مرز اهانت و نقد دین کجاست؟
سراجالدین میردامادی - نمایش فیلمی در آمریکا با عنوان «بیگناهی مسلمانان»، موجب بروز اعتراضهای خشونتبار در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا و همچنین حمله به سفارتخانههای آمریکا در چند کشور اروپایی شد.
شماری از مسلمانان معتقدند در فیلم سینمایی یاد شده، به دین اسلام و پیامبر آن توهین شده است. اینکه مرز اهانت و نقد چیست، همیشه موضوع بحث و گفتوگو بوده است و اینکه چگونه میتوان آزادی بیان را رعایت کرد، اما در عین حال از اهانت و توهین به ادیان و اعتقادات مردم پرهیز کرد.
در این زمینه از نوشابه امیری، روزنامهنگار ساکن پاریس پرسیدهایم: مرز اهانت و نقد ادیان کجاست؟
نوشابه امیری: یکسری مفاهیم هستند که به فرهنگ و شرایط هر جامعهای بستگی دارند. من فکر میکنم این را باید در جامعه ما، از زوایای مختلف نگاه کرد.
جمهوری اسلامی نشان داده است که درد دین ندارد و بیشتر دغدغه اش پیدا کردن دستاویزهایی است برای اینکه در شرایط موجود خودش را به آن بیاویزد و با ایجاد یک دشمن فرضی، با خلق یک توهین یا اینگونه چیزها، حواس مجموعه جامعه را از اتفاقهایی که در کشور میگذرد، پرت کند.
اگر شخصی بخواهم قضیه را نگاه کنم و بر اساس معیارها و ارزشهای شخصی، به نظرم میآید که اهانت و توهین به دین، آنجایی انجام میشود که حکومتی کار را به جایی میرساند که به قول خودشان، «رمالها کشور را اداره میکنند» و امامها، پیامبر و دین، هرکدام به شکلی ملعبه قرار میگیرند برای اینکه دوستان و دشمنان حکومت درباره آن صحبت کنند. اینجاست که به نظر من، یک دین مورد اهانت و توهین قرار میگیرد و از مرتبت خودش پایین کشیده میشود.
نکته دیگر این است که اگر به مجموعه این دوران نگاه کنید و عملکردها را بررسی کنید، میبینید جمهوری اسلامی نشان داده است که درد دین ندارد و بیشتر دغدغه اش پیدا کردن دستاویزهایی است برای اینکه در شرایط موجود خودش را به آن بیاویزد و با ایجاد یک دشمن فرضی، با خلق یک توهین یا اینگونه چیزها، حواس مجموعه جامعه را از اتفاقهایی که در کشور میگذرد، پرت کند. مثلاً روزگاری به خاطر انتشار مطلبی در نشریه دانشجویی "موج" که شاید چند ده نفر بیشتر آن را نمیخواندند، آقایان راهپیمایی کردند و کشور را تا آستانه درگیری گروههای مختلف بردند، ولی امروز ما میبینیم مقامات همین حکومت حرفهای مهمتری میزنند و دیگر مسئولان، به سکوت از کنارش رد میشوند.
پس ما وقتی به ایران و جمهوری اسلامی ایران که میرسیم، میبینیم بیشتر از آنکه درد دین در میان باشد - که من فراتر میروم و میگویم اصلاً درد دین ندارند- در واقع ملعبهها و دستاویزهایی مطرح است برای اینکه خودشان را به آن بیاویزند تا ما مجموعه ناکامیهایی را نبینیم که در مملکتمان با آن روبهرو هستیم.
اگر به مسئله فراتر از این نگاه کنیم، نکته برمیگردد به جوامع، به فرهنگ و تاریخ جوامع مختلف. فرانسه جامعهای است که در آن آزادی بیان وجود دارد و در کنارش قانون هم وجود دارد.
در غرب چگونه با رعایت اصل آزادی بیان، میتوان به نقد ادیان پرداخت؟ از آن طرف، برای نقد و آزادی بیان هم، حداقل در مواردی، خط قرمزهایی حتی در آزادترین جوامع وجود دارد؟ در غرب، آمریکا و اروپا، مرز نقد چیست و چگونه میتوان با ادیان برخورد کرد؟ به هرحال شمار زیادی از مسلمانان فیلمی را که در حال حاضر منتشر شده است یا کاریکاتورهایی را که پیش از این در مورد پیامبر اسلام به چاپ رسیده بودند، نوعی اهانت تلقی میکنند. مرز نقد و اهانت در دنیای غرب چیست؟
این مرز را قانون و مبانی احترام به حقوق بشر و آزادی بیان تعیین میکند. یعنی شما تا زمانی که به عنوان یک شهروند از این خطها تجاوز نکرده باشید، همه حرفهایتان را میتوانید بزنید.
تجاوز هم بر اساس سلیقه این و آن تعیین نمیشود، بر اساس قانون تعیین میشود؛ بهطور مشخص، شاکی خصوصی میآید و میگوید شما به من توهین کردهاید و با یکسری مدارک، مسئله را به دادگاه ارجاع میدهد. یا یک نهاد قانونی این کار را میکند. الان به هرحال عدهای اعتراض دارند به این ماجرا. یا نهادهای مذهبی مسلمان در همین کشوری که ما هستیم، میروند مطابق قانون شکایت میکنند و به این شکایتها رسیدگی میشود. زمینی و فرازمینی هم ندارد، قانون تعیین میکند و همه چیز هم در دل آن قرار میگیرد.
از منظر روزنامهنگار، یعنی کسی که در رسانه کار میکند چطور؟ آیا برای کسی که در رسانه کار میکند، فقط هنگامی که شکایتی به دادگاه ارجاع بشود، خط قرمزی برجسته میشود یا خود روزنامهنگار هم خط قرمزهایی در نقد دین دارد؟
این چیزها برمیگردد به شخص. یعنی بستگی دارد به اینکه آن شخص دینش چه باشد، پایبندیاش به دین چقدر باشد.
حکومتهایی مثل جمهوری اسلامی میخواهند از آبهای گلآلود ماهی بگیرند، اما توجه نکردند که ماهی گرفتن از آبهای گلآلود هم بالاخره در جایی معنی میدهد. آن مردمی که در ایران نشستهاند و میبینند که مبانی دینیشان به طور مشخص، هر روز دارد مورد تعرض قرار میگیرد، متوجه هستند که پشت این بازی چه میگذرد.
هزار عامل در این موضوع نقش دارد، اما به نظر من، روزنامهنگار هم به عنوان یک شهروند راهی ندارد جز اینکه در چهارچوب قوانین به مسئله نگاه کند. یعنی شما در کشوری زندگی میکنید که فکر نمیکنید من روزنامهنگار ایرانیام، در داخل ایرانم و مجبورم عوامل مختلفی را در نظر بگیرم. من شخصاً مهمترین چیزی را که در نظر میگیرم، ویژگیهای فرهنگی و حساسیتهای ملی، قومی، دینی و... است.
ولی شما در جامعهای مثل غرب، از این زاویه به مسائل نگاه نمیکنید. قانون را رعایت میکنید و اینکه چه چیزهایی را میتوانید انجام بدهید و چه چیزهایی را نمیتوانید. یعنی در جوامع آزاد، مصلحتهایی بر اساس روی کار آمدن این و رفتن آن، لزوم توجه ویژه به دین یا بیتوجهی به دین، ازجمله ملاک برخورد شما با مسائل نیستند. در غرب قانون حکم میکند و البته هر کشوری فرهنگ و سنن خود را دارد. در کشوری که شما میتوانید راجع به عیسی مسیح فیلم بسازید، ساختن فیلمی راجع به پیامبر دینهای دیگر، امری عادی است.
باید توجه کرد که جمهوری اسلامی با شلوغبازیهایی که راه انداخته، خودش را نشان داده است. چون این فیلم، فیلمی نبود که حکومتی آن را ساخته باشد که حالا آمریکا مورد هدف قرار بگیرد. این فیلم را یک شهروند ساخته است و اتفاقاً آن شهروند ریشه اسلامی دارد و مصری است. این فیلم با چهارچوبهای تعریف شده فیلمسازی در کشورهای غربی ساخته نشده و بعد هم که دیدند توهین شده، با او برخورد کردند.
یعنی یک وقتی هست که شما میخواهید چیزی را قانونی حل کنید یا حتی اعتراض کنید، اعتراضتان قانونی است، یا حتی احساساتتان جریحهدار شده، قانونی اعتراض میکنید. اما وقتی هست که حکومتهایی مثل جمهوری اسلامی میخواهند از آبهای گلآلود ماهی بگیرند، اما توجه نکردند که ماهی گرفتن از آبهای گلآلود هم بالاخره در جایی معنی میدهد. آن مردمی که در ایران نشستهاند و میبینند که مبانی دینیشان به طور مشخص، هر روز دارد مورد تعرض قرار میگیرد، متوجه هستند که پشت این بازی چه میگذرد.
فکر میکنید جمهوری اسلامی چقدر بتواند در این فضای ملتهب و خشن که به ویژه در کشورهای عربی علیه سفارتخانههای آمریکا ایجاد شده، اهداف خودش را دنبال کند و به ویژه مسئله مهم سوریه را به فراموشی بسپارد؟
همانطور که تا به حال توانستهاند، تا به حال آمدهاند جلو، تا حالا توانستهاند اجماع دنیا را علیه ایران جلب کنند، الان هم خواهند توانست. این موجها میآیند و میگذرند. در مصر، اخوانالمسلمین که جزو گروههایی بود که برای راهپیمایی فراخوان داده بود، در سایت انگلیسیشان فراخوانشان را پس گرفتند. یعنی در آن کشورها هم چیزی که قبل از همه این مسائل قرار میگیرد، منافع ملی کشور است. ضمن اینکه توجه داشته باشید که سوریه امروز به یک مسئله گرهی در منطقه تبدیل شده است. این گرهی نیست که با جنجالهایی چنین توخالی باز بشود یا به فراموشی سپرده شود.
اتفاقاً در اینگونه جوها جمهوری اسلامی به جای اینکه به نفع منافع ملی ایران موضعگیری کند، خود را به همان موجها میسپارد و به ویژه در هفت سال دوره آقای احمدینژاد مرتب خود را به این جوها سپرده است و فکر میکند میتوان ماجرا را به تعویق انداخت، اما این موضعگیریها در نهایت به ضرر ایران تمام میشود و جزو یکی از همان قصههایی میشود که چند روزی در فیسبوک تظاهراتی میشود و تمام میشود، ولی پشتش این است که حکومتهای عاقل برخوردهای خودشان را میکنند. کما اینکه نمونهاش را گفتم که اخوانالمسلمین چه برخوردی کرد.
با احترام و ارادت؛ به نظر من ابتدا باید به نکته مهتری پرداخت یعنی بفرمائید مرزاعدام ؛شکنجه؛
دزدی ؛ اختلاس ؛ تجاوز؛ دروغ و...درکشورایران و سایر کشور های اسلامی تا کجاست تا به
برسیم په توهین و نقد اسلام ؛ دینی که بیش از هزاروچهارصد سال هر انتقادی را با مشت و گلوله
و چاقو پاسخ میدهد و با یک مقاله انتقادی یا یک فیلم سیستم و ساختارش متزلزل میشود ؛ باید بیش
ازپیش به خود بنگرد و به شیوه های مسالمت آمیز منتقدین را متقاعد سازد؛ در تشنجات مذهبی اخیر شاهد بودیم بتلافی فیلم بی گناهی مسلمانان فردی کتاب مقدس مسیحیان را پاره کرد و سپس
به آتش کشید ولی تا کنون عکس الاعمل خشونت باری از سوی مسیحیان مشاهده نشد ه ؛ این را
میگویند خویشتن داری و تحمل انتقاد . موفق وپیروز باشید
ارسال کردن دیدگاه جدید