقر تصویر ثروت و یا آرزوهای بلند پروازانه رفاه ارائه شوند در آن صورت فقر غیر قابل تحمل میشود و در آن صورت رفتارهای انحرافی و نارضایتی اجتماعی رشد میکند."
همانطور که امانالله قراییاقدم، آسیبشناس پیشتر به خبرآنلاین گفته است: "همانطور که میدانید فرهنگ دولایه دارد؛ یک لایه ظاهری است که میبینیم و یک لایه پنهانی. موضوع زنانی خیابانی لایه پنهانی جامعه است؛ یعنی هیچکس نمیتواند در کشور آمار دقیقی را از این زنان بدهد. پس این موضوع پنهان است و دلیلش هم این است که اگر برملا شود نتیجهاش سنگسار و زندان و... است و این طبیعی است که این زنان تمام سعی خودشان را بکنند تا حضورشان را رخ مسئولان نکشند."[۴]
در جامعه ایران همواره سکوت حول مسئله تنفروشی حاکم بوده است. گویا کسی تمایلی ندارد از وضعیت آنها بداند و راهکارهای پیشگیرنده و سیستمهای حمایتی سلامتی و بهداشتی، تسهیلات اسکان و حمایتهای روانشناسی را در اختیار آنان قرار دهد، تا این زنان بتوانند به جامعه برگردند.
عدم تمایل به دانستن درباره زنان روسپی و نقص رسیدگیها به زنان تنفروش و آسیبدیده در کشور همواره مسائل آنان را به مسائلی ممنوع و تابو تبدیل کرده است. همین امر باعث میشود که پرداختن به این موضوع دشوار و پیچیدهتر شود.
پی نوشت:
۳. ایسنا
۴. خبرآنلاین
من تصور می کنم فمینیست هایی که با شدت یک فرد مذهبی مخالف کارگران جنسی هستند از نظر سطح فکری چندان فرقی با همه دیکتاتورها و خود محورهای دنیا ندارند . یعنی کسانی که فکر و روش خود را حقیقت مطلق می پندارند و همه را ملزم به اطاعت از آن می دانند . حال این که قدرت را در دست دارند که بتوانند به خواسته خود جامه عمل بپوشانند یا نه بحث دیگری ست .
هر انسانی عضوی از اعضای بدن خود را به کار می گیرد ، تا درآمدی کسب کند و زندگی نماید . تمامی کارگران " یدی " نیز از وضعیت خود راضی نیستند و مایل به ماندن در شغلشان نیستند . دلیل بر این می شود که بر علیه مثلا کارگران ساختمانی و . . . موضع گیری کنیم ؟
این که نتوانیم امنیت شغلی برای هر دسته ای از جامعه فراهم کنیم اشکال کار حکومت و جامعه است . با حذف صورت مسئله که نمی توان مسئله را حل نمود ! و اتفاقا جالب است که بدانیم این شغل یکی از قدیمی ترین شغل های دنیا ست . با نفی آن تنها با بی مسئولیتی چشمگیری نسبت به آینده قشری که حذف شدنی نیست برخورد کرده ایم .
باید برای کارگران جنسی نیز اتحادیه های کارگری تشکیل داد . باید سعی در امن کردن شغل آن ها نمود . باید زندگی این بخش از کارگران جامعه را نیز تامین کرد .
خوب بود- همین که جندتایی رفرنس دادید و یک طرفه به قاضی نرفتهاید به نوشتهتان اعتبار میدهد.
بعید نمیدانم بزودی بگویند، یعنی روشن و واضح، که روسپیگری بهترین شغل جهان است و فقط عقب مانده های مذهبی با آن مخالفند و هر کس در دلش هم با آن مخالف بود ولی صدایش را در نیآورد بترسد که مبادا بفهمند و به حسابش برسند
خود فروشی نه کار است و نه بکار گرفتن عضوی برای کسب درآمد.کسی که در رابطه با عمل اجباری خودفروشی زنان چنین می اندیشد را باید به خود فروشی مجبور کرد تا بفهمد که شخصیت ،وجدان و هویت انسانی چیست؟چه فرد عاقل و یا روشنفکری قادر است که بگوید: زنان به خاطر کسب درآمد حاظرند خودفروشی کنند،اما سر کار دیگری نروند؟ نبود کار و منبع درآمد و نبود ارگانهای حمایتی در جامعه است که زنی را مجبور به خود فروشی میکند و نه چیز دیگری.هیچ زن نرمالی حاظر نیست که با کسی هم بستر شود که بوی گند میدهد،شپش از سروکولش بالا میرود ،بی شخصیت است و از عشق و احساس و عاطفه بی بهره است و حتی نمیتواند ازرابطه جنسی خود با زنی درست بهرمند شود؟حتی آن زنی که برای رسیدن به یک مبلغ کلان ،یک یا چند بار ممکن است با مرد ثروتمندی همخوابی کند نیز قلبأ علاقه ای به چنین عملی ندارد و باز اینجا اجبارأ برای همرنگ و همطراز شدن با دیگران چنین خطائی را میکند و در این مورد هم شخص خود فروش به تنهائی مقصر نیست و مسئولین فرهنگی و اجتماعی و پدر و مادران مسئول اصلی بروز چنین رفتاری هستند.چون وقتی شکاف طبقاتی زیاد شد و سطح دانش علمی و آگاهی اجتماعی -سیاسی طبقات کم درآمد هم رشد کافی نمی کند و در نتیجه وسوسه های طبیعی و کنجکاوی ها ، افراد به انحرافات و تخلفاتی روی می آورند.
در تمام جوامعی که اختلاف طبقاتی زیاد است،نه روابط سالم عشقی و نه روابط سالم جنسی دیده نمی شود.در جوامع اسلامی حکام مسلمان و مذهبیون رابطه سالم جنسی را فحشا می دانند و ممنوع می کنند و در جوامع سرمایه داری هم هر کشوری ساز خود را میزند و در کشورهای سوسیالیستی هم کلا ممنوع بود.
طبق دستورات دینی تمام ادیان ، سکس قبل از ازدواج ممنوع بوده و هست.اینکه برخی به تاریخ خود فروشی استناد میکنند و ان را یک شغل قدیمی اعلام میکنند،درک درستی از شخصیت انسان و مخصوصأ زنان ندارند.برای جلوگیر از سوء تفاهم و برای اینکه به من حمله ور نشوید ،یک مثال برایتان میزنم:اگر تمام زنان در کره خاکی به اندازه کافی و حتی بیشتر از نیاز مادی خود امکانات و پول داشته باشند،آیا زنی را پیدا خواهید کرد که صرفا برای کسب درآمد خود فروشی کند ؛ یا در چنین شرایطی زنان خود خریدار کالایی به نام مرد نخواهند بود؟ موفق باشید
در این مقاله در مورد دلایل مخالفت نوشته. من چند نکته را در همینجا می نویسم. اولا بعضی از موضوعات از نظر فرهنگ مسلط موضوعات شنیع و پستی است و سیاستمداران و منتقدان سعی می کنند خود را وارد بحثهای "سخیف" نکنند. مثلا ساخت فاضلاب و دفع پس ماند شهری در بسیاری از کشورهای در حال توسعه از اولویت برخوردار است ولی سیاستمداران تبلیغ انتخاباتی خود را بر سر موضوعات با پرستیژ چون آزادی و .. می گذارند. بنظرم کمتر کسی است که بخواهد تا در موضع دفاع روسپیگری بنویسد و خود را در معرض اتهام "فساد اخلاقی" قرار دهد. در مخالفت با مجازات خریداران خدمات جنسی باید بگویم اولا بسیاری از مردان جوان ممکن است در سنین نوجوانی و جوانی مشتری این خدمات باشند. درصورتیکه توسط پلیس بازداشت شوند در پرونده آنها جرم ثبت می شود و تا آخر عمر بسیاری از فرصتهای شغلی را از دست می دهند. (این جرم را من آنقدر بزرگ نمی دانم که زندگی یک فرد را بخاطر آن تباه کرد). دوم این ممنوعیت مخالف آزادی و اراده افراد است. سوم تن فروشی راهی برای انتقال ثروت از فرادست (مرد) به بخشی از طبقه فرودست (زن فقیر) است. زنان تن فروش در یک وضعیت بسامان به استقلال مالی دست پیدا می کنند و عاملیت می یابند. سایر استدلالها نیز بنظرم قوی نیست. اگر این کار برای کارگر خطرناک است. کار در معدن هم خطرناک است. با قانونی کردن می توان بر سلامت و بهداشت کارکنان و مشتریها نظارت کرد نه با غیر قانونی کردن. روسپیهای قانونی کارت سلامت دارند.
واژه، جان دارد، تاریخچه دارد، باردارِ فکر و اندیشه و گاه ایدئولوژی است. وقتی مطلبی در تیترش از واژهی "تن فروشی" استفاده می کند، خودبخود سمتوسوگیری تهیه کنندهی مطلب و آدرس گیرنده مشخص شده است. بیائیم به این مترادفها دقت کنیم: آشغالی، سوپور، رفتگر، کارگرِ شهرداری، کارگرِ سازمان بهداشت شهری و ... . کاربست هرکدام از این واژههای مترادف برای شغل خدماتی بهداشتی و نظافتیِ شهری از طرف گوینده یا نویسندهاش، نشان دهندهی دیدگاه یا نگاه یا برداشتِ کاربرندهاش است. روسپی، فاحشه، خراب، تنفروش، ارائه دهندهی خدمات جنسی-عاطفی و ... واژههایی هستند که مصرفکنندهاش به فراخورِ نگاهش به موضوع، برداشتِ شخصی-اجتماعیاش را لو میدهد. به نظر من، "ارائه دهندهی خدمات جنسی-عاطفی"، یکی از بهترین واژههایی است که در آن نه تنها نظر احترام آمیز به آزادی فردیِ شاغل به این شغل دارد، بلکه مخالفتش با اجبارهای مافیایی و یا زورگویی و باجخوری را هم بیان میکند. بیائیم به آزادی فردیِ کسی که این کار را انتخاب میکند و کسی که از این خدمات استفاده میکند، احترام بگذاریم، به جای آن که ولی و سرپرست او شویم و به او راهوچاهِ سلیقهای، ایدئولوژیک، اخلاقی، مذهبی و عرفی نشان دهیم و از پیش او را محدود و محکوم کنیم. علی صیامی/هامبورگ/ دسامبر 2011
آقای صیامی، نظر شما در باره محترم شمردن این قشر از جامعه و پرهیز از بکارگیری واژههای خفتبار بر علیه آنها در کل صحیح است. ولی دو مطلب در بطن گفتهتان با واقعیت نمیخواند. اولا تنفروشی که در مجموع بدلیل نیاز مالی است، با نفی عاطفه همراه است. همچنانکه کارگر ساختمانی با سنگ و آجر و گِل رابطه عاطفی برقرار نمیکند، این شغل هم ارائه خدمتی است بدون لذت در مقابل پول. فروش تن است و بس. بههمین دلیل خود را از تن خود جدا میکند. در واقع اگر این جدایی نباشد و عاطفه را با کارش درآمیزد، خود را در معرض روانپریشیهای خطرناک قرار میدهد. ثانیا باید از نگاه خود تن فروش به فردیتاش نگریست. آیا او هویت فردیاش را در خدمت دهندهگی میبیند؟ لازم است در این باره تحقیق شود. اما بنظر میرسد چه عضو سندیکا و سازمانی باشد و چه اسیرسیستمی غارتگر، در ابتدا خود را تنفروش بشناسد. تن، در مقابل پول.
آقای صیامی عنوان کردن واژه خدمات عاطفی نشان دهنده دغدغه برای دیدگاه غیر احترام آمیز نسبت به شغل افرادی که به این کار از ناچاری کشیده می شوند نیست. این عنوان تلاشی هست برای ایجاد دیدگاه احترام آمیزنسبت به مشتریان این گونه خدمات
کاربر مهمان برایم نوشته و از من پرسیده: (باید از نگاه خود تن فروش به فردیتاش نگریست. آیا او هویت فردیاش را در خدمت دهندهگی میبیند؟ لازم است در این باره تحقیق شود.).
١- فکر میکنم خلط مبحث شده. اگر واژهی "تن فروش" را برای کسی بکارببریم که به اجبارِ مالی و با اکراه و یا حتا به تهدید و زورِ فرد و یا سازمانی اجزای بدنش (دست، اندام تناسلی، لب، کون، دهان و...) را تکتک و یا در اجماعش به عنوان کالا عرضهی بازار کند، مخالفتی با نویسندهی کامنت ندارم که او "در معرض روانپریشیهای خطرناک" قرارمی گیرد. اما در این قشر اجتماعی، کسانی هم هستند که به اختیار و آگاهی این شغل را برای کسب درآمد بیشتر از نرخ مزد رایج ، برای مدت محدود و یا طولانی انتخاب میکنند. اینان زیرمجموعه دارند. به دو گروه از این زیرمجموعه اشاره میکنم. گروهی از پلیگامها (یعنی کسانی که نیاز جنسیشان با یک نفر ارضا نمیشود و در عین حال از این راه کسب درآمد هم میکنند.). یا فردی که توان مالیِ رسیدن به آرزویش را ندارد، به مثل جوانی که میخواهد درس دانشگاهی بخواند، اما نه تنها توان مالی هزینهی دانشگاه را ندارد، بلکه فکر میکند با انتخاب کارِ معمولی، وقتش را برای درس خواند از دست میدهد. اگر جامعه به آن حد از رشد اجتماعی در احترام به آزادیهای فردیِ آحاد اجتماعیاش رسیده باشد، یعنی به انتخاب شغلِ فرد احترام بگذارد، چنین شخصی "در معرض روانپریشیهای خطرناک" قرار نمیگیرد. در حال حاضر در آلمان و هلند ارائهی خدمات جنسی از نظر قانونی به عنوان شغل خدماتی شناخته شده و شاغلان در این شغل از مزایای بیمهی درمانی و بیکاری و بازنشستگی هم بهره میبرند.
٢ – به، هنوز هم " لازم است در این باره تحقیق شود." اما گویا دوست کامنتنویسِ ما از تحقیقات گستردهای که در این زمینه شده بیخبر است. کافی است اشاره کنم که شناسایی شغل خدمات جنسی در آلمان و هلند بر پایهی همین تحقیقها و بحثهای اجتماعی و پارلمانی در طولِ دهها سال عملی شده است.
٣- ادعا شده: " کارگر ساختمانی با سنگ و آجر و گِل رابطه عاطفی برقرار نمیکند." این ادعا از کجا بر میآید؟ اولن شغل کارگر ساختمانی، شغلی خدماتی نیست، چنانچه نویسندهی کامنت نوشته است. شغلی تخصصی و بدنی است. دومن، اگر این شغل از طرف انجام دهندهاش انتخاب شده باشد، آن کارگر با میل تن به آن کار میدهد و میتواند با آن رابطهی عاطفی هم برقرار کند. مگر نویسندهی کامنت، منظورش از کارگر ساختمانی، کارِ غیرقانونیِ و به شکل بیگاری باشد. به مثل به کارگیریِ غیرقانونی با مزد ارزانِ کارگران خارجی و بدون خدمان بیمهای در کشوری مفروض.(بیگاری از کارگران افغانی در ایران و یا کارگران خارجی در اروپا)
٤- من اینجوری فکر میکنم که تهیهی گزارشی از موضوعی اجتماعی، نیاز به دوری جستن از پیشداوریهای اخلاقی، عرفی، اجتماعی و حتا قانون رایج دارد، و در عین حال محتاج مطالعه و پژوهشِ کافی است، که متاسفانه این گزارش را فاقد این مختصات یافتهام. شاید هم دریافت من اشتباه باشد!
علی صیامی/هامبورگ
الا یک سوال از دوستانی که مخالف این قضیه هستند،
آیا سوپور شهرداری یا کسانی که در تقسیم بندی و جدا سازی اشغالها کار میکنند، با رغبت این کار را انجام میدان؟ موقعیت اجتماعی قابل قبولی دارند، به راحتی بچههاشون عنوان میکنند والدین آنها چه کار میکنند، و آیا کار دلچسبی هست؟ از نظر روحی خیلی خوشحالند؟ انتخابی در کارشون بده؟ بین ۲ تا شغل آن را انتخاب کردند؟ و بدتر از همه آیا درآمد بالائی دارند؟
مخالفت با این کار، به قول کامنت گذار قبلی پاک کردن صورت مساله است، بهتر است کاری کنیم که این شغل هم بهتر بشه، امنیت خدمات دهندگان بیشتر بشه، نه با مخالفت الکی شرایط را برای آنها سختر کنیم، چون با غریزه جامعه به این صورت نمیشه مبارزه کرد و سرکوب کرد.
در مورد اینکه تن فروشی عوارض روحی و روانی دارد حرفی نیست اما این تنها حرفه ای نیست که این عوارض را دارد. من هم هر روز سر کار از دیدن رییسم که یک پشمالوی بد ترکیب کثیف و چاق که کوچکترین لیاقتی برای اشغال ان پست ندارد سر و کله بزنم عذاب می کشم. از اینکه این اقا به اندازه جلبک هم دانش ندارد و فقط به خاطر سپاهی بودن این پست را گرفته و با دیگران مانند برده رفتار می کند دچار فشار خون و ضعف اعصاب شده ام. انتخاب و ماندن در این شغل برایم یک اجبار است. هر روز فکر می کنم دارم روح و روانم را به یک ادم پست که فقط به خاطر ذوب در ولایت جهل و جور پیشرفت کرده میفروشم. حقوق و درامد چندین میلیونی مال ایشان و خر حمالی مال من و همکارام. پس این عوارضی که گفتید تنها مرتبط با تن فروشی نیست.
چه قدر این سطحی نگری آزارم میدهد .
مردی که با عرق جبین پولی به دست می آورد و آن را دو دستی تقدیم یک زن میکند تا غریزه اش را که به او تحمیل شده
قدری آرام کند آیا او نیز قربانی نیست ؟
به یک کارگر زحمت کش چگونه دستمزد میدهند ؟
باید جان بکند تا چند یورو به او بدهند .
او باید آن ها را روی هم جمع کند تا بتواند سالی فقط چند بار تن یک زن را لمس کند
حالا میخواهند او را به عنوان خریدار سکس هم جریمه کنند
چه قدر سطحی نگری
در شرایطی که بسیاری از زنان فقط بدنبال مردان پولدار هستند
پس سهم آن کارگر زشت بی پول که زنی با او دوست نمیشود کجا میرود
آیا میخواهند زندان ها را بیش از این پر کنند ؟
آیا این وقاحت نیست ؟
شرم باد بر هر جنبشی که مردان را میخواهد اخته کند
بس است
مردان نیز به قدر زنان قربانی سیستم های فاسد اجتماعی هستند
من همان قدر که طرفدار مردان هستم طرفدار زنان نیز هستم
ولی این یکسو نگری تیشه به ریشه جامعه میزند و فاجعه بار است
امیدوارم این قوانین مرد ستیز اصلاح شوند
امضا
یک مرد که به برابری زن و مرد معتقد است
دوستان با نظرات منصور موافق هستم شما خواننده محترم هم اندکی انسانی تر و عاقلانه تر به موضوع نگاه کن وخودت را بجای ان بگذار خواهی دید که درست ومنطقی است
Unwanted touch اتهامی است که یک زن میتواند به یک مرد وارد کند
مرد به قانون احترام میگذارد
زن به مرد پیشنهاد میکند : به تو اجازه میدهم به من دست بزنی چون اختیار تن خود را دارم ولی باید بهای آن را بپردازی
مرد پول را میدهد و تن زن را لمس میکند . هر دو adult هستند و احتیاج به قیم ندارند .
اگر قرار است برای زنان تن فروش قیم باشیم باید برای مردان خریدار سکس هم قیم باشیم
چطور نظام بازار آزاد اصل عرضه و تقاضا را قبول دارد ولی به خود اجازه میدهد به حریم خصوصی دو نفر وارد شود
چند سال پیش یکی از ستارگان پور نوگرافی در پاسخ یک خبرنگار که به استثمار زنان اشاره کرده بود گفت : آنکس که استثمار
میشود مرد است نه زن
این اظهار نظر یک زن بود که تعجب بسیاری را بر انگیخت
اقاان و خانمهائی که خواهان آزادی تن فروشی هستد و مخصوصا اقای علی صیامی مقیم هامبرگ آلمان! دوستان هیچ میدانید که تن فروشان زن و مرد جمله قربانیان جامعه بشری هستند؟آیا میدانید که اکثر قریب به اتفاق انان از خانواده های فقیر و استمارشده در کره زمین می باشند؟ ایا میدانید که اکثریت قریب به اتفاق این تن فروشان به اجبار چنین اقدام دور از شأن خود را انجام میدهند؟ اگر میدانید و باز هم چنین می اندیشید و تمایل دارید که از زیر بار مسئولیت اجتماعی و انسانی خود شانه خالی کنید؟برایتان متاسفم. اقای صارمی شما مثالی ناقص از تن فروشی در آلمان و هلند زده اید و تا جائی که من میدانم تن فروشی در آلمان فقط توسط شخص تن فروش مجاز است و داشتن باج گیر و یا اجبار کردن زن به این کار جرم است و مجازات آن هم چندین سال زندانی می باشد.دوم اینکه اکثر زنان تن فروش حتی در همان هامبرگ شما اجبارا به تن فروشی دست زده اند و بیشتر آنان هم از کشورهای فقیر هالمان امده و یاآورده شده اند.لذا اگر زحت شیده و به سائو پاولی همبورگ تشریف ببرد و از یک یک فاحشه ها سئوال کنید که اگر انان قبل از فاحشه شدن امکانات رفاهی و شغلی دیگری داشتید،آیا باز هم خود فروشی میکردید؛مطمئنا پاسخ نه را دریافت خواهید نمود. متاسفانه اکثر موافقین تن فروشی زنان ،مردان هستند و این هم به خاطر نیاز جنسی خودشان است و نه حمایت از زنان و یا حمایت از حقوق احتماعی و بهداشتی فاحشه ها است.داشتن چنین تفکری و قبول آن به عنوان رفع مشکلات مردان در جامعه هم یکسو نگری و سوء استفاده از زنان است و بدتر اینکه مشکل جامعه را هم حل نمی کند ،بلکه نیاز مردان را پاسخگو می باشد.ضمنا این تبعیض طبقاتی و ستم مضاعف بر زنان فرودست جامعه، ناشی از وجود یک سیستم اقتصادی غلط و فرهنگ استثماری در جوامع است. برسی گذشته زنان تن فروش در تمام کشور ها نشان از حد اقل ٦ علت برای ورود این زنان به فاحشه خانه و یا گوشه خیابانها میباشد:اول عدم وجود عدالت اجتماعی - سیاسی و اقتصادی-دوم فقر فرهنگی-سوم فقر مالی فرد تن فروش- چهارم نادانی فرد - پنجم نبود سازمانهای کمک رسانی مالی و روان درمانی .
موافقم با علی صیامی ... درود...
ای بابا! خوب است مهشید راستی از تجربه ی سوئد به روشنی حرف زد. موافقم با تو علی صارمی! درود بر تو!
من با اقای علی صامی موافقم افرین به شما.
ارسال کردن دیدگاه جدید