خانه | جامعه | زنان

واژن خود را پس بگیریم

یکشنبه, 1389-12-08 01:58
نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ
پریسا کاکایی

پریسا کاکایی ـ سال‌ها پیش هنگامی که می‌خواستیم از این عضو ممنوعه صحبت کنیم هیچ نامی برای آن نداشتیم.

 

اشارات مختلفی چون «آنجا، ناز، شرمگاه و...» همه اشاراتی بودند که مادران و خواهران‌مان در کودکی و بزرگسالی به کار می‌بردند تا ما نیز با پیروی از آن‌ها به دنیای واژه‌های مبهم بپیوندیم. شرمی که نسل به نسل منتقل شده است و هیچ انقلاب و تحولی در دنیا، آن را متاثر نمی‌کند.
 
حتی در سال‌های اخیر، عصر اینترنت، ماهواره و سفرهای فضایی هنوز وقتی به سالن‌های اپیلاسیون می‌رویم از همه اندام نام می‌بریم و اندام جنسی را «اضافه» می‌نامیم. ‌گاه نام‌های بی‌پروایی نیز برای این اندام به کار رفته‌اند که بیش از بازی نقشی برای کشف زبانی زنانه، تبدیل به کلامی برای تحقیر و توهین توسط جامعه‌ای مردانه شده‌اند تا جایی که شنیدن نام دو حرفی «کُس» موجی از نا‌امنی، خشونت‌های خیابانی و فحاشی‌هایی در پایین‌ترین سطح فرهنگی را به یاد می‌آورد.
 
اما این شرم موروثی تنها گفتمان زندگی شخصی‌مان را در بر نمی‌گیرد. ما حتی در موقعیت‌های خاص زندگیمان که حق داریم آزادانه‌تر سخن بگوییم خود را سانسور می‌کنیم. در مطب دکتر نمی‌دانیم چگونه سخن را بی‌شرم آغاز کنیم و‌گاه برای معاینه، به خصوص اگر پزشک مرد باشد، زمان سخت و طاقت فرسایی را پشت سر می‌گذاریم. تجربه معاینه پستان‌ها توسط پزشک کار ساده‌ای نیست. پذیرش معاینه دندان، چشم، دست و پا آنقدر دشوار نیست که عریان شدن و خصوصی‌ترین عضو بدن را به دست پزشکی سپردن. اما پرسش همین جا آغاز می‌شود. چرا این عضو، خصوصی‌ترین بخش است؟ احساس مالکیت ما نسبت به این عضو در مقایسه با دیگر اعضای بدن چگونه است؟
 
بیایید پرسش را به تصویر کشیده و از نگاه زنانه بنگریم. تصویری توام با اولین همخوابگی. لحظه‌ای که هر دو طرف به نوعی همه اندامشان را به اشتراک می‌گذارند. در آن لحظه بوسیدن، لمس صورت، دست و حتی پستان آنقدر دشوار نیست. چه بسا بسیاری از دختران جوان جامعه‌مان که بر اساس باورهای خود و یا سنت و فرهنگ غالب جامعه برای حفظ پرده بکارت حاضر به تجربه‌های سطحی و به قولی، تماس‌های بالاتنه‌ای هستند اما خط قرمز، همیشه واژن و پرده بکارت است. در این تصویر، دختر سعی در حفظ چیزی ارزشمند و گرانبها دارد که سال‌ها به حفظ آن تشویق شده است. ورود به آن و رد شدن از این خط قرمز به معنای از دست دادن هویتی است که فرد را از دنیایی دخترانه به دنیایی زنانه پرتاب می‌کند. در اصل اتفاق خاصی نیافتاده است. تنها واژه‌ها دنیای دیگری را به نمایش می‌گذارند. زنی بدون مرد که زن شدن و زن بودنش معنا ندارد.
 
در حقیقت زن تا آنجا که مسوولیت نگهداری از این عضو با او همراه بوده است «امانتدار» و نه «صاحب» آن است. پس از آن باید مردی باشد که آن را به تملک درآورده و محافظت کند. ترس از طرد شدن توسط مردان به دلیل رد شدن از این خط قرمز، ترس از تنهایی، قضاوت دوستان و جامعه، برخورد خانواده و تجربه سرنوشتی متفاوت نسبت به دختران دیگر، همه و همه دلیل آن هستند که اساسا ما نه احساس مالکیت که تنها احساس امانت‌داری را نسبت به این عضو بدنمان داشته باشیم و باید تلاش کنیم تا امانت را سالم و بی‌تجربه به دست صاحبش برسانیم.
 
اما این پایان راه نیست. محفوظ نگه داشتن آنچه امانت می‌خوانیمش آن را سربسته و ناشناخته باقی می‌گذارد و فرصت کشف  آن را می‌رباید. بنابراین زن حتی پس از واگذاری امانت نمی‌داند قدم در چه راهی می‌گذارد و چه در تجربه‌ای در انتظارش است. دشواری دسترسی به منابع آگاه، اطلاعات غلط و افسانه‌ها بیشتر فضایی از ترس و حرکت در تاریکی را ایجاد می‌کنند. تصمیم لذت بردن یا نبردن، آرایش ظاهری این عضو، چگونگی واگذاری‌اش همه و همه از اراده او خارج است. مرد هم در بسیاری موارد یک هیولای تخریب گر نیست. او هم بخشی از جامعه‌ای ناآگاه است که حتی اغلب خود نیز نسبت به کاری که می‌کند شناخت کافی ندارد و از این رو هر دو آسیب‌پذیرند.
 
عدم احساس مالکیت بر آنچه تنمان می‌خوانیم، و قائل نشدن حقی برای خود، برای تصمیم‌گیری در مورد باید‌ها ونبایدهای بدن‌مان، گویا چیزی را، بخشی را از ما جدا کرده است. پاره‌ای از تن‌مان را در فرهنگ و سنت جا گذاشته‌ایم. پاره‌ای که قسمتی از هویت و زنانگی‌مان است. کسی برای بازگرداندن آن بخش کمک نخواهد کرد. قرار هم نیست کسی کمک کند جز صداهای زنانه‌ای که صدای واژن خود باشند. واژنی که همیشه ممنوع،‌ گاه کثیف و زشت و ‌گاه منفور خوانده شده است باید لب به سخن بگشاید. داستان آغاز زنانگی، داستان زندگی‌مان است. درست از همان‌جایی که اتفاق افتاد و مرز‌ها شکستند،‌ گاه به خشم و‌ گاه به مهر.
 
سینه به سینه نقل این داستان‌ها، گفتن از تجربه‌های جنسی بهانه‌ای برای درک و پذیرش بدن و باز پس گرفتن بخشی از آن است که به تاراج رفته است. لزوم چنین پذیرشی حتی می‌تواند گذر از خاطرات حوادثی تلخ باشد که رنج زنانگی و نفرت از خود را بر جا گذاشته است. گفتن از تجارب، گامی به سوی گروه درمانی زنانه است. گروهی که پیش از این گفتن آغاز کرده است و آرام آرام شکل می‌گیرد و به جلو می‌رود. زنانی چون ایو انسلر، نویسنده امریکایی، که سال‌ها پیش، نمایشنامه «تک گویی‌های واژن» را به نمایش گذارد. تک گویی‌های واژن زنانی از بیش از ۱۴ کشور در سراسر جهان در مورد تجارب جنسی، خاطرات و نگاهشان به موضوعی که طرحش تازه و عجیب بود.
 
حال نیز نسل‌ها دگرگون شده‌اند. نسل جدید، رویکردهای تابوشکنانه و طغیان بر علیه آنچه سنت و یا فرهنگ مردسالارانه تعبیر می‌شود را نمی‌توان نادیده گرفت اما هنوز آلت تناسلی ما ملکی ست که مردان بی‌شماری تمایل به فتح آن دارند. مردانی که‌گاه برای چنین فتحی، تن به جنگ می‌دهند و قربانی می‌گیرند. خشونتی که بسیاری از مردان آگاه دیگر را به مقابله و مبارزه برای رفع آن علیه زنان، در کنار زنان وا داشته است. ولی ما هنوز نیازمند مبارزه برای بازپس گرفتن بدنمان هستیم و این مبارزه جز بر پایه جسارت، آگاهی و تقسیم دانسته‌هایمان اتفاق نخواهد افتاد.
 
اولین مطلب از سلسله مطالبی که درباره سکسوالیته نوشته خواهد شد، ماه گذشته با عنوان «نوشتن از تن و شکستن تابوهای قدرت» منتشر شد. این مبحث برای اینکه بتواند با بستر جامعه ارتباط برقرار کند نیاز به مشارکت دارد. از همین رو می‌توانید پیشنهادات خود را در زیر مطالبی که منتشر می‌شوند ارائه دهید. از سوی دیگر  وبلاگی به نام «زمانی برای گفتن» در راستای به اشتراک گذاشتن تجارب شخصی در مورد موضوعاتی که در این سری مقالات در رادیو زمانه مطرح می‌شوند، شکل گرفته است که بنابر موضوعی که در وبلاگ پست می‌شود می‌توانید به صورت نا‌شناس  تجربه خود را در میان گذاشته و در نگارش مطالب کمک کنید.
Share this
Share/Save/Bookmark

حتی در یک جامعه مدرن غربی هم حرف زدن از اندام تناسلی زنانه یا مردانه کار زیاد آسانی نیست. تصور کودکانه ای خواهد بود اگر انتظار داشته باشیم به همان سادگی که چشممان را، «چیز»مان را هم معاینه کنند. بلاخره یک بخشی از تن ما به دلایل گوناگون با بخش های دیگر تفاوت دارد و نمی توان راحت درباره اش حرف زد.لزومی هم ندارد «چیز»مان را مانند تسبیح درویش ها همه جا در دست داشته باشیم و در گفتگوها و مهمانی هایمان حضور همیشگی داشته باشد.
من یک مرد هستم و هیچوقت نتوانسته ام با یک دکتر درباره«اش» راحت حرف بزنم.هیچوقت هم نخواهم توانست. فکرش را هم که می کنم می بینم هیچ دلیلی ندارد به عنوان یک انسان درباره همه ی چیزهایم راحت صحبت کنم.
همچنان که رازها و شرمگاههای زیادی در روحم وجود دارند، جسمم نیز تابو هایی دارد که شکستن آنها دردی را دوا نخواهد کرد، بلکه بر دردهایش خواهد افزود.

برای شما آرزوی موفقیت دارم، امیدوارم که روز های آگاهی تمام جوامع بشری فاصله زیادی با ما نداشته باشد و روزی شاهد ذهن های روشنی باشیم که مبنای تفکرشان، انسانیت، آزادی و برابری باشد.

با پيش فرضهايي غلط اندر غلط و با نگاهي بسيار تنگ و يك بعدي نتيجه اي اشتباهتر گرفته شده و به ناكجاآبادي ناشناخته تر و در عين ناشناختگي بدتر راهنمايي مي كند. در اين كه ريشه مشكلات همه مردم دنيا در ناآگاهي است، شكي نيست، ولي اين كه شما مي گوييد آگاهي نيست. تغيير يك سيستم احتمالا غلط به سيستم نه كمتر غلط ديگري است كه صرفا شايد براي شما آشناتر است. با نظريه پردازيهاي قلنبه سلنبه اي كه خود غربيها دهها سال راهش را رفته اند و به جايي نرسيده اند،‌ با سرنوشت مردم بازي نكنيد. غرب سه پيامبر جهود داشت عيسي و ماركس و فرويد. هر سه آنها به نوبت اروپا را ويران كردند.
شما كه غم آگاه كردن داريد خودتان هم نگاهي به خيل شكست خوردگان همين نظريه تان در جوامعي كه آن راه را رفته اند بياندازيد. فقط يك نمايشنامه و فلان را نبينيد. دور زندگي زن در غرب كنوني گر چه با ظاهري فريبنده بهتر به نظر مي رسد ولي در باطن غم انگيز است و فوقش بعد از همخوابگي با چند مرد بيشتر غزل ژ ن رگرت رين (اديت پياف)‌ را مي خوانند و اسم همه آنها را هم مي گذارند عشق. به نتيجه اين به اصطلاح «بازپس گيري واژن» نگاه كنيد. از زناني «صاحب واژني» بپرسيد كه همه مرداني كه داشته اند، به آنها گفته اند هر چه تو بگويي فقط بچه بي بچه. و وقتي تصادفي يا تعمدي از طرف زن به بارداري ختم شده، يا جور سقط را يا جور بچه بي پدر را باز هم زن كشيده. تا وقتي چشم بر آن طرف ماجرا ببنديد، نگاهتان ارزشي نخواهد داشت.
عرايضم تصميم گيري براي واژن كسي تعبير نشود. غرض در يك كلام اين است كه تجربه غريزي و هزاران ساله زن و مرد را با يك حرف در زباله نياندازيد. با استفاده نا به جا از كلمه «مردسالار» كل هستي و تأثير زن را در طول تاريخ زير سؤال نبريد. در طول تاريخ نظامهاي مختلف زندگي در مناطق و قبايل مختلف وجود داشته و اگر به فرض خودمان و دانسته هاي محدود به زمان خودمان را در زمان حال حق مطلق بدانيم و اجازه قضاوت همه پيشينيان را هم داشته باشيم، در همه آن نظامها مرد و زن به يك اندازه خوشبخت يا بدبخت بوده اند. چه آگاه به آن چه ناآگاه از آن.
موفق باشيد

پریسای عزیز ممنون از این مطلب . موضوع مناسب و مغفولی را مطرح کردی و امیدوارم این کار ادامه پیدا کنه. سالها پیش در دوران دانشجویی با چند تن از دوستان در باب تابو واژن گفتگو کردیم و نکات مبهم زیادی برامون پیش اومد. از جمله وازه های که بار تحقیرامیزی برای وازن دارد. پینشنهاد میکنم از موضع زابانشناختی هم به این موضوع پرداخته بشه. چون این محتوا در قالب زبان خودش رومنعکس میکنه و در نتیجه خودش رو بازتولید میکنه
با مهر

یعنی مردا راجع به اون جاشون آزادانه صحبت می کنن و ما زنا حقمون از این بابت ضایع شده؟ یا این که نه ، چون اسم بی تربیتی مال مردا سه حرفیه ما زنا کم آوردیم!!! خوب خانم محترم این موضوعیه که عرف همه جوامع نسبت بهش یکسان برخورد می کنه و زن و مرد هم نداره . در واقع پرده پوشی در این مورد نه به خاطر تحقیر زن ها بلکه به خاطر یک سری خط قرمز هاست که هرجامعه ای اونا رو برای خودش تعریف کرده و اتفاقا این مورد خاص در تمام جوامع یکسان باهاش برخورد می شه . البته من بین بومی های جزایر دوردست آفریقا یا استرالیا زتدگی نکردم . شاید در بین اون ها راجع به این قضیه آزاذانه صحبت بشه و هیچ منعی هم وجود نداشته باشه!!

پرداختن و نوشتن درباره‌ی تن و تلاش برای کنار زدن ابرهای ابهام و رازآلودگی از تن خویش، دست‌مریزاد و سپاس دارد.
حس مالکیت مرد بر این پاره‌ی تن زن در ذهن سنتی چنان بدیهی است، که مرد سنتی‌ذهن در میانه‌ی دعوا برای حمله بردن به مرد دشمن، به این ملک طلق مرد رویاروی‌اش حمله می‌برد و اقسام فحش و فضیحت‌های‌اش ترکیبی می‌شود حاوی نام "شرمگاه (!)" زن. (در نوشتن همین کامنت هم من مرد نمی‌دانم این پاره‌ی تن زن را چه بنامم و کمابیش شرمی فرامی‌گیردم! این شرم تاریخی انگار دست برنمی‌دارد از سرمان)
عدم شناخت این پاره‌ی تن، عدم حس مالکیت بر آن، احساس شرم و حتا احساس گناه نسبت به تن خویش برای زن، و از سویی نادانی و ادعای غیرت و مالکیت بر تن دیگری از سوی مرد، رنج و آزارهای روانی برای زن و مرد هر دو به ارمغان می‌آورد (و رنج‌های جسمی هم). گذشتن از این رنج‌ها تنها با گفتن و آگاه شدن ممکن است.
ممنون از شما

ولی این حرفها بوی قرن گذشته را می دهد. دیگر این حرفها و بحثها کهنه شده. یک بچه 12 ساله امروزی به اندازه مجموعه تمام عمر خانم کاکایی و بنده به اضافه والین ایشان و والدین والدین ایشان، فیلم پرنوگرافی دیده است. دیگر اندام جنسی زنانه یک چیز مرموز و ندیده نیست. برای نسل فعلی به اندازه چشم و گوش عادی است. دیگر نگرانی های نگارنده از بیخ و بن کهنه شده و از موضوعیت خارج است.
مثل این می ماند که در عرصه اینترنت و دوست یابی در فیس بوک و غیره بخواهیم درباره جنس کاغذ نامه های عاشقانه حرف بزنیم. در حالیکه بحث و موضوعش با هم مشمول گذشت زمان شده اند.

مطلب بسیار خوبی است. موضوع امانت‌دار و صاحب را بسیار جالب مطرح کردید.

درود
بي عدالتی در هر شکل و فرم زشت و نا پسند است .
امید وارم روزی واژه زن و مرد به کناری رفته و فقط واژه انسان معنا دار باشد .
به امید عدالت
بهروز.

از ابتدای خلقت و تا آنجا که بشر به خاطر دارد , نوع بشر و نه حیوان از در معرض قرار دادن وبه نمایش گذاشتن اعضای

تناسلی خود ممانعت بعمل می آورده است و این یکی از مهمترین تفاوتهایی است که انسان را از دیگران جانداران متمایز

برتر می نماید , و این فطرت انسان است که نمی توان در آن دخل وتصرف نمود و این معقوله در تمامی جوامع متمدن و

غیر متمدن بشری و بر اساس نوع فرهنگ جامعه مد نظر بوده است و خواهد بود .

یادتان باشد که این موضوع در مورد سینه ها هم صادق است ولی با شدت کمتر .

در ضمن اینجانب جراح کلیه و مجاری ادرار و تناسلی هستم و بیماران آنقدر هم که می فرمایید محدودیتی در بیان

مشکلاتشان ندارند .

و باید در نهایت بیان کنم که بحث در این مورد نه دلیل بر روشنفکریست و نه دیدگاه بشر را تغییر خواهد داد و اگر هم تغییر

کند نه تنها عامل پیشرفت نیست که نزدیک شدن به جوامع غیر انسانیست . با تشکر دکتر جوزانی

با اینکه این حرفها موضیعت ندارد موافق نیستم. هنوز حتی کسانی که تیپ روشنفکری دارند، زمان ازدواج بکارت برایشان مهم است. بازار گرم ترمیم بکارت، دلیل این مدعاست. دوستی که نوشته اند که از منظر زبانشناختی هم به موضوع نگاه کنید، به نظرم نکته ی بسیار خوبی را مطرح کردند. بیشتر فحشهایی که به صورت روزمره استفاده می شود، حق طبیعی آدمهاست. در مورد همجنسگراها هم به همین ترتیب ظلم می شود. جسارت نویسنده را در باز کردن این بحث ستودنی است و امیدوارم روزی جامعه ی ما هم حق انسان بودن انسانها را به رسمیت بشناسد.

ممنون پریسا که بحثی را شروع کردی که قرن هاست یک درد جانکاه برای زنان ایجاد کرده و وقاحت را برای مردان . جایگاه این عضو شریف در دشنام ها و فحش ها که جای خود را دارد . سه کاف محترم همیشه حواله یکدیگر شده اند . این کاف من به کاف مادر تو . کاف من تو کاف خواهر تو . اما آیا زنی توانسته کاف خود را حواله کاف مردی دهد؟ مگر در واقع زنان فاعل نیستند ؟ مرد با ذلت تن به لاس زدن باید ناز زن را بخرد و کافش را به دست اورد . اما در فحش و دشنام و ظاهر داستان همیشه کاف مرد فاعل است و کاف زن مفعول . مردی که با تحریک پروستاتش در کاف عقبش ذلیل تر از فواحش به خودر ارضایی و جلق دست میازد به چه حق همیشه کاف زنان و خواهران و مادران را به تملک قدرت عقب افتاه خود میگیرد؟
ضعف مرد در فیزیولوژی کافش نیز بسیار ضعیف تر از زن است . مرد بدون هزار تا کوفت و مرض و اسپری و کاندوم آب انار و شیره تریاک و آب یخ و تمرین های جیکل نمیتواند آب خود را بیش از 5 دقیه حفظ کند و این زن است که چونان مادر طبیعت با نوازش و نرمی به دقایق متمادی نیاز دارد تا ارضا شود . کدامین ضعیف تراست . روزی زنی کولی را در خیابان دیدم که برای فرار از آزار یک مرد کاف مردانه نداشته خود را حواله خواهر و مادر مرد میکرد و مرد میخندید و میگفت تو که کاف نداری از کاف خودت مایه بزار . زنی کولی در لحظه گفت :با این سر گنده چطور از کاف مادرت عبور کردی ؟ و مرد جری شد . چون کاف مادرش در خیابان افتاده بود و داشت مردانگی اش که وابسته به کاف مادرش بود له میشد و با لگد به جان زن کولی افتاد تا مردانگی اش را ثابت کند !!

خیلی ممنونم از مطلب خوبتون. این بزرگترین ظلمی بوده که در طول تاریخ در حق زنان شده. ولی ما زنان اگه بتونیم خودمون به خودمون احترام بذاریم و حقوق خودمون رو بشناسیم، اونوقت که میتونیم این حقمون رو پس بگیریم. مهم اینه که این مساله فقط سکس و لذت جنسی زن رو تحت تاثیر قرار نمیده. بلکه تمام زندگی یک زن تحت تاثیر این مساله ست. حتی لذت های کوچک کودکانه و تمام روابط و کار و زندگیش.

یک کتاب خیلی خوب معرفی میکنم. کتاب "زن و سکس در تاریخ" اثر "سیامک ستوده"

آنقدر قضاوت منفی در مورد مقاله نوشته اند که بهتر است من فقط مثبت بگویم و تنها به این پیشنهاد بسنده کنم که مستندتر بنویسید تا افراد ناآگاه با احتیاط بیشتری انتقاد خود را بنویسند، و در نهایت انتقادها برای شما نیز سازنده تر از این باشد.

در ایران صحبت کردن از کُس آنقدر غریب هست که شما از دیدن این کلمه در جمله جاری جا خوردید. پس نوشتن این مقاله بر خلاف نظر دوستان کار عبثی نیست.
تغییر دادن این احساس شرم در اجتماع (و نه در مطب دکتر) چقدر می تواند مخرب باشد؟ اول باید خراب و مخرب را تعریف کرد. آنها که از تفاوت زندگی حیوانی و انسانی یا حیا بین پدر و فرزند یا عدم موفقیت در ازدواج سخن گفته اند بدون شک تعریف دیگری برای جامعه سالم دارند. در کنار آنها افرادی هم هستند که از آزادی فردی صحبت می کنند که قطعا تعریفی متفاوت برای این عبارت خواهند داشت.

در نهایت جامعه از اقشار متفاوتی ترکیب شده است. از بسیار سنتی تا بسیار آوانگارد. و همه این ها هم به طور مساوی حق زندگی سالم دارند. و حق دارند تعاریف خود را داشته باشند.

من نیز به عنوان یکی از همین اجتماع فکر می کنم آزادی فردی و آگاهی منجر به رشد جامعه میشود. فکر می کنم که اگر کلمه ای مثل واژن را بتوانم جلوی پدر و مادرم به کار ببرم بسیار زندگی سالم تری خواهم داشت. و به عنوان یک مرد امیدوارم خانمها و به خصوص خواهر و مادر و به طور کلی «نوامیس» من زود تر واژنشان را پس بگیرند، چون واقعا مسئولیت نگهداری آن بسیار برای ما مردها دشوار است و در بعضی شرایط منجر به مرگ ما، یا تحمل قتل عزیزانمان شده است.

به شخصه حاضرم با زنی ازدواج کنم که به باور عمومی ایران «باکره» نیست، و به او بسیار احترام بگذارم، به شرطی که او و خانواده اش حاضر باشند به مردی زن بدهند که به باور عمومی ایران «بی عیرت» است.

امیدوارم در مقاله بعدیتان قضایا را از دید ما مردها هم ببینید. به هر حال بعضی از ما شوهرها، دوست پسرها، برادرها و پدرها هم از اینکه شخصیتمان به خاطر "خطا"های همسر، دوست دختر، خواهر، ... هایمان زیر سوال میرود و مجبوریم با حرکتی خشمگین (و نا محربان در حق عزیزمان) این آبرو و شخصیت را دوباره احیا کنیم واقعا به ستوه آمده ایم.
ما هم دلمان میخواهد شخصیتمان تنها بر اساس کارهای خودمان سنجیده شود، نه کارهای خواهر و همسر و...

در یک کلام آبرویمان را پس بدهید، ما هم واژن های شما را پس بدهیم!
یک طرفه نمیشود.

منتظر مقاله بعدیتان هستیم.

به گمان من آنچه که غلط است این نیست که برای این بخش از بدن با سایر بخش ها تفاوتی قایل می شوند . آن اشتباه است که در این باب فرقی بین زن و مرد باشد. در واقع یکی از لذت‌های رابطه جنسی خصوصی بودن آن است اگر اعضای تناسلی مردان و زنان همیشه هویدا بود تاحد زیادی از لذت همخوابگی کاسته می‌شد. تصور کنید چه بد بود اگر اعضای تناسلی ما همانند بینی یا دهانمان همواره در معرض دید بود. از همین روست که در همه جوامع حتا جوامع بدوی زن‌سالار و در گرم ترین اقلیم‌ها همواره این بخش از بدن را پوشیده نگاه میدارند. البته قبول دارم که بسیاری از جوامع دچار خطایی فاحش شده و در این پوشیدگی دچار افراط بیش از حد شده‌اند و به ویژه در مورد خانم‌ها حساسیت بسیار بی موردی قایل شده‌اند تا حدی ککه بخشی از زندگی و حقوق اولیه انسانی آنها پایمال شده. اما حواسمان باشد که از پس آن همه چپ روی مفرط دچار راست روی نابجا نشویم.

چه دوستان بخواهند چه نخواهند تابوی شرم آلت تناسلی در حال شکستن است . و بقول شاملو حجابی که ستر عورت است جلپاره ای بیش نیست ، چرا که تاثیری دو گانه دارد و آثار زیانبارش بسیار بیشتر از فوایدش است . از طرفی وعده عافیت و سلامت میدهد در حالی که خود باعث مریضی روحما ن است " مانند تمدن" پس آن به که به دور افکنیمش و صد البته هزینه هایی نیز دارد اما هیچ کاری نتوان کرد جز در توهم .

با سلام پوشاندن انچه شرمگاه نامیده می شود ریشه در کرامت انسان دارد و نمی توان با نوشتن راجع به ان از چرایی ان پرده برداشت.حتی انسان نخستین نیز از ان اگاه بود و برگ درختان را محرم تر از چشم دیگر انسان ها می دانسته و خود را با ان می پوشانیده.حتی تفکرات و گرایش های مثل نهلیسم(پوچ گرایی) نتوانسته پیروان این گونه گرایش ها را از پوشیدن باز دارد.این احساس شرم همیشه با انسان عجین بوده است.مدرنتیه نیز نتوانسته این احساس را از نوع بشربگیرد.شاید اگر اینگونه می بود که نوع بشر لخت باشد زییایی مفهومی دیگر میافت و دیگر میل شدید به هم جنس نیز تحت الشعاع قرار می گرفت.

واقعا از نظرات مطرح شده در این مقاله متعجبم. ضمن تشکر از دکتر جوزانی، منطورم نویسنده محترم مقاله نیست اما باید بگویم برخی از فمینیست های سال های اخیر ما از مرحله بسیار سنتی سرکوب شده به یکباره به سوپرفمینیست جهش کرده اند و همه پدیده ها را از دیدگاه جنسیت نگاه می کنند و در چارچوب محدودیت های شخصی عجیب و غریبشان. من یک زن ایرانی ام و همه محدودیت هایی را که زن ایرانی در جامعه ای مردسالار تجربه کرده، درک می کنم اما این یک رقم که عضو تناسلی زن را امانت مردان نزد زن دانسته ایم یا دانسته اند، عجبا که نکته ای بسیار جدید است که ایشان مطرح می کند. این را هم می پذیرم که حتی این طرز فکر در میان زنان جامعه مردسالار حتی بطور ناخودآگاه وجود دارد که فرزند خودشان را امانت همسرشان نزد خود می دانند اما در مورد اینکه نسبت به واژن یا هر کلمه دیگری که بنامید چنین احساسی را دارند، کاملا غلط است. دو مبحث متفاوت بکارت، و شرم در مورد اشاره به آلت تناسلی را بسیار به غلط با هم درآمیخته اید و شعاری و احساساتی نتیجه می گیرید

. بحث بکارت بحثی سواست. بحث ساده شرمساری از نام بردن یک عضو بدن بحثی کاملا متفاوت است. در همه جای دنیا چه مرد و چه زن، مردم اکثرا راحت نیستند که عضو تناسلی شان را در بوق فریاد کنند. من در کشورهای مختلف غربی زندگی کرده و می کنم و این را ناشی از سرکوب و غیره نمی بینم تنها به این دلیل ساده که در خیابان هیچ مرد یا زنی بدون شورت مشاهده نمی کنید، نشان می دهد که بشر ملبس، عورت یا واژن یا ماتحت خود را می پوشاند. شمارا بخدا دست از فمینیستی کردن هر نکته کوچک بردارید و به بدبختی های دیگر زنان فکر کنید.

در جواب به کامنت دوست گرامی‌ ،در استرالیا هم با همان شرمی که در خانومها و آقایان ایرانی‌ هست آنگونه خطاب میکنند و به نظر بنده این بحثها نشأت گرفتهٔ تفکرات فمینیستی می‌باشد .
با مهر
وحید

من خیلی سعی میکنم دیدگاههای مردسالار را دور بیاندازم. ولی موضوعی که شما مطرح کردید خداییش خیلی بیربط بود. آیا نام بردن از شرمگاه مردان آزاد بوده و مردان براحتی درباره آن با دکترشان صحبت میکنند؟
یک نکته طریف را به عنوان یک مرد به شما بگویم. از روابط آزاد جنسی مردان بیشتر سود میبرند اما زنان بیشتر زیان میبینند. باور نمیکنید؟ به آمار طلاق وتعداد روزافزون سینگل مام ها در کشورهای غربی مراجعه کنید.

قبول دارم که به قول میشل فوکو در مورد سکسولیته پرحرفی شده است و می فهمم که در نتیجه این پرحرفی به صورت غیر عادی اندامهای جنسی آدم تقدس پیدا کرده اند که با توجه به ضمینه مردسالاری موجود منجر به نوع خاص و بی موردی از تاکید بر اندام جنسی زن به عنوان یک کالا شده است؛ اما اولا فراموش نکنیم که نمی توان به سادگی بیل زد زیر هر آنچه از قدیم آمده است و ژست روشنفکری گرفت. هنوز آثار مخرب این چنین بیل زدنی در بلوک شرق جلو چشممان است. می خواهم بگویم شاید ما آن دسته از گونه انسان باشیم که به خاطر انضباط جنسی موفق شدیم پایداری بیشتری در طبیعت کسب کنیم و توسط طبیعت انتخاب شده ایم و نسلمان در جهان گسترش پیدا کرده است (تفسیر تکاملی از اخلاق) و به اصطلاح این محدودیت ها چندان هم بی حکمت نیست. دوما دختر خانمهایی که می خواهند واژنشان را پس بگیرند حتما این حق را دارند ولی حواسشان باید به نیازهای دیگرشان هم باشد. ما نیاز به زندگی خانوادگی داریم و این هم نیاز به انضباط جنسی دارد. درواقع ما برای امور اجتماعی روزانه از بعضی حقوقمان صرف نظر می کنیم و به این موضوع هم می توان از این دریچه نگریست.

تمام داستانها و افسانه های که وجود دارد .وقتی وارد دنیای زنانه می شوی .وقتی درها راباز می کنی و با ترس و لرز خودت را پرتاب می کنی .بعد از پشت سر گذاشتن . ....می فهمی توسط مردان ابدا ع شده سات .مردانی که می خواسته اند فتح بکارت به دست خودشان باشد و ..
اما وقتی عبور کردی .می فهمی هیچ اتفاقی نیفتاده . از دست رفتن بکارت .پا گذاشتن به زنانگی .بقدر ی بزرگ شده که انتظار داری بعد از پایان یافتن . روی سرت شاخی ببینی .یا ناگهان یک جفت بال روی شانه هایت بروید
اما در اخر می فهیم تمام این ایینها چه مسخره هستند .همه مسخره هستند و تو همانی هستی که قبلا بودی
و هر چی شنیده بودی .حر ف حرف و حرف بوده است

خسته نباشید نمیدونم که باید با چه زبانی از شما تشکر کنم موضوع بسیار خوبی را پیش کشیدید و شایسته تقدیر بسیار زیادی است دختری 25 ساله هستم خسته از فشار ها ی اجتماعی علیه زنان امید روزی که مادری باشم که بتوانم تغییر دهم این فرهنگ غلط را و زنان سرزمین من بدون هیچ ترسی آزادانه به لذت جنسی برسند ... برای تغییر نسل آینده باید از خودمان شروع کنیم.

من زنان جوان بسیاری را دیده ام که با وجود داشتن روابط جنسی متعدد، انگار هنوز بار آن تابوی بکارت را در ذهن به دوش می کشند. صحبت از موقعیت هاییست بیشتر ذهنی تا فیزیکی در جامعه ای با طیف وسیعی از ملغمه سنت و مذهب با مدرنیته و نمودهایش که بومی نیست.
موضوع جالب و مناسبی را مطرح کرده اید منتها به نظرم قدری کلیست و شاید به همین جهت برای بعضی سطحی و برای بعضی دیگر کهنه می نماید. پیشنهاد می کنم کمی جزیی تر به جوانب مختلف مسئله بکارت و حق زن بر بدنش مثل آگاهی های جنسی و رابطه اش با همین در دسترس بودن فیلمهای پرن، به قول یکی از خونندگان، رواج ادبیات عامیانه ای که تابوی نام برن از عضو جنسی را میان طبقه ای از زنان جوان ظاهرا از بین برده، و تفاوت دیدگاه دو .. سه نسل فرهنگی زنانی، که همه موضوع مقاله شما بودند، بپردازید.

باسلام،
با توجه به تابو بودن این قضیه در اجتماع ، شما هم حتی نتوانستید از آن بگریزید. به کار بردن واژه "واژن" دو اشکال دارد 1: کلمه ای است انگلیسی و به نظر میرسد جهت گریز از این تابو از آن استفاده شده باشد 2: واژن شامل مجرای داخلی اندام زنانه می باشد و تنها معادل اندام بیرونی زنانه (vulve) واژه "کس" و یا معادل عربی آن "فرج" می باشد.
در جامعه ای که حتی واژه سکس در آن مذموم است ، نمی توان به یک باره انتظار داشت که پشت پا به قرن ها باورهای سنتی و متعصبانه زد. این جامعه هنوز از جامعه باز غرب چندین دهه عقب است. ما جایی زندگی می کنیم که هنوز در خیلی نقاط از آوردن اسم زنشان شرم دارند و از واژه هایی مثل ضعیفه، عیال ، خانواده و..... استفاده می کنند. البته به تدریج نسل جوان از این باورها فاصله می گیرند. چیزی که مرتجعین و خشک مذهب ها از آن به عنوان انحراف یاد می کنند، ولی هنوز راه بسیار پر فراز و نشیبی جهت برقراری توازن و دوری از افراط و تفریط باقی است.

بسیاری از خوانندگان عکسهائی از پسران در کودکی دیده اند که همه اندامها لخت هستند و خانواده براحتی آنرا به دو ستان نشان میدهنداما هرگز در ایران آلبومی دیده نشده که عکس دختر بچه ای را لخت مادر زاد در آلبوم خانوادگی بگزارند ....چرا .....این تعصب از کجا آمده .....

در جوامع غربی اصلا هم گفتن کلمات مثل Pussy یا Dick که همون کُس و کیر میشه تابو نیست. همیشه هم توی فیلمهاشون گفته میشه و هم توی حرف زدن عادیشون میگن. این تابو بیشتر مربوط به شرق میشه که البته اون هم از یک دوره ای وارد زبان شده و گرنه توی شعرهای ایرج میرزا و حتی قبل ترش مولوی هم این دو وازه وجود داره. اینکه بار معنایی تحقیر آمیزی پیدا کرده توی غرب هم وجود داره. یعنی شما Motherfucker که همون مادر قحبه خودمون باشه رو به شکل مردونه اش رو ندارید. اصولا فحش ها بار سکشوالیتی داره و بیشتر تحقیرش هم روی زن است. اینکه چرا عمل جنسی یک عملی است که میشه زن رو با اون تحقیر کرد جای بررسی داره و موضوع جالبی می تونه باشه. اما خانواده و زن و مالکیت زن همه اش بعد از دوران سرمایه داری و مالکیت ایجاد شده و گرنه سالها پیش مزدک گفت زن هم بخشی از طبیعت است جون مرد و همه موجودات و حق مالکیتی بر او نیست. به هر حال از نظر زبان شناسی بحث جالبی را مطرح کردید.

با سلام

مطلبی به ذهنم رسید من دقیقا هدف پریسا خانم رو نگرفتم اما آیا مشکل خانمها تو این دنیای امروز با راحت نام بردن از اندام جنسیشون حل می‌شه ؟

میپذیرم که در طول تاریخ بشر در بعضی‌ جاها به خانمها ظلم شده اما اگر ملاحظه بکنید در خیلی‌ از جوامع هم ما زنسالاری داشتیم

فکر می‌کنم باید خانوما از زاویه دیگی‌ به مساله نگاه کنن. الان چندین ساله که تو آمریکا زندگی‌ می‌کنم سینگل مادر زیاد دیدم چرا ؟.

چندسالی هم تو کشورهای لاتین بودم، خانمهای لاتین به راحتی‌ در این مورد صحبت می‌کنن، از اندام جنسی‌ و ........ آیا مشکلشون حل شده جایگاهشون بهتر شده؟

آیا تو کشورهای اسکاندیناوی که خانمها همه کار هستن، و کشورهای آزادی هستن خانمهشن مشکل ندارن؟

معتقدم مردان و زنان باید هردو پایبند باشند هردو حقوق برابر داشته باشند اما الزاماً نه حقوق یک شکل.

چرا طمع مالی‌ باید خانمها رو وادار کنه که برن تو فیلمهای پورنو بازی کنن یا مدل لباس بشن

کارهای دیگه‌ای هست که می‌تونن تو جامعه انجام بدن

من فکر می‌کنم با پرداختن به این مشکلات خانوما به جایگاه واقعی‌ خودشون بهتر میرسن تا با راحت نام بردن اندام جنسیشون

خیلی‌ خوبه اگه تو کارهای بعدیتون یکم به این سمت حرکت کنید

از مقالتون هم تشکر می‌کنم زحمت کشیدید

با تشکر از شما که به مطلب به این مهمی پرداختید. ممکن است لطفا در مورد بکارت توضیح دهید؟ ما در جامعه ای مدرن زندگی می کنیم.(یعنی امیدوارم که اینطور باشد!) یکی از پزشکان زن در یک سایت خبری فاش کرده است رقمی که دختران جوان برای جراحی ترمیم پرده بکارت می پردازند رقمی قابل توجه است. و این جدای از فشار و هیجان روحی و استرسی است که در جامعه ما بابت چنین امری است که به یک دختر وارد می شود. چرا این قضیه اینقدر مهم است. چرا مردان اجازه دارند رفتار جنسی آزادانه داشته باشند.( قبل از ازدواج) و هیچ کس در مورد بکارت از ایشان بازخواست نمی کند؟ اصولا این چه رسم جاهلانه و مسخره ای است که در مورد امری که هم یک دختر و پسر مشترکا از آن لذت برده اند فقط آن دختر مسئول باشد. و چه اشکالی دارد اگر یک دختر جوان سکس قبل از ازدواج داشته باشد ولی بعد از ازدواج شوهرش را دوست داشته باشد و تنها شریک جنسی اش شوهرش باشد؟ آیا این گونه رفتار بسیار سالمتر از تظاهر دروغین به داشتن
پرده بکارت نیست با تشکر؟

پریسا خانم با احترام به نظرتون باید عرض کنم که مقاله تان را نپسندیدم. عزیز من پوشاندن آلت تناسلی چه از طریق مرد یا زن عمل بجائی است. این موضوع نه خود سانسوری است و نه نقض آزادی و نه نقض حقوق بشر. با این نوشته تان دارید ازادی و فمینسیت و حقوق برحق زنان را لوث می کنید.زندگی که تنها در آلت جنسی و س ک س و آزادی بی بند و بار خلاصه نمی شود. تو رو خدا با این نوشته هایتان شرم و عرف و سنت و آداب و رسوم درست را نیز لوث نکنید.
تیتر مقاله تان نیز جالب نبود. واژن خود را پس بگیریم. مگر واژن ما دست یکی دیگر است که پس بگیریم؟ مگر داشتن عفت زنانه و مردانه عیب است که چنین تیتری می نویسید؟ تابو شکنی پس گرفتن واژن نیست. بلکه دادن آگاهی و اطلاعات لازم در مورد آلت جنسی چه مرد و چه زن و رعایت بهداشت و سلامتی اش مهم است و در مدارس و مراکز بهداشتی در هر جای دنیا نیز آموزش می دهند و احتیاجی به این مقاله هم نیست.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.

لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.

کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و
منتشر نخواهد شد.

 

لینک به ادیتور زمانه:         

برای عبور از سد فیلترینگ

پرونده ۱۳۹۱ / چشم‌انداز ۱۳۹۲

مشخصات تازه دریافت برنامه های رادیو زمانه  از ماهواره:

ماهواره  :Eutelsat

هفت درجه شرقی

پولاریزاسیون افقی 

سیمبول ریت ۲۲

فرکانس ۱۰۷۲۱مگاهرتز

همیاران ما